حماسه در ادبيات تركى ، حماسه در ادبيات تركى. اقوام متعدد ترك براى ناميدن داستانهاى حماسى يا قهرمانى و راويان و نقالان آنها واژهها و عبارات متفاوتى بهكار مىبرند. براى مثال، ياكوت ها اشعار حماسى را اولونهو و گويندگان آن را اولونهوهوت مىنامند. احتمال داده شده كه اولونهو از واژه اولنگ (ترانه) گرفته شده باشد، كه در تركى تركمنى و قزاقى مصطلح است (رايخل، ص 62). در تركى اويغورى و ازبكى هم به چنين سرودههايى قوشاق/ گوشاق و به سرايندگان آنها قوشاقچى/ گوشاقچى، داستانچى، ياقشى يا باخشى گفته مىشود (همانجا). قرقيزها داستانهاى حماسى را جوموگ/ جوموق مىنامند (>دايرةالمعارف زبان و ادبيات تركى<، ج 2، ص 264؛ نيز رجوع کنید به رئيسنيا، ص 88). آنان داستان حماسى بلندى به نام ماناس دارند كه راويان آن را ماناسچى مىنامند (رايخل، ص 85ـ90). قراقالپاق ها و قزاقها داستان حماسى را ژير و سراينده آن را ژيراو و تركان آلتاى آنها را گاى/ قاى و گايچى/ قايچى مىنامند (همان، ص 62). اوغوزها سراينده داستان حماسى (=بوى) را اوزان مىناميدند كه شايد از اوز تركمنى به معناى استاد گرفته شده باشد (همان، ص 65). حسين طهماسب اوزان را اسم فاعل واژه تركى اوز (سازش) و به معناى سازشدهنده و هماهنگكننده دانسته است؛ يعنى شاعرى كه مصراع را با مصراع، قافيه را با قافيه و بند را با بند هماهنگ مىكند و به تمام اجزاى داستان هماهنگى و به شعر و موسيقى و رقص همسازى مىبخشد (رجوع کنید به عباسوف، ص61). ددهقورقود*/ دده قورقوت، در داستانهاى حماسى كتاب ددهقورقود (رجوع کنید به ادامه مقاله)، اوزانى است كه قوپوز (نوعى ساز) به دست از اوبهاى به اوبه ديگر مىرود و رشادت قهرمانان را با سرود و ساز مىستايد و در تمام لحظههاى خوش و ناخوش مردم شركت مىكند و گره از كارهاى فروبستهشان مىگشايد (رئيسنيا، ص85ـ87). عباسوف (ص 59) به شباهت اوزان و گوسان پهلوى و ارمنى اشاره كرده است (نيز رجوع کنید به رئيسنيا، ص 81ـ 85). اوزان كه اوزانچى، يانشاق، وارساق و دده نيز ناميده مىشد، در حدود قرن نهم جاى خود را به عاشق سپرد، كه با ساز خود (تكامليافته قوپوز)، داستانهاى حماسى و عاشقانه مىسرايد و بازمىگويد (رئيسنيا، ص87 به بعد). مغولها گوينده داستانهاى حماسى را باگشى و تونگوزها پاكسى مىنامند (رايخل، ص 65،70ـ77) كه در منابع فارسى به صورت بخشى آمده است (رجوع کنید به رئيسنيا، ص 490). وجود يك يا دو واژه يا اصطلاح براى داستان حماسى در لهجههاى تركى (رجوع کنید به >تاريخ ادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص 87؛ >فرهنگ دايرةالمعارفى مفاهيم و اصطلاحات ادبى دنياى ترك<، ج 2، ص 136) حاكى از رواج اين نوعِ ادبى در بين اقوام ترك است.
داستانهاى منظوم حماسى در بين اقوام ترك نيز، مثل اقوام و ملل ديگر، پيش از پيدايش خط و رواج نوشتن و در بستر سنّت شفاهى پديد آمدند و به شيوه سينه به سينه انتشار و انتقال يافتند. اين داستانها در جريان انتقال در ابعاد زمانى و مكانى دستخوش تحولاتى شده، احياناً بسيارى از آنها جاى به داستانهاى حماسى ديگر سپردهاند و پارهها و نقشمايههايى از روايات آنها به داستانهاى متأخرتر راه يافته يا به كتابت درآمده و به اين ترتيب باقى ماندهاند (رجوع کنید به رئيسنيا، ص 26 به بعد).
به گفته عبدالقادر اينان (ص 223ـ233)، تركها شخصيتى چون فردوسى نداشتهاند كه داستانهاى قهرمانى باستانى آنان را از پراكندگى و نابودى نجات دهد. ويكتور ژرمونسكى (ص 311ـ314) به وجود ماجراهاى قهرمانى باستانى در داستانهاى حماسى اغوزىِ ددهقورقود و آلپاميش اشاره كرده است. بخشى از اين ماجراها به آثار مكتوب بعدى نيز راه يافتهاند، از جمله در مرثيه اى كه به مناسبت كشته شدن آلپ ارتونكا / تُنكااَلبْ ار (رجوع کنید به ادامه مقاله) سروده شده است (يوسف خاص حاجب، ص 43؛ كاشغرى، ج 3، ص 368).
بندهايى از اين مرثيه (رجوع کنید به كوپرولو، ص 87ـ90؛ >دايرةالمعارف زبان و ادبيات تركى<، ذيل "Sagu") در اثر كاشغرى (ج 1، ص 41) نقل شده است. عبدالقادر اينان (ص 222) نقل اين مرثيه را در آثار كاشغرى و يوسف خاص حاجب، دليل آن دانسته كه اين داستان هنوز در قرن پنجم بر سر زبانها بوده است (براى خلاصهاى از اين داستان رجوع کنید به سَبَدچىاوغلو، ص 103ـ 107؛ >تاريخ ادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص 216ـ 219).
زكى وليدى طوغان (2002، ص 503) بر آن است كه فقط گوشههايى از داستانهاى حماسى بزرگ باستانى به روزگار ما رسيدهاند. از قراين موجود چنين برمىآيد كه تركان در اعصار باستانى داستانهايى حماسى داشتهاند كه پس از مهاجرت آنان به آناطولى، هيچ متن مكتوبى از اين داستانها به دست نيامده است، اما وجود بعضى اطلاعات درباره اين داستانهاى حماسى، چون خلاصه، نام و مشخصات، تعلق قومى و نيز ترجمه قطعاتى از آنها در بعضى منابع چينى، فارسى، عربى، مغولى، اويغورى و متون تركى بعد از اسلام نشاندهنده وجود آنها بوده است. براى مثال در شاهنامه فردوسى، جامعالتواريخ خواجهرشيدالدين فضلاللّه همدانى، تاريخ جهانگشاى جوينى، مروجالذهب مسعودى و بعضى متون تركى چون ديوان لغات الترك محمود كاشغرى، كتابهاى شجره ترك و شجره تراكمه ابوالغازى بهادرخان (متوفى 1074) اطلاعات ارزندهاى درباره بخشهايى از بقاياى اين داستانها موجود است (>دايرةالمعارف زبان و ادبيات تركى<، ج 2، ص 265؛ د.ا. د.ترك، ذيل "Destan").
داستانهاى حماسى باتوجه به روند تاريخ تركان به چهار گروه اصلى سكايى، هون، گوكترك و اويغور تقسيم شده است. داستانهاى تنكا البار و شو به حلقه سكايى، اوغوزقاغان به حلقه هون، داستانهاى بوزقورت (گرگ خاكسترى) و ارگنهقون (گذرگاه صعبالعبور) به حلقه گوكترك و داستانهاى تورييش (پيدايش) و كوچ كه با يكديگر پيوستگى دارند، به حلقه اويغور نسبت داده شدهاند (قدرت، ص 14ـ26).
تنكا البار كه به گمانى در قرن هفتم قبل از ميلاد مىزيسته، فرمانرواى توران در جنگهاى ايران و توران (همان افراسياب شاهنامه) و نخستين قهرمان تاريخ داستانهاى حماسى ترك است. وى در اين جنگ كشته مىشود (رجوع کنید به بانارلى، ج 1، ص 13ـ14). شاهنامه فردوسى از منابع اصلى شناسايى اين داستان است (همان، ج 1، ص 14). كاشغرى (ج 3، ص 412ـ 416) خلاصهاى از داستان شو، فرمانرواى ترك، را كه مربوط به لشكركشى اسكندر ذوالقرنين به تركستان غربى و مقابله شو با اوست، ذيل مدخل تركمان آورده است (نيز رجوع کنید به >تاريخ ادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص 219ـ221).
از داستان حماسى اوغوزقاغان دو روايت موجود است : روايتى كه با الفباى اويغورى نوشته شده و نسخهاى از آن در كتابخانه ملى فرانسه نگهدارى مىشود. اين متن كه رضانور آن را يافته، به همت ويلى بانگ كاوپ و رشيد رحمتىآرات، با ترجمه آلمانى (1311ش/1932) و تركى (1315ش/1936) انتشار يافته است (همان، ص 221ـ227). پل پليو، چينشناس فرانسوى، مقاله تحقيقى ارزندهاى، به نام >«درباره داستان اروزخان در ادبيات اويغور»<، درباره متون اين روايتها نوشته كه وداد كوكن آن را به تركى ترجمه كرده است (رجوع کنید به پليو، 1995؛ نيز رجوع کنید به اوگل، ص 115ـ144). پليو از تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده است كه اين روايت اويغورى در قرن هشتم/ چهاردهم در تورفان* نوشته شده و در قرن نهم/ پانزدهم در قرقيزستان با تغييرات املايى بازنويسى شده است (ص 103). اين نظر را شچرباك نيز تأييد كرده (رجوع کنید به رايخل، ص 32)، در حالى كه فاروق سومر (ص 374) بر آن است كه اين متن در ايران در دوره غازانخان (694ـ703) يا جانشين او به كتابت درآمده است، زيرا زمينه كتابت آن در آن دوره فقط در دربار ايلخانى و اطراف آن فراهم بوده است. اوگل (ص 128) داستان اوغوزقاغان را ــ كه بهطور كلى از تأثيرات دوره اسلامى بهدور مانده ــ با وجود افتادگيهايش، زيباترين و ارزندهترين داستان حماسىِ اوغوزان دانسته كه متن آن از تأثير زبان و ادبيات فارسى بهدور نمانده است. او وجود كلمات فارسى چون آتش، ياقوت و چراغ را شاهدى بر درستى ادعاى خود دانسته است.
دومين روايت اوغوزقاغان را رشيدالدين فضلاللّه همدانى در جامعالتواريخ (ج 1، ص 47 به بعد) آورده است . او از منابع مختلف كتبى و شفاهى استفاده كرده است (رجوع کنید به >تاريخ ادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص 221ـ222). طوغان، كه اين روايت را به تركى ترجمه و با تعليقاتى انتشار داده (رجوع کنید به بايقرا، ص200ـ204)، بر آن است كه رشيدالدين براى نوشتن اين داستان دستكم يك نسخه فارسى و يك نسخه مغولى در دست داشته كه لغات و عبارات تركى از طريق نسخه فارسى در آن راه يافته است. ظاهراً او متن فارسى را، كه تهيهكنندگانش تركان ساكن آذربايجان يا بهطور كلى خاورنزديك بودهاند، عيناً نقل كرده و آن را با افزودههايى چون آيات قرآن و اشعار پارسى آراسته است (رجوع کنید به طوغان، 1982، ص118ـ120). روايت جامعالتواريخ در حقيقت روايتاسلامى داستان اوغوزقاغان و نخستين «اوغوزنامه» به شمار مىآيد (>دايرةالمعارف زبانوادبيات تركى<، ج7، ص108). طبقاين روايت، اوغوز «پيوسته نام خداى بهلفظ عربى، كه اللّه است بر زبان راندى و كس (از اطرافيانش )نمىدانست كه معناى آن لفظ چيست» (رشيدالدين فضلاللّه، ج 1، ص50). عبدالقادر اينان (ص 225) اهميت دادن به مسلمانى اوغوزخان را ناشى از علاقه به تبليغ اسلام در بين كوچروهاى ترك كه همراه مغولان به مغرب آمده بودند دانسته است.
شجره تراكمه ابوالغازى بهادرخان كه براساس روايتهاى بازمانده اوغوزنامهها و از جمله روايت مندرج در جامعالتواريخ و با استفاده از منابع ديگر تأليف شده، روايت تركمنى اوغوزنامه بهشمار آمده است (ابوالغازى بهادرخان، مقدمه اولمز، ص 28). داستانهاى ددهقورقود، كه در كتاب ددم قورقود (نسخه دِرِسْدِن)، يا كتاب دده قورقوت (نسخه واتيكان) گردآورى شده (رجوع کنید به ددهقورقوت كتابى، چاپ ارگين، نسخه اول، ج 1، ص 1؛ نسخه دوم، ج 1، ص 2)، خود بخشى از اوغوزنامهاى است كه نسخه كامل آن به دست نيامده است (سومر، ص 378). بهطور كلى در روايات داستان اوغوزقاغان و اوغوزنامههاى بعدىِ برگرفته از آن (رجوع کنید به بوراتاو، ص 46ـ48)، آثار و عناصرى از تاريخ و تمدن تركهاى پيش و پس از اسلام، مانند هونها، گوكتركها، سلجوقيان، خوارزمشاهيان و حتى تركمانان قراقوينلو و آققوينلو، ديده مىشود (كوپرولو، ص 63). از جمله حضور «گرگ خاكسترى» كه از ميان پرتوى آسمانى سربرمىآورد و سپاه اوغوز را راهنمايى مىكند. گرگ خاكسترى ظاهرآ توتم يا جانور مقدّس نياكانى مغولان بوده است.
از دو داستان به هم پيوسته اويغورى تورييش (شرح پيدايش اسطوره طقوز اوغوزــ اون اويغور) و كوچ (كه ادامه آن بهشمار مىرود) دو روايت چينى (رجوع کنید به بانارلى، ج 1، ص 28ـ29؛ قدرت، ص 25ـ26) و يك روايت ايرانى (رجوع کنید به جوينى، ج 1، ص 39ـ45؛ >تاريخ ادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص 232 بهبعد) وجود دارد. اين روايات از حادثه مهم كوچ اويغورها از مغولستان به تركستان شرقى در 225، پس از شكست از قرقيزها، تأثير گرفته است (بانارلى، ص 29).
شمار داستانهاى حماسى تركى بسيار است. مؤلفان >تاريخ ادبيات دنياى ترك< گذشته از داستانهاى حماسى باستانى، كه به آنها اشاره شد و نزديك به هفتاد داستان جديد دربردارنده عناصر باستانى، از حدود 120 داستان حماسى جديد در دنياى ترك نام بردهاند كه داستانهاى حماسى معروف ماناس*، كوراوغلو* و آلپاميش* از مهمترين آنهاست (رجوع کنید به >تاريخ ادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص110ـ116). داستانهاى حماسى جديدى نيز چون بطّال غازى و دانشمند غازى (بطالنامه و دانشمندنامه) كه درگيريهاى غازيان ترك در مرزهاى بيزانس را شرح مىدهند، جنبههاى تاريخى مشخصى دارند (رجوع کنید به كوپرولو، ص 299 به بعد؛ بانارلى، ج 1، ص 301ـ303؛ >تاريخ ادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص 418ـ424؛ >دايرةالمعارف زبان و ادبيات تركى<، ذيل "Danismendname", "Battal Gazi").
داستانهاى تاريخى ـ حماسى تيمور و اديگه نيز شايان ذكرند، كه اولى براساس مناقب تيمور و دومى براساس مناقب توقتمش و اديگهميرزا (از خانهاى اردوى زرين كه معاصر تيمور بودند) شكل گرفتهاند (رجوع کنید به كوپرولو، ص382ـ386؛ >تاريخادبيات دنياى ترك<، ج 1، ص 427ـ439). سرودن داستانهاى حماسى در بين تركها، البته با شكل و محتوايى متفاوت با سنّت داستانپردازى پيشين، تا اين اواخر ادامه داشتهاست،از جمله داستانهاى حماسى مربوط به مبارزه ملى اواسط قرن چهاردهم/ بيستم در تركيه، كه داستانپردازانى چون خَلوق نهادپِپِيى، فاضل حُسنى داغلارجا، عارف حكمتپار و ديگران سرودهاند (رجوع کنید به >دايرةالمعارف زبانوادبيات تركى<، ج 2، ص 265؛ ايشيق، ج 2، ص 1312) و داستانهاى حماسى قاچاقنبى و قاچاقكرم در قفقاز (رجوع کنید به ولىيف، ص 59 به بعد؛ نبىيف، ص 41 به بعد؛ كرمبيك، مقدمه رئيسنيا، ص5 بهبعد) و داستان حماسى ستارخان، سروده عاشق حسين جوان (رجوع کنید به عافيت، ص148ـ149).
اهم ويژگيهاى داستانهاى حماسى تركى از اين قرار است : 1) غالباً مبتنى بر حوادث تاريخىاند. 2)مخلوقات خارقالعاده در آنها در كنار شخصيتهاى واقعى جاى دارند. 3) بسيارى از حوادث آنها فوقطبيعى مىنمايند. 4) عمومآ منظوماند يا بهنظم و نثر پرداخته شدهاند. 5) مؤلف شناختهشدهاى ندارند. 6)زبانشان سليس و ساده و برگرفته از زبان مردم است. 7) در محيط جغرافيايى و زمان خاصى شكل گرفتهاند كه با مهاجرت ناقلانشان به مناطق ديگر، از نظر مكان و زمان وقوع حوادث تحتتأثير شرايط جديد دستخوش تحولاتى شدهاند (قدرت، ص 27؛ >ادبيات ترك پيش از اسلام<، ص 58).
منابع: (1) جوينى؛ (2) رشيدالدين فضلاللّه؛ (3) رحيم رئيسنيا، كوراوغلو در افسانه و تاريخ، تهران 1377ش؛ (4) محمدرضا عافيت، سردار ملى ستارخان، باكو 1347ش؛ (5) كريمبيك، قاچاق كَرَم: خاطراتى از دوازده سال طغيان و ياغيگرى در قفقاز، چاپ سيروس سعدونديان، تهران 1380ش؛ (6) محمدفؤاد كوپرولو، تورك ادبياتى تاريخى، استانبول 1926؛
(7) Israfil Abbasov, "Ozan (Uzan)- Gusan istilabi va sanatina dair", in Azarbayjan shifahi khalq adabiyyatina dair tadqiqlar, ed. Nuraddin Seyidov, vol.3, Baku 1968; (8) Abu'l-Ghazi Bahadur Khan, Secere-i Terakime, ed. Zuhla Kargi Olmez, Ankara 1996; (9) Nihad Sami Banarli, Resimli Turk edebiyati tarihi, Istanbul 1987; (10) Tuncer Baykara, Zeki Velidi Togan, Ankara 1989; (11) Pertev Naili Boratav, 100 soruda Turk halk edebiyati, Istanbul 1973; (12) Dede Korkut kitabi ed. Muharrem Ergin, vol.1, Ankara: Turk Dil Kurumu Yayinlari, 1989; (13) Abdulkadir Inan, Makaleler ve incelemeler, Ankara 1987; (14) Ihsan Isik, Turkiye yazarlar ansiklopedisi, Ankara 2004; (15) Islamiyet oncesi Turk edebiyati, by Osman Nuri Ekiz etal., Istanbul: Toker Yayinlari, 1986; (16) Mahmud b. Husayn Kashghari, Divanu Lugat-it-Turk tercumesi, tr. Besim Atalay, Ankara 1985-1986; (17) Cevdet Kudret, Ornekli Turk edebiyati tarihi Ankara 1995; (18) Azad Nabiyev, Azarbayjan dastanlari Baku 1977; (19) Bahaedin Ogel, Turk mitolojisi, Ankara 1989; (20) Paul Pelliot, Uygur yazisiyla yazilmis Uguz Han destani uzerine tr. Vedat Koken, Ankara1995; (21) Karl Reichl Turk boylarinin destanlari, tr. Metin, Ekici, Ankara 2002; (22) M. Necati Sepetcioglu, Turk destanlari, Istanbul 1972; (23) Faruk Sumer, Oguzlar (Turkmenler), Istanbul 1980; (24) Ahmed Zeki Velidi Togan, Oguz destani, Istanbul 1982; (25) idem, "Turk destaninin in tasnifi", in Turkler, ed. Hasan Celal Guzel, Kemal Cicek, and Selim Koca, vol.3, Ankara: Yeni Turkiye Yayinlari, 2002; (26) Turk dili ve edebiyat ansiklopedisi, Istanbul: Dergah Yayinlari, 1976-1998, s. vv. "Danismendname" (by Tuncer Gulensoy and Rekin Ertem), "Destan" (by Yusuf Cotuksoken and M. Sabri Koz), "Oguz Kagan destani" (by Mustafa kutlu), "Battal Gazi", "Sagu"; (27) Turk dunyasi edebiyat kavramlari ve terimleri ansiklopedik Sozlugu, Ankara: Ataturk Yuksek Kurumu, Ataturk Kultur Merkezi Baskanligi, 2001- , s.v. "Destan" (by O. Cobanoglu); (28) Turk dunyasi edebiyat tarihi, Ankara: Ataturk Yuksek Kuramu, Ataturk Kultur Merkezi, Baskanligi, 2001-2004; (29) TDVIA, s.v. "Destan" (by Kazim Yetis); (30) Vagif Valiyev, Azarbayjan qahramanliq dastanlari, Baku 1980; (31) Yusuf Has Hacib, Kutagu bilig, ed. Resid Rahmeti Aral, Istanbul 1947; Victor Zhirmunsky, "Epic songs and singers in Central Asia", in Oral /images/books/23019 of Central Asia, ed. N. K. Chadwick and V. Zhirmunsky, Cambridge: Cambridge University Press, 1969.