حماس، جنبش ، حماس، جنبش، از مهمترين جنبشها و سازمانهاى اسلامى در فلسطين كه در 1366ش/ 1987 با هدف آزادسازى اراضى اشغالى شكل گرفت.
حماس كوتهنوشتِ «حركة المقاومة الاسلامية» (جنبش مقاومت اسلامى) است و شاخه اخوانالمسلمين* در فلسطين به شمار مىآيد، ازاينرو پيشينه تاريخى مشتركى با آن دارد (رجوع کنید به ابوعمرو، 1371ش، ص 66؛ «ميثاق حركة المقاومة الاسلامية (حماس)»، مادّه 2). سابقه فعاليت اخوانالمسلمين در فلسطين به پيش از تأسيس رژيم اشغالگر در 1327ش/1948 باز مىگردد. در 1314ش/1935 حسنالبنا*، رهبر اخوانالمسلمين، برادر خود عبدالرحمان البنا و استاد محمداسعدالحكيم را به فلسطين اعزام كرد (دراسة فى الفكر السياسى لحركة المقاومة الاسلامية، ص 31). سعيد رمضان، يكى از رهبران اخوانالمسلمين، نخستين شعبه اخوان را در 4 آبان 1324/ 26 اكتبر 1945 در بيتالمقدّس بنياد گذاشت. در 1326ش/1947، اخوانالمسلمين در فلسطين با حدود 25 شعبه، بالغ بر دوازده تا بيست هزار نفر عضو فعال داشت و همه اين شعبهها را اخوانالمسلمين مصر رهبرى مىكرد (ابوعمرو، 1371ش، ص 3).
شكست كشورهاى عربى از رژيم اشغالگر در جنگ شش روزه 1346ش/1967، از يكسو سبب تضعيف و انفعال شمارى از گروهها و احزاب در جهان عرب شد و از سوى ديگر، شمارى از گروههاى اسلامگرا را به اقدام جدى برانگيخت و آنها را به عرصه سياست سوق داد (دراسة فى الفكر السياسى لحركة المقاومة الاسلامية، ص 33). بر اين اساس مىتوان تحول جنبش اخوانالمسلمين فلسطين را از 1346ش/ 1967 به چهار دوره تقسيم كرد: 1) سازماندهى تدريجى و تحكيم پايههاى جنبش از 1346 تا 1355ش/ 1967ـ1976؛ 2) نهادسازى و توسعه دامنه جنبش از 1355 تا 1360ش/ 1976ـ1981؛ 3) پايان مرحله زيربناسازى و انتقال به عرصه مقاومت از 1360 تا 1366ش/ 1981ـ1987؛ 4) مرحله جهاد با اشغالگران صهيونيست از 1366ش/ 1987 تاكنون (1388ش/2009؛ همان، ص35ـ 38). از 1346ش/1967 تا ميانه دهه 1350ش/1970، فعاليت اخوانالمسلمين در نوار غزه و كرانه باخترى بدونگرايش به مسائل سياسى صرفآ به امور دينى و اجتماعى محدود ماند (ابوعمرو، 1993، ص 86؛ حروب، 1996، ص 29ـ30). از اواخر دهه 1350ش/1970، اخوانالمسلمين فلسطين، علاوهبر نوار غزه، در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالى كرانه باخترى نيز فعاليت مىكرد. اوجگيرى فعاليت سياسى اين جنبش در سرزمينهاى اشغالى از يك سو متأثر از مؤلفههايى چون وقوع انقلاب اسلامى در ايران و فعاليت جنبشهاى اسلامى در مصر و از سوى ديگر، مقارن با افول شديد جنبشهاى ملىگرا در جهان عرب بود. با وجود اين اخوانالمسلمين فلسطين امورى مانند اصلاح فردى، تشكيل جامعه اسلامى و برپايى دولت اسلامى را از اولويتهاى خود مىدانست و مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران جزو اولويتهاى آنها نبود (جرباوى، 1993، ص 72؛ ليتواك، ص 149).
در آغاز دهه 1360ش/1980، اين جنبش به نيرويى سياسى بدل شد و مبارزه مسلحانه با اشغالگران را با تشكيل سازمانى به نام «المجاهدون الفلسطينيون»، به مثابه بازوى نظامى اخوانالمسلمين در نوار غزه، آغاز كرد. در پى تأسيس اين سازمان، برخى از رهبران آن و در رأس آنها شيخ احمد ياسين* بازداشت شدند. شيخاحمد ياسين در تير 1363/ ژوئن 1984 به اتهام ايجاد سازمان دينى، اقدام عليه امنيت ملى اسرائيل، توسل به خشونت و تلاش براى برقرارى دولت اسلامى دستگير و زندانى شد (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص37ـ 38؛ حروب، 1996، ص33؛ احمدبنيوسف، ص20ـ 21). اخوانالمسلمين نيز مانند ديگر نيروهاى سياسى در انتفاضه آذر 1366/ دسامبر 1987 شركت كرد. اين مشاركت، تحولى در موضعگيرى اين گروه نسبت به قضيه فلسطين و ورود به مرحله راهبردى جديدى در موضوع فلسطين، يعنى انتقال به مرحله عمل يا جهاد واقعى بود (ابوعمرو، 1371ش، ص 61؛ ساره، ص 63؛ جرباوى، 1994، ص 135).
حماس هم زمان با آغاز انتفاضه*، در 18 آذر 1366/ 9 دسامبر 1987 تأسيس شد. در آن زمان در منزل شيخاحمد ياسين نشستى برگزار شد. شش تن از ديگر رهبران اخوانالمسلمين در نوار غزه نيز در اين جلسه شركت كردند كه عبارت بودند از: عبدالعزيز رنتيسى، ابراهيم يازورى، صلاح شَحاده، عيسى نشار، محمد شمعه، عبدالفتاح دخان. هدف از اين نشست بررسى حادثهاى بود كه در 17 آذر 1366/ 8 دسامبر 1987 بر اثر برخورد خودرويى اسرائيلى با چند خودروى فلسطينى اتفاق افتاد و در آن شمارى از كارگران فلسطينى كشته شدند؛ حادثهاى كه عامل جدى تحريك احساسات دينى و ملى مردم و شكلگيرى تظاهرات مردمى برضد رژيم اشغالگر شد. در نشست مذكور، علاوه بر تمشيت امور تظاهرات، جنبش حماس پايهريزى گرديد. در نخستين بيانيه حماس، از تظاهرات تودهاى مردم فلسطين با عنوان انتفاضه نام برده شد و 17 آذر 1366/ 8 دسامبر 1987 بهعنوان تاريخ رسمى آغاز انتفاضه اول ثبت گرديد (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص30؛ حروب، 1996، ص 44ـ45؛ كيلانى، ص 195). تظاهرات عليه نيروهاى اشغالگر در نوار غزه به كرانه باخترى نيز گسترش پيدا كرد. در دى 1366/ ژانويه 1988 جميل حمامى (از اعضاى اخوانالمسلمين در كرانه باخترى) شاخه جنبش حماس در كرانه باخترى را تأسيس كرد (ابوعمرو، 1993، ص 87ـ88).
ساختار تشكيلاتى حماس با ساختار كلى جنبش اخوانالمسلمين شباهت زيادى دارد و بر پايه اصول اسلامى، شورا و رهبرى ناشى از بيعت عمومى و اطاعت از رهبرى استوار است. هدايت جنبش به عهده دفتر رهبرى، المكتبالقيادى، است كه زيرنظر مجلس شورا عمل مىكند. اعضاى مجلس شورا را اعضاى جنبش انتخاب مىكنند و دفتر رهبرى مسئوليت ايجاد واحدهاى فنى در زمينههاى تبليغات دينى، امور خيريه، توسعه امور اجتماعى، بهداشتى و آموزشى و فعاليت دانشجويى، صنفى و سياسى و نيز مسئوليت نيروهاى امنيتى و نظامى را بهعهده دارد (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 43ـ44). رهبرى اوليه جنبش حماس از هفت نفر عضو مؤسس به رياست شيخ احمد ياسين تشكيل شد و سپس به تأسيس شاخهها و كميتههاى سياسى، امنيتى، نظامى و رسانهاى اقدام كرد. پس از مدتى رهبرى حماس به علت بازداشتهاى مكرر اعضاى مؤسس تغيير يافت.
ساختار تشكيلاتى حماس تا 1388ش/ 2009 دو مرحله را پشت سرگذاشته است: مرحله نخست آن از آغاز انتفاضه تا ارديبهشت 1368/ مه 1989 بود كه در اين مرحله كار تشكيلاتى به سه حوزه سياسى، امنيتى و نظامى تقسيم شد. حوزه سياسى به صدور بيانيه و انتشار نشريه و جزوه مىپرداخت و از شخصيتهاى اصلى آن شيخ احمد ياسين و مَجْدى عَقيل بودند. وظيفه اصلى حوزه امنيتى، معروف به مَجْد، جمعآورى اطلاعات از حوزه استحفاظى اشغالگران اسرائيلى و شناسايى سران تجارت مواد مخدر و منصرف كردن آنها از فعاليتهاى ضدملى، و در غير اين صورت قتل آنها بود. حوزه نظامى، معروف به «المجاهدون الفلسطينيون»، برنامهريزى و اجراى عمليات نظامى عليه اشغالگران را برعهده داشت. مقامات رژيم اشغالگر انتظار داشتند كشف تشكيلات حماس در ارديبهشت 1368/ مه 1989 و موج بازداشتها، به انهدام آن بينجامد، اما جنبش حماس به زودى موفق شد بخشهاى سياسى و نظامىاش را با هدف جلوگيرى از افشاى اطلاعات ناشى از بازداشتهاى وسيع، از يكديگر جدا سازد. مرحله دوم، از 1368ش/ 1989 آغاز شد و تاكنون ادامه داشته است. در اين مرحله، شاخه نظامى در 1370ش/1991 تأسيس شد و عمليات خود را از سال بعد آغاز كرد. دفتر رهبرى جنبش مطابق مصوبات مجلس شورا و سازمان عالى اجرايى و سرويسهاى فنى اجرايى عمل مىكند و حوزه فعاليت آن كرانه باخترى و نوار غزه و نيز سكونتگاههاى فلسطينيهاى ساكنديگر مناطق جهان است. فعاليت حماس را سه نهاد اصلى هدايت مىكنند: دفتر سياسى كه تا امروز خالد مشعل رياست آن را برعهده دارد؛ دفتر تبليغاتى؛ و بازوى نظامى معروف به گردانهاى شهيد عزالدين قسام (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 45ـ48؛ جربان، ص 11ـ12). بيانيههاى حماس با آيات قرآن شروع مىشود و بر موضعگيريهاى دينى و اخلاقى و التزام به شعائر مذهبى تأكيد دارد. متن اين بيانيهها شامل حمله قلمى به اشغالگران و سياستهاى آنها و همچنين اعتراض صريح به حكام عرب و نقش آنها در شكستهاى فلسطينيان و از دست رفتن فلسطين است (ابوعمرو، 1371ش، ص 76).
حماس اهداف و راهبردهاى خود را در اساسنامه 27 مرداد 1367/ 18 اوت 1988 شرح داده است. اين اساسنامه مشتمل بر 36 مادّه است كه بر تعامل ميان اسلام و ملىگرايى در فلسطين تأكيد دارد. مواضعى كه در اين اساسنامه آمده با مواضع سابق اخوانالمسلمين تفاوت چندانى ندارد. حماس، مانند ديگر شاخههاى اخوانالمسلمين در خاورميانه، بخش عمده ايدئولوژى خود را از آموزههاى حسنالبنا، مؤسس و نظريهپرداز مصرى جنبش اخوانالمسلمين، گرفته است. ماهيت اسلامى قضيه فلسطين و منازعه با رژيم صهيونيستى محور اصلى و راهبردى حماس را تشكيل مىدهد (ليتواك، ص 149؛ ابوعمرو، 1993، ص 89ـ90؛ ساره، ص 58ـ59). در اساسنامه حماس اين جنبش حلقهاى از زنجيره جهاد در برابر هجوم صهيونيسم به شمار رفته است (رجوع کنید به «ميثاق حركة المقاومة الاسلامية (حماس)»، مادّه 1 و 7؛ دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص30). ماهيت منازعه با رژيم اشغالگر از نظر حماس، كشمكش ريشهدار جهان اسلام و صهيونيسمِ تحت حمايت غرب است. اين برداشت از ماهيت منازعه با صهيونيسم، به ديدگاه اخوانالمسلمين نزديك است زيرا آنان در فلسطين مخالف محدود كردن منازعه موجود در مفاهيم طبقاتى يا ملى هستند (كيلانى، ص200؛ دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 118). از ديدگاه حماس، سرزمين فلسطين، ميراثى براى نسلهاى مسلمان تا پايان دنياست و چشمپوشى از تمام يا قسمتى از آن جايز نيست و هيچ كس نمىتواند در آن دخالت كند («ميثاق حركة المقاومة الاسلامية (حماس)»، مادّه 11). بنابراين تمامى راهحلهاى مسالمتآميز و همايشهاى بينالمللى براى حل قضيه فلسطين، با نگرش حماس در تعارض است و حل مسئله فلسطين تنها از راه جهاد امكانپذير است (همان، مادّه 13). از نظر حماس، يهوديت با صهيونيسم متفاوت است و معارضه اين جنبش با صهيونيسم به دليل تجاوزكار بودنش است، نه داشتن عقيده متفاوت (حروب، 1996، ص 47، 49، 55). از ديدگاه حماس، صهيونيسم پرچمدار طرحى سياسى با زمينههاى دينى و احساسات قومى است كه هدف آن تحقق رؤياى ديرينه تأسيس دولت يهودى در فلسطين است (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 137ـ143). به همين دليل، حل قضيه فلسطين از ديدگاه حماس، با نابودى رژيم اسرائيل و تشكيل دولت اسلامى به جاى آن امكانپذير است (ابوعمرو، 1993، ص 89).
بدينترتيب فهم جنبش حماس از مسئله فلسطين بر منطق ملى و دينى استوار است و اين جنبش مفهوم ملىگرايى را بخشى از هويت اسلامى و يكى از ابعاد مسئله فلسطين مىداند (حروب، 1996، ص 47ـ49).
جنبش حماس به مردم سالارى و انتخابات آزاد اعتقاد دارد. شيخاحمد ياسين در يكى از مصاحبههايش در ارديبهشت 1368/ آوريل 1989 اعلام كرد كه حماس به رأى مردم فلسطين از طريق انتخاباتى مردمى گردن مىنهد، حتى اگر اين امر سبب به قدرت رسيدن حزب كمونيست شود (حروب، 1996، ص 234؛ ابوعمرو، 1995، ص 75). برخى از اهداف حماس كه با مطالعه عقايد حركتهاى سياسى و گفتگو با رهبرانش مطرح شدهاند عبارتاند از: 1) برقرارى دولت اسلامى، كه هدف كلى و عمومى حماس است. حماس در طرح موضوع دولت خاطرنشان مىكند كه رابطه آزادسازى سرزمينهاى اشغالى و برقرارى دولت، رابطهاى ساختارى است و تأسيس دولت از رهگذر آزادسازى ميسر مىشود. 2) آزادسازى سرزمين فلسطين، كه هدف راهبردى حماس است. 3) اهداف مرحلهاى كه عبارتاند از: آزادسازى كرانه باخترى و نوار غزه؛ اسلامى كردن جامعه فلسطين؛ تأكيد بر مشروعيت پيكار مسلحانه؛ تداوم انتفاضه؛ پاسدارى از وحدت ملى؛ برچيدن آباديهاى يهودىنشين؛ آزادى زندانيان و عدم تجاوز به حقوق غيرنظاميان؛ و فعال كردن بيشتر كشورهاى عربى و اسلامى براى حمايت از فلسطين. 4) هدف كوتاه مدت كه عبارت است از فلج كردن قدرت نظامى اسرائيل (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 55ـ56، 60ـ77).
منابع مالى جنبش حماس بدين قرار است: 1) اموالى كه اين جنبش از طرفدارانش و از مردم فلسطين در سرزمينهاى اشغالى از طريق زكات و ساير وجوه شرعى دريافت مىكند؛ 2) كمكهاى مسلمانان كشورهاى ديگر؛ 3) كمكهاى جنبشهاى اسلامى در بسيارى از كشورها بهويژه اردن، مصر، عربستان، كشورهاى حاشيه خليجفارس، سودان و ايران؛ 4) كمكهاى بعضى كشورهاى همسو با حماس مانند عربستانسعودى و كشورهاى حاشيه خليجفارس بهويژه قبل از جنگ خليجفارس؛ 5) كمكهاى سازمان آزادىبخش فلسطين* (ساف) كه در گذشته به دستور ياسر عرفات*، رئيس اين سازمان، اين كمكها صورت مىگرفت؛ 6) طرحهاى سرمايهگذارى جنبش حماس (ابوعمرو، 1993، ص 92ـ94).
در فروردين 1368/ آوريل 1989، اسحاق شامير، نخستوزير وقت رژيم صهيونيستى، خواستار اجراى انتخابات در سرزمينهاى اشغالى شد. حماس طرح شامير را تلاش اين رژيم براى تحريف انتفاضه و جلب افكار عمومى جهان دانست و موضع مخالف اتخاذ كرد (همو، 1371ش، ص 73). حماس در 1368ش/ 1989، شش حمله برضد اسرائيليها انجام داد و با اوج گرفتن محبوبيت حماس و نيز افزايش خشونتها، نيروهاى امنيتى رژيم اشغالگر صدها تن از فعالان و نيروهاى نظامى حماس را دستگير كردند و در 6 مهر 1368/ 28 سپتامبر 1989 فعاليت حماس غيرقانونى اعلام شد. شيخاحمد ياسين نيز به جرم قتل چهار فلسطينى كه با رژيم صهيونيستى همكارى مىكردند و رهبرى سازمانى غيرقانونى و جمعآورى اسلحه، به پانزده سال زندان محكوم شد (وفا، ص 71؛ شانتسر، 2003؛ ياسين، ص 184ـ185؛ احمدبن يوسف، ص 31). رهبران ساف در برخورد با حماس روش مهار مسالمتآميز اين جنبش را در پيش گرفتند. به همين سبب ساف موضوع نمايندگى اين جنبش در مجلس ملى فلسطين (المجلسالوطنى الفلسطينى) را مطرح كرد. اين مسئله همواره از 1369ش/1990 تا انعقاد اجلاس صلح مادريد در آبان 1370/ اكتبر 1991 در دستوركار نشستهاى طرفين قرار داشت (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 265؛ حيدرى، ص 118؛ اسامه عامر، ص 185). در 1369ش/1990، رهبران حماس و ساف در امان پايتخت اردن باهم ديدار كردند و براى تهيه اعلاميه آتشبس و دعوت حماس براى پيوستن به مجلس ملى فلسطين بحث كردند. بهرغم اين تلاشها براى سازش، تنش ميان ساف و حماس همچنان باقى ماند (شانتسر، 2003).
در حمله عراق به كويت، حماس، برخلاف عرفات، از صدام حسين در جنگ خليجفارس 1369ش/ 1990 حمايت نكرد و از عراق و امريكا درخواست كرد كه نيروهاى خود را عقب بكشند. درنتيجه كشورهاى حاشيه خليجفارس كمكهاى مالى خود را از ساف متوجه حماس كردند (ايسروف، 2008؛ حيدرى، ص 118ـ119). در 1370ش/1991 و با آغاز اجلاس مادريد، حماس هيئت مذاكرهكننده فلسطينى را فاقد مشروعيت خواند و به شدت به اجلاسهايى كه سبب واگذارى سرزمينهاى فلسطين مىشوند، حمله كرد. رشد فزاينده محبوبيت حماس سبب شد رقابت شديدى ميان اين جنبش و جنبش فتح* بهوجود آيد. پيوستن جنبش فتح به روند مذاكرات صلح بهويژه پس از اجلاس مادريد، مهمترين دليل اختلافات حماس و فتح به شمار مىرود. اين رقابت در برخى مواقع به رويارويى مسلحانه انجاميد. پس از توافق رژيم اشغالگر و ساف براى تأسيس تشكيلات خودگردان فلسطينى در نوار غزه و كرانه باخترى كه به دنبال انعقاد معاهده اسلو در 22 شهريور 1372 /13 سپتامبر 1993 در پايتخت نروژ صورت گرفت، حماس قاطعانه با اين معاهده مخالفت كرد و آن را سبب پايمال شدن حقوق ملت فلسطين دانست. همچنين حماس اعلام كرد كه در حكومت تشكيلات خودگردان فلسطين شركت نخواهد كرد (حروب، 1994، ص 29؛ همو، 1996، ص 101ـ102؛ وفا، ص 74؛ حورانى، ص 29). در 1372ش/ 1993 حماس به همراه جنبش جهاد اسلامى*، جبهه خلق براى آزادى فلسطين*، جبهه دموكراتيك براى آزادى فلسطين، فرماندهى كل جبهه خلق براى آزادى فلسطين و پنج گروه كوچك مخالف، ائتلافى موقت به نام جبهه ملى اسلامى و دموكراتيك (الجبهة الوطنية الاسلامية و الديمقراطية) در دمشق تشكيل داد. هدف اين ائتلاف مخالفت با معاهده اسلو بود. در 1373ش/1994، پس از آنكه تشكيلات خودگردان اداره امور غزه را براساس قرارداد اسلو بر عهده گرفت، ميان حماس و تشكيلات خودگردان درگيريهايى روى داد كه به كشته و زخمى شدن نيروهاى دو طرف انجاميد (شانتسر، 2003؛ ايسروف، 2008؛ جرباوى، 1994، ص 137ـ 138).
در آذر 1374/ دسامبر 1995، هيئت نمايندگى حماس با نمايندگان حكومت خودگردان به رياست ياسر عرفات، در قاهره جلسهاى برگزار كردند. حكومت خودگردان اميدوار بود حماس را قانع كند تا حملاتش را برضد اسرائيل متوقف سازد و در انتخابات مجلس قانونگذارى در دى 1374/ ژانويه 1996 شركت كند. حماس هم از عرفات خواستار آزادى زندانيان اين جنبش و كاهش فشار نيروهاى امنيتى شد. در اين زمان يحيى عياش، فرمانده شاخه نظامى حماس، بهدست اسرائيليها به شهادت رسيد و حماس در واكنش به اين حادثه چند عمليات بمبگذارى در بيتالمقدّس انجام داد و مناسبات حماس و ساف دوباره به وضع قبلى برگشت (وفا، ص 75ـ76؛ ايسروف، 2008؛ ياسين، ص 185؛ اسامه عامر، ص 189). در اسفند 1374/ مارس 1996 بعد از چهار بمبگذارى كه سبب كشته شدن 47 نفر شد، نيروهاى امنيتى تشكيلات خودگردان، صد نفر از اعضاى حماس را دستگير كردند (شانتسر، 2003).
تشكيلات خودگردان فلسطين در 30 دى 1374/ 20 ژانويه 1996، نخستين انتخابات رياست جمهورى و مجلس قانونگذارى (المجلسالتشريعى) را برگزار كرد. حماس بار ديگر در انتخابات شركت نكرد (همانجا). در مهر 1376/ اكتبر 1997، شيخاحمد ياسين بعد از هشت سال اسارت و پيش از تمام شدن مدت محكوميت پانزده سالهاش با زندانيان اسرائيلى معاوضه شد و آزاد گرديد. در همين سال، تلاشهاى رژيم صهيونيستى براى ترور خالد مشعل در اردن ناموفق ماند (وفا، ص 71؛ ايسروف، 2008). با شروع انتفاضه دوم در شهريور 1379/ سپتامبر 2000، ياسر عرفات بسيارى از اعضاى حماس را آزاد كرد. در اين هنگام، حماس از لحاظ سياسى و نظامى بهشدت فعال شد. در همين سال جبهه ملى و اسلامى متشكل از سيزده عضو، از جمله حماس، فتح و جهاد اسلامى و با هدف هماهنگى بين اين گروهها شكل گرفت، اما حماس باز هم مستقل و يك جانبه عمل كرد، هرچند در برخى اقدامات نظامى به گردانهاى الاقصى، شاخه نظامى جنبش فتح، پيوست. در اين هنگام، امريكا با تأييد انگليس، حماس را در فهرست گروههاى تروريستى قرار داد و عربستانسعودى به همين سبب كمكهاى مالى خود به حماس را قطع كرد (شانتسر، 2003؛ ايسروف، 2008).
در 1380ش/2001، حماس پيشنهاد عرفات را براى پيوستن به كابينه جديد فلسطين نپذيرفت (همانجاها).
در 3 فروردين 1383/ 22 مارس 2004 اسرائيل شيخ احمد ياسين را به شهادت رساند. عبدالعزيز رنتيسى جانشين وى شد، اما او نيز در 29 فروردين 1383/ 17 آوريل 2004 به دست صهيونيستها به شهادت رسيد. پس از وى ظاهراً محمود الزهار جانشين او شد كه به دلايل امنيتى اعلام نگرديد (وفا، ص 72؛ ايسروف، 2008).
پس از فوت عرفات در آبان 1383/ نوامبر 2004، محمود عباس رئيسجمهور و رئيس ساف شد (همانجاها). حماس در انتخابات شوراها كه در دى 1383/ ژانويه 2005 برگزار شد، پس از جنبش فتح بيشترين آرا را به خود اختصاص داد. جنبش حماس براى نخستينبار در انتخابات مجلس قانونگذارى فلسطين در دى 1384/ ژانويه 2006 شركت كرد و با كسب بيش از شصت درصد كرسيهاى مجلس پيروزى بزرگى به دست آورد (ايسروف، 2008؛ «تداعيات فوز حماس فىالانتخابات التشريعية الفلسطينية 2006»). پس از اين رويداد، اسماعيل هنيه كابينه را تشكيل داد كه همه اعضاى آن از جنبش حماس بودند. اين كابينه در 8 فروردين 1385/ 28 مارس 2006 از مجلس رأى اعتماد گرفت (ايوب، 2009). از سوى ديگر، امريكا و دولتهاى غربى از رسيدن كمكهاى مالى به حكومت حماس جلوگيرى كردند. به علاوه، منازعه بين فتح و حماس بار ديگر اوج گرفت. حماس محمود عباس، رئيس تشكيلات خودگردان، را متهم ساخت كه به واسطه دستگاههاى امنيتى زير سلطه خود در پى ساقط كردن حكومت حماس است. در اين ميان، با دخالت عربستان سعودى، اين دو جنبش در 19 بهمن 1384/ 8 فوريه 2006 در مكه توافقنامهاى امضا كردند كه براساس آن اسماعيل هنيه با مشاركت فتح حكومت ائتلافى تشكيل داد، اما پس از گذشت سه ماه، بار ديگر درگيرى ميان شاخههاى نظامى اين دو جنبش شدت يافت. اين درگيريها به تسلط كامل حماس بر غزه و تصرف دفاتر فتح و بيرون راندن عناصر سياسى و نظامى فتح از غزه منجر شد (نعامى، 1428). محمود عباس نيز در واكنش، اسماعيل هنيه را در 27 خرداد 1386/ 17 ژوئن 2007 از كار بركنار و كابينه وى را غير قانونى دانست و دستور تشكيل حكومت جديد به رياست سلام فياض را صادر كرد («تصاعد الاتهامات بين فتح و حماس»، 2009). پس از اين رويداد، محاصره اقتصادى غزه با بستن گذرگاهها تشديد شد و حماس و رژيم صهيونيستى نيز به حملات خود عليه يكديگر ادامه دادند (اعتماد، سال 7، ش 1704، 1 تير 1387، ص 3).
پس از مذاكرات فراوان با ميانجيگرى دولت مصر، در 30خرداد 1387/ 19 ژوئن 2008، حماس و رژيم صهيونيستى آتشبس اعلام كردند. اين آتشبس با توافق چند گروه فلسطينى به رهبرى حماس از يك سو و مقامات حكومت صهيونيستى به مدت شش ماه به اجرا گذاشته شد. با اجراى آتشبس و گشوده شدن گذرگاهها، ارسال كالا و مواد غذايى به غزه آغاز گرديد (همانجا). با پايان يافتن آتشبس، رژيم اشغالگر در 7 دى 1387/ 27 دسامبر 2008، حملات گسترده هوايى و زمينى خود به غزه را آغاز كرد. در اين عمليات كه 23 روز بهطول انجاميد، حدود 1300 فلسطينى شهيد شدند. جنبش حماس هم به شهركهاى يهودىنشين حملات موشكى كرد. پس از 23 روز، اسرائيل به طور يكجانبه آتشبس اعلام كرد و حماس نيز آن را پذيرفت (همان، سال 7، ش 1854، 8 دى 1387، ص 1، ش1870، 30 دى 1387، ص 1، 3).
درباره مناسبات حماس با ديگر گروههاى فلسطينى، حماس ساف را جزو جنبش مقاومت اسلامى مىداند، اما مواضع و عملكرد آن را ناشى از افكار غيرمذهبى اين سازمان مىداند («ميثاق حركة المقاومة الاسلامية (حماس)، مادّه 27). ديدگاه حماس درباره مشروعيت ساف با تحولات سياسى دستخوش دگرگونى شد. حماس ابتدا ساف را پذيرفت ولى پس از اجلاس مادريد، مشروعيت آن را زير سؤال برد. حماس با انعقاد معاهده اسلو، ساف را به كوتاهى و امتيازدهى به دشمنان متهم كرد و اعلام كرد كه اين سازمان، نماينده ملت فلسطين نيست. پس از تشكيل حكومت خودگردان فلسطين در 1373ش/ 1994، حماس از اين تشكيلات انتقاد كرد (حروب، 1996، ص 99ـ 100؛ همو، 1993، ص 29؛ دراسة فى الفكر السياسى لحركة المقاومة الاسلامية، ص 264ـ268).
مناسبات حماس با جنبش فتح براساس رقابت، تشنج و درگيرى بوده است. از زمان وقوع انتفاضه، اين دو جنبش از لحاظ روش و برنامه باهم رقابت مىكردند. در مقابلِ شعارهاى فتح كه خواهان استفاده از انتفاضه براى تشكيل دولت فلسطينى در سرزمينهاى اشغالى بود، شعار حماس پايان بخشيدن به اشغال فلسطين بود. رقابت حماس و فتح، حول دو محور بود، رهبرى ملت فلسطين و گسترش نفوذ خود در بين لايههاى مختلف مردم (حروب، 1996، ص 129ـ130؛ دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 269؛ هلال، ص 99).
جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامى، علاوه برداشتن ديدگاههاى اسلامى مشترك، در هدفهاى راهبردى يعنى آزادسازى همه سرزمينهاى اشغالى، برقرارى دولت مستقل فلسطينى، مخالفت با روشهاى مسالمتآميز حل و فصل مسئله فلسطين، و تداوم جهاد رويكرد واحدى دارند، در حالى كه تا پيش از انعقاد قرارداد اسلو، فعاليت مشتركى ميان جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامى ديده نمىشد. جهاد اسلامى سابقه طولانىترى از حماس دارد و در حقيقت اين سازمان زمينهساز بروز انتفاضه بود، اما پس از انتفاضه، با تأسيس حماس، اغلب اعضاى اخوانالمسلمين به حماس پيوستند. بنابراين طبيعى بود كه اعضاى جهاد اسلامى، حماس را سازمانى در نظر بگيرند كه از زحمات قبلى آنها بهرهبردارى كرده است. جدايى سياسى بين اين دو گروه به درگيريهايى منتهى شد، اما در 1372ش/ 1993، هر دو سازمان مذاكرات جدىترى را براى اتحاد و همكاريهاى بيشتر باهم آغاز كردند (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 274ـ277؛ وفا، ص 76ـ77).
مناسبات حماس با كشورهاى عربى و اسلامى را مىتوان به دو مرحله تقسيم كرد: مرحله اول، از تأسيس حماس تا اواخر 1369ش/ 1990 است كه در اين مدت، حماس در هيچيك از كشورها دفتر نمايندگى و سخنگو نداشت. مرحله دوم، از جنگ دوم خليجفارس در 1369ش/ 1990 تاكنون، (1388ش/ 2009) است كه در اين مدت حماس دفاتر نمايندگى خود را در بسيارى از كشورها تأسيس كرد. گفتنى است كه مناسبات حماس با كشورهاى عربى و اسلامى با كشورهاى عربستان سعودى، عراق و ايران، از 1368ش/ 1989 آغاز شد اما بحران دوم خليجفارس فرصت بيشترى براى برقرارى مناسبات با ديگر كشورهاى عربى و اسلامى پيش روى اين جنبش قرارداد. كشورهاى عربى و اسلامىاى كه با جنبش حماس مناسباتى دارند را مىتوان به اين ترتيب دستهبندى كرد :
1) كشورهايى كه حماس به صورت رسمى يا غيررسمى در آنها نمايندگى دارد يا با مقامات بلند پايه آنها ديدار مىكند.
2) كشورهايى كه ارتباط جنبش حماس با آنها فقط در چهارچوب ديدار با ديپلماتهاست و بعضاً ميان نمايندگان حماس و برخى مقامات بلندپايه اين كشورها ديدارهايى صورت مىگيرد (حروب، 1996، ص 162؛ دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 287ـ290).
مناسبات جنبش حماس با كشورهاى غربى از اواخر 1371ش/ 1992، آغاز شد. روابط حماس و كشورهاى غربى همچنان در مرحله گفتگو قرار دارد. كشورهاى غربى در بهبود مناسبات خود با جنبش حماس به شدت محافظهكارند، زيرا از واكنش رژيم صهيونيستى و حتى تشكيلات رسمى فلسطين نگراناند (دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 293ـ301).
از 1370ش/ 1991، ايران مناسبات نزديكترى با حماس برقرار كرد. اساس اين روابط مخالفت با سازش با رژيم اشغالگر و سياستهاى سازشكارانه سازمان آزادىبخش فلسطين است. پس از نزديكى حماس و ايران، دفتر حماس در تهران در بهمن 1370/ فوريه 1992 با رياست يكى از رهبران معروف حماس، عمادالعُلى، افتتاح شد. حماس از كمكهاى مالى ايران نيز بىبهره نيست. از نظر حماس، مناسباتش با ايران براساس احترام متقابل، اشتراك مواضع و ديدگاههاى راهبردى و سياسى است، بدون آنكه هريك از دو طرف نظرش را به طرف مقابل تحميل كند (وفا، ص 77؛ ابوعمرو، 1993، ص 92؛ امين مصطفى، ص 61).
فعاليتهاى اجتماعى و فرهنگى جنبش حماس مكملى بر فعاليت اخوانالمسلمين در اراضى اشغالى است. حماس از زيربناهاى اجتماعى و فرهنگىاى كه اخوانالمسلمين ايجاد كرده بودند، براى گسترش پايگاه اجتماعى خود استفاده بسيار كرد. از جمله اقدامات اخوانالمسلمين تأسيس مؤسسات خيريه اسلامى، كتابخانهها و باشگاههاى ورزشى در نقاط مختلفى از كرانه باخترى و نوار غزه بود. حماس نهادهاى اجتماعى، خيريه، آموزشى و اقتصادى اخوانالمسلمين را فعال نمود. در فعاليتهاى سياسى نيز حماس همان روشهاى اخوانالمسلمين، مانند برگزارى همايشها و جشنوارههاى سياسى، اقامه نمايشگاههاى اسلامى بهويژه در دانشگاههاى فلسطين، صدور بيانيهها، منشورها و جزوهها، برگزارى مراسم سالگرد شهدا و وقايع اسلامى، تظاهرات و اعتصابات را ادامه داد (ابوعمرو، 1993، ص94ـ96؛ دراسة فى الفكر السياسى لحركةالمقاومة الاسلامية، ص 88ـ89؛ حروب، 2000، ص 42). امروزه، حماس به خوبى درك مىكند كه كسب نفوذ در صحنه سياسى ابتدا از طريق فعاليت اجتماعى سپس از طريق فعاليت مذهبى و در نهايت از طريق فعاليت سياسى ممكن است (روى، ص 339).
منابع: (1) زياد ابوعمرو، «الاحزاب السياسية الفلسطينية بين الديمقراطية و التعددية»، المستقبلالعربى، سال 17، ش 2 (شباط 1995)؛ (2) همو، جنبشهاى اسلامى در فلسطين، ترجمه هادى صبا، (تهران) 1371ش؛ (3) همو، «حماس: خلفية تاريخية سياسية»، مجلة الدراسات الفلسطينية، ش 13 (شتاء 1993)؛ (4) احمدبن يوسف، احمد ياسين: الظاهرة المعجزة و اسطورة التحدى، عَمّان ( 1990)؛ (5) اسامه عامر، «(حول) درب الأشواك : حماس ـ الانتفاضة ـ السلطة (لعماد عبدالحميد فالوجى)»، المستقبل العربى، سال 26، ش 6 (حزيران 2003)؛ (6) امين مصطفى، ايران و فلسطين بين عهدين، بيروت 1996؛ (7) يسار ايوب، 'حماس، و ا لأزمة: قراءة أوّليّة»، الأخبار (1 أيار 2009).
Retrieved May 2, 2009, from http://www. al-akhbar. com/ar/node/45993;
«تداعيات فوز حماس فى الانتخابات التشريعية الفلسطينية 2006 على مستقبل القضية و الصراع فى المنطقة، و على اسرائيل»، مركز دراسات الشرق الأوسط، 2009.
Retrieved Apr. 26, 2009. from http://www.mesc.com.jo/ Index Ar-08.html;
تصاعد الاتهامات بين فتح و حماس: عباس يصدر مرسوم تشكيل الحكومة و أولمرت يدعمها» الجزيرة، 2009.
غسان دوعر جربان، حرب الايام السبعة، لندن 1993؛ على جرباوى، «,حماس،: مدخل الاخوان المسلمين الى الشرعية السياسية»، مجلة الدراسات الفلسطينية، ش 13 (شتاء 1993)؛ خالد حروب، «حركة ,حماس، بين السلطة الفلسطينية و اسرائيل: من مثلث القوى الى المطرقة و السندان»، همان، ش 18 (ربيع 1994)؛ همو، حماس: الفكر و الممارسة السياسية، بيروت 1996؛ همو، «حماس و اتفاق غزة ـ أريحا أولا: الموقف و الممارسة»، مجلة الدراسات الفلسطينية، ش 16 (خريف 1993)؛ همو، «خيارات حركة حماس فى ظل التسوية المقبلة»، همان، ش 42 (ربيع 2000)؛ فيصل حورانى، «بينما الانتفاضة مستمرة، جمود سياسى و مستقبل غامض»، همان، ش 48 (خريف 2001)؛ نبيل حيدرى، «منظمة التحرير الفلسطينية و حركة ,حماس،: الصراع فى شأن النفوذ»، همان، ش 13 (شتاء 1993)؛ دراسة فىالفكر السياسى لحركةالمقاومةالاسلامية: حماس (1987ـ 1996)، تأليف عبداللّه أبوعيد و ديگران، تحرير جواد حمد و اِياد برغوثى، عمان : مركز دراسات الشرق الاوسط، 1999؛ ساره م. روى، «غزة: ديناميات جديدة للتفكك الاجتماعى»، مجلة الدراسات الفلسطينية، ش 16 (خريف 1993)؛ فايز ساره، «الحركة الاسلامية فى فلسطين: وحدة الايديولوجيا و انقسامات السياسة، المستقبل العربى، ش 124 (ژوئن 1989)؛ موسى زيد كيلانى، الحركات الاسلامية فى الاردن و فلسطين، عمان 1995؛ «ميثاق حركة المقاومة الاسلامية (حماس)»، در القضية الفلسطينية بين ميثاقين، (اعداد انس عبدالرحمان)، كويت: مكتبة دارالبيان، 1989؛ صالح نعامى، «مأزق 'السلطة،: حماس احتفلت بمرور 20 عاما على تأسيسها: انطلقت كصاروخ.. لكنها تحصد الآن ثمار 'تسرعها،»، الشرق الأوسط، ش 10615 (11 ذيحجه 1428).
افسانه وفا، ياسر عرفات: از مبارزه تا مذاكره، تهران 1383ش؛ جميل هلال، النظام السياسى الفلسطينى بعد اوسلو: دراسة تحليلية نقدية، بيروت 1998؛ عبير محمد ياسين، «حماس و العلاقات الاسرائيلية الفلسطينية»، السياسة الدولية، ش 132 (ابريل 1998)؛
Ami Isseroff, "A history of the Hamas movement", Mid East web, 2008. Retrieved May. 11, 2009, from http://www. midestweb. org/hamas history. htm; Ali Jarbawi, "The position of Palestinian Islamists on the Palestine-Israel accord", The Muslim world, LXXXIV, no. 1-2 (Jan.-Apr. 1994); Meir Litvak, "The Islamization of the Palestinian-Israeli conflict: the case of Hamas", Middle Eastern studies, vol. 34, no. 1 (Jan. 1998); Jonathan Schanzer, "The challenge of Hamas to Fatah", The Middle East quarterly, vol. 10, no.2 (spring 2003), The Middle East forum, 2009. Retrieved Apr. 26, 2009, from http://www.meforum. org/article/516.