responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6498

 

حَمّاد راويه ، حَمّاد راويه، راوى اشعار كهن عرب و شاعر معروف ايرانى‌تبارِ عرب در قرن اول و دوم هجرى. كنيه وى ابوالقاسم است. پدرش شاپور/ هرمز يا به روايتى ميسره از اهالى ديلمان بود كه پسر عروة‌بن زيد الخيل طائى وى را اسير كرد و به دخترش ليلى بخشيد به همين دليل مُكنّى به ابوليلى شد (ابوالطيب لغوى، ص 86؛ ابن‌نديم، ص 104).

درباره زندگى حماد اطلاعات ناسازگارى وجود دارد. سال تولد وى را برخى منابع 75 (رجوع کنید به ابن‌نديم، همانجا؛
فروخ، ج 2، ص 81) و برخى ديگر 95 (ياقوت حموى، ج 3، ص 1205؛
ابن‌خلّكان، ج 2، ص 209) در كوفه ذكر كرده‌اند. او را، به دليل محل تولد و سكونتش، حماد كوفى و به سبب خاستگاهش، حماد ديلمى ناميده‌اند (رجوع کنید به ياقوت حموى، ج 3، ص 1201ـ 1202؛
ابن‌خلّكان، ج 2، ص 206؛
صفدى، ج 13، ص 137). ابوالفرج اصفهانى (ج 6، ص 70) او را از موالى بنى‌شيبان* و ياقوت حموى (همانجا) و ابن‌خلّكان (همانجا) او را از موالى بكربن وائل* يا مكنف‌بن زيد الخيل طائى دانسته‌اند.

حماد در كوفه پرورش يافت و در جوانى هم‌نشين و يار دائمى حماد عجرد* و حماد زبرقان بود و اين سه تن به حمادون معروف بودند. اينان به همراه مطيع‌بن الياس (متوفى 166) به بى‌بند و بارى شهرت داشتند، در مجالس عيش و نوش حاضر مى‌شدند و براى هم اشعار هجوآميز مى‌سرودند (جاحظ، ج 4، ص 447؛
ابن‌قتيبه، ج 2، ص 663؛
علم‌الهدى، قسم 1، ص131؛
بلاشر، ص 103). حماد در جوانى دزدى و راهزنى مى‌كرد تا اينكه شبى اموال كسى را دزديد كه در آن دفترى از شعر انصار بود، آنها را خواند، لذت برد و حفظ كرد و پس از آن به دنبال شعر و ادب رفت و راهزنى را رها كرد (ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص87).

روايات اغراق‌آميزى درباره حافظه حماد وجود دارد و سبب مُلَقب شدنش به راويه (بسيار روايت كننده) از حفظ داشتن اشعار بسيار زياد است (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 71، 92). دانش و اطلاعات وسيع وى درباره اخبار و اشعار جاهلى سبب شد كه جايگاه خاصى نزد خلفاى بنى‌اميه داشته باشد و از عنايت و حمايت هشام‌بن عبدالملك (حك : 105ـ125) و وليدبن يزيد (حك: 125ـ126) برخوردار باشد (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 71، 74ـ78؛
ابن‌انبارى، 35ـ39). براساس حكايتى كه ابوالفرج اصفهانى نقل كرده (همانجاها) و در كتابهاى ديگر هم به همان شكل تكرار شده، حماد پيش از هشام‌بن عبدالملك، در خدمتِ يزيدبن عبدالملك (حك : 101ـ105) بوده است (براى نمونه رجوع کنید به ابن‌انبارى، همانجا؛
ياقوت حموى، ج 3، ص 1202ـ1204)، حال‌آنكه، حتى اگر سال تولد حماد 75 باشد، ناسازگاريهاى آشكار تاريخى كه در متن داستان وجود دارد، تمامى آن را نامعتبر جلوه مى‌دهد (رجوع کنید به ابن‌خلّكان، ج 2، ص 209؛
نيز رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذيل «حمادالراويه»). خلفاى عباسى به او هيچ توجهى نشان نمى‌دادند (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص 81ـ82). داستان مناقشه او با مُفَضّل ضبّى* در حضور مهدى عباسى (حك : 158ـ169) در كاخ عسياباذ/ عسيى‌آباد (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 89ـ91) نيز به لحاظ تاريخى تناقض دارد (رجوع کنید به ادامه مقاله). ديدار حماد با زيادبن ابيه* (متوفى 53؛
رجوع کنید به همان، ج 6، ص 93؛
مرزبانى، ص 373) نيز ممكن نيست، زيرا حماد دست كم 22 سال بعد از مرگ زياد به دنيا آمده است. به گفته بلاشر (ص 104) به سبب همين تناقضات است كه پژوهشگران نمى‌توانند به گزارشهاى زندگى وى اعتماد كنند.

حماد در كوفه درگذشت. سال وفات وى را ابن‌نديم (همانجا) 156، و ياقوت حموى (ج 3، ص 1205) و ابن‌خلّكان (همانجا) 155 ذكر كرده‌اند. به نوشته ابن‌خلّكان، وفات حماد را در زمان خلافت مهدى، يعنى بعد از 158، نيز گفته‌اند (همانجا) كه شايد براى رفع تناقض تاريخى ديدار وى با مهدى باشد. صَفَدى (ج 13، ص 142) نيز وفات او را در 165 دانسته است.

حماد شاعرى اهل ذوق و راوى با حافظه‌اى قوى بود كه تحسين ابوعمروبن علاء بصرى*، سردمدار مكتب راويان بصره، را برانگيخت (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص 73؛
د. اسلام، همانجا). او چهره‌اى دوگانه دارد؛
از يك سو نخستين كسى است كه اشعار عرب را گردآورى كرده (ابن‌سلام جُمَحى، ص 40) و در زمانه خود آگاه‌ترين فرد به كلام عرب است و حكايتهاى متعدد درباره تسلط كم‌نظير او بر شعر جاهلى و شناخت عميق او از نقد شعر وجود دارد (ابوالطيب لغوى، ص 86؛
ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص 71ـ73؛
ياقوت حموى، ج 3، ص 1204)، از سويى ديگر، از قديم‌ترين تا متأخرترين منابع او را نامطمئن و جاعل مى‌دانند (رجوع کنید به ابن‌سلام جمحى، ص 41؛
علم‌الهدى، قسم 1، ص 132؛
بلاشر، همانجا).

پايبند نبودن به اصول اخلاقى، عادت به نوشيدن شراب، متهم‌بودن به كفر و زندقه و انبوهى از حكايات كه بر جعل و افزودن بر شعر ديگران دلالت دارد (براى نمونه رجوع کنید به ابن‌سلام جمحى، همانجا؛
ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص 88ـ90؛
سيوطى، ج 1، ص 176) سبب شده است كه ناقدان در روايات او ترديد كنند (رجوع کنید به شوقى‌ضيف، ص153؛
طه حسين، ص169؛
بروكلمان، ج 1، ص 246). رقابت راويانِ دو مكتبِ بصره و كوفه نيز در رواج اين اتهامات بى‌تأثير نبوده است، چنان‌كه به گفته ابوالطيب لغوى (همانجا) حماد در نزد بصريان نامطمئن و غيرموثق است. از طرف ديگر، مُفَضّل ضبّى، همشهرى حماد و از معتبرترين راويان كوفه، نيز درباره وى گفته است كه او شعر عرب را چنان فاسد كرد كه هيچگاه اصلاح نمى‌شود (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص 89). اظهارنظر مُفَضَّل به جمله‌اى تاريخى درباره حماد تبديل شده است، به شكلى كه اغلب شرح‌حال‌نويسان و ناقدان به آن استناد كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به ياقوت حموى، ج 3، ص1204؛
مارگليوث، ص103؛
بلاشر، همانجا؛
>دائرة‌المعارف ادبيات عرب<، ذيل «حمادالراويه»). ناصرالدين اسد (ص 443) كوشيده است با دلايل فنى و تاريخى اين اظهارنظر را رد كند.

آسان‌گيرى حماد در پذيرش روايتهاى نامعتبر از افراد ناموثق، اصالت روايتهاى وى را خدشه‌دار مى‌كند. وى از سماك‌بن حرب (متوفى 123)، كه از راويان بدوى و بسيار ناموثق بود، چندين روايت نقل كرده است (بلاشر، ص 103؛
پانويس 2؛
نيز رجوع کنید به ابن‌قتيبه، ج 1، ص 181؛
ابوالفرج اصفهانى، ج 9، ص 124). خلف احمر* نيز اعتراف كرده كه شعر جعلى به حماد مى‌داده و او آنها را به اشعار عرب وارد مى‌كرده است (ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص 92). برخى معاصران معتقدند يكى از دلايل جاعل و ناموثق بودنِ راويان كوفى، نظير حماد و خلف، اصالت ايرانى و دشمنى آنها با عربهاست (رجوع کنید به طه حسين، ص 171؛
شوقى ضيف، ص 153).

اغلب مستشرقانى كه درباره شعر جاهلى پژوهش كرده‌اند درباره حماد نيز سخن گفته‌اند. برخى از آنها راويانى نظير حماد را از علل عدم صحت شعر جاهلى مى‌دانند. مارگليوث (ص102ـ 103)، نيكلسون، آلوارت (رجوع کنید به جبورى، ص 29، 36) و بلاشر (همانجا)، وى را جاعل و كاذب مى‌دانند و معتقدند كه هيچ اعتمادى به روايات او نيست. مارگليوث (همانجا) روايت حماد را از تدوين اشعار عرب به دستور نعمان‌بن مُنذر (رجوع کنید به ابن‌جنى، ج 1، ص 387)، ساخته ذهن وى مى‌داند و آن را كوبيدن ميخى بر تابوتِ شعرِ قديم عرب مى‌خواند (رجوع کنید به جبورى، ص 50). در مقابل، ناصرالدين اسد در مقام دفاع از صحت شعر جاهلى اين روايت را چندان دور از ذهن نمى‌داند (رجوع کنید به ص 161ـ162). داستانِ مناقشه حماد با مفضّل ضبّى در حضور خليفه عباسى نيز از بحث‌انگيزترين حكايتها درباره حماد در بين مستشرقان و معاصران است. مارگليوث (ص 103) و شوقى ضيف (ص 152) تناقصهاى تاريخى آن را كم‌اهميت و اين گزارش را صحيح مى‌دانند، اما براونليش (ص 135ـ136) و لايل (رجوع کنید به اسد، ص 369ـ370) آن را به لحاظ تاريخى نادرست مى‌شمارند.

علاوه بر اتهام جعل، دانش حماد نيز محل ترديد قرار گرفته است. برخى معتقدند كه وى در عربيت بضاعت اندكى داشت، قرآن را از مصحف آموخته بود (يعنى از زبان استادان و راويان استماع نكرده بود؛
رجوع کنید به شوقى‌ضيف، ص160) و شعر را هم غلط مى‌خواند. حتى اصمعى، هم‌نشين وى، گفته كه از حماد فقط سيصد حرف آموختم (رجوع کنید به ابوالطيب لغوى، ص 86؛
ياقوت حموى، ج 2، ص 799؛
ابن‌خلّكان، ج 2، ص 210).

به گفته ابن‌نديم (همانجا) از حماد كتابى ديده نشده است، اما مردم از او روايت كرده‌اند و از آن روايتها، تصنيفاتى پديد آمده است. از اخبارى كه درباره وى نقل مى‌شود مى‌توان استنباط كرد كه او علاوه بر كتابهايى كه خود درباره اخبار و انساب و اشعار دوره جاهلى نوشته، آثارى نيز در اين‌باره در اختيار داشته است. چنان‌كه قبل از اينكه به ديدن وليدبن يزيد برود دو كتاب شعر قبيله قريش و ثقيف را مطالعه مى‌كند (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 6، ص 94؛
اسد، ص 157ـ160). همچنين حماد معلقات سبع را گردآورى كرده است (ابن‌انبارى، ص 35؛
ياقوت حموى، ج 3، ص 1204). با اين حال، جالب توجه است كه در كتب متقدم‌تر نظير الفهرست، مراتب‌النحوييّن و خصوصآ الاغانى، كه شرح‌حال مبسوط و حكايات بسيارى از حماد آورده است، كوچك‌ترين اشاره‌اى به‌اين امر نشده است. به‌گفته اصمعى، عمده اشعارى كه از امرؤالقيس* باقى‌مانده است به روايتِ حماد است (رجوع کنید به ابوالطيب لغوى، همانجا؛
سيوطى، ج 2، ص 406).

خلف احمر بيشترين روايتها را از حماد اخذ كرده بود و از اين‌رو پس از مرگ حماد جانشين وى شد (صفدى، ج 13، ص 355؛
سيوطى، ج 2، ص 403).


منابع:
(1) ابن‌انبارى، نزهة‌الالباء فى طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره ?(1386/ 1967)؛
(2) ابن‌جنّى، الخصائص، چاپ محمدعلى نجار، (قاهره 1372ـ1376/1952ـ 1957)، چاپ افست بيروت (بى‌تا.)؛
(3) ابن‌خلّكان؛
(4) ابن‌سلام جُمَحى، طبقات فحول‌الشعراء، چاپ محمود محمد شاكر، (قاهره 1952)؛
(5) ابن‌قتيبه، الشعروالشعراء، چاپ احمد محمد شاكر، (قاهره) 1386ـ1387/ 1966ـ1967؛
(6) ابن‌نديم (تهران)؛
(7) عبدالواحدبن على ابوالطيب لغوى، مراتب‌النحويين، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت 1423/2002؛
(8) ابوالفرج اصفهانى؛
(9) ناصرالدين اسد، مصادرالشعر الجاهلى و قيمتها التاريخية، بيروت 1988؛
(10) اريش براونليش، «فى مسألة صحة‌الشعرالجاهلى»، در دراسات المستشرقين حول صحة الشعر الجاهلى، ترجمها عن الالمانية و الانكليزية و الفرنسية عبدالرحمان بدوى، بيروت: دارالعلم للملايين، 1979؛
(11) كارل بروكلمان، تاريخ الادب‌العربى، ج 1، نقله الى العربية عبدالحليم نجار، قاهره 1974؛
(12) عمروبن بحر جاحظ، كتاب‌الحيوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ?(1385ـ1389/ 1965ـ 1969)، چاپ افست بيروت (بى‌تا.)؛
(13) يحيى وهيب جبورى، المستشرقون و الشعرالجاهلى بين‌الشك و التوثيق، بيروت 1997؛
(14) عبدالرحمان‌بن ابى‌بكر سيوطى، المزهر فى علوم اللغة و انواعها، چاپ محمد احمد جادمولى، على‌محمد بجاوى، و محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره (بى‌تا.)؛
(15) شوقى ضيف، تاريخ الادب العربى، ج 1، قاهره ( 1977)؛
(16) صفدى؛
(17) طه حسين، فى‌الادب الجاهلى، قاهره 1968؛
(18) على‌بن حسين علم‌الهدى، امالى المرتضى: غرر الفوائد و درر القلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1373/1954؛
(19) عمر فروخ، تاريخ الادب‌العربى، ج 2، بيروت 1985؛
(20) ديويد سميوئل مارگليوث، «نشأة‌الشعرالعربى»، در دراسات المستشرقين حول صحة الشعرالجاهلى، همان؛
(21) محمدبن عمران مرزبانى، المُوَشَّح : مآخذ العلماء على‌الشعراء فى عِدّة انواع من صناعة‌الشعر، چاپ على‌محمد بجاوى، مصر 1965؛
(22) ياقوت حموى، معجم‌الادباء، چاپ احسان عباس، بيروت 1993؛


(23) Regis Blachere, Histoire de la litterature arabe, Paris 1952-1966;
(24) Encyclopedia of Arabic literature, ed. Julie Scott Meisami and Paul Starkey, London: Routledge, 1998, s.v. "Hammad al-Rawiya" (by P. F. Kennedy);
(25) EI2, s.v. "Hammad al-Rawiya" (by J. W. Fuck).

/ بهرام پروين‌گنابادى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6498
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست