responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6468

 

حلوا ، عنوان عمومى دسته‌اى از خوراكهاى روزانه و آيينى در جهان اسلام كه معمولا از تركيب سه دسته غذايى ــمادّه نشاسته‌اى، قند و چربى ــ تهيه مى‌شود. واژه حلوا تقريبآ به صورت يكسان در هر چهار زبان اصلى جهان اسلام (عربى، فارسى، اردو، تركى) به كار مى‌رود (رجوع کنید به خليل‌بن احمد؛ ابن‌منظور؛ دهخدا، ذيل واژه؛ عنايت‌اللّه، ص 152ـ 16؛ د.ترك، ذيل واژه؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل 2"."Matba kh).

سه دسته اصلىِ مواد اوليه حلوا در جهان اسلام، از تنوع گسترده‌اى برخوردار است: مادّه نشاسته‌اىِ حلواها شامل انواع آرد است، از جمله آرد گندم، برنج، نخود، كنجد (ارده) يا آرد جوانه گندم و عدس و نخود و باقلا (رجوع کنید به بسحاق‌أطعمه، ص 26؛ طباطبائى‌اردكانى، ص 397؛ وكيليان، ج 1، ص 198)؛ چربى شامل انواع روغنهاى حيوانى و گياهى يا شير (رجوع کنید به بسحاق‌أطعمه، ص 67ـ68؛ نسخه شاه‌جهانى، ص 112ـ113؛ طباطبائى‌اردكانى، همانجا)؛ و مادّه قندى شامل گَرد قند، شكر، نبات، صمغهاى شيرين، شيره انگور، خرما، عسل و جز آنهاست (رجوع کنید به ابونصرى هروى، ص 258ـ259؛ بسحاق‌أطعمه، ص 101، 107، 130؛ وكيليان، همانجا؛ مظلوم‌زاده، ص 203). غير از اين مواد اصلى، در بسيارى از انواع حلواها از مواد تكميل‌كننده نيز استفاده مى‌شود، از جمله هويج، كدو، مغز ميوه‌هاى گوناگون چون پسته، فندق، گردو و زردآلو (رجوع کنید به آشپزباشى، ص 48؛ بسحاق أطعمه، ص110ـ111، 113)، انواع افزودنيهاى طعم‌دهنده، معطركننده و رنگ‌دهنده، مانند زيره، گل بابونه، رازيانه، تخم گشنيز، زنجبيل، دارچين و به‌ويژه گلاب و زعفران (رجوع کنید به طباطبائى‌اردكانى، ص 398؛ مظلوم‌زاده، همانجا؛ حجازى و ياراحمدى، ص110).

مراحل اصلى پخت حلوا عبارت است از: تفت دادن آرد با حرارت ملايم؛ تهيه شيره يا شربتِ حلوا، كه تركيبى از آب يا شير و مادّه قندى با غلظتهاى متفاوت است؛ مخلوط كردن آردِ تفت داده با اين شيره و به دست آوردن خميرى يكدست؛ افزودن ادويه و مواد معطر و رنگ‌دهنده؛ و تزيين حلواى آماده شده با خلال مغز ميوه، به‌ويژه خلال پسته و بادام (رجوع کنید به آشپزباشى، ص 47ـ49؛ باتمانقليچ، ص 152؛ دريابندرى، ج 2، ص 1558ـ 1560).

مصرفِ حلوا هم به صورت روزانه و هم در موقعيتهاى آيينى، تنوع بسيار چشمگيرى از اين خوراك در جهان اسلام پديد آورده است. على‌اكبرخان آشپزباشى (همانجا) دوازده‌گونه حلواى رايج در ايران دوره قاجارى را معرفى كرده است كه بسيارى از آنها در ادوار پيشين نيز معمول بوده‌اند (رجوع کنید به بسحاق‌أطعمه، ص 24ـ26، 35ـ36). امروزه نيز دهها گونه حلوا در بخشهاى گوناگون جهان اسلام طبخ و مصرف مى‌شود (براى نمونه در ايران رجوع کنید به دريابندرى، ج 2، ص 1557ـ1565؛ مظلوم‌زاده، ص 203ـ218؛ در سرزمينهاى عربى رجوع کنید به شيزرى، ص40ـ 41؛ طعمه، ص 306؛ جميل، ص110ـ111؛ جمال، ص 267؛ در مغرب و اندلس رجوع کنید به ابن‌رزين تجيبى، ص 244ـ 247؛ در هند و پاكستان رجوع کنید به نسخه شاه‌جهانى، ص110ـ121؛ عنايت‌اللّه، همانجا؛ دريابندرى، ج 2، ص1570ـ1571؛ در تركيه رجوع کنید به د.ترك، همانجا). يافتن منشأ زمانى و مكانى براى ابداع اين‌گونه گسترده از خوراك ميسر نيست، اما معلوم است كه طبخ و مصرف انواع حلوا در ايرانِ پيش از اسلام رايج بوده است (رجوع کنید به د. ايرانيكا، ذيل واژه). همين قول را درباره ديگر سرزمينهاى اسلامى نيز مى‌توان پذيرفت، همچنان كه فرايند تبادل و اخذ و اقتباس در سنّت حلواپزى نيز در ميان ملتها پذيرفتنى است، از جمله گفته شده است فالوده* ــ كه به قولى آن را سيّدِحلواها مى‌خواندند (رجوع کنید به ابونعيم اصفهانى، ج 8، ص210)ــ از سنّتِ آشپزى ايرانى به سفره عربىِ پيش از دورانِ اسلامى راه يافته است (بهائى، ج 2، ص 393).

عربها سفره را بدون حلوا ناقص مى‌دانستند (رجوع کنید به بهائى، همانجا). حلوا از پربسامدترين خوراكهاى ذكر شده در متون عربىِ دوره اسلامى است. اين خوراك مورد علاقه پيامبر صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت عليهم‌السلام نيز بوده است (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 8، ص 83؛ ذهبى، سيراعلام‌النبلاء، ج 12، ص90؛ حرّعاملى، ج 25، ص 72ـ73). ظاهراً پيامبر حلوايى به نام مَجيع را، كه با خرما و شير تهيه مى‌شد، بسيار خوش مى‌داشت (رجوع کنید به ثعالبى، ص 171) و خود در جشن عروسى حضرت فاطمه سلام‌اللّه عليها حلواى خَبيص تهيه كرد (رجوع کنید به مجلسى، ج 43، ص 106، به نقل از خرايج راوندى). حلوا روزانه و به مقدار زياد در دستگاه خلفا طبخ مى‌شد، به‌ويژه آنكه برخى خلفا، از جمله مكتفى و مقتدر سخت به آن علاقه داشتند (رجوع کنید به مسعودى، ج8،ص226؛ ابن‌جوزى، 1412، ج13، ص69). در آشپزخانه برخى دولتمردان دوره خلفا، از جمله ابوالحسن‌بن فرات (متوفى313)، نيز عده‌اى پيوسته مشغول طبخ حلوا بودند (رجوع کنید به صابى، ص216). در ادوار متأخرتر، بيش‌از همه اين سنّت در آشپزخانه‌هاى دستگاه سلاطين عثمانى تداوم يافت و حلواجيان در حلواخانه‌هاى مطبخهاى سلاطين عثمانى، در مقياسهاى بزرگ به طبخ انواع حلوا مى‌پرداختند (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا).

علاوه بر مصرف روزانه، طبيبان نيز مصرف حلواهاى گوناگون را توصيه مى‌كردند، به‌ويژه براى جبران كمبود حرارتِ داخلى بدن و طبعِ سردِ افراد (رجوع کنید به اخوينى‌بخارى، ص 508؛ جرجانى، كتاب 3، بخش 2، ص 59؛ براى اطلاع بيشتر درباره كاربردهاى حلوا در طب سنّتى رجوع کنید به همان، كتاب 3، بخش 2، ص50، 78؛ نيز رجوع کنید به حكيم مؤمن، ص 338ـ339، كه انواع حلواها و خواص طبى و صِحّى هريك را برشمرده است). حلوا، به سبب نيروزا بودن، از خوراكهاى هميشگى سفره افطار مسلمانان است (رجوع کنید به جمال، همانجا؛ جميل، ص 109ـ111؛ وكيليان، ج 1، ص 187ـ189). در استحباب افطار با حلوا احاديثى نيز وارد شده است (براى نمونه رجوع کنید به حرّعاملى، ج10، ص 156ـ158). نوع خاصى از حلوا، به نام كاچى، معمولا براى جبران ضعفِ قواى بدنى به مادرانِ تازه‌زا توصيه مى‌شده است (رجوع کنید به آشپزباشى، ص 82؛ مظلوم‌زاده، ص 218).

مصرف حلوا از ابتدا جنبه عرفى و صِحّى داشته و به‌تدريج جنبه آيينى و شعائرى پيدا كرده است. مشخص‌ترين وجه مصرف آيينىِ حلواها در مراسم مختلفِ گذار ــ تولد، ازدواج و مرگ ــ مشاهده مى‌شود (رجوع کنید به اسديان خرم‌آبادى، ص 122، 124ـ125، 127، 129؛ مظلوم‌زاده، ص 204). رسم تعارف حلوا در مراسمِ خاك‌سپارى و مجالس ترحيم در نزد بسيارى از اقوام مسلمان رايج است (رجوع کنید به ترحيم، مجلس*)، چنان‌كه «برخاستن بوى حلواى كسى» يا «خوردنِ حلواى كسى» كنايه از نزديك شدن زمان مرگ او يا مرگ و پايان كار اوست (رجوع کنید به بسحاق‌أطعمه، ص 41، 119؛ دهخدا، همانجا؛ براى برخى باورهاى عاميانه درباره كارگشايى حلوا براى مرده رجوع کنید به هدايت، ص 69ـ70؛ مظلوم‌زاده، ص 213ـ214). در عزاداريهاى مذهبى، به‌ويژه در محرّم و رمضان، طبخ حلوا و خيرات كردن آن بسيار معمول است (رجوع کنید به آلمانى، ج 2، ص 758؛ شهرى‌باف، 1381ش، ج2، ص43ـ44؛ مظلوم‌زاده، ص204، 213؛ وكيليان، ج 1، ص 99).

حلوا از اجزاى ثابت بيشتر سفره‌هاى نذرى هم هست (رجوع کنید به آقاجمال خوانسارى، ص 24ـ25؛ شكورزاده، ص 36ـ37؛ شريعت‌زاده، ج 2، ص390، 417ـ418)، كه تهيه آن گاه به صورت دسته جمعى انجام مى‌شود (براى نمونه در افغانستان رجوع کنید به فرهنگ، ص 328ـ329). وقف مبالغى براى اِطعامِ طلاب و مسافران و واردان به مدارس علميه با نان و حلوا به‌طور دائم يا در برخى ايامِ سال در ادوار گوناگون مرسوم بوده است (رجوع کنید به ابن‌بطوطه، ج 1، ص 203؛ سپنتا، ص 162، 165). از اطعام نمازگزاران و مستمعانِ وعظهاى دينى با نان و حلوا نيز گزارشهاى بسيارى هست (براى نمونه رجوع کنید به مَقريزى، ج 2، ص 445؛ ابن‌بطوطه، ج 1، ص 223).

صوفيان علاقه وافرى به حلوا داشتند (رجوع کنید به ابن‌جوزى، 1426، ص 28ـ29؛ عنصرالمعالى، ص 257؛ مولوى، كليات شمس، ج 1، غزل 225) و به‌ويژه در خانقاهها و زاويه‌ها، تهيه حلوا و اطعام صوفيان و نيز واردان با آن معمول بود (رجوع کنید به ابن‌بطوطه، ج 1، ص 241ـ242، 294، 297، 299؛ مقريزى، ج 2، ص 417، 423، 425). در ميان اهل فتوت، حلوا غذايى مبارك و تحفه‌اى تلقى مى‌شد كه جبرئيل از بهشت براى آدم عليه‌السلام آورده بود (رجوع کنید به فتوّت‌نامه‌ها و رسائل خاكساريّه، ص 120). قلندران، حلوا را نماد تواضع و خلق‌خوش مى‌دانستند و در مراسم تشرفِ خود، حلوايى به نام جَفْنَه/ خفيه بر سر سفره مى‌نهادند كه گاه از شهرى به شهر ديگر فرستاده مى‌شد (رجوع کنید به كاشفى، ص 128ـ130؛ فتوّت‌نامه‌ها و رسائل خاكساريّه، ص 129، 135، پانويس 3؛ چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ص 284ـ285). ضيافتهاى حلواى صوفيان و اهل فتوت در قلمرو عثمانى، به‌ويژه در قونيه، بسيار معروف بود (د.اسلام، همانجا؛ شيمل، ص 145) و در اين ميان، حلواى مقدّس بكتاشيان و آيين حلواپزىِ دسته‌جمعى (حلوا صحبت‌لرى) شهرت بسيار داشت (رجوع کنید به د.ترك، همانجا؛ شيمل، ص 429، يادداشت 57). ضيافت حلوا در عثمانى در اواسط بهار كه بيشتر رسمى صوفيانه بود، در برخى دوره‌ها باشكوه بسيار و با حمايت دربار برگزار مى‌گرديد، چنان‌كه در دوره حكومت احمد سوم (1115ـ1143) اين ضيافت با حضور شاعران، نويسندگان، نوازندگان، خوانندگان و جز آنها، بين يك هفته تا ده و گاه سى روز به طول مى‌انجاميد (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا) و حتى نوعى قصيده ويژه اين نوع ضيافت در ادبيات تركى عثمانى رايج بوده است (رجوع کنید به همان، ذيل "Kasida.3"). اين علاقه صوفيانِ تُرك به حلوا، تا حدى بسامد زيادِ ذكر حلوا در اشعار مولوى (براى نمونه رجوع کنید به مثنوى، ج 1، دفتر2، ابيات 392ـ396، ج 3، دفتر5، ابيات 1662ـ1663؛ همو، كليات شمس، ج 1، غزلهاى 106، 125، 225، ج2، غزل 589؛ ج3، غزلهاى 1227، 1372) را توجيه مى‌كند (براى نگاره‌اى از مولوى در حال پخش كردن حلوا در ميان مريدان رجوع کنید به شيمل، ص 301).

حلوا همواره از مهم‌ترين خوراكهاى جشنى جهان اسلام بوده و اطعام با آن تقريباً در همه جشنها و اعياد دينى و غيردينى در سرزمينهاى اسلامى رواج داشته است (براى نمونه رجوع کنید به مقريزى، ج 1، ص490، 492؛ ابن‌تغرى بردى، ج 4، ص97ـ 99؛ جبرتى، ج 3، ص 613؛ طعمه، ص 306؛ وكيليان، ج 1، ص31). گاه خلفا و اميران و صاحب‌منصبان دولتى در اين اعياد، به‌ويژه در عيد فطر و قربان، سفره‌هاى رنگين شامل حلواهاى گوناگون تدارك مى‌ديدند (رجوع کنید به مقريزى، ج 1، ص 387ـ 388).

هديه دادن حلوا در اعياد، به‌ويژه در نوروز، رسمى رايج بود (رجوع کنید به طبرى، ج 9، ص 184؛ ابن‌اثير، ج 7، ص 54). هديه دادنِ حلوا، گاه محملى براى تطميع (رجوع کنید به زمخشرى، ج 5، ص 364) و حتى اغفال و مسموم كردن افراد نيز قرار مى‌گرفت (رجوع کنید به ياقوت حموى، ج 1، ص 906؛ ذهبى، تاريخ‌الاسلام، حوادث و وفيات 351ـ380ه ، ص 525، حوادث و وفيات 561ـ570ه ، ص 298). تعارف كردن حلوا در مواقعى كه خبرى خوش مى‌رسيد يا خطرى رفع مى‌شد (رجوع کنید به بسحاق‌أطعمه، ص 48؛ سنگر، ص 41) يا كدورتى به آشتى بدل مى‌گرديد (سعدى، ص 531) نيز معمول بود.

علاوه بر توليد و مصرف خانگى، برخى انواع رايج‌تر حلوا، به‌ويژه حلواى ارده، به صورت انبوه در كارگاههاى حلواپزى تهيه و در دكانهاى حلوايى در بازارها عرضه مى‌شده (رجوع کنید به مظلوم‌زاده، ص 207؛ طباطبائى‌اردكانى، ص 396ـ397) و كارگاهها و دكانهاى حلوايى و صنف حلواگران/ حلواپزان/ حلواجيان و حلوافروشان، از قديم‌ترين اصناف بازارهاى اسلامى بوده‌اند، چنان‌كه در متون گوناگون، در ذكر ويژگيهاى شهرها، معمولا به نيكويى حلواهاى رايج در آنها اشاره مى‌شده است (رجوع کنید به مقدسى، ص 357، 392، 402، و جاهاى ديگر؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذيل"Ghidha. IV.5"؛ نيز براى ذكرى از حلواپزان و دكانهاى حلوايى رجوع کنید به سنايى، ص 22؛ محمدبن منوّر، بخش 1، ص 64، 67ـ68؛ سعدى، ص 367، 544؛ براى وصف دكان حلوايى در تهران قديم رجوع کنید به شهرى‌باف، 1367ـ1368ش، ج 3، ص 734ـ735؛ در مينابازار هند رجوع کنید به ابريشمى، ص 220، به نقل از صبايى دهلوى؛ در كشورهاى عربى رجوع کنید به مقريزى، ج 2، ص 99ـ100؛ كيك و شيخو، ص 833ـ834؛ جمال، ص 266). در متون حسبه، حلواپزان به نظافت دكان و دور داشتن مگسها از ظروف حلوا و پرهيز از تقلب در كارِ تهيه و طبخ حلوا سفارش شده‌اند (رجوع کنید به شيزرى، ص 40ـ41؛ ابن‌اخوه، ص 183؛ براى گزارشى از قيمتِ حلوا رجوع کنید به ابن‌بطوطه، ج 1، ص 323). علاوه بر حلوافروشانِ مستقر در بازار، حلوافروشان دوره‌گرد نيز همواره در شهرهاى جهان اسلام حضور داشته‌اند (رجوع کنید به شهرى‌باف، 1381ش، ج 3، ص 155ـ156؛ همو، 1367ـ1368ش، ج 3، ص 736ـ742).

برخى حلواگران يا خاندانهاى صاحب اين پيشه در اين كار شهرتى حاصل مى‌كردند (رجوع کنید به جمال، ص 266ـ267؛ احمدامين، ذيل «كنافة»؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل"Khalid Diya") و بسيارى از معاريف فرهنگ و تمدن اسلامى نيز پيشه حلواگرى يا شهرت حلوايى داشتند (براى نمونه‌هاى متعدد از علما، ادبا، مشايخ صوفيه و نيز دولتمردان رجوع کنید به سمعانى، ج2، ص248ـ249؛ ذهبى، سيراعلام‌النبلاء، ج18، ص126، 177؛ آقابزرگ طهرانى، ج 9، قسم 4، ص 1196، 1224، 1302؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل "Baki Billah"، "Malamatiyya.3"، "Hamza Pasha").


منابع:
(1) على‌اكبربن مهدى آشپزباشى، سفره اطعمه، چاپ عكسى تهران 1353ش؛
(2) آقابزرگ طهرانى؛
(3) محمدبن حسينآقا جمال خوانسارى، عقايد النساء مشهور به كلثوم ننه، در عقايد النساء و مرآت البلهاء : دو رساله انتقادى در فرهنگ توده، چاپ محمود كتيرائى، تهران : طهورى، 1349ش؛
(4) هانرى رنه د آلمانى، از خراسان تا بختيارى، ترجمه غلامرضا سميعى، تهران 1378ش؛
(5) محمدحسن ابريشمى، زعفران ايران : شناخت تاريخى و فرهنگى و كشاورزى، مشهد 1376ش؛
(6) ابن‌اثير؛
(7) ابن‌اخوه، كتاب معالم القربة فى احكام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صديق احمد عيسى مطيعى، مصر 1976؛
(8) ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت 1407/1987؛
(9) ابن‌تغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره ?( 1383)ـ1392/ ?( 1963)ـ1972؛
(10) ابن‌جوزى، آداب‌الحسن البصرى و زهد و مواعظه، چاپ سليمان حرش، بيروت 1426/2005؛
(11) همو، المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت 1412/1992؛
(12) ابن‌رزين تجيبى، فضالة‌الخوان فى طيبات الطعام والالوان: صورة من فن الطبخ فى الاندلس و المغرب فى بداية عصر بنى‌مرين، چاپ محمدبن شقرون، بيروت 1984؛
(13) ابن‌سعد (قاهره)؛
(14) ابن‌منظور؛
(15) قاسم‌بن يوسف ابونصرى هروى، ارشاد الزراعه، چاپ محمد مشيرى، تهران 1346ش؛
(16) ابونعيم اصفهانى، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، چاپ محمدامين خانجى، بيروت 1387/1967؛
(17) احمدامين، قاموس العادات و التقاليد و التعابير المصرية، قاهره 1953؛
(18) اخوينى بخارى؛
(19) محمد اسديان خرم‌آبادى، آيين‌هاى گذر در ايران: بررسى تطبيقى آيين‌هاى ايرانى در حوزه‌هاى فرهنگى و جغرافيايى، تهران 1384ش؛
(20) احمدبن حلّاج بسحاق أطعمه، كليّات بُسحق اطعمه شيرازى، چاپ منصور رستگار فسايى، تهران 1382ش؛
(21) على‌بن عبداللّه بهائى، مطالع البُدُر فى منازل السُرور، قاهره 1426/2006؛
(22) عبدالملك‌بن محمد ثعالبى، كتاب فقه‌اللغة و اسرار العربية، بيروت ( 1318)؛
(23) عبدالرحمان جبرتى، تاريخ عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، بيروت: دارالجيل، (بى‌تا.)؛
(24) اسماعيل‌بن حسن جرجانى، كتاب ذخيره خوارزمشاهى، چاپ محمدرضا محررى، تهران 1380ش ـ ؛
(25) محمدعبدالهادى جمال، الحرف و المهن و الانشطة التجارية القديمة فى الكويت، كويت 2003؛
(26) نينا جميل، الطعام فى الثقافة العربية، لندن 1994؛
(27) چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشارى و مهدى مداينى، تهران: نشر چشمه، 1381ش؛
(28) شبنم حجازى و عليرضا ياراحمدى، غذاهاى محلى و سنتى استان مركزى: تغييرات و پيامدهاى فرهنگى آن، تهران 1382ش؛
(29) حرّعاملى؛
30- محمدمؤمن‌بن محمد زمان حكيم‌مؤمن، تحفه حكيم مؤمن، چاپ سنگى تهران 1277، چاپ افست 1378؛
(31) خليل‌بن احمد، كتاب‌العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1405؛
(32) نجف دريابندرى، كتاب مستطاب آشپزى از سير تا پياز، تهران 1379ش؛
(33) دهخدا؛
(34) محمدبن احمد ذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، حوادث و وفيات 351ـ380ه ، بيروت 1409/1989، حوادث و وفيات 561ـ570ه ، 1417/1996؛
(35) همو، سيراعلام‌النبلاء، چاپ شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت 1401ـ 1409/1981ـ1988؛
(36) محمودبن عمر زمخشرى، ربيع‌الابرار و نصوص الاخبار، چاپ سليم نعيمى، بغداد (بى‌تا.)، چاپ افست قم 1410؛
(37) عبدالحسين سپنتا، تاريخچه اوقاف اصفهان، اصفهان 1346ش؛
(38) مصلح‌بن عبداللّه سعدى، كليات سعدى، چاپ بهاءالدين خرمشاهى، تهران 1379ش؛
(39) سمعانى؛
(40) مجدودبن آدم سنايى، ديوان، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ش؛
(41) على‌اصغر شريعت‌زاده، فرهنگ مردم شاهرود، تهران 1371ش؛
(42) ابراهيم شكورزاده، عقايد و رسوم مردم خراسان، تهران 1336ش؛
(43) جعفر شهرى‌باف، تاريخ اجتماعى تهران در قرن سيزدهم، تهران 1367ـ1368ش؛
(44) همو، طهران قديم، تهران 1381ش؛
(45) عبدالرحمان‌بن نصر شيزرى، كتاب نهاية‌الرتبة فى طلب الحسبة، چاپ سيدبازعرينى، بيروت 1401/1981؛
(46) هلال‌بن مُحَسِّن صابى، الوزراء، او، تحفة الامراء فى تاريخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، (قاهره )1958؛
(47) محمود طباطبائى‌اردكانى، فرهنگ عامه اردكان، تهران 1381ش؛
(48) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(49) سلمان هادى طعمه، كربلاء فى ذاكرة، بغداد 1988؛
(50) حفيظ عنايت‌اللّه، كهاناپكانا، كراچى: تاج كمپنى لميتد، (بى‌تا.)؛
(51) كيكاوس‌بن اسكندر عنصر المعالى، قابوس‌نامه، چاپ غلامحسين يوسفى، تهران 1352ش؛
(52) فتوّت‌نامه‌ها و رسائل خاكساريّه : سى‌رساله، چاپ مهران افشارى، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1382ش؛
(53) محمدحسين فرهنگ، جامعه‌شناسى و مردم‌شناسى شيعيان افغانستان، قم 1380ش؛
(54) حسين‌بن على كاشفى، فتوت‌نامه سلطانى، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1350ش؛
(55) پطرس كيك و لويس شيخو، «الحلواء»، المشرق، ش 17 (ايلول 1903)؛
(56) مجلسى؛
(57) محمدبن منوّر، اسرار التوحيد فى مقامات الشيخ ابى‌سعيد، چاپ محمدرضا شفيعى‌كدكنى، تهران 1366ش؛
(58) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(59) محمدمهدى مظلوم‌زاده، آش‌پزى در فرهنگ مردم كازرون، تهران 1383ش؛
(60) مقدسى؛
(61) احمدبن على مَقريزى، كتاب المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقريزية، بولاق 1270، چاپ افست بغداد ( 1970)؛
(62) جلال‌الدين محمدبن محمد مولوى، كتاب مثنوى معنوى، چاپ رينولد آلن نيكلسون، تهران: انتشارات مولى، (بى‌تا.)؛
(63) همو، كليات شمس، يا، ديوان كبير، چاپ بديع‌الزمان فروزانفر، تهران 1355ش؛
(64) نسخه شاه جهانى، چاپ سيد محمد فضل‌اللّه صاحب، مدرس 1956؛
(65) احمد وكيليان، رمضان در فرهنگ مردم، ج 1، تهران 1370ش؛
(66) صادق هدايت، نيرنگستان، تهران 1342ش؛
(67) ياقوت حموى؛


(68) Najmieh K. Batmanglij, A taste of Persia: an introduction to Persian cooking, London 1999;
(69) EIr., s.v. "Halwa" (by Etrat Elahi);
(70) EI2, s.vv. "Baki Billah" (by A. S. Bazmee Ansari), "Ghidha" (by M. Rodinson), "Hamza Pasha" (by J. H. Mordtmann - [E. Kuran]), "Kasida. 3: in Turkish" (by Abdulkadir Karahan), "Khalid Diya" (by Fahir Iz), "Malamatiyya. 3: in Ottoman Turkey" (by C. H. Imber), "Matbakh. 2: in Ottoman Turkey" (by Halil Inalcik);
(71) Satya Prakash Sangar, Food and drinks in Mughal India, New Dehli 1999 Annemarie Schimmel The triumphal sun: a study of the works of Jalalodin Rumi, London 1978;
(72) TA, s.v. "Helva".

/ افسانه منفرد /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6468
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست