حلب (2) هنر و معمارى حلب ، حلب از دوره زنگیان (521ـ 648) به بعد نقشى بنیادى به عنوان مركز فتح قلمروهاى مسیحى شرقى، داشته و بهسبب قرار گرفتن در محل تلاقى مشرق و مغرب جهان اسلام و اهمیت تجارى روزافزون، پس از قاهره، تا مدتها دومین شهر جهان اسلام محسوب میشده است (رجوع کنید به >فرهنگ هنر<، ج1، ص602؛ طلس، ص5؛ فاطمه محمد محجوب، ج 14، ص 457).
بازسازى شهر و ایجاد بناهاى تازه، در دوره زنگیان، ممالیك و سپس عثمانى همواره رونق داشته و نوعى تركیب عناصر مصرى و بینالنهرینى (رجوع کنید به هرتسفلد، ص 26) و سپس افزودن مایههاى هنر عثمانى در معمارى، چهرهاى خاص به این شهر بخشیده است.
نخستین مسجد حلب، الشعیبیه، كه غضایرى و اَترْاس و توته نیز نامیده میشد، در سال 17 ساخته و در سدههاى هشتم و نهم بازسازى شد. منبر چوبى قدیمى این مسجد حائز اهمیت است (ابنشحنه، ص 69؛ نجوى عثمان، ص 158؛ رفاعى، ص 18، تصویر1ـ1).
در دوره ایوبى (اواخر قرن ششم و نیمه اول قرن هفتم) مساجد بسیارى ساخته شد كه مهمترین آنها، مسجد طَنْبُغا (بنا شده در 623)، نخستین مسجد پس از امویان محسوب میشد (سبطبن عجمى، ج 1، ص 235؛ طلس، تصویر36).
در دوره ممالیك (ح 648ـ922) نیز ساخت مساجد همچنان استمرار یافت، از جمله مِهْمندار (رجوع کنید به سبطبن عجمى، ج 1، ص 258) و توبه كه شیخمحمد معصرانى (متوفى 852) آن را در محله بدنام حلب بنا كرد (همان، ج 1، ص 248) و ستونهاى قطور نسبتآ كوتاه با سرستونهاى داراى تزیینات مقرنس، از ویژگیهاى آن است. مسجد اطروش نیز از مساجد این دوره است. مناره آن تنها مناره حلب است كه دو گلدسته دارد (بهنسى، ص80؛ برنز، ص 39؛ نجوى عثمان، ص 215، تصویر 13، ص 233). محراب و منبر مرمرین آن از جمله زیباییهاى این مسجد به شمار میرود (قاجه، ص 96).
ویژگى كلى مساجد دوره مملوكى در حلب، تنوع در اَشكال منارههاست (رجوع کنید به نجوى عثمان، ص 233ـ238؛ رفاعى، ص 306، تصویر10ـ9). از دیگر خصوصیات معمارى این دوره افزایش نقوش و تزیینات مقرنس، بهكارگیرى سنگهاى سفید و سیاه در نماها و بهویژه ترسیم رَنْك (دایرههایى به قطر تقریبى پنجاه سانتیمتر كه درون آن نام و لقب سلطان یا نماد شغل دیوانیان قرار میگرفت) است كه نمونه آن در مسجد اطروش دیده میشود (رفاعى، ص 228ـ 229). این مساجد در محلات مسكونى شهر پراكندهاند و نخستین تفاوت سنّت بناى مسجد در دوره ممالیك نسبت به دوره عثمانى، همین ویژگى است.
مساجد دوره عثمانى عمدتاً در بخش تجارى حلب ــكه شاخصترین محدوده شهر بهشمار میآمد و «مدینه» خوانده میشدــ احداث گردیده است (قفسچیاوغلو، ص 73، 86). مهمترین این مساجد در مركز مجموعههایى قرار گرفته كه مركّب است از مسجد، كاروانسرا، مدرسه و مطبخ كه غالبآ از طریق یك قیصریه به بازار و مركز تجارى راه داشت. چنانكه سه مسجد مهم عثمانى در سه مجموعه از چهار مجموعهاى كه در این دوره بنا شده است، قرار دارد (همان، ص 72 و تصویر ص 73): 1) مسجد خسروپاشا، در مركز مجموعه خسروپاشا (خسرویه)، كه در 953 بنا شده است. این مسجد داراى منارهاى زیبا و صحن كاشیكارى است و ظاهرآ معمار سنان، از طریق دفتر جماعات معمارانِ خاصه در استانبول، بر ساخت آن نظارت داشته است (برنز، همانجا؛ بهنسى، ص80، 82، تصویر؛ قفسچى اوغلو، ص 83ـ85). 2) مسجد عادلیه، در مركز مجموعهاى كه در دوره دوقهكینزاده محمدپاشا (حك : 958ـ 961) ساخته شده و مشتمل است بر مسجد، سه خان، چهار سوق و 158 دكان (قفسچى اوغلو، ص 71). مسجد این مجموعه، كه عادلیه نام دارد، در 963 تكمیل شد. نقشه آن شبیه مسجد خسروپاشاست. عادلیه طاقگانى وسیع در جلوى شبستان، گنبدى بزرگ و محرابى زیبا مزین به كاشیهاى لعابدارِ ساختِ حلب دارد (نجوى عثمان، ص 285؛ برنز، ص 37). 3)مسجد بهرمیه/ بهرامیه، تكمیل شده در 991، در مجموعهاى كه به دستور بهرامپاشا، حاكم حلب، ساخته شده است. این مسجد به سبب محراب زیبایش با تزیینات اسلیمى، كه در زیبایى رقیب محراب مدرسه فردوس است، شهرت دارد (نجوى عثمان، ص 259؛ رفاعى، ص 237ـ 238؛ طلس، نقشه 65؛ نیز رجوع کنید به فردوس*، مجموعه).
از نوآوریهاى مساجد حلب در دوره عثمانى، بهكارگیرى شیشههاى رنگین براى پنجرهها، منارههاى شانزده ضلعى، استمرار استفاده از نقش دوایر رَنك به عنوان عنصر تزیینى و پیدایى تأثیرات اروپایى در اشكال تزیینى است (رجوع کنید به رفاعى، ص 237؛ نجویعثمان، ص 288).
در فاصله سالهاى 1297ش (1336ق) تا 1369ش/ 1918 تا 1990 حدود 250 مسجد در حلب ساخته شد (رجوع کنید به نجوى عثمان، ص 371ـ401)، كه در میان آنها، این مساجد درخور توجهاند: مسجد الرحمن با گنبد رنگین بزرگ و شش مناره؛ جامعالصحابى؛ و جامعالصدیق، كه با وجود نوبنیان بودن، سنن معمارى مساجدقدیمى حلب در آن رعایت شدهاست (رجوع کنید به مبیض، ج 1ـ2، ص 418 و تصاویر ص 343، 441ـ 443، 448).
بخشى از بناهاى تاریخى و اغلب دینى حلب، كه به لحاظ معمارى و زیارت اهمیت دارند، آرامگاهها و بقعهها هستند كه برخى از آنها بهویژه مورد توجه شیعیان و اهل تصوفاند. دو زیارتگاه مهم حلب، مشهد حسین و مشهد محسن، متعلق به سده ششماند. ساخت مشهد حسین در 585 به پایان رسید. در حمله مغول و نیز در جنگ جهانى اول، به علت استفاده از آن به عنوان انبار مهمات، آسیب كلى دید، اما در سالهاى 1357ش و 1362ش/ 1978 و 1983 مرمت شد (رجوع کنید به اسدى، ص 349ـ 350؛ طلس، ص 69ـ70). این بنا داراى گنبد، ستونهاى كوچك، محرابى باشكوه (طلس، ص 71)، حیاط، ایوانى مرتفع و مصلایى با گنبدهاى زیباست (قاجه، ص 105). مشهد حسین از زیباترین بناهاى دوره ایوبى است (همانجا؛ رفاعى، ص 224). جامعه شیعى حلب این بنا را با استفاده از نقشههاى باستانشناس آلمانى، هرتسفلد، مرمت كرد. سنگى كه گفته میشود نشانه خون امام حسین علیهالسلام بر آن است، در محفظهاى مشبك در جانب چپ ایوان قرار دارد (رفاعى، ص 226؛ برنز، ص 43؛ مبیض، ج 1ـ2، ص 288، تصویر).
مشهدمحسن یا دِكَّه در 582 به دستور قسیمالدوله آقسنقر ساخته شد. این بنا در حمله مغول ویران و بعدها، به دستور ملكالظاهر بَیبَرس اول* (658ـ676)، بازسازى شد. در این بنا كتیبههایى با نام امامان شیعى قرار گرفته است. درِ بزرگ، سنگفرش زیباى ورودى و صندوق كندهكارى شده قدیمى آن از خصوصیات بناست (ابنشحنه، ص 75؛ طلس، ص 56ـ58 و نقشه 14؛ اسدى، ص 351ـ353).
دو آرامگاه دیگر نیز وجود دارد كه هر دو مورد استقبال زائران است: یكى مشهد انصارى منسوب به عبداللّه انصارى متعلق به اواخر سده نهم، و دیگرى مشهد قرنبیا (مقرالانبیا) از دوره قسیمالدوله در سده ششم (رجوع کنید به طلس، ص 236ـ241). بناهاى آرامگاهى در حلب، علاوهبر مشهد، بهتربت و مقام نیز معروفاند و از آن جملهاند: مقامالصالحین، بنا شده در 499 (همان، ص 52ـ 53 و پانویس)؛ تربت بدرالدین محمد و ارغون منصورى، هر دو از امیران حلب در سده هشتم. آرامگاه حكیم برجسته، شیخ شهابالدین سهروردى* و عمادالدین نسیمىِ* صوفى نیز در حلب است (همان، ص 253ـ254؛ ناصرى طاهرى، ص 113).
بسیارى از امیران حلب در مدارس این شهر مدفوناند و مدرسههایى داراى مزار از ویژگیهاى معمارى حلب است (براى نمونه رجوع کنید به طلس، ص220، 223).
تأسیس مدارس علوم دینى در حلبِ دوره ایوبى اهمیت خاصى داشت و طرح این مدارس حتى به آسیاى صغیر زیر سلطه سلاجقه راه یافت. این طرح به شكل دو ایوان محورى و حجرههایى بود كه به یك رواق ورودى گشوده میشد (رجوع کنید به ماینكه ـ برگ، ص 225). تنوع در پوشش طاقها، مقبرهاى در گوشه و حوض آبى در وسط حیاط و وجود تسهیلاتى نظیر چاه و بادگیر، از ویژگیهاى این بناهاست. در این مدارس، اسكان طلاب اولویت چندانى نداشته است و سلاطین ایوبى بیشتر به بناى مدارس كوچك تمایل داشتهاند (هیلنبرند، 1994، ص 187ـ188). این مدارس عمدتاً آرامگاه مؤسسان آنهاست. قدیمترین مدارس حلب، در سده هفتم ساخته شدهاند و مظهر معمارى ایوبیاند. از جمله آنها مدرسه ظاهریه برانیه، بنایى سنگى در جنوب حلب است، كه ساخت آن در 616، بعد از وفات ملك ظاهر غازى، به پایان رسید. این بنا بهجز طاقضربى مقرنسكاریشده ورودى و شش گنبد، هیچ تزیینى در نماى بیرونى ندارد. بنا شامل یك مسجد، آرامگاه، تالار مطالعه و شانزده حجره، در اطراف حیاطى مستطیلشكل است (بهنسى، ص 81؛ رفاعى، ص 56؛ اتینگهاوزن و گرابار، ص 306، نقشه 329؛ >فرهنگ هنر<، ج 16، ص180؛ هیلن برند، 1994، ص 187). از دیگر مدارس ایوبى، مدرسه سلطانیه است كه در 613 بنا شده است و آرامگاه ملكظاهر غازى در آن قرار دارد. محراب آن، كه از سنگ زرد و منقوش است، اهمیت دارد (سبطبن عجمى، ج 1، ص 105؛ بهنسى، ص 82؛ برنز، ص 38ـ39). با اینهمه، برجستهترین اثر معمارى دوره ایوبى، مدرسه فردوس است.
مدرسهسازى در حلب دوره ممالیك نیز ادامه یافت. از جمله، ساخت مدرسه صلاحیه (737)، صاحبیه (750)، قرناصى (770؛ سبطبن عجمى، ج1، ص335؛ طلس، ص100، 223ـ224، 228)، تَرُنتئیه (794)، و سفّاحیه (868). مملوكان با افزودن مناره به این مدارس، معمارى آنها را بیشتر به مساجد نزدیك كردند (هیلنبرند، 1994، ص 203).
در دوره عثمانى نیز مدارسى ساخته شد؛ از جمله مهمترین این مدارس، مدرسه عثمانیه بود كه به فرمان عثمانپاشا الدوركى در 1141 بنا گردید. این مدرسه به سبب مناره بسیار بلندش شاخص است (برنز، ص 43؛ مبیض، ج 1ـ2، ص 329، تصویر).
موقعیت ممتاز تجارت كالا و توقف كاروانهاى حجاج در حلب موجب رونق ساخت فضاهاى تجارى وسیع، فعال و متمایزى در این شهر شده، چنانكه از قدیم در میان مسلمانان، حلب براى خان (كاروانسرا)هایش شهرت داشته است (رجوع کنید به اسدى، ص 402).
بازار مسقف حلب، نخست با سقف چوبى گنبدى و سپس با تیر آهن و ورقههاى آهن سفید، در كنار بازار اصفهان، از زیباترین بازارهاى شهرهاى اسلامى است (رجوع کنید به بازار*). مهمترین بناها در منطقه تجارى حلب، كه مدینه خوانده میشود (>فرهنگ هنر<، ج 16، ص260ـ261)، خانها هستند: بناهایى دو طبقه كه طبقه همكف مشتمل بر حجرهها و دكانهایى براى معاملات تجارى است و طبقه دوم، با ایوانهایى روبه حیاط مركزى، مخصوص سكونت تجار. در وسط خان فضایى وسیع براى توزیع كالاها و بستن اسبها، و در جانب میدان تالارى براى پذیرایى از مسافران قرار داشت. خان معمولاً دو در ورودى داشت: یكى بزرگ براى عبور شترها با بارشان و یكى كوچك در جوار آن براى عبور مسافران (هیلنبرند، 1994، ص 359؛ رفاعى، ص 58؛ طلس، ص 288). این خانها در حلب همچنان از مراكز زندگى اقتصادى و اجتماعى است (سیمز، ص 101). قدیمترین خانهاى حلب از دوره ممالیك و از اوایل سده نهم بهجا مانده است (رجوع کنید به ابنشحنه، ص 236، 240) و معروفترین آنها، خان الصابون، از نمونههاى نفیس معمارى مملوكى است (رجوع کنید به بازار*).
با وجود این، دوره عثمانى روزگار اوج شكوفایى معمارى خانها به شمار میرود (رجوع کنید به سیمز، ص 111). از جمله مهمترین خانهاى دوره عثمانى، خان جُمرَك (گمرك) است كه به دستور ابراهیمخان زاده محمدپاشا در 982 ساخته شده است. این بنا، كه 400، 6مترمربع وسعت دارد، با یك ورودى باشكوه، یك مسجد، 52 انبار كالا، 77 حجره و 344 مغازه و دو سبیل، از مراكز مهم تجارى و بعدها محل سكونت كنسول فرانسه و بازرگانان انگلیسى و آلمانى بوده است (همانجا؛ برنز، ص 38؛ نیز رجوع کنید به بازار*). از دیگر خانهاى قدیمى حلب، خانالوزیر بنا شده در 1093 است. ورودى این بنا در قابى از سنگهاى سیاه و سفید قرار گرفته و در بالاى آن دو پنجره با قاببندیهایى از سنگهاى سبز، تزیینِ پُركارى شده است (بهنسى، ص 58؛ رفاعى، ص 239ـ 241؛ طلس، تصویر 71؛ برنز، ص 35). برخى دیگر از خانهاى حلب عبارتاند از: خان حبال، كه در اجاره فرانسویان بوده است؛ خانحریر، محل باراندازى تجار پارچههاى هندى؛ خان شوربجى، محل استقرار نیروهاى فرانسوى و صحنه درگیرى آنان با شبهنظامیان استقلالطلب؛ خان العسل، محل بدرقه و پیشواز حجاج (اسدى، ص 185ـ188).
از دیگر تأسیسات تجارى حلب و متصل به خانها، قیصریههاست كه در دوره عثمانى رونق داشته و داراى حیاط وسیع و اتاقهاى متعدد، به عنوان محل كارگاههاى صنعتى بهویژه پارچهبافى، بوده است (رفاعى، ص 62).
خانهها و كاخهاى برجا مانده در بافت قدیمى حلب نیز درخور توجه است. كاربرد گسترده سنگ، بهویژه مرمر سفید، زرد و سیاه، به معمارى حلب تمایز بخشیده است (رجوع کنید به >فرهنگ هنر<، ج 1، ص 602). حجارى نقوش گیاهى و كتیبههاى آیات قرآن، از جمله تزیینات خانههاى حلب است. امتداد افقى، حیاط با درختان لیمو یا نارنج و بوتههاى گل و حوض و فواره و آبنما در وسط و سكوهاى سنگى در اطراف حیاط، سرداب براى پناه بردن از گرماى تابستان و محوطههاى پیشآمدهاى از بناى اصلى كه اطراف آن را با چوب مشبك میپوشاندند و آن را به زیبایى مفروش میكردند، از ویژگیهاى خانههاى قدیمى حلب است (رجوع کنید به فاطمه محمد محجوب، ج14، ص466ـ 467؛ طلس، ص290ـ291).
در بافت قدیم شهرى، خانههاى ثروتمندان در مركز و خانههاى اقشار كمدرآمدتر در حواشى و حومه شهر بوده است. محله فرافره و اطراف قلعه حلب و مدینه، و در دورههاى جدیدتر اطراف كلیساهاى قدیمى، دربرگیرنده خانههاى وسیع و زیباى ثروتمندان بود كه گاه چهارصد تا نهصد مترمربع وسعت و اتاقهاى متعدد داشت (>فرهنگ هنر<، ج 16، ص 263). فضاى كلى این خانههاى اعیانى دو قسمت میشد: حَرَمْلِك، براى بانوان؛ و سَلامْلِك، براى مردان و مهمانان. تالارها یا اتاقهاى بزرگ، با تزیینات چوبى و حجاریهاى زیبا، از دیگر خصوصیات این خانهها بود (طلس، همانجا).
بیشتر این خانههاى وسیع و قدیمى اكنون مدرسه، پرورشگاه، یا موزه شدهاند (رفاعى، ص 242). معروفترین این خانهها عبارتاند از: غزاله كه امروزه مدرسه ارمنیان است (بهنسى، همانجا؛ طلس، ص 137؛ برنز، ص 42)؛ صادر، كبّه، باصیل همه متعلق به سدههاى یازدهم و دوازدهم (رجوع کنید به طلس، ص 293ـ294)؛ سراى ابراهیمپاشا در محله فرافره (همان، ص 313) و بیت اجقباش كه خانواده مسیحى ثروتمندى آن را در 1170/1757 بنا كردند. حجاریهاى ظریف و پركارِ بالاى درها و پنجرههاى این بنا جالب توجه است و آرایههاى بنا آمیزهاى از سنن محلى و عناصر روكوكوى اروپایى است (بهنسى، همانجا؛ برنز، ص 42؛ طلس، تصویر 200).
مهمترین و قدیمترین كاخ برجامانده حلب، مطبخالعجمى از سده ششم است. این كاخ كه در نوع خود یگانه است، از املاك یكى از امیران نورالدین زنگى بوده و گنبد آن بزرگترین گنبد باقیمانده از دوره ایوبیان است (طلس، ص 68 و نقشه 19؛ برنز، ص 35؛ >فرهنگ هنر<، ج 16، ص 182). مهاجرت ارمنیان تركیه پس از 1333/ 1915 به حلب و استقرار آنان در منطقه «میدان» و خانهسازى به شیوهاى كه تا حدى از معمارى اروپایى متأثر بود، جنبه تازهاى به حلب بخشید (رجوع کنید به رفاعى، ص 17، 74ـ75، 245).
از بناهاى عمومى حلب، بیمارستان نیمهویران نورى (اواسط سده ششم) با درهاى چوبى منقوش، و بیمارستان ارغونى (بنا شده در 755) از دوره مملوكان، درخور توجه است. ورودى مقرنسكارى شده بیمارستان ارغونى از طریق یك راهرو به حیاط مركزى میرسد و گذرگاه مسقفى عمود بر آن به فضایى با حوضى كوچك و دوازده حجره در اطراف منتهى میشود كه محل نگهدارى دیوانگان خطرناك بوده است (طلس، ص 65ـ 66، 96ـ98؛ بهنسى، ص 89، 447؛ برنز، ص 37ـ38). بیمارستان رمضانیه نیز از دوره عثمانى است (طلس، ص 317). سنّت بیمارستانسازى در حلب در سدههاى سیزدهم و چهاردهم ادامه یافت. بیمارستان سن لوئى، كه در 1307ش/1928 ساخته شد، از جمله این بناهاست (رفاعى، ص 74، 77، تصویر3ـ6).
حمامهاى حلب نیز، با فضاهاى سهگانه بَرّانى، وُسطانى و جوّانى، با سنگهاى رنگارنگ تزیین شدهاند و سكوهاى عریض و پستوهاى كوچك گنبددار (خلوات) از ویژگیهاى این بناهاست (رجوع کنید به همان، ص 58؛ طلس، ص 265). از حمامهاى مشهور حلب، حمام غاسین (بنا شده در سده هشتم) است كه بازسازى شده و فعال است (برنز، ص 35؛ ناصرى طاهرى، ص 109). معروفترین حمام این شهر، كه بزرگترین حمام سوریه نیز بهشمار میرود، حمام ناصرى است كه به دستور یلْبُغا الناصرى (متوفى 793) ساخته شده و به حمام یلبغا و لباییدیه نیز شهرت دارد (طلس، تصویر48؛ بهنسى، ص 85؛ برنز، ص 39). نماى آن با سنگهاى زرد و مشكى تزیین شده و سربینه آن وسیع و مركّب از چهار ایوان است (قاجه، ص 169ـ170). این حمام در حمله تیمور ویران شد (بهنسى، ص 84)، اما بعدها بازسازى گردید و از 1364ش/ 1985 فعال است و براى جهانگردان استفاده میشود (رفاعى؛ برنز، همانجاها).
از جمله تأسیسات شهرى و سازههاى چشمگیر حلب، بناهاى ذخیرهسازى آب براى عموم بوده است. این بناها به صورت قنات، آبانبار (صِهْریج) و انواع آبخورى (قَسْطَل و سَبیل) ساخته میشد كه مشهورترین آنها ناصرى، رجبپاشا، رقبان، المشط، و الحوار هستند (رجوع کنید به طلس، ص 258ـ264؛ اسدى، ص 211ـ213، 318ـ323). در محل یكى از قدیمترین قسطلهاى حلب، در دوره حكومت رائفپاشا در 1317 برج ساعتى ساخته شد كه هماكنون از نقاط دیدنى شهر محسوب میشود (رجوع کنید به طلس، ص 318).
وجود آرامگاههاى سهروردى و فضولى و نیز رواج موسیقى صوفیانه (رجوع کنید به موسیقى*) و نیز فعالیت یا ماندگارى نهادهاى صوفیانه (همچون تكیه، خانقاه، زاویه و رباط) در حلب، از شكوفایى فرهنگ صوفیانه در این شهر حكایت دارد، ضمن آنكه معمارى برخى از این بناها نیز درخور توجهاند. بسیارى از خانقاههاى حلب در منزل مؤسس خانقاه و در زمان زندگى او برپا گردیده است (>فرهنگ هنر<، ج 18، ص 17). برخى نیز طرحى مشابه مدارس دارند (اتینگهاوزن و گرابار، ص 309). نخستین خانقاه حلب، البلاط، در 509 تأسیس شد و گنبد سنگى بلند و محراب مرمر سفید آن معروف است (طلس، ص 251ـ 253). اما مهمترین خانقاه برجامانده حلب، فرافره است كه به دستور سلطان ناصریوسف ثانى، حاكم ایوبى، در 635 ساخته شد و بهسبب ورودى مقرنسكارى شده، ایوان وسیع و محراب مرمرین مورد توجه است (برنز، ص 43؛ رفاعى، ص 55؛ طلس، ص 88ـ89 و نقشه 32). از سده نهم تكیه بابابیرام به شیوه معمارى عثمانى بنا شده است. شمعدان مسى منقوشى در این تكیه قرار دارد كه نوشتههایى به فارسى بر آن حك گردیده است (طلس، ص 245ـ246). تكیه مولویه، به جامانده از سده دهم، نیز با صحن وسیعِ داراى سماعخانه بزرگ براى اجراى مراسم درویشان و كتابخانه و اتاقهاى درویشان، مطبخ، مصلا، مدفن و باغ، از بناهاى مهم حلب است (همان، ص 256ـ257).
حلب و دمشق از مراكز صنایعدستى سوریهاند (نورماه و یاورى، ص 125). از جمله صنایعدستى حلب، شیشهگرى است، بهویژه تولید شیشه مینایى و ظروف و چلچراغهاى میناكارى رنگین (كونل، ص 86؛ هیلنبرند، 1999، ص 136ـ 137؛ >زیبایى زمینى، هنر آسمانى<، ص 200، تصویر 168). شیشهگران بیشتر از موصل مهاجرت كردند و به خدمت ایوبیان درآمدند (رفاعى، ص 57). توسعه كارگاههاى شیشهگرى حلب پیش از حمله مغول چشمگیر بود (اتینگهاوزن و گرابار، ص 374) و شهرت و مرغوبیت شیشههاى این شهر تا آنجا بود كه محصولات شیشهاى فلسطینِ دوره صلیبیان و میناكارى و شیشههاى طلایى در ونیز سده نهم/ پانزدهم بهشدت تحت تأثیر كار هنرمندان حلب بود (كونل، ص 82). تیمور در حمله به حلب، بسیارى از این هنرمندان را به سمرقند كوچاند (همان، ص 81؛ رفاعى، ص 14).
از دیگر صنایع دستى حلب منبتكارى است. شمارى از استادان این فن و فرزندان آنان كه حرفه پدر را دنبال كردند، همانند كاشیكاران ایرانى، امضاى خود را بر محصول كارشان مینهادند (رجوع کنید به >فرهنگ هنر<، ج 1، ص 603؛ اتینگهاوزن و گرابار، ص 367). نفیسترین و باشكوهترین نمونه منبتكارى حلب منبرى است كه نورالدین زنگى براى نصب در مسجدالاقصى در بیتالمقدّس به هنرمندان حلب سفارش داد. این منبر از چوب سرو و صنوبر، و تزیینات عاج و آبنوس، و نقوش تزیینى آن تركیبى از هنر سورى، مصرى و شمال بینالنهرین بود (هرتسفلد، ص 25ـ 26، 74، تصویر 14؛ رفاعى، ص 322ـ 323). این منبر در آتشسوزى مسجدالاقصى در 1348ش/ 1969 سوخت، قطعات نیمسوخته آن در موزه اسلامى قدس نگهدارى میشود (رفاعى، ص 324). از دیگر نمونههاى درخشان منبتكارى حلب درهاى قلعه حلب، و در و محراب نورالدین در مسجد ابراهیم است (اتینگهاوزن و گرابار، ص370، تصویر 391؛ هرتسفلد، ص 26).
پارچهبافى، بهویژه حریربافى نیز از هنرهاى كهن در حلب است كه از دوره حمدانیان* رایج بوده است، چنان كه كارخانههاى حریربافى لیون فرانسه، محصول خود را تقلیدى از حریر حلب دانستهاند (ناصرى طاهرى، ص 99ـ100). در دوره ممالیك و بهویژه در دوره عثمانى، حلب مركز مهم بافت پارچههاى پنبهاى ارزان و ابریشمى گرانبهاى زربفت و نقرهبافت شد كه علاوه بر تأمین نیاز بازارهاى داخلى به بازارهاى عثمانى و اروپا هم كالا صادر میكرد، اما ابتدا با فروپاشى دولت عثمانى، حلب تا حدودى موقعیت خود را به عنوان مركز بافندگى از دست داد و سپس وقوع دو جنگ جهانى این ركود را تشدید كرد. هماكنون شمار اندكى بافنده سنّتى به بافت انواع پارچههاى ایكات، بهویژه بقچه و زیرانداز، مشغولاند و در بافت برخى منسوجات، مانند مِئزَر یا فوطهعجمى، كاملاً تحتتأثیر هنرمندان ایرانى، بهویژه هنرمندان یزد و كاشان، قرار دارند (>فرهنگ هنر<، ج 1، ص 603؛ پاوالوى، ص 218ـ220).
شمشیرسازى، نیز در حلب از رونق بسیار برخوردار بود (ناصریطاهرى، همانجا). دیگر نمونه درخشان فلزكارى حلب، درهاى فولادى قلعه حلب است (>فرهنگ هنر<، ج 16، ص 381). این شهر از مراكز ساخت زیورآلات در خاورمیانه نیز محسوب میشود و بازار زرگران آن از قدیم مشهور بوده است (اسدى، ص 235).
وفور سنگ در اطراف حلب و بهكارگیرى آن در معمارى این شهر، موجب رونق حجارى و تبدیل حلب به یكى از مراكز سنگتراشى گردیده كه نمونه درخشان آن حجارى اطراف محراب مدرسه فردوس است (رفاعى، ص 190ـ191، 224ـ 225؛ >فرهنگ هنر<، ج 1، ص 603).
حلب از مراكز موسیقى اصیل عربى است. دو مرجع مهم موسیقى در جهان اسلام، الاغانى* و الموسیقى الكبیر، در این شهر تألیف شدند (دلال، ص 23ـ24). لویى ماسینیون نیز از اهمیت موسیقى در حلب سخن گفته است. در سده سیزدهم/ نوزدهم در حلب شبهاى موسیقى برگزار میشده و همواره این شهر از مراكز مهم آموزش موسیقى بوده است. بسیارى از خوانندگان و موسیقیدانان عرب در حلب تعلیم دیدهاند، از جمله بدیعه مصائبى (متوفى 1350ش/ 1971) و صالح عبدالحى (متوفى 1341ش/ 1962). همچنین این شهر مركز اشاعه بسیارى از نغمههاى موسیقى عربى به مصر و عراق و تونس و خوزستان بوده است (همان، ص 24ـ26، 28). نوعى شعر و موسیقى كه در اندلس به موشَّح حلبى معروف است، از حلب به این سرزمین راه یافته است (اسدى، ص 253، 419). شاخهاى از موسیقى مذهبى و عرفانى عربى، با عنوان موشح دینى (توشیح)، كه عمدتآ در زوایاى صوفیان رواج دارد، در حلب به شكوفایى رسید و چهرههاى سرشناسى اغلب از شیوخ طریقتها، در این عرصه به فعالیت پرداختند، مانند حاج عمرالبطش (متوفى 1329ش/1950) و احمد عقیل (متوفى 1321/ 1903؛ دلال، ص 29، 38ـ39، 41). از جمله افراد بنام موسیقى كه از این شهر برخاستند، آنطوان الشّوا و پسرش سامیالشّوا (متوفى 1354ش/ 1975) و نوریالملّاح بودند (همان، ص 25).
حلب به لحاظ هنرهاى نمایشى نیز شهرى فعال محسوب میشود. در قهوهخانههاى قدیمى این شهر نمایشهاى سنّتى، از قبیل قرهگز*، گاه با مضامین انتقادى سیاسى و اجتماعى و شوخیهاى جنسى و نیز نوعى نقالى به نام حكواتى اجرا میشده است. دستاندركاران این نمایشها تا دهههاى اخیر نیز فعال بودهاند و در موزه مردمشناسى (التقالیدالشعبیة) وسایل صحنه این نوع نمایش نگاهدارى میشود (رجوع کنید به اسدى، ص 62، 126ـ 127، 231، 389ـ390، 398ـ399).
نخستین سالنهاى نمایش به شیوه اروپایى از نخستین دهههاى قرن چهاردهم/ بیستم در حلب گشایش یافت (رفاعى، ص 71)، ضمن آنكه اجراى نمایشهاى موسیقایى احتمالاً سابقه داشته است، چنانكه موسیقیدان اهل حلب، كمیل شمبیر (متوفى 1313ش/ 1934)، براى نمایشنامههاى سیددرویش قطعات موسیقى مینوشت (دلال، ص 26، 526).
حلب، پس از تهران و استانبول، از نخستین شهرهاى اسلامى است كه در آن فیلمهاى سینمایى براى عموم به روى پرده رفت (>دایرةالمعارف جهان اسلام آكسفورد<، ذیل "Cinema"). در 1329ش/1950 نیز شركت تولید فیلمهاى سینمایى، به نام شركت عرفان و جالق، در حلب بنیان نهاده شد كه فیلم عابر سبیل، از تولیدات آن، نه تنها در حلب بلكه در سراسر سوریه و سپس اردن و عراق به نمایش درآمد و گرچه اندكى بعد این شركت تعطیل گردید (الكسان، ص 132ـ133)، خود نمایانگر توجه مردم حلب به هنرهاى جدید است.
حلب صاحب ایستگاه مستقل صدا و سیماست. ایستگاه رادیویى آن در 1328ش/ 1949 تأسیس شد و فؤاد رجایى آغةالقلعه، موسیقیدان و بانى نخستین فرهنگستان موسیقى، مدیر آن بود (رفاعى، ص 86؛ دلال، ص 296). این ایستگاه، علاوه بر زبان عربى، به انگلیسى، فرانسوى، تركى و عبرى نیز برنامه پخش میكند. در دهه 1339ش/ 1960 این شهر صاحب ایستگاه تلویزیونى گردید (سینگال و كریشنا، ص 264، 267).
حلب از دیرباز به سبب وفور كتابخانهها و مجموعههاى نفیس كتابهاى خطى شهرت داشته است (رجوع کنید به فاطمه محمد محجوب، ج 14، ص 468)، گرچه بیشتر كتابخانهها در حمله تیمور از میان رفت و در سدههاى اخیر نیز بسیارى از نسخههاى خطى كمنظیر به بهایى ناچیز در بازارهاى حلب به فروش رسید و به لندن، پاریس، برلین و لیدن منتقل شد (همان، ج 14، ص 468ـ469). از جمله كتابخانهها و مراكز نگاهدارى نسخههاى خطى موجود حلب، خزانه جامع اموى، مجموعههاى خانوادههاى علمى نظیر بنیالعدیم، بنیالشحنه، بنیالخشاب، آلطلس، و مجموعههاى مدارسى چون سلطانیه، عصرونیه، خسرویه، احمدیه و كتابخانههاى خانقاههایى چون الوفائیه، مولویه و هلالیه هستند كه بیشتر آنها هماكنون زیر نظر اوقاف سوریه قرار دارند (همان، ج 14، ص 469ـ470).
حلب همچنین از قدیمترین مراكز چاپ كتاب به زبان عربى است (رجوع کنید به چاپ و چاپخانه*).
از مهمترین مراكز فرهنگى حلب، موزه حلب است كه در 1310ش/ 1931 تأسیس شده است. این موزه دربرگیرنده مجموعهاى از اشیاى دورههاى گوناگون، بهویژه عصر آهن، است. بناى موزه در دو طبقه برگرد یك حیاط مركزى قرار دارد. درِ ورودى اصلى موزه از قطعاتى از دروازه معبدى باستانى است كه از حفریات هیئتى آلمانى در تلحَلَف در دهه 1299ش/ 1920، به دست آمده است. در تالارهاى موزه آثارى از كاوشهاى تلبِرَك، مارى، ارسلانتاش، تلاحمر، حمه، اگاریت، تلحاجب، اِبْلَه، عیندره و تلحلف، مهمترین محوطههاى باستانشناسى اطراف حلب و سوریه، نگاهدارى میشود (برنز، ص40ـ41؛ بهنسى، ص 91ـ92، تصاویر ص 23، 93، 96).
اشیایى نیز از دوره اسلامى در این موزه قرار دارد، از جمله نشانها (رنكها)ى دوره ممالیك، سنگ قبرهاى نفیس و سكههاى دورههاى مختلف اسلامى. بخشى نیز به نگاهدارى آثار هنرى جدید اختصاص یافته كه در 1353ش/1974 تأسیس شده است (بهنسى، ص 95).
دو موزه دیگر نیز در حلب وجود دارد: موزه مردمشناسى (التقالیدالشعبیة)، كه در خانه اجقباش برپا شده و حاوى محصولات صنایعدستى است؛ و موزه قلعه حلب، مشتمل بر آثارى از دوره حتیها تا عصر اسلامى (همان، ص 60، 97).
بافت قدیمى حلب از جمله میراث ارزشمند معمارى و شهرسازى جهان بهشمار میرود كه حدود 370 هكتار وسعت دارد. گسترش شهر بهویژه در دهه 1339ش/1960 این محلات را در معرض نابودى قرار داد و بقایاى سخت آسیب دیده با بناهاى جدید نازل درآمیخت (>فرهنگ هنر<، ج 1، ص 603).
همایش میراث جهانى یونسكو در نشست 6 و 8 آذر 1365/ 26 و 28 نوامبر 1986 بافت كهن شهر حلب را جزء میراث جهانى اعلام كرد (همانجا؛ رفاعى، ص 181). در 1373ش/1994 سوریها و آلمانیها، در طرحى مشترك (با عنوان طرح احیاى حلب قدیم از نظر میراث فرهنگى و عمرانى و جمعیتى) و با تأسیس صندوق مالى براى حمایت از این طرح، به بازسازى محلات قدیمى حلب پرداختند و اهالى را تشویق كردند خانههاى خود را به همان شكل قدیم بازسازى كنند (فاطمه محمد محجوب، ج 14، ص 468).
گوناگونى و غناى میراث فرهنگى و پیشینه طولانى شهرى و نیز روحیه تسامح و فضاى فرهنگى حلب موجب گردید كه در 1383ش/2004 سازمان كنفرانس اسلامى در چهارمین نشست خود در الجزایر، شهر حلب را، به همراه اصفهان، پایتخت فرهنگى جهان اسلام اعلام كند. به همین مناسبت در این سال در حلب صدها برنامه فرهنگى و هنرى برگزار گردید، از جمله همایشهاى ادبى و تاریخى، شبهاى شعر، اجراهاى موسیقى، نمایش فیلمهاى مستند، و چاپ تمبرهاى یادبود (العادیات (حلب)، سال 3، ش 1 و 2 (ربیع و صیف 2006)، ص 13ـ29، 35ـ45).
منابع : (1) ابنشحنه، تاریخ حلب، چاپ كیكو أوتا، توكیو 1990؛ (2) محمد خیرالدین اسدى، احیاء حلب و اسواقها، چاپ عبدالفتاح روّاس قلعهجى، دمشق 1990؛ (3) جانالكسان، السینما فى الوطن العربى، كویت 1402/1982؛ (4) عفیف بهنسى، سوریة التاریخ و الحضارة: المنطقة الشمالیة محافظتا حلب و إدلب، (دمشق) 2001؛ (5) محمدقدرى دلال، القدود الدینیة: بحث تاریخى و موسیقى فیالقدود الحلبیة، دمشق 2006؛ (6) محمود فیصل رفاعى، حلب بین التاریخ و الهندسة، حلب 1417/1996؛ (7) احمدبن ابراهیم سبطبن عجمى، كنوز الذّهب فى تاریخ حلب، چاپ شوقیشعث و فالح بكّور، حلب 1417ـ1418/ 1996ـ1997؛ (8) محمداسعد طلس، الآثار الاسلامیة و التاریخیة فى حلب، دمشق 1375/1956؛ (9) فاطمه محمد محجوب، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، ج 14، قاهره: دارالغد العربى، (بیتا.)؛ (10) جمعه احمد قاجه، موسوعة فن العمارة الاسلامیة، بیروت 2001؛ (11) ارنست كونل، هنر اسلامى، ترجمه یعقوب آژند، تهران 1376ش؛ (12) عامر رشید مبیض، مئة اوائل من حلب: اعلام، معالم اثریة، صور وثائقیة و توثیقیة 1901ـ2001م، حلب 1425/2004؛ (13) عبداللّه ناصریطاهرى، بعلبك و حلب، تهران 1366ش؛ (14) نجوى عثمان، الهندسة الانشائیة فى مساجد حلب، حلب (1413/ 1992)؛ (15) فروهر نورماه و حسین یارى، نگرشى بر تحولات صنایعدستى در جهان، تهران 1380ش؛
(16) Ross Burns, Monuments of Syria: an historical guide, London 1995; (17) The Dictionary of art, ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998; (18) Earthly beauty, heavenly art: art of Islam, ed. John Vrieze, Amsterdam: De Nieuwe Kerk, [1999(; (19) Richard Ettinghausen and Oleg Grabar, The art and architecture of Islam: 650-1250, Harmondsworth, Engl. 1987; (20) Ernst Emile Herzfeld, "The genesis of Islamic art and the problem of mshatta", in Early Islamic art and architecture, vol.23, ed. Jonathan M. Bloom, Aldershot, Gt. Brit.: Ashgate, )c2002]; (21) Robert Hillenbrand, Islamic architecture: form, function and meaning, Edinburgh 1994; (22) idem, Islamic art and architecture, London 1999; (23) Cigdem Kafescioglu, "،In the image of Rum’: Ottoman architectural patronage in sixteenth - century Aleppo and Damascus", Muqarnas, vol. 16 (1999); (24) Viktoria Meinecke-Berg, "Egypt", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984; (25) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, NewYork 1995, s.v. "Cinema" (by Roy Armes); (26) Margareta Pavaloi, "Textile stories", in The Arts and crafts of Syria: collection Antoine Touma and Linden- Museum Stuttgart, London: Thames and Hudson, 1992; (27) Eleanor Sims, "Trade and travel: markets and caravanserais", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984; (28) Arvind Singhal and Vijay Krishna, "Syria", in Mass media in The Middle East: a comprehensive handbook, ed. Yahya R. Kamalipour and Hamid Mowlana, Westport, Conn.: Greenwood Press, 1994.
/ افسانه منفرد /
3) جامع حلب، قدیمترین مسجدجامعِ حلب از دوره امویان. این مسجد به جامع كبیر، جامع اموى و، به سبب داشتن ضریحى منسوب به حضرت یحییبن زكریا علیهالسلام، به جامع زكریا نیز مشهور است. جامع حلب اكنون در مركز بخش قدیمى شهر حلب و در محدوده بازار حاتم، در مغرب قلعه حلب، قرار دارد (رجوع کنید به ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 122ـ123؛ ابنحبیب، فهرست، ص 556؛ طلس، ص 43، 50).
این مسجد را سلیمانبن عبدالملك* اموى (حك: 96ـ99)، در رقابت با مسجدجامع دمشق، ساخته، اما در روایتى دیگر، سازنده آن ولیدبن عبدالملك* (حك: 86ـ 96)، بانى مسجد جامع دمشق، ذكر شده است. جامع حلب در باغِ كلیساى هیلانه (هلن) ساخته شد (ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 104؛ ابنشحنه، ص 50). گفته شده است كه پس از روى كار آمدن عباسیان (حك : 132ـ656)، سنگهاى مرمر و برخى عناصر تزیینى و وسایل این مسجد به مسجدجامع انبار، در عراق، منتقل گردید (غَزّى، ج 2، ص 181).
در 351، پادشاه روم شرقى، نیكفور، در حمله به حلب این مسجد را به آتش كشید و پس از آن، امیرسیفالدوله حمدانى آن را بازسازى كرد و سپس پسرش، ابوالمعالى سعدالدوله، كار او را ادامه داد. در سال 354، قَرْغُویه، غلام مُلوك حمدانى، گنبدى بر حوض فواره صحن ساخت (ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 105؛ ابنشحنه، ص 51؛ سبطبن عجمى، ج 1، ص 207). در 482 در زمان آقسنقر زنگى، حسنبن معاذ سامانى زیر نظر قاضى شهر، ابن خَشّاب، ساخت منار جدیدى را در محل منار قبلى آغاز كرد و در 483 به پایان رساند. نام حسنبن معاذ در كتیبه منار نوشته شده است (طلس، ص 43، پانویس). در 564، اسماعیلیان این مسجد و بازارهاى اطرافش را به آتش كشیدند كه سلطان نورالدینبن زنگى آن را ترمیم كرد و بخشى از بازار را به مسجد افزود (رجوع کنید به ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 106). ابنجبیر در 580 جامع حلب را وصف كرده و آن را از زیباترین مساجد برشمرده است (رجوع کنید به ص 204) . در 658 و 679 مغولان به حلب حمله كردند و مسجد را به آتش كشیدند. در 684، والى حلب، قراسنقر جوكَنْدار، آنجا را تعمیر كرد. پس از او نیز سلاطین و امراى مملوكى و والیان عثمانى بارها به مرمت این بنا پرداختند (غَزّى، همانجا؛ نجوى عثمان، ص159ـ160) و از اینرو بیشتر قسمتهاى این مسجد در دوره ممالیك ساخته شده است. در دهههاى اخیر، بناى مسجد بارها مرمت گردیده، شبستان آن با قالیهاى نفیس فرش شده و یك سقاخانه (سَبیل) در رواق غربى آن بنا شده است (رجوع کنید به طباخ، ج 3، ص 379، 402ـ403).
مسجد حلب، با شباهت بسیار به مسجدجامع دمشق، به شكل مستطیلى به طول 105 متر از مشرق به مغرب و عرض حدود 78 متر از جنوب به شمال و داراى چهار ورودى است. در جنوبى آن، معروف به باب النَحّاسین، كه به بازارى به همین نام راه دارد، از چوب ساخته شده و داراى كتیبهاى به تاریخ 737 است. مدخل شرقى، معروف به بابالطیبیه، به سوقالمنادیل باز میشود كه در امتداد آن خانُ الصابون واقع شده است. مدخل شمالى، بابالجراكسه، در كنار منار و جاى در قدیم مسجد ساخته شده است. مدخل غربى را مسامیریه نامیدهاند، زیرا به راسته میخسازان راه دارد (فارس، ص 19ـ20؛ طلس، ص 46).
جامع حلب صحن وسیعى به ابعاد 79 متر × 47 متر دارد كه كف آن از سنگهاى زرد و مشكى با اشكال هندسى پوشیده شده است (سبطبن عجمى، ج 1، ص 223؛ فارس، ص 20). تزیینات این صحن متعلق به دوره عثمانى و مرمتهاى اخیر است. صحن از شمال، مغرب و مشرق با رواقها و از جنوب یا قبله، با شبستان احاطه شده است. جانب شمالى و جنوبى صحن، هر كدام شانزده و جانب غربى و شرقى، هر كدام ده طاقگان دارند. در جانب شبستان، طاقگانها داراى درهاى چوبیاند و درِ بزرگ شبستان در وسط دیوار شمالى، با تزیینات بسیار روبهروى محراب بازمیشود. در این صحن، قوسهاى طاقگانها نیم دایره و ستونها چهارگوشاند (بهنسى، ص 77).
در وسط صحن، حوض وضوى شش ضلعى بزرگى وجود دارد كه گنبدى با ستونهاى مرمرین زرد روى آن قرار گرفته است. این حوض، در 1302 در محل حوضِ قدیمىِ فواره ساخته شده است (غَزّى، همانجا؛ طباخ، ج 3، ص 474). در جنوب حوض، سقاخانهاى با گنبدى مخروطى متعلق به 1343 قرار دارد. در صحن، سكویى (مصطَبهاى) سنگى به طول 9ر4، عرض 5ر3 و ارتفاع یك متر، براى استقرار مؤذن هنگام تشكیل صفوف نماز در صحن، یك ساعت آفتابى و یك چاه وجود دارد (بهنسى، همانجا؛ فارس، ص 27ـ28، 85، تصویر آ).
رواقهاى شمالى، شرقى و غربى داراى ستونهاى قطور سنگیاند و یكى از دهانههاى رواق شمالى به منار مسجد راه دارد. این رواق داراى كتیبهاى به خط ثلث به تاریخ 777 مبنى بر ساخت آن به امر سلطان ابوسعید بَرْقوق است. در انتهاى شمال شرقىِ این رواق، درى هست كه به مدرسه یا دارالقرآن عشائریه ــكه هماكنون اندكى از آن به جا مانده ــ بازمیشده است. رواق غربى در 1304 در زمان والى حلب، عثمانپاشا، در محل رواق قدیمى تكمیل شد. در منتهاالیه جنوب آن درى به شبستان باز میشود. رواق شرقى با شش ستون و یك فرشانداز، پهنتر از دو رواق دیگر است و سه طاق آن در چند ردیف تزیین شده و طاقهاى رواقهاى دیگر مسجد، كه به ممالیك منسوباند، نیز به همین شیوه كار شدهاند. قوس مدخل اصلى شبستان برجستهتر و بلندتر از دیگر قوسهاست و حجاریهاى بالاى آن شامل نقوش هندسى است (رجوع کنید به فارس، ص 21، 24، 86، تصویر آ و ب). شبستان از سه فرشانداز موازى با دیوار قبله و طاقگانهایى كه از مغرب به مشرق بر هشتاد ستون قرار گرفتهاند، تشكیل شده است. گنبد كوچكى نیز بربالاى فرشانداز وسط، نزدیك محراب قرار دارد (برنز، ص 35؛ بهنسى، همانجا). این شبستان محل تشكیل حلقههاى درس بوده و از اینرو به شافعیه و حنفیه نیز معروف است (نجوى عثمان، ص 51؛ طباخ، ج 3، ص 402).
مسجد سه محراب دارد. محراب وسط، كه بزرگترین است، در گذشته چوبى و كندهكارى شده بوده و محراب سنگى فعلى را قراسنقر جوكندار در 684 شبیهِ محراب قبلى به شكل نیمدایره با ارتفاع 15ر4 و عمق 5ر1 متر بنا كرده است. در جانب غربى این محراب، محراب عمیقى با طاق جناغى قرار دارد كه گفته میشود به پیروان مذهب حنفى اختصاص داشته است. این محراب عَلَمین نیز خوانده میشود، زیرا دو علم به آن متصل است. همچنین گفتهمیشود این محراب مختص صوفیه بوده است. محراب شرقى، كه از مرمر زرد و بدون كتیبه و تزیین ساخته شده، مخصوص حنبلیان بوده است (رجوع کنید به فارس، ص 54ـ 56).
در جانب چپ محراب وسط، اتاق مربع شكلى با ضریحى منسوب به حضرت یحییبن زكریا هست كه گفته میشود سر آن حضرت را از قلعه حلب به این مسجد منتقل كردهاند. طاق ورودى آن، كه با سنگ سفید و مشكى پوشیده شده، در قرن دهم ساخته شده است. سطوح داخلى دیوارها و دو كتیبه اطراف طاق ورودى با كاشیكارى تزیین شده است. داخل ضریح، آثار نفیسى وجود دارد، از جمله قرآنهایى به خط خوشنویسان ترك و قندیلهاى قدیمى طلا و پایههاى زیباى شمعدانها (رجوع کنید به ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 122؛ بهنسى، همانجا). منبر زیبایى كه در جانب راست محراب وسط قرار دارد، متعلق به دوره ملك ناصرمحمد مملوكى (حك : 698ـ708) و، طبق كتیبه آن، اثر محمدبن على موصلى است. این منبر ــ كه از چوب آبنوس ساخته، و با عاج و مس و كندهكاریهایى با نقوش هندسى تزیین شده است ــ 57ر3 متر ارتفاع و 08ر1 متر عرض دارد و داراى مدخلى با درى دو لنگه به ارتفاع 90ر2 متر و محفظهاى كوشكمانند در بالاى قسمت نشیمن است (فارس، ص 46ـ47؛ بهنسى، همانجا).
در كنار منبر، حجره چوبى مربع شكلى به ضلع 6ر1 متر به نام حجرةالخطیب قرار دارد كه مخصوص خطیب مسجد است و سطوح آن با نقش ستاره تزیین شده است و كتیبههایى به خط ثلث از دوره ممالیك دارد. در شبستان، بین ستونهاى نهم و دهم و روبهروى محراب، فضاى خاصى معروف به سُدّه (به طول 75ر5 و عرض 20ر4 متر)، با سقفى بتونى و حصارى چوبى به ارتفاع 65 سانتیمتر، روى سدّه قدیمى ساخته شده و محل استقرار مُكَبِّر بوده است (فارس، ص 56ـ57، 60ـ61).
در شمالشرقى مسجد، حجرهاى معروف به حجازیه ساخته شده است كه درى هم به رواق شمالى دارد و گفته میشود كه زنان اهل حجاز، با سرمایه خود، آن را براى برگزارى نماز ساختهاند (سبطبن عجمى، ج 1، ص 217؛ فارس، ص 61ـ62).
منار مربعشكل مسجد متعلق به دوره سلجوقى است و از زیباترین منارهاى سوریه محسوب میشود. این منار كه در 482، به دستور قسیمالدوله آقسنقر، در جانب شمالغربى مسجد ساخته شده است، 45 متر ارتفاع دارد (رجوع کنید به قاجه، ص 98). طول هر ضلع آن حدود 95ر4 متر است و بدنه آن از چهار طبقه غیر مشابه ساخته شده است و در فاصله اتصال طبقات، كتیبههایى به خط كوفى قرار دارد كه بر آنها نام سازنده، آیات قرآنى، ادعیه و صلوات بر چهارده معصوم با تزیینات متنوع حك شده است. در قسمت فوقانىِ چهارمین طبقه، تزیینات مقرنس دیده میشود. در این طبقه مأذنه به شكل ایوانى مُسَقَّف است (برنز، همانجا؛ فارس، ص 32ـ37؛ مبیض، ج 1ـ2، ص 221، 226) بر بالاى مأذنه نیز بخش مكعب شكل كوچكى قرار دارد. تمام تزیینات این منار از سنگ است كه شامل قوسهاى دالبرى بر بالاى پنجرههاست (بهنسى، ص 78).
منابع : (29) ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، بیروت 1986؛ (30) ابنحبیب، المُنتقى من درّة الاسلاك فى دولة ملك الاتراك فى تاریخ حلب الشَهباء، چاپ عبدالجبار زكّار، (دمشق) 1420/1999؛ (31) ابن شحنه، الدرّ المنتخب فى تاریخ مملكة حلب، چاپ یوسف الیان سركیس، بیروت 1909؛ (32) ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فى ذكر امراء الشام و الجزیرة، ج 1، قسم 1، چاپ یحیى زكریا عبّاره، دمشق 1991؛ (33) عفیف بهنسى، سوریة التاریخ و الحضارة: المنطقة الشمالیة محافظتا حلب و إدلب، (دمشق) 2001؛ (34) احمدبن ابراهیم سبطبن عجمى، كنوزالذهب فى تاریخ حلب، چاپ شوقى شعث و فالح بكّور، حلب 1417ـ 1418/1996ـ1997؛ (35) محمد راغب طباخ، اعلامالنبلاء بتاریخ حلبالشهباء، چاپ محمد كمال، حلب 1408ـ1409/ 1988ـ 1989؛ (36) محمد اسعد طلس، الآثار الاسلامیة و التاریخیة فى حلب، دمشق 1375/1956؛ (37) كامل غَزّى، كتاب نهرالذهب فى تاریخ حلب، چاپ شوقى شعث و محمود فاخورى، حلب 1991ـ1993؛ (38) محمد كامل فارس، الجامع الاموى الكبیر بحلب: تاریخه و معالمه الاثریة، حلب 1415/1995؛ (39) جمعه احمد قاجه، موسوعة فن العمارة الاسلامیة، بیروت 2001؛ (40) عامر رشید مبیض، مئة اوائل من حلب: اعلام، معالم اثریة، صور وثائقیة و توثیقیة 1901ـ2001م، حلب 1425/2004؛ (41) نجوى عثمان، الهندسة الانشائیة فى مساجد حلب، حلب (1413/ 1992)؛
(42) Ross Burns, Monuments of Syria: an historical guide, London 1995.
/ اكرم ارجح /
4) قلعه حلب، از عظیمترین قلعههاى سوریه. كه بر تپه سفید رنگى در قسمت قدیم حلب واقع است. با وجود كاوشها و آثار به دست آمده، تاریخ احداث بناهاى قلعه هنوز دقیقآ مشخص نیست و درباره تاریخ شروع ساخت قلعه تردید وجود دارد (رجوع کنید به مبیض، ج 5ـ6، ص 2105). قدیمترین آثار به دست آمده حاكى از كاربرى دینى این مكان است (برنز، ص 32). در حفاریهاى تپه مذكور، آثارى از تمدنهاى باستانى حتیها و عموریها، مانند چاه آب، تابوتهاى مرمرى حجاریشده رومى و تعدادى سرستون كورنتى (گلدانى شكل) به دست آمده است.
در قرن چهارم میلادى امپراتور مرتد روم، جولیان، در این محل براى خدایان قربانى كرده بود (برنز، همانجا). بهنسى (1980، ص 49) از فردى بهنام میكاییل و سلوكوس نیكاتور به عنوان اولین سازندگان قلعه نام برده است. بهگفته او (همانجا)، مهرهاى استوانهاى و مجسمهاى از سنگ بازالت، متعلق به زمان امویان، در این قلعه به دست آمده است. گروهى از علویان نیز مدتى در آن ساكن بودند (ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 79ـ80).
در قرن چهارم، كه حلب پایتخت دولت كوچك حمدانیان* بود، از این قلعه استفاده شد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 562؛ ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 81؛ مبیض، ج 5ـ6، ص 2107) و در حمله نیكفور فوكاس به حلب در 351، مدتى پناهگاه اهالى بود (مشكور و غروی اصفهانى، ص 102). از آن پس نیز، در برخوردهاى مسلمانان با صلیبیان و دولت رومشرقى اهمیت سوقالجیشى آن بیشتر شد (برنز، همانجا). در دوره بنومرداس* (414ـ472)، منجنیقها و عرّادههایى در قلعه نصب گردید و سر یحییبن زكریا در درون صندوقى، از بعلبك به مسجد ابراهیم (رجوع کنید به ادامه مقاله)، در قلعه، منتقل شد (یاقوتحموى، ج2، ص308؛ ابنعدیم، 1418، ج1، ص 198، 222). در 479، این قلعه به تصرف ملكشاه سلجوقى درآمد (ابنعدیم، 1418، ج 1، ص 324). در 518، آقسنقر* بُرسُقى قلعه را تسخیر كرد و نوه او نورالدینبن عمادالدین زنگى، میدانِ اَلْاَخضر، و ملك صالح نیز مدخل قلعه را آباد كردند (ابنشداد، همانجا). طغتكین، برادر صلاحالدین ایوبى، نیز برجى در قلعه ساخت (ابنشداد، همانجا؛ مبیض، ج 5ـ6، ص 2108). در دوره ایوبیان به ویژه در زمان ملكظاهر غازى، فرزند صلاحالدین، عمارتهاى جدیدى ساخته شد و بازسازیهاى زیادى انجام گرفت، از جمله ساخت چاه آب، انبارهاى غلات، دیوار قلعه، مسجد و چند قصر، گشودن در اضطرارى جدیدى به نام بابالجبل، و حفر خندقهاى بیشتر. همسر ملكظاهر، ضیفهخاتون، در یكى از این قصرها میزیست و پس از مرگ در همانجا دفن شد (یاقوت حموى، ج 2، ص 310؛ ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 82ـ 84؛ بهنسى، 2001، ص 64). هجوم هولاكو در 658 و تیمور در 803 به حلب، به قلعه صدمات زیادى زد اما سلاطین مملوكى، بهویژه بیبرس اول* آن را بازسازى كردند (مولر ـ وینر، ص 85).
مساحت فعلى قلعه در بالا به ابعاد 273 متر × 375 متر و در پایین 550 متر × 350 متر است و ارتفاع این بنا از سطح دریا پانصدمتر و دور تا دور آن خندقى به عرض حدود 26 متر تعبیه شده است. در داخل بخش شمالى و جنوبى خندق یك برج دفاعى ساخته شده است (مبیض، ج 5ـ6، ص 2098، 2114؛ مشكور و غرویاصفهانى، ص 103؛ برنز، ص 33، نقشه 3) (تصاویر1 و 2).
حصار بیضوى شكل قلعه با ارتفاع دوازده متر، با سنگهاى محكم ساخته شده و داراى برجهاى مربع و مدوّر است. تنها راه دستیابى به قلعه پل زیبایى است كه روى خندق قرار دارد (بهنسى، 2001، ص 69؛ گرابر، ص 68). این پل كه در جانب جنوبى قلعه و روى هفت طاق ساخته شده است، 22 متر ارتفاع دارد و دو برج در ابتدا و انتهاى آن وجود دارد (تصویر3). برج اول مستطیل شكل و به ارتفاع بیست متر است و براساس كتیبه آن، سلطان قانصوه غورى* آن را در 916 بازسازى كرده است. برج دوم كه در انتهاى پل قراردارد، دروازه ورودى قلعه و داراى سه در است. درِ اول بابالحیات یا درِ مارها نام دارد كه بر طاق بالاى آن نقش برجسته دو مار بهم پیچیده به چشم میخورد. این در آهنى است. با ورود از این در و گذر از راهرو به درِ دوم میرسیم كه بالاى آن نقش دو شیر با درختى در میان آنهاست (برنز، ص 32ـ33؛ مشكور و غروى اصفهانى، ص 103؛ مبیض، ج 5ـ 6، ص 2098، 2102، تصویر). بر در سوم، مجسمه دو شیر خندان و گریان به نشانه پیروزى و شكست روبهروى هم نصب شده است. بر این در كتیبههاى بسمله و دستورى از ملك ظاهر و تاریخ 606 دیده میشود. پس از آن، اتاقهاى نگهبانان قرار دارد (میدودكو و اوسیپوف، ص 315؛ مشكور و غروى اصفهانى، ص 103ـ 104). درهاى چندگانه، قفلهاى آهنى، گلمیخهاى بزرگ، آلات و ادوات جنگى براى پرتاب از روزنهاى برجها، گشودن قلعه را بسیار دشوار میساخت.
در قسمتهایى از ورودیها، نمونههاى نفیس مقرنسكارى، نقوش برجسته و كتیبهها روى سنگهاى سیاه و سفید بازالتى و آهكى مشاهده میشود (رجوع کنید به برنز، ص 34؛ میدودكو و اوسیپوف، ص 314؛ غَزّى، ج 2، ص 25).
در قسمت غربى قلعه، دو مسجد به فاصله حدود 35 متر از همدیگر قرار گرفتهاند. مسجد كوچكتر كه در وسط ضلع غربى قلعه قرار دارد و از اهمیت بیشترى برخوردار است، قبلاً كلیسا بوده و بدان سبب كه گفته شده حضرت ابراهیم علیهالسلام روى صخرهاى در آنجا مینشسته، آن را مسجد ابراهیم نامیدهاند. ساخت این مسجد به نورالدین زنگى منسوب است و گفته شده كه این مسجد محل دفن سر یحییبن زكریاست. دو ستون مرمرین با سرستونهاى كورنتى رومى، به رنگهاى آبى و زرد، در دیوار شمالى مسجد دیده میشود (ابنشداد، ج 1، قسم 1، ص 122ـ123؛ طبّاخ، ج 3، ص422ـ 423؛ برنز، ص 33، نقشه 3، ص 34؛ مبیض، ج 5ـ 6، ص 2105). در شمال این مسجد، بقایاى معبد هیتیها و مسجد بزرگتر قرار دارد كه ملك ظاهر در 607 آن را ساخت (تصویر4). مسجد ابراهیم نقشهاى تقریبآ مربع شكل دارد و شامل صحن، شبستان گنبددار، محراب و مناره مربعشكل به ارتفاع 21 متر در جانب شمالى است. این مسجد در 637 دچار آتشسوزى و بعدها مرمت شد (برنز، ص 34؛ میدودكو و اوسیپوف، ص 315ـ316؛ مشكور و غرویاصفهانى، ص 104؛ طباخ، ج 3، ص 424).
در امتداد شرقى مسجد بزرگتر و مجاور دیوار شمالى قلعه در 1250 و در دوره عثمانیان، ابراهیمپاشا پادگانى ساخت كه فعلاً موزه است و آثار مكشوفه قلعه را در آن به نمایش گذاشتهاند (برنز، ص 34؛ میدودكو و اوسیپوف، ص 316). در مشرق قلعه و متصل به دیوار قلعه، چاه مربع شكلى (ساتوره) به عمق شصت متر، با حدود دویست پله قرار دارد كه ملكظاهر آن را ساخته است. در نزدیكى آن چند آبانبار است كه از آثار رومیان به حساب میآید. یكى از این آبانبارها بعدها به زندانى به نام السِجنالدَمَوى تبدیل شد (طباخ، ج 3، ص 419ـ420؛ مشكور و غرویاصفهانى، ص 104؛ میدودكو و اوسیپوف، ص 315).
از جمله دیگر بناهاى قلعه، كاخى به نام یوسف ثانى (634ـ 658) است كه در دوره ایوبى ساخته شد و در دوره ممالیك مرمت گردید. این كاخ در جانب شرقى مدخل قلعه قرار دارد. ورودى آن كه با سنگهاى رنگى كوچك با اشكال هندسى تزیین شده و درگاه مقرنسكارى سنگى آن جالب توجه است. این قصر حیاطى وسیع و موزاییككارى شده با سنگهاى رنگى و ایوانى در جهت جنوبى و حوض بزرگى در وسط دارد. در كنار قصر نیز حمام كوچكى است كه در دیوارهایش محل لباسكنى تعبیه شده است (بهنسى، 2001، ص 66؛ میدودكو و اوسیپوف، ص 316).
در دورههاى مختلف بناهاى مجلل دیگرى نیز در قلعه ساخته شد، مانند دارالعِزّ یا دارالعوامید، كه آثار برخى از آنها باقى است (مبیض، ج 5ـ6، ص 2109، 2119ـ2120، تصاویر). قلعه، در طول دوره اسلامى، محل فوت كسانى چون ملكظاهر غازى و محبس افراد سرشناسى چون شیخ شهابالدین ابوالفتوح سهروردى* (متوفى 587) و قتلگاه سیفالدین یلبغاالناصرى (از امراى ممالیك مصر؛ متوفى 793) بود (رجوع کنید به ابنفرات، ج 4، جزء2، ص 57، ج 9، جزء2، ص 293؛ ابنعدیم، 1976، ص 281؛ مشكور و غروى اصفهانى، ص 101ـ102).
این قلعه تسخیرناپذیر شهرى درون شهر حلب بود و براى مسلمانان، در مقابله با دولت روم شرقى و صلیبیها اهمیت بسیارى داشت (رجوع کنید به مولر ـ وینر، همانجا؛ برنز، ص 32). ایجاد مدخل امنیتى قلعه (باشوره) روشى بود كه نمونه آن در قرن دوم در حصارهاى بغداد ساخته شده بود. این مدخل كه به در متحركى در بالاى خندق متصل میشد (رجوع کنید به شافعى، ص 78؛ عبدالرحمان زكى، ص 74)، در سوریه و سایر مناطق اسلامى نیز مورد توجه قرار گرفت (رجوع کنید به وصفى زكریا، ص 255، 340).
منابع : (43) ابناثیر؛ (44) ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فى ذكر امراء الشام و الجزیرة، ج 1، قسم 1، چاپ یحیى زكریا عبّاره، دمشق 1991؛ (45) ابنعدیم، بغیة الطلب فى تاریخ حلب (تراجم خاصه تاریخ سلاجقه)، چاپ على سویم، آنكارا 1976؛ (46) همو، زبدةالحلف من تاریخ حلب، چاپ سهیل زكار، دمشق 1418/1997؛ (47) ابنفرات، تاریخ ابنفرات، ج 4، جزء2، چاپ حسن محمد شماع، بصره 1389/1969، ج 9، جزء2، چاپ قسطنطین زریق و نجلا عزالدین، بیروت 1938؛ (48) عفیف بهنسى، سوریةالتاریخ و الحضارة: المنطقة الشمالیة محافظتا حلب و إدلب، (دمشق) 2001؛ (49) همو، الشام: لمحات آثاریه و فنیه، بغداد 1980؛ (50) فرید محمود شافعى، العمارة العربیة الاسلامیة: ماضیها و حاضرها و مستقبلها، ریاض 1402/1982؛ (51) محمد راغب طبّاخ، اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء، چاپ محمدكمال، حلب 1408ـ1409/ 1988ـ1989؛ (52) عبدالرحمان زكى، «القلاع فى الحروب الصلیبیة»، المجلة التاریخیة المصریة، ج 15 (1969)؛ (53) كامل غَزّى، كتاب نهر الذهب فى تاریخ حلب، چاپ شوقى شعث و محمود فاخورى، حلب 1412ـ 1413/ 1991ـ1993؛ (54) عامر رشید مبیض، مئة اوائل من حلب : اعلام، معالم اثریة، صور و ثائقیة و توثیقیة 1901ـ 2001م، حلب 1425/2004؛ (55) محمدجواد مشكور و حسن غروى اصفهانى، «زندگى و فلسفه شیخ اشراق و كشته شدن او در قلعه حلب و آرامگاه وى در آن شهر»، نشریه انجمن آثار ملى، ش1(1351 ش)؛ (56) ولفگانگ مولر ـ وینر، القلاع: ایامالحروب الصّلیبیة، ترجمة محمد ولید جلاد، دمشق 1404/ 1984؛ (57) سرگى میدودكو و دیمیترى اوسیپوف، تاریخ كبیرلبلدعریق، ترجمة عیادعید، دمشق 2002؛ (58) احمد وصفى زكریا، جولة اثریة فى بعض البلاد الشامیة، دمشق 1404/1984؛ (59) یاقوت حموى؛
(60) Ross Burns, Monvments of Syria: an historical guide, London 1999; (61) Oleg Grabar, "The architecture of power: Palaces, Citadels and fortifications", in Architecture of the Islamic world: its history and social meaning, ed. George Michell, London 1984.