حكیم ، سیدمحسن، فقیه مجاهد عراقى و مرجع تقلید شیعیان در قرن چهاردهم. او در عیدفطر 1306 در نجف، در خاندانى كه در عراق شهرت فراوان داشتند، به دنیا آمد. پدرش، مهدیبن صالح طباطبائى نجفى، مشهور به سیدمهدى حكیم (درباره او و خاندان حكیم رجوع کنید به حسینى اشكورى، ص 17ـ21؛ نیز رجوع کنید به حكیم*، خاندان)، عالم دینى بود. سیدمحسن در شش سالگى پدرش را از دست داد و برادر بزرگش، سیدمحمود، سرپرستى او را برعهده گرفت (امین، ج 9، ص 56؛ باقرى بیدهندى، ص 63؛ سراج، ص 22، 27؛ قس زركلى، ج 5، ص290؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج14، ص509، كه محل ولادت او را بنت جبیل لبنان دانستهاند).
حكیم از هفت سالگى قرائت قرآن و خواندن و نوشتن و از نُه سالگى تحصیل علوم دینى را آغاز كرد. درسهاى مقدماتى، مانند ادبیات عرب و منطق و برخى متون اصول فقه (مانند قوانین و معالم) و نیز برخى متون فقهى (مانند شرایع و لمعه) را نزد برادرش، سیدمحمود، و دروس مقاطع بالاتر را نزد افراد دیگرى چون صادق جواهرى و صادق بهبهانى خواند. در 1327، فراگیرى دروس عالى حوزه (دوره خارج) را آغاز كرد و نزد آخوند ملامحمدكاظم خراسانى*، آقاضیاء عراقى*، شیخ على جواهرى، میرزاحسین نائینى و سیدابوتراب خوانسارى*، فقه و اصول و رجال را فراگرفت و به درجه اجتهاد رسید. همچنین در اخلاق، از سیدمحمدسعید حبّوبى، باقر قاموسى، سیدعلى قاضى و شیخ على قمى بهره برد. در این میان انس و مراوده با حبّوبى ــكه خود از استاد بزرگ اخلاق، ملاحسینقلى همدانى، بسیار متأثر بودــ در بناى شخصیت حكیم نقش به سزایى داشت (امین، همانجا؛ حسینى اشكورى، ص 24ـ26، 33؛ سراج، ص 27ـ28، 41ـ44، 53ـ59؛ انصارى، ص 492).
حكیم در جهاد مردم عراق در سالهاى 1332ـ1333 با نیروهاى اشغالگر انگلستان، به رهبرى شمارى از عالمان دینى، فعالانه شركت كرد و در محور شعیبه ــ كه محمدسعید حبّوبى رهبرى جهاد را برعهده داشت (رجوع کنید به حبّوبى، محمدسعید*)ــ معاون و مشاور او و مسئول امور مالى و ارتباط با عشایر مجاهد بود (امین، همانجا؛ نفیسى، ص 86؛ نیز رجوع کنید به حسینى، ص 55ـ58؛ حرزالدین، ج 3، ص 121ـ122، پانویس).
حكیم از 1333، پس از بازگشت از جهاد، تدریس دوره سطح حوزه و از 1337 یا 1338 تدریس دوره خارج فقه و اصول را آغاز كرد و در بیش از نیم قرن تدریس، شاگردان فراوانى تربیت كرد. شمارى از مشهورترین شاگردان او عبارتاند از : فرزندش سیدیوسف حكیم، محمدتقى آلفقیه از علماى مشهور لبنان (متوفى 1378ش)، سیداسماعیل صدر*، سیدمحمدتقى بحرالعلوم (رجوع کنید به بحرالعلوم*، آل)، سیدمحمدباقر صدر*، محمدعلى قاضى طباطبائى*، سیدعلى حسینى سیستانى، سیداسداللّه مدنى، محمدمهدى شمسالدین، محمدحسین فضلاللّه، حسین وحید خراسانى، سیدموسى صدر*، سیدحسن خرسان (رجوع کنید به خرسان*، آل)، سیدحسین مكى عاملى، محمدتقى تبریزى، نصراللّه شبسترى و سیدسعید حكیم (باقرى بیدهندى، ص 65؛ سراج، ص 59ـ60؛ براى فهرست تفصیلى شاگردان رجوع کنید به حسینى، ص 21ـ29؛ صغیر، ص 126ـ129).
پس از درگذشت نائینى (1315ش) برخى مقلدان او به حكیم رجوع كردند و پس از درگذشت سیدابوالحسن اصفهانى* (1325ش) مرجعیت او تثبیت شد و پس از درگذشتِ حاجآقا حسین بروجردى* (1340ش)، مرجعیت عام یافت (امین، همانجا؛ بامداد، ج 5، ص 190؛ حسینى، ص 29ـ31). به گفته فرزندش، محمدباقر حكیم (ص 33ـ34)، او براى ایفاى درست این مسئولیت، با ایجاد تحول، نهادى منسجم با تشكیلاتى منظم سامان داد و ذیل این نهاد، مؤسسات گوناگون مذهبى، فكرى، فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و جهادى تشكیل داد و مدارس علمى و كتابخانههاى فراوانى تأسیس كرد و عالمان بسیارى را در خدمت این اهداف به كار گرفت و هماهنگ ساخت.
شمارى از اقدامات حكیم عبارتاند از: احداث یا بازسازى و مرمت دهها مسجد، حسینیه و بناى فرهنگى؛ تأسیس كتابخانهاى عمومى در نجف به نام مكتبة آیةاللّه الحكیم العامة و بهتدریج، ایجاد شعبههایى از آن در برخى شهرهاى عراق و نیز در كشورهایى چون اندونزى، ایران، بحرین، پاكستان، سوریه، لبنان، مصر و هند؛ پشتیبانى مادّى و معنوى از نشریاتى مانند الاضواء، رسالة الاسلام، النجف، الایمان، الثقافة الاسلامیة و سلسله كتابها و جزوههایى با عنوان «مِنْ هُدَى النجف» و نویسندگان آنها؛ و نیز حمایت از نویسندگان، خطیبان، ادیبان و شاعرانى كه فرهنگ اسلامى را گسترش میدادند و با اندیشههاى الحادى و كمونیستى یا انحرافى مقابله میكردند (باقرى بیدهندى، ص 64، 69؛ سراج، ص 133ـ135؛ حسینى، ص 37ـ39). او به نقشِ محورى مرجعیت در حل مسائل اجتماعى و سیاسى مسلمانان و رفع منازعات فرقهاى و مذهبى، توجه ویژهاى داشت و آنجا كه مصلحت مسلمانان ایجاب میكرد موضعگیرى مینمود و در صدد حل اندیشمندانه مسائل برمیآمد. فرستادن هیئتى به هند براى رفع اختلاف میان عالمان آن دیار، موضعگیرى در اعتراض به قتلعام مسلمانان پاكستان، پشتیبانى از تأسیس المجلس الاسلامى الشیعى الاعلى در لبنان و موضعگیرى درباره اخوانالمسلمین مصر نمونههایى از اقدامات او بودند (سراج، ص 168ـ174؛ حكیم، ص 34ـ35).
در دوره زعامت آیتاللّه حكیم و با كوشش او حوزههاى علمى شیعه، به ویژه حوزه نجف، به پیشرفت كمّى و كیفى چشمگیرى دست یافتند و امور ادارى آنها نظم بهترى یافت. تعدادى از اقدامات او در اینباره بدین قرار است: برنامهریزى و تلاش به منظور افزایش شمار طلاب، چنانكه فقط در حوزه نجف شمار طلاب از 1200 تن به حدود 8000 تن رسید؛ تأسیس مدرسه علوم اسلامى و غنابخشیدن به دروس حوزه با برقرارى درسهایى چون فلسفه، كلام، تفسیر و اقتصاد، برنامهریزى براى آشنا شدن طلاب با اندیشههاى الحادى، مانند ماركسیسم، و توجه دادن بزرگان حوزه به خطر آنها؛ تمركززدایى از حوزه و گسترش حوزههاى علمیه در شهرها و مناطق دوردست و سایر كشورها، مانند پاكستان، عربستان و كشورهاى افریقایى؛ و اهتمام به تسهیلات و ملزومات تحصیل و اسكان طلاب خارجى، از جمله اختصاص مدرسهاى در نجف به طلاب هندى و مدرسهاى به طلاب افغانى و تبتى (باقرى بیدهندى، ص 64؛ بَهادلى، ص 342؛ سراج، ص 153ـ154).
حكیم معارض سرسخت كمونیسم بود. پس از كودتاى عبدالكریم قاسم* در عراق و به قدرت رسیدن او در 1337ش/ 1958، براى ترویج افكار كمونیستى و تصویب قوانین ناسازگار با احكام فقهى، از جمله قانون احوال شخصیه عراق (مصوب 1338ش/1959)، زمینه مناسبى فراهم شد. حكیم رسماً به تصویب این قانون اعتراض كرد و عالمان و خطیبان را به آگاه كردن مردم از ماهیت ضددینى آن فراخواند. او همچنین با صدور دو فتواى تاریخى در 1338ش، پیوستن به حزب كمونیست را شرعاً غیرمجاز و در حكم كفر و الحاد یا ترویج كفر و الحاد دانست. در پى این فتوا، دیگر عالمان نجف نیز فتواهاى مشابه دادند و سرانجام عبدالكریم قاسم را به عذرخواهى واداشتند (سراج، ص 217، 225، 320؛ حسینى، ص 67ـ69؛ حرزالدین، ج 3، ص 122، پانویس).
حكیم نه تنها از امور سیاسى دورى نمیكرد بلكه دخالت در این امور را، اگر به اصلاح آنها و كاهش مشكلات مردم و آسایش بیشتر آنان كمك میكرد، وظیفه دینى میدانست (رجوع کنید به حسینى اشكورى، ص70). او در تأسیس و تثبیت جماعت العلماء فى النجف الاشرف*، كه تشكلى سیاسى ـ حوزوى بود، نقش اساسى داشت و از تشكیل احزاب اسلامى با شرایطى حمایت میكرد (رجوع کنید به سراج، ص 116ـ118، 197ـ 201). در مسائل داخلى، او اعتراض به دولت و تلاش براى اصلاح عملكرد آن را لازم میشمرد. برخى اقدامات او در اینباره عبارت بودند از : سفر به بغداد در 1342ش/ 1963 در اعتراض به رژیم بعثى حكومت عبدالسلام عارف* و، به سبب حبس و شكنجه مخالفان؛ اعتراض شدید به سبب سیاست طایفهگرایى، تبعیض مذهبى و تفرقهافكنى و نیز تصویب قانون ملیسازى برخى از شركتهاى تجارى در 1343ش/ 1964، كه به تضعیف قدرت مالى شیعیان میانجامید؛ واكنش شدید به تصمیم حكومت عارف در سركوب كردهاى شمال عراق (به استناد فتواى شمارى از عالمان اهل سنّت، به بهانه تجزیهطلبى و خروج كردن آنان بر حكومت). حكیم با فتوا دادن به جایز نبودن جنگ با كردها، از كشتار آنان جلوگیرى كرد (رجوع کنید به بیاتى، ص 551 به بعد). در مسائل خارجى، حكیم در قبال مسئله فلسطین حساسیت ویژهاى داشت. او در برابر تهاجم صهیونیستها در 1346ش/1967 به فلسطین، همه مسلمانان را به ایستادگى و بسیج همه امكانات فراخواند، به رسمیت شناختن اسرائیل از جانب حكومت وقت ایران را محكوم كرد و در حادثه آتش زدن مسجدالاقصى در 1348ش/1969 با صدور بیانیهاى، مسئولیت شرعى و تاریخى مسلمانان را در برابر صهیونیستها یادآور شد (رجوع کنید به سراج، ص 283ـ284، 286؛ حسینى، ص 86ـ94).
آیتاللّه حكیم در پارهاى از رویدادهاى سیاسى ایران نیز مخالفت خود را با عملكرد حكومت محمدرضا پهلوى نشان داد، مانند واكنش شدید او به تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى، كه آن را بر خلاف قوانین دین و مذهب معرفى كرد. او پس از كشتار شمارى از طلاب مدرسه فیضیه نیز در تلگرامى، ضمن اعلام تأثر شدید خود، پیشنهاد كرد كه علما دستهجمعى به عتبات مهاجرت كنند تا او بتواند رأى صریح خود را درباره دولت ایران صادر كند. امام خمینى و شمارى دیگر از علماى قم در پاسخ به این تلگرام، مهاجرت را به صلاح ندانستند و حضور در ایران را ضرورى قلمداد كردند (رجوع کنید به دوانى، ج 3، ص 44ـ46، 314ـ321). او همچنین پس از حادثه 15 خرداد 1342 در تلگرامى قتلعام و ارعاب مردم را نشانه ناتوانى حكومت در اداره مملكت دانست و آن را به شدت محكوم كرد (رجوع کنید به باقرى بیدهندى، ص 72).
پس از كودتاى حسنالبكر*، حزب بعث كه ماهیتى ضد اسلامى داشت تلاش كرد بیش از پیش بر آیتاللّه حكیم فشار آورد و او را به تسلیم وادار كند. سالهاى پایانى زندگى ایشان با تضییقات بسیار و حبس خانگى و سختگیرى بر حوزه علمیه و شیعیان عراق و مقاومت ایشان همراه بود (براى توضیحات تفصیلى رجوع کنید به سراج، ص 243ـ259؛ تبرّائیان، ص 281ـ562). آیتاللّه حكیم ــ كه طباطبائى حكیم نیز خوانده میشد و خود نیز با همین نام امضا میكردــ در 27 ربیعالاول 1390 در بغداد، براثر بیمارى، درگذشت. پیكر او از بغداد تا كربلا و سپس تا نجف تشییع باشكوهى شد و در مقبره مخصوصى كه خود در كنار كتابخانهاش آماده كرده بود به خاك سپرده شد (امین، ج 9، ص 56؛ سراج، ص 37ـ39؛ غروى، ج 2، ص 337؛ نیز رجوع کنید به صغیر، ص 162ـ165؛ براى ویژگیهاى اخلاقى او رجوع کنید به حسینیاشكورى، ص 22ـ23؛ درباره فرزندان او رجوع کنید به حكیم*، خاندان).
حكیم در استنباط احكام شرعى، به نص آیات و روایات اتكاى فراوانى میكرد و آنجا كه آیه و حدیث اجازه تفسیر موسّع به او میداد، چندان به شهرت و اجماع اعتنا نداشت (مغنیه، ص 128ـ129)؛ ازاینرو، در برخى مسائل فقهى، رأى او برخلاف رأى مشهور است، از جمله نظر او درباره پاك بودن ذاتى اهل كتاب، یعنى یهودیان، مسیحیان و زردشتیان (رجوع کنید به جنّاتى، ص 22ـ23؛ سراج، ص320ـ321؛ براى آگاهى از شمارى از این آراى خاص رجوع کنید به مغنیه، همانجا؛ سراج، ص 65ـ71).
آیتاللّه حكیم علاوه بر تدریس فقه و اصول و اداره حوزه و نیز زعامت و مرجعیت، بیش از چهل اثر پدید آورده كه برخى از آنها تألیف و برخى شرح یا حاشیه است. مستمسك العروة الوثقى نخستین شرح استدلالى عروةالوثقى* (اثر فقهى مشهور سیدمحمدكاظم یزدى) است. حكیم مطالب این كتاب را نخست در درس خارج فقه خود، كه محور آن عروةالوثقى بود، مطرح كرد و سپس آن را تدوین نمود. این اثر، كه شامل ابواب عبادات و بخشى از معاملات میشود، بارها در نجف، بیروت و ایران چاپ شده است. حكیم در این اثر، با بیانى ساده و موجز، دلایل احكام را به دقت ذكر كرده و به نقد و شرح آن پرداخته است. مستمسك مورد مراجعه فراوان فقهاى معاصر بوده و در آثار یا درسهاى فقهى، بسیار مورد توجه است.
اثر دیگر او، حقائقالاصول، شرحى است بر كفایةالاصول* اثر مهم استاد او، آخوند خراسانى، در اصول فقه. حكیم سالها پس از تألیف این اثر، بار دیگر آن را مرور كرد و مُنَقَّح ساخت. این اثر بارها چاپ شده است.
نهجالفقاهة شرح و حاشیهاى است بر كتاب المكاسب*، اثر فقهى شیخ انصارى. حكیم در جلد اول این اثر، كه چند بار چاپ شده و به مبحثِ بیع اختصاص دارد، تا اول مبحث «عقد مُكرَه»، عین عبارات مكاسب را شرح كرده و برآنها حاشیه نوشته است، ولى از آنجا به بعد، بدون نقل عبارات مكاسب، به تحلیل مطالب آن پرداخته است. جلد دوم این اثر، حاشیه بر مبحث خیارات است.
منهاجالصالحین رساله عملیه مبسوطى است شامل فتاواى حكیم در ابواب گوناگون فقه. این اثر به عربى ساده و در دو جلد است: جلد اول در عبادات و جلد دوم در معاملات. فقهاى بسیارى، از جمله سیدابوالقاسم خوئى، سیدمحمدباقر صدر، سیدعبدالاعلى سبزوارى و سیدمحمد روحانى بر آن حاشیه نوشته و با الگو گرفتن از آن و تكمیل مباحث آن، آثارى به همین نام نوشتهاند. حسینبن محمود آلمكى منهاجالصالحین را تلخیص كرده و سیدمحمدسعید طباطبایى حكیم بر آن شرح نگاشته است (رجوع کنید به موسوعة طبقات الفقهاء، ج 14، ص 237).
شمارى دیگر از آثار حكیم عبارتاند از: مختصر منهاجالصالحین؛ منهاجالناسكین (مناسك و احكام تفصیلى حج)؛ مختصر منهاجالناسكین؛ دلیل الناسك، حاشیههاى استدلالى بر مناسك حج نائینى (قس حرزالدین، ص 86؛ امین، ج 9، ص 57، كه آن را حاشیه مناسك شیخ انصارى دانستهاند)؛ دلیلالحاج؛ شرحالتبصرة، شرحى استدلالى بر تبصرةالمتعلمین علامه حلّى؛ حاشیة العروة الوثقى؛ شرح تشریح الافلاك شیخبهائى، در هیئت؛ بحث فى الدرایة؛ اصول الفقه؛ شرح المختصر النافعِ محقق حلّى، كه نخستین اثر فقهى حكیم است (تألیف در 1331)؛ الحاشیة على ریاض المسائل؛ المسائل الدینیة؛ تعلیقات على تقریرات الخوانسارى؛ تقریرات درس الآقا ضیاءالدین العراقى؛ و رسالة فى ارث الزوجة.
رسالههاى عملیهاى نیز مطابق با فتواهاى حكیم، به زبانهاى غیرعربى، تدوین شده است، از جمله منتخب الرسائل به فارسى و منهاجالعاملین به اردو (درباره این كتابها و دیگر آثار و چاپ آنها رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 2، ص 208، ج 3، ص 322ـ323، ج 6، ص 188، ج 11، ص 56، ج 13، ص 136، ج 14، ص60ـ 61، 63، ج 23، ص 304، ج 24، ص 423؛ امین، همانجا؛ امینى، ص 143ـ144، 147، 150، 169، 171، 197، 309ـ 310، 317ـ319، 345، 349ـ350، 374، 393؛ باقرى بیدهندى، ص 65ـ68؛ سراج، ص 61ـ83).
منابع : (1) آقابزرگ طهرانى؛ (2) امین؛ (3) محمدهادى امینى، معجمالمطبوعات النجفیة: منذ دخول الطباعة الى النجف حتى الآن، نجف 1385/1966؛ (4) مرتضى انصارى، زندگانى و شخصیت شیخ انصارى قدس سره، قم 1373ش؛ (5) ناصر باقریبیدهندى، «نجوم امت: آیتاللّه العظمى حاج سید محسن حكیم (رضواناللّه علیه)»، نورعلم، دوره 2، ش 2 (دى 1366)؛ (6) مهدى بامداد، شرححال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1357ش؛ (7) علیاحمد بَهادلى، الحوزة العلمیة فیالنجف: معالمها و حركتها الاصلاحیة، 1339ـ1401ه / 1920ـ1980م، بیروت 1413/ 1993؛ (8) حامد بیاتى، «المرجعیة الدینیة و دورها القیادى 'السیدمحسن الحكیم نموذجاً، فى ضوء الوثائق السریة البریطانیة 1963ـ1966م»، در النجف الاشرف: اسهامات فى الحضارة الانسانیة، ج 1، لندن: بوك اكسترا، 1421/2000؛ (9) صفاءالدین تبرّائیان، احیاگر حوزه نجف: زندگى و زمانه آیتاللّهالعظمى حكیم، تهران 1387ش؛ (10) محمدابراهیم جنّاتى، طهارة الكتابى فى فتوى السیدالحكیم «قده»، بیروت 1406/1986؛ (11) محمد حرزالدین، معارف الرجال فى تراجم العلماء و الادباء، قم 1405؛ (12) هاشم فیاضحسینى، الامام المجاهد السیدمحسن الحكیم، (لندن) 1420/ 1999؛ (13) احمد حسینیاشكورى، الامام الحكیم السیدمحسن الطباطبائى، نجف 1384؛ (14) محمدباقر حكیم، مرجعیة الامام الحكیم قدّس سرّه: نظرة تحلیلیة شاملة، قم 1424؛ (15) على دوّانى، نهضت روحانیون ایران، تهران (1360ش)؛ (16) خیرالدین زركلى، الاعلام، بیروت 1999؛ (17) عدنان ابراهیم سراج، الامام محسن الحكیم: 1889ـ 1970م، بیروت 1414/1993؛ (18) محمدحسین علیصغیر، اساطین المرجعیة العُلیا فى النجف الاشرف، بیروت 1424/2003؛ (19) محمد غروى، مع علماء النجفالاشرف، بیروت 1420/1999؛ (20) محمدجواد مغنیه، مع علماء النجف الاشرف، بیروت 1984؛ (21) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانى، قم: مؤسسة الامامالصادق، 1418ـ1424؛ (22) عبداللّه فهد نفیسى، دورالشیعة فى تطور العراق السیاسى الحدیث، بیروت 1405.