حكمت ، علیاصغر، از رجال سیاسى، فرهنگى و ادبى دوره پهلوى و نخستین رئیس دانشگاه در ایران. قضاوت درباره او، بهسان دیگر رجال دوره پهلوى كه مشاركت در امور سیاسى بر داورى درباره جایگاه واقعى علمى ـ فرهنگیشان تأثیر گذارده، به بازنگرى نیازمند است. علیاصغر حكمت از هفدهسالگى تا یك سال پیش از مرگ، نزدیك به شصت سال، بهطور مرتب یادداشت روزانه داشته و نزدیك به صد دفتر یادداشت از او باز مانده است (حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار دبیرسیاقى، ص 15) تا همه این یادداشتها بررسى و نقادى نشود، داورى دقیق درباره او آسان نیست.
حكمت در سوم رمضان 1310/10 فروردین 1272 در خاندانى قدیمى و سرشناس در شیراز به دنیا آمد. پدرش میرزا احمدعلى حكمت، ملقب به معظمالدوله شیرازى، از مستوفیان ولایت فارس و عموى سردار فاخر حكمت، از رجال دوره پهلوى، و مادرش دختر حاجی میرزا حسن شیرازى، ملقب به فخرالاطباء و مشهور به فسایى، مؤلف فارسنامه ناصرى، بود. خانواده پدرى او تا چندپشت از اطباى حاذق و معروف فارس بودند (ركنزاده آدمیت، ج 2، ص 291؛ حكمت، 1355ش، ص 165؛ همو، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص30). حكمت تحت نظر پدر در شیراز مقدّمات فارسى، عربى و انگلیسى را آموخت (حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 31) و نزد آقاشیخغلامحسین ادیب، معروف به لغوى، علوم ادبى و نزد آقاشیخمحمود حكیم، معروف به مسجد گنج، فلسفه و حكمت، و نزد تنى چند از علماى شیراز مباحثى از علوم قدیمه را آموخت (رشیدیاسمى، ص 41). در 1294ش به تهران آمد و در مدرسه امریكایى به تحصیل پرداخت و به تحصیلات قدیمه نیز ادامه داد و فقه و اصول و علوم معقول را نزد میرزامحمدطاهر تنكابنى* تكمیل كرد (سادات ناصرى، ص 39؛ حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 67). حكمت در 1297ش، از مدرسه امریكایى فارغالتحصیل شد و در شهریور همان سال، در وزارت معارف مدیر بخشى شد كه امروزه به آن كارگزینى میگویند (اقبال یغمائى، 1352ش، ص 413). در 1304ش، مقارن انتقال سلطنت از خاندان قاجار به پهلوى، وى نماینده مردم جهرم در مجلس شوراى ملى بود. او در این سالها با موج جدید سیاسى، كه تجددگرایى با مدیریت رضاخانى را پذیرفته بود، همراه شده بود. هنگامى كه علیاكبر داور* به سازماندهى وزارت دادگسترى به شیوه جدید میپرداخت، حكمت از وزارت معارف به این وزارتخانه منتقل و در 1309ش براى تحصیل در زمینه قوانین ثبت اسناد، به فرانسه اعزام شد و در 1312ش، كه مشغول تحریر رساله دكترى خود در زمینه ادبیات بود، به تهران احضار و در دولت محمدعلى فروغى* كفیل وزارت معارف گردید و در شمار دولتمردان اجرایى دوره رضاشاه قرار گرفت (حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 31ـ32، 67ـ68؛ «علیاصغر حكمت»، ص 196؛ اقبال یغمائى، همانجا).
رضا شاه شیوه خدمت و مدیریت حكمت را پسندید و در 4اسفند 1313 او را وزیر معارف كرد و تا تیر 1317، كه مغضوب و مدتى بركنار گردید، در این سمت بود (رجوع کنید به ادامه مقاله). حكمت مجرى قدرتمند و مدیر موفق سیاستهاى نوسازى و دگرسازى فرهنگى و متناسب ساختنِ نظام آموزش و پرورش كشور با مقتضیات سیاسى ـ اجتماعى دولت وقت بود. كشف حجاب در ایران در 1314ش، با مسئولیت او در وزارت معارف مصادف شد. در مراسمى كه در 17 دى همان سال در دانشسراى عالى تهران با حضور رضاشاه و زنان بیحجاب برگزار شد و بدینگونه آغاز كشف حجاب اعلام گردید، حكمت فعالانه دخالت داشت، اگرچه بعدها از این حركت انتقاد كرد (رجوع کنید به كشف حجاب از سوى رضاخان، ص 24ـ25). وى در سى خاطره و رهآورد حكمت، ابتكار طرحهایى را به خود نسبت داده است كه در زمان رضاشاه همه آنها به شاه نسبت داده شده بود. به گفته حبیب یغمائى (ص 43)، حكمت هركارى را در زمینه فرهنگ به نام رضاشاه میكرد، زیرا از شاه میترسید.
از جمله مهمترین فعالیتهایى كه در دوره حدودآ پنج ساله حكمت در وزارت معارف انجام گرفت، اینهاست: سازماندهى وزارت معارف و فعال كردن این وزارتخانه از همان آغاز كفالت؛ تأسیس كتابخانه فنى در تالار آیینه وزارت معارف (1313ش)؛ تأسیس اداره صحّیه (بهداشت) مدارس (1314ش)؛ تصویب اساسنامه تشكیل فرهنگستان ایران (1314ش)؛ ایجاد سازمان پیشاهنگى و تربیت بدنى (1315ش)؛ افتتاح كتابخانه دانشسراى عالى با 930،6 جلد كتاب (1315ش)؛ ایجاد نظام تعلیم اكابر (آموزش بزرگسالان) به پیشنهاد علیاكبر داور (1315ش)؛ تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه، به منظور تربیت واعظان و خطیبان منبرى، در 1316ش (انحلال در 1320ش)؛ تأسیس كتابخانه ملى و موزه ایران باستان (1316ش)؛ و برگزارى مراسمى به مناسبت هفتصدمین سال تألیف گلستان سعدى (1316ش). از دیگر اقدامات او در همین سالهاست : تأسیس دانشسراهاى مقدّماتى پسران و دختران؛ تأسیس مجله تعلیم و تربیت، نشریه وزین علمى ـ فرهنگى؛ تأسیس ورزشگاه امجدیه؛ برگزارى هزاره فردوسى؛ انتشار چندین اثر، بهویژه برخى متون ادب فارسى با چاپهاى نفیس، از سوى وزارت معارف؛ عكسبردارى از شمارى از نسخههاى خطىِ كتابخانههاى خارج از كشور؛ نصب كردن تندیس تنى چند از شاعران كشور (براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 69ـ71؛ اقبال یغمائى، 1352ش، ص 414ـ416).
حكمت در دوره وزارت معارف با سفر به مناطق گوناگون كشور، وضع مدارس را از نزدیك و به دقت بازدید میكرد و دستورهاى اصلاحى صریح و سریع میداد. بهگفته رعدى آذرخشى (ص 463ـ470) حكمت جنبوجوش بیسابقهاى در امور مربوط به وزارت معارف در تهران و شهرستانها پدید آورده بود. اما به عللى مغضوب و معزول شد و ظاهرآ از بیم جان به شیراز رفت و چند ماهى از نظرها غایب گردید. رعدى آذرخشى (ص 371ـ379) نوشته است كه انتشار مقالهاى از سیدحسن تقیزاده* ــ كه در آن وقت مغضوب رضاشاه شده بودــ در مجله تعلیم و تربیت، این سوءظن را در ذهن رضاشاه برانگیخت كه ممكن است میان تقیزاده و حكمت و وزارت معارف همكارى باشد. حكمت در سیخاطره (ص 388ـ390) و اقبال یغمائى (1352ش، ص 417) میگویند در اوضاع و احوالى كه بهسبب اهانت روزنامههاى فرانسه به رضاشاه، مناسبات ایران و فرانسه تیره شده بود، حكمت به مناسبت جشن و نمایشگاهى در فرانسه، بدون كسب اجازه از شاه، تلگرام تبریك مخابره كرد كه بهسبب آن معزول گردید، اما به شفاعت ولیعهد (محمدرضا پهلوى) به خدمت بازگشت (حكمت، 1355ش، ص 392) و شاید بدینسبب حكمت تا زنده بود ظاهرآ به او وفادار ماند.
حكمت در دوره كفالت وزارت معارف لایحه تأسیس دانشگاه تهران* را به مجلس پیشنهاد كرد (همو، 1339ش، ص 4، 37؛ همو، 1355ش، ص 333) و به دستور رضاشاه، همزمان با وزارت، از 1314 تا 1317ش بهعنوان نخستین ریاست دانشگاه در ایران، براى توسعه دانشگاه از هر حیث كوشید (رجوع کنید به «علیاصغر حكمت»، ص 196؛ اقبال یغمائى، 1352ش، ص 414ـ415). او پس از تأسیس دانشكدههاى ادبیات و معقول و منقول (الهیات كنونىِ) دانشگاه تهران، متناوبآ به تدریس تاریخ ادیان، قرآن، تفسیر، تاریخ ادبیات و ادبیات قرنهاى نهم و دهم پرداخت (ساداتناصرى، ص 35). وى در 1342ش از استادى دانشگاه تهران بازنشسته شد (حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 69).
حكمت بارها به وزارت رسید. عمر دورههاى وزارت او بلند نبود و دیگر نتوانست مانند دوره نخستین وزارت، منشأ فعالیتهاى چشمگیر باشد، به ویژه آنكه برخى از مسئولیتها با دانش و تخصص او ارتباطى نداشت. او از 1318 تا 1338ش، مسئولیت وزارتخانههاى گوناگون را، از جمله در دولتهاى متین دفترى، قوام، فروغى، زاهدى و اقبال، پذیرفت (رجوع کنید به دولتهاى ایران، ص169، 180، 217ـ218، 258، 272 و جاهاى دیگر).
از 1332ش، پس از دوره وزارت، تا 1336ش سفیركبیر ایران در هند (حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 68) و در 1335ش، با حفظ سمت، وزیرمختار ایران در تایلند بود (رجوع کنید به همانجا؛ «علیاصغر حكمت»، همانجا). حكمت در دوره سفارتش در هند به گسترش مناسبات ایران و هند، بهویژه در امور فرهنگى، كمك كرد و به سبب احاطهاش به ادب فارسى و فرهنگ ایرانى، در محافل علمى ـ فرهنگى و حتى سیاسى هند تأثیرى نیرومند و خوشایند گذاشت. وى از دانشگاههاى دهلى، علیگر و لاهور دكترى افتخارى گرفت (اقبال یغمائى، 1352ش، ص 417)، درباره هند به مطالعه وسیعى پرداخت و كتاب سرزمین هند: بررسى تاریخى و اجتماعى و سیاسى و ادبى هندوستان از ادوار باستانى تا عصر حاضر (تهران 1337ش رجوع کنید به ادامه مقاله) و نیز تعدادى مقاله درباره جنبههایى از هند و مناسبات فرهنگى و ادبى ایران و هند نوشت. همچنین درباره مذاهب هندو، كه از موضوعهاى درس تاریخ ادیان او بود، به مطالعه پرداخت. سفارت حكمت در هند، پس از وزارت معارف او، موفقترین و آخرین سِمَت سیاسى او بود.
حكمت سمِتها و مسئولیتهاى علمى ـ فرهنگى دیگرى هم داشت و برخى از آنها را تا سالهاى پایانى زندگى حفظ كرد. در مجامع ملى و بینالمللى بسیارى شركت جست و در بعضى از آنها، مانند نخستین كنگره نویسندگان ایران، سخنرانى كرد (نخستین كنگره نویسندگان ایران، ص 11ـ 39). او به عنوان عضو هیئت نمایندگى ایران، در چند اجلاس مربوط به یونسكو شركت داشت. سالها رئیس كمیسیون ملى یونسكو در ایران بود. در 1344ش مدرسه عالى ادبیات و زبانهاى خارجى را تأسیس كرد و ریاست آن را بر عهده گرفت. او عضو افتخارى فرهنگستانهاى سوریه، عراق و مصر بود و چندین نشان افتخار گرفت (حكمت، 1337ش، ص ب؛ همو، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 69ـ 71؛ «علیاصغر حكمت»، همانجا؛ اقبال یغمائى، 1352ش، ص 415).
علیاصغر حكمت در پایان عمر زمینگیر و در گفت و شنید و حركت بهكلى ناتوان بود (حبیب یغمائى، ص 52). وى در 3 شهریور 1359 درگذشت و در باغِ طوطىِ شاهعبدالعظیم به خاك سپرده شد. سه دختر از او بازمانده كه یكى از آنان، به نام پروین، به انتشار آثار بازمانده از پدر اقدام كرده است. از میان برادران او، ابوالحسن، حسنعلى و محمدعلى حكمت، سومى از استادان بنام و برجسته دانشكده حقوق دانشگاه تهران بود. كسانى كه حكمت را از نزدیك میشناختند و با او كار كرده بودند، او را منظم، جدّى، سختگیر، دقیق، پركار، مؤدب، خوشحافظه، سخنور و حساس به مسائل فرهنگى، هوشمند و آشنا به زبان انگلیسى وصف كردهاند (رجوع کنید به ركنزاده آدمیت، ج 2، ص 296؛ رعدیآذرخشى، ص 460ـ473؛ اقبال یغمائى، 1375ش، ص 333). با این همه، حبیب یغمائى (همانجا) او را اهل تقرب و مقامْ دوست و قدرتطلب خوانده، گرچه وى را از بیشتر رجال كشور بهتر و مدیرتر و داناتر و ادبپرورتر دانسته است.
حكمت در دى 1340 كتابخانه خود را، كه مشتمل بر 549،5 جلد كتاب بود، به دانشگاه تهران اهدا كرد (رجوع کنید به مجله دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، سال 9، ش 4 (تیر 1341)، ص 122ـ123، نامه مورخ دى 1341 علیاصغر حكمت). طبقه ششم كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، «تالار علیاصغر حكمت» نامگذارى شده است (اتحاد، ج 2، ص 507). وى تعدادى كتاب و فرمان به آستان قدس رضوى، و شمارى سند و اشیاى عتیقه هم به موزه پارس* شیراز هدیه كرده است (حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 71).
آثار حكمت را به چند دسته اصلى میتوان تقسیم كرد : تألیفات، تصحیح متون، ترجمهها، رسالات و مقالات به زبانهاى فارسى و فرانسوى و انگلیسى، و شعر. بیش از سى كتاب و حدود صد مقاله از او انتشار یافته است (براى صورت آثار او رجوع کنید به «علیاصغر حكمت»، ص 196ـ198؛ افشار، 1359ش، ص 614ـ615؛ اتحاد، ج 2، ص 523ـ524؛ حكمت، 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 72ـ73). از آثار تألیفى مهم اوست: جامى... (تهران 1320ش؛ چاپ كاملتر: تهران 1363ش)؛ امثال قرآن (تهران 1333ش)، درباره قرآن كریم، شامل امثال، تمثیلات قرآن كریم و عقاید ارباب مذاهب و علما (براى نقدى مبسوط درباره این كتاب رجوع کنید به فرزان، ص 237ـ341)، نثر حكمت در این كتاب ممتاز است و شاید بهترین نمونه نثر او در نوشتن مطالب علمى باشد؛ سرزمین هند... (تهران 1337ش)، در جغرافیا، تاریخ، سیاست، مذاهب و عقاید، رسوم و عادات، هنرها و تحولات جدید هند تا زمان تحریر؛ نقش پارسى بر احجار هند (تهران 1337ش)، درباره كتیبهنویسى و كتیبههاى فارسى در كاخهاى شاهى، مسجدها، گورسنگها و درگاهها كه نخست بهصورت سلسله مقاله در كلكته و در مجله هند و ایران و سپس به شكل كتاب منتشر شد، این كتاب حاوى اطلاعات سودمند و در نوع خود تازهاى بود؛ نه گفتار در تاریخ ادیان (شیراز 1340ش)، كه مجموعهاى از برخى مباحث در حوزه دینشناسى است.
دو متن تصحیح شده بهكوشش حكمت به چاپ رسید : تذكره مجالسالنفائس، اثر امیرعلیشیر نوائى (تهران1333ش؛چاپ جدیدتر: تهران 1363ش) و كشفالاسرار و عدةالابرار، معروف به تفسیر خواجهعبداللّه انصارى (تهران 1331ـ 1339ش، 9ج؛ چاپ كاملتر: تهران 1361ش، 10ج). هر دو كتاب با موضوعاتى كه حكمت در دانشگاه تدریس میكرد ارتباط داشت. تصحیح حكمت از كشفالاسرار، به علت خطاها و بیدقتیهایى، با انتقاد روبهرو شد و گفته شده است كه شانزده تن در این تصحیح همكار وى بودهاند (رجوع کنید به حائرى، ص 11). حكمت ترجمه فارسى الف لیلة و لیلة، هزارویكشب، را هم چاپ كرده است (تهران 1315ـ 1316ش، 3ج).
حكمت در حوزههاى دینشناسى، ادب، تاریخ و باستانشناسى كتابهایى از انگلیسى و فرانسوى به فارسى ترجمه كرده است. از آن جمله است: از سعدى تا جامى، مجلد سوم تاریخ ادبى ایران* تألیف ادوارد براون* (تهران 1327ش؛ چاپ منقّحتر: تهران 1357ش)؛ تاریخ جامع ادیان، نوشته جان ناس (تهران 1344ش؛ ویرایش دوم: تهران 1370ش)، كه سالها مهمترین اثر در زبان فارسى درباره دینشناسى بهشمار رفته و متن درسى حكمت در تاریخ ادیان و مذاهب بوده است؛ الواح بابل، نوشته ادوارد شییرا (تهران 1341ش)؛ و تاریخ باستانى ایران بر بنیاد باستانشناسى، نوشته ارنست هرتسفلد (تهران، بیتا.). ترجمههاى ادبى او از آثار شكسپیر كه در كتابى به نام پنج درام از شكسپیر (تهران 1321ش؛ چاپهاى دیگر 1336ش و 1322ـ1333ش) منتشر شد ــهمین كتاب با عنوان پنج حكایت از شكسپیر در لاهور (1957 میلادى) نیز منتشر شده است ــ و رستاخیز تولستوى (تهران 1339ش) با موفقیت و استقبال قرین نبوده است.
حكمت در موضوعات گوناگون مقاله نوشته است، از جمله در لغت، تفسیر، ملل و نحل، تصوف و عرفان، شعر و شاعران فارسى، آثار تاریخى و تمدنى، روابط تاریخى ایران و هند، و مسائل تعلیم و تربیت (براى تفصیل اطلاعات كتابشناختى رجوع کنید به افشار، 1348ش، جاهاى متعدد). چند رساله و مقاله هم به زبان انگلیسى و فرانسوى نوشته، كه شمارى از آنها در ایام اقامت او در هند در نشریههاى آن كشور منتشر شده است. حسن سادات ناصرى (ص 38) حجم مقالههاى حكمت را دو تا سه هزار صفحه تخمین زده، كه احتمالا قدرى غلوآمیز است.
كتاب حكمت با عنوان مطالعه تطبیقى رمئو و ژولیت با لیلى و مجنون (تهران 1317ش) از نخستین تألیفات ایرانیان درباره ادبیات تطبیقى است.
ایرانشهر (تهران 1342ش)، كه اثرى دایرةالمعارفگونه است، با نظارت، مباشرت و همكارى وى انتشار یافته است.
حكمت شعر هم میگفت و اشعار او، در كتابى با عنوان سخن حكمت، شامل حدود 500،3 بیت، بهكوشش حسن ساداتناصرى (تهران 1351ش)، با مقدمهاى فاقد تحلیل و نظرى جدّى درباره ویژگیهاى شعر او (رجوع کنید به مقدمه بدون عنوان در همان كتاب)، بهچاپ رسید. حكمت هیچگاه خود را شاعرى ممتاز ندانسته و شعر خود را متوسط ارزیابى كرده است (رجوع کنید به 1379ش، بخش 1، همان پیشگفتار، ص 55). سخن حكمت مشتمل است بر قصاید، قطعات، غزلیات، ملمعات، رباعیات، مثنویات اخلاقى و دینى و داستانى، هندیات، مكاتبات شاعرانه و ترجمههایى از آثار ادبى خارجى.
مثنوى شكونتالا، یا انگشترى گمشده، كه ترجمه منظوم حكمت از افسانهاى هندى و كهن است (بمبئى 1336ش) جزو سرودههاى معروفتر حكمت بهشمار میآید. حكمت به فنون و صناعات ادبى مسلط بود، با شعر عرب آشنایى داشت و اشعار ملمّع او از تسلطش بر ادب عربى حكایت میكند.
مضمون شعرهاى وى بیشتر اندرزهاى اخلاقى، امثال حكمتآمیز، نوادر عبرتانگیز و برخى نكات فلسفى و عرفانى و تعلیمى است (درباره شعر حكمت رجوع کنید به صفا، ص 476؛ رضانژاد، ص 671ـ677). او در شعر محافظهكار و سنّتگرا بود. ذبیحاللّه صفا (ص 477) فقط هندیات حكمت را داراى برخى مضامین و تعبیرهاى جدید دانسته است. در شعر فارسى، و نیز در نثرنویسى، شاید نتوان جایگاه خاصى براى حكمت قائل شد یا دستاورد مشخصى را به او نسبت داد. سهم بارز او در مدیریت و سازماندهى فرهنگى و تلاش در راه حفظ و تقویت مبانى فرهنگ و ترویج آن در كشور است.
منابع : (1) هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، تهران 1378ش ـ؛ (2) ایرج افشار، «علیاصغر حكمت»، آینده، سال 6، ش 7 و 8 (مهرـ آبان 1359)؛ (3) همو، فهرست مقالات فارسى، تهران 1348ش ـ ؛ (4) عبدالحسین حائرى، «فهرستنویسى بدون تجربه حاصل نمیشود (مصاحبه) »، مصاحبهكننده: على اوجبى و احساناللّه شكراللهى، كتاب ماه كلیات، سال 5، ش 1 (دى 1380 )؛ (5) علیاصغر حكمت، رهآورد حكمت: شرح مسافرتها و سفرنامههاى میرزا علیاصغرخان حكمت شیرازى، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1379ش؛ (6) همو، سرزمین هند: بررسى تاریخى و اجتماعى و سیاسى و ادبى هندوستان از ادوار باستانى تا عصر حاضر، تهران 1337ش؛ (7) همو، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوى، (تهران) 1355ش؛ (8) همو، «مؤسس دانشگاه كیست؟»، رادیو ایران، ش 53 (دى 1339)؛ (9) دولتهاى ایران از میرزا نصراللّهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوى، براساس دفتر ثبت كابینههاى نخستوزیر، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1378ش؛ (10) غلامرضا رشیدیاسمى، ادبیات معاصر، تهران 1352ش؛ (11) غلامحسین رضانژاد، «(درباره) سخن حكمت»، راهنماى كتاب، سال 16، ش 10ـ12 (دى ـ اسفند 1352)؛ (12) غلامعلى رعدی آذرخشى، گفتارهاى ادبى و اجتماعى، تهران 1370ش؛ (13) محمدحسین ركنزاده آدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران 1337ـ1340ش؛ (14) حسن ساداتناصرى، «استادم علی اصغر حكمت»، آشنائى با كتاب، ش 1 (دى 1351)؛ (15) ذبیحاللّه صفا، «(درباره) سخن حكمت»، وحید، دوره 11، ش 4 (تیر 1352)؛ (16) «علیاصغر حكمت»، راهنماى كتاب، سال 5، ش 2 (اردیبهشت 1341)؛ (17) محمد فرزان، مقالات فرزان، چاپ احمد ادارهچى گیلانى، تهران 1356ش؛ (18) كشف حجاب از سوى رضاخان، تهران: مركز بررسى اسناد تاریخى، 1377ش؛ (19) نخستین كنگره نویسندگان ایران، تیرماه 1325، تهران 1326ش؛ (20) اقبال یغمائى، «علیاصغر حكمت»، ماهنامه آموزش و پرورش، سال 43 (1352)؛ (21) همو، وزیران علوم و معارف و فرهنگ ایران، تهران 1375ش؛ (22) حبیب یغمائى، خاطرات حبیب یغمائى از روزگار مجلهنویسى: برگرفته از مجله آینده، به كوشش ایرج افشار، تهران 1372ش.