حَكَم بن عَبْدَل بن جَبَله اسدى ، شاعر هجوگوى اموى. وى در اوایل حكومت بنیامیه، در كوفه به دنیا آمد و در همانجا زندگى كرد (ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 404؛ آمدى، ص 161). لنگ و گوژپشت بود و همواره عصا در دست میگرفت. جاحظ* نام او را در كتاب البُرصان و العُرْجان و العُمْیان و الحُولان (ص 323ـ324)، در زمره عُرجان (= لنگ) آورده و در البیان و التبیین (ج 3، ص 74ـ77) در زمره كسانى كه از عصا استفاده میكردند، ابیاتى نیز از وى نقل كرده است.
ابنعبدل به دربار امرا نمیرفت بلكه نیازش را روى عصایش مینوشت و همراه شخصى آن را میفرستاد و چون امرا از هجوهایش میترسیدند، هیچگاه اجابت درخواستهایش به تأخیر نمیافتاد؛ اما چون این مطلب با اشعارى كه یحییبن نوفل سرود، در بین مردم به مسخره گرفته شد، از آن پس نیازش را روى كاغذ نوشت (رجوع کنید به جاحظ، 1410، همانجا؛ همو، 1367، ج 3، ص 74ـ75؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 404ـ405؛ ابنخلّكان، ج 2، ص 201ـ202).
ابنعبدل از شاعران دربار بنیامیه به شمار میآمد و از این راه گذران زندگى میكرد و بدین منظور در اشعارش خود را بسیار خوار و زبون مینمود (براى نمونه رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج2، ص404، 410، 415ـ416، 425؛ یاقوتحموى، ج 3، ص 1186؛ ابنخلّكان، ج 2، ص 201ـ204؛ فرّوخ، ج 1، ص 614).
وى با بِشربن مروان* دوستى داشت و در زمان حكومت او در بصره، در آنجا زندگى میكرد. بعد از مدتى ابنعبدل به دلایلى از بشر دلگیر شد و بشر نیز، براى دلجویى، او را از لحاظ مادّى تأمین نمود. ازاینرو، حكم در مرگ بشربن مروان بسیار بیتابى كرد (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 416، 419ـ420؛ یاقوت حموى، ج 3، ص 1189).
به هنگام تسلط عبداللّهبن زبیر بر عراق و اخراج بنیامیه در سال 64، ابنعبدل نیز همراه آنان به شام تبعید شد و نزد عبدالملكبن مروان رفت و نزد او موقعیتى ویژه یافت و براى شبنشینیهاى او شعر میسرود (ابنعساكر، ج 15، ص 26؛ یاقوت حموى، ج 3، ص 1186؛ ابنشاكر كتبى، ج 1، ص 390).
حكمبن عبدل بسیار بد زبان، دائم الخمر و لاابالى، و اغراض شعریاش اغلب غیر اخلاقى بود. وى در طبقه هجوسرایان، گوى سبقت را ربوده بود، چنانكه شعرا نزد حجّاج (متوفى 95)، با وجود حضور ابنعبدل، از اشعار سخیفش شكایت كردند، اما ابنعبدل در همان مجلس ابیاتى سرود و از حجّاج جایزه گرفت (رجوع کنید به ابوالفرجاصفهانى، ج2، ص 404، 426؛ آمدى، همانجا؛ بكرى، ج2، ص899؛ ابنخلّكان، ج2، ص201).
ابنعبدل در رثاى بشربن مروان و در سوك كوفیانى كه براثر طاعون مردند، اشعارى سروده است (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 420؛ یاقوت حموى، ج 3، ص 1189ـ1190؛ ابنخلّكان، ج 2، ص 203). وى علاوه برهجا و مدح و رثا، قصایدى نیز با مضامین تغزلى دارد. همچنین در متون ادبى، مطالب بسیارى از او به عنوان «حكمت» نقل شده است (رجوع کنید به فرّوخ، همانجا).
ابوتمّام* (متوفى 231) اشعار حكمبن عبدل را در بابهاى گوناگون دیوان خود آورده است، از جمله در باب ادب (رجوع کنید به ص 340ـ341، 358ـ359)، باب هجا (ص 502) و باب مدح (ص 593). نَضربن شُمَیل (متوفى 203) اشعار ابنعبدل را، به عنوان بهترین شعر عرب، براى مأمون خواند (رجوع کنید به یاقوت حموى، ج 3، ص 1190).
به نظر میرسد حكمبن عبدل دیوانى داشته كه بغدادى از آن استفاده كرده (رجوع کنید به ج 4، ص 95)، اما هماكنون تنها مجموعه شعرى از وى باقى مانده است (رجوع کنید به سزگین، ج 2، جزء3، ص 27).
ابنعبدل در حدود سال 100 (ابنشاكر كتبى، ج 1، ص 392) یا 106 (فرّوخ، همانجا) درگذشت.
منابع : (1) حسنبن بشر آمدى، المؤتلف و المختلف فى اسماء الشعراء و كناهم و القابهم و انسابهم و بعض شعرهم، در محمدبن عمران مرزبانى، معجمالشعراء، چاپ ف. كرنكو، بیروت 1402/1982؛ (2) ابنخلّكان؛ (3) ابنشاكر كتبى، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت 1973ـ 1974؛ (4) ابنعساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ (5) ابوالفرج اصفهانى؛ (6) حبیببن اوس ابوتمّام، دیوان الحماسة، بهروایت موهوببن احمد جوالیقى، چاپ عبدالمنعم احمد صالح، بغداد 1980؛ (7) عبدالقادربن عمر بغدادى، خزانةالادب و لب لبابلسان العرب، بولاق 1299، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (8) عبداللّهبن عبدالعزیز بكرى، سمط اللالى، چاپ عبدالعزیز میمنى، (قاهره) 1354/1936؛ (9) عمربن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت [? 1367/ 1948[؛ (10) همو، كتاب البُرصان و العُرجان و العُمیان و الحُولان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت 1410/1990؛ (11) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربى، ج 2، جزء3، نقله الى العربیة محمود فهمى حجازى، ریاض 1403/1983؛ (12) عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربى، ج 1، بیروت 1984؛ (13) یاقوت حموى، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993.