responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6320

 

حق ، از اسماء حسناى خدا. حق به عنوان نام خدا ده بار در قرآن تكرار شده است. چهار آیه در قرآن بیان می‌كند كه «اللّه» همان «الحق» است (رجوع کنید به حج: 6، 62؛ نور: 25؛ لقمان: 30). در یك آیه «الحق»، صفت «اللّه» است (كهف: 44) و در پنج آیه نیز «اللّه» با ربّ حق، مولاى حق و ملِكِ حق وصف شده است (انعام: 62؛ یونس: 30، 32؛ طه: 114؛ مؤمنون: 116). همچنین الحق در روایات حاوى نودونه اسم حسناى الهى (اسماء الحسنى*) ذكر شده است (رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج 2، ص 1269؛ ترمذى، ج 5، ص 192؛ ابن‌بابویه، ص 194؛ نیز رجوع کنید به ابونعیم اصفهانى، ص 101، 131، كه طرق گوناگون روایت اسماءاللّه را آورده است). به‌علاوه، در روایتى مشهور، از ذكر «اللهم أنت الحق و قولك الحق و وعدك الحق» در مناجات شبانه پیامبر اكرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم و امام محمدباقر علیه‌السلام یاد شده است (رجوع کنید به صنعانى، ج 2، ص 78ـ79؛ بخارى، ج 2، ص 42، ج 8، ص 167، 198، 184؛ طوسى، مصباح المتهجّد، ص 164ـ165) و از این‌رو گفته شده كه از دعاهاى مستحب پس از نماز شب است (طوسى، مصباح المتهجّد، ص 140).

با اینكه الحق در روایتهاى اسماءاللّه در شمار اسمهاى الهى ذكر شده است (براى نمونه رجوع کنید به زجاج، ص 53؛ بیهقى، ج 1، ص 39ـ 40؛ غزالى، ص 137ـ139؛ فخررازى، 1364ش، ص 289ـ292)، برخى در این‌باره تردید كرده‌اند (رجوع کنید به اشعرى، ص519: نظر جبایى درباره علم خدا؛ قاضى عبدالجباربن احمد، ج 5، ص 256؛ بغدادى، ص 123)، چنان‌كه ابوعلى جبایى توصیف خدا به «حق» را وصفى حقیقى ندانسته، زیرا از نظر او، حق به معناى موجود حادث است كه در مقابل باطل، به معناى معدوم، قرار می‌گیرد و خداوند از حدوث منزه است (رجوع کنید به قاضى عبدالجباربن احمد، همانجا). بر این اساس، معناى نظیر «أَنَّاللّهَ هوَالحق» (رجوع کنید به حج: 6، 62؛ لقمان: 30) حق بودن عبادت خداست (رجوع کنید به ابن ‌بابویه، ص 202؛ قاضى عبدالجباربن احمد، ج 5، ص 256، ج 20، قسم 2، ص 214).

برخى درباره كاركرد دستورى حق معتقدند كه واژه حق، مصدر و حاكى از فعل است و در توسع معنایى به عنوان اسم فاعل براى خدا و به معناى محقّ یا محقق به كار می‌رود (رجوع کنید به ابن‌بابویه، همانجا؛ ابن‌فورك، ص 46؛ قشیرى، 1983، ص 68). برخى مفسران، در تفسیر تركیبهاى «مَوْلیهُمُالحق»، «رَبُّكُمُالحق» و «الملِك‌الحق» (رجوع کنید به انعام: 62؛ یونس: 30، 32؛ طه: 114؛ مؤمنون: 116)، حق را نه صفت مستقل، بلكه وصفى تأكیدى می‌دانند كه حاكى از شایستگى تام خدا براى ولایت و ربوبیت و مالكیت است (رجوع کنید به طبرى، ذیل مؤمنون: 116؛ طوسى، التبیان، ذیل حج: 6). تأكید بر این معنا، مفهوم اسم حق را به معناى نامهایى چون «الفرد» و «الأحد» نزدیك می‌سازد؛ به این معنا كه بیگانه مولى و ربّ و مالكِ حقیقى، اللّه است (رجوع کنید به طبرى، ذیل طه: 114؛ مؤمنون: 116؛ طوسى، التبیان، همانجا؛ ابن‌قیم جوزیه، ص 91). گاهى هم صفت الحق را نه وصفى براى خدا، بلكه براى موصوف محذوفى مانند افعال یا اقوال خدا دانسته‌اند كه بر عادلانه، حكیمانه و حقیقى بودن افعال و اقوال خدا دلالت دارد (رجوع کنید به زَجّاجى، ص 178؛ زمخشرى؛ طبرسى، ذیل انعام : 62).

فارغ از این دلالتهاى دستورى، عموم مفسران و شارحان به معناى اصلى واژه حق توجه كرده‌اند كه عبارت است از موجود ثابت و واقعى (براى نمونه رجوع کنید به خطابى، ص 76؛ ابن‌فورك، همانجا؛ قشیرى، 1968، ص 68؛ قرطبى، 1427، ص 165؛ براى ریشه و معناى حق رجوع کنید به حق*). به این معناى عام، هر شىء موجود، حق است، خواه به لحاظ اخلاقى صحیح و از نظر ارزشى مثبت باشد، خواه باطل و منفى، مانند جهنم، شیطان یا جادو (رجوع کنید به ابن‌فورك، ص 25؛ قرطبى، همانجا). اما خداوند به سبب آنكه تنها موجودِ دائم، كامل، فناناپذیر و به خودى خود موجود است، تمام حق و مصداق مطلق اسمِ «الحق» است (رجوع کنید به طوسى، التبیان؛ فخررازى، 1421، ذیل انعام: 62؛ قرطبى، 1428، ذیل حج: 6)؛ همان‌طور كه در بیان حكما موجود به معناى خاص آن، همان واجب‌الوجود است (رجوع کنید به ابن‌سینا، ج 1، ص 48؛ صدرالدین شیرازى، سفر1، ج 1، ص 89؛ نیز رجوع کنید به ژیماره، ص 141). به این معنا، الحق را باید از اسماء ذات و در كنار اسمائى چون شىء، موجود، كائن و ثابت دریافت (رجوع کنید به بغدادى، ص 121ـ122؛ جیلى، ص 154؛ ژیماره، ص 133).

گاهى مفسران و شارحان در توضیح معناى اسم الحق، از منظرى معرفت‌شناسانه وارد شده و آن را در شمار نامهایى دانسته‌اند كه مستلزم اثبات و اعتراف به وجود خداوندند؛ مانند اسامى ظاهر، مبین، اول، آخر و باقى (براى نمونه رجوع کنید به حلیمى، ج 1، ص 188ـ189؛ بیهقى، ج 1، ص 40؛ قرطبى، 1427، ص 166). بنابه استدلال ایشان، چون هیچ دلیل و بینه‌اى نمی‌تواند وجود خدا را ثابت كند، انكار او ناممكن و تصدیق او ضرورى است، بلكه اصلاً واجب‌الوجود یعنى آنكه همه موجودات ناگزیر از معرفت اویند (رجوع کنید به همانجاها؛ نیز رجوع کنید به زجاج، ص 53). صفت المبین را، كه گاهى با الحق همراه است، می‌توان تأكیدى بر همین بداهت وجود خدا دانست (رجوع کنید به طباطبائى، ذیل نور: 25؛ قس قشیرى، 1968، ص 69؛ فخررازى، 1421، ذیل نور: 25).

برخى مفسران و شارحان اسماءاللّه، با توجه به معناى وَجَب در فعل حَقَّ (رجوع کنید به زجّاجى، همانجا)، اسم‌الحق را در زمره صفات فعل و قریب‌المعنا با اسم خالق* دانسته‌اند (رجوع کنید به جوینى، ص 144؛ ابن‌میمون، ص 337). از این منظر، الحق یعنى خالق و وجودبخشى كه اشیا را محقق و نظام حق را در اشیا جارى می‌سازد (رجوع کنید به قشیرى، 1983، همانجا؛ طباطبائى، ذیل حج: 6). ابن‌میمون (همانجا) با توجه به این معنا معتقد است كه الحق ممكن است وصف كلام خدا باشد كه به واسطه تكلم با رسولان، شریعت را محقق می‌كند یا وصف فعل اوست كه به معناى خلقِ معجزات یا جارى ساختن ایمان در دلهاى مؤمنان است. برخى مفسران كوشیده‌اند این دیدگاهها را در بیانى واحد جمع كنند (رجوع کنید به غزالى، ص 137؛ فخررازى، 1364ش، ص290؛ سبزوارى، ص 721)؛ چنان‌كه غزالى (همانجا) حق را به معناى موجود، در سه ساحت اعیان و اذهان و لسان توضیح داده است. براى عارفان و اهل‌تصوف در مرتبه فنا، یكى از عالی‌ترین و مكررترین اذكار ذكر الحق است، چرا كه ایشان از مرتبه شهود افعال و صفات ارتقا یافته و به مرتبه شهود ذات الهى رسیده‌اند و ظواهر باطل و هالك را نمی‌بینند (رجوع کنید به قشیرى، 1968، همانجا؛ غزالى، ص 139؛ فخررازى، 1364ش، ص 292). از نظر ابن‌عربى (ص 7)، ذكرِ «یا حق» دعایى است براى درك حقایق توحید و قیام به حق. بنده‌اى كه بر ذكر اسم الحق مداومت و به حقیقت آن توجه كند، جز حضرت حق چیزى را حق نمی‌بیند، مگر آنكه می‌داند هر حقى از اوست (غزالى، همانجا).


منابع :
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) ابن‌بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینى طهرانى، قم [? 1357ش[؛
(3) ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، ج 1، چاپ ابراهیم مدكور، جورج شحاته قنواتى، و سعید زاید، قاهره 1380/1960، چاپ افست قم 1404؛
(4) ابن‌عربى، النور الاسنى بمناجاة اللّه باسمائه الحسنى، (قاهره) 1398/1978؛
(5) ابن‌فورك، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعرى، چاپ دانیل ژیماره، بیروت 1987؛
(6) ابن‌قیم جوزیه، اسماءاللّه الحسنى، چاپ یوسف على بدیوى و ایمن عبدالرزاق شوّا، دمشق 1424/2003؛
(7) ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره 1373/ 1954)، چاپ افست (بیروت، بی‌تا.)؛
(8) ابن‌میمون، شرح‌الارشاد، چاپ احمد حجازى احمد سقا، قاهره 1407 /1987؛
(9) ابونعیم اصفهانى، جزء فیه طرق حدیث «ان لله تسعة و تسعین اسمآ»، چاپ مشهوربن حسن‌بن سلمان، (مدینه) 1413؛
(10) علی‌بن اسماعیل اشعرى، كتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛
(11) محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح البخارى، (چاپ محمد ذهنی‌افندى)، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(12) عبدالقاهربن طاهر بغدادى، كتاب اصول‌الدین، استانبول 1346/1928، چاپ افست بیروت 1401/1981؛
(13) احمدبن حسین بیهقى، كتاب الاسماء و الصفات، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت 1423/2002؛
(14) محمد بن عیسى ترمذى، سنن الترمذى و هو الجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت 1403/1983؛
(15) عبدالملك‌بن عبداللّه جوینى، كتاب الارشاد الى قواطع الادلة فى اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت 1416/1996؛
(16) عبدالكریم‌بن ابراهیم جیلى، الكمالات الالهیة فى الصفات المحمدیة، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره 1417/1997؛
(17) حسین‌بن حسن حلیمى، كتاب المنهاج فى شعب الایمان، چاپ حلمى محمد فوده، (بیروت) 1399/1979؛
(18) حمدبن محمد خطابى، شأن الدعاء، چاپ احمدیوسف دقاق، دمشق 1404/1984؛
(19) ابراهیم‌بن سرى زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنى، چاپ احمدیوسف دقاق، دمشق 1974؛
(20) عبدالرحمان‌بن اسحاق زَجّاجى، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسین مبارك، بیروت 1406/1986؛
(21) زمخشرى؛
(22) هادی‌بن مهدى سبزوارى، شرح الاسماء، او، شرح دعاء الجوشن الكبیر، چاپ نجفقلى حبیبى، تهران 1375ش؛
(23) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازى (ملاصدرا)، الحكمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت 1981؛
(24) عبدالرزاق‌بن همام صنعانى، المصنَّف، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمى، بیروت 1403/1983؛
(25) طباطبائى؛
(26) طبرسى؛
(27) طبرى، جامع؛
(28) محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملى، بیروت (بی‌تا.)؛
(29) همو، مصباح‌المتهجّد، بیروت 1411/ 1991؛
(30) محمدبن محمد غزالى، المقصد الاسنى فى شرح معانى اسماءاللّه الحسنى، چاپ فضله شحاده، بیروت 1971؛
(31) محمد بن عمر فخررازى، التفسیرالكبیر، او، مفاتیح‌الغیب، بیروت 1421/2000؛
(32) همو، شرح اسماءاللّه الحسنى للرازى، و هو الكتاب المسمى لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالى و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره 1396/1976، چاپ افست تهران 1364ش؛
(33) قاضى عبدالجبار بن احمد، المغنى فى ابواب التوحید و العدل، ج 5، چاپ محمود محمدخضیرى، قاهره 1965، ج 20، چاپ عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، (قاهره، بی‌تا.)؛
(34) محمدبن احمد قرطبى، الاسنى فى شرح اسماءاللّه الحسنى و صفاته العُلى، چاپ شحات احمد طحان، منصوره، مصر 1427/2006؛
(35) همو، الجامع لاحكام القرآن، چاپ محمد ابراهیم حفناوى، قاهره 1428/2007؛
(36) عبدالكریم‌بن هوازن قشیرى، التحبیر فى التذكیر، چاپ ابراهیم بسیونى، قاهره 1968؛
(37) همو، الفصول فی‌الاصول، چاپ ریچارد فرانك، در MIDEO، ش 16 (1983)؛


(38) Daniel Gimaret, Les noms divins en Islam, Paris 1988.

/ سیده‌زهرا مبلّغ /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6320
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست