این سرزمین در جنوب جزیرةالعرب* قراردارد و بر دریاى عرب و خلیج عدن مشرف است (رجوع کنید به >اطلس تاریخى اسلام<، نقشه 19). محدوده آن بهویژه مرزهاى شرقى و غربیاش، به دلایل مختلفى دقیقاً مشخص نیست و اختلافنظر شدیدى در منابع درباره آن وجود دارد (رجوع کنید به بندغر، ص 15؛ شاطرى، ج 1، ص10؛ عبداللّه، ج 2، ص 242).
به طور كلى، عدن در مغرب تا منطقه ظفارِ عمان در مشرق و شنهاى جنوبى ربع خالى و احقاف در شمال تا آبهاى خلیج عدن در جنوب، مرزهاى حضرموت را تشكیل میدهند (رجوع کنید به حجرى یمانى، ج 1، جزء2، ص 263ـ264؛ شاطرى، همانجا). این محدوده تقریبآ در ْ13 تا ْ19 عرض شمالى و ْ45 تا ْ53 طول شرقى گسترده است (رجوع کنید به نقشه عمومى خاورمیانه؛ نیز رجوع کنید به بندغر، همانجا؛ كحّاله، 1384، ص 333ـ334). به گفته واسعى یمانى (ص 66)، مرز شرقى حضرموت وادى هود پیامبر و مرزغربى آن صنعاست.
مطابق تقسیمات سیاسى جدید یمن، محدوده واقعى حضرموت ده استان (محافظه) از 21 استان كشور را دربرمیگیرد كه شامل استانهاى مَهْرَه در مشرق، حضرموت (پهناورترین استان یمن رجوع کنید به ادامه مقاله)، شَبوَه و أبْین در مركز و جنوب و بخشهایى از استانهاى جوف، مأرب، بیضاء، ضالِع، لَحَج و عدن در مغرب است (رجوع کنید به اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم، ص 24؛ >اطلس جامع جهان تایمز<، نقشه 31).
قسمتهاى مختلف این گستره، از نظر طبیعى و زمینشناسى متفاوتاند. در شمال و شمالشرقى، كه سطوح شنى نسبتاً هموار گسترده است، حداكثر ارتفاع به پانصد متر از سطح دریا میرسد، اما در بخشهاى مركزى و جنوبى، چینخوردگیها و ناهمواریهاى متعددى وجود دارد و ارتفاع برخى از این ناهمواریها از هزار متر بیشتر است (رجوع کنید به اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم، ص 25؛ >اطلس جامع جهان تایمز<، همانجا؛ الموسوعة العربیة، ذیل مادّه). در سراسر باریكه كمعرض و كمارتفاع جنوبىِ حضرموت كه سواحل حضرموت را دربرمیگیرد، حداكثر ارتفاع به دویست متر میرسد. در این قسمت كه به حضرموت ساحلى (رجوع کنید به ادامه مقاله) مشهور است، امروزه شهرهایى چون غَیضَه (مركز استان مهره)، مُكَلّا* (مركز استان حضرموت)، زَنْجْبار (مركز استان أبین)، عدن (مركز استان عدن)، سیحوت، شَحر و رَیان قرار دارند كه به همراه شهرهاى كهن قسمت مركزى (حضرموت داخلى رجوع کنید به ادامه مقاله) مانند تَریم*، شِبام*، شبوه*، ثمود و سیئون* اهمیت بیشترى از بقیه شهرها دارند (رجوع کنید به مقحفى، 1422، ذیل مادّه؛ اطلس الجمهوریه الیمنیة و العالم؛ >اطلس جامع جهان تایمز<، همانجاها). مغرب و جنوبغربى حضرموت بیشترین ناهمواریها و ارتفاعات را داراست، به طورى كه در بعضى قسمتها، بهویژه در استان بیضاء، ارتفاع ناهمواریها به بیشاز دوهزار متر میرسد. در قسمت مركزى حضرموت دو عارضه طبیعى وجود دارد، به نامهاى دشت سَبعَتین (رملةالسبعتین) در ارتفاع پانصد تا هزار مترى، و كوههاى حبشیه با ارتفاع بیش از هزار متر. بقیه نواحى این قسمت شامل دشتهاى پراكنده است (رجوع کنید به اطلس الجمهوریه الیمنیة و العالم، ص 35؛ الموسوعة العربیة، همانجا؛ نیز رجوع کنید به كحاله، 1384، ص 334ـ342).
حضرموت سرچشمه وادیها(رودها)ى بسیارى است كه آب مورد نیاز شهرها و نواحى كشاورزى را تأمین میكنند. كحّاله (1384، ص 343) نام 27 وادى را در این سرزمین ذكر كرده است (نیز رجوع کنید به الموسوعة العربیة، همانجا). معروفترین آنها، بهجز وادى برهوت*، وادى حضرموت است كه بهطول تقریبى 160 كیلومتر از كوههاى مشرق شبوه سرچشمه میگیرد و با عبور از شبام و سیئون و دریافت چند وادى دیگر، با نام وادى مَسیله در نزدیكى شهر سیحوت به خلیج عدن میریزد (رجوع کنید به الموسوعة الیمنیة، ذیل مادّه؛ اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم، ص 25؛ >اطلس جامع جهان تایمز<، همانجا). مزارع مجاور این وادى از معدود مناطق كشاورزى سرزمین حضرموتاند كه محصولات زراعى و باغى دارند. بقایاى سدى كه در قدیم در این وادى و در فاصله تریم تا سیحوت ساخته شده بود، هنوز قابل مشاهده است (شاطرى، ج 1، ص 61؛ زكریا، ص 44).
وادى حَجْر نیز كه بیش از دویست كیلومتر طول دارد و نزدیك رأس كلب به خلیج عدن میریزد، اهمیت زیادى در حضرموت دارد و آبادیهاى بسیار و امكان زراعت در مسیر وادیها را فراهم آورده است (رجوع کنید به بكرییافعى، ص40؛ براى اطلاع بیشتر از وادیهاى حضرموت رجوع کنید به اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم؛ الموسوعة الیمنیة، همانجاها). به جز سواحل كه داراى اقلیم بحریاند، بقیه قسمتهاى حضرموت میانگینِ دماى سالیانه بالاتر از ْ26 و بارش كمتر از 100 میلیمتر در سال دارند (رجوع کنید به كحاله، 1384، ص 344ـ 345؛ اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم، ص 26؛ نیز رجوع کنید به الموسوعة العربیة، همانجا). در حضرموت حدود پنجاه نوع منابع معدنى كشف شده كه مهمترین آنها زغالسنگ است (رجوع کنید به كحاله، 1384، ص 345ـ 349؛ بكرى یافعى، همانجا). با وجود محدودیتهاى محیطى، پرورش دام به ویژه شتر در بیشتر قسمتهاى حضرموت رایج است (رجوع کنید به اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم، ص 28).
مرزهاى حضرموت دقیقآ مشخص نیست و از این رو، مساحت آن نیز از 000 ، 45 كیلومتر مربع تا نزدیك به 000، 200 كیلومتر مربع ذكر شده است (رجوع کنید به بكرییافعى، ص 38ـ 39؛ بندغر، ص 15؛ مقحفى، 1985، ذیل مادّه).
در تقسیمبندى كهن، حضرموت یكى از چهار بخش مهم و عمده یمن بود (رجوع کنید به رازى، ص 65). در دوره اسلامى، داراى دو شهر مركزى به نامهاى شبام و تریم بود و یكى از سه ولایت یمن محسوب میشد (ابنخرداذبه، ص 144؛ ادریسى، ج 1، ص 56؛ نیز رجوع کنید به یاقوت حموى، ذیل مادّه). در تقسیمات كشورى یمن جنوبى پس از استقلال در 1346ش/1967، منطقه حضرموت استان پنجم جمهورى یمن شد (بندغر؛ مقحفى، 1985، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به همو، 1422، همانجا).
استان حضرموت با مساحتى بالغ بر 000، 155كیلومتر مربع (28% از مساحت كشور یمن) داراى 29 شهرستان و جمعیتى بالغ بر 000، 871 نفر (آمار 1379ش/ 2000) است (الجمهورى الیمنیة، ص 35؛ الموسوعة العربیة، همانجا). هشت شهرستان استان حضرموت شامل ثَمود، عَبر، قَطْن، سیئون، شَحْر، دَوْعَن، حَجْر و مكلّاست كه هركدام چندین ناحیه و شهر كوچك را دربردارند (رجوع کنید به مقحفى، 1422، همانجا؛ اكوع، قسم 1، ص 19، پانویس 5؛ براى اطلاع كامل از این شهرها رجوع کنید به سَقّاف، ص 15ـ19، و جاهاى دیگر).
در دیگر تقسیمبندى جغرافیایى، حضرموت به دو بخش ساحلى و داخلى تقسیم میشود (كحاله، 1384، ص 356؛ مقحفى، 1422، همانجا). بخش ساحلى، معروف به حضرموت ساحلى به طول تقریبى 450 كیلومتر (كحاله، 1384؛ بندغر، همانجاها)، به موازات خلیج عدن و دریاى عرب امتداد دارد. عرض این بخش در مشرق به بیست كیلومتر و در مغرب به هشتاد كیلومتر میرسد (بكرى یافعى، همانجا). حضرموت ساحلى بخش پرجمعیت حضرموت است و شامل شهر بندرى و مهم مُكَلّا (مركز حضرموت ساحلى) و نواحى غَیل، باوَزیر، بُرُوم، وادى مَسیله، حصنالغراب*، عین بامعبد، و بندر مهم بئرعلى (در گذشته قنا) است (واسعى یمانى، ص 67؛ كحاله، 1384، ص 357؛ مقحفى، 1422، همانجا).
حد فاصل دو بخش حضرموت ساحلى و داخلى، رشته كوهى است كه بلندترین قله آن به 187،2 متر میرسد (كحاله، 1384، ص 334؛ بكرییافعى، همانجا). حضرموت داخلى از ساحل دریا دور است و در اطرافش شنزار وسیعى (احقاف، جمع حَقَفَ یعنى تپههاى شنى درهم پیچیده) وجود دارد (رجوع کنید به اصطخرى، ص 25؛ یاقوت حموى، همانجا؛ واسعى یمانى، ص 65؛ مقحفى، 1985، همانجا). این سرزمین اقامتگاه قوم عاد* بوده (بكرى، 1992، ج 1، ص 86؛ ابناثیر، ج 1، ص 85؛ سقاف، ص 16) كه در قرآن (رجوع کنید به فجر: 6ـ7) نیز از آن نام برده شده است. حضرموت داخلى از رَیدَهالصَیعَر و شَبوَه در مغرب تا سرزمین مَهْرَه در مشرق امتداد دارد كه در آن وادیهایى چون دَوْعَن، عِمِد، عُین، بنعلى، و سِر وجود دارد كه به كشت درختان خرما و حبوبات و میوه مشهورند (رجوع کنید به مقحفى، 1422، همانجا؛ بندغر، ص 16ـ17). شهرهاى تریم، شبام و شبوه هر یك در زمانهایى مركز حضرموت بهویژه حضرموت داخلى بودند (رجوع کنید به الموسوعة الیمنیة، همانجا؛ مقحفى، 1422، همانجا). ظاهرآ پیش از همه، مَیفَعَه مركز حضرموت بوده است (رجوع کنید به برّو، ص 71).
براساس گفته جغرافیدانان و مورخان اسلامى، فاصله صنعا تا حضرموت حدود 430 كیلومتر یا 72 فرسخ (ابنخرداذبه، ص 138) و فاصله عدن تا حضرموت پنج مرحله (ادریسى، همانجا) یا یك ماه راه (یاقوتحموى، همانجا) بوده است (نیز رجوع کنید به بكرى، 1992، ج 1، ص 366). در سرزمین حضرموت آثار باستانى و كهن متعددى وجود دارد. هریك از شهرهاى تاریخى حضرموت مانند تریم، مكلّا، شبام و شبوه داراى آثار و قلاع متعددند. بهجز آثار این شهرها، از مهمترین آثار حضرموت میتوان به قبر برخى از پیامبران مانند هود* نبى و ویرانههایى از مواضع و اماكن اقوام عاد و ثمود* در بخشهاى مختلف حضرموت اشاره كرد (رجوع کنید به اصطخرى، همانجا؛ بكرى، 1992، ج 1، ص 92ـ93؛ بكرییافعى، ص 44ـ45؛ مهران، ص 245؛ نیز رجوع کنید به كحاله، 1384، ص 350ـ 355). در صد سال اخیر، دهها جهانگرد و باستانشناس از كشورهاى مختلف از آثار باستانى حضرموت بازدید و نتایج كاوشها را تدوین و منتشر كردهاند (رجوع کنید به بكرییافعى، ص 42ـ43).
حضرموت از دیرباز به تولید و صدور كندر، سدر، بخور، توتون، دارچین، صمغ، عنبر، خرما، حبوبات، عسل و ذرت شهرت داشته است (رجوع کنید به بكرى، 1992، ج 1، ص 367؛ واسعى یمانى، ص 66ـ67؛ جرافییمنى، ص 47). همچنین، حضرموت به تولید لباس و پارچههاى نفیس چون بُرده، نعلین، دشنه و خنجر، عطر و ادویهجات، شتر و اسبهاى اصیل شهرت دارد. این سرزمین در دورى و زیبایى نیز ضربالمثل است (رجوع کنید به حامد، ج 1، ص 95، 101ـ102؛ شاطرى، ج 1، ص 48، 61؛ سقّاف، ص 18ـ21).
حضرموت از مناطق كمجمعیت یمن و جزیرةالعرب است و به جز بخشهاى معدودى در مغرب آن كه تراكم جمعیتى بیش از هزار نفر در هر كیلومتر مربع دارند، تقریباً در سراسر حضرموت تراكم جمعیت كمتر از پنجاه نفر است (رجوع کنید به اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم، ص 33). جمعیت این سرزمین در طول تاریخ دچار دگرگونیهاى بسیارى شده است. در منابع معاصر، در نیم قرن اخیر جمعیت حضرموت 150 تا 500 هزار نفر تخمینزده شده است (رجوع کنید به بركاتى، ص 120؛ واسعییمانى، ص 66؛ كحاله، 1384، ص 355). جمعیت حضرموت در گذشته تركیبى از قبایل و عشایر مهمى چون طَسْم*، جَدیس، عِمْلاق، عاد، ثمود، جُرهُم*، صَرْدَف، تُجیب، كِنده* و سیبان بود (رجوع کنید به یعقوبى، ج 1، ص 203؛ مقحفى، 1985؛ الموسوعة الیمنیة، همانجاها). امروزه قبایل دیگرى چون صَعْیر، كَرَب، جعده، نُوَّح، خَنابَشه، مَناهیل، حالِكه، آلكثیر، آلجابر، شَنافِر و عَوابِثه در آن به سر میبرند. در این سرزمین، خاندانهایى از نسل امام حسین علیهالسلام و علویان بسیارى چون خاندانهاى بار، بِیتى، جِفْرى، جِنَید، حامد، حداد، سَقّاف، شاطرى، بافَقیه و حِبْشى نیز زندگى میكنند (رجوع کنید به مقحفى، 1422، همانجا).
برخى از مردم حضرموت به كشاورزى و برخى نیز به صنعت و تجارت با سواحل شرقى افریقا و هند و عدن و مسقط و شهرهاى بندرى سواحل خلیجفارس اشتغال دارند (رجوع کنید به بركاتى، همانجا؛ كحاله، 1384، ص 354). اهالى این سرزمین سیاهچرده و سرسختاند و بیشتر غذایشان خرما بوده است (مقدسى، ص 87؛ زبیدى، ذیل مادّه). ثروتمندان حضرموت در كاخهاى آجرى دو تا چهار طبقه مستحكم زندگى میكنند و اشراف و سادات علوى احترام و جایگاه والایى دارند (رجوع کنید به كحاله، 1384؛ بركاتى، همانجاها؛ واسعییمانى، ص 66ـ67).
مردم حضرموت از دیرباز الههاى به نام سین را میپرستیدند كه در معبدى به نام سین ذومِذاب قرار داشت (رجوع کنید به كامل، ص 108؛ شاطرى، ج 1، ص 43). باستانشناسان اروپایى در سده چهاردهم/ بیستم آثار معبد سین را در شهر حَریضه (نام قدیم شهر مذاب) و روستاى سَنا كشف كردند (رجوع کنید به مهران، ص 237، 244). علاوه بر الهه سین، مردم حضرموت در دوره پیش از اسلام بتهاى دیگرى را میپرستیدند (رجوع کنید به هود: 53؛ اعراف: 70؛ احقاف: 22؛ نیز رجوع کنید به بت/ بتپرستى*). در نخستین سالهاى پس از اسلام، مردم حضرموت دعوت پیامبر اكرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم را پذیرفتند و پیامبر زیادبن لَبید را والى آنجا ساخت (بلاذرى، ص 103؛ نیز رجوع کنید به جزیرةالعرب*).
واژگان. حَضْرَمَوت كه در میان قبیله هُذیل و عوام مردم به صورت حَضْرَمُوت تلفظ میشود، مركّب از دو واژه حَضَرَ و مَوْت است و منسوبان به آن را حَضرَمى میگویند كه جمع آن حَضَارِمَه یا حَضارم است (یاقوت حموى؛ زبیدى، همانجاها؛ حجرییمانى، ج 1، جزء2، ص 264؛ نیز رجوع کنید به بكرى، 1403، ج 2، ص 455؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). مورخان نامهاى دیگرى چون وادى مفتون، بَرْكِ (یا برك الغِمَاد)، عَبدَل، وَبار، احقاف یا وادى احقاف براى حضرموت ذكر كردهاند (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 143؛ ابنحائك، ص 323 و پانویس 4؛ ابنمجاور، ص 253؛ سقاف، ص 15؛ بكرییافعى، ص 37). نام حضرموت در كتب تاریخى یونانى و رومى به صورتهاى مختلفى ثبت شده است. تئوفراستوس (370ـ 286قم؛ ج 2، ص 235) آن را حدرامیتا ذكر كرده است، در حالى كه استرابون (63ق م ـ 19م؛ ج 7، ص 311، 313) و پلینیوس (23ـ 79م؛ ج 2، كتاب 34، ص 455) آن را چَتراموتیتا نامیدهاند (نیز رجوع کنید به مهران، ص 235؛ بندغر، ص 12).
تورات نخستین منبعى است كه در آن از فردى به نام حضرموت (به صورت حَضَرْمَاوِث) صحبت شده و او سومین فرزند یقطان (قحطان) دانسته شده است (رجوع کنید به سفر پیدایش، 26:10؛ كتاب اول تواریخ ایام، 20:1). ظاهرآ در بیشتر منابع تاریخى دوره اسلامى، الهام گرفته از تورات، حضرموت فرزند یقْطُنبن عابر، از نسل نوح ذكر شده (براى نمونه رجوع کنید به ابنحبیب، ص 1ـ2؛ رازى، ص 71؛ ابنمجاور، ص 252) و در برخى نیز حضرموت همان عامربن قحطان شمرده شده است كه نخستین ساكن منطقه شنزار احقاف بود و چون هنگام حضورش در جنگها بسیار میكشت و سایه مرگ (موت) بر میدان نبرد میگستراند، او را به حَضرموت ملقب ساختند و سپس این لقب، نام وى و قبیله و سرزمینش گردید (رجوع کنید به یاقوتحموى، همانجا؛ واسعییمانى، ص 65). به گفته كحاله (1402، ج 1، ص 282)، حضرموت نام قبیلهاى در این سرزمین نیز هست. در تفسیر معنى حضرموت (سرزمین مرگ) نظرهاى دیگرى نیز وجود دارد، از جمله اینكه حضرت هود علیهالسلام پس از نفرین كردن كافران گفت اینك مرگ حاضر شده است (بكرى یافعى، ص 38)، یا حضرت صالح علیهالسلام به آنجا كه رسید، درگذشت (زبیدى، همانجا)، یا بنابر افسانهاى یونانى درختان آنجا (كندر و بخور كه وادى حضرموت به تولید آن شهره بوده است) بوى كشندهاى دارند (مقحفى، 1985؛ همو، 1422، همانجاها).
پیش از اسلام. تاریخ كهن و باستانى حضرموت به علت كمبود سنگنوشتهها و كاوشهاى باستانشناسى هنوز به طور دقیق روشن نیست و ازاینرو، میان باستانشناسان و مورخان در این باره اختلاف زیاد است و نظر قاطع و یكسانى دیده نمیشود (رجوع کنید به كامل، ص 106؛ مهران، ص 236ـ237، 242؛ اسممهان سعید جرو، ص 111). به گفته یعقوبى (ج 1، ص 15)، حضرموت از سرزمینهایى بود كه نوح میان فرزندانش تقسیم كرد.
ظاهراً اولینبار در 1020 پیش از میلاد در حضرموت دولت مستقل تشكیل شد (رجوع کنید به مهران، ص 237). با مرگ مَعدى كَرب كه به روایتى در 980 پیش از میلاد به پادشاهى رسیده بود، حضرموت به مدت سه قرن با مملكت مَعْین ادغام گردید. پس از آن، به مدت یك قرن مجدداً مستقل شد تا اینكه در 590 پیش از میلاد، به مملكت قَتْبان* یا سبأ* (به اختلاف روایات) پیوست (رجوع کنید به جوادعلى، ج 2، ص 136ـ137؛ بكرییافعى، همانجا؛ شاطرى، ج 1، ص 40؛ كامل، ص 106ـ107). حضرموت 540 تا 180 پیش از میلاد جزو قلمروِ مملكت سبأ بود. در 180 پیش از میلاد، یدْعُ اِلبین از قبیله یهْبار به كمك مردم حضرموت بر ضد سبئیان قیام كرد و آنان را از حضرموت راند و خود سلسله سلطنتى جدیدى تأسیس كرد. وى پس از بازسازى شهر شبوه، آنجا را به پایتختى برگزید (رجوع کنید به جوادعلى، ج 2، ص 146ـ148؛ كامل، ص 107؛ برّو، ص 71). تاریخ حضرموت پس از مرگ پادشاه مستقل آن در 65 میلادى (به روایتى 125 میلادى) تا اواخر سده دوم میلادى روشن نیست.
در اواخر سده دوم میلادى، شَعْرَم اوتِر پادشاه سبأ، به حضرموت لشكركشى كرد و آن را براى مدتى به قلمروِ خود افزود (رجوع کنید به عبداللّه، ج 2، ص 245؛ مهران، ص 305). در سده سوم میلادى، شَمَّریرعِش/شمر یهرعش (حك: 270ـ310م)، یكى از مشهورترین فرمانروایان حمیرى، به مملكت حضرموت حمله كرد و یدع إل بین را از بین برد و با تصرف شبوه آن را به مملكت خویش ملحق ساخت و از این تاریخ تا 525 میلادى او و پادشاهان حمیرى بعدى به پادشاه «سبأ و ذى ریدان و حضرموت و یمنت» ملقب شدند (رجوع کنید به جوادعلى، ج2، ص153ـ 154، 530؛ كامل، ص120؛ مهران، ص 241ـ242، 272).
شرقشناسان پس از بازدید آثار باستانى حضرموت و به ویژه ویرانههاى شبوه، فهرستى تقریبى از نام پادشاهان حضرموت و تاریخ حكومت هركدام از آنها و اطلاعات ارزشمند دیگرى از هزاره اول پیش از میلاد و سده اول میلادى تهیه كردند (رجوع کنید به جوادعلى، ج 2، ص 132ـ133، 557ـ567؛ مهران، ص 237).
در حدود سال 340 تا 345 میلادى، حبشیان براى نخستین بار به یمن حمله و آنجا را تصرف كردند (رجوع کنید به جوادعلى، ج 2، ص 154؛ حداد، ج 1، ص 114ـ116؛ مهران، ص 242). حدود سى سال بعد، ملك كَربْ یهمَن حبشیان را از یمن بیرون كرد و بار دیگر بر تمام كشور، از جمله حضرموت، تسلط یافت و حكومت پادشاهان حمیرى را احیا كرد. دوره دوم حكومت پادشاهان حمیرى كه حدود یك قرن و نیم به درازا كشید (378ـ525 میلادى)، به عصر تَبابعه (رجوع کنید به تُبَّع*) معروف است. لقب تُبَّع تنها بر آن دسته از فرمانروایان یمنى اطلاق میشد كه حضرموت را در اختیار داشتند (رجوع کنید به كامل، ص 121، 125). در حدود 450 میلادى، قبیله كنده از بحرین به شمال حضرموت مهاجرت كرد و آنگاه، حُجْربن عمرو دولت كنده را زیرنظر تبابعه تأسیس كرد (رجوع کنید به یعقوبى، ج 1، ص 216ـ217؛ حجرى یمانى، ج 1، جزء2، ص 273؛ كامل، ص 125ـ126).
در 525 میلادى، حبشیها براى دومین بار به یمن یورش بردند و ذونواس*، واپسین فرمانرواى تبابعه، را كشتند و بر یمن و حضرموت تسلط یافتند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 1، ص 431ـ432؛ كامل، ص127ـ129؛ حداد، ج1، ص124ـ125). در542 میلادى، مردم حضرموت به رهبرى یكى از بزرگان یمن به نام یزیدبن كَبْشه بر ضد ابرهه، سردار حبشیان، قیام كردند و به شدت سركوب شدند (رجوع کنید به كامل، ص 129).
در فاصله سالهاى 572 تا 575 میلادى، لشكر ایرانیان ساسانى به رهبرى وَهْرِز، و سیف بن ذییزن (شاهزاده حمیرى) در سواحل حضرموت از كشتیها پیاده شدند و پس از اخراج حبشیان از یمن و كشته شدن واپسین امیر حمیرى، بر این سرزمین تا ظهور اسلام فرمان راندند (طبرى، ج 2، ص 144؛ بكرى، 1992، ج 1، ص350ـ351؛ ابناثیر، ج 1، ص 447ـ448).
دوره اسلامى : حضرموت از مناطقى است كه در آغاز اسلام به قلمرو اسلامى پیوست. در سال نهم یا دهم و پس از اینكه پیامبر اكرم نامههایى براى سران قبایل سرزمین حضرموت و به ویژه وائلبن حُجْر، رئیس قبیله حضرموت، فرستاد، سران این قبایل چون حضرموت، كِنده، تُجیب، صَدَف و جُعْف به مدینه رفتند و اسلام آوردند (رجوع کنید به نشوانبن سعید حمیرى، ص 213؛ یاقوت حموى، همانجا؛ قلقشندى، ج 2، ص 246ـ247).
پیامبر اكرم مهاجربن ابیامیةبن مغیره مخزومى، زیادبن لَبید بیاضى، عُكاشةبن ثَور غوثى را براى جمعآورى صدقات قبایل حضرموت فرستاد (یعقوبى، ج 2، ص 76ـ78، 122؛ طبرى، ج 3، ص 147، 228، 330؛ ابناثیر، ج 2، ص 301، 336ـ337). پس از رحلت پیامبر اكرم، برخى از این قبایل و در رأس آنها قبیله كنده، به سركردگى اشعثبن قیس كندى*، مرتد شدند. كارگزاران پیامبر كه از سوى خلیفه اول ابقا شده بودند، با كمك لشكریان مدینه آنان را سركوب كردند (رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، ص 76؛ طبرى، ج 3، ص 249، 330ـ342؛ ابناثیر، ج 2، ص 346، 360، 378ـ383، 421).
بسیارى از سران قبایل و مردم حضرموت در فتوحات اسلامى شركت كردند كه این امر در مهاجرت آنان به كوفه، بصره، مصر و شام بیتأثیر نبود (رجوع کنید به حامد، ج 1، ص 166، 181ـ182؛ فقى، ص50). مهاجرت مداوم مردم حضرموت به دیگر شهرهاى اسلامى، تأثیر بدى در این منطقه گذاشت، به طورى كه در دوره امویان و بخشى از دوره عباسیان توجه خاصى به آن نشد.
در سال 40، بُسربن أرطاة* فهرى در رأس سپاه سه هزار نفره امویان وارد حضرموت شد و طرفداران امام على علیهالسلام را قتلعام كرد (رجوع کنید به ابندیبع، ص 69؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 96ـ 97؛ جرافییمنى، ص 91؛ فقى، ص58). در سال 65، نجدةبن عامر حنفى، از یاران نافعبن ازرق خارجى، بر یمن و حضرموت چیره شد و فردى به نام ابوفُدَیك براى دریافت صدقات (زكات) مردم به حضرموت فرستاد (ابناثیر، ج 4، ص 201ـ203).
در سالهاى 129 و 130، عبداللّهبن یحیى كندى حضرمى ملقب به طالبالحق، به تشویق و كمك اباضیها، به سركردگى ابوحمزه مختاربن عوف اَزْدى سُلَمى و همراهى مردم كه از ظلم و ستم كارگزاران اموى حضرموت به ستوه آمده بودند، در حضرموت قیام كرد. طالبالحق در ابتدا كارگزار اموى، ابراهیمبن جبلةبن مخرمه كندى، را دستگیر و تبعید كرد و پیروزیهاى زیادى بهدست آورد ولى در جمادیالاولى 130 در مصاف با سپاه امویان شام به قتل رسید و قیامش سركوب شد. لشكریان اموى به شهرهاى حضرموت یورش بردند و مردم را قتلعام كردند و اباضیها در سراسر حضرموت پراكنده شدند (رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، ص 308، 316؛ طبرى، ج 7، ص 348؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 124ـ125).
در سال 140 و به روایتى 142، مَعنبن زائدة شیبانى از سوى ابوجعفر منصور، دومین خلیفه عباسى، با سپاهى چهلهزار نفره راهى یمن و حضرموت شد و حدود پانزده هزار تن از مردم حضرموت را كشت و پس از شش یا نه سال حكومت خونین، بهدست مردم حضرموت كشته شد (رجوع کنید به ابندیبع، ص 93ـ94؛ ابنقاسم، قسم 1، ص130ـ131؛ شاطرى، ج 1، ص 137ـ140).
در 203، محمدبن زیاد یكى از نوادگان عبیداللّهبن زیاد، از سوى مأمون خلیفه عباسى (حك: 198ـ218) به حكومت یمن رسید و در اندك زمانى بر حضرموت چیره شد. او در 204، دولت بنیزیاد را تأسیس كرد و بیش از چهل سال بر یمن و حضرموت فرمان راند (رجوع کنید به ابنمجاور، ص 67، 71؛ ابنقاسم، قسم 1، ص150ـ151؛ شاطرى، ج1، ص140ـ141). حضرموت در دوران حكومت بنیزیاد (204ـ407)، كه بیش از دو قرن به درازا كشید، گاهى بهطور مستقیم و گاهى غیرمستقیم زیر سلطه عباسیان قرار داشت (رجوع کنید به ابنخلدون، ج4، ص272ـ 273؛ شجاع، ص 57؛ شاطرى، ج 1، ص 141ـ143). در اواسط سده سوم، همزمان با دولت بنیزیاد در صنعا، دولت بنییعفَر حُوالى حمیرى در شبام برپا شد، كه تا اواخر سده چهارم نقش مهمى در حوادث حضرموت ایفا كرد (رجوع کنید به نشوانبن سعید حمیرى، ص 194؛ ابندیبع، ص 115ـ124؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 163ـ 164، 196).
در 318، احمدبن عیسیبن محمدبن على عریضى، نواده امام جعفرصادق علیهالسلام، كه از مشاهیر سادات حسینى علوى و نیاى بیشتر خاندانهاى علوى حضرموت و یمن بود، پس از اداى حج به حضرموت و به روستاى حَسّیسه واقع در نزدیكى شهر قدیم رفت و به ترویج مذهب شافعى پرداخت و اباضیان را در آنجا ریشهكن كرد (ابنعنبه، ص 296ـ301؛ شاطرى، ج 1، ص 142، 145، 152ـ 158؛ بندغر، ص 24).
در 455، علیبن محمد صُلَیحى، از حاكمان یمن، بر حضرموت چیره شد و اداره آن را به بنیمَعن، كارگزاران وى بر عدن و حضرموت، سپرد (عماره یمنى، ص 77؛ ابنمجاور، ص 72ـ73؛ كامل، ص 167ـ168). پس از كشته شدن صلیحى، حكومت حضرموت نخست از آنِ بنیمعن شد، و سپس فرزندش مُكرّم احمدبن على صلیحى، عباس و مسعود، دو فرزند كُرَّم/ مُكرَّم همدانى، از كارگزاران یمن، را به حكومت عدن و حضرموت گماشت و بعد حكومت این نواحى در اختیار زُرَیعبن عباس، مؤسس دولت بنیزُرَیعیان (حك : 467ـ569)، قرار گرفت تا اینكه در 18 ذیقعده 569، سیفالدوله تورانشاه ایوبى بر سراسر یمن و از جمله عدن و حضرموت چیره شد و آن را به قلمروِ ایوبیان مصر ملحق ساخت (رجوع کنید به عماره یمنى، ص140 و پانویس 2، ص 141 و پانویس 3 و 8، ص 142 و پانویس 1؛ ابنمجاور، ص 254؛ خزرجى، ج 1، ص 38؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 319ـ324؛ كامل، ص 168، 172ـ 173، 179ـ180).
عزالدین ابوعمرو عثمانبن على زنجیلى از جمله حكام ایوبى یمن بود كه در سالهاى 575 و 576 با لشكرى انبوه به شهرهاى حضرموت یورش برد و خاندانهاى محلى حاكم این سرزمین (مانند بنیقحطان/ آلراشد در شهر قدیم و بنى دَغّار/ دَعّار در شهر شبام و آلفارس یا آلاقبال در شهر شِحر) را سركوب كرد (رجوع کنید به ابومخرمه، ج 1، ص 131ـ132؛ ابنقاسم، قسم 1، ص327؛ شاطرى، ج1، ص173ـ175؛ سقّاف، ص73)، اما در 579 كه طغتكین ایوبى پس از مرگ برادرش، تورانشاه، به یمن رفت، عزالدین عثمان گریخت (ابندیبع، ص 273، 275؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 328؛ حسن سلیمان محمود، ص 252؛ نیز رجوع کنید به حامد، ج 2، ص 431ـ432).
در 612، عمربن مهدى، از امیران ایوبى، به شِحر رفت و چون حكام آلفارِس اعلام اطاعت از او كردند، آنان را در حكومتشان ابقا كرد ولى در 615 بار دیگر به حضرموت لشكر كشید و حاكمان محلى شهرهاى مختلف چون شِحر* و تریم را سركوب كرد و در نهایت در 617 بر تمام حضرموت مستولى گردید (كندى، ج 1، ص 78ـ79؛ حامد، ج 2، ص 494ـ 496، 654؛ شاطرى، ج 1، ص 176ـ177).
در 621 و پس از كشته شدن عمربن مهدى بهدست افراد قبیله نَهْد و آشفتگى اوضاع حضرموت، مسعودبن یمانیبن لبید از بنیحرام بر تریم تسلط یافت و دولت آلیمانى را در حضرموت برپا كرد كه با وجود فرازونشیبهاى زیاد و رقابت و كشمكش مداوم میان امیران محلى، بیش از سه سده در این سرزمین پابرجا بود تا اینكه در 926 بدربن عبداللّه ابوطُوَیرِق كثیرى آن را منقرض كرد (رجوع کنید به كندى، ج 1، ص 81؛ شاطرى، همانجا؛ بكرییافعى، ص 123؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).
همچنین پس از كشته شدن عمربن مهدى، خاندانهاى محلى دیگرى بر بخشهایى از حضرموت حكومت كردند، مانند خاندان ابنراشد كه بیش از نیم قرن بر شحر مستولى بودند، اما در 678 كه سلطان مظفر رسولى (حك : 647ـ 694، رجوع کنید به بنورسول*) به حضرموت لشكركشى و آنجا را تصرف كرد، از بین رفتند (رجوع کنید به ابنقاسم، قسم 1، ص 464ـ 466؛ كندى، ج 1، ص 89ـ 90؛ شاطرى، ج 1، ص 177ـ 178؛ بكرییافعى، ص 123ـ124). علاوه بر اینها، در سدههاى هفتم تا نهم، حكومتهاى محلى و عمده دیگرى چون آلكثیر* و طاهریان* گاهى به تناوب بر بخشهاى حضرموت یا كل این سرزمین حكومت كردند (رجوع کنید به ابنقاسم، قسم 1، ص 466، 475ـ 477، قسم 2، ص 589، 591؛ سقّاف، ص 74؛ كندى، ج 1، ص 142ـ148).
در رجب 926، بدربن عبداللّه (رئیس قبیله یافع) به كمك پنجهزار تن از افرادش و با حمایت امام زیدیان یمن، متوكل علیاللّه شرفالدین یحییبن شمسالدینبنمهدى احمدبن یحیى، از صنعا حركت كرد و با فتح شهرهاى شحر، دوعن، شبام و تریم، سلطه آلكثیر را بار دیگر بر حضرموت تثبیت كرد. او در 934 دستور داد به نامش سكه ضرب كنند. در 942، بدر پرتغالیهاى متجاوز به بندرگاه شِحر را سركوب كرد (كندى، ج 1، ص 163، 165، 180ـ181؛ بكرییافعى، ص 127ـ129).
سه سال بعد، سلطان سلیمان قانونى، فرمانرواى عثمانى (حك : 926ـ974)، سپاهى به فرماندهى سلیمانپاشا به یمن فرستاد. با پیروزیهاى این سپاه در یمن و حضرموت، دوره نخست تسلط عثمانیها بر حضرموت به مدت یك قرن آغاز گردید (رجوع کنید به موزعی یمنى، ص 24ـ25؛ ابنقاسم، قسم2، ص684ـ 685؛ بكرییافعى، ص 129).
در 970، بدربن عبداللّه از دولت عثمانى اطاعت كرد و به سپاهیان عثمانىِ محاصره شده در عدن كمك رساند. این امر موجب شد تا فرزندش عبداللّه چند سال بعد، پدرش را از حكومت خلع كند و خود جانشین وى گردد (نهروالى، ص190؛ كندى، ج 1، ص 215؛ بكرى یافعى، ص 132). در 1064 یا 1065، متوكل علیاللّه اسماعیلبن قاسم، امام زیدیان، سپاهى دههزار نفرى به حضرموت فرستاد و آلكثیر را به اطاعت واداشت (رجوع کنید به وزیر، ص 135ـ139؛ جرافییمنى، ص 227ـ 228؛ بكرییافعى، ص 136).
در 1010/1602، استعمارگران هلندى شعبهاى از شركت هند شرقى هلند را در سواحل حضرموت (بندر شحر) تأسیس كردند (كامل، ص 213). در سده یازدهم، منازعات دیگرى میان امامان زیدى یمن و آلكثیر بهویژه در 1069 در حضرموت روى داد و در نهایت، در 1093 حسنبن عبداللّهبن عمر (از آلكثیر) با استفاده از قیامهایى كه در شهرهاى حضرموت روى داده بود، استقلال حضرموت را از زیدیان یمنِ تابع صنعا اعلام كرد (رجوع کنید به عمرى، ص 48ـ53؛ بندغر، ص 25ـ26؛ بكرییافعى، ص 140ـ 146، 152).
در سدههاى دوازدهم تا چهاردهم، در هنگام تسلط مجدد عثمانیها بر یمن، كشمكش اصلى در حضرموت میان خاندانهاى حكومتگر یافع و آلكثیر بود و شهرهاى شحر، تریم و شبام كانون عمده این كشمكشها بودند (رجوع کنید به بكرییافعى، ص 152 به بعد؛ بندغر، ص 28؛ عمرى، ص 81ـ82). در همین اوضاع، وهابیهاى سعودى در 1223، به رهبرى علیبن قَملا، به حضرموت یورش بردند و به بهانه اجراى احكام مذهبى وهابیت شهرهاى حضرموت را ویران كردند (كندى، ج 1، ص320ـ321؛ كامل، ص 227؛ بكرییافعى، ص 154ـ155).
در 1255/ 1839، انگلیسیها پس از اشغال عدن و ایجاد تفرقه میان خاندانهاى حكومتگر حضرموت، قراردادهاى جداگانه تحتالحمایگى با آنان منعقد ساختند، مانند توافقنامههاى سالهاى 1299/ 1881، 1301/1883 و 1306/ 1888 میان بریتانیا و حكومت قَعیطیه در شحر و مكلّا (رجوع کنید به واسعى یمانى، ص 68ـ71؛ بكرییافعى، ص 242؛ كامل، ص 243). در سده چهاردهم/ بیستم، حضرموت با تحولات بسیارى بهویژه در زمینه تعیین مرزهاى محلى و بینالمللى روبهرو بود. در 1332/1914، دو دولت عثمانى و انگلیس توافقنامه محرمانهاى درباره حضرموت امضا كردند كه براساس آن، دولت عثمانى از حاكمیت خود بر حضرموت چشمپوشى كرد و سلطه انگلیس بر سراسر حضرموت رسمیت یافت. در 27 شعبان 1336/ 8 ژوئن 1918، قرارداد عدن میان دو خاندان حاكم قعیطى و كثیرى، با نظارت انگلیسیها منعقد شد كه براساس آن، آلكثیر پذیرفتند كه حضرموت سرزمینى واحد و متعلق به انگلستان است كه زیرفرمان حاكم قعیطى شحر و مكلّا اداره میشود. همچنین، آلكثیر قرارداد تحتالحمایگى انگلیس با قعیطیها در 1306/1888، و مرز تعیینشده براى قلمروِ خود (شامل شهرهاى سیئون، تریم، تریس و چند شهر دیگر) را پذیرفتند (بندغر، ص 41ـ43).
در 1315ش/ 1937، انگلستان سیزده عهدنامه تحتالحمایگى با حاكمان مناطق مختلف یمن منعقد ساخت كه سه قرارداد با سران قعیطى، كثیرى و مهره، حاكمان محلى حضرموت، بود. این قراردادها در حضرموت با مخالفتهاى شدیدى همراه شد (رجوع کنید به بكرى یافعى، ص 243، 246؛ كامل، ص 259ـ260؛ نیز رجوع کنید به بندغر، ص 53ـ86). دو سال بعد، قرارداد ویژهاى میان بریتانیا و دو امیر قعیطى و كثیرى حضرموت منعقد شد كه براساس آن، دو امارت آنان منطقه واحدى به نام حضرموت تشكیل میداد كه تابع امپراتورى انگلستان بود. بهموجب همین قراردادها، به ویژه قراردادهاى سال 1315ش/1937، نام سرزمین حضرموت و بخشهایى از كشور یمن به تحتالحمایگى عربستانجنوبى یا تحتالحمایگى عدن معروف شد. حضرموت جزو بخش شرقى تحتالحمایگى عربستان جنوبى بود و در تقسیمات داخلى به تحتالحمایه عدن شرقى معروف شده بود (رجوع کنید به كامل، ص 259ـ 260).
در 1333ش/1954، حاكم انگلیسى عدن سران حضرموت و عدن را به ایجاد اتحادیهاى واحد، زیرنظر حاكم انگلیسى عدن، دعوت كرد. پنج سال بعد، اتحادیه امارات جنوبِ عربى رسماً شكل گرفت و حضرموت و امارتهاى محلى آن در این اتحادیه عضویت یافتند (رجوع کنید به همان، ص 261ـ263؛ بندغر، ص 191ـ205).
در 1346ش/1967 با خروج نیروهاى انگلیسى، حضرموت از سلطه استعمار خارج شد و در پى آن با تشكیل كشور یمن جنوبى در همین سال، ضمیمه این كشور گردید. پس از آن، در 1369ش/1990 كه دو كشور یمن شمالى و جنوبى متحد شدند، حضرموت جزو كشور یمن و بزرگترین استان این كشور شد (رجوع کنید به بندغر، ص 266ـ281؛ كریملو، ص 193؛ الجمهوریة الیمنیة، ص 35).
بسیارى از فقها، علما و مشاهیر جهان اسلام به حضرموت و شهرهاى آن منسوباند (رجوع کنید به مقحفى، 1422، همانجا؛ اكوع، قسم 1، ص 19، پانویس 5). در میان منسوبان به حضرموت، عبداللّهبن یحیى حضرمى، قاضى حضرموت و امام اباضیها (متوفى 130)؛ عبداللّهبن عمر بامخرمه*، مفتى یمن (متوفى 972)؛ و عبدالرحمانبن عبیداللّهبن محسن حضرمى، فقیه و عالم سده چهاردهم (رجوع کنید به الموسوعة الیمنیة، ذیل همین اسامى)؛ حفصبن ولید حضرمى*، از والیان اموى و از والیان مصر، معروفتر از بقیهاند.
نیز رجوع کنید به یمن*
منابع : (1) علاوه بر قرآن و كتاب مقدّس. عهد عتیق؛ (2) ابناثیر؛ (3) ابنحائك، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن على أكوع، بغداد 1989؛ (4) ابنحبیب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فاروق، حیدرآباد، دكن 1384/1964؛ (5) ابنخرداذبه؛ (6) ابنخلدون؛ (7) ابندیبع، كتاب قرّةالعیون باخبار الیمن المیمون، چاپ محمدبن على اكوع، (بیروت) 1409/1988؛ (8) ابنعِنَبَه، عمدة الطالب فى انساب آل ابیطالب، چاپ مهدى رجایى، قم 1383ش؛ (9) ابنقاسم، غایة الامانى فى اخبار القطر الیمانى، چاپ سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره 1388/1968؛ (10) ابنمجاور، صفة بلادالیمن و مكة و بعض الحجاز، المسماة تاریخ المستبصر، چاپ اسكار لوفگرن، بیروت 1407/1986؛ (11) عبداللّه طیببن عبداللّه، ابومخرمه، تاریخ ثغرعدن، چاپ اسكار لوفگرن، لیدن 1936ـ( 1950)؛ (12) محمدبن محمد ادریسى، كتاب نزهةالمشتاق فى اختراق الآفاق، بیروت 1409/ 1989؛ (13) اسمهان سعید جرو، موجز التاریخ السیاسى القدیم لجنوب شبه الجزیرة العربیة: الیمن القدیم، اردن 1996؛ (14) اصطخرى؛ (15) اطلس الجمهوریة الیمنیة و العالم، بیروت: جیوپروجكتس، 2003؛ (16) اسماعیل اكوع، مخالیف الیمن، قسم 1، ابوظبى 1423/2002؛ (17) شرف عبدالمحسن بركاتى، الرحلة الیمانیة، (قاهره) 1421/ 2001؛ (18) توفیق برّو، تاریخ العرب القدیم، دمشق 1988؛ (19) عبداللّهبن عبدالعزیز بكرى، كتاب المسالك و الممالك، چاپ ادریان فان لیوفن و اندرى فرى، تونس 1992؛ (20) همو، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفى سقّا، بیروت 1403/1983؛ (21) صلاح عبدالقادر بكرى یافعى، فى جنوب الجزیرة العربیة، قاهره 1425/2004؛ (22) بلاذرى (بیروت)؛ (23) بندغر (احمد عبید)، حضرموت و الاستعمار البریطانى: 1937ـ 1967، قاهره 1421/ 2000؛ (24) عبداللّه جرافییمنى، المقتطف من تاریخ الیمن، بیروت 1407/ 1987؛ (25) الجمهوریة الیمنیة: مسیرة عشر سنوات، 1990ـ 2000، (صنعا): وزارة التخطیط و التنمیة، 2000؛ (26) جوادعلى، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت 1976ـ1978؛ (27) صالح حامد، تاریخ حضرموت، صنعا 1423/2003؛ (28) محمدبن احمد حجرییمانى، مجموع بلدان الیمن و قبائلها، چاپ اسماعیلبن على اكوع، صنعا 1416/1996؛ (29) محمدیحیى حداد، تاریخ الیمن السیاسى، بیروت 1407/1986؛ (30) حسنسلیمان محمود، تاریخ الیمن السیاسى فى العصر الاسلامى، (بغداد) 1969؛ (31) علیبن حسن خزرجى، العقود اللؤلؤیة فى تاریخ الدولة الرسولیة، ج 1، چاپ محمد بسیونى عسل، صنعا 1403/1983؛ (32) خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، روایة بقیبن خالد (مخلد)، چاپ سهیل زكار، بیروت 1414/1993؛ (33) احمدبن عبداللّه رازى، تاریخ مدینة صنعاء، چاپ حسینبن عبداللّه عمرى، دمشق 1409/1989؛ (34) محمدبن محمد زبیدى، تاجالعروس من جواهرالقاموس، ج 11، چاپ عبدالكریم عزباوى، كویت 1392/ 1972، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (35) احمد وصفیزكریا، رحلتیالیالیمن، دمشق 1406/1986؛ (36) عبدالرحمان سَقّاف، معجم بلدان حضرموت، المسمى إدام القوت فى ذكر بلدان حضرموت، تحقیق ابراهیم احمد مقحفى و عبدالرحمان حسن سقّاف، صنعا 1423/2002؛ (37) محمد شاطرى، ادوار التاریخ الحضرمى، ج 1، جده (1381/ 1962)؛ (38) عبدالرحمان عبدالواحد شجاع، الیمن فى عیون الرحالة، بیروت 1413/1993؛ (39) طبرى، تاریخ (بیروت)؛ (40) یوسف محمد عبداللّه، اوراق فى تاریخ الیمن و آثاره: بحوث و مقالات، بیروت 1411/1990؛ (41) عماره یمنى، تاریخ الیمن، المسمّى المفید فى اخبار صنعاء و زبید، چاپ محمدبن على اكوع، صنعا 1985؛ (42) حسین عمرى، تاریخ الیمن الحدیث و المعاصر: 922ـ1336ه / 1516ـ1918م، دمشق 1422/2001؛ (43) عصامالدین عبدالرؤف فقى، الیمن فى ظل الاسلام منذفجره حتى قیام دولة بنیرسول، (قاهره) : دارالفكر العربى، (بیتا.)؛ (44) قلقشندى؛ (45) محمود كامل، الیمن: شماله و جنوبه، تاریخه و علاقاته الدولیة، بیروت 1968؛ (46) عمررضا كحّاله، جغرافیة شبهجزیرةالعرب، چاپ احمد على، مكه 1384/1964؛ (47) همو، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت 1402/1982؛ (48) داود كریملو، جمهورى یمن، تهران: وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى، 1374ش؛ (49) سالمبن محمد كندى، تاریخ حضرموت، المسمّى بالعدّة المفیدة الجامعة لتواریخ قدیمة و حدیثة، چاپ عبداللّه محمد حبشى، صنعا 1424/ 2003؛ (50) ابراهیم احمد مقحفى، معجمالبلدان و القبائل الیمنیة، صنعا 1422/ 2002؛ (51) همو، معجم المدن و القبائل الیمنیة، صنعا 1985؛ (52) مقدسى؛ (53) عبدالصمدبن اسماعیل موزعى یمنى، دخول العثمانیین الاول الى الیمن، المسمى الاحسان فى دخول مملكة الیمن تحت ظل عدالة آلعثمان، چاپ عبداللّه محمد حبشى، بیروت 1407/1986؛ (54) الموسوعةالعربیة، دمشق : هیئة الموسوعة العربیة، 1998ـ ، ذیل «حضرموت» (از احمد محمد شجاعالدین)؛ (55) الموسوعة الیمنیة، زیرنظر احمدجابر عفیف و دیگران، صنعا 1412/1992، ذیل «حضرموت» (از محمدعبدالقادر بافقیه)؛ (56) محمد بیومى مهران، دراسات فى تاریخ العرب القدیم، اسكندریه : دارالمعرفة الجامعیة، (بیتا.)؛ (57) نشوان بن سعید حمیرى، ملوك حِمْیر و اقیال الیمن : قصیدة نشوانبن سعید الحمیرى، المتوفى سنة 573 ه و شرحها المسمى خلاصة السیرة الجامعة لعجائب اخبار الملوك التبابعة، چاپ علیبن اسماعیل مؤید و اسماعیلبن احمد جرافى، بیروت 1406/ 1985؛ (58) نقشه عمومى خاورمیانه، مقیاس 000‘750 ‘3 :1، تهران: گیتاشناسى، 1382ش؛ (59) محمدبن احمد نهروالى، البرق الیمانى فى الفتح العثمانى، ریاض 1387/1967؛ (60) عبدالواسعبن یحیى واسعى یمانى، تاریخ الیمن، المسمّى فرجة الهموم و الحزن فى حوادث و تاریخ الیمن، صنعا 1991؛ (61) عبداللّهبن على وزیر، تاریخ طُبُق الحاوى و صحاف المنِّ و السلوى، المعروف ب : تاریخ الیمن، خلال القرن الحادى عشر الهجرى (1045ه ـ 1090م)، چاپ محمدعبدالرحیم جازم، صنعا 1429/2008؛ (62) یاقوت حموى؛ (63) یعقوبى، تاریخ؛
(64) EI2, s.v. "Hadramawt" (by A.F.L. Beeston); (65) An Historical atlas of Islam, ed. William C. Brice, Leiden: Brill, 1981; (66) Plinius/ Pliny [the Elder(, Natural history, with an English translation, vol.2, tr. H. Rackham, Cambridge, Mass. 1947; (67) Strabo, The geography of Strabo, with an English translation by Horace Leonard Jones, vol.7, London 1966; (68) The ophrastus, Enquiry into plants and minor works on odours and weather signs, )Greek test] withan English translation by Arthur Hort, London 1948-1949; (69) The Times Comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.