حضرت امام صاحب (امام صاحب) ، وُلُسوالى (بخش) و شهرى در ولایت قندوز در شمال افغانستان.
1) ولسوالىِ حضرت امام صاحب، در شمال ولایت قندوز* واقع است و آمودریا (جیحون*)، مرز میان افغانستان و جمهورى تاجیكستان، در شمال آن جریان دارد. مركز ولسوالى، شهر حضرت امام صاحب است (رجوع کنید به ادامه مقاله).
ساكنان این ناحیه ازبك و پشتوناند و به فارسى درى، ازبكى و پشتو سخن میگویند (دولتآبادى، ص 209). ناحیه حضرت امام صاحب پرآب و حاصلخیز و از محصولات جالیزى، خربزه عسقلان آن معروف است (قاموس جغرافیائى افغانستان، ذیل «امام صاحب»؛ >فرهنگ جغرافیاى تاریخى و سیاسى افغانستان <، ج 1، ص 80).
قالى آنجا نیز مشهور است (>فرهنگ جغرافیاى تاریخى و سیاسى افغانستان <، همانجا). ناحیه حضرت امام صاحب، در تقسیمات ادارى 1300ش حاكمنشین درجه دو در ولایت قَطْغَن* محسوب میشد و 34 روستا داشت (رجوع کنید به محمد نادرخان، ص 57ـ58).
2) شهر حضرت امام صاحب، پس از مزار شریف، دومین شهر زیارتى و مذهبى در سمت شمالى ولایت قندوز است. در ارتفاع حدود 750 مترى در كرانههاى جنوبى رود آمودریا و در مسیر جاده قندوز ـ شیرخان بندر واقع است. شهر قندوز، مركز ولایت قندوز، در 71 كیلومترى جنوب حضرت امام صاحب قرار دارد (قاموس جغرافیائى افغانستان، همانجا).
نام شهر از زیارتگاه واقع در آن گرفته شده است (>فرهنگ جغرافیاى تاریخى و سیاسى افغانستان <، همانجا). از سنگنبشته نصب شده در ورودىِ زیارتگاه چنین برمیآید كه بعد از واقعه كربلا، سر مطهر امام حسین علیهالسلام به عسقلان در شام منتقل شد. در قرن ششم، خلیفه فاطمى مصر، سر امام را به مصر منتقل كرد، اما قبل از اینكه آن را دفن كنند، عدهاى ازتركان آن را به تخارستان بردند و در محلى به نام ارهنگ (رجوع کنید به ادامه مقاله) دفن كردند. در این محل (مانند زیارتگاه شاهمردان در مزار شریف)، هر سال در روز دهم حَمَل (فروردین) عَلَمِ زیارتگاه برافراشته میشود و متعاقب آن، چهل روز میله (جشن) در شهر برگزار میگردد. مقامات محلى و زائران، از دور و نزدیك، در این مراسم شركت میكنند (رجوع کنید به گروتسباخ، ص 101).
شهر ارهنگ در منابع به صورتهاى آرْهَن و ارهنگامام هم آمده است (رجوع کنید به ادریسى، ج 1، ص 483؛ شمس بخارائى، ص 233). هیوئن تسانگ در نیمه قرن هفتم میلادى، آرهن را به صورت او ـ لى ـ نى در سرزمین توـ هوـ لو (تخارستان) ضبط كرده است (ج 2، ص 289). ماركوارت (ص 233) شهر قدیمى آرهِن/ ارهنگ و حضرت امام صاحب را یكى دانسته است. این شهر در نزدیكى شهر قدیمى هُلْبَك (كولاب كنونى) و در كنار رود جیحون در ولایت تخارستان قرار داشت (اصطخرى، ص275؛ حدودالعالم، حواشى مینورسكى، ص205؛ شرفالدین علییزدى، ج 1، ص 29، 63). در سده نهم، به دستور تیمور ارهنگ به همراه سالیسرا، در نزدیكى آن، و تمام خُتَّلان جزو سیورغالِ ابابكر میرزا، فرزند جوكى (از نوادگان تیمور)، محسوب میشد (اسفزارى، بخش 2، ص 128).
این شهر در سده یازدهم به امام شهرت داشت، بسیار معمور و آباد بود و قافلههاى كاشغر از آنجا میگذشتند. مسجد و خانقاه بسیار و نیز مدرسهاى داشت كه جمع كثیرى در آن به تحصیل مشغول بودند (رجوع کنید به شمس بخارائى، ص 234).
در سده دوازدهم، محمدكاظم مروى (ج 3، ص 1129ـ 1131) گزارش مفصّلى از عقاید و روایاتِ رایج درباره چگونگى شكل گرفتن این زیارتگاه آورده است. در آن زمان، زیارتگاه داراى مرقد و گنبد و آثار بسیارى از پادشاهان قدیمى ایران بوده و حدود هزار خانوار در اطراف آن ساكن بودهاند. در دوران سلطنت احمدشاه ابدالى (حك : 1160ـ1187) و جانشینان او، امراى محلى و مستقل ازبك در این منطقه، از دولت مركزى اطاعت میكردند (رجوع کنید به غبار، ج 1، ص 362ـ 363). در اواخر حكومت تیمورشاه دُرّانى (حك : 1187ـ 1207)، اللّهوردى خان تاز (رئیس یك قبیله مستقل ازبك) از آمودریا گذشت و ابتدا به امام صاحب و سپس به تمام نواحى جنوبىِ آمودریا حمله كرد. قلیچ علیبیگ، حاكم بلخ، شهر حضرت امام صاحب و قندوز را پس گرفت (الفینستون، ص 474). در 1224، حضرت امام صاحب از توابعِ خُلْم* (تاشقرغان) ضبط شده است (همان، ص 464). در 1256 این شهر از نظر وسعت با شهر قندوز برابرى میكرد (گروتسباخ، ص 101). آخرین حاكم مستقل حضرت امام صاحب و قندوز، سلطانمراد بود كه در 1281 بر سركار آمد، اما مدتى بعد، از ارتش دولتى افغانستان شكست خورد و عبدالرحیمخان، از امراى افغانستان (حك : 1297ـ 1319)، حكومت تمام ولایت قندوز، از جمله امام صاحب، را در دست گرفت (رجوع کنید به محمدنادرخان، ص 15).
در نیمه اول سده سیزدهم، حضرت امام صاحب از عمدهترین شهرهاى تجارىِ قطغن و بدخشان* محسوب میشد (رجوع کنید به گروتسباخ، ص 95). بر اثر جنگهاى نیمه دوم همین سده، كه به تسلط كامل دولت افغانستان بر قسمتهاى جنوبىِ آمودریا انجامید، از رونق و جمعیت امام صاحب كاسته شد، به طورى كه در 1300، در این شهر تنها دویست خانه وجود داشت و جمعیت شهر و 34 روستاى اطراف آن، درمجموع حدود پانزده هزار تن بود. از صنایعدستى، نمدمالى، بافتِ الچه (نوعى پارچه راهراه مانند جاجیم)، كرباس، گلیم و ساخت جل (پالان) در آن رواج داشت. جنگل بزرگ آن، نزدیك آمودریا، زیستگاه آهو و گوزن و شیر و پرندگانى چون مرغ دشتى (شبیه كبك) بود (رجوع کنید به محمدنادرخان، ص 57ـ61). امام صاحب در 1317 جزو ولایت حاكمنشین افغانستان بهشمار میرفت (رجوع کنید به دولتآبادى، ص 86ـ87). نوسازى شهر در 1314ش در دوره شیرخان، حاكم ولایت قندوز ــكه اكنون بندرى به نام او بر كرانه آمودریا وجود داردــ آغاز شد كه طى آن، در این طرح بخش شرقى شهر و بازار آن نیز نوسازى گردید، اما سه سال بعد، این برنامه نیمهكاره رها شد (گروتسباخ، همانجا). تأسیس مجتمعصنعتى پنبهپاككنى و كارخانه روغنكشى و توسعه كشاورزى مرتبط با این صنایع بر رونق شهر افزود، به طورى كه در 1352ش جمعیت شهر به 000، 9 تن و تعداد مغازههاى بازار آن به 660 باب رسید (همانجا).
با سقوط دولت نجیباللّه در 1371ش، ولایات شمالى افغانستان، از جمله امام صاحب، تحت تسلط جنبش ملى اسلامى افغانستان، به رهبرى ژنرال دوستم، درآمد. با ورود طالبان به افغانستان در 1373ش، این شهر نیز به تصرف آنان درآمد، اما در اواخر 1377ش احمدشاه مسعود، فرمانده تاجیك نیروهاى اتحاد شمال افغانستان، آن را از طالبان گرفت. این شهر، شاهراه تداركاتى احمدشاه مسعود و محل دریافت كمكهاى بینالمللى براى نیروهاى وى، از طریق تاجیكستان، بود. در تابستان 1378ش، طالبان دوباره امام صاحب را تصرف و راه تداركاتى نیروهاى مخالف را قطع كردند (رجوع کنید به طنین، ص 473؛ رشید، ص 362، 365).
در شمال افغانستان، روستاها و زیارتگاههاى دیگرى با این نام یا مشابه آن وجود دارد. كلمه اصلى در نام این مكانها، «امام» است و براى احترام، «حضرت» را در ابتداى عبارت و «صاحب» را در انتهاى آن، یا هر دو را باهم، اضافه میكنند. از آن جمله است زیارتگاهى به نام حضرت امام، منسوب به امام زینالعابدین علیهالسلام در حدود شصت كیلومترى مغرب مزارشریف؛ و روستاى حضرت امام، داراى زیارتگاهى به همین نام، در حدود 25 كیلومترى شمالغربى شهرِ سرْپل (رجوع کنید به >فرهنگ جغرافیاى تاریخى و سیاسى افغاستان <، ج 4، ص 264، 267).
منابع : (1) محمدبن محمد ادریسى، كتاب نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق، بیروت 1409/ 1989؛ (2) معینالدین محمد اسفزارى، روضات الجنات فى اوصاف مدینة هرات، چاپ محمدكاظم امام، تهران 1338ـ1339ش؛ (3) اصطخرى؛ (4) حدودالعالم من المشرق الیالمغرب، با مقدمه بارتولد و حواشى و تعلیقات مینورسكى، ترجمه میرحسینشاه، كابل 1342ش؛ (5) بصیر احمد دولتآبادى، شناسنامه افغانستان، تهران 1382ش؛ (6) احمدرشید، طالبان: اسلام، نفت و بازى بزرگ جدید، ترجمه اسداللّه شفایى و صادق باقرى، (تهران) 1379ش؛ (7) شرفالدین على یزدى، خطرنامه: تاریخ عمومى مفصل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمدعباسى، تهران 1336ش؛ (8) شمس بخارائى، تاریخ بخارا، خوقند و كاشغر، چاپ محمداكبر عشیق، تهران 1377ش؛ (9) ظاهر طنین، افغانستان در قرن بیستم: 1996ـ 1900، تهران 1384ش؛ (10) غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ج 1، تهران 1374ش؛ (11) قاموس جغرافیائى افغانستان، چاپ محمد حكیم ناهض: كابل: انجمن آریا دائرةالمعارف، 1956ـ1960؛ (12) اروین گروتس باخ، جغرافیاى شهرى در افغانستان، ترجمه محسن محسنیان، مشهد 1368ش؛ (13) محمدنادرخان، راهنماى قطغن و بدخشان، تهذیب برهانالدین كوشككى، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1367ش؛ (14) محمدكاظم مروى، عالم آراى نادرى، چاپ محمدامین ریاحى، تهران 1364ش؛
(15) Mountstuart Elphinstone, An account of the kingdom of Cabul and its dependencies in Persia, Tartary and India, Graz 1969; (16) Historical and political gazetteer of Afghanistan, ed. Ludwig W. Adamec, vol.1: Badakhshan province and northeastern Afghanistan, Graz 1972, vol.4: Mazar-i-Sharif and north-central Afghanistan, Graz 1979; (17) Hiuen Tsiang, Si-Yu-Ki. Buddhist records of the Western world, translated from the Chinese of Hiuen Tsiang (A. D. 629) by Samuel Beal, London 1884, repr. New Delhi 2003; (18) Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps. Moses Xorenaci, Berlin 1901.