responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6215

 

حسین ‌بن محمد نَجّار ، متكلم قرن دوم و سوم و مؤسس فرقه نجاریه* یا حسینیه. وى در شهر بم و به روایتى در قم به دنیا آمد. كنیه‌اش ابوعبداللّه و از بافندگان كارگاه دیبابافى عباس‌بن محمد هاشمى (از متكلمان مُجَبِّره)، و به قولى ترازوساز بود (رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص 229؛ بزدوى، ص 250؛ مقریزى، ج 2، ص 350). جزئیات زندگى وى در منابع نیامده است. وى در حدود سال 220 درگذشت (رجوع کنید به اسماعیل بغدادى، ج 1، ستون 303). این تاریخ را گزارشى تأیید می‌كند كه طبق آن نجار بر اثر اندوه حاصل از جدال با ابراهیم‌بن سیار نظّام، متكلم معتزلى ــكه سال مرگ او را بین 220 تا 230 ذكر كرده‌اندــ درگذشت (رجوع کنید به ابن‌ندیم، همانجا).

عقاید نجار تا پایان حكومت مأمون عباسى (198ـ218)، در ناحیه رى، كاملا شناخته شده بود (رجوع کنید به شهرستانى، كتاب الملل‌والنحل، قسم 1، ص 81). هر چند وى در آغاز واقعه محنت* زنده بوده است، دلیلى نداریم كه شخصآ در این واقعه دست داشته، اما عقاید وى از طریق شاگردش، محمدبن عیسى، معروف به بُرغوث (رجوع کنید به برغوثیه*)، در گسترش محنت نقش داشته است (ابن‌تیمیه، ج 2، ص 601ـ604؛
د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «النجار»).

نجار در استفاده از عقاید مختلف محدودیتى براى خود قائل نبود، از این‌رو در عین اینكه شاگرد و حامى بِشربن غَیاث* مَریسى، متكلمِ مُرجِئى، به‌شمار می‌آمد، در برخى موضوعات پیرو ضِراربن عمرو*، متكلم جبرگرا (متوفى 190)، بود كه كتابهایى در رد مرجئه نگاشته بود. منابع نجار به این دو شخص محدود نمی‌شد و عقاید معتزله و اهل سنّت و حتى منابع اباضى و در فقه، منابع حنفى را هم در بر می‌گرفت. وى در عین حال عقاید خاص خود را داشت و از كسى تبعیت محض نمی‌كرد (رجوع کنید به عبدالقاهربن طاهر بغدادى، كتاب اصول‌الدین، ص 334؛
بزدوى، ص 12؛
شهرستانى؛
د. اسلام، همانجاها).

این گستره وسیع منابع موجب شده است آراى نجار درباره عقاید كلامى ناسازگار به نظر برسد و كتابهاى ملل و نحل را نیز در تعیین جایگاه وى در چارچوبهاى رایج فرقه‌اى به اختلاف انداخته است. مثلاً، شهرستانى (كتاب الملل‌والنحل، قسم 1، ص 79، 81) وى را، با توجه به اقرار خود نجار، از جبریه می‌داند و در عین حال تأكید می‌كند كه بیشترِ معتزله اطراف رى به تعلیمات او وفادار بودند، ولى چندین گزارش دیگر، وى را به معتزله یا مرجئه منسوب می‌كنند (از جمله رجوع کنید به اشعرى، ص 135؛
بزدوى، ص 12، 28ـ29). اشاعره اندیشه‌هاى نجار را از همه جریانهاى فكرى به خود نزدیك‌تر می‌دانستند و حتى خود اشعرى در پاره‌اى موضوعات، دیدگاههاى وى را پذیرفته بود و معقول است كه فرض كنیم به همین دلیل، عقاید نجار از بین نرفتند (د.اسلام، همانجا).

آنچه از عقاید نجار به‌جا مانده، سخنانى پراكنده و فاقد چارچوبى معین است كه تنها می‌توانند در درك مفاهیمى كه او را از معاصرانش ممتاز می‌كنند، به‌كار آیند.

نجار درباره صفات خدا موضع خاصى داشت كه با موضع اشاعره و معتزله متفاوت بود. وى دیدگاه ضرار را در باب ویژگى سلبى صفات خدا اخذ كرد و از جمله معتقد بود كه معناى جود لایزال خدا، نفى بخل از اوست؛
تكلم همیشگى او به این معناست كه هیچ‌گاه از تكلم عاجز نیست و منظور از مرید بودن (اراده داشتن) او این است كه مغلوب نمی‌شود و به كارى وادار نمی‌گردد (رجوع کنید به اشعرى، ص 182، 284؛
شهرستانى، كتاب نهایةالاقدام، ص 242؛
علامه حلّى، ص 31؛
براى نقد رأى نجار رجوع کنید به شهرستانى، همانجا). همچنین نجار، مانند ضرار، معتقد بود كه خدا ماهیتى دارد كه جز خود او كسى آن را نمی‌شناسد (رجوع کنید به خیاط، ص 133). این تعبیر از ناشناختنى بودن ذات‌الهى، با رویكرد سلبى او به صفات، هماهنگ است. عقیده نجار درباره حضور خدا، به جَهمیه* نزدیك می‌شود. وى همچون فیلسوفان عقیده داشت كه خدا ذاتآ و وجودآ همه جا حاضر است، بی‌آنكه حضورش به معناى حضور علم و قدرتش یا به معناى حلول و مجاورت باشد (رجوع کنید به بزدوى، ص 28ـ29؛
شهرستانى، كتاب الملل‌والنحل، قسم 1، ص 82؛
ابن‌مرتضى، ص 108).

نجار نظر ضرار را درباره رؤیت* ــكه می‌گفت انسان حس ششمى دارد كه به یارى آن می‌تواند در بهشت خدا را ببیند (رجوع کنید به شهرستانى، كتاب الملل‌والنحل، همانجا)ــ رد می‌كرد، اما معتقد بود كه ممكن است چشمان آدمى قدرت شناختن پیدا كنند و جایز است كه خدا قوه قلب را در چشم قرار دهد و از این راه انسان بتواند خدا را با چشمانش ببیند، یعنى به واسطه چشمانش به خدا علم پیدا كند، وگرنه رؤیت خدا با چشم، با غیر از این توضیح، ممكن نیست (رجوع کنید به اشعرى، ص 285).

وى مانند مرجئه، ایمان* را شناخت خدا و پیامبران و احكام شریعت و خضوع در برابر خدا و اقرار همه اینها به زبان می‌دانست و معتقد بود كه اگر كسى بعد از یافتن حجت، یكى از این امور را نشناسد یا آن را بشناسد ولى بدان اقرار نكند، كافر است (رجوع کنید به همان، ص 135؛
عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق‌بین‌الفرق، ص 156). خضوع را هم به این دلیل از شرایط ایمان می‌دانست كه می‌گفت ابلیس هم خدا را شناخت و به این شناخت اقرار كرد، اما بر اثر كبرش كافر شد (رجوع کنید به عبدالقاهربن طاهر بغدادى، كتاب الملل‌والنحل، ص 142). به‌عقیده نجار، ایمان متشكل از مجموع این خصال است و اگر خصلتى جداگانه محقق شود و خصلت دیگر محقق نشود، نه طاعتى انجام شده و نه ایمانى محقق گردیده، چرا كه خدا با فرمانى واحد ما را به ایمان امر كرده است. به نظر وى ترك هر كدام از این خصال، گناه به شمار می‌رود و البته همچون معتزله اعتقاد داشت كه انسان با ترك یك خصلت كافر نمی‌شود. نجار ایمان كامل را خلاصه همه طاعات می‌دانست و مانند مرجئه معتقد بود كه ایمان افزوده می‌شود اما كاسته نمی‌شود و به مؤمن مادامى كه كافر نشده است صفت ایمان اطلاق می‌شود (رجوع کنید به اشعرى، ص 135ـ136؛
عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بین الفرق، همانجا). وى مانند معتزله عقیده داشت كه معرفت قبل از سمع و از راه نظر و استدلال واجب است، هر چند كه عقل را مخالف سمع نمی‌دانست (رجوع کنید به قاضى عبدالجباربن احمد، 1965، ص 254؛
شهرستانى، كتاب الملل‌والنحل، همانجا).

در باب استطاعت*، وى همچون اشاعره معتقد بود كه قدرت انجام دادن فعل هرگز بر فعل مقدّم نمی‌شود بلكه همراه با پیدایش فعل، از جانب خدا ایجاد می‌شود، و هر فعلى داراى استطاعت مخصوص به خود است كه وجود و عدم فعل به آن بستگى دارد و با پیدایش فعل پدید می‌آید و با انجام شدن آن از بین می‌رود و شامل فعل دیگر نمی‌شود. مثلاً، استطاعتِ ایمان همان توفیق و تسدید و فضل و نعمت و احسان و هدایت است و استطاعتِ كفر، ضَلالت و خِذلان و بلا و شر (رجوع کنید به اشعرى، ص 283؛
عبدالقاهربن طاهر بغدادى، كتاب اصول‌الدین، همانجا).

نجار، تحت تأثیر گرایش جبری‌اش، معتقد بود همه آنچه در جهان رخ می‌دهد حاصل اراده خداست و از فعل مستمر و بی‌قید و شرط او نشئت می‌گیرد؛
بنابراین، مؤمن كسى است كه خدا او را هدایت كرده و كافر كسى است كه خدا او را از هدایت محروم داشته است، اما خدا می‌تواند با لطف در حق همه كافران، آنان را مؤمن كند (رجوع کنید به اشعرى، ص 283ـ284؛
براى نقد نظر نجار درباره اراده خدا رجوع کنید به قاضى عبدالجباربن احمد، 1408، ص 440ـ447). مذهب بُرغوث و بشر مریسى و نجار به هم نزدیك بود و همگى، برخلاف معتزله، در مرید بودن لم‌یزل خدا هم‌نظر بودند، به این معنا كه هر چه در عالم، از خیر و شر و ایمان و كفر و طاعت و معصیت، حادث می‌شود جز به اراده خدا نیست (رجوع کنید به شهرستانى، كتاب الملل‌والنحل، همانجا). با این همه، نجار اصطلاحآ به جبر معتدل قائل بود و همانند اشاعره اعتقاد داشت كه اعمال بندگان، مخلوق خداست و آدمى فاعل آنهاست، به این اعتبار كه آنچه را كه از جانب خدا براى او اختصاص یافته است كسب می‌كند (رجوع کنید به اشعرى، ص 283، 566؛
اسفراینى، ص93؛
هفتادوسه ملت، ص56ـ57؛
نیز رجوع کنید به كسب*).

در باب خلود*، نجار، همچون معتزله، معتقد بود مرتكب گناه كبیره در جهنم افكنده می‌شود، اما برخلاف دیدگاه معتزلى، عذاب او را ابدى نمی‌دانست. همچنین، موافق با استادش بشر مریسى و جهمیه، بر این نظر بود كه كافران براى همیشه در جهنم نمی‌مانند و مؤمنانى كه شایسته مُقام ابدى در بهشت نیستند نیز براى همیشه در آنجا نمی‌مانند (رجوع کنید به عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق‌بین‌الفرق، ص 155؛
ابن‌مرتضى، ص 109). به نظر او، در آخرت عذاب كردن و رحمت آوردن بر طفل، هر دو، براى خدا جایز است و او اطفال مؤمنان را به بهشت و اطفال مشركان را به جهنم می‌برد (رجوع کنید به اشعرى، ص 284؛
عراقى، ص 66). وى عذاب قبر را انكار می‌كرد (رجوع کنید به تبصرةالعوام فى معرفة مقالات الانام، ص 63) و در این امر احتمالا متأثر از جهمیه بود كه آیه «لایذوقونَ فیها الْمَوتَ الّا الْمَوتَةَ الاْوُلى...» (دُخان: 56) را شاهد مدعاى خود می‌گرفتند (رجوع کنید به ملطى شافعى، ص 124).

نجار، مثل معتزله، به خلق قرآن* اعتقاد داشت. همچنین معتقد بود كلام‌اللّه وقتى خوانده می‌شود عَرَض، و وقتى نوشته می‌شود جسم است (رجوع کنید به عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بین الفرق، ص 155؛
ابن‌مرتضى، ص 108؛
براى آراى نجار درباره جسم و جوهر و عرض رجوع کنید به اشعرى، ص 359ـ360؛
بزدوى، ص 12؛
عضدالدین ایجى، ص 185).

نجار از طریق مخالفت سرسختانه‌اش با پاره‌اى از دیدگاههاى معتزلى، كه دوران شكل‌گیرى خود را می‌گذراند، به ویژه از طریق مباحثه با نظّام و ابوالهُذیل عَلّاف (رجوع کنید به ابن‌مرتضى، ص 109)، بر آنان تأثیر گذاشت و در این میان نظریاتش راه را براى دفاع متكلمان اشعرى از نظریه‌شان، بر مبناى استدلالات عقلی‌اى كه پیش از آن به‌كار نمی‌رفت، هموار كرد (د. اسلام، همانجا).

به‌رغم اینكه آثار بسیارى به نجار نسبت داده‌اند، به نظر می‌رسد آنچه از آراى وى در كتابهاى سیره‌نویسان نقل شده است، آرایى هستند كه در مجادلات كلامى، انتساب آنها به نجار مشهور بوده است و مستقیماً از آثار خود او استخراج نشده‌اند. آثار او عموماً رساله‌هایى درباره موضوعات كلامىِ رایج‌اند، مانند: كتاب‌الاستطاعة، كتاب‌الصفات و الاسماء، كتاب اثبات الرُسل، كتاب المخلوق، كتاب‌التعدیل و التجویر، كتاب‌الإرجاء، كتاب‌القضاء و القدر، كتاب‌البدل، كتاب الردعلی‌الملحدین، و كتاب المستطیع علی‌ابراهیم (براى فهرست كامل آنها رجوع کنید به ابن‌ندیم، همانجا؛
اسماعیل بغدادى، ج 1، ستون 303ـ304).


منابع :
(1) ابن‌تیمیه، منهاج السنةالنبویة، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) 1406/1986؛
(2) ابن‌مرتضى، كتاب المنیة و الامل فى شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشكور، (بی‌جا) 1988؛
(3) ابن‌ندیم (تهران)؛
(4) شهفوربن طاهر اسفراینى، التبصیر فی‌الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن‌الفرق الهالكین، چاپ محمدزاهد كوثرى، بیروت 1408/1988؛
(5) علی‌بن اسماعیل اشعرى، كتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛
(6) محمدبن محمد بزدوى، كتاب اصول‌الدین، چاپ هانس پیترلینس، قاهره 1383/1963؛
(7) اسماعیل بغدادى، هدیةالعارفین، ج 1، در حاجی‌خلیفه، ج 5؛
(8) عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بین‌الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالكتب العلمیة، (بی‌تا.)؛
(9) همو، كتاب اصول‌الدین، استانبول 1346/1928، چاپ افست بیروت 1401/1981؛
(10) همو، كتاب الملل و النحل، چاپ البیرنصرى نادر، بیروت 1970؛
(11) تبصرةالعوام فى معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی‌بن داعى حسنى رازى، چاپ عباس اقبال آشتیانى، تهران: اساطیر، 1364ش؛
(12) عبدالرحیم‌بن محمد خیاط، كتاب الانتصار و الرد على ابن‌الراوندى الملحد، چاپ نیبرگ، بیروت 1986؛
(13) محمدبن عبدالكریم شهرستانى، كتاب الملل‌و النحل، چاپ محمدبن فتح‌اللّه بدران، قاهره [? 1375/ 1956[، چاپ افست قم 1367ش؛
(14) همو، كتاب نهایة الاقدام فى علم‌الكلام، چاپ آلفردگیوم، قاهره (بی‌تا.)؛
(15) عثمان ‌بن عبداللّه عراقى، الفرق المفترقة بین اهل‌الزیغ و الزندقة، چاپ یشار قوتلوآى، آنكارا 1961؛
(16) عبدالرحمان‌بن احمد عضدالدین ایجى، المواقف فى علم‌الكلام، بیروت: عالم‌الكتب، (بی‌تا.)؛
(17) حسن‌بن یوسف علامه حلّى، كشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد (قسم الالهیات)، چاپ جعفر سبحانى، قم 1375ش؛
(18) قاضى عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالكریم عثمان، قاهره 1408/ 1988؛
(19) همو، المحیط بالتكلیف، چاپ عمر سیدعزمى، (قاهره 1965)؛
(20) احمدبن على مقریزى، كتاب المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق 1270، چاپ افست قاهره (بی‌تا.)؛
(21) محمدبن احمد ملطى شافعى، التنبیه و الرّدعلى اهل الاهواء و البدع، چاپ محمدزاهد كوثرى، قاهره 1418/1997؛
(22) هفتاد و سه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رساله‌اى در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجرى، چاپ محمدجواد مشكور، تهران: عطائى، [?1341ش[؛


EI2, s.v. "Al-Nadj djar" (by H. S. Nyberg-[Khalil Athamina]).

/ حسین خندق‌آبادى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6215
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست