responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6143

 

حسن‌بن بويه ، ملقب به ركن‌الدوله، دومين برادر از سه برادرِ مؤسس سلسله آل‌بويه* و حكمران منطقه جبال*. كنيه‌اش ابوعلى بود و در حدود سال 284 در ديلم* به‌دنيا آمد (رجوع کنید به ابن‌خلّكان، ج 2، ص 119؛ ذهبى، ج 2، ص 347). بعدها او و برادرانش به سپاهيگرى مشغول شدند و تحت فرمان سردار ديلمى، ماكانِ كاكى*، قرار گرفتند (مسكويه، ج 5، ص 365؛ ميرخواند، ج 4، ص 143). پس از قدرت يافتن مرداويج*بن زيار (حك : 316ـ323) در منطقه جبال و غلبه بر ماكانِ كاكى، به او پيوستند (مسكويه، ج 5، ص 365، ج 6، ص 155).

مرداويج، علیبن بويه (عمادالدوله) را به حكومت كرجِ ابودُلَف (شهرى نزديك اراك كنونى) منصوب كرد (رجوع کنید به همدانى، ج 1، ص 88؛ تتوى و همكاران، ج 3، ص 1761). على پس از غلبه بر ارَّجان و نوبندجان در 321، حسن را به كازرون فرستاد. حسن‌بن بويه پس از جمع‌آورى خراج منطقه، با حمله ياقوت (عامل خليفه در فارس) روبه‌رو شد، اما بر او غلبه يافت و سپس نزد على برگشت (مسكويه، ج 5، ص 371؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 270ـ272). در 322، على به همراه برادرانش، ياقوت را از فارس بيرون كرد و فرمان ولايت آنجا را از خليفه عباسى، الراضى باللّه، گرفت (رجوع کنید به مسكويه، ج 5، ص 373ـ374،390؛ همدانى، همانجا)، اما تهديد جدّى مرداويج ــكه از به قدرت رساندن على پشيمان بودــ او را ناچار به اطاعت از مرداويج كرد و سبب شد كه حسن‌بن بويه را به عنوان گروگان و ضامن صلح به دربار وى در اصفهان بفرستد (رجوع کنید به مسكويه، ج 5، ص 407؛ ابن‌اثير ج 8، ص 286؛ قس همدانى، ج 1، ص 89ـ90، 293، كه شرح واقعه را به‌تفصيل آورده اما از گروگان بودن حسن سخن نگفته است).

با كشته شدن مرداويج، حسن گريخت و به فارس بازگشت. او با يارى على، اصفهان را فتح كرد و بلافاصله سرزمينهاى غربى منطقه جبال، همچون همدان و قم و كرج ابودلف، را نيز به تصرف درآورد (حمزه اصفهانى، ص 154؛ مسكويه، همانجا؛ تتوى و همكاران، ج 3، ص 1783)، اما حمله وشمگيربن زياد*، در 328 سبب شد تا حسن‌بن بويه اصفهان را رها كند و به فارس بگريزد (مسكويه، ج 6، ص 18ـ19؛ همدانى، ج 1، ص114). در همين هنگام برادر كوچك‌ترش، احمد (معزّالدوله)، براى استحكام موقعيت خود در برابر ابوعبداللّه بريدى (رجوع کنید به بريدى*، خاندان)، از حسن يارى خواست و او به حمايت احمد شتافت (مسكويه، همانجا). حسن پس از رسيدن به اهواز (خوزستان)، تصميم به تصرف واسط گرفت، اما واكنش تند الراضی باللّه و اميرالامرا بَجْكَم*، او را وادار به عقب‌نشينى كرد. وى بلافاصله، با استفاده از غيبت وشمگير كه درگير جنگ با سپاه سامانى در گرگان بود، اصفهان و جبال را گرفت. حسن‌بن‌بويه ضمن تحريك ابوعلى چغانى (رجوع کنید به چغانيان*) بر ضد وشمگير، براى تصرف رى با وشمگير به نبرد پرداخت (ابن‌اثير، ج8، ص360ـ361، 369؛ ابن‌اسفنديار، ج 1، ص296).

در 329، جبال به تصرف سپاه سامانى درآمد (رجوع کنید به مسكويه، ج 6، ص 33ـ35). پس از مرگ اميرنصر در اواخر رجب 331، وشمگير رى را گرفت. حسن‌بن بويه نيز خود را به نزديكى او رساند. با پيوستنِ سرانِ سپاهِ وشمگير به حسن، وشمگير به طبرستان گريخت و حسن مالك بلامنازع جبال شد (ابن‌اسفنديار، ج 1، ص 298؛ قس ابن‌اثير، ج 8، ص 389،391: سال ?330). حسن‌بن بويه در تعقيب وشمگير راهى طبرستان شد و با همراهى اصفهبد شهرياربن قارن و حسن‌بن فيروزان (پسرعموى ماكانِ كاكى)، بر طبرستان و گرگان تسلط يافت و وشمگير به خراسان گريخت (ابن‌اسفنديار، ج 1، ص 299). حسن نيز، پس از ازدواج با دختر حسن‌بن فيروزان، حكومت گرگان را به وى سپرد و خواهرزاده خود، علیبن كامه، را به حكومت طبرستان گماشت و به جبال بازگشت. در 333، وشمگير با يارى سپاهيان امير جديد سامانى، نوح‌بن نصر، گرگان و طبرستان را گرفت (همانجا؛ ميرخواند، ج 4، ص 45). هم‌زمان، ابوعلى چغانى نيز به رى تاخت و حسن‌بن بويه را مجبور به تخليه رى نمود و بدين ترتيب، بلاد جبال به تصرف سامانيان درآمد (ابن‌اثير، ج 8، ص 443ـ444؛ قس مسكويه، ج 6، ص 133، كه عقب‌نشينى از رى را تدبير سياسى علیبن بويه دانسته است). در 334، احمدبن بويه و برادرانش بغداد را فتح كردند و خليفه عباسى، المستكفى باللّه، به آنان القابى داد و حسن را به ركن‌الدوله ملقب كرد (مسكويه، ج 6، ص 114ـ 115؛ همدانى، ج 1، ص 148).

حسن‌بن بويه در 336، با يارى حسن‌بن فيروزان، وشمگير را از طبرستان و گرگان راند و بار ديگر بر آن مناطق تسلط يافت (ابن‌اثير، ج 8، ص 475ـ476؛ قس مسكويه، ج 6، ص 145ـ 146، كه بدون ذكر نام وشمگير، فقط هزيمت علويان را ثبت كرده است). وشمگير با استمداد از امير نوح، در 337 طبرستان را گرفت. در پاسخ به اين تعرض سپاه سامانى، على عمادالدوله* و احمد معزّالدوله* حكومت خراسان را به حسن‌بن بويه واگذار كردند و اين حكم در شهر رى، در حضور قاضيان و اعيان و بزرگان، خوانده شد (مسكويه، ج 6، ص 149ـ150؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 477ـ478). در اواخر 337، حسن به طبرستان لشكر كشيد و وشمگير به ديلم، نزد الثائر فی اللّه* علوى، گريخت و طبرستان و گرگان بار ديگر به تصرف حسن‌بن بويه درآمد، اما خبر درگذشت عمادالدوله در فارس، حسن را ناچار به بازگشت كرد. وى علی بن كامه را به جانشينى خود در رى گماشت و پسر خود، فناخسرو (ملقب به عضدالدوله)، را در فارس به قدرت رساند (مسكويه، ج 6، ص 171؛ ابن‌اسفنديار، ج 1، ص300). با درگذشت عمادالدوله، رياست خاندان بويه و مقام اميرالامرايى به حسن‌بن بويه رسيد (مسكويه، ج 6، ص 152؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 483ـ 484؛ قس ابن‌اسفنديار، همانجا، كه به نقل از ابواسحاق صابى، احمد را اميرالامرا و حسن را نايب وى در رى دانسته است).

با رفتن حسن‌بن بويه به فارس، الثائر فی اللّه علوى و وشمگير در اواخر 338 طبرستان را گرفتند (ابن‌اسفنديار، همانجا). در 339 سپاهيان سامانى، به فرماندهى منصوربن قراتگين، جبال را تصرف كردند و آل‌بويه را از آن سرزمين راندند. با عزيمت حسن از فارس (قس مسكويه، ج 6، ص 156، كه حسن را در اين زمان مقيم طبرستان دانسته است) و حركت سپاهيان معزّالدوله از كرمانشاه، سامانيان مناطق غربى جبال را تخليه و به اصفهان حمله كردند (مسكويه، ج 6، ص 173؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 487). سلطه سپاه سامانى بر اصفهان، به ‌سبب كمبود آذوقه، طولى نكشيد و آنان در محرّم 339 به خراسان عقب نشستند (ابن‌اثير، ج 8، ص 486ـ488؛ ابن‌خلّكان، ج 2، ص 118). بدين‌ترتيب، بارديگر سلطنت حسن‌بن بويه در جبال استحكام يافت و در 341، او با راندن وشمگير، طبرستان و گرگان را نيز ضميمه قلمرو خود نمود (ابن‌اسفنديار، ج 2، ص 2).

در 342، سپاهيان سامانى، به فرماندهى ابوعلى چغانى، به رى حمله و حسن‌بن بويه را محاصره كردند. وشمگير نيز بار ديگر طبرستان را گرفت. طولانى شدن محاصره رى، سپهسالار سامانى را ناچار به صلح كرد و حسن متعهد شد كه بابت تصرف رى ساليانه دويست هزار دينار به امير سامانى بپردازد (گرديزى، ص 348؛ ابن‌اسفنديار، ج 2، ص 3). حسن در 343 طبرستان را از وشمگير بازستاند (ابن‌اثير، ج 8، ص 504). در همين هنگام احمد معزّالدوله بر سپاه مصر چيره گرديد و در مكه و حجاز به نام حسن ركن‌الدوله خطبه خوانده شد (مسكويه، ج 6، ص 195). در پى عصيان مجدد ابوعلى چغانى بر امير سامانى، حسن با حمايت از ابوعلى چغانى و گرفتن فرمان حكومت خراسان از خليفه براى وى، مايه دل‌مشغولى سامانيان شد، اما با درگذشت نوح‌بن نصر در 344 (مسكويه، ج 6، ص 193ـ194؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 507) و به حكومت رسيدن ابوالفوارس عبدالملك‌بن نوح، سامانيان در 344 از دو سو به قلمرو حسن‌بن بويه تاختند (ابن‌اثير، ج 8، ص 511). سپهسالار جديد سامانى، بكربن مالك، به مقر حكومت او در رى حمله كرد و محمدبن ماكان، از سرداران سامانى، نيز در رأس سپاهى به اصفهان يورش برد و حاكم آنجا (ابومنصور، فرزند حسن‌بن بويه) را عقب راند، اما با حمله ابوالفضل ابن‌عميد، وزير حسن، سرانجام سپاه سامانى مغلوب گرديد. در رى نيز حسن با بهره‌مندى از سپاه اعزامى معزّالدوله، ضمن مقاومت، با تطميع سپهسالار و وعده گرفتن لواى حكومت خراسان از خليفه براى او، صلح نمود (مسكويه، ج 6، ص 197؛ گرديزى، ص350ـ351). در اين زمان، با مرگ ابوعلى چغانى و پراكندگى سپاه او از پيرامون حسن‌بن بويه، گرگان و طبرستان چند بار بين حسن و وشمگير دست‌به‌دست شد (مسكويه، ج 6، ص 231؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 527، 533، 542؛ ابن‌اسفنديار، ج 2، ص 3).

از آن پس تا حدود يك دهه آرامش بر قلمرو حسن‌بن بويه حاكم شد. در 355، بر اثر كشمكشهاى جانشينى ميان اعضاى خاندان مسافريان*، ابراهيم‌بن مرزبان ناچار به حسن پناه برد. حسن نيز وى را يارى داد تا جلوس كند و براى تحكيم دوستى با وى، با خواهر او ازدواج كرد (ابن‌اثير، ج 8، ص 569). در 356، با تحريكات علیبن الياس (حكمران رانده شده كرمان) و وشمگير، سپاه سامانى به فرماندهى ابوالحسن سيمجور بارديگر به قلمرو حسن حمله كردند و در همين هنگام مخالفان داخلى او نيز، با استفاده از فرصت، سر به شورش برداشتند. حسن از پسرش عضدالدوله* و عزّالدوله بختيار* (فرزند و جانشين معزّالدوله) يارى خواست. با مرگ وشمگير در محرّم 357، سپاه سامانى بازگشت و ديگر مخالفان نيز كشته شدند يا سكوت كردند (ابن‌اثير، ج 8، ص 577ـ579). در منازعه بر سر جانشينى ميان قابوس و بيستون* (فرزندان وشمگير)، بيستون از حسن‌بن بويه اطاعت كرد (گرديزى، ص 358). در 361، به سبب كوششهاى ابوالحسن سيمجور، ميان حسن‌بن بويه و منصوربن نوح سامانى صلح دائم برقرار گرديد و حسن، ضمن تجديد تعهد پرداخت خراج رى به سامانيان، نوه خود (دختر عضدالدوله) را به عقد همسرى امير سامانى درآورد (همدانى، ج 1، ص210؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 626؛ گرديزى، ص360، با اين توضيح كه صلح را بعد از 364 و به‌سبب تلاشهاى وزيران حسن‌بن بويه و وزيران سامانى دانسته است).

دو سال پايانى عمر حسن‌بن بويه با حوادثى ناخوشايند همراه بود. در 363، عزّالدوله بختيار با شورش سپاهيان خود مواجه شد و از حسن يارى خواست. حسن نيز وزير خود (ابوالفتح ابن‌عميد فرزند ابوالفضل) و عضدالدوله را به يارى بختيار فرستاد (همدانى، ج 1، ص 215، 218؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 643ـ644)، اما پس از رفع غائله، آنان به قلمرو بختيار طمع كردند و او را حبس نمودند (ابن‌اثير، ج 8، ص 649ـ650). حسن با شنيدن اين خبر بيمار شد كه به مرگ وى، در محرّم 1366، انجاميد (مسكويه، ج 6، ص 397؛ ابن‌اثير، ج 8، ص 651). با واكنش تند حسن‌بن بويه و اعلام آمادگى براى اخراج عضدالدوله از عراق، عضدالدوله به فارس بازگشت (ابن‌اثير، ج 8، ص 652ـ653). اما در 365، با وساطت اعيان و بزرگان، حسن او را به حضور پذيرفت و قلمرو خود را ميان سه فرزند خويش تقسيم نمود. وى عضدالدوله را به جانشينى خود برگزيد و به نيابت از او، مؤيدالدوله را به حكومت اصفهان و همدان، و فخرالدوله را به حكومت رى گماشت (ابن‌اثير، ج 8، ص 669ـ670؛ ابن‌اسفنديار، ج 2، ص 4؛ ميرخواند، ج 4، ص 148).


منابع :
(1) ابن‌اثير؛
(2) ابن‌اسفنديار، تاريخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتيانى، تهران [? 1320ش[؛
(3) ابن‌خلّكان؛
(4) احمدبن نصراللّه تتوى و همكاران، تاريخ الفى: تاريخ هزار رساله اسلام، چاپ غلامرضا طباطبايی مجد، تهران 1382ش؛
(5) حمزةبن حسن حمزه اصفهانى، كتاب تاريخ سنى ملوك الارض و الانبياء عليهم الصلوة والسلام، برلين 1340؛
(6) محمدبن احمد ذهبى، العبر فى خبر من غبر، ج 2، چاپ فؤاد سيد، كويت 1984؛
(7) عبدالحی بن ضحاك گرديزى، تاريخ گرديزى، چاپ عبدالحى حبيبى، تهران 1363ش؛
(8) مسكويه؛
(9) ميرخواند؛
(10) محمدبن عبدالملك همدانى، تكمله تاريخ الطبرى، ج 1، چاپ البرت يوسف كنعان، بيروت 1961.

/ محسن رحمتى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6143
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست