responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6119

 

حسد ، از رذایل اخلاقى، به معناى آرزوىِ زوال نعمتها و داشته‌هاى دیگران. اما برخى از مفسران واژه حسد را در اصل به معنى چیزى را بر چیزى ساییدن چندان كه خراشیده شود، دانسته‌اند (رجوع کنید به ثعلبى؛ ابوالفتوح رازى، ذیل بقره: 109). برخى از فرهنگ‌نویسان، اصل این واژه را از حَسْدَل به معناى كَنِه دانسته‌اند؛ همان‌گونه كه كَنه پوست تن آدمى را زخم می‌كند و خونش را می‌مكد، حسد نیز با جان و روان حاسد چنین می‌كند (رجوع کنید به ازهرى؛ ابن‌منظور؛ زبیدى، ذیل واژه).

حسد حد افراطىِ رفتار كسى دانسته شده است كه از نیك‌بختى مردمان رنج می‌برد (ارسطو، ص 71). بر پایه تعریفى، حسد، آرزوى نابودىِ نعمتهاى دیگران و خواستن آن نعمتها فقط براى خود است (جرجانى، ص 92)، لیكن در تعریفى دقیق‌تر، آرزوى زوالِ نعمتهاى دیگران است كه چه بسا با تلاش براى نابودى آن همراه باشد (یحیی‌بن عدى، ص 19؛ راغب اصفهانى، ذیل واژه). با توجه به اینكه دانشمندان علم اخلاق براى حسد مراتبى ذكر كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به غزالى، 1417، ج 3، ص 204؛ فیض كاشانى، ج 5، ص 334؛ نراقى، ج 2، ص 204ـ205)، به نظر می‌رسد این تعریفها به مراتب حسد اشاره دارند.

واژه حسد و مشتقات آن در چهار آیه از قرآن به كار رفته است (رجوع کنید به بقره: 109؛ نساء: 54؛ فتح: 15؛ فلق: 5): در آیه 109 سوره بقره آمده است اهل كتاب (كه مفسران منظور از آنان را یهودیان می‌دانند، براى نمونه رجوع کنید به ابوالفتوح رازى؛ فخررازى، ذیل آیه) از حسدى كه در دل دارند، دوست دارند مؤمنان را به كفر بازگردانند. در آیه 54 سوره نساء نیز سخن از حسادت به میان آمده است. مُفاد این آیه، بنابر سیاق آیات و تصریح مفسران (براى نمونه رجوع کنید به طبرى؛ طوسى؛ ابوالفتوح رازى؛ فخر رازى، ذیل آیه)، درباره برخى یهودیان همعصر پیامبر است كه به شوكت اسلام و فزونى پیروان آن حسد می‌ورزیدند.

برخى آیات نیز بدون آنكه واژه حسد یا مشتقات آن در آنها به كار رفته باشد، مفهوم حسد را می‌رسانند (براى اطلاع از پاره‌اى از این آیات رجوع کنید به غزالى، 1417، ج 3، ص 202؛ فخررازى، ذیل بقره: 109). براى نمونه، در آیه 32 سوره نساء به مؤمنان فرمان داده شده است تا به آنچه خدا بهره‌شان ساخته راضى باشند و آنچه را خداوند به دیگران داده طلب نكنند. نتیجه این آیه این است كه هر كس چنین نباشد، به حسادت درمی‌افتد (فخررازى، ذیل آیه؛ نیز رجوع کنید به زحیلى، ذیل آیه). غمگین شدن از خوشى دیگرى و شاد شدن از بدبختى او، كه آیه 120 سوره آل‌عمران حاكى از آن است، با مفهوم حسد ملازمت دارد (فخر رازى، ذیل بقره: 109). حسادت برادران یوسف و نفرت شدید آنان از او، در واكنش به محبت بیش از اندازه یعقوب به وى، و تأكید قرآن بر شیطانى بودن این رفتار نیز از آیه هشتم سوره یوسف دریافت می‌شود (همانجا).

واژه بَغْى* در برخى از كاربردهاى قرآنى، داراى وجه معنایى حسد است (رجوع کنید به دامغانى، ص 166؛ تفلیسى، ص 48) و به گفته سیوطى (ج 2، ص 121) بَغْى در لهجه تمیمى به معناى حسد است. فخر رازى (همانجا) برخى از این كاربردهاى قرآنى را ذكر كرده است، لذا به نظر می‌رسد این موارد در شمار آیاتی‌اند كه در آنها از حسد سخن رفته است.

احادیث فراوانى در نكوهش حسد و بیان انگیزه‌ها و نشانه‌هاى آن وجود دارد. بنا بر احادیث، غیبت، چاپلوسی‌و ملامت به هنگام مصیبت، از نشانه‌هاى حسودان است (رجوع کنید به مجلسى، ج 70، ص 251). در حدیثى مشهور، تأثیر این خوى ناپسند در تباه ساختن حسنات آدمى، به تأثیر آتش بر هیزم مانند شده است (ابن‌ماجه، ج 2، ص 1408؛ ابوداوود، ج 4، ص 276). بنابر حدیثى نبوى، حسد از خویهاى ناپسندى است كه هیچ كس از آن در امان نیست (ماوردى، ص 266) و در حدیثى از امام صادق علیه‌السلام (رجوع کنید به كلینى، ج 8، ص 108) حسد یكى از سه امرى است كه هیچ پیامبر و افراد فروتر از او از آن در امان نیستند، اما مؤمن هیچگاه رفتار ناشى از حسد ندارد. در حدیثى دیگر، حسد نخستین گناه است كه در آسمانها ابلیس* و در زمین قابیل (رجوع کنید به هابیل و قابیل*) مرتكب آن گردیدند (ماوردى، ص 261).

شاید به همین سبب، طبق حدیثِ رفع یكى از الطاف خدا در حق مؤمنان برداشته شدن حسد است. در شرح این حدیث، به‌ویژه با توجه به نكوهش شدید حسد، گفته‌اند این عبارت، ناظر به حسد در مرتبه قلب است كه اگر بروز خارجى نیابد نكوهش و كیفر ندارد (براى تفصیل بیشتر رجوع کنید به حدیث رفع*). مفهوم غبطه (منافسه) نیز با حسد در ارتباط است (غزالى، 1417، ج 3، ص 202ـ203)، ولى تفاوت آنها در این است كه آدمى در غبطه آرزوى زوال نعمت دیگران را ندارد، بلكه فقط می‌خواهد آن نعمت را به او هم بدهند (نراقى، ج 2، ص 202ـ 203). غبطه، به عكس حسد، صفتى پسندیده است (رجوع کنید به ماوردى، ص 262)، به‌ ویژه آنكه در روایتى، به صراحت غبطه از صفات مؤمن و حسد از خصلتهاى منافق دانسته شده است (راغب اصفهانى، همانجا؛ مجلسى، ج 70، ص 250). غزالى تصریح كرده است كه این دو مفهوم گاه به جاى هم به كار می‌روند (1417، ج 3، ص 202) و نمونه‌اى از آنها را در یكى از احادیث ذكر كرده است (رجوع کنید به 1364ش، ج 1، ص 127؛ نیز رجوع کنید به فخررازى، همانجا).

غزالى (1417، ج 3، ص 204ـ206) انگیزه‌هاى حسد را هفت چیز برشمرده است: دشمنى و كینه‌توزى، به خود نازیدن، غرور و تكبر، اظهار شگفتى از داشته‌هاى دیگران، ترس ازدست دادن داشته‌هاى خود، عشق به ریاست و شهرت، و خبث نفس (نیز رجوع کنید به مجلسى، ج 70، ص 240؛ نراقى، ج 2، ص 205ـ208؛ امام‌خمینى، ص 107). او به نكته دیگرى نیز توجه داده است: حسد اساساً ریشه در قلب دارد و بنابراین صفت قلب است. این صفت قلبى گاه، در زبان یا رفتار بروز می‌كند كه در این صورت انسان مرتكب گناه (مَظْلمه) شده است و باید از كار خود حلّیت بطلبد (یجب الاستحلال منها)؛ اما گاه حسد در همان مرحله قلب می‌ماند، در این صورت انسان فقط مرتكب گناهى بین خود و خدا شده است. این در حالى است كه اگر این حسدورزى قلبى را به راستى ناروا بداند و خود را در دل نكوهش كند، وظیفه مقابله با حسد را نیز بجا آورده است و دور می‌نماید كه توان آدمى بیش از این مقدار باشد، مگر آنكه خود را در محبت الهى فروافكند تا از التفات به هر چه جز اوست رها شود.

دانشمندان علم اخلاق، به پیروى از غزالى (1417، ج 3، ص 208ـ 212)، براى درمان بیمارى حسد دو روش علمى و عملى ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به فیض كاشانى، ج 5، ص 342ـ 348؛ نراقى، ج 2، ص 212ـ215). ابن‌عربى (سفر 2، ص 344) حسد را خویى جبلّى و ذاتى می‌داند كه نابود شدن آن امكان ندارد (نیز رجوع کنید به گوهرین، ج 4، ص 213). به نظر می‌رسد روایتى از امام صادق علیه‌السلام، كه در آن حسد ممتزج با خون و گوشت آدمى معرفى شده است (رجوع کنید به مجلسى، ج 70، ص 253)، به جبلّى و ذاتى بودن این خوى اشاره دارد.

بنابر دیدگاهى عرفانى، آدمى به هنگام گذر از سراپرده‌هاى ده‌گانه حساب در روز قیامت، در سراپرده هشتم از حسد بازخواست می‌شود و چون حسادت نكرده باشد، به سوى سراپرده نهم می‌رود و به عرش الهى نزدیك‌تر می‌شود (رجوع کنید به ابن‌عربى، سفر4، ص 439ـ440).

در پاره‌اى از مَثَلهاى فارسى و عربى، آموزه‌هایى درباره حسد یافت می‌شود، مانند «اگر حسود نباشد، جهان گلستان است»، «حسود هرگز نیاسود» (دهخدا، ج 1، ص 206، ج 2، ص 696)، «الحسود لایسُود» (میدانى، ج 1، ص 241) و «الاحْسانُ الَى الْعَبیدِ مَكْبَتَةٌ لِلْحَسُود» (نیكى به بندگان مایه خوارى حسود است؛ رجوع کنید به همانجا).

موضوع چشم زخم* با حسد پیوند تنگاتنگ دارد. در برخى روایات به این ارتباط اشاره شده (براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، همانجا) و مفسران، آیه پنج سوره فلق را، كه در آن از حسادتِ حسودان یاد شده است، در این‌باره می‌دانند (براى نمونه رجوع کنید به طبرى؛ طوسى؛ فخررازى، ذیل آیه).


منابع :
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) ابن‌عربى، الفتوحات المكیة، چاپ عثمان یحیى، قاهره، سفر2، 1405/ 1985، سفر4، 1395/ 1975؛
(3) ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره 1373/ 1954)، چاپ افست (بیروت، بی‌تا.)؛
(4) ابن‌منظور؛
(5) ابوالفتوح رازى، روض‌الجنان و روح‌الجنان فى تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقى و محمدمهدى ناصح، مشهد 1365 ـ 1376ش؛
(6) سلیمان‌بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، چاپ محمدمحیی‌الدین عبدالحمید، (قاهره، بی‌تا.)، چاپ افست (بیروت، بی‌تا.)؛
(7) ارسطو، اخلاق نیكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، تهران 1378ش؛
(8) محمدبن احمد ازهرى، تهذیب‌اللغة، ج 4، چاپ عبدالكریم عزباوى، قاهره (بی‌تا.)؛
(9) امام خمینى، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، (تهران) 1373ش؛
(10) حبیش‌بن ابراهیم تفلیسى، وجوه قرآن، چاپ مهدى محقق، تهران 1359ش؛
(11) احمدبن محمد ثعلبى، الكشف و البیان، المعروف تفسیر الثعلبى، چاپ على عاشور، بیروت 1422/ 2002؛
(12) علی‌بن محمد جرجانى، كتاب التعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ 1845، چاپ افست بیروت 1978؛
(13) حسین‌بن محمد دامغانى، الوجوه و النظائر فی‌القرآن، چاپ اكبر بهروز، تبریز 1366ش؛
(14) علی‌اكبر دهخدا، امثال و حكم، تهران 1363ش؛
(15) حسین‌بن محمد راغب‌اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، چاپ محمد سیدكیلانى، بیروت (بی‌تا.)؛
(16) محمدبن محمد زبیدى، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، چاپ على شیرى، بیروت 1414/1994؛
(17) وهبه مصطفى زحیلى، التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت 1418/ 1998؛
(18) عبدالرحمان‌بن ابی‌بكر سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره 1967)، چاپ افست قم 1363ش؛
(19) طبرى، جامع؛
(20) طوسى؛
(21) محمدبن محمد غزالى، احیاء علوم‌الدین، بیروت 1417/1996؛
(22) همو، كیمیاى سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1364ش؛
(23) محمدبن عمرفخررازى، التفسیر الكبیر، او، مفاتیح‌الغیب، بیروت 1421/2000؛
(24) محمدبن شاه مرتضى فیض‌كاشانى، المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء، چاپ علی‌اكبر غفارى، بیروت 1403/1983؛
(25) كلینى؛
(26) صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، تهران 1367ـ 1378 ش؛
(27) علی‌بن محمد ماوردى، ادب الدنیا والدین، چاپ مصطفى سقا، قاهره 1407/ 1986، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(28) مجلسى؛
(29) احمدبن محمد میدانى، مجمع الامثال، مشهد 1366ش؛
(30) محمدمهدی ‌بن ابی‌ذر نراقى، جامع السعادات، چاپ محمد كلانتر، نجف 1387/1967، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(31) یحیی‌بن عدى، تهذیب‌الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادى، تهران 1365ش.

/ هادى بِزْدی‌ثانى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6119
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست