حَسّانبن مالك ، از سرداران امویان در دوران معاویه، یزید، مروان و عبدالملك. وى نواده بَحْدَلبن اُنَیفبن وَلْجَه* و دایى یزید و كنیهاش ابوسلیمان بود. نامش به صورت حسّانبن بحدل نیز ضبط شده است (نصربن مزاحم، ص 207). حسّان رئیس قبیله كلببن وَبَره* (ابنعساكر، ج 12، ص 448) و در جنگ صِفّین (سال 37)، سردار قبیله قضاعه (از قبایل قحطانى) دمشق بود (نصربن مزاحم، همانجا؛ دینورى، ص 172) و نزد بنیامیه منزلت بسیارى داشت. سراى او در دمشق قصرالبَحادِلة نام داشت و معاویه آن را به او اعطا كرده بود. این كاخ بعدها به قصر ابنابیالحدید معروف شد (ابنعساكر، ج 12، ص 448ـ 449؛ ذهبى، 1418، حوادث و وفیات 61ـ80ه ، ص 92ـ93؛ همو، 1402، ج 3، ص 537). وى در دوران حكومت معاویه و یزید كارگزار آنان در فلسطین (طبرى، ج 5، ص 531؛ ابناثیر، ج 4، ص 145) و از كسانى بود كه نظرشان بر رأى یزید غلبه داشت (یعقوبى، ج 2، ص 252ـ253).
پس از مرگ یزید و حكومت كوتاه فرزندش، معاویه، كه چهل روز و بهقولى چهارماه به درازا كشید، اختلاف مردم درباره خلافت بالا گرفت. مردم بیشتر نواحى به ابنزبیر، كه از آغاز خلافت یزید بناى ناسازگارى گذاشته بود، تمایل پیدا كردند و در مناطق گوناگون، همچون حجاز، مصر، شام، جزیره، عراق و خراسان، نامش را بر منبرها میخواندند. فقط مردم اردن ــكه حسّان بر آنان ریاست داشت ــ به بنیامیه وفادار ماندند و از پذیرش بیعت با ابنزبیر سرباز زدند. حسّان میخواست خلافت را به نام خالدبن یزید* كند (ابنسعد، ج 5، ص 41؛ یعقوبى، ج 2، ص 255؛ مسعودى، مروج، ج 3، ص 282؛ همو، تنبیه، ص 307ـ308).
پس از تسلط ابنزبیر بر حجاز، بنیامیه همراه مروانبن حكم از مدینه اخراج شدند و به شام رفتند و مردم شام دو دسته شدند. در اردن، حسّان هواخواه بنیامیه بود و مردم را به سوى آنان دعوت میكرد، اما مردم اردن، عبداللّه و خالد (پسران یزید) را، بهسبب خردسالى، شایسته خلافت نمیدانستند. در دمشق نیز ضحّاكبن قَیس فهرى* هواخواه و عامل عبداللّهبن زبیر بود و به نام وى دعوت میكرد (طبرى، همانجا)، اما وى به سبب حضور بنیامیه در دمشق، هنوز دعوت خود را علنى نكرده بود؛ از اینرو، حسّان نامهاى در طرفدارى از بنیامیه براى ضحاك فرستاد تا براى مردم بخواند و آنان را به بنیامیه متمایل كند. بهرغم مخالفت ضحاك، فرستاده پنهانى حسّان نامه را براى مردم خواند و اختلاف بین طرفداران دو گروه شدت گرفت (همان، ج 5، ص 532ـ533؛ ابناثیر، ج 4، ص 146). سرانجام، ضحاك تسلیم شد و طرفداران هر دو گروه، از جمله حسّان و بنیامیه، در جابیه* گرد آمدند تا با فردى از بنیامیه بیعت كنند، اما بار دیگر ضحاك، به تحریك فردى به نام ثَوْربن مَعْن سُلَمى، مسیر خود را تغییر داد و راهى مَرْج راهِط* شد (طبرى، ج 5، ص 533ـ534؛ ابناثیر، ج 4، ص 147). مردم چهل روز در جابیه بودند و درباره خلافت مشورت میكردند و حسّان امامت نماز آنان را برعهده داشت (طبرى، ج 5، ص 535؛ ابناثیر، همانجا).
بنابه روایت هشامبن محمد كلبى از پدرش، حسّان در این مدت در جابیه خلیفه مسلمانان بود و پس از آن خود را از خلافت خلع كرد و آن را به مروانبن حكم* سپرد. كلبى، ضمن نقل شعرى از كلبیان، به نقش مهم آنان در تقویت خلافت اشاره كرده است (رجوع کنید به ابنعساكر؛ ذهبى، 1402؛ همو، 1418، همانجاها). حسّان در آغاز با خلافت مروان صریحاً مخالف و به انتخاب خالدبن یزید متمایل بود. بیشتر طرفداران بنیامیه، بهسبب سنّ كم خالد و بیتجربگیاش در برابر ابنزبیر و مروان، تمایلى به خلافت او نداشتند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 5، ص 41؛ طبرى، ج 5، ص 532، 534، 536ـ537؛ ابناثیر، ج 4، ص 148)؛ از اینرو، حسّانبن مالك و مردم اردن نیز به خلافت مروان تن دادند (ابنسعد، همانجا). عمروبن سعیدبن عاص براى متمایل ساختن حسّانبن مالك به پذیرش خلافت مروان كوشید، بدین امید كه خودش دومین ولیعهد خلیفه، پس از خالدبن یزید، باشد (مسعودى، مروج، ج 3، ص 285).
حسّان ضمن اشاره به این مطلب كه همه مردم به خلافت مروان راضى نیستند (طبرى، ج 5، ص 537)، براى پذیرش خلافت او شروطى معین كرد. حسّان، در مقام رئیس قحطانیان شام، از مروان خواست كه قومش همان امتیازات روزگار معاویه و یزید و معاویةبن یزید را داشته باشند، از جمله آنكه به دو هزار تن از آنان، به هر یك دو هزار (درهم ؟) مستمرى دهد؛ هر كه بمیرد، پسر و پسرعمویش جایش را بگیرد؛ امر و نهى و صدر مجلس خاص قحطانیان باشد و حل و عقد همه امور به رأى و مشورت آنان انجام شود. مروان نیز با همه این خواستها موافقت كرد (مسعودى، مروج، همانجا). حسّان همچنین از مروان خواست تا خالدبن یزید را ولیعهد خود كند و امارت حِمص را به او دهد (ابنسعد، همانجا).
پس از بیعت، مروان براى جنگ با ضحاك راهى مَرْج راهط شد. ظاهراً، حسّان در این جنگ شركت نكرد و به اردن رفت (رجوع کنید به طبرى، ج 5، ص 537). مروان به قول خود مبنى بر ولایتعهدى خالدبن یزید وفا نكرد و چندى بعد به حسّان گفت كه میخواهد پسرانش، عبدالملك و عبدالعزیز، را به عنوان ولیعهد، یكى پس از دیگرى، معرفى كند، اما حسّان با او مخالفت نكرد و ضمن ایراد خطبهاى، تصمیم خلیفه را به اطلاع مردم رساند و از آنان خواست كه بیعت كنند (یعقوبى، ج 2، ص 257؛ طبرى، ج 5، ص610؛ مسعودى، مروج، ج 3، ص 288). عمروبن سعید نیز، كه در جابیه به عنوان ولیعهد و جانشین خالدبن یزید در نظر گرفته شده بود، بعدها در سال 69 (در دوره خلافت عبدالملكبن مروان) با كمك حسّانبن مالك كشته شد (طبرى، ج 6، ص140ـ145). به این ترتیب، حسّانبن مالك نقش بسیار مهمى در انتقال خلافت امویان از شاخه سفیانى به شاخه مروانى ایفا كرد. درباره ادامه زندگى او اطلاعى در دست نیست؛ روایتى حكایت از آن دارد كه حسّان دوران خلافت عمربن عبدالعزیز (حك: 99ـ101) را درك كرده و در دمشق به سر میبرده است. حسّان شعر نیز میسرود (رجوع کنید به ابنعساكر، ج 12، ص 448ـ450).
منابع : (1) ابناثیر؛ (2) ابنسعد (بیروت)؛ (3) ابنعساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/1995ـ2001؛ (4) احمدبنداوود دینورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛ (5) محمدبن احمد ذهبى، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، حوادث و وفیات 61ـ80ه ، بیروت 1418/ 1998؛ (6) همو، سیر اعلامالنبلاء، ج 3، چاپ شعیب ارنؤوط، محمد نعیم عرقسوسى، و مأمون صاغرجى، بیروت 1402/ 1982؛ (7) طبرى، تاریخ (بیروت)؛ (8) مسعودى، تنبیه؛ (9) همو، مروج (بیروت)؛ (10) نصربن مزاحم، وقعة صفّین،چاپعبدالسلاممحمد هارون ، بیروت 1410/ 1990؛ (11) یعقوبى، تاریخ.