حَزین لاهیجى ، شاعر، مورخ و عالم مشهور شیعى قرن دوازدهم. نام وى محمدعلیبن ابیطالب و حزین تخلص او بود وى در 27 ربیعالآخر 1103 در اصفهان به دنیا آمد (حزین لاهیجى، 1831، ص 18). نسبش با شانزده واسطه به شیخابراهیم زاهد گیلانى*، عارف قرن هفتم و مرشد شیخ صفیالدینِ اردبیلى* (متوفى 735) میرسد (همان، ص 5). موطن اصلى خاندان حزین آستارا بود، اما بعدها جد هشتمش، شهابالدین على، به لاهیجان مهاجرت كرد (همان، ص 5ـ6؛ قس نوزاد، ص 305، كه شهر اردبیل را محل اقامت شهابالدین ذكر كرده است).
پدر حزین در جوانى، براى استفاده از محضر آقاحسین خوانسارى* (متوفى 1099)، به اصفهان رفت و در آنجا مقیم شد. وى در آنجا با دختر یكى از پارسایان ازدواج كرد و صاحب چهار فرزند شد كه اولین آنها محمدعلى بود (حزین لاهیجى، 1831، ص11ـ13). محمدعلى از چهارسالگى نزد ملاشاهمحمد شیرازى تحصیل علم را آغاز كرد، از هشت سالگى از ملكحسین قارى فنون تجوید و قرائت قرآن را فراگرفت و كتابهاى درسى مهمى نظیر شرح جامى بر كافیه، شرح ایساغوجى، شرح مطالع و كتاب من لایحْضُرُه الفقیه را نزد پدر خواند. در همین دوران، میل به سرودن شعر در وى پدیدار شد، اما به دلیل منع پدرش قریحه شاعرى خود را آشكار نمیكرد (همان، ص 18ـ 21). شیخخلیلاللّه طالقانى، استادِ عرفان محمدعلى، با اهداى تخلصِ حزین به وى، شاعرى وى را آشكار كرد و وقتى حزین در مجلسى، در حضور پدرش، در جواب اشعار محتشم كاشانى* شعرى خواند، پدرش نیز او را تشویق نمود (همان، ص 22، 27ـ30).
حزین در سفرهایى كه با پدرش همراه میشد نیز از محضر وى بهره میبرد. او در نخستین سفرش به لاهیجان، در هر منزل، شرح تجرید و زبدةالاصول را نزد پدر میخواند (همان، ص 45ـ47). وى درباره ادیان نیز مطالعه و تحقیق میكرد؛ انجیل را از دانشمند مسیحى، آوانوس، و تورات را نزدِ یكى از یهودیانِ اصفهان بهنام شعیب آموخت. حزین در سفر به فارس، در شهر بیضا با دانشمندى زردشتى آشنا شد و مطالب اساسى زردشتى را از او فراگرفت (همان، ص 15). در 1123، نخست پدرش و سپس مادرش را از دست داد و ناچار سرپرستى برادران كوچكتر و مادربزرگش را برعهده گرفت (همان، ص 15، نیز رجوع کنید به ص100ـ101).
به دنبال حمله افغانان به اصفهان و محاصره آنجا، دو برادر و مادربزرگ حزین براثر بیمارى از دنیا رفتند، كتابخانه ارزشمند حزین كه از پدرش به او به ارث رسیده بود، غارت شد و خود وى نیز سخت بیمار گردید (همان، ص 110ـ112). وى ناچار در محرّم 1135 با لباس مُبَدَّل، با چند تن از بزرگان شهر، از اصفهان خارج شد و به خوانسار و سپس به خرّمآباد رفت. تا حدود یك سال، وضع روحى و قواى فكرى حزین سخت آشفته بود، به طورى كه هیچیك از محفوظات و آموختههاى خود را به خاطر نداشت. در دو سالى كه وى در خرّمآباد مقیم بود، به تدریس شرح اشارات، كافى و تفسیر بیضاوى پرداخت (همان، ص 113ـ 118). در این میان، آشفتگى مرزهاى غربى ایران و لشكركشى عثمانیان، باعث اضطراب مردم آن ناحیه شد. حزین مردم را به ایستادگى در برابر دشمن تشویق كرد و با هفتاد نفر به همدان رفت تا به مقاومت مردم در برابر محاصره عثمانیان كمك كند. سپس از طریق شوشتر به هویزه و بصره رفت و قصد سفر حج كرد، اما بیمار شد و به ایران بازگشت. هنگامى كه دولت عثمانى آذربایجان را گرفت، حزین از طریق كرمانشاه و تویسركان به نجف رفت. پس از سه سال به ایران بازگشت و از آنجا به تهران و سپس به اصفهان رفت. شش ماه در آنجا ماند و شاه طهماسب دوم را در امور كشوردارى اندرز داد، ولى چون تغییرى در رفتار او ندید، از اصفهان خارج شد (رجوع کنید به همان، ص 113ـ190).
حزین در 1145 به حج رفت. در 1146 از بندرعباس با كشتى به سوى سواحل هند رهسپار شد (رجوع کنید به همان، ص 191ـ 233). دو سال در مُلتان ماند و سپس به دهلى رفت. وى در تمام این مدت بیمار بود و تا 1154، كه شروع به نوشتن شرححال خود كرد، در دهلى مقیم بود (رجوع کنید به همان، ص 243ـ 244، 273، 276). تذكرهنویسان هندى بارها به سفرهاى وى اشاره كردهاند (براى نمونه رجوع کنید به واله داغستانى، ج 2، ص 632ـ 635؛ آزاد بلگرامى، ص 194؛ احمدعلى، ص 162). مطالعه زندگى حزین در میان شاعران روزگار خود و شاید در میان تمام شاعران ایران، از حیث سفرهاى بسیار آن، اهمیت دارد و حوادث زندگى او در زندگى كمتر شاعر ایرانى روى داده است (شفیعیكدكنى، ص 72).
در دهلى، محمدشاه براى حزین مقررى تعیین كرد تا زندگیاش آسوده باشد، اما چون حزین هندوستان و مردمش را در اشعار خود هجو كرده بود، شاعران دهلى با این امر مخالفت كردند. حزین هم چون اوضاع را آشفته دید به بنارس* رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند (آزاد بلگرامى، همانجا؛ گوپاموى، ص 198ـ200). با وجود اشعار حزین در هجو مردم هند، آنان خصوصآ بنارسیها براى وى حرمت زیادى قائل بودند و او را انسانى پاك میدانستند (رجوع کنید به هاشمى سندیلوى، ج 1، ص 804؛ خوشگو، دفتر3، ص 291ـ292).
حزین در 11 جمادیالاولى 1180 در بنارس درگذشت و در محلهاى به نام فاطمان، به خاك سپرده شد. آرامگاه او زیارتگاه بسیارى از مردم هند و بنارس بود (احمدعلى، ص 164؛ شوشترى، ص 415).
آثار حزین شامل 53 اثر منظوم و منثور است. اشعار وى در روزگار خودش در هند شهرت بسیار داشت. چندین رساله ارزشمند در نقد اشعار وى نوشته شده است، كه مهمترین آنها تنبیهالغافلین فى الاعتراض على اشعار الحزین (تألیف شده در 1156، از سراجالدین علیخان آرزو*) و نقدى از محمد عظیم ثبات است. تا سده سیزدهم، شش رساله دیگر له و علیه اشعار حزین نوشته شده است كه نشاندهنده اهمیت و نفوذ شعر وى در میان مردم هند است (رجوع کنید به شفیعیكدكنى، ص 17ـ 18). واله داغستانى نیز در تذكره ریاضالشعراء (ج 1، ص 657)، با اینكه انتقادات بسیار بر شعر حزین دارد، جامعیت او را در انواع شعر ستوده است.
حزین در بیشتر قالبهاى شعرى طبعآزمایى كرده است، اما غزلهاى او اهمیت بیشترى دارند. قصاید وى بیشتر استقبال از انورى و خاقانى است (براى نمونه رجوع کنید به حزین لاهیجى، 1374ش، ص559ـ561، 621،623) و دلیلآن تصویرپردازیهاى این دو شاعر است، با این حال این قصاید او در برابر قصاید آنان، بیارج و سست بنیادند. حزین قصیدهاى هم در استقبالِ قصیدهاى از ناصرخسرو سروده (رجوع کنید به همان، ص 551ـ552) كه نه تنها سبك اصلى را در آن رعایت نكرده، بلكه افعالى آورده است كه همگى خارج از قوانین زباناند (شفیعیكدكنى، همانجا). وى چندین قصیده در مدحِ حضرت رسول صلیاللّه علیهوآله (براى نمونه رجوع کنید به حزین لاهیجى، 1374ش، ص 552ـ562)، حضرت على علیهالسلام (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص 567ـ 595) و امام رضا علیهالسلام (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص 595ـ 601) دارد.
غزلیات حزین حدود هفت هزار بیت از دیوانش را تشكیل دادهاند. غزل حزین یكى از آخرین نمونههاى برجسته سبك هندى یا اصفهانى است. شعر وى، برخلاف همه معاصران و پیشینیانش در سبك هندى، از نظر تخیل و بیان، بسیار روشن و فصیح است و پس از صائب و كلیم و چند شاعر مهم دیگر این سبك، حزین از شاعرانِ طراز اول این سبك محسوب میشود (شفیعى كدكنى، ص 108). شعر او حد فاصلى است میان شیوه شاعران قدیم و شاعران سبك هندى (صفا، ج 3، ص 134).
غزلهاى حزین بیشتر از اشعار دیگر شاعران سبك هندى، عاشقانه و عرفانیاند. وى غزلهاى عرفانى خویش را كه ویژگیهاى سبك عراقى دارند، بیشتر در استقبال از اشعار عطار و مولوى و سیدقاسم انوار سروده است (شفیعیكدكنى، ص 108ـ 110). حسینى سنبهلى (ص 107) حزین را در شعر قدیم و جدید استاد میداند. خوشگو (دفتر3، ص 291) حزین را پیرو سعدى و حافظ معرفى كرده كه براى شاعران سبك هندى اهمیت چندانى قائل نبوده است. با اینكه در شعر او مضامین عارفانه و صوفیانه فراوانى به چشم میخورد، دلیل قاطعى وجود ندارد كه بتوان حزین را به سلسلهاى از صوفیان منسوب كرد (شفیعیكدكنى، ص 92). حزین اشعارى هم به عربى دارد كه به نظر برخى، این اشعار به پایه اشعار فارسى وى نمیرسند (سدارنگانى، ص 163؛ صدیق حسنخان، ص 131).
از مندرجات كلیات حزین (ص 9، 123) معلوم میشود كه او قصد داشته است درمقابل خمسه نظامى، پنج دیوان بسراید (سدارنگانى، ص 162؛ نقوى، ص 363). اولین دفتر شعر حزین، مثنوى ساقینامه او، شامل هزاربیت، است. دومین دیوان وى تذكرةالعاشقین است كه آن را، هنگام بازگشت از شیراز و اقامت در اصفهان، در ده هزار بیت سرود. وى دیوان سوم خود را در شیراز با حدود چهار هزار بیت، دیوان چهارمش را به همراه یك مثنوى 1200 بیتى با نام خرابات، در مشهد و پنجمین دیوانش را هنگام اقامت در هند تدوین كرد، كه به این نكته تنها در مقدمه تذكرةالمعاصرین اشاره شده است (رجوع کنید به حزینلاهیجى، 1831، ص 31، 97ـ98، 100ـ 101، 163ـ 164؛ همو، 1375ش، مقدمه سالك، ص 64ـ65). كلیات حزین، كه در كانپور و لكهنو چاپ شده، مشتمل است بر دیوان چهارم او كه دربردارنده قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مثنویاتى با نام چمن و انجمن، خرابات، مطمح الانظار، فرهنگنامه و صفیردل است، همراه دیباچهاى منثور كه در 1172 نوشته شده و نیز مثنوىِ حدیقه ثانى یا ودیعةالبدیعة كه آن را به تقلید از حدیقه سنایى سروده است (حزینلاهیجى، 1375ش، همان مقدمه، ص 65ـ66). دیوان حزین در 1374ش، به كوشش ذبیحاللّه صاحبكار، در تهران چاپ شد.
چون حزین بخش زیادى از عمر خود را صرف فراگیرى علوم دینى و عقلى كرده و نزد شانزده تن از استادان روزگارش شاگردى نموده است (رجوع کنید به همان مقدمه، ص 45ـ46)، آثار بسیارى نیز در حوزههاى علمى و دینى با نثرى روشن و پخته دارد (رجوع کنید به بهار، ج 3، ص310؛ شفیعیكدكنى، ص 103). در بسیارى منابع، او را از علماى بزرگ و جامع انواع علوم خواندهاند (براى نمونه رجوع کنید به مدرس تبریزى، ج 2، ص 41؛ شوشترى، ص 414).
از میان آثار منظوم حزین، شانزده كتاب در حوزه فلسفهاند (از جمله شرح تجرید، كنهالمرام و رساله تجرد نفس)، چهار اثر در علم كلاماند (مانند رساله امامت و بشارتالنبوت)، و پنج اثر در احوال رجال (از جمله اخبار صفیالدین حلى و تذكرة المعاصرین). مهمترین آنها تذكرةالمعاصرین است، در شرححال یكصد تن از دانشمندان و شاعران معاصر مؤلف، كه در اواخر 1165 در هند و تنها با اتكا بر حافظه نوشته است. این كتاب در 1375ش در تهران به كوشش معصومه سالك بهچاپ رسید.
حزین دو اثر نیز در حوزه تاریخ دارد: واقعات ایران و هند، و تاریخ حزین. هر دو كتاب از منابع ارزشمند تاریخ اصفهان در زمان حمله افغانها و نیز سلطنت نادرشاهاند. كتاب اخیر به كوشش بلفور، در 1247/ 1831 در لندن چاپ شد. ظاهراً زندگینامه خودنوشتى هم از حزین به نظم وجود داشته كه در حمله افغانان از كتابخانه وى به غارت رفته و احتمالاً تك نسخهاى از آن را براون* در موزه بریتانیا دیده است (ج 4، ص 278 و پانویس 4).
مجموعهاى از رسائل پراكنده حزین در موضوعات گوناگون (مثل رساله اوزان و مقادیر، المذاكرات فى المحاضرات، و شرح قصیده لامیه) در كنار نُه رساله دیگر او، كه به نام برخى از آنها اشاره شد، با نام رسائل حزین لاهیجى به كوشش على اوجبى و چند تن دیگر در 1377ش در تهران به چاپ رسیده است.
منابع : (1) میرغلامعلیبن نوح آزاد بلگرامى، مآثرالكرام، دفتر2، حیدرآباد، دكن 1331/1913؛ (2) احمدعلى، هفت آسمان، كلكته 1873، چاپ افست تهران 1965؛ (3) محمدتقى بهار، سبكشناسى، یا، تاریخ تطور نثر فارسى، تهران 1355ـ1356ش؛ (4) محمدعلیبن ابیطالب حزینلاهیجى، تاریخ حزین، چاپ اف. سى. بلفور، لندن 1831؛ (5) همو، تذكرة المعاصرین، چاپ معصومه سالك، تهران 1375ش؛ (6) همو، دیوان، چاپ ذبیحاللّه صاحبكار، تهران 1374ش؛ (7) همو، كلیات حزین، نسخه خطى كتابخانه (ش 1) مجلس شوراى اسلامى، ش 971؛ (8) میرحسین دوست حسینیسنبهلى، تذكره حسینى، چاپ سنگى (لكهنو 1292)؛ (9) بندربنداس خوشگو، سفینه خوشگو، دفتر3، چاپ سیدشاهمحمد عطاءالرحمان عطاكاكوى، پتنه 1378/1959؛ (10) هرومل سدارنگانى، پارسیگویان هند و سند، (تهران) 1355ش؛ (11) محمدرضا شفیعى كدكنى، شاعرى در هجوم منتقدان: نقد ادبى در سبك هندى پیرامون شعر حزین لاهیجى، تهران 1375ش؛ (12) عبداللطیفبن ابیطالب شوشترى، تحفةالعالم، و، ذیل التحفه، چاپ صمد موحد، تهران 1363ش؛ (13) صدیق حسنخان، شمعانجمن، چاپ سنگى بهوپال 1293؛ (14) ذبیحاللّه صفا، گنج سخن: شاعران بزرگ پارسیگوى و منتخب آثار آنان، (تهران 1969)؛ (15) محمد قدرتاللّه گوپاموى، كتاب تذكره نتائجالافكار، بمبئى 1336ش؛ (16) محمدعلى مدرستبریزى، ریحانة الادب، تهران 1369ش؛ (17) علیرضا نقوى، تذكرهنویسى فارسى در هند و پاكستان، تهران 1343ش؛ (18) فریدون نوزاد، «حزین لاهیجى»، ارمغان، دوره 39، ش 5 (مرداد 1349)؛ (19) علیقلیبن محمدعلى واله داغستانى، تذكره ریاضالشعراء، چاپ محسن ناجى نصرآبادى، تهران 1384ش؛ (20) احمدعلى هاشمى سندیلوى، تذكره مخزنالغرائب، چاپ محمدباقر، لاهور 1968ـ1970؛
(21) Edward Granville Browne, A literary history of Persia, vol.4, Cambridge 1969.