responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5984

 

خُبَيْب‌ بن عَدِىّ بن مالك ، ‌بن عامر اَوْسى انصارى، از اصحاب رسول خدا صلي‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم و از نخستين شهداى صدر اسلام. او از قبيله اوس و از انصار بود. خبيب‌بن عدى در زمرۀ مسلمانانى است كه در جنگ بدر حضور داشتند و در كنار پيامبر با مشركان نبرد كردند. او در اين غزوه حارث‌بن عامربن نَوْفَل، از مشركان، را به قتل رسانيد (ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 440؛ ابن‌قدامه مقدسى، ص 305؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 2، ص 262ـ263؛ قس ابن‌اثير، 1399، ج 2، ص 167). خبيب در جنگ احد نيز همراه رسول خدا بود (ذهبى، ج 1، ص 246).

خبيب‌بن عدى يكى از مبلّغانى بود كه پيامبر در صفر سال 4، به درخواست طوايف عَضَل و قارَه براى تبليغ دين اسلام به سوى آنان اعزام كرد، اما نمايندگان طوايف عضل و قاره خيانت كردند و به يارى طايفه بني‌لحيان برخى از ياران پيامبر را به شهادت رساندند (ابن‌سعد، ج 2، ص 55ـ56؛ رجوع کنید به واقدى، ج 1، ص 354ـ357؛ ابن‌اثير، 1399، ج 2، ص 167؛ قس ابن‌هشام، ج 3، ص 178، كه تاريخ اين حادثه را سال 3 نوشته است). در اين واقعه (رجوع کنید به رَجيع*) خبيب‌بن عدى و زيدبن دَثنه را اسير كردند و به مكه بردند و آنان را در مقابل دو اسير از هذيل كه در مكه بودند، به قريش فروختند (ابن‌هشام، ج 3، ص 180). به گفتۀ ابن‌اسحاق، حُجَيْربن اَبى اِهاب تَميمى، هم‌پيمان بني‌حارث و برادر مادرى حارث‌بن عامربن نوفل، خبيب‌بن عدى را خريد و او را به عُقبَه، پسر حارث‌بن عامر، سپرد تا وى را به انتقام خون پدرش، كه در غزوۀ بدر كشته شده بود، بكشد (واقدى، ج 1، ص 357؛ ابن‌هشام، ج 3، ص 180؛ قس روايتى كه حاكى از آن است كه خبيب‌بن عدى را فرزندان حارث‌بن عامر خريدند، رجوع کنید به واقدى، همانجا؛ روايتى نيز از آن حكايت دارد كه جمعى از فرزندان مشركانى كه در بدر كشته شده بودند، خبيب را مشتركآ خريدند، رجوع کنید به ابن‌اثير، اسدالغابة، ج 2، ص 121؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 440؛ ابن‌اثير، 1399، ج 2، ص 167).

از آنجا كه اسارت خبيب در ماه حرام (ذيقعده) بود، بني‌حارث تصميم گرفتند او را مدتى در اسارت نگاه دارند. خبيب‌بن عدى در خانۀ زنى به نام ماويه (واقدى، همانجا) يا در خانۀ دختر حارث‌بن عامر يا دختر عقبةبن حارث (رجوع کنید به ابن‌اثير، 1390، ج 2، ص 120ـ121)، زندانى شد. گفته شده است زنى كه خبيب در خانه‌اش زندانى بود، از خبيب كراماتى ديد، از جمله آنكه يك بار خبيب را در حال خوردن خوشه‌اى انگور مشاهده كرد، در حالى كه آن هنگام در مكه باغى و انگورى نبود (واقدى، همانجا؛ ابن‌سعد، ج 8، ص 301ـ302؛ ابن‌عبدالبرّ، همانجا). هنگامى كه خبيب در حبس بود، اگرچه فرصتى براى انتقام‌جويى يافت، غدر و خيانت نكرد و آن زن چون اين رفتار كريمانه او را ديد، گفت كه هرگز اسيرى بهتر از خبيب‌بن عدى نديده است (همانجاها).

هنگامى كه قريش تصميم گرفتند خبيب را بكشند، وى را به تَنْعيم بردند (ابن‌كلبى، ص 629؛ ابن‌اثير، 1390، ج 2، ص 121) كه در سه ميلى مكه، بيرون حرم، در راه مدينه قرار دارد (ياقوت حموى، ذيل ماده). جمعى از مردم مكه نيز همراه وى به تنعيم رفتند (واقدى، ج 1، ص 358). خبيب درخواست كرد به وى مهلت دهند تا دو ركعت نماز بخواند. بني‌حارث پذيرفتند و خبيب پيش از مرگ، دو ركعت نماز خواند و اين كار خبيب سنّت ماندگارى شد براى كسانى كه تسليم مرگ اجبارى مي‌شوند (ابن‌هشام، ج 3، ص 182؛ ابن‌اثير، 1399، ج 2، ص 168؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مدخل). خبيب‌بن عدى هنگام مرگ بسيار آرام و خونسرد بود. وى كه داراى قريحۀ شاعرى بود، هنگام مرگ اشعارى خواند كه روحيۀ وى را در هنگام شهادت به خوبى نشان مي‌دهد (رجوع کنید به ابن‌هشام، ج 3، ص 185ـ186؛ ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 441؛ ابن‌اثير، 1390، ج 2، ص 121ـ122). خبيب‌بن عدى قبل از مرگ اين دعا را به درگاه خداوند خواند : خدايا به حساب يكايك اينان برس و ايشان را دسته‌دسته بكش و از ايشان احدى را باقي‌مگذار (ابن‌هشام، ج 3، ص 182). اين دعا نيز سنّتى براى آيندگان شد، كه معمولا در هنگامه‌هاى سخت به عنوان نفرين به دشمن خوانده مي‌شود. خبيب نخستين مسلمانى بود كه به دار آويخته شد (ابن‌اثير، 1390، ج 2، ص 122). او را به تيرى چوبى بستند و چهل تن از فرزندان كشته‌شدگان مشركان در بدر، با زخم نيزه او را از پاى درآوردند (رجوع کنید به واقدى، ج 1، ص 361). گفته شده است، چون خبيب‌بن عدى كشته شد، صورتش به سوى قبله بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وى را به حال خود رها كردند (ابن‌حجر عسقلانى، ج 2، ص 264). يكى از ياران پيامبر به نام عَمروبن اُمَيّه ضَمرى كه براى قتل ابوسفيان مأمور شده، اما موفق به اين كار نشده بود، به سوى مدينه بازگشت. وى در تنعيم به پاى چوبه دار خبيب كه نگهبانان پيرامون آن بودند، رفت و پيكر او را پايين آورد و چند قدمى بر دوش كشيد. چون نگهبانان هشيار شدند و او را دنبال كردند، پيكر خبيب را انداخت و گريخت، اما پيكرش بعد از آن ديده نشد، گويى كه زمين آن را بلعيده باشد (ابن‌اثير، 1399، ج 2، ص 169ـ170؛ همو، 1390، ج 2، ص 122؛ قس ابن‌حجر عسقلانى، ج 2، ص 263ـ264، كه نوشته است رسول خدا مقداد و زبير را براى پايين آوردن پيكر خبيب و دفن آن فرستاد).

رواياتى كه درباره مرگ خبيب‌بن عدى نقل شده متفاوت، اما اغلب نزديك به روايت فوق‌الذكر است. اگرچه عقبةبن حارث‌بن عامر را به عنوان قاتل خبيب‌بن عدى نام برده‌اند (رجوع کنید به زبيرى، ص 204ـ205؛ ابن‌اثير، 1390، ج 2، ص 121)، گفته شده كه عقبةبن حارث سوگند خورده كه او خبيب را نكشته است و او در آن هنگام خردسال‌تر از آن بوده كه چنين كند. از او نقل شده است كه «ابا مَيْسَرَه نيزه را در دست من قرار داد و دست مرا به همراه نيزه گرفت و خبيب را ضربه‌زد تا او را به قتل رسانيد» (واقدى، ج 1، ص 361؛ ابن‌هشام، ج 3، ص 182).

خبيب چنان بر سر ايمانش پايدار و استوار بود كه هنگام مرگ چون از او خواستند از اسلام و پيامبر روى برگرداند تا آزادش كنند، پاسخ داد كه اگر همه آنچه در زمين است از آن من باشد، دوست ندارم از اسلام روگردانم. مشركان هنگام قتل خبيب به او گفتند، آيا دوست‌داشتى اكنون محمد در جاى تو بود و تو نزد خانواده‌ات مي‌بودى؟ و خبيب پاسخ داد كه به خدا سوگند، من دوست ندارم محمد در جاى خودش، خارى به پايش فرو رود (واقدى، ج 1، ص 360؛ قس ابن‌هشام، ج 3، ص 180، كه گفتار مذكور را دربارۀ زيدبن دثنه نقل كرده است). حسّان ثابت اشعارى در رثاى خبيب‌بن عدى گفته است (رجوع کنید به ابن‌هشام، ج 3، ص 186ـ187).

چهرۀ خبيب‌بن عدى به عنوان شهيدى كه بسيار مظلومانه و توأم با شكنجه و در اسارت به قتل رسيد، پيرايه‌اى قدسى يافته است (د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مدخل) و از مأموريتى كه خبيب و ديگر يارانش براى آن اعزام شدند (رجوع کنید به ابن‌اثير، 1399، ج 2، ص 167)، مي‌توان دريافت كه خبيب مردى اهل علم و فضل و آشنا به احكام اسلام بوده است.


منابع :
(1) ابن‌اثير، اُسْدُ الغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمدابراهيم بنا و محمداحمد عاشور و محمود عبدالوهاب فايد، قاهره 1390/1970؛
(2) همو، الكامل فى التاريخ، بيروت 1385ـ1386؛
(3) ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمييز الصحابة، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
(4) ابن‌سعد (بيروت)؛
(5) ابن‌عبدالبر، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
(6) عبداللّه ابن‌قُدامة مقدسى، الاستبصار فى نسب الصحابة من الانصار، چاپ على نويهض، بيروت 1392/1972؛
(7) ابن‌كلبى، جمهرة النسب، چاپ ناجى حسن، بيروت 1407/1986؛
(8) ابن‌هشام، السيرة النبوية، چاپ مصطفى سقا و ابراهيم ابيارى و عبدالحفيظ شلبى، قاهره 1936؛
(9) ذهبى؛
(10) مصعب‌بن عبداللّه زبيرى، كتاب نسب قريش، چاى لوى پروونسال، قاهره 1953؛
(11) محمدبن عمر واقدى، كتاب المغازى، چاپ مارسدن جونس، قاهره 1966؛
(12) ياقوت حموى؛


(13) EI2, "KHUBAYB", by A.Y. Wensinck.

/ محمدحسن سعيدى /

تاریخ انتشار اینترنتی: 25/07/1388

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5984
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست