شاه حسين اصفهانى ، وزير شاه اسماعيل اول صفوى. نسب وى از مادر به شيخ يوسف، بنّاى مشهور اصفهانى و از مشايخ صوفيه، ميرسد (ولى قليخان شاملو، ج 1، ص 46؛ حسينى قمى، ج 2، ص 939). در منابع، از او با نام ميرزا شاه حسين نيز ياد شده است. شاه حسين در جوانى با معمارى و بنّايى روزگار ميگذراند. از چگونگى ورود او به دربار صفوى اطلاعى در دست نيست. به گفتۀ سام ميرزا (ص 55)، شاه حسين به سبب داشتن خط نيكو، مدتى محصل ماليات ديوانى اصفهان بود. او در 909، وزيرِ دورميش خان شاملو، داروغه اصفهان و خواهرزادۀ شاه، شد (جهانگشاى خاقان، ص 184؛ حسينى قمى، ج 1، ص 151). پس از جنگ چالدران در 920، شاه حسين به سبب نجات اهل حرم كه سرگردان در نزديكى چالدران به سرميبردند و رساندن آنها به مراغه، مورد توجه شاه اسماعيل قرار گرفت و در 921 وزير او شد (عالم آراى شاه اسماعيل، ص 530؛ جهانگشاى خاقان، ص 509؛ روملو، ج 2، ص 1089). هر چند خواندمير (ج 4، ص 549) بر آنست كه شاه اسماعيل با استشاره و استخاره وى را وزير خود كرد، كسب اين منصب جديد كه بخشى به سبب حوادث و خوش اقبالى شاهحسين بود، به شايستگى، كاردانى و ذكاوت وى نيز مربوط ميشود، زيرا وى بدون داشتن پايگاهى اشرافى يا خانوادگى توانست به چنين مقامى دست يابد. ميرزا شاه حسين از مقربان درگاه و به سبب كنارهگيرى شاه از امور مملكتى، مدبر كارها شد (خورشاه، ص 72؛ حسينى جنابدى، ص 291ـ292؛ حسينى قمى، ج 1، ص 154ـ155)، چندان كه در نجات جان شاه طاهر دكنى*، كه به دليل گرايش اسماعيلى و ادعاى سيادت مغضوب شاه صفوى شده بود، نقش برجستهاى داشت (خورشاه، تعليقات نصيرى، ص 326). اعتقاد شاه اسماعيل به وزيرش حسادت اطرافيان، به خصوص قزلباشان را برانگيخت و آنها در پى فرصتى بودند تا او را از صحنۀ سياست دور كنند. پس از پذيرايى پر تجمل و مفصّل شاه حسين از شاه و همراهانش در كاشان (كه سُيورغال* وى بود)، به وى تهمت دزدى زدند، اما شاه به اين گفتهها اعتنايى نكرد (حسينى جنابدى، ص 311ـ312). در 927، شاه حسين در بركنارى حاكم هرات، اميرخان موصلو، كه شاه اسماعيل از او به سبب كشتن ميرمحمد يوسف (شيخالاسلام هرات) رنجيدگى داشت، بسيار مؤثر بود. اين كار موجب خشمگينتر شدن تركمانان نسبت به او گرديد (عالمآراى شاه اسماعيل، ص 617ـ620). سرانجام در 929، شاه حسين در پى توطئهاى در تبريز، به دست شاهقلى (ركابدار خاصه و از نزديكان اميرخان موصلو) به قتل رسيد. شاهقلى كه با شاه حسين بر سر مسائل مالى اختلاف داشت، با حيله دستور قتل وزير را از شاه اسماعيل گرفت (خواندمير، ج 4، ص 595ـ596؛ منشى قزوينى، ص 138). شاه اسماعيل پشيمان از كردۀ خويش، دستور داد جنازۀ وزير را در عتبات دفن كنند. همچنين، دستور كشتن شاهقلى را داد و اموال او را به فرزندان شاه حسين بخشيد (عالم آراى شاه اسماعيل، ص 620؛ جهانگشاى خاقان، ص 602ـ603؛ حسينى جنابدى، ص 353ـ357).
شاه حسين حدود نه سال در منصب وزارت، بر همۀ امور حاكم بود. به گفتۀ سام ميرزا (ص 56)، وى با بزرگان دربار با احترام رفتار نميكرد، اما خوشذوق بود و در سرودن شعر از اميرعليشير تقليد ميكرد. ابياتى از شاه حسين در خلاصةالتواريخ ضبط شده است (حسينى قمى، ج 1، ص 151ـ152). شاه حسين به معمارى توجه داشت. ساخت بناهايى را نيز به وى نسبت دادهاند، از جمله عمارت امامزاده هارونولايت، و مسجد على، هر دو در اصفهان (همان). اين بنا متعلق به دورۀ سلجوقيان است و به همين دليل آن را مسجد سنجر هم خواندهاند. در كتيبۀ سردر مسجد، از شاه حسين به عنوان بانى مسجد ياد شده است (هنرفر، ص 369ـ375؛ رفيعى مهرآبادى، ص 715ـ716).
منابع : (1) جهانگشاى خاقان، تاريخ شاهاسماعيل، چاپ اللّه و نامضطر، اسلامآباد 1364ش؛ (2) ميرزابيگ حسنبن حسينى حنابدى، روضةالصفويه، چاپ غلامرضا طباطباييمجد، تهران 1378ش؛ (3) قاضياحمدبن شرفالدين الحسين الحسينى قمى، خلاصةالتواريخ، چاپ احسان اشراقى، تهران 1363ش؛ (4) خواندمير، تاريخ حبيبالسير فى اخبار افراد بشر، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران، 1362ش؛ (5) خورشاهبن قبادالحسينى، تاريخ ايلچى نظامشاه، تاريخ صفويه از آغاز تا سال 972 هجرى قمرى، چاپ محمدرضا نصيرى ـ كوئيچيهانهرا؛ (6) تهران 1379ش؛ (7) ابوالقاسم رفيعى مهرآبادى، آثار ملى اصفهان، تهران 1352ش؛ (8) حسنبيگ روملو، احسنالتواريخ، چاپ عبدالحسين نوايى، تهران 1384ش؛ (9) سامميرزاى صفوى، تحفه سامى، چاپ وحيد دستگرى، ضميمه سال شانزدهم ارمغان، تهران 1314ش؛ (10) عالمآراى شاهاسماعيل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران 1349ش؛ (11) بوداق منشى قزوينى، جواهرالاخبار، بخش تاريخ ايران از قراقويونلو، سال 984ه ق، چاپ محسن بهرامنژاد، تهران 1378ش؛ (12) وليقليبن داود قليشاملو، قصص الخاقانى، چاپ سيدحسن سادات ناصرى، تهران 1371ش؛ (13) محمود هدايت، گلزار جاويدان، تهران 1353ش؛ (14) لطفالله هزفر، گنجينه آثار تاريخى اصفهان، اصفهان 1344ش.