دوقوز خاتون ، همسر بزرگ هولاكوخان (حك : 654ـ663). نام وى به صورت دوغوزخاتون نيز آمده است (رشيدالدين فضلاللّه، ج 1، ص 119. در د. ايرانيكا، ذيل مادّه؛ هاوارث ، ص 212 : "دكوز خاتون"). از تاريخ تولد و اوايل زندگانى وى اطلاعى در دست نيست. وى دختر ايقُو و نوۀ اونگخان، هر دو از بزرگان قوم كِرائيت، بود (رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 963). دوقوز خاتون ابتدا همسر تولوى* (متوفى 627)، پدر هولاكو، بود. پس از شكست اونكخان از چنگيز، دوقوز خاتون به همسرى تولوى درآمد (رشيدالدين فضلاللّه، ج 1، ص 119؛ د. ايرانيكا، همانجا) و پس از درگذشت تولوى، براساس سنّت مغولان ــكه پسر با بيوگان پدرش، به جز مادر خودش، ازدواج ميكردــ همسر هولاكو شد (رشيدالدين فضلاللّه؛ هاوارث، همانجاها).
زمانى كه منكوقاآن (حك: 648ـ657)، خان بزرگ مغول، به حكومت رسيد، هولاكو را براى تصرف ايران و سركوبى اسماعيليان به ايران فرستاد (جوينى، ج 3، ص 90؛ رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 977؛ معينالدين نطنزى، ص 133؛ حمداللّه مستوفى، ص 588ـ589). در اين سفر دوقوز خاتون با هولاكو همراهى ميكرد، زيرا منكوقاآن به هنگام اعزام هولاكو از او خواست تا در مسائل با دوقوز خاتون مشورت نمايد (رشيدالدين فضلاللّه، همانجا). اين مطلب توانايى و درايت دوقوز خاتون را در امر كشوردارى تأييد ميكند. شأن و اعتبار وى نزد هولاكو بسيار بود، چنان كه هر امرى كه او در آن دخالت ميكرد بر طبق خواستش انجام ميپذيرفت و هيچ كس توانايى مخالفت با او را نداشت (تتوى و قزوينى، ج 6، ص 4017)، از جمله پس از فتح بغداد، عزالدين، سلطان روم، را نزد هولاكو شفاعت كرد (رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 1023).
قوم كرائيت مسيحى بودند و هولاكو به احترام دوقوز خاتون، كه او هم مسيحى بود، همواره مسيحيان را محترم ميشمرد و در تمام قلمروش براى مسيحيان كليسا احداث نمود. در اردوى دوقوز خاتون نيز كليسايى سيار وجود داشت و در آن ناقوس نواخته ميشد (رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 963). دوقوز خاتون يكى از جاثَليق (عنوان رئيس مذهبى در بعضى كليساهاى شرقى، به ويژه در ارمنستان، حبشه و گرجستان) ارمنى، به نام وارْتان، را مشاور خود كرد (اقبال، ص 198). به هنگام حمله به بغداد، براى فتح آنجا و براندازى خلافت عباسى، با اينكه هولاكو بودايى بود، سردارى مسيحى به نام كِيتْبُو بوقا را از جمله فرماندهان قرار داد (رجوع کنید به رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 1008؛ گروسه، ص 583). در زمان تصرف بغداد، دوقوز خاتون از هولاكو خواست تا جان و مال مسيحيان نستورى و ساير مسيحيان را از هرگونه آسيبى ايمن دارد. به همين سبب، به دستور ماكيخا، رئيس فرقۀ مسيحيان نستورى، مسيحيان بغداد به يكى از كليساها پناه بردند و برخى مسلمانان نيز به آنان پيوستند و بدين ترتيب، از هرگونه آسيبى مصون ماندند. هولاكو يكى از قصرهاى خليفۀ عباسى را در اختيار ماكيخا قرار داد. اين قصر محلى بود كه پيش از آن، دواتدار كبير* در آنجا سكونت داشت (ابنفوطى، ص 262ـ263؛ اشپولر، ص 173؛ گروسه، ص 582ـ583). رفتار هولاكو مشخص كرد كه اعتماد مسيحيان به او و دوقوز خاتون صحيح بوده است، به اين سبب مسيحيان مغولان را منجى خود ميدانستند (اشپولر، همانجا).
هولاكو به مسيحيان اجازه داد تا ناقوسهاى كليسا را به صدا درآورند و خود در مراسم مذهبى مسيحيان در كليساهايى، كه به فرمان دوقوز خاتون بنا شده بود، شركت جست (اشپولر، ص 174). دوقوز خاتون بر اين اميد بود كه دين مسيحيت روز به روز ترقى نمايد (گروسه، ص 583).
پس از فتح بغداد، هولاكو به مناطق مسلماننشين شام و مصر لشكر كشيد. در لشكركشى به مصر، كيتبوبوقا فرمانده سپاه بود. يكى از دلايل نبردهاى هولاكو با مسلمانان مصر و شام، تحريكات دوقوز خاتون بود (رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 1025، 1028؛ بيانى، ص 61).
در 663، هولاكو درگذشت و دوقوز خاتون، پس از چهار ماه و يازده روز، در رمضان همان سال وفات يافت (رشيدالدين فضلاللّه، ج 2، ص 1052؛ وصّافالحضره، ص 52؛ بناكتى، ص 426). ادعاى استفانوس اربليان (مورخ ارمنى)، مبنى بر مسموم شدن دوقوز خاتون توسط علاءالدين عطاملك جوينى، در هيچ منبعى تأييد نشده است (د. ايرانيكا، ذيل مادّه). چون دوقوز خاتون فرزندى به دنيا نياورد، پس از درگذشت هولاكو، پسر او اباقا، از همسرش يسونجين خاتون، به ايلخانى رسيد.
منابع : (1) عبدالرزاق ابنفوطى، حوادث الجامعه و التجارب النافعه، چاپ بشار عوّاد معروف و عماد عبدالسلام روؤف، بيروت 1997؛ (2) عباس اقبال، تاريخ مغول از حمله چنگيز تا تشكيل دولت تيمورى، تهران 1364ش؛ (3) داوودبن محمد بناكتى، تاريخ بناكتى «روضة اوليالالباب فى معرفة التوارخى و الانساب»، چاپ جعفر شعار، تهران 1348ش؛ (4) شيرين بيانى، زن در ايران عصر مغول، تهران 1352ش؛ (5) قاضى احمد تتوى و آصفخان قزوينى، تاريخ الفى (تاريخ هزارساله اسلام)، چاپ غلامرضا طباطباييمجد، تهران 1382ش؛ (6) عطاملكبن محمد جوينى، تاريخ جهانگشاى، چاپ محمد عبدالوهاب قزوينى، ليدن 1911ـ1937، 3ج، چاپ افست تهران (بيتا.)؛ (7) حمداللّه مستوفى، تاريخ گزيده، چاپ عبدالحسين نوائى، تهران 1362ش؛ (8) رشيدالدين فضلاللّه، جامعالتواريخ، چاپ محمد روشن و مصطفى موسوى، تهران 1373ش؛ (9) رنه گروسه، امپراطورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده، تهران 1365ش؛ (10) معينالدين نطنزى، منتخبالتواريخ معينى، چاپ ژان اوبن، تهران 1336ش؛ (11) عبداللّهبن فضلاللّه، وصّافالحضره، تاريخ وصّاف، چاپ سنگى، بمبئى 1269ق؛
(12) Henrey H. Howorth, History of the Mongols from the 9th to the 19th century, New york; (13) Encyclopedia of Iranica, s.v. "Dokuz (Doquz) K¤atu¦n" (by Charles Melville); (14) Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran, Leiden, 1985.