شنا ، از ورزشهای مورد توجه و توصیه نزد مسلمانان. اعراب به سه ورزش شنا، تيراندازى و سواركارى توجهى ويژه داشتند و رواياتى از پيامبر صلياللّهعليهوآلهوسلم دراينباره معروف است، از جمله «علّموا اولادكم السباحة و الرماية و الفروسيّة»: به فرزندان خود شنا و تيراندازى و سواركارى بياموزيد (عسقلانى، ج 1، ص 164؛ سيوطى، 1421، ج 4، ص 80؛ همو، 1426، ص 45ـ46) يا «حقالولد عليالوالدان يعلمهالكتابة و السباحة و الرماية...»: حق فرزند بر پدر آن است كه او را كتابت و شنا و تيراندازى بياموزد... (سيوطى، 1421، ج 4، ص 79؛ همو، 1426، ص 35). گفته شده است كه عمربن خطّاب به ساكنان شهرهاى بزرگ اسلامى توصيه كرد كه به فرزندان خود شنا و سواركارى بياموزند (جاحظ، ج 2، ص 147؛ نيز رجوع کنید به ابنقتيبه، ج 2، ص 168؛ سيوطى، 1426، ص 51ـ52). حجاجبن يوسف به معلم فرزندش سفارش كرد كه قبل از نوشتن، شنا كردن را به فرزند من بياموز زيرا او كسى را مييابد كه به جايش بنويسد ولى كسى را نمييابد كه به جايش شنا كند (جاحظ، همانجا؛ ابنقتيبه، ج 2، ص 166). به هر روى، از توصيههاى بزرگان به پدران اين بود كه در كنار حساب و كتاب، به فرزندان خود شنا بياموزند. عرب، كسى را كامل ميدانست كه نوشتن، تيراندازى و شعر و شنا را نيك بداند (همان، ج 2، ص 168)، از اينرو سعدبن عباده خزرجى را در زمان جاهليت «كامل» ميناميدند (كتانى، ج 2، ص 93). بنابر روايتى از ابنعباس، پيامبر صلياللّه عليهوآلهوسلم در مدينه فرمود: «أحسنتالعوم فى بئر بنيعديبن نجار»: من شنا را در بئر بنيعديبن نجار آموختم (ابنسعد، ج 1، ص 73؛ سيوطى، 1426، ص 71ـ72) و سيوطى (همانجا) از همين روايت برداشت كرده كه پيامبر شنا كردن ميدانسته است، ولى برخى اين قول را نپذيرفتهاند (رجوع کنید به كتانى، همانجا). در منابع، زبيربن عوام و عمروعاص را نيز شناگرانى ماهر دانستهاند (Ä فاكهى مكى، ج 1، ص 251؛ ذهبى، ج 3، ص 370؛ ابنكثير، ج 3، ص 76، ج 8، ص 335).
شنا در قرن چهارم سخت مورد توجه بود و گفته شده كه اهالى بغداد بسيار به شنا علاقهمند بودند و از مهارت خود در اين فن، نمايشهايى خارقالعاده ميدادند (رجوع کنید به ابنجوزى، ج 14، ص 44؛ متز، ج 2، ص 448). اسامى فراوانى در اين قرن بر اقسام شنا اطلاق ميشده است كه اكنون در قاموسهاى عربى نيز بهندرت توضيحى روشن براى آنها يافت ميشود (رجوع کنید به سلامه، ص 283 و پانويس 14)، مانند شناى شق، ذرع، قمر، استلقاء، تزاوُر، شكلبى، طاووس، عقربى، مُقَرفَس، موزون، كامل، طويل، مقيّد و غيره (رجوع کنید به ابومطهر ازدى، ص 107). البته شنا در محيط خشك و بيابانى عربستان اهميت چندانى نداشته است، بلكه با گسترش جغرافيايى جهان اسلام پس از فتوحات، مسلمانان نياز به شنا را، به سبب افزايش سفرها و جنگهاى دريايى، دريافتند و بدان اهتمام ورزيدند (سلامه، ص 283ـ284).
براى دريانوردان و نيز جنگجويانى كه در كشتيهاى جنگى خدمت ميكردند، دانستن شنا حياتى بود (رجوع کنید به جبرتى، ج 2، ص 619). برخى از جنگجويان دريايى چنان در شنا مهارت داشتند كه ميتوانستند بيآنكه ديده شوند در زير آب شناكنان به زير كشتى دشمن بروند و بدنه آن را سوراخ كنند (مانند غازى چلبى از حكام عثمانى (حك 700ـ 730)، رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص 349؛ د. اسلام، ذيل «غازى چلبى»). برخى خلفا و سلاطين نيز در شنا مهارت داشتند، از جمله عبدالرحمان اول (داخل) اموى (حك : 138ـ172)، كه با بهرهگرفتن از اين مهارت، خود را از دست تعقيبكنندگان عباسى نجات داد و سلسلۀ امويان را در اندلس بنيان گذارد (ذهبى، ج 8، ص 245؛ براى نمونهاى ديگر از فرار از دست دشمن با عبور از رود با شنا رجوع کنید به طبرى، ج 6، ص 407).
همچنين گفته شده كه شنا از علايق محمود اول، سلطان عثمانى (حك 1143:ـ1168)، بوده است (د.اسلام، ذيل «محمود»).
در حمامهاى دورۀ اسلامى، حوضچههاى سنگى كوچك و گاه استخرهايى براى شنا ميساختند كه مَغْطَس ناميده ميشد و آن را با آب سرد يا گرم پر ميكردند (رجوع کنید به حمام*؛ حوض*).
آثار مكتوب اسلامى درباره شنا چندان درخور توجه نيست، با اين حال اثرى عربى با عنوان غايةالسماحة فى تعليمالسباحة عليالتمام و الكمال، كه ظاهرآ در قرن يازدهم نوشته شده و به شمارۀ 18572 در كتابخانۀ ملى تونس نگهدارى ميشود، اطلاعات مفصّلى دربارۀ شنا در نزد مسلمانان بهدست ميدهد. اين كتاب را شخصى به نام خواجى شادى نگاشته كه از زندگى او اطلاعى در دست نيست، ظاهرآ از چركسيان يا تركانى بوده كه در قرن يازدهم ميزيسته است (سلامه، ص 284 و پانويس 16 و 17). در اين كتاب شرايط، اصول، انواع و آداب شنا ذكر شده است. شرط نخست آمادگى بدن براى اين ورزش بوده است. توصيه شده كه فرد علاقهمند به تمرين شنا، از سه هفته تا حداقل يك هفته قبل از آغاز تمرينات، از برنامۀ غذايى معيّنى پيروى كند. مثلا از خوردن و آشاميدن از اول روز تا نزديكى زوال پرهيز كند تا غذايى كه در معده دارد، هضم شود. خوردن اندكى پسته و شكر نيز توصيه شده است (خواجى شادى، به نقل سلامه، ص 284ـ285). شناگر نبايد در آب خوردن افراط كند و از دويدن و پريدن و حمل اشياى سنگين و كشتى گرفتن و مجاورت با دود و غبار و استشمام بوهاى نامطبوع اجتناب ورزد (همانجا). ديوانگان يا كسانى كه به گرسنگى مفرط دچارند يا بيماران، به ويژه مبتلايان به گرفتگى قلب يا ضربان مفاصل يا سردرد يا چشم درد، نبايد به تمرين شنا بپردازند (همانجا). خواجى شادى (به نقل سلامه، ص 285ـ286)، با دقت و جزئينگرى، انواع تنفس را در هنگام شنا شرح داده و تأكيد كرده است كه، به سبب دشوار بودن تنفس در آب، بايد قواعد و آداب و تمرينهاى ويژهاى براى تنفس شناگر درنظر گرفت. در غايةالسماحة، نام هفده نوع شنا ذكر شده كه چهار نوع آن با آنچه در حكايت ابيالقاسم (رجوع کنید به همانجا) در قرن چهارم آمده، يكسان است و معلوم ميشود كه برخى از اين اصطلاحات، هشت قرن در زبان و ادب عربى رواج داشته است (سلامه، ص 286، پانويس 28).
شادى، حركات لازم براى هر يك از انواع اين شناها را به دقت توضيح داده (براى نمونه رجوع کنید به سلامه، ص 287ـ289) و نوشته كه شناگر ماهر كسى است كه آب را درهم ميشكند، اما شناگر ناشى آب را متموج و متلاطم ميسازد، از اينرو به مبتديان توصيه كرده است كه تا حد امكان، بدن خود را شُل كنند و هماهنگى دستها و پاها را با بدن حفظ كنند و از صرف نيروى بيش از اندازه بپرهيزند (رجوع کنید به سلامه، ص 289).
اين ويژگى، يعنى سبك رفتارى در هنگام شنا و نيز نترسيدن از آب، از نقاط قوّت شناگران دانسته شده است (رجوع کنید به گلچين معانى، ص 22). شنا از ورزشهايى است كه، همچون رقص، در آن تمام اعضاى بدن به كار گرفته ميشود (رسائل اخوانالصفا، ج 1، ص 283).
در ادوار گوناگون، مربيانى شنا را آموزش ميدادند (رجوع کنید به جبرتى، ج 3، ص 565؛ حجيه، ص 140ـ142). مخصوصآ در شهرهايى چون بغداد كه رودى بزرگ از ميان آن ميگذشت، دانستن شنا براى ساكنان بسيار مهم بود. مردم فرزندان ده تا پانزده ساله خود را به مربيان شنا ميسپردند. اين مربيان در بغداد غالبآ از يهوديان بودند. مربيان شنا، از چوب نخل، تختههايى تهيه ميكردند و آنها را با طناب بر پشت و شكم كودك ميبستند تا به واسطۀ سبكى چوب، كودك بر سطح آب بماند. در خشكى نوآموز را با حركات دست و پا در شنا آشنا ميكردند. پس از مدتى او را وارد آب ميكردند و بهتدريج كه مهارتش افزايش مييافت، چوبهاى كمكى را يكييكى برميداشتند. در نهايت، كودك ميتوانست بدون كمك چوبها، مسافت كوتاهى شنا كند تا كمكم در شنا ورزيده شود (همان، ص 140ـ141). براى مربى شنا اجرت معيّنى ميپرداختند كه گاهى اجناسی بود که هديه داده می شد. پدر و مادر و بستگان كودك در كنار رود حاضر ميشدند و كودك در حضور آنها و مربىِ خود، شنا ميكرد. پس از موفقيت كودك، در كنار رود جشن كوچكى ميگرفتند و دستمزد مربى را ميپرداختند (همان، ص 141ـ142).
در تعبير خواب، شنا كردن در دريا را دليل بر رواشدن حاجتِ علمى و شنا در خشكى را دليل بر حبس و تنگى، و شنا به پشت را دليل بر توبه و بازگشت از معصيت دانستهاند (نابلسى، ص 241ـ242).
منابع : (1) ابنبطوطه، رحلة، چاپ على منتقر كتانى، بيروت، 1395/1975 ؛ (2) ابنجوزى، المنتظم، چاپ محمد و مصطفى عبدالقادر عطا و نعيم زرزور، بيروت، 1412/1992 ؛ (3) ابنسعد، طبقات، چاپ زاخاو؛ (4) ابنقتيبه، عيونالاخبار، قاهره 1343/1925 ؛ (5) ابنكثير، البدايه، چاپ دارالفكر، 1351/1932 ؛ (6) ابنمطهر ازدى، حكاية ابيالقاسم بغدادى، چاپ قاسم محمد رجب، بغداد، (بيتا.)، افست از روى چاپ هايدلبرگ، 1902؛ (7) جاحظ، البيان والتبيين، بيروت، 1968 ؛ (8) جبرتى، عجائب الآثار، چاپ بيروت، دارالجيل، (بيتا.)؛ (9) عزيز جاسم حجيه، بغداديات، تصوير للحياة الاجتماعية و العادات البغداد خلال مائة عام، بغداد، 1967 ؛ (10) ذهبى، سير اعلام النبلاء، چاپ شعيب ارنوؤط، بيروت، 1402/1982 ؛ (11) مسائل اخوانالصفا، قم، 1405؛ (12) عبدالحميد سلامه، الرياضة البدنية عندالعرب، تاريخها، انواعها، آدابها، (تونس، 1983)؛ (13) سيوطى، الباحة فى السباحة، چاپ احمد عبداللّه باجور، قاهره، 1426/2005؛ (14) همو، الدرر المنثور، چاپ عبدالرزاق مهدى، بيورت، 1421/2001 ؛ (15) شهر آشوب در شعر فارسى، چاپ احمد گلچين معانى و پرويز گلچين معانى، تهران، 1380ش؛ (16) طبرى، تاريخ، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، عسقلانى، الاصابة فى تمييز الصحابة، قاهره، 1328؛ (17) ابوعبداللّه محمدبن اسحقبن عباس فاكهى مكى، اخبار مكة، چاپ عبدالملكبن عبداللّهبن دهيش، مكه، 1419/1998 ؛ (18) عبدالحى كتانى، التراتيب الادارية، بيروت، (بيتا.)؛ (19) آدام متز، تمدن اسلامى در قرن چهارم، ترجمه عليرضا ذكاوتى قراگزلو، تهران، 1364ش؛ (20) عبدالغنى نابلسى، تعطير الانام فى تعبير المنام، دمشق ـ بيروت، 1412/1991 ؛