responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5917

 

خسروميرزا ، پسر هفتم عباس‌ميرزا نايب‌السلطنه. وى احتمالا در 1237 به‌دنيا آمده است (رجوع کنید به نفيسى، ج 2، ص 627). مادرش بانو دُرّه، دختر اميرگونه‌خان كرد زعفرانلو (ايلخان خراسان) و از طايفۀ تراكمه جهانشاهى بود (احمدميرزا قاجار، ص 185؛ هدايت، ج10، ص 162؛ صفايى، ص 25).

در دورۀ دوم جنگهاى ايران و روس* (1241ـ1243) هنگام ورود پاسكويچ، فرمانده روسى، به دهخوارقان، خسروميرزا كه در آن زمان شانزده ساله بود، به پيشواز او رفت. وى در هنگام عقد عهدنامۀ تركمانچاى نيز حضور داشت (همان، ج 2، ص 627، 660). خسروميرزا در شوال 1244 براى عذرخواهى در مورد واقعۀ قتل گريبايدوف*، سفير روسيه، به همراه هيئتى به پترزبورگ رفت (خاورى شيرازى، ج 2، ص 713؛ افشار، ص 143؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1596؛ اعتضادالسلطنه، ص 162). ابتدا قرار بود محمدميرزا (بعدآ محمدشاه) و ميرزاابوالقاسم فراهانى به دربار روسيه بروند. عباس‌ميرزا، بدين منظور، ميرزامسعود مستوفى انصارى و ميرزامصطفى افشار را با نامه‌اى به تفليس فرستاد تا آنان با پاسكويچ در اين باره مشورت كنند، ولى عباس‌ميرزا پس از رفتن آن دو، از فرستادن محمدميرزا و قائم‌مقام منصرف شد و خسروميرزا را فرستاد (افشار، مقدمۀ گلين، ص 24). براى فرستادن خسروميرزا مكاتباتى بين عباس‌ميرزا و پاسكويچ صورت گرفت. سپس خسروميرزا به تفليس رفت و با پاسكويچ گفتگو كرد (رجوع کنید به رضوانى، ص 75ـ76، 81ـ82؛ مستوفى انصارى، ص 137ـ138). وى همچنين با پاسكويچ دربارۀ آمبوركر ، از كارگزاران روسيه در ايران، سخن گفت و خواستار بركنارى او شد كه عباس‌ميرزا طى نامه‌اى خسروميرزا را براى اين كار سرزنش كرد (نفسى، ج 2، ص 696ـ697). خسروميرزا در ذيحجۀ 1244 از تفليس به پترزبورگ رفت (افشار، ص 162). وى نامه‌اى از جانب فتحعلي‌شاه و عباس‌ميرزا براى امپراتور روسيه برد (نفيسى، ج 2، ص 694). خسروميرزا در آنجا مورد محبت و اكرام امپراتور روسيه قرار گرفت، چنان كه امپراتور از دو كرور خسارت جنگى باقيمانده، يك كرور را بخشيد و براى پرداخت يك كرور ديگر پنج سال مهلت داد. خسروميرزا در رمضان 1245 وارد تبريز شد (خاورى شيرازى، ج 2، ص 727؛ اعتضادالسلطنه، ص 383؛ خورموجى، ص20؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1598ـ1599). ميرزامصطفى افشار، منشى اين هيئت، ماجراى سفر خسروميرزا را نوشته است كه اين سفرنامه به همراه شرح‌حال عباس‌ميرزا نايب‌السلطنه، تأليف ميرزا مسعود مستوفى انصارى، در 1349ش در تهران منتشر شد.

در 1246 كه عباس‌ميرزا مأمور نظم ايالات يزد و كرمان شد، خسروميرزا را نيز همراه خود برد. خسروميرزا در 1247 به فرمان عباس‌ميرزا به طبس رفت و به همراه اميرعلي‌نقى عرب زنگويى، از اعراب شيبانى و حاكم آن حدود، قلعه ترشيز (كاشمر كنونى) را تسخير و اوضاع آنجا را آرام كرد. در ترشيز، خانهاى عرب ميش مست از وى اطاعت كردند. خسروميرزا آنان را با خود به مشهد نزد نايب‌السلطنه برد و نايب‌السلطنه نيز آنان را مورد توجه قرار داد (رجوع کنید به خاورى شيرازى، ج 2، ص 788ـ789، 800ـ802؛ خورموجى، ص 21؛ هدايت، ج 9، ص 744؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1606). در همان سال، عباس‌ميرزا جمعى از سپاهيان را براى سركوبى مخالفان، به اتفاق خسروميرزا، به خراسان فرستاد (اعتضادالسلطنه، ص 387). خسروميرزا در 1248، از سوى پدر به نيابت حكومت خراسان منصوب شد (هدايت، ج10، ص 14؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1609؛ همو، 1357ش، ص 124؛ خورموجى، ص 21). در همان سال، عباس‌ميرزا نگاهدارى از پلنگ‌توش‌خان جلاير كلاتى (از ريش‌سفيدان سالور كه به نزد عباس‌ميرزا رفته بودند و وى آنان را به مشهد فرستاده بود) را به خسروميرزا سپرد (هدايت، ج 1، ص 16؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص1610). وى در 1249 به همراه پدرش با چند فوج به خراسان رفت. عباس‌ميرزا در همان سال، محمدميرزا، خسروميرزا و چند تن از سران خراسان را مأمور سركوب كردن كامران‌ميرزا (حاكم هرات) و فتح هرات كرد. كامران‌ميرزا اندكى پس از محاصرۀ شهر شكست خورد و از كارگزاران انگليسى در هندوستان يارى خواست. در همان هنگام، عباس‌ميرزا درگذشت و پسرانش ناچار دست از محاصره كشيدند و با كامران‌ميرزا مصالحه كردند (خاورى شيرازى، ج 2، ص 873ـ875؛ هدايت، ج10، ص 55، 57ـ58، 62، 68؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1615).

پس از وليعهدى محمدميرزا، خسروميرزا در همان سال در آق‌دربند با تركمنان جنگيد و بر آنان پيروز شد ولى چنان كه انتظار داشت محمدميرزا وى را تشويق نكرد. سبب اين بي‌توجهى بدگويى قائم‌مقام و بدبينى محمدميرزا نسبت به خسروميرزا بود (هدايت، ج10، ص 78). قائم‌مقام به الهيارخان آصف‌الدوله نامه نوشت كه خسروميرزا را دستگير كند و ترتيبى داد تا خسروميرزا از مفاد نامه اطلاع يابد. خسروميرزا با آگاهى از مطالب نامه، ترسيد و به نيشابور رفت. قائم‌مقام به قهرمان ميرزا، حاكم نيشابور، نيز نامه نوشت كه خسروميرزا را دستگير كند. قهرمان‌ميرزا او را دستگير كرد و به مشهد فرستاد ولى خسروميرزا اين بار به تهران گريخت و به خانه عمويش، ظل‌السلطان*، رفت (جهانگيرميرزا، ص200ـ201؛ هدايت، ج10، ص 79). رفتن او از خراسان مقدمۀ اختلاف بين محمدميرزا و خسروميرزا بود (هدايت، ج10، ص 84). هنگامى كه فتحعلي‌شاه اطلاع يافت، به اطاعت از محمدميرزا تأكيد كرد و براى از بين رفتن كدورت بين آن دو، خسروميرزا را نزد محمدميرزا فرستاد و از محمدميرزا خواست تا او را ببخشد. سپس، خسروميرزا همراه محمدميرزا به آذربايجان رفت ولى در صفر 1250 محمدميرزا، برادرانش خسروميرزا، جهانگيرميرزا*، احمدميرزا و مصطفى قلي‌ميرزا را كه هر چهار نفر از يك مادر بودند، از تبريز به قلعه اردبيل فرستاد و در آنجا زندانى كرد (خاورى شيرازى، ج 2، ص 905؛ هدايت، ج10، ص 85، 142؛ جهانگيرميرزا، ص 209، 217؛ قس فيودوركورف، ص 93 ، كه به‌اشتباه زندانى كردن آنان را به فتحعلي‌شاه نسبت داده است). مادر خسروميرزا براى آزاد كردن فرزندانش به قائم‌مقام نامه نوشت كه ثمرى نداشت و با فوت فتحعلي‌شاه و به پادشاهى رسيدن محمد ميرزا، وى هنگام حركت به طرف تهران دستور داد تا خسروميرزا و جهانگيرميرزا را نابينا كنند (هدايت، ج10، ص 144؛ اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1629؛ صفايى، ص 25ـ26). جهانگيرميرزا (ص 225) به نقش ميرزاابوالقاسم قائم‌مقام فراهانى در زندانى و نابينا شدن خودش و خسروميرزا اشاره كرده است و سبب اصلى اين وقايع را نگرانى قائم‌مقام از جانب آنان دانسته است. قائم‌مقام مادر محمدشاه را نيز با خود همراه ساخته بود تا موافقت شاه را براى نابينا كردن آن دو جلب كند. سرانجام در 1250، محمدمهدي‌خان (پسر فتحعلي‌خان نورى حاكم اردبيل) خسروميرزا و جهانگيرميرزا را نابينا كرد و آنان همچنان در حبس ماندند (هدايت، همانجا). نادرميرزا (رجوع کنید به ص 37) رفتن خسروميرزا به پترزبورگ را سبب غرور او و بروز مشكلاتش دانسته است. پس از كشته شدن قائم‌مقام، خسروميرزا به همراه ديگر برادرانش، به دستور محمدشاه به تويسركان رفتند كه در آنجا داراى تيولى نيز بودند (جهانگيرميرزا، ص 245؛ ناصرالدين‌شاه قاجار، ص 182، 185؛ احتشام‌السلطنه، ص 137). در شوال 1266 در زمان حكومت ناصرالدين‌شاه، خسروميرزا به درخواست اميركبير به تهران رفت (اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 134، پانويس 3).

تاريخ درگذشت خسروميرزا در منابع ذكر نشده است. وى فردى باهوش و زيرك بود و در اسب‌سوارى، شطرنج و بازى تخته نرد مهارت داشت (احمد ميرزا قاجار، ص 187؛
نادرميرزا، همانجا).


منابع :
(1) محمود احتشام‌السلطنه، خاطرات احتشام‌السلطنه، چاپ محمدمهدى موسوى، تهران 1366ش؛
(2) احمدميرزا قاجار، تاريخ عضدى، چاپ عبدالحسين نوايى، تهران 1376ش؛
(3) عليقلي‌ميرزا اعتضادالسلطنه، اكسير التواريخ، چاپ جمشيد كيانفر، تهران 1370ش؛
(4) محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه، صدرالتواريخ، چاپ محمد مشيرى، تهران 1357ش؛
(5) همو، تاريخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعيل رضوانى، تهران 1367ش؛
(6) مصطفى افشار، سفرنامه خسروميرزا، چاپ محمد گلبن، تهران 1349ش؛
(7) جهانگيرميرزا، تاريخ نو، چاپ عباس اقبال آشتيانى، تهران 1327ش؛
(8) فضل‌الدين خاورى شيرازى، تاريخ ذوالقرنين، چاپ ناصر افشارفر، تهران 1380ش؛
(9) محمدجعفر خورموجى، حقايق‌الاخبار ناصرى، چاپ حسين خديوجم، تهران 1363ش؛
(10) محمداسماعيل رضوانى، «نامه‌هايى از قائم‌مقام»، مجله بررسيهاى تاريخى، سال 4، ش 4 (مهر ـ آبان 1348)؛
(11) ابراهيم صفايى، يكصد سند تاريخى، بي‌جا (تاريخ مقدمه) 1352ش؛
(12) بارون فيودوروكوف، سفرنامه بارون فيودوركورف، ترجمه اسكندر ذبيحيان، تهران 1372ش؛
(13) مسعود مستوفي‌انصارى، تاريخ زندگى عباس‌ميرزا نايب‌السلطنه، در سفرنامه خسروميرزا، چاپ محمد گلبن، تهران 1349ش؛
(14) نادرميرزا قاجار، تاريخ و جغرافى دارالسلطنه تبريز، چاپ محمد مشيرى، تهران 1360ش؛
(15) ناصرالدين‌شاه قاجار، سفرنامه عتبات، چاپ ايرج افشار، تهران 1363ش؛
(16) سعيد نفيسى، تاريخ اجتماعى و سياسى ايران در دوره ناصرى، چاپ عبدالكريم جزيره‌دار، تهران 1383ش؛
(17) رضاقلي‌خان هدايت، ملحقات تاريخ روضةالصفاى ناصرى، تهران 1339ش.

/ فهيمه علي‌بيگى /



تاریخ نشر اینترنتی: 23/01/1388

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5917
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست