زهيربن مسيّب ، بن زهيربن عمرو ضَبّى، از سرداران مأمون عباسى. او را از بنيضَبّةبن اُدّ، از قبايل بنيتميم، ذكر كردهاند (ابنكلبى، ص 295؛ قاسمبن سلام، ص 243؛ بلاذرى، ج10، ص 332). به نوشتۀ ابنقتيبه، خاندان وى از بنوضرار و در زمره بزرگان بنيضَبّه بودند (ص 413). پدر زهير از جمله سرداران نظامى حامى عباسيان بود كه در سالهاى 131 و 132 در جنگ عليه امويان حضورى مؤثر داشت (رجوع کنید به طبرى، ج 7، ص 404، 419؛ مسكويه، ج 3، ص300) و بعدها يكى از كارگزاران برجستۀ دولت عباسى شد (رجوع کنید به مسيّب*بن زهير). عموى زهير، عمرو، در روزگار منصور مدتى والى كوفه بود. يكى از برادران زهير (عبداللّه) در روزگار هارون، به ولايت مصر و فارس و الجزيره رسيد و دو برادر ديگرش (محمد و عباس) به ترتيب صاحب شرطگى بغداد در روزگار امين و مأمون را برعهده داشتند (رجوع کنید به ابنقتيبه، همانجا؛ كندى، ص 135؛ ابنكثير، ج10، ص 132؛ ابنتغرى بردى، ج 2، ص 83ـ87، 90، 93ـ94؛ نيز رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 428، 442؛ بلعمى، ج 2، ص 1189).
نخستين آگاهى ما دربارۀ زهير، به انتصاب وى به حكومت كرمان، در روزگار هارون، بازميگردد (ابنقتيبه، همانجا). تاريخ اين انتصاب و مدت زمان حكومت وى مشخص نيست اما در دو گزارش از مأموريت وى به منظور تسخير كرمان در 195 و فارس در 196 ياد شده است (رجوع کنید به همان، ص 385؛ يعقوبى، همان، ص440). چهبسا اين گزارشها حاكى از آشنايى او با اين مناطق بهسبب حكومت و اقامت چند سالهاش در آنجا بوده است. لشكركشى او به اين مناطق، با هدف تثبيت خلافت مأمون صورت گرفت و وى در كنار حسن*بن سهل، هرثمة*بن اعين و طاهر*بن حسين، نقش مؤثرى در پيروزى مأمون در برابر امين ايفا كرد. زهير پيوسته به جنگ برضد حاميان امين اشتغال داشت، چنانكه شدت عمل او هنگام محاصرۀ امين در بغداد، در سال 197، اهالى اين شهر را به ستوه آورده بود (رجوع کنید به ابنقتيبه، ص 386؛ طبرى، ج 8، ص 445ـ446؛ مسكويه، ج 4، ص 87).
در سال 199، زهير مأمور سركوب شورش ابوالسرايا* و ابنطباطبا* شد كه به شكست سنگين لشكريان او انجاميد (رجوع کنید به طبرى، همان، ص 529ـ530؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 429ـ432). اين شكست او را تا مرز اعدام پيش برد (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ص 432)، اما بهسبب جايگاه برجستۀ حكومتياش نجات يافت و مدتى بعد، به حكومت يكى از نواحى اطراف بغداد گماشته شد (رجوع کنید به طبرى، همان، ص 546ـ547). در 201، در پى شورش بغداديان برضد حسنبن سهل و اخراج وى از شهر (در اعتراض به ولايتعهدى امام رضا عليهالسلام)، زهير در زمرۀ فرماندهان نظامى ابنسهل در محاصره بغداد شركت كرد (رجوع کنید به همان، ص 543؛ ذهبى ( 1991)، حوادث و وفيات 201ـ210، ص 386)، اما در همان ايام به قتل رسيد. گفته شده كه محمدبن ابيخالد، از سرداران شورشى حسنبن سهل، كه كينهاى شخصى از زهير به دل داشت، او را اسير كرد و اندكى بعد به قتل رساند (رجوع کنید به يعقوبى، همان، ص450؛ طبرى، همان، ص 544، 547ـ548؛ مسكويه، ج 4، ص 126ـ127). به نوشتۀ ذهبى (1984، ج 1، ص 336)، نقش زهير در تقويت جبهه حسنبن سهل چنان مؤثر بود كه كشته شدنش، به شكستهاى پياپى ابنسهل انجاميد.
صرفنظر از شهرت و اعتبار بسيار، خشونت و بيرحمى مهمترين ويژگى ثبت شده زهير در منابع تاريخى است. رفتار وى با محاصرهشدگان بغداد (رجوع کنید به طبرى، ج 8، ص 445ـ446) و نيز كينۀ شديد دشمنانش نسبت به وى كه جنازهاش را مثله كردند (رجوع کنید به بلاذرى، ج10، ص 332؛ يعقوبى، همانجا؛ ابنمسكويه، ج 4، ص 127) دلايلى بر اين مدعاست. پدرش نيز به بيرحمى شهرت داشت (رجوع کنید به طبرى، همان، ص 56ـ57؛ جهشيارى، ص 134؛ گرديزى، ص 284). با اين حال گفته شده كه زهير حق دوستانش را پاس ميداشت و در مواقع خطر حمايتشان ميكرد (رجوع کنید به جهشيارى، ص 301ـ303).
منابع : (1) ابنتغرى بردى، النجوم الزاهره فى ملوك المصر و القاهره، قاهره (بيتا.)؛ (2) ابنقتيبه (عبداللّهبن مسلم)، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، بيجا 1379ه / 1980؛ (3) ابنكثير، البدايه و النهايه، چاپ احمد ابوملحم و ديگران، بيروت، 1407ه /1987؛ (4) ابنكلبى، جمهرة النسب، چاپ ناجى حسن، بيروت 1407ه /1986؛ (5) ابوالفرج الاصبهانى، مقاتلالطالبيين، چاپ احمد صقر، بيروت 1408ه /1987؛ (6) يحييبن احمد بلاذرى، انسابالاشراف، چاپ محمدفردوس عظم، دمشق 2000؛ (7) بلعمى، تاريخنامه طبرى، چاپ محمد روشن، تهران 1366؛ (8) محمدبن عبداس جهشيارى، كتاب الوزراء و الكتّاب، چاپ مصطفى سقا و ديگران، قاهره 1357ه / 1938؛ (9) محمدبن احمد ذهبى، العبر فى خبر من غبر، چاپ صلاحالدين منجّد، كويت 1984؛ (10) همو، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، بيروت 1411ه /1991؛ (11) طبرى، تاريخ، قاسمبن سلام، كتاب النّسب، چاپ مريم محمدخيرالدرع، بيجا 1410ه /1989؛ (12) محمدبن يوسف كندى، الولاة و كتاب القضاة، چاپ روون گست، بريوت 1908 (افست بغداد، بيتا)؛ (13) عبدالحيبن ضحاك گرديزى، تاريخ گرديزى (زينالاخبار)، چاپ عبدالحى حبيبى، تهران 1363؛ (14) مسكويه، تجاربالامم، چاپ ابوالقاسم امامى، تهران 1379ش؛ (15) يعقوبى، تاريخ.
/ سيده رقيه ميرابوالقاسمى و عليفتح قبادپور جهانآباد /