responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5898

 

حَرّان ، شهرى كهن در آسیاى صغیر. حرّان در مرز تركیه و سوریه، در ْ39 طول شرقى و΄50 َْ36 عرض شمالى، در مشرق رود بلیج (از شعبات‌رود فرات) قرار دارد (رجوع کنید به>اطلس جغرافیایى تركیه<، بخش 2، نقشه ش 111). امروزه، شهر كوچك و مخروبه‌اى است در استان اورفه در جنوب شرقى تركیه كه فقط گروهى از كوچ‌نشینان در آلونكهاى گلى و محقرى در آن زندگى می‌كنند (مسرى، ص 13؛ بعلبكى، ج 5، ص 71؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه) و به بافندگى، سوزن‌دوزى، گل‌دوزى و ساخت ظروف سفالین اشتغال دارند (ابوحجر، ص 263).

بنابر بعضى منابع، حرّان نخستین شهرى بوده كه پس از طوفان نوح بنا شده است (رجوع کنید به یاقوت حموى، 1965، ذیل مادّه؛
نویرى، ج 19، ص 157). برخى دیگر بر آن‌اند كه این شهر 275 سال پس از طوفان نوح (ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 43، 45) یا پس از بناى شهر بابِل (سمعانى، ج 2، ص 195) به دست هاران‌بن تارح‌بن ناحور، برادر حضرت ابراهیم علیه‌السلام و پدر لوط نبى علیه‌السلام، احداث شده است (ابن‌قتیبه، عیون‌الاخبار، ج 1، جزء2، ص 215؛
همو، المعارف، ص 31؛
طبرى، ج 1، ص 213؛
ابن‌حزم، ص 504). حمداللّه مستوفى (ص 103) احداث آن را به اَرفَخَشَد، فرزند سام‌بن نوح، نسبت داده و به گفته ابن‌عبرى (ص 10)، قینان‌بن ارفخشد آن را به نام پسر خود، حرّان، بنا كرده است.

برخى حرّان را زادگاه حضرت ابراهیم علیه‌السلام (رجوع کنید به طبرى، ج 1، ص 233؛
ابن‌اثیر، ج 1، ص 94) یا محلى دانسته‌اند كه وى از اور یا بابل به آنجا هجرت كرد (رجوع کنید به ابن‌قتیبه، المعارف، ص 31ـ32؛
مسعودى، تنبیه، ص 79؛
ابن‌عدیم، ج 1، ص 34؛
جمیعان، ج 1، ص 78؛
براى آگاهى از روایات دیگر رجوع کنید به طبرى، ج 1، ص 244، 292، 310؛
ابن‌اثیر، ج 1، ص100، 272، ج 2، ص 32). پیامبرانى چون نوح، ابراهیم، یعقوب، اسحاق و عیسى علیهم‌السلام مدتى در حرّان اقامت كردند (سفر پیدایش، :27 43، :28 10؛
یعقوبى، ج 1، ص 29؛
ابن‌عبرى، ص 13ـ15؛
ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 45؛
حتى، ج 1، ص 177).

اهمیت شهر حرّان موجب شده‌است كه بیشتر جغرافی‌نگاران و مورخان مطالبى درباره آن بنویسند. در قرن سوم، ابن‌خرداذبه (ص 73، 96) حرّان را شهرى از دیار مُضَر در چهار فرسنگى شهر رُها معرفى كرده و نوشته است كه رومیان این شهر را هالینوبلس می‌نامیدند. قدامةبن جعفر (ص 129)، ضمن تكرار سخنان ابن‌خرداذبه، افزوده است كه از حرّان تا رها دو راه وجود داشت. ابن‌رسته (ص 97) حرّان را در اقلیم چهارم ضبط كرده و ابن‌فقیه (ص 136) در اواخر قرن سوم، خراج شهر را 000، 740 درهم ثبت كرده است. ابوالقاسم جیهانى (ص 92ـ93)، نوشته كه حرّان به بزرگى شهر رقه است و در فاصله سه روز از رقه قرار دارد، اهالى آنجا روى تپه‌اى منسوب به حضرت ابراهیم نماز می‌گزارند، و شهرى كم‌آب و درخت است.

در اوایل قرن چهارم، اصطخرى (ص 72ـ73، 76ـ77) و ابن‌حوقل (ص226) نوشته‌اند كه حرّان، بعداز شهر رقه، بزرگ‌ترین شهر دیار مُضَر* است و در تاریخ، به شهر صابئیها (رجوع کنید به ادامه مقاله؛
نیز رجوع کنید به صابئین*) معروف است. به گفته مقدسى (ص60، 137، 141، 145)، حرّان در اقلیم چهارم از دیارِ مضر است، شهرى نیكو و داراى دژى از سنگ است، مزارع آن با آب چاه و قنات آبیارى می‌شوند، ولى سرچشمه قنات آن مشخص نیست. این شهر پنبه خوبى دارد و عسل و نوعى شیرینى به نام قبیط از محصولات آنجاست. اهالى شهر در توزین كالا بسیار امین و درستكارند.

در قرن پنجم نیز بكرى (1364ـ1371، ج 2، ص 435؛
همو، 1992، ج 1، ص 105ـ106)، حرّان را از دیار مضر معرفى كرده است. در قرن ششم ادریسى (ج 2، ص 643، 664)، حرّان را در اقلیم چهارم، در دوازده میلى رُها*، متعلق به صابئیها ضبط كرده و نوشته است كه این شهر كم‌آب و درخت، داراى عمارتها و روستاهایى است و ارتفاعاتى آن را احاطه كرده است. ابن‌جبیر در سفرنامه خود (ص 197ـ199) به‌جاى با صفایى در سه فرسنگى حرّان اشاره كرده كه عبادتگاه حضرت ابراهیم بوده و درباره شهر حرّان نوشته است كه شهرى بزرگ و داراى مدرسه، چندین مسجد، بیمارستان و حصارى محكم است. به گفته وى، اهالى آنجا نرم‌خو و فقیرنوازند، بازارهاى شهر داراى سقف چوبى است و در كنار بازار اصلى شهر، مسجدجامع شهر با نوزده در واقع شده است.

در قرن هفتم، یاقوت‌حموى (1846، ص 124ـ125؛
همو، 1965، همانجا) نوشته است كه اهالى حرّان به حرّانى و حرنانى معروف‌اند، این شهر خاستگاه مشاهیر زیادى بوده است، و پنج شهر یا موضع دیگر نیز به همین نام در بحرین و حلب و دمشق وجود دارد (نیز رجوع کنید به جوهرى، ذیل «حرن»). در همین قرن، ابن‌شداد شرح مفصّلى از شهر حرّان داده و نوشته است قبل از آنكه تاتار*ها آنجا را ویران كنند، حرّان كه در سطح نسبتآ صاف و هموار بنا شده بود، خیابانهاى پهن و حصارى بلند داشت و دژ قدیمى آن به نام المُدَوَّر، یكى از معابد صابئیها به‌شمار می‌آمد. حرّان داراى هفت دروازه بود: باب‌الرَّقه، باب‌الكبیر، باب‌البَیار، باب یزید، باب‌الفدان، باب‌الصغیر و باب‌السِّر. همچنین چهار مدرسه (همگى ویژه حنبلیان) و دو خانقاه داشت كه یكى از آنها موقوفه بود و براى عموم نیازمندان عرب و عجم احداث شده بود. بیمارستانى نیز داشت كه مظفرالدین، حاكم اربیل، آن را ساخته بود (ج 3، قسم 1، ص 40ـ42). ابن‌شداد (ج 3، قسم 1، ص 42) به مسجد ابراهیم خلیل‌اللّه و مسجد دیگرى اشاره كرده كه داراى صخره‌اى بوده و حضرت ابراهیم بدان تكیه می‌داده، و افزوده كه نورالدین محمودبن زنگى* مسجدجامع شهر را تجدید بنا كرده و آن را گسترش داده است. در حرّان، معبد بزرگى (غیر از المدوّر) براى صابئیها وجود داشت كه عیاض‌بن غَنْم* به هنگام فتح شهر آن را از صابئیها گرفت و محل دیگرى را به آنها داد. بعدها یحیی‌بن شاطر ــ كه از سوى شرف‌الدوله مسلم‌بن قریش‌بن عقیلى، از حاكمان موصل، كارگزار شهر بودــ این معبد را ویران كرد (همانجا). ابن‌شداد (ج 3، قسم 1، ص 63ـ64) شهر حرّان را نام برده و نوشته است كه چهار حمام نیز در بیرون شهر وجود داشت. در قرن هفتم، ابن‌سعید مغربى (ص 156) نوشته است كه حرّان بر سر راه موصل ـ حلب قرار دارد و قزوینى (ص 351، 368) حرّان را در منطقه جزیره و از قصبه‌هاى دیار بكر ذكر كرده است.

در قرن هشتم، ابوالفداء (تقویم‌البلدان، ص 277) نوشته است كه حرّان در گذشته شهر بزرگى بوده، ولى امروزه ویران است. در اواخر قرن نهم، حمیرى (ص 191ـ192)، حرّان را داراى چهار دروازه دانسته و نوشته است كه مسجدجامع آنجا متعلق به دوره خلافت مروان‌بن محمد، آخرین خلیفه اموى، است كه به‌شكل مربع در جوار بازار بنا شده است.

بیشتر جغرافی‌دانان و مورخان اسلامى برآن‌اند كه حرّان مركز صابئیها بود (براى نمونه رجوع کنید به اصطخرى، ص 76؛
ابن‌حوقل، ص 226؛
ادریسى، ج 2، ص 664؛
ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 42). آداب و رسوم دینى حرّانیان متشكل از آداب و رسوم صابئیان و الهه‌ پرستان یونان قدیم بود. در عهد عباسیان، همین صابئیان دانش یونانیان را بیش از همه به مسلمانان آموختند و گروهى از دانشمندان بزرگ را در پایتخت خلفا (بغداد) پروراندند، مانند ثابت‌ بن قرّه (متوفى 288) و پسرش ابوسعید سنان و نوادگان و اعقابش (كك، ص 22؛
حمد، ص 59).

تأثیر دانشمندان حرّانى در سه زمینه آشكار است: ترجمه كتابهاى فلسفى و علمى یونانى و غیریونانى و شرحهایى كه بر آنها نوشته‌اند؛
حفظ علوم مصریها، بابلیها، فینیقیها و یونانیها؛
و تألیف در علوم و فنون مختلف، از جمله فلسفه (كك، ص 23ـ24).

واژه صابئه از زمان وفات خلیفه مأمون (218) در حرّان متداول شد (حسنى، ص 42). مردم حرّان از دیرباز، متأثر از آشوریان و بابلیان، به پرستش ستارگان می‌پرداختند و براى آنها بتهایى می‌ساختند و آن‌قدر در این كار پیش رفتند كه حرّان عبادتگاه ستارگان، به‌ویژه الهه سین (ماه در نزد آشوریها)، گردید (مسعودى، مروج، ج 2، ص 292؛
ابوریحان بیرونى، ص 204ـ 205؛
حتى، ج 1، ص 189؛
الموسوعة العربیة، ذیل مادّه). مردم حرّان در دوران اسلامى بر آیین خود ماندند تا اینكه هنگام عبور مأمون عباسى از این شهر در 215، وى آنان را واداشت كه آیین خود را تغییر دهند. برخى از آنان به ادیان آسمانى گرویدند و برخى خود را صابئه نامیدند تا از كشته شدن به دست مأمون در امان باشند (مسعودى، مروج، ج 2، ص 391ـ395؛
ابن‌ندیم، ص 385؛
مسرى، ص 16؛
جمیعان، ج 1، ص 78ـ79). بدین‌ترتیب، حرّان در تاریخ به شهر صابئین معروف گردید (یاقوت حموى، 1965، همانجا؛
لسترنج، ص 103؛
كرسول، ص 209). در قرن هشتم، دمشقى (ص 59، 256) نوشته است در حرّان خانه‌اى براى ماه وجود داشت كه دژ شهر محسوب می‌شد و مُدْرِق نام داشت.

پیشینه. یونانیان حرّان ، رومیان كاریا، مسیحیان هلینوپولیس و مسلمانان حرّان یا ارّان می‌گفتند (كك، ص 12). حرّان در سنگ‌نبشته‌هاى میخى به‌صورت حَرانو، به‌معناى طریق و راه، آمده است كه به اهمیت موقعیت تجارى آن اشاره می‌كند (همانجا).

حرّان در آغاز هزاره دوم قبل از میلاد مركز حكومت كوچكى وابسته به مملكت مارى بود. پس از سقوط نینوا (612ق م)، پایتخت آخرین پادشاه آشوریان شد و پس از آن، در اختیار بابلیان قرار گرفت. در 538ق م، به تصرف هخامنشیان درآمد و در اواخر قرن چهارم پیش از میلاد در اختیار سلوكیان قرار گرفت. در سده دوم پیش از میلاد، جزو قلمرو مملكت عربىِ رُها شد و سپس تحت تسلط پارتیان قرارگرفت (الموسوعة العربیة، همانجا؛
حتى، ج 1، ص 176؛
جوادعلى، ج 1، ص 381).

حرّان در 168 میلادى به قلمرو امپراتورى روم پیوست و مركز ایالت بین‌النهرین شد (الموسوعة العربیة، همانجا). در 502 میلادى، نعمان‌بن منذر به فرمان قباد اول ساسانى، حرّان را غارت كرد (پیگولوسكایا، ص170؛
جوادعلى، ج 3، ص 216). شهر حرّان هم‌زمان با فتح شهرهاى جزیره* در دوران خلافت عمربن خطّاب، در فاصله سالهاى 17 تا 19 هجرى، به دست عیاض ‌بن غنم گشوده شد (واقدى، ص100ـ105، 128؛
بلاذرى، 1413، ص 239؛
ابن‌اعثم كوفى، ج 1، ص 255ـ256؛
قس ابن‌اثیر، ج 2، ص 53، 534، 562، كه فتح جزیره را در سالهاى 17 و 18 ضبط كرده است).

در اوایل سال 67، ابراهیم‌بن مالك اشتر (سردار سپاه مختاربن عبید ثقفى) پس از تسلط بر شهرهاى جزیره، حكومت حرّان را به حاتم‌بن نعمان باهلى سپرد (دینورى، ص 296؛
بلاذرى، 1936، ج 5، ص 251؛
ابن‌اثیر، ج 4، ص 265؛
ابن‌خلدون، ج 3، ص 38).

مسلمانان در سال 122 در حمله امپراتور روم، لئون، به جزیره، شهر حرّان را پناهگاه خود قرار دادند (ابن‌كثیر، ج 5، جزء9، ص 346ـ347) و در 126، مروان‌بن محمد (آخرین خلیفه اموى) شهر حرّان را مركز خلافت خود قرار داد (طبرى، ج 7، ص 312، 428؛
ابن‌اعثم كوفى، ج 8، ص 314؛
آبى، ج 3، ص 76) و در آنجا سكه ضرب كرد (كرملى، ص 45؛
نیز رجوع کنید به غندور، ص 325).

در سال 132، اهالى جزیره به هوادارى از امویان قیام كردند و شهر حرّان را دو ماه محاصره نمودند تا اینكه ابوجعفر منصور، حاكم جزیره، شخصآ در رأس سپاهى عازم حرّان شد و آنجا را از محاصره خارج كرد (بلاذرى، 1413، ص 186؛
طبرى، ج 7، ص 446ـ447؛
ابن‌اثیر، ج 5، ص 434ـ435؛
ابن‌عدیم، ج 1، ص 65). در همین سال، هواداران امویان مجدداً حرّان را محاصره كردند و با منجنیق درهم كوبیدند و دروازه‌هاى آن را آتش زدند (یعقوبى، ج 2، ص 354).

در سال 136، عبداللّه‌بن على عباسى برضد ابوجعفر منصور قیام كرد و پس از چهل روز محاصره، حرّان را فتح كرد، ولى ابوجعفر منصور سپاهى به فرماندهى ابومسلم خراسانى راهى این شهر كرد و آن را از چنگ وى آزاد ساخت (خلیفةبن خیاط، ص 285؛
یعقوبى، ج 2، ص 365؛
طبرى، ج 7، ص 473ـ478؛
ابن‌اعثم كوفى، ج 8، ص 354ـ355؛
ابن‌اثیر، ج 5، ص 464ـ 465). در سال 141، گروهى از اهالى حرّان به جنبش راوندیه* پیوستند (ابن‌عدیم، ج 1، ص 69؛
مسرى، ص 29).

در 327، خلیفه الراضى باللّه عباسى حكومت حرّان را به ابن‌رائق سپرد (ابن‌اثیر، ج 8، ص 354). در 352، اهالى حرّان در زمان سیف‌الدوله حمدانى قیام كردند و پس از برآورده شدن خواستهایشان، قیام فروكش كرد (همان، ج 8، ص 546ـ548، 551؛
ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 36ـ37). پس از انقراض سلسله حمدانیان*، برخى اشراف بنی‌نُمَیر و بنی‌عُقَیل* بر حرّان چیره شدند (ابن‌حوقل، ص 226؛
انطاكى، ص 428) و حكومت این شهر به وثاب‌بن سابق نمیرى رسید (ابن‌اثیر، ج 9، ص 233؛
ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 46). از 482 تا 496، حرّان بین كارگزاران سلاطین سلجوقى دست به دست شد (رجوع کنید به ابن‌ازرق، ص 233؛
ابن‌اثیر، ج 10، ص 220ـ221؛
ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص48ـ49). در 496، صلیبیان بر این شهر چیره شدند (ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 51ـ52) و از 497، حرّان مجددآ جزو قلمرو حاكمان جزیره گردید (ابن‌قلانسى، ص 143ـ146؛
ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 53ـ57؛
ابوالفداء، المختصر، ج 2، ص 217؛
ابن‌تغرى بردى، ج 5، ص 188). در 587 به تصرف ایوبیان* درآمد و تا 658 بین امیران ایوبى دست به دست شد (ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 57ـ59؛
ابن‌عبرى، ص250؛
ابن‌واصل، ج 4، ص 257ـ258). در 660 به تصرف مغولها درآمد (ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 62، 210؛
یونینى، ج 1، ص 494، ج 2، ص 156ـ157؛
شمیسانى، ص 242ـ 243). مغولها پس از تخریب مسجدجامع و برج و باروى شهر، اهالى آن را به دیگر شهرها كوچاندند و حرّان متروك شد و به‌مرور رو به ویرانى نهاد (ابن‌شداد، ج 3، قسم 1، ص 63؛
د.اسلام، همانجا).

حرّان خاستگاه مشاهیر زیادى بوده است، به‌ویژه پس‌از اینكه خلیفه اموى عمربن عبدالعزیز (حك : 99ـ101) دستور داد مركز پزشكى و علمى كهن اسكندریه به حرّان منتقل شود (ابن‌ابی‌اصیبعه، ص171؛
حتى، ج2، ص113؛
كك، ص9ـ11؛
مسرى، ص32). برخى از مشاهیر حرّان عبارت‌اند از: ثابت‌بن قرّه و پسرش، سنان‌بن ثابت*، منجم (ابن‌ندیم، ص 331؛
جمیلى، ص 209ـ211؛
جمیعان، ج 1، ص 79)؛
ابوالمِنهال عوف‌بن مُحْلِم حرّانى،ادیب عصر مأمون (یاقوت حموى، 1355ـ1357، ج 16، ص 139ـ 145؛
ابن‌شاكر كتبى، ج3، ص162ـ 164؛
ابن‌عماد،ج2،ص32ـ33)؛
ابوالهَیذام كلاب‌بن حمزه عقیلى، شاعر و ادیب؛
ابوعبداللّه محمدبن جابربن سنان حرّانى، معروف به بتّانى*، منجم و ریاضی‌دان؛
ابن‌وحشیه*، پزشك و گیاه‌شناس؛
فخرالدین ابن‌تیمیه حرّانى؛
شرف‌الدین‌بن ابی‌عصرون، قاضی‌القضات حرّان (ابن‌ندیم، ص91، 338؛
یاقوت حموى، 1355ـ1357، ج17، ص20ـ25؛
ابن‌خلّكان، ج 3، ص 53ـ57، ج 4، ص386ـ 388، ج 5، ص 164ـ167؛
جمیعان، همانجا؛
مسرى، ص 35)؛
ابن‌شعبه حرّانى*، محدث؛
سنان‌بن فتحِ حرّانى*، ریاضی‌دان؛
و عبدالقادربن عبدالقاهر حرّانى*، فقیه و محدّث. چند تن از بزرگان حرّان تاریخ شهر خود را تألیف كرده‌اند، از جمله عزّالملك محمدبن مختار مُسَبِّحى حرّانى، ابوالمحاسن‌بن سلامةبن‌خلیفه حرّانى، حمادبن هبةاللّه حرّانى*، ابوعروبه حسین/ حسن‌بن محمدبن ابی‌معشر حرّانى (محدّث و مؤلف تاریخ الجزیرة و حرّان)، و ابوالحسن علی‌بن علان‌بن عبدالرحمان حرّانى (سمعانى، ج 2، ص 195؛
یاقوت حموى، 1846، ص 124ـ125؛
همو، 1965، همانجا؛
ابن‌سلامه حرّانى، ص 169ـ170؛
ابن‌خلّكان، ج 4، ص377ـ 378؛
ذهبى، ج 2، ص 178ـ 179؛
سخاوى، ص258ـ 260؛
حاجی‌خلیفه، ج 1، ستون 291).


منابع :
(1) منصوربن حسین آبى، نثر الدّرّ، ج 3، چاپ محمدعلى قرنه، (قاهره) 1983؛
(2) ابن‌ابی‌اصیبعه، عیون‌الانباء فى طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ( 1965)؛
(3) ابن‌اثیر؛
(4) ابن‌ازرق، تاریخ الفارقى، چاپ بدوى عبداللطیف عوض، بیروت 1974؛
(5) ابن‌اعثم كوفى، كتاب الفتوح، چاپ على شیرى، بیروت 1411/1991؛
(6) ابن‌تغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره [? 1383[ـ1392/ [? 1963[ـ1972؛
(7) ابن‌جبیر، رحلة ابن‌جبیر، بیروت 1986؛
(8) ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ( 1982)؛
(9) ابن‌حوقل؛
(10) ابن‌خرداذبه؛
(11) ابن‌خلدون؛
(12) ابن‌خلّكان؛
(13) ابن‌رسته؛
(14) ابن‌سعید مغربى، كتاب الجغرافیا، چاپ اسماعیل عربى، بیروت 1970؛
(15) ابن‌سلامه حرّانى، تاریخ حرّان، در شذرات من كتب مفقودة فى التاریخ، استخرجها و حققها احسان عباس، بیروت: دارالغرب الاسلامى، 1408/1988؛
(16) ابن‌شاكر كتبى، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت 1973ـ1974؛
(17) ابن‌شداد، الاعلاق الخطیرة فى ذكر امراء الشام و الجزیرة، ج 3، قسم 1، چاپ یحیى عبّاره، دمشق 1978؛
(18) ابن‌عبرى، تاریخ مختصر الدول، بیروت: دارالمسیرة، (بی‌تا.)؛
(19) ابن‌عدیم، زبدة الحلب من تاریخ حلب، چاپ سهیل زكار، دمشق 1418/1997؛
(20) ابن‌عماد؛
(21) ابن‌فقیه؛
(22) ابن‌قتیبه، كتاب عیون‌الاخبار، بیروت: دارالكتاب العربى، (بی‌تا.)؛
(23) همو، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛
(24) ابن‌قلانسى، تاریخ أبى یعلى حمزة ابن‌القلانسى، المعروف بذیل تاریخ دمشق، چاپ آمدروز، لیدن ( 1908)، چاپ افست قاهره (بی‌تا.)؛
(25) ابن‌كثیر، البدایة و النهایة، ج 5، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت 1407/1987؛
(26) ابن‌ندیم (تهران)؛
(27) ابن‌واصل، مُفَرِّج الكروب فى اخبار بنی‌ایوب، ج 4، چاپ حسنین محمد ربیع، قاهره ( 1972)؛
(28) اسماعیل‌بن على ابوالفداء، كتاب تقویم‌البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛
(29) همو، المختصر فى اخبار البشر: تاریخ ابی‌الفداء، بیروت: دارالمعرفة للطباعة و النشر، (بی‌تا.)؛
(30) آمنه ابوحجر، موسوعة المدن الاسلامیة، عمان 2003؛
(31) ابوریحان بیرونى، آثار الباقیة؛
(32) محمدبن محمد ادریسى، كتاب نزهةالمشتاق فى اختراق الآفاق، بیروت 1409/1989؛
(33) اصطخرى؛
(34) یحیی‌بن سعید انطاكى، تاریخ الانطاكى، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، طرابلس 1990؛
(35) منیر بعلبكى، موسوعة المورد: دائرة معارف انكلیزیة عربیة مصورة، بیروت 1980ـ1983؛
(36) عبداللّه‌بن عبدالعزیز بكرى، كتاب المسالك و الممالك، چاپ ادریان فان لیوفن و اندرى فرى، تونس 1992؛
(37) همو، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفى سقّا، قاهره 1364ـ1371/ 1945ـ1951؛
(38) احمدبن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، ج 5، چاپ گویتین، اورشلیم 1936، چاپ افست بغداد (بی‌تا.)؛
(39) همو، كتاب فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1866، چاپ افست فرانكفورت 1413/1992؛
(40) نینا ویكتوروونا پیگولوسكایا، العرب على حدود بیزنطة و ایران من القرن الرابع الى القرن السادس المیلادى، نقله عن الروسیة صلاح‌الدین عثمان هاشم، كویت 1405/1985؛
(41) فؤاد جمیعان، مآثر العرب العلمیة: اساس حضارة الغرب، بیروت 1422 / 2001؛
(42) رشید جمیلى، حركة الترجمة فى المشرق الاسلامى فى القرنین الثالث و الرابع للهجرة، بغداد 1986؛
(43) جوادعلى، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت 1976ـ1978؛
(44) اسماعیل‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی‌تا.)، چاپ افست تهران 1368ش؛
(45) ابوالقاسم‌بن احمد جیهانى، اشكال‌العالم، ترجمه علی‌بن عبدالسلام كاتب، چاپ فیروز منصورى، تهران 1368ش؛
(46) حاجی‌خلیفه؛
(47) فیلیپ خورى حتى، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ج 1، ترجمة جورج حداد و عبدالكریم رافق، ج 2، ترجمة كمال یازجى، بیروت 1958ـ1959؛
(48) عبدالرزاق حسنى، الصابئون فى حاضرهم و ماضیهم، بغداد 1403/1983؛
(49) محمد عبدالحمید حمد، صابئة حرّان و التوحید الدرزى، دمشق 2004؛
(50) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛
(51) محمدبن عبداللّه حمیرى، الروض المعطار فى خبر الأقطار، چاپ احسان عباس، بیروت 1984؛
(52) خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفى نجیب فوّاز و حكمت كشلى فوّاز، بیروت 1415/1995؛
(53) محمدبن ابی‌طالب دمشقى، كتاب نخبةالدهر فى عجائب البر و البحر، بیروت 1408/1988؛
(54) احمدبن داوود دینورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛
(55) محمدبن احمد ذهبى، العبر فى خبر من غبر، ج 2، چاپ فؤاد سید، كویت 1984؛
(56) محمدبن عبدالرحمان سخاوى، الأعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، چاپ فرانتس روزنتال، بیروت (بی‌تا.)؛
(57) سمعانى؛
(58) حسن شمیسانى، مدینة ماردین: من الفتح العربى الى سنة 1515م/ 921ه ، بیروت 1407/1987؛
(59) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(60) محمدیوسف غندور، تاریخ جزیرة ابن‌عمر: منذ تأسیسها حتى الفتح العثمانى، نحو 200ـ921ه / 815ـ1515م، بیروت 1990؛
(61) قدامةبن جعفر، الخراج و صناعة الكتابة، چاپ محمدحسین زبیدى، بغداد 1981؛
(62) زكریابن محمد قزوینى، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت 1404/1984؛
(63) كپل آرچیبالد كمرون كرسول، الآثار الاسلامیة الاولى ، نقله الى العربیة عبدالهادى عبله، دمشق 1404/1984؛
(64) انستاس مارى كرملى، النقود العربیة و علم النُمِّیات، قاهره 1939، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(65) ویكتور كك، تأثیر صابئین حرّان در تمدن اسلامى، بیروت 1971؛
(66) حسین مسرى، «مدینة حران فى تاریخها السیاسى و الفكرى من القرن الاول الهجرى حتى نهایة القرن الثالث الهجرى»، حولیات الآداب و العلوم الاجتماعیة، ج 21، رساله 161 (1422/ 2001)؛
(67) مسعودى، تنبیه؛
(68) همو، مروج (بیروت)؛
(69) مقدسى؛
(70) الموسوعةالعربیة، دمشق : هیئةالموسوعةالعربیة، 1998ـ، ذیل «حرّان» (از محمد زین)؛
(71) احمدبن‌عبدالوهاب نویرى، نهایة الارب‌فى فنون‌الادب، قاهره ( 1923)ـ1990؛
(72) محمدبن عمر واقدى، تاریخ فتوح الجزیرة و الخابور و دیار بكر و العراق، چاپ عبدالعزیز فیاض حرفوش، دمشق 1417/1996؛
(73) یاقوت حموى، كتاب المشترك وضعا و المفترق صقعا، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1846، چاپ افست بغداد (بی‌تا.)؛
(74) همو، كتاب معجم‌البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ‌افست تهران1965؛
(75) همو، معجم‌الادباء، مصر1355ـ1357/1936ـ 1938، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(76) یعقوبى، تاریخ؛
(77) موسی‌بن محمد یونینى، ذیل مرآةالزمان، حیدرآباد، دكن 1374ـ1380/ 1954ـ1961؛


(78) EI2, s.v. "Harran" (by G. Fehervari);
(79) Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, London 1966;
(80) Turkiye cografya atlasi, Istanbul: Dogan Burda Rizzoli, 2004.

/ ستار عودى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5898
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست