responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5876

 

حدیث (5) ، 12) پژوهشهاى حدیثى مسلمانان. حدیث در كنار قرآن و پس از آن، مهم‌ترین سرچشمه شناخت دین و كارآمدترین ابزار تبیین آیین مبین و شامل‌ترین منبع دریافت آموزه‌هاى اسلامى است و بى گمان حجم بزرگى از میراث مكتوب فرهنگ اسلامى درباره حدیث است. این مقاله به گزارش و بررسى كوششهاى گسترده عالمان درباره حدیث، در روزگار معاصر، اختصاص دارد و سیر آن را تا زمان حاضر، به اختصار، ارائه می‌دهد.

گویا اولین كسى كه در حجیت سنّت تردید كرد و با مقالات وى دامنه این بحثها گسترش یافت، توفیق صدقى بود. او مقالاتى نوشت با عنوان «الإسلام هوالقرآنُ وَحْدَه» و در آنها، با استناد به آیات و برخى روایات، از جمله گزارشهاى مرتبط با نهى از كتابت حدیث، ادعا كرد كه سنّت حجیت ندارد (بنّا، ج2، ص 32). این مقالات و مقالات همگنان او (محمد رشیدرضا، احمد امین، محمود ابوریه)، هریك از زاویه‌اى، حجیت سنّت را از اساس یا «سنّت گزارش شده در كتابهایى كه اكنون در اختیار ماست» بررسى كردند و بحثهاى بسیارى را دامن زدند. از سوى دیگر، پژوهشهاى خاورشناسان درباره حدیث بحثها و چالشهایى برانگیخت. برخى از متفكران و عالمان بر همان نمط رفتند كه خاورشناسان رفته بودند و كسانى با رویارویى در برابر پژوهشهاى خاورشناسان به نقد دیدگاههاى آنان پرداختند و آثارى رقم زدند. حاصل این رهیافتهاى متضاد، تألیف كتابها و رساله‌هایى بود كه شایان توجه و تأمل‌اند.

الف) روایت و كتابت و تدوین حدیث

آنچه نزد عالمان سده‌هاى پیشین شهرت داشت، مكتوب نشدن حدیث تا آغاز قرن دوم بود (مهدوی‌راد، 1427، ص 36). این گزارشها براى خاورشناسان و برخى پژوهشگران مسلمان زمینه یا دست‌مایه‌اى شد تا ادعا كنند كه سنّت تا آغازین دهه‌هاى قرن دوم تدوین نیافت. این باور لوازمى داشت كه پذیرفتن آنها دشوار بود و مهم‌ترین آنها بی‌اعتبارى میراثِ بر جاى مانده با عنوان «سنّت» بود، هر چند این سخن ناظر به احادیثى بود كه از طرق روایى اهل‌سنّت گزارش شده است (رجوع کنید به سباعى، ص 176ـ 177). این موضع و رأى، عالمانى را برانگیخت تا، با استناد بر نصوص كهن و منابع و سرچشمه‌هاى دیگر، كتابت حدیث در روزگار رسول‌اللّه صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و صحابیان و پس از آن را اثبات، و منع خلفاى پس از پیامبر از روایت و كتابت حدیث را، به‌گونه‌اى توجیه كنند. بدین‌سان در برابر دیدگاه منتقدان حدیث (رجوع کنید به حمزه، ص 57؛
رفعت فوزى عبدالمطلب، ص 43ـ54؛
ابوریه، ص 19ـ30)، جریان فكرى نیرومندى مدعى شد كه سنّت در زمان پیامبر نگاشته می‌شده است. این جریان، آشكارا نقلهاى دالّ بر منع از كتابت حدیث را یا از اساس نااستوار و مجعول شمرد یا چون آن روایات در معارضه با احادیثى قرار داشتند كه به لحاظ سند و محتوا از احادیث منع استوارتر بودند و از صحاح تلقى می‌شدند، از دایره حجیت بیرون دانست.

مهم‌ترین كتابهاى راجع به روایت و كتابت و تدوین حدیث در دوره معاصر عبارت‌اند از :

تدوین‌الحدیث، تألیف السید مُناظر احسن كیلانى (بیروت 2004). این كتاب از اولین آثار، یا اولین اثر، براى اثبات كتابت حدیث در روزگار رسول‌اللّه و صحابیان است، اما چون به زبان اردوست، در محافل علمى مجهول‌القدر مانده است. محمد مصطفى اعظمى، از این كتاب بهره برده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).

دراسات فی‌الحدیث النبوى و تاریخ تدوینه، تألیف محمد مصطفى اعظمى (ریاض 1396)، مهم‌ترین اثر درباره پیشینه كتابت حدیث است. اصل كتاب، رساله دكترى مؤلف و به زبان انگلیسى (دانشگاه كیمبریج) بوده و در 1978 چاپ شده، آنگاه مؤلف به تعریب آن همت گماشته و متن را یكسر دگرگون كرده است. وى كتاب را در نُه باب سامان داده كه مهم‌ترین آنها بابهاى سوم و چهارم و هفتم است. در باب سوم، احادیثِ دالّ بر منع كتابت از سوى پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله نقد شده و تصریح گردیده است كه به جز حدیث ابوسعید خُدْرى نقل شایسته استنادى وجود ندارد. آنگاه حدیث ابوسعید خدرى را، از حیث سند و متن، به نقد كشیده و نتیجه گرفته كه آن حدیث در این بحث غیرقابل استناد است. در باب چهارم نگاشته‌هاى صحابیان، تابعین و تابعین تابعین را گزارش كرده و مآلا به این باور رسیده كه كتابت حدیث جریانى مستمر بوده است و صحابیان، پس از پیامبر اكرم آن را ادامه داده‌اند. در باب هفتم از اسانید و مشكلات و شبهات مرتبط با آنها سخن گفته و نشان داده است كه «اِسناد» و نقل احادیث با سند، از روزگار پیامبر آغاز شده و ادامه یافته است. این نكته هم درخور ذكر است كه اعظمى نقدى نیز بر كتاب یوزف شاخت درباره اصول ‌فقه نگاشته است به انگلیسى (ترجمه به عربى از عبدالحكیم‌بن ابراهیم مطرودى با عنوان اصول الفقه الاسلامى للمستشرق شاخت: دراسة نقدیة). این كتاب نیز از نظر بحث پیشینه كتابت و تدوین حدیث شایان توجه است.

السنة قبل‌التدوین، از محمد عجاج خطیب (قاهره 1988). مؤلف در این كتاب، پس از گزارش چگونگى سنّت در روزگار رسول‌اللّه و صحابه و تابعین و نشر حدیث در بلاد اسلامى در آن روزگاران، به بحث از وضع و جعل پرداخته و ضمن گزارش كوششهاى صحابه و تابعین در استوارسازى گزارشهاى حدیثى و رویارویى با جریان وضع و جعل، آراى برخى خاورشناسان را درباره سنّت آورده و نقد كرده است. باب چهارم كتاب ــكه به نظر می‌رسد انگیزه اصلى از نگارش كتاب همان است ــ به این سؤال پاسخ می‌دهد كه حدیث در چه زمانى تدوین شده است. عجاج بر كتابت حدیث و نیز تدوین بسیار محدود در روزگار حضرت رسول و صحابیان تأكید می‌كند و نشان می‌دهد كه تدوین به مثابه جریانى گسترده در دوره تابعین شكل گرفته است. او بر این پایه پرسشهایى را مطرح كرده و از جمله راه جمع بین روایات نهى از كتابت حدیث و اباحه آن را بیان نموده است. كتاب عجاج از نخستین آثار معتبر در زمینه تاریخ كتابت حدیث به شمار می‌رود.

علوم‌الحدیث و مصطلحه، از صبحى صالح (دمشق 1379). این كتاب در تمام مباحث حدیثى، دقیق و سودمند و مستند است، به‌ویژه پس از آنكه محمد حمیداللّه، محقق نامور پاكستانی ‌الاصل (متوفى 1381ش)، صحیفة هَمّام‌بن منبِّه را یافت و منتشر كرد، صبحی‌صالح با توجه بدان و آنچه خاورشناسان در این‌باره نگاشته‌اند، فصل مرتبط با آغاز تدوین حدیث را یكسر دگرگون كرد و یادآورى كرد كه سزاوار نیست به انتظار عصر حاضر بمانیم تا بر پایه اظهارات خاورشناسان، درباره آغاز تدوین حدیث داورى كنیم، چرا كه كتابهاى ما و نقلها و اخبار تاریخى هیچ تردیدى را در اینكه حدیث در زمان رسول‌اللّه كتابت و ثبت و ضبط شده است برنمی‌تابد (ص 22ـ23).

دلائل ‌التوثیق المبكَّر للسنة و الحدیث، رساله دكترىِ امتیاز احمد (ترجمه عربى از عبدالمعطى امین قَلعَجى، پاكستان 1990). مؤلف، كتاب را متتبعانه و تحلیلى در دو بخش و هر بخش را در چند فصل سامان داده است. در بخش اول از واژه سنّت‌و حدیث، باتوجه به بررسیهاى لغوى و دلالى و اصطلاحى، سخن گفته و در بخش دوم، كه بخش اصلى كتاب است، از نگاشتن و ثبت و ضبط و تدوین حدیث بحث كرده و نمونه‌هاى بسیارى از نگاشته‌هایى مانند صحیفه، مصحف، جزء، نسخه و غیره را با تكیه بر منابع و مستندات بسیارى شناسانده است تا كتابت در روزگار پیامبر و صحابه و تابعین را استوار سازد.

رفعت فوزى عبدالمطلب از پیشتازان دفاع از سنّت به شمار می‌آید و به ویژه اثر مهم او، توثیق‌السنة فی‌القرن الثانى الهجرى : أُسسه و اتجاهاته (قاهره 1400)، درخور ذكر است. تلاشهاى وى، چه آثار تألیفى مستقل و چه تصحیحات متون كهن، از گامهاى بلند «حجیت سنّت» و رویارویى با مخالفان آن، به‌ویژه شك‌آفرینان در ثبت و ضبط و نقل و تدوین حدیث در قرن اول، است. هدف فوزى در توثیق‌السنة، اثبات استوارى و سلامت نقل و گزارشهاى مرتبط با سنّت در قرن دوم است، اما براى اینكه نشان دهد آنچه در قرن دوم اتفاق افتاده معطوف است بر سنّت مكتوب و روشى استوار در نقل، به بحث كتابت حدیث در قرن اول نیز پرداخته و از معیارها و ملاكهاى «توثیق» سندى و متنى سخن گفته، و با طرح بحث درباره «اخبار آحاد» و چگونگى حجیت آن، آراى مختلف در این باب را مطرح و آنها را ارزیابى كرده است.

بحوث فى تاریخ‌السنة المشرَّفة، از اكرم ضیاءعمرى* (بغداد 1972). این اثر دقیق و مستند، همراه با برخى اظهارات قابل مناقشه، به منظور اثبات كتابت و ثبت و ضبط حدیث در قرن اول و تلاش عالمان در قرنهاى سپسین تدوین شده است. مؤلف بحث را با «وضع و جعل»، به مثابه واقعیتى انكارناپذیر در فرهنگ و تمدن اسلامى در پیوند با حدیث، آغاز كرده و آنگاه به كوششهاى عالمان در رویارویى با پدیده جعل و وضع پرداخته است. در ادامه، گونه‌هاى تصنیف و تدوین و جریان نشر حدیث را گزارش و آثار تدوین یافته در قرن سوم را معرفى كرده است.

السنة المفترى علیها، از سالم على هَنساوى (قاهره 1409). مؤلف با دیدى همه‌جانبه و به دور از تعصبهاى مسلكى و مذهبى، از جایگاه سنّت نزد عالمان اهل‌سنّت دفاع كرده و به دفاع از جایگاه سنّت نزد عالمان شیعه نیز پرداخته است. او به عالمان اهل سنّت هشدار داده است كه درباره شیعه و نگرش آنان به سنّت بر منابع سست بنیاد تكیه نكنند. همچنین از نقد عالمان شیعه و هشدار به آنان نیز تن نزده است. فصل مهم و شایان توجه كتاب، درباره تدوین و ثبت و ضبط و كتابت حدیث در زمان پیامبر و عصر صحابه است. در ضمن فصول دیگر، از چگونگى انتقال سنّت به نسلهاى بعد و برخى اختلافها و نزاعهاى فكرى، فقهى و كلامى درباره آن سخن گفته است.

تاریخ فنون‌الحدیث النبوى، نوشته محمد عبدالعزیز خَوْلى (متوفى 1349؛
دمشق 1408)، از آثار مختصر اما دقیق درباره تدوین حدیث است كه اكنون نیز شایسته مطالعه است.

تدوین‌السنةالنبویة: نشأته و تطوره (من‌القرن الأوّل الى نهایة القرن التاسع‌الهجرى)، به قلم محمدبن مطر زهرانى (ریاض 1426)، تحقیقى است مستند اما اجمالى درباره تدوین حدیث. بیشترین حجم این پژوهش به بحث از كتابت و تدوین حدیث در قرن اول اختصاص دارد.

پیشتر گفته شد كه كوششهاى عالمان در دوران معاصر، بیش از همه معطوف بود به آنچه خاورشناسان و برخى نویسندگان مسلمان، با تكیه بر برخى نقلها، مطرح می‌كردند و نشر و تدوین حدیث و به‌ویژه تدوین را متأخر از قرن اول می‌پنداشتند. از این‌رو، كسانى كوشیدند با جستجو در منابع و مصادر فرهنگ اسلامى، آثار تدوین یافته در قرن اول را شناسایى و معرفى كنند. صحائف الصحابة و تدوین‌السنة النبویة المشرَّفة، تألیف احمد عبدالرحمان صویان (1410)، با همین گرایش تدوین شده است. نویسنده با تتبع شایسته‌اى در منابع كهن، صحیفه‌هاى منسوب به صحابه را شناسایى و گزارش كرده است تا نشان دهد تدوین حدیث در روزگار پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و صحابه آن حضرت وجود داشته است. صحیفه على علیه‌السلام، صحیفه عبداللّه‌بن عمروبن عاص، صحیفه عمروبن حزم، صحیفه جابربن عبداللّه، صحیفه همّام‌بن‌منبِّه و چند صحیفه دیگر در این كتاب گزارش شده و در ضمن این گزارشها طرق نقل صحائف به تفصیل تحلیل و نقد گردیده است. از همین‌گونه است معرفةُ النُسَخ و الصُحُف الحدیثیة، نوشته بكربن عبداللّه ابوزید (ریاض 1412). مؤلف در آغاز از اهمیت شناخت نسخه‌ها و صحیفه‌ها و چگونگى آنها و تلاش عالمان در گزارش، استوارى نقل و صحت آنها سخن گفته، آنگاه براساس حروف الفبا، نامهاى محدّثانى را كه نسخه و صحیفه، یا نسخه‌ها و صحیفه‌ها، را روایت كرده‌اند آورده است. فاصله زمانى موردنظر نویسنده كتاب فراتر از روزگار صحابه است، اما هر چه را كه از آن زمان، بر پایه منابع، یافته نیز گزارش كرده است. كتاب ابوزید در نشان دادن پیشینه ثبت و ضبط و تدوین حدیث درخور توجه است.

كتاب محمدعلی‌بن صدیق با عنوان صحیفتا عمربن شعیب و بَهْزبن حكیم عندالمحدثین و الفقهاء (مغرب 1992)، یكى دیگر از پژوهشهاى كارآمد در این زمینه است. محقق افزون بر بازشناسى دو صحیفه یاد شده، در فصلى درازدامن به گزارش دقیق صحیفه‌هاى برخى از صحابیان، از جمله صحیفه علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام، پرداخته و درباره تدوین حدیث نیز بحثى سودمند كرده است.

عالمان و پژوهشگران شیعى نیز آثار شایان توجهى در این باب تألیف كرده‌اند. تدوین السّنة الشریفة: بدایته‌المبكَّر فى عهدالرسول (ص) و مصیره فى عهودالخلفاء الى نهایة القرن الأول، تألیف سید محمدرضا حسینی‌جلالى (قم 1376ش). این كتاب از نخستین تلاشهاى محققان شیعى در تاریخ تدوین حدیث، و اثرى سودمند و كارآمد است. مؤلف ابتدا درباره سیره و سنّت پیامبر، در جهت تأكید بر كتابت و تدوین و نشر حدیث، بحث كرده و آنگاه تداوم جریان كتابت حدیث را در میان شیعیان، طبق تعلیم اهل‌بیت و در اقتفا به امیر مؤمنان و سایر امامان علیهم‌السلام گزارش كرده و سپس به جریان منع تدوین حدیث و توجیه‌ها و نقدها و پیامدهاى آن پرداخته است.

تدوین‌الحدیث عندالشیعة الامامیة: بدایته‌المبكَّر فى عهدالرسول و مصیره حتی‌الكلینى، تألیف محمدعلى مهدوی‌راد (بیروت 1427). این كتاب كه ابتدا به‌گونه مقدمه‌اى بلند بر معجم‌الفاظ احادیث بحارالأنوار چاپ شد، مشتمل بر چند بخش است. بخش اول به كتابت حدیث در روزگار پیامبر اكرم و صحابه اختصاص دارد و به ماجراى منع تدوین حدیث، پس از حدیث رسول‌اللّه پرداخته و توجیه‌هاى متداول را نقد كرده و دلایل یا علل منع تدوین حدیث را چنین بر شمرده است : جلوگیرى از نشر فضل و فضیلت امام على علیه‌السلام؛
استوارسازى مكتب «رأى و تأویل» در برابر نصِّ اجتهادى (نه نصّمحض، آن‌گونه كه برخى پنداشته‌اند)؛
جلوگیرى از برملا شدن حقیقتها و آشكار شدن چهره‌ها، از صالح و غیرصالح.

دراسات فی‌الحدیث و المحدّثین، تألیف هاشم معروف حسنى (بیروت، بی‌تا.)، از عالمان و فقیهان لبنانى، كه آثار تاریخى و فقهى و حدیثى و فكرى او آمیزه‌اى است از تحلیل و نقد. او ابتدا كتاب را دراسات فى الكافى للكینى والصحیح‌للبخارى نامیده بود، اما در چاپهاى بعد عنوان پیشگفته را برگزید، گرچه محتواى كتاب با همان نام اول همخوان‌تر است. مؤلف ابتدا به نگرشِ افراطىِ عالمان فریقین (یعنى طرد میراث منقول دیگران و طعن در نقلها و گزارشها) اشاره می‌كند. بدین‌سان كه محدّثان و متفكران اهل‌سنّت میراث منقول حدیثى و غیر آن را، به صرف شیعى بودن راوى طرد می‌كنند و مؤلفان شیعى از نقلهاى مشتمل بر راوىِ سنّى تن می‌زنند. او این روش را نمی‌پسندد و بر این باور است كه در استوارترین كتابهاى حدیثى شیعه و سنّى، كافى كلینى و صحیح بخارى، احادیث و روایاتى غیرقابل قبول وجود دارد. آنگاه به جریان كتابت و تدوین در صدر اسلام اشاره و تأكید می‌كند كه به هر حال «عدم تدوین» مشكلاتى پدید آورده است. بحث كوتاه اما دقیق او در عدالت صحابه و نقد دیدگاه «عدالت تمام صحابیان» خواندنى است. ارزیابى جایگاه بخارى در اندیشه عالمان و محدّثان اهل‌سنّت و غلوّ آنان درباره الجامع الصحیح او و صحیح دانستن تمام محتواى آن، از دیگر مباحث كتاب است. مؤلف بر این نكته تأكید كرده است كه بخارى نسخه آغازین كتابش را سامان داده و هنوز به مرحله نهایى نرسانده بود كه زندگى را بدرود گفت، لذا در كتاب او تكرار فراوان است، و گاه عناوین ابواب و فصلها با محتوا نمی‌خواند. به‌علاوه، صحیح بخارى كتابى است كه از حضرت فاطمه زهرا سلام‌اللّه‌علیها فقط یك حدیث و از على علیه‌السلام 29 حدیث، در عین حال از معاویه هشت و حتى از مُغیرةبن شعبه نیز یازده حدیث روایت كرده است (حسنى، دراسات، ص 124). مؤلف همچنین جایگاه كافى را نزد عالمان شیعى گزارش كرده و نشان داده است كه عالمان شیعه با اینكه كافى را بهترین و استوارترین و جامع‌ترین كتاب حدیثى می‌دانند هرگز، جز اندكى، قائل به صحت تمام احادیث آن نیستند (رجوع کنید به همان، ص 130ـ139). بر این پایه او تأكید كرده كه با كنار گذاشتن روایات شیعه توسط عالمان اهل‌سنّت، بیشتر بر عالمان این مذهب و میراث علمى اهل‌بیت ستم رفته است. او این را با مستندات بسیار به اثبات رسانده و سپس كتاب سباعى با عنوان السنة و مكانتها فى التشریع الاسلامى را نقد كرده است. هاشم معروف‌الحسنى به ارزیابى رجال اسناد كتابهاى كلینى و بخارى نیز پرداخته و وجود افراد مُدَلّس و فاسد و فاسق در اسناد بخارى و برخى راویان فاسدالعقیده و مَطعون در زنجیره اسناد كافى را احراز كرده و در عین حال نشان داده كه زنجیره اسناد كافى مجموعاً بسى پیراسته‌تر از سلسله اسناد بخارى است. در هر صورت، كتاب دراسات از جانبداریهاى مسلكى و غیر واقع‌بینانه به دور است.

علم‌الحدیث، تألیف كاظم مدیر شانه‌چى (قم 1362ش). این كتاب از نخستین كوششهاى محققان معاصر شیعه درباره تاریخ حدیث است و بر دیگر پژوهشهاى شیعى، فضل تقدم دارد. مؤلف ابتدا از جایگاه والاى حدیث سخن گفته و آنگاه عنوان علم‌الحدیث را توضیح داده است. پس از آن، تعریف و توضیح اصطلاحات و آنگاه گزارش سفرها و رحله‌هاست براى فراگرفتن حدیث. مؤلف از تأكید رسول‌اللّه بر نگاشتن حدیث و اقدام رسمى خلفا بر منع تدوین و نشر حدیث و سپس رفع منع از سوى عمربن عبدالعزیز، به اختصار، بحث كرده و منابع كهن حدیثى اهل‌سنّت را معرفى نموده است. تلاشهاى شیعیان در تدوین حدیث از همان نخستین روزگار، و پس از آن تألیف جوامع حدیثى، از فصول دیگر كتاب است. جریان جعل در حدیث، بحث از مصطلح‌الحدیث، گونه‌هاى حدیث و آثارِ نگاشته شده درباره آنها نیز محل توجه مؤلف بوده‌است.

حقیقة مصحف فاطمة عندالشیعه، از اكرم بركات عاملى (بیروت 1418). مصحفِ فاطمه*از نمونه‌هاى عینى كتابت حدیث در روزهاى پس از رحلت پیامبرصلی‌اللّه‌علیه‌وآله، در فرهنگ شیعى است، با املاى جبرئیل و كتابت امام على علیه‌السلام (رجوع کنید به مهدوی‌راد، 1427، ص 377 به بعد). این مجموعه از آن‌رو مصحف فاطمه نامیده شده كه حضرت فاطمه سلام‌اللّه علیها مخاطب آن كلام بوده است. این كتاب پژوهشى است جامع و دقیق درباره آن مصحف. در فصل سوم به هویت كتاب پرداخته شده با بررسى اینكه املا كننده كتاب، و مخاطب آن كه بوده است. در فصلهاى بعدى، به مناسبت، از مصحف على و مصاحف دیگر سخن به میان آمده است (درباره مصحف فاطمه، نیز رجوع کنید به محمدعلى مهدوی‌راد، پژوهش‌گونه‌اى درباره مصحف فاطمه، تهران 1387ش).

بحث حول‌الجفر و علم‌المعصوم من خلال‌الآثار، از سید عمّار صدرالدین شرف‌الدین موسوى عاملى (بیروت 1419). وى در این كتاب مجموعه روایتهاى مرتبط با جفر را گزارش و تحلیل كرده و پیوند آن را با كتابهاى دیگر (مانند كتاب على، مصحف فاطمه و صحیفه على) بیان نموده است. كتاب حقیقةالجفر عندالشیعة (بیروت 1416) نوشته اكرم بركات نیز به همین بحث اختصاص دارد (در این‌باره رجوع کنید به جفر و جامعه*). وجود آثارى با عنوان كتاب على، جفر و جامعه، نشانه‌اى است از كتابت حدیث در عصر پیامبر و پایدارى و استمرار نگارش و تدوین در فرهنگ شیعى.

پژوهشى در تاریخ حدیث شیعه، از مجید معارف (تهران 1374ش). بخش اول این كتاب مشتمل است بر دو فصل كه فصل اول آن با بحث از كتابت و نشر حدیث در روزگار امام على تا امام علی‌بن الحسین علیهم‌السلام (به تعبیر مؤلف: دوره اول) آغاز شده و در آن اوضاع سیاسى و اجتماعى و فرهنگى شیعه در قرن اول بررسى گردیده و در فصل دوم میراث حدیثى شیعه در قرن اول هجرى گزارش شده است. بخش دوم درباره مواریث عمومى شیعه است و در آن از نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه (با برخى ملاحظات درباره آن) سخن رفته است. دوره دوم، عصر صادقَین علیهماالسلام است. مؤلف در ضمن بحث از این دوره، به حلقه‌هاى درس امام باقر و امام صادق، مجالس خصوصى تدریس فقه و حدیث، كمّیت و كیفیت شاگردان این دو امام، اصحاب اجماع، و اصول اربعمأة پرداخته و در ادامه بحث، بابى گشوده درباره اصالت حدیث شیعه كه در ضمن آن چگونگى علم امامان شیعه و نیز كتاب على را گزارش كرده است. از مباحث شایان توجه این كتاب، نحوه مواجهه این دو امام با جریانهاى فكرى روزگار خود، از جمله مسئله غلوّ و غالیان، بحث تقیه و پیوند آن با نقل و روایت حدیث، بررسى جریان روایت حدیث در دوره‌سوم (بعداز امام‌صادق علیه‌السلام)، دقت و تلاش محدّثان شیعه در انتقال دقیق میراث حدیثى امامان اهل‌بیت، نگاهى گذرا به دانش رجال در میان شیعه و نقش آن در پالایش حدیث، و بالاخره چگونگى حدیث‌گزارى كتب اربعه شیعه. بر این همه باید افزود برخى پژوهشهاى ضمنى را درباره كتابت حدیث به خامه عالمان شیعى، از جمله: بحث پر نكته سیدمرتضى عسكرى (متوفى 1386ش) در ضمن مجموعه معالم‌المدرستین، به‌ویژه مجلد دوم آن.

تك‌نگاریهاى تحقیقى درباره جریان حدیث در بلاد اسلامى و به تعبیر دیگر «مدارس حدیثى» را باید بر اینها افزود. این پژوهشها معمولاً مشتمل است بر گزارش فعالیتهاى محدّثان در یك شهر معین، مثل روشهاى نشر حدیث، آداب تحمل حدیث، جرح و تعدیل راویان، نقادى حدیث، مهاجرتهاى محدّثان به آن شهر و از آن شهر، آثار مهم حدیثى، محدّثان بزرگ شهر و برخى مسائل خاص حدیث در یك شهر (مثلاً منازعات كلامى محدّثان، وضع حدیث، حوادث سیاسى و اجتماعى مؤثر بر فعالیتهاى حدیثى). در این مقوله، این آثار یادكردنى است : المدرسة الحدیثیة فى مكة و المدینة و أثرها فی‌الحدیث و عُلومه، من نشأتها حتى نهایة القرن الثانى الهجرى، از محمد ثانى عمر موسى (ریاض 1428)؛
مدرسةالحدیث فى الیمن فى القرنین الأوّل و الثانى الهجریین، از محمدعلى احمد كبسى (صنعا 2004)؛
المحدثون فی‌الیمن فى عصر الصحابة، تألیف عبداللّه‌بن بجاش‌بن ثابت حِمْیرى (ریاض 1421)؛
مدرسة الحدیث فی‌البصرة حتی‌القرن الثالث‌الهجرى، تألیف أمین‌القضاة (بیروت 1419)؛
مدرسة الحدیث فی‌القَیروان من الفتح الاسلامى الى منتصف القرن ‌الخامس الهجرى، تألیف حسین‌بن محمد شواط (ریاض 1411).

گفتنى است كه در این بخش، و براى نشان دادن جریان كتابت حدیث در روزگار پیامبر و صحابیان، به آن دسته از پژوهشهاى مرتبط با مدارس حدیثى پرداختیم كه بیشتر آنها گزارشگر نشر و تدوین حدیث در روزگار پیامبر و صحابیان هستند. سایر نگارشهاى از این دست پس از این معرفى خواهد شد. دیگر اینكه در تك‌نگاریهاى پژوهشىِ ناظر به تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى در شهرهاى اسلامى، بخشى به حدیث و چگونگى آن اختصاص دارد، اما از این‌گونه پژوهشها سخن به میان نیاورده‌ایم، زیرا موضوع اصلى آنها حدیث نیست (از این قبیل است الحیاةالفكریة فى المدینة المنورة فى القرنین الأول و الثانى للهجرة، تألیف عدنان على فراجى، بغداد 2002؛
صناعة الكتاب و الكتابة فی‌الحجاز: عصرالنبوة و الخلافة الراشدة، تألیف ماجدبن عبّود بادحدح، 1427).

گونه‌اى دیگر از تحقیقات مرتبط با كتابت و تدوین حدیث، پژوهشهایى است با هدف نقد نظر و سیره خلفا در منع كتابت و تدوین حدیث پس از پیامبر اكرم و پیامدهاى آن. شمارى از عالمان و محققان شیعى بر كتابت حدیث و حتى تدوین آن در روزگار رسول‌اللّه و صحابیان تأكید ورزیده‌اند، اما از منع تدوین و كتابت در روزگار خلفا نیز به‌تفصیل سخن گفته‌اند. در واقع نمی‌توان از گزارشهاى درست تاریخ اسلام در این موضوع چشم‌پوشى كرد. محققانى واقع‌نگر از اهل سنّت در این بحث كه پیامبر اكرم بر كتابت تأكید كرده بود راه صواب پیشه كرده‌اند، اما در توجیه موضع خلیفه اول در منع كتابت و تأیید و گسترش آن در روزگار خلیفه دوم ــ با اینكه در روزهاى نخست خلافت به شدت در منع نگارش و تدوین آن مردد بود (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 5، ص 188؛
خطیب بغدادى، ص 52ـ53؛
ابن عبدالبرّ، ج 1، ص 78)ــ و اوج آن در روزگار خلیفه سوم، همراه با جعل و وضع حدیث و گسترش شگفت‌آور و جریان‌ساز آن در دوران حاكمیت امویان، درمانده‌اند و گاه به توجیه‌هاى بسیار ناموجه روى آورده‌اند (مهدوی‌راد، علوم حدیث، ش 5، ص 8ـ29، ش 6، ص 2ـ 28؛
همو، 1427، ص 100 به بعد؛
شهرستانى، ص 13ـ82؛
حسینی ‌جلالى، ص 261 به بعد). برخى از پژوهشها در این زمینه عبارت‌اند از :

منع تدوین الحدیث: قراءة فى مَنهَجیة الفكر و اصول مدرستَىِ الحدیث عندالمسلمین، از على شهرستانى (قم 1425). مؤلف پس از طرح موضوع و گزارش نهى دو خلیفه نخستین از تدوین حدیث، به اسباب منع ــو به تعبیر دقیق‌تر، توجیه‌هاى ارائه شده براى منع ــ پرداخته و هفت وجه را گزارش و آنها را نقد كرده است. او كوشیده است در نقدها از منابع، مستندات و مبانى پذیرفته شده عالمان مكتب خلفا بهره گیرد. پس از گزارش توجیه‌ها و نقد آنها، مؤلف نظر خود را بیان داشته و براى اثبات آن حجت آورده است. به اعتقاد او، پس از رحلت پیامبر لازمه روى آوردن حاكمیت به رأى و اجتهاد ــكه گریزى از آن نداشت ــ دور كردن مردم از حدیث نبوى بود تا در برابر اقدامات و برنامه‌هاى حكومت مخالفتى شكل نگیرد. وى به تفصیل درباره آن بحث كرده و كوشیده است آن دیدگاه را استوار سازد.

تاریخ الحدیث النبوى: بین سلطة النص و نصّ السلطة، از سید محمدعلى حلو (قم 1426). مؤلف كوشیده است نشان دهد كه حدیث نبوى، در شكل گزارشىِ مكتب خلفا، هیچگاه از چنبره حاكمیت رها نشده است، چرا كه محدّث، بیش از هر چیز، در پذیرفتن و نپذیرفتن روایات به سند مراجعه می‌كرده و در این تعامل، حتى اگر یكى از افراد سند صرفاً گرایش شیعى داشته یا برخلاف باورهاى مكتب خلفا سخن گفته بوده یكسر كنار گذاشته می‌شده است. وى فهرستى از راویان و محدّثان به دست داده است كه صرفاً به ‌لحاظ گرایشهاى مذهبى از صحنه روایت رانده شده‌اند و در قبال آن، فهرستى از كسانى آورده كه به صرف نزدیكى به هرم قدرت در زمره راویانِ مقبول قرار گرفته‌اند. مثلاً عمربن سعدبن أبى وقاص «تابعىٌّ ثقةٌ» معرفى شده، حال آنكه كارگزار قتل حسین‌بن على علیهماالسلام بوده است (رجوع کنید به ابن‌حجرعسقلانى، 1404، ج 7، ص 396). بدین‌سان، براساس نظریه مؤلف، سلطه نقشى بنیادى در شكل‌گیرى حدیث داشته و در بركشیدن یا فروهشتن افراد و همه جریانها، حتى جریانهاى فكرى، بسیار مؤثر بوده است. كتاب تاریخ الحدیث النبوى... از این جهات و نیز نكته ‌یابیهاى تأمل‌برانگیز خواندنى است. گفتنى است كه عالمانى از اهل سنّت نیز به نقش‌آفرینى سلطه در حدیث راه برده و برخى احادیث صحیح بخارى و مسلم را از این زاویه ارزیابى كرده‌اند (رجوع کنید به ادامه مقاله).

أین سنة الرسول؟ و ماذا فعلوابها؟، تألیف احمدحسین یعقوب. نویسنده، پس از بحث درباره جایگاه سنّت و پیوند آن با قرآن، تأكید و توصیه پیامبر اكرم به ثبت و ضبط و كتابت و نشر سخنان خود، و شناساندن حافظ و مرجع و مفسر سنّت، به بازشناسى رویاروییهاى مختلف با سنّت و مآلاً ماجراى منع كتابت حدیث پرداخته و آنگاه سنّتى را كه به جاى سنّت مقبول پیامبر مستقر كردند، معرفى كرده است.

مطالعات و پژوهشهاى روزگار معاصر درباره روایت و كتابت حدیث نبوى و تحلیل و بررسى و نقد آراى گوناگونى در چگونگى انتقال سنّت به نسلهایى سپسین، بسى بیش از موارد مذكور است (براى آگاهى از دیگر عناوین رجوع کنید به یوسف، ج 1، ص 27ـ 41؛
عطیه و همكاران، ج1، ص27ـ34؛
احدب، ج1، ص 51 ـ79).

ب) حجیت سنّت

سنّت بی‌گمان در كنار قرآن مبدأ تشریع و معرفت بوده است و اغلب مسلمانان در حجیت سنّت اختلافى ندارند. عالمان و مؤلفان شیعه و سنّى در بازشناسى پیشینه بحثها و جدالها درباره حجیت سنّت داوریهایى كرده‌اند. برخى ریشه آن را در شعار خلیفه دوم (حسبنا كتاب‌اللّه) و برخى در مواضع خلفا و منع آنان از روایت و كتاب و تدوین حدیث جستجو كرده‌اند. در برابر، برخى آن مواضع را یكسر سیاسى دانسته‌اند، حال آنكه محمدبن ادریس شافعى (متوفى 204؛
ج 7، ص 287) از گروهى یاد كرده است كه به نفى حجیت اخبار (سنّت) قائل شده‌اند. شافعى به اینكه این گروه چه كسانى هستند تصریح نكرده است و هیچ قرینه‌اى در كلام او وجود ندارد كه منكران حجیت سنّت را بازشناساند. در دوره اخیر، محمد خضرى (ص 186)، مخاطب شافعى را یكى از معتزلیان دانسته‌است. اما برخى، بدون توجه به كلام شافعى، شیعه را نیز از منكران حجیت سنّت شمرده‌اند (رجوع کنید به سیوطى، ج 3، ص 3؛
الهی‌بخش، ص 78ـ 81). محمدمصطفى اعظمى (ج 1، ص 22ـ25) این نسبتها را، با استناد به منابع، نپذیرفته و حداكثر اختلاف فِرَق را نه در حجیت سنّت، بلكه در طرق اثبات سنّت دانسته است.

در میان معاصران سخن از لونى دیگر است. یكى از مؤلفان اهل سنّت، قول به نفى حجیت سنّت را در تاریخ اسلام، به‌ویژه در دوران معاصر، قطعى دانسته و قول به این موضوع را بدین‌سان طبقه‌بندى كرده است: 1) انكار حجیت سنّت به طور مطلق، 2) انكار حجیت سنّت از راه خدشه در طرق اثبات آن، 3) انكار حجیت سنّت از راه انكار حجیت اخبار آحاد (شامى، ص 123 به بعد؛
براى تفصیل این بحث رجوع کنید به سنّت*).

پیش از گزارش آثار نگاشته شده در این زمینه در روزگار معاصر، باید یادآور شویم كه بسیارى از محققان اهل سنّت به بی‌اعتقادى به حجیت سنّت متهم شده‌اند، اما درباره این موضوع نمی‌توان با قطعیت سخن گفت. هر چند آثار برخى از ایشان، گاه به‌صراحت و گاه به التزام، حاكى از چنین رأیى است، اما غالبآ این موضوع را به عدم امكان اثبات سنّت مستند كرده‌اند. به تعبیر دیگر، مشكل در نگاه آنان به «سنّت مَحْكیه» است، نه «سنّت قطعیه». براى نمونه، احمدزكى ابوشادى از كسانى معرفى شده است كه حجیت سنّت را از اساس باور ندارد. خادم حسین الهی‌بخش مؤلف القرآنیون (ص 176ـ177)، بر پایه ثورة الاسلام ابوشادى، ادعا كرده كه وى منكر حجیت سنّت است، اما مطالب آن كتاب این مدعا را اثبات نمی‌كند، حتى ابوشادى، در یك‌جا (ص 62ـ63) براى مجموعه احادیث نبوى و قرآن حكمى واحد صادر كرده است. در هر صورت، با تذكار این نكته كه فصول درخور توجهى از آثار معرفى شده در بخش «روایت و كتابت و تدوین حدیث» به حجیت آن نیز پرداخته‌اند، پژوهشهاى مرتبط با حجیت سنّت ذیلاً گزارش می‌شود :

حجیة السنة، از عبدالغنى عبدالخالق (?1321). این كتاب گسترده‌ترین و متتبعانه‌ترین و دقیق‌ترین نگاشته درباره حجیت سنّت است با نگاه اهل سنّت و باتوجه به نقدها، اشكالها و پرسشها درباره سنّت و حجیت آن. مؤلف، سنّت را از نظر فقیهان و متكلمان و سپس اصولیان به‌تفصیل تعریف كرده و به بحث عصمت انبیا پرداخته و جنبه‌هاى گوناگون عصمت را بازگفته است. بحث دیگر او درباره اجتهاد پیامبران است و پاسخ به این پرسش كه اگر پیامبران اجتهاد می‌كردند، آیا ممكن بود در اجتهاد به خطا روند. نویسنده خود قائل به اجتهاد پیامبران و نیز عصمت آنان در اجتهاد است و بنابراین، بخشى از سنّت را حاصل اجتهادات پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله دانسته است. وى حجیت سنّت را ضرورتى دینى معرفى كرده است، اما داورى نادرست وى درباره شیعیان ــكه آنان را مخاطبان شافعى (رجوع کنید به سطور پیشین) دانسته ــ شگفت‌انگیز است، هر چند اظهار كرده كه این نفى حجیت، ناظر به طرق حجیت است، نه اصل آن.

باب دوم و سوم به دلایل حجیت سنّت و پاسخ شبهات اختصاص دارد و مؤلف هفت دلیل در این‌باره اقامه كرده است. بحث كتابت حدیث، در این اثر نیز خواندنى و تأمل برانگیز است. مؤلف اگر چه كتابت حدیث را در عصر پیامبر و صحابه نپذیرفته، اما با كوششى ستودنى در مقام اثبات این ادعا برآمده كه كتابت نشدن هیچ خللى به سلامت نقل حدیث و انتقال آن به نسلهاى بعدى وارد نكرده است. در خاتمه كتاب، مؤلف به بحث از جایگاه سنّت در معارف و اعتقادات دینى در سنجش با آموزه‌هاى قرآن پرداخته و نكات سودمندى مطرح كرده است. كتاب عبدالغنى عبدالخالق، در مواردى پذیرفتنى نیست و در مواردى بر پایه مبانى مؤلف بیان شده كه آن مبانى محل مناقشه جدّى است.

السنة و مكانتها فى التشریع الاسلامى، از مصطفى سباعى (بیروت 1405). مؤلف از نواندیشان و مصلحان اخیر اهل سنّت است با فرازها و فرودهاى بسیار در زندگانى سیاسى، اجتماعى، فكرى و كلامى (درباره او رجوع کنید به عدنان زرزور، مصطفى السباعى الداعیة المجدّد، دمشق 1421). او این كتاب را باتوجه به نقدها، اشكالات و مواضع خاورشناسان و نیز محققان و متفكرانى از جهان اسلام ــبه تعبیر وى، متأثر از خاورشناسان ــ نگاشته است. سباعى به هنگام تحصیل در قاهره، در درس علی‌حسن عبدالقادر با آراى خاورشناسان آشنا شد. به اعتقاد او (ص 33ـ34)، استادش كه در آلمان درس خوانده بود، مباحث تاریخ تشریع اسلامى را یكسر بر پایه كتاب گولدتسیهر بنا نهاده بود. مقدمه او درباره خاورشناسان و چگونگى اثرپذیرى مؤلفان اسلامى از آنان خواندنى است (رجوع کنید به ص 26ـ42). مؤلف ابتدا سنّت را تعریف كرده و از موضع صحابیان در برابر سنّت سخن گفته، آنگاه به مسئله «وضع و جعل در حدیث» پرداخته و چگونگى آن را گزارش كرده و در ادامه، تلاشهاى عالمان را براى پیراستگى ساحتِ روایتِ حدیث از نقلهاى مجهول نمایانده است. آنگاه بحث اصلى كتاب است با طرح «شبهات» درباره حجیت سنّت و پاسخ آنها؛
از جمله در فصل ششم با عنوان «السنة مع المستشرقین» به نقد آراى گولدتسیهر پرداخته است. سپس از زُهْرى و جایگاه او در حدیث سخن گفته است. بخش درخور توجهى از كتاب را نیز به بررسى احادیثى اختصاص داده كه در نوشته‌هاى خاورشناسان و همفكرانشان (مانند احمد امین و محمود ابوریه) با روش «نقد متن» مورد طعن قرار گرفته‌اند. او در دو فصل از احمد امین و محمود ابوریه و آراى آنان سخن گفته است. تلاش سباعى ارزشمند است، اما كاملا روشن است كه براى اثبات و تثبیت آنچه آن را قطعى می‌داند، گاه به تكلیفِ بی‌ثمر افتاده است. به علاوه، انگیزه‌خوانى نیز گاه او را به مجادلات غیرعلمى كشانده است. گرایش ابوریه به تشیع، اثرپذیرى احمد امین از خاورشناسان، و امثال این تعبیرات، حربه‌هایى است كه سباعى برضد مخالفانش به‌كار گرفته است.

دفاعٌ عن‌السنة و ردّ شُبَه‌المستشرقین و الكتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة على السنة قدیماً و حدیثاً و ردُّها ردّاً علمیاً صحیحاً، از محمد ابوشَهبه (قاهره 1409). مؤلف از شیوخ بلند آوازه الأزهر و استاد علوم قرآن و حدیث در آن دانشگاه و نیز در جامعة امّ القرى مكه است. در این كتاب ابوشَهبه پس از بحثى كوتاه در حجیت سنّت، به پژوهش موردى روى آورده و كوشیده است درستىِ احادیثى را كه مؤلفانى چون محمود ابوریه و احمد امین موضوع (مجعول) دانسته‌اند، اثبات كند؛
از جمله حدیت شق‌الصدر، حدیث ذباب، و حدیثى كه ماه و آفتاب را در قیامت چونان دو گاو تصویر می‌كند. او در این اثر تلاش بسیارى كرده و متون احادیث، نقلهاى گوناگون، شرحها، حاشیه‌ها و تعلیقه‌هاى بسیارى را دیده است و این كتاب را حاصل عمر خود و نتیجه روزگارى دراز در بررسى سنّت مطهره و دفاع از سلامت و قداست آن و نقد و رد باطل‌گرایان و شك‌آفرینان معرفى كرده است (ص 329). هر چند شور و انگیزه این افراد در دفاع از سنّت و حدیث ستودنى است، اما در نقد این دیدگاه گفته شده است كه دفاع از سنّت و حدیث به معناى دفاع از تمام آنچه در منابع حدیثى آمده است نیست. واقعِ صادقِ تاریخ اسلام حاكى از آن است كه برخى از آنچه در كتب صحاح و غیر آنها (و نیز در برخى منابع حدیثى شیعه) آمده است، به‌هیچ روى قابل دفاع نیست.

دفاعٌ عن الحدیث النبوى، از احمدعمر هاشم (قاهره 1421)، رئیس دانشگاه الأزهر و از متخصصان علوم قرآنى و حدیث در مصر. او در این كتاب، ابتدا به كوششهاى عالمان در حراست از ساحت سنّت اشاره كرده و آنگاه شبهه‌ها و پرسشهاى مرتبط با حجیت سنّت (و نیز برخى روایات مورد نقد) را آورده و به آنها پاسخ گفته است. مسئله وضع در حدیث و چگونگى آن در تاریخ اسلام از دیگر مباحث این كتاب است.

مكانة السنة فى التشریع الاسلامى و دَحضُ مَزاعم المنكرین، تألیف محمدلقمان سَلَفى (ریاض 1420). نویسنده كتاب را در چهار باب سامان داده است: اثبات حجیت سنّت، جایگاه سنّت در مقابل قرآن، انواع حدیث، و پاسخ به منكران حجیت سنّت. در این باب، مؤلف به بحث كتابت حدیث نیز پرداخته و بر وجود كتابت در عصر پیامبر و صحابه و تابعین تأكید كرده و مخالفان كتابت را گروهى اندك دانسته و كوشیده است كار آنان را توجیه كند. ادامه این باب یادكرد آراى خاورشناسان و برخى از مسلمانان است درباره حجیت سنّت و چگونگى روایت آن و پاسخ به آن مطالب، كه جز برخى مستندات جدید، حاوى مطلب تازه‌اى نیست (براى كتاب دیگر او رجوع کنید به ادامه مقاله).

السنة النبویة فى كتابات اعداءِ الاسلام: مناقشتها و الرّد علیها، از عماد سید شربینى (مصر 1423). این كتاب را باید از آخرین تلاشهاى گسترده درباره سنّت و كتابت و حجیت آن و پاسخ به شبهه و اعتراضها تلقى كرد. كتاب در دو جلد سامان یافته است: جلد اول، پس از تعریف واژه‌هاى سنّت و حدیث و امثال آن، به جریانهاى رویارویى با سنّت و حجیت آن اختصاص دارد و آراى خوارج و معتزله و خاروشناسان و شیعه و نیز موضع جریانهاى عرفی‌گرا (سكولار) در برابر سنّت، در آن بررسى شده است. باب دوم این جلد، مشتمل است بر شبهه‌ها و نقدها و پاسخ آنها. این نویسنده نیز موضوع منع كتابت حدیث را مطرح و ابتدا در اصل نهى تردید كرده است، سپس نهی‌هاى وارده در متون حدیثى را ناظر به نگارش حدیث همراهِ قرآن دانسته است. آنچه در این باب جدید می‌نماید، افزون بر عدم پذیرش نهى عام از كتابت حدیث از سوى پیامبر اكرم، این ادعاست كه نهى خلفا از كتابتِ حدیث هم عام نبوده، بلكه اولاً ناظر به زیاده‌روى (اكثار) در نقل و كتابت، ثانیاً مقطعى و ثالثاً ناظر به كتابت و نه نشر حدیث بوده است. این ادعا محل تأمل است و قطعآ نهى، شامل نشر كتابت هم می‌شده، اما این كه نهى عام نبوده به جهاتى پذیرفتنى است (رجوع کنید به مهدوی‌راد، 1427، ص 105 به بعد). در ادامه بحث، مؤلف به دلایل حجیت سنّت پرداخته كه به‌روشنى متأثر از بحثهاى عبدالغنى عبدالخالق است و مانند او اولین دلیل را عصمت پیامبر دانسته است. جلد دوم با بحث از حجیت خبر واحد آغاز می‌شود و سپس با تأكید بر اینكه مخالفان حجیت سنّت، به نااستوارى طرق روایت استناد كرده‌اند، به بحث از عدالت صحابه پرداخته و همان سخنان رایج در این زمینه را مطرح كرده است. آخرین بحث او دفاع از روایات مورد طعن برخى از نواندیشان اهل سنّت است. كتاب شربینى از برخى جهات یك گام به پیش است، از جمله اینكه به منابع معارضان و مخالفان آراى خود، و به‌ویژه به جدیدترین آثار عالمان شیعه، توجه كرده است. در بحث منع از كتابت حدیث نیز كوشیده است راه جدیدى براى توجیه بگشاید. شیخ‌قیس بهجت عطار، از نویسندگان عراقى، در كتابى با عنوان كتابٌ و عِتابٌ: رسالةٌ مفتوحةٌ الى كلیةِ اصول‌الدین، جامعةالأزهر، من بغداد الى القاهرة، مطالب این كتاب را نقد كرده است. بیشترین بخش نقد متوجه ناآگاهى مؤلف است از مبانى شیعه درباره سنّت و صحابه و عدالت آنان.

مكانة السنة فى الاسلام، تألیف شیخ‌محمد ابوزَهْو (بیروت 1984)، از استادانِ بنام الأزهر و متخصص در علوم قرآنى و حدیث. این كتاب، كم حجم اما حاوى نكات سودمندى است درباره نقش سنّت در تبیین و تفسیر قرآن، شبهات مرتبط با حجیت سنّت و پاسخ به آنها، صحابه و جایگاه آنان در حراست از ساحت سنّت و انتقال آن به نسلهاى بعدى، و دفاع از صحابیان از جمله دفاع از ابوهریره. این كتاب در ادامه پژوهش بسیار عالمانه و دقیق ابوزهو با عنوان الحدیث و المحدثون، اَوْ، عنایة الأمة الاسلامیة بالسنة النبویة (قاهره 1378) نگاشته شده و با اینكه از كج‌اندیشى درباره شیعه پیراسته نیست، موضوعات و مطالب دیگر آن واقع‌بینانه و استوار است. مؤلف به امر و ترغیب رسول‌اللّه به كتابت حدیث پرداخته و نشان داده است كه هیچ حدیث استوار و صحیحى دالّ بر منع كتابت حدیث وجود ندارد و بنابراین، منع تدوین پس از پیامبر اكرم مستند شرعى نداشته و صرفآ رأى و فهم خلیفه، و ناظر به وضع خاص بوده است (رجوع کنید به 1404، ص 26ـ29).

السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، از مكى شامى (عمان 1420). نویسنده با بحثى گذرا از وضع حدیث، سنّت و چگونگى ثبت و كتابت و سماع و نقل آن در روزگار رسول‌اللّه و صحابه و نگاهى اجمالى به جریان وضع و جعل در گذر زمان، و تأملى در چگونگى سنّت و حدیث در روزگار معاصر و پژوهشهاى خاورشناسان، درباره مواضع جریانهاى گوناگون در برابر سنّت بحث كرده و آن را در سه دیدگاه عرضه و نقد نموده (رجوع کنید به سطور پیشین) و به تأویل‌گرایان و چگونگى تأویل نصوص از دیدگاه آنان نیز پرداخته است.

القرآنیون و شبهاتهم حول السنة، از خادم حسین الهی‌بخش (طائف 1421). نویسنده با طرح این پرسش كه قرآنیون كیستند، آراى آنها چیست و به كدام مرحله از تاریخ و فرهنگ اسلامى تعلق دارند، كتاب خود را آغاز كرده است. به باور او، قرآنیون كسانى هستند كه می‌گویند در تشریع و هدایت و برنامه زندگى، قرآن براى مسلمانان، بسنده است و نیازى به سنّت ندارند. این جریان، حركت فكرى و اعتقادى نیرومندى را در شبه‌قاره هند تشكیل داده بود و در برخى بلاد اسلامى نیز باورمندانى داشت، اما نمی‌توان همه كسانى را كه خادم حسین در كتابش نام‌برده است از این گروه دانست. مؤلف پس از گزارشى تاریخى، مستندات قرآنیون را درباره كافى بودن قرآن و بی‌نیازى از سنّت، بررسى كرده است. این جریان و اثرى كه در جهان اسلام برجاى نهاده، درخور تأمل است. جز این كتاب، نگاشته شایان توجهى درباره آنان، دست‌كم در ادبیات عربى، در اختیار نیست. محمود محمد مزروعه در كتابى مختصر با عنوان شبهات القرآنیین حول السنة النبویة، شبهه‌ها و پرسشهاى آنان را آورده و پاسخ گفته است. او در این كتاب از كتاب خادم‌حسین اثر پذیرفته است. بر همین سیاق است اثر كوچك دیگرى با عنوان شبهات القرآنیین، از عثمان‌بن معلم محمودبن شیخ‌على.

نظریة السّنة فى الفكر الامامی‌الشیعى: التكون و الصیرورة، تألیف حیدر حب‌اللّه (بیروت 2006). پژوهشى است مفصّل، متتبعانه، بنیادى درباره سنّت و حجیت آن از دیدگاه عالمان و فقیهان و اصولیان شیعه. نویسنده از دوگونه سنّت سخن گفته است: سنّت واقعیه و سنّت مَحْكیه. وى به‌درستى بر این نكته تأكید كرده است كه شیعه در حجیت سنّت تردیدى ندارد و بنابراین، بحث از حجیت سنّت واقعیه زائد به نظر می‌رسد؛
یعنى آنچه از سنّت با نقل متواتر یا همراه با قرائن در اختیار عالمان قرار گیرد، حجیتش قطعى است. اما سنّت محكیه، بحث اصلى این كتاب است و گزارش مواضع عالمان شیعه از آغاز غیبت صغرى تاكنون، درباره سنّت محكیه یا خبر واحد. فصل اول، به‌گونه‌اى گذرا این بحث را در دوره حضور مطرح می‌كند. فصل دوم به فاصله سالهاى 260 تا روزگار ابن‌طاووس حلّى (متوفى 664) و علامه حلّى (متوفى 726) اختصاص دارد. در این فصل، دیدگاه شیخ‌مفید، سیدِمرتضى علم‌الهدى، شیخ‌طوسى، طبرسى، ابن‌برّاج، ابن‌ادریس حلّى، و محقق حلّى به بحث نهاده شده و با تحلیل دقیق، از وجوه افتراق و اتفاق دیدگاه سیدمرتضى و شیخ‌طوسى سخن رفته است. در فصل سوم جایگاه «نقد سند» و «نقد متن» در ارزیابى روایات بررسى شده و با اشاره به اقسام حدیث، به تحولات رویكرد نقد سند پرداخته شده است. فصل چهارم رویكرد اخباریان به سنّت است با تحلیلى گسترده از چگونگى شكل‌گیرى این جریان و موضع اخباریان در برابر گونه‌بندى حدیث و نیز رویارویى جریان اصولى با اخبارى. در این فصل چگونگى مرجعیت علمى قرآن در كنار «مرجعیت سنّت» و بالعكس به بحث نهاده شده است. سنّت در روزگار معاصر، موضوع فصل پنجم است، باتوجه به فرایند بحثهاى اصولى مدرسه‌هاى نجف و قم. در فصل ششم سخن از نقد سنّت است با توجه به بحثهاى خاورشناسان درباره حدیث و جریان قرآنیون و نقد آنها. گزارش آراى ناقدانِ سنّت محكیه در این بخش شایان توجه است. آخرین بحث، حد و حدود «حجیت خبر واحد» در غیر احكام و مسائل فقهى است كه بحثى سودمند و درخور تأمل است.

منزلة السّنة من الكتاب و اثرها فى الفروع الفقهیة، از محمدسعید منصور (قاهره 1993). موضوع اصلى كتاب، بررسى جایگاه سنّت در مقایسه با قرآن و آموزه‌هاى سنّت در سنجش با تعالیم قرآن كریم است، با عنوانهایى چون سنّت تأكید قرآن، سنّت بیان و تبیین قرآن، مرتبه و موضع سنّت در تشریع احكام در كنار قرآن. مؤلف تمام این عناوین را بر پایه كتابهاى فقهى پیگیرى كرده است.

رابطه متقابل كتاب و سنّت، از على نصیرى (تهران 1386ش). مؤلف بحث را از قرآن آغاز كرده است با بررسى حجیت و اعتبار ظواهر قرآن، قرآن و تفسیر به رأى، ویژگیهاى بیانى قرآن، ظاهر و باطن در قرآن، چگونگى استعمال لفظ در بیشتر از یك معنى در قرآن، اجمال در بیان قرآن و غیره. آنگاه سخن از سنّت است با بحث درباره مفهوم سنّت، جایگاه سنّت، حجیت سنّت، چگونگى حجیتِ سنّتِ محكیه (= خبر واحد) در فقه و معارف و عقاید. رابطه كتاب و سنّت از منظر اندیشه‌وران فصل دراز دامن كتاب است كه در ضمن آن سه جریان را بازمی‌شناساند: قرآن محورى، سنّت محورى، و قرآن محورى و سنّت‌مدارى. مؤلف، دیدگاه دوگانه محورى را مطرح می‌كند، یعنى استقلال قرآن و سنّت در حجیت. بر پایه این دیدگاه، قرآن و سنّت دو كتاب‌اند كه هر كدام جایگاه خود را دارند: قرآن به كلیات پرداخته و سنّت به جزئیات؛
قرآن اصول را بر نموده و سنّت آن را تبیین كرده و تفصیل داده است. اما این دو كتاب در هدایت‌آفرینى و نقش‌آفرینى در حیات انسان مؤمن، جدایی‌ناپذیرند. فصل چهارم به‌ویژه به جایگاه آموزه‌هاى سنّت در سنجش با قرآن اختصاص دارد و به تعبیر نویسنده «خدمات سنّت به قرآن»، و تقریر و تأكید آیات الهى، تبیین و تفسیر آموزه‌هاى قرآنى و غیره. در فصل پنجم از خدمات قرآن به سنّت سخن رفته و آنگاه مؤخره و نتایج بحث ذكر شده است.

بحث درباره حجیت سنّت، در منابع اصولى نیز به گستردگى مجال طرح یافته است. به‌واقع، جایگاه این بحث در آثار اصولى است كه مؤلفان آنها از سنّت به مثابه یكى از مصادر و منابع استنباط به تفصیل سخن می‌گویند. نمونه‌اى از آن، كتاب شایان توجه محمدسلام مدكور است با عنوان مناهج الاجتهاد فى الاسلام (كویت 1393) كه حجیت سنّت را از دیدگاه تمام مذاهب و فرق اسلامى به بحث گذاشته است. دیگر اینكه در برخى از آثارى كه به انگیزه نقد برخى پژوهشهاى نونگاشته شده است نیز به اقتضاى متن مورد نقد، از حجیت سنّت سخن رفته است (براى آشنایى با منابع دیگر رجوع کنید به احدب، ج 1، ص 37ـ54؛
یوسف، ج 2، ص 569ـ 585؛
مرعشلى، ج 1، ص 570ـ579). فهرست منابع در بخش حدیث (6) ببینید.

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5876
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست