حدس/ حدسیات. اصطلاحى در منطق و فلسفه. حدس در لغت بهمعناى ظن ، گمان، توهم در معانىِ كلام و امور، سرعت در سیر، هدف قراردادن و تیراندازى كردن است (خلیلبن احمد؛ ازهرى؛ ابنفارس، ذیل واژه).
درباره پیشینه بحث در باب حدس در اندیشه سقراط و افلاطون عبارات روشن و صریحى نمیتوان یافت. اما شاید به نظریه شهود عقلى نزد آنها بتوان اشاره كرد. به این معنى كه حدس را با نوعى از شهود (ادراك بیواسطه و مستقیم) نزد ایشان منطبق بدانیم. با رجوع به گفتههاى ارسطو، در نظر سقراط، در جریان استقرار، ذهن پس از بررسى تعداد كافى از نمونههاى جزئى، میتواند نتیجه كلى را شهود عقلى كند (ارسطو، 1993، مابعدالطبیعه، 1078ب 28ـ29؛ گاترى، ج 3، ص 425ـ428؛ نوسبام، ص 43، پانویس 19).
حدس، بنابه تعریف ارسطو (1993، برهان، 89ب 10ـ 20)، گونهاى استعداد است براى دریافت بیدرنگ حد وسط، مثلا كسى با دیدن اینكه همواره روى درخشان ماه به سوى خورشید است، بهسرعت دریابد كه این امر به دلیل آن است كه ماه درخشندگى خود را از خورشید میگیرد یا علت دوستى میان دو نفر را بدینسان دریابد كه هر دو، دشمن شخص سومى هستند. در این موارد با دیدن حد اصغر و حد اكبر، بیدرنگ حد وسط یا علت را درمییابد (نیز رجوع کنید به ارسطو، 1980، ج 2، ص 426، ترجمه متیبن یونس كه عبارت ارسطو را به «ذكاء یعنى حُسنِ حَدس» ترجمه كرده است).
فارابى (ص 61) ذكاء را حُسن حدس درباره چیزى تعریف كرده است كه به سرعت و بدون طى هیچ زمانى یا آنكه در زمان كوتاهى انجام میشود (نیز رجوع کنید به ابنسینا، 1404الف، ج 2، فن 6، ص 259؛ نصیرالدین طوسى، ص 304؛ صدرالدین شیرازى، سفر1، ج 3، ص 516، كه ذكاء را همچون فارابى شدت و قوّت و كمال و بلوغ حدس دانستهاند).
ابنسینا در آثار خود، تعریف حدس را با تعبیرات مختلف بیان كرده است. در بیان او (1403، ج 3، ص 358؛ همو، 1371ش، ص 107؛ همو، 1379ش، ص 169، 340؛ همو، 1404ب، ج 3، فن 5، ص 259) حدس عبارت است از ظهور و تمثل یكباره و دفعى حد وسط در ذهن، بدون قصد و اختیار، در پى شوق و طلب و بدون حركت یا بدون هیچ شوق و طلب و هیچ حركتى، بهطورى كه نفس یكباره بر مطلوب و مجهول عالم گردد و حد وسط و نتیجه باهم در ذهن حاصل شوند. وى این ظهور دفعى حد وسط را در ذهن گاه با «سرعت انتقال ذهن از معلوم به مجهول» و گاه با «حركت خوب ذهن براى به دست آوردن بلاواسطه حد وسط» نیز تعبیر كرده است.
به گفته ابنسینا (1379ش، ص340؛ همو، 1404الف، ج 2، فن 6، ص 219ـ220) دستیابى به حد وسط اساس اكتساب امور معقول است و تا حد وسط قیاس در ذهن حاصل نشود، نمیتوان امر معقولى را تعقل كرد. این حد وسط از دو طریق براى ذهن حاصل میشود: به وسیله حدس، یا از طریق تعلیم. مبادى تعلیم هم حدس است، زیرا ادراك اشیا به حدسهایى منتهى میشود كه ارباب حدس آنها را استنباط كرده و به متعلمان انتقال دادهاند. بنابراین، ممكن است براى انسانى، به خودى خود، حدسى حاصل شود و بدون استفاده از معلم، قیاسى در ذهن او منعقد گردد. به عقیده او ( 1404الف، ج 2، فن 6، ص 219) استعداد متعلمان در آموختن علوم یكسان نیست، بلكه قوه ادراك برخى قویتر و برخى دیگر ضعیفتر است. پس هر متعلمى كه به ذات خود از حقایق مطّلع شود، استعدادش قویتر است و این استعداد قوى، حدس خوانده میشود. به نظر ابنسینا (1403، ج 2، ص 353) نفس در مرتبه عقل بالملكه (رجوع کنید به عقل*) از راه فكر (رجوع کنید به فكر/ تفكر*) یا حدس به معقولات دوم (غیراولى و غیربدیهى؛ رجوع کنید به معقولات*) دست مییابد. به گفته او (1403، ج 2، ص 358، نیز رجوع کنید به ص 358ـ 359، شرح نصیرالدین طوسى) فكر حركت از مجهول به مبادى و مقدماتى است كه در خیال و ذاكره ذخیره شده است و در این حركت، ذهن به جستجوى حد وسط مناسب، یا آنچه در حكم حد وسط و موجب كشف مجهول میشود، میپردازد و سپس از مقدمات به سوى مقصود و كشف مجهول حركت میكند (براى اطلاع از نظر منطقدانان در باب مراحل و تعداد حركتها در فكر رجوع کنید به فكر/ تفكر*). اما در حدس، ذهن بدون حركت، به حد وسط و مطالب عالم میگردد.
باتوجه به تعریف ابنسینا از فكر و حدس، كه دو وسیله شناخت مجهولات تصورى و تصدیقى است، این تفاوتها را میان آن دو میتوان بیان كرد :
الف) در فكر دو حركت هست، در حالیكه در حدس هیچ حركتى نیست.
ب) فكر بیشتر در جزئیات است و از این لحاظ نیز حدس متفاوت با فكر است.
ج) فكر گاه از دستیابى به مجهول ناتوان است و ممكن است به نتیجه نرسد، برخلاف حدس كه این احتمال در آن راه ندارد.
د) از آنجایى كه فكر داراى دو حركت است، تحقق آن در ظرف زمان است، در حالیكه حدس یكباره در ذهن پدید میآید و ظرف تحققش «آن» است.
ه ) در فكر شدت و ضعف كیفى بیشتر است و در حدس شدت و ضعف كمّى (رجوع کنید به ابنسینا، 1403، ج 2، ص 358، نیز رجوع کنید به ص358ـ359، شرح نصیرالدین طوسى؛ مظفر، ج 1، ص19ـ 20؛ ملكشاهى، ج 2، ص 646ـ647؛ نیز رجوع کنید به فكر/ تفكر*).
به گفته ابنسینا (1403، ج 2، ص 359ـ360) دستیابى به مطلوب، خواه به وسیله فكر خواه به وسیله حدس، در همه افراد یكسان نیست و انسانها در داشتن فكر و حدس براى رسیدن به مطلوب داراى مراتب كمّى و كیفى متفاوتى هستند. اختلاف كیفى بدینصورت است كه گاهى رسیدن به مطلوب به سرعت انجام میگیرد و گاه به كندى و ازاینرو برخى افراد زودتر به مطلوب دست مییابند و زمان كمترى لازم دارند. اختلاف بهحسب كم نیز بدینگونه است كه مجهولاتِ به دست آمده از معلومات بهوسیله فكر یا حدس، نسبت به اشخاص از لحاظ عدد و شماره متفاوت است و چنان كه گذشت شدت و ضعف كمّى در حدس بیشتر است. ازاینرو برخى به كلى از حدس بیبهره یا كمبهرهاند و برخى همه یا بیشتر مجهولات خود را از طریق حدس، بدون فكر یا تعلیم نزد كسى، بهدست میآورند و ممكن است فردى از جهت شدت صفا و اتصال به مبادى عقلى همیشه از حدس استفاده كند و صورى كه در عقل فعال است، در نفس او مرتسم شود و دیگر براى تعلیم احتیاجى به اتصال با عقل فعال نداشته باشد، گویى هر چیزى را از جانب خود مییابد و میشناسد. برخلاف تعلیم از راه غیرحدس كه در آن متعلم، هر وقت بخواهد صورت معلوم و معقول را نزد خود حاضر كند، باید به عقل فعال اتصال یابد و معقول را نزد او بیابد و عقل فعال، برحسب طلب نفس، صورتى را پس از صورت دیگر بر او افاضه میكند و با اعراض نفس از عقل فعال، فیض نیز منقطع میگردد (نیز رجوع کنید به همو، 1379ش، ص 340ـ 341؛ همو، 1404ب، ج 3، فن 5، ص 218ـ220).
ابنسینا (1403، ج 2، ص 309؛ همو، 1404الف، ج 2، فن 6، ص220) شدیدترین مرتبه حدس را عقل قدسى و آن را بالاترین و برترین مراتب قواى نفس بشرى و مرتبه مخصوص انبیا دانسته است.
ابنسینا در الاشارات و التنبیهات (ج 2، ص 353ـ354، نیز رجوع کنید به ص 354ـ 357، شرح نصیرالدین طوسى) مراتب چهارگانه عقل نظرى، فكر، حدس و قوه قدسى را با مُفاد آیه نور (نور : 35) تطبیق داده است. او عقل بالملكه را «زجاجه» دانسته، چون بالذات شفاف و استعدادش براى قبول «نور» بیشتر است، و چون حدس قویتر از فكر است، به این جهت «درخت زیتون» در آیه نور را اشاره به فكر و «روغن زیتون» (زَیت) را اشاره به حدس دانسته است، زیرا فكر پس از حركت و مشقت مستعد است كه بالذات پذیراى نورگردد، اما زیت مستعدتر و نزدیكتر از شجره زیتون براى نورانى شدن است. نفسى كه از طریق حدس به مقام قوه قدسیه نایل گردد، «یكادُ زَیتُها یضىءُ وَ لَو لَمْ تَمسَسْهُ نارٌ» (نزدیك است كه روغنش ــ هرچند بدان آتشى نرسیده باشد ــ روشنى بخشد) است، زیرا این قوه چنان به فعلیت نزدیك است كه گویا در مقام تعقل به چیزى كه او را از قوه به فعل خارج كند، نیاز ندارد.
منطقدانان مسلمان پس از ابنسینا، در باب حدس نكته جدید یا متفاوتى اظهار نكردهاند و آنچه گفتهاند پیرو آموزههاى او بوده است (رجوع کنید به ابنسهلان ساوى، ص 276؛ بهمنیاربن مرزبان، ص 264؛ كاتبى قزوینى، ص 166ـ167، شرح قطبالدین رازى؛ فخررازى، 1410، ج 1، ص 473ـ474؛ نصیرالدین طوسى، ص 304؛ علامه حلّى، 1417، ص 396؛ قطبالدین شیرازى، بخش 1، ص 719)، جز اینكه صدرالدین شیرازى (سفر1، ج 3، ص 384ـ386) در باب اثبات قوه قدسیه درباره وجوه تفاوت قوه قدسى با نفوس دیگر، علاوه بر آنچه ابنسینا مطرح كرده، گفته است كه این قوه، امور عقلى صرف را، نه از حیث مفهوم و ماهیات عام آنها، بلكه از حیث انّیات و هویاتشان ادراك میكند. به عبارت دیگر، علم قوه قدسى، به امور عقلى صرفِ علم حضورى است، نه حصولى و كسى كه به مرتبه عقل قدسى نرسیده، چنین علمى برایش حاصل نمیشود. همچنین به گفته او (سفر1، ج 3، ص 384) براى كسى كه استعدادش در دریافت علوم و حقایق تام و داراى قوه قدسیه است، تفاوتى میان افاضه اولیات و امور ثانى بر او یا ادراك اولیات و ادراك امور ثانوى نیست، گویى حد وسط در ادراك نظریات و امور ثانوى، براى او بدون سبب و بلاواسطه حاصل میشود.
حدسیات. در اصطلاح منطقدانان، حدسیات عبارتاند از قضایایى بدیهى و یقینى، از اقسام ضروریات و «القضایا الواجب قبولها»، كه قسیم اولیات، مجربات، مشاهَدات، متواترات و فطریاتاند. به همین دلیل حدسیات نیز به عنوان مبادى برهان و مقدمه در قیاسهاى برهانى بهكار میروند (قس سهروردى، 1380ش، ج 2، حكمةالاشراق، ص40ـ41، كه حدسیات را قسیم اولیات و مشاهدات و این سه را از قضایا و مقدمات یقینى برهان دانسته و مجربات و متواترات را از اصناف حدسیات ذكر كرده است).
حدسیات قضایایى هستند كه از مجموع عقل و حس به دست میآیند. مبدأ حكم در این قضایا، حدس قوى است، بهطوریكه شك را زایل كرده نفس به مضمون آن اذعان میكند. مثل حكم به اینكه «نور ماه از خورشید است» كه منشأ این حكم، مشاهده اختلاف تشكلات ماه (اهلّه قمر) به حسب قرب و بُعد نسبت به خورشید است.
حدسیات در تكرار مشاهده و مقارنت با قیاسى خفى مانند مجربات هستند. مثلاً در باب قضیه مذكور، گفته میشود كه این اختلاف مشاهده شده در نور ماه اگر اتفاقى یا معلول امرى غیر از خورشید بود، در طول زمان بهنحو یكنواخت استمرار نداشت، اما چون این اختلاف یكسان و یكنواخت است، ذهن حدس میزند كه سبب آن انعكاس نور خورشید است. بدینترتیب در این قیاس، حد وسط به وسیله حدس معلوم میشود (براى اطلاع از ایراد فخررازى بر این مثال رجوع کنید به فخررازى، 1373ش، ج 1، ص 206ـ207؛ همو، 1381ش، ص 344؛ همو، 1986، ص 54ـ 55).
تفاوت حدسیات و مجربات آن است كه در مجربات تنها علیت علت در صدور حكم مشخص و معلوم است و ماهیت آن علت معین نیست، اما در حدسیات ماهیت علت نیز معین است. ازاینرو در حدسیات، ماهیت قیاس حدسى، با اختلاف علل تغییر میكند، اما در مجربات هیچگاه قیاس تغییر نمیكند. همچنین در حدسیات، یقین یكباره و بدون تكرار حاصل میشود اما در تجربیات با تكرار و بهتدریج. وجه اشتراك حدسیات، تجربیات و متواترات نیز در این است كه این قضایا براى دیگران حجت نیستند و نمیتوان این قضایا را از طریق آموزش یا تلقین براى دیگران اثبات كرد و صاحب حدس یا تجربه، یا كسى كه از طریق تواتر یقین به خبرى پیدا كرده، نمیتواند دیگران را در حدس یا تجربه خود یا علم حاصل از تواتر شریك كند، مگر اینكه آنان را به راهى كه خود پیموده است، هدایت كند. به همین جهت، اگرچه این قضایا از اقسام بدیهیاتاند، در آنها اختلاف حاصل میشود.
بر حدسیات نمیتوان برهانى اقامه كرد و شك در آنها هم ممكن نیست (ابنسینا، 1403، ج 1، ص 218؛ ابنسهلان ساوى، ص 221ـ222؛ غزالى، ص 182؛ سهروردى، 1334ش، ص 70؛ نصیرالدین طوسى، ص 263؛ كاتبیقزوینى، ص 166؛ قطبالدین شیرازى، بخش 1، ص 477؛ علامه حلّى، 1363ش، ص 201؛ قطبالدین رازى، ص 233؛ سبزوارى، ج 1، ص 326ـ 327؛ مظفر، ج 3، ص 296ـ 298).
منابع : (1) ابنسهلان ساوى، البصائر النصیریة فى علم المنطق، بهامشه تعلیقات و شرح محمد عبده، چاپ رفیق العجم، بیروت 1993؛ (2) ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، معالشرح لنصیرالدین طوسى و شرحالشرح لقطبلدین رازى، تهران 1403؛ (3) همو، الشفاء، الطبیعیات، ج 2، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدكور، جورج قنواتى، و سعید زاید، قاهره 1395/ 1975، چاپ افست قم 1404الف؛ (4) همو، الشفاء، المنطق، ج 3، الفن الخامس: البرهان، چاپ ابراهیم مدكور و ابوالعلا عفیفى، قاهره 1375/ 1956، چاپ افست قم 1404ب؛ (5) همو، المباحثات، چاپ محسن بیدارفر، قم 1371ش؛ (6) همو، النجاة من الغرق فى بحر الضلالات، چاپ محمدتقى دانشپژوه، تهران 1379ش؛ (7) ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قم 1404؛ (8) ارسطو، منطق ارسطو، چاپ عبدالرحمان بدوى، بیروت 1980؛ (9) محمدبن احمد ازهرى، تهذیباللغة، ج 4، چاپ عبدالكریم عزباوى، قاهره (بیتا.)؛ (10) بهمنیاربن مرزبان، التحصیل، چاپ مرتضى مطهرى، تهران 1375ش؛ (11) خلیلبن احمد، كتاب العین، چاپ مهدى مخزومى و ابراهیم سامرائى، قم 1409؛ (12) هادیبن مهدى سبزوارى، شرح المنظومة، چاپ حسن حسنزاده آملى، تهران 1416ـ1422؛ (13) یحییبن حبش سهروردى، مجموعه مصنّفات شیخاشراق، ج 2، چاپ هانرى كوربن، تهران 1380ش؛ (14) همو، منطق التلویحات، چاپ علیاكبر فیاض، تهران 1334ش؛ (15) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازى، الحكمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت 1981؛ (16) حسنبن یوسف علامه حلّى، الجوهر النضید فى شرح منطق التجرید، (قم) 1363ش؛ (17) همو، القواعد الجلیة فى شرح الرسالة الشمسیة، چاپ فارس حسون تبریزیان، قم 1417؛ (18) محمدبن محمد غزالى، معیار العلم فى المنطق، چاپ احمد شمسالدین، بیروت 1410/1990؛ (19) محمدبن محمد فارابى، فصول منتزعة، چاپ فوزى مترى نجّار، (تهران) 1405؛ (20) محمدبن عمر فخررازى، شرح عیون الحكمة، چاپ احمد حجازى احمد سقا، تهران 1373ش؛ (21) همو، لبابالاشارات و التنبیهات، چاپ احمد حجازى احمد سقا، قاهره 1986؛ (22) همو، المباحث المشرقیة فى علم الالهیات و الطبیعیات، چاپ محمد معتصم بالله بغدادى، بیروت 1410/1990؛ (23) همو، منطق الملخص، چاپ احد فرامرز قراملكى و آدینه اصغرینژاد، تهران 1381ش؛ (24) محمدبن محمد قطبالدین رازى، شرح المطالع فى المنطق، چاپ سنگى (تبریز) 1294، چاپ افست قم (بیتا.)؛ (25) محمودبن مسعود قطبالدین شیرازى، درةالتاج، بخش 1، چاپ محمد مشكوة، تهران 1369ش؛ (26) علیبن عمر كاتبى قزوینى، الرسالة الشمسیة، ضمن تحریرالقواعد المنطقیة، تألیف محمدبن محمد قطبالدین رازى، قاهره (بیتا.)؛ (27) چاپ افست قم 1363ش؛ (28) محمدرضا مظفر، المنطق، قم 1378ش؛ (29) حسن ملكشاهى، ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات ابنسینا، تهران 1363ـ1367ش؛ (30) محمدبن محمد نصیرالدین طوسى، اساس الاقتباس، در عبداللّه انوار، تعلیقه براساس الاقتباس خواجهنصیر طوسى، ج 1، تهران 1375ش؛ (31) مارتا كریون نوسبام، ارسطو، ترجمه عزتاللّه فولادوند، تهران 1380ش؛
(32) Aristoteles, The works of Aristotle, vol.1, in Great books of the Western world, vol.7, ed. Mortimer J.Adler, Chicago: Encyclopaedia Britanica, 1993; (33) W. K. C. Guthrie, A history of Greek philosophy, vol.3, Cambridge 1969.