حَدَث ، شهرى قدیمى كه ویرانههاى آن در تركیه در شمال دریاى مرمره، در سنجق قدیمى مرعش، در استان كنونى استانبول است. این شهر در منطقه عواصم* و در كناره علیاى آقسو، در جلگهاى در ارتفاع هزار مترى دامنه كوههاى توروس* واقع بود و به سبب واقع شدن در مرز متصرفات عربى و روم شرقى، اهمیت داشت. قلعه شهر بر فراز تپه احیدب ساخته شده بود (یاقوت حموى، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید به لسترنج، ص 122).
در شمالغربى حدث، گذرگاه كوه نورِ حق یا «درب الحدث» صحنه جنگهاى متعدد بود و از مرعش (جرمانیقیه) تا البستان را محافظت میكرد (لسترنج، همانجا؛ >اطلس جغرافیایى تركیه<، بخش2، نقشه 19، 20؛ نصراللّه و همكاران، نقشه 25). رومیان حدث را آداتا مینامیدند (لسترنج، ص 121). در دوره اسلامى، كه مسلمانان در برابر رومیان در این شهر دچار مشكلات فراوان شدند، آنجا را «درب حدث» (دروازه حوادث) نامیدند. به روایتى دیگر، در جریان فتح این شهر، زمانى كه مسلمانان با نوجوانى (حدث) در شهر مواجه شدند كه به همراه سربازانش با ایشان جنگید و پیروز شد، این شهر را حدث نامیدند و در زمان امویان نام آن را به «درب السلامة» تغییر دادند (بلاذرى، ص 267؛ یاقوتحموى، همانجا؛ ابناثیر، ج 2، ص 497).
این شهر را، به علت داشتن خاك سرخ، حدث حمراء نیز خواندهاند (رجوع کنید به متنبى، ص 385؛ یاقوتحموى، همانجا؛ ابنعدیم، ج 1، ص 239). در دوران تسلط ارمنیان، این شهر كینوك یا دربند كینوك نامیده میشد و كردها به آن الهان/ الهت میگفتند (یاقوتحموى؛ ابنعدیم، همانجاها؛ جنزورى، ص88).
در قرن سوم، ابنخرداذبه (ص 253) نوشته است كه حدث دومین ثغر شام، پس از مرعش، است. به نوشته ابنرسته (ص 106ـ107)، حدث از شهرهاى ولایت جزیره است ولى ثغور نامیده میشود. در قرن چهارم، جیهانى (ص 85) حدث را از ثغور جزیره آورده كه تا مرعش و حصن منصور، هر كدام، یك روز فاصله داشته است. اصطخرى (ص 62ـ63) حدث را از ثغور شام ضبط كرده و مطالب كوتاهى نیز درباره آبادانى، كشت و زرع، انواع میوهها و آب فراوان آنجا نوشته است. ابنحوقل (ص180ـ182) به برخى از درگیریهاى مسلمانان با رومیان و ویرانى این شهر اشاره كرده است. در حدودالعالم به آبادانى، كشت و زرع بسیار و آبهاى فراوان حدث اشاره و این شهر از ثغور جزیره محسوب شده است (ص170ـ171). در قرن پنجم، بكرى (ج 1، ص 498) نوشته كه حدث از كورههاى جزیره است و ثَغْر نامیده میشود. در قرن ششم، ادریسى در كتاب نزهه المشتاق فى اختراق الآفاق (ج 2، ص 652)، حدث و مرعش را دو شهر یك اندازه و نزدیك به هم معرفى كرده و در كتاب اُنْس المُهَج و رَوْضالفَرَج (ج 2، ص 134، ج 1، ص 185) مسافت میان حصن منصور و حدث را یك مرحله قید كرده است. در قرن هفتم، یاقوتحموى (همانجا)، اطلاعات بسیار مفید و مفصّلى از شهر حدث و قلعه آن در كوه احیدب آورده و در قرن هشتم، ابوالفداء (ص 263) فقط به سخنان جغرافیدانان قبل از یاقوتحموى بسنده كرده و نوشته كه حدث در دوازده میلى مَخَاضَة العلوى (؟) است كه در ساحل رود اصلى جیحان واقع شده است.
در زمان خلافت عمر، این شهر را حبیب بن مَسْلَمه، فرستاده سردار عَیاض بن غَنْمَ، تصرف كرد (بلاذرى، ص 267؛ ابناثیر، ج 2، ص 497) و از آن پس، این شهر پیوسته میان مسلمانان و رومیان و ارمنیان دست به دست و ویران میشد و مردم آنجا یا كوچانده میشدند یا به قتل میرسیدند (بلاذرى، ص268ـ 269).
در اغتشاشات دوران مروانبن محمد اموى، رومیان با استفاده از فرصت، بر مسلمانان تاختند و بناهاى شهر را ویران كردند و مردم آنجا به اطراف گریختند (همان، ص 267؛ سامى، ذیل مادّه). در دوران عباسى، حدث صحنه درگیریهاى مسلمانان و رومیان بود (رجوع کنید به ابناثیر، ج 5، ص 488). در 161/778، رومیان اهالى حدث را قتلعام كردند و غنایم زیادى بهدست آوردند (رجوع کنید به ابنخلدون، ج 3، ص 267). در 162/779 حسنبن قحطبه، سردار عباسى، در انتقامجویى از آنان چنان بر رومیان سخت گرفت كه او را الشتین یا التین (شیطان) لقب دادند و تصویرش را در كلیساها نقش كردند (بلاذرى، ص 231، 268؛ طبرى، ج 8، ص 142). حسن پس از بازگشت به پایتخت، با خلیفه المهدى درباره بناى مجدد شهر حدث گفتگو كرد و خلیفه نیز در 168 شهر را از نو بنا نهاد و آن را مهدیه یا محمدیه نامید (خلیفةبن خیاط، قسم 2، ص 692؛ بلاذرى، ص 268؛ طبرى، ج 8، ص 148؛ یاقوت حموى، همانجا).
در دوره خلافت موسى الهادى (169ـ170)، محمدبن ابراهیم به ولایت جزیره و قنسرین برگزیده شد و چهارهزار نگهبان حدث را در شهر سكنا داد و از مردم مَلَطیه، سُمَیساط، شِمشاط، كَیسوم، دُلوك و رَعبان نیز دوهزار تن را به آنجا بُرد (یاقوتحموى، همانجا)؛ اما سستى بناها و تاختوتاز رومیان سبب پراكنده شدن ساكنان گردید. خلیفه، سپاهى را براى اعزام به شهر آماده كرد، ولى پیش از آن درگذشت (بلاذرى، ص268ـ269).
هارونالرشید حدث را از رومیان پس گرفت و دستور بازسازى آنجا را داد و اقطاعاتى نیز بر آن مقرر داشت (بلاذرى، ص 269؛ یاقوت حموى، همانجا؛ لسترنج، ص 122). بدینترتیب، حدث به منطقهاى سوقالجیشى تبدیل شد و چون امنیت یافت، كشت و زرع در آنجا آغاز گردید و مسلمانان از حیث تأمین مایحتاج خویش و علوفه چهارپایان آسوده شدند (بلاذرى، ص270). وى در 191، هرثمةبن اعین را به همراه مسرور خادم، با سى هزار خراسانى، به نبرد رومیان فرستاد و خود تا دربالحدث پیش رفت و سه روز از ماه رمضان را در حدث گذرانید (طبرى، ج 8، ص 323ـ324).
در 291/904، بار دیگر رومیان به حدث حمله بردند و اسیران بسیار گرفتند و شهر را سوزانیدند (همان، ج10، ص 116).
در 337/948ـ949 رومیها به حدث حمله و شهر و حصارش را ویران كردند (جنزورى، ص 91). در 343، در پى استیلاى سیفالدوله حمدانى بر شهر، حدث دوباره جزو قلمرو مسلمانان گشت (ابناثیر، ج 8، ص 508؛ یاقوتحموى، همانجا). رومیان كه شكست سختى خورده بودند، در 346/957، به فرماندهى نقفورفوكاس در زمان امپراتورى كنستانتین هفتم، مجدداً به حدث حمله و آنجا را از قلمرو مسلمانان جدا كردند. حدث در دست رومیان بود تا آنكه عمادالدین زنگى در 537/1142 آن را به تصرف خود درآورد (جنزورى، ص 92). در 545، در عهد مسعودبن قلیچ ارسلان سلجوقى، شهر دوباره بهدست مسلمانان افتاد (لسترنج، همانجا).
در 715، مصریان پس از نبردى خونین، این شهر را كه قبلاً به دست ارمنیان افتاده بود آزاد ساختند و در 839، سپاهیان ممالیك بر این حدود تاختند ولى به علت كثرت برف، نتوانستند به حدث برسند (ابنتغرى بردى، ج 15، ص 78).
بهرغم بیثباتى سیاسى و نظامى در این منطقه، در حدث دانشمندان و محدّثانى چون عمربن زراره حدثى، علیبن الحسن حدثى و ابوالولید احمدبن جناب حدثى بالیدهاند (رجوع کنید به یاقوتحموى، همانجا).
منابع : (1) ابناثیر؛ (2) ابنتغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره [? 1383[ـ1392/ [? 1963[ـ1972؛ (3) ابنحوقل؛ (4) ابنخرداذبه؛ (5) ابنخلدون؛ (6) ابنرسته؛ (7) ابنعدیم، بغیةالطلب فى تاریخ حلب، چاپ سهیل زكّار، بیروت [? 1408/ 1988[؛ (8) ابوالفداء، كتاب تقویم البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ (9) محمدبن محمد ادریسى، انس المهج و روضالفرج، چاپ عكسى از نسخه خطى كتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه حكیم أوغلى، ش 688 و حسن حسنى، ش 1289، فرانكفورت 1405/1984؛ (10) همو، كتاب نزهةالمشتاق فى اختراق الآفاق، بیروت 1409/1989؛ (11) اصطخرى؛ (12) عبداللّهبن عبدالعزیز بكرى، كتاب المسالك و الممالك، چاپ ادریان فان لیوفن و اندریفرى، تونس 1992؛ (13) بلاذرى (بیروت)؛ (14) عبدالسمیع جنزورى، الثغور البرّیة الاسلامیة على حدود الدولة البیزنطیة فى العصور الوسطى، قاهره 1979؛ (15) ابوالقاسمبن احمد جیهانى، اشكال العالم، ترجمه علیبن عبدالسلام كاتب، چاپ فیروز منصورى، تهران 1368ش؛ (16) حدودالعالم؛ (17) خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، روایة بقیبن مخلد، چاپ سهیل زكّار، دمشق 1967ـ1968؛ (18) شمسالدینبن خالد سامى، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛ (19) طبرى، تاریخ (بیروت)؛ (20) احمدبن حسین متنبى، دیوان، بیروت: دارصادر، (بیتا.)؛ (21) یاقوت حموى؛
(22) Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, London 1966; (23) Mehmet Nasrullah, Mehmet Rusdu, and Mehmet Esref, Osmanli atlasi (xx.yu zylbaslari), ed. Rahmi Tekin and Yasar Bas, Istanbul 2003; (24) Turkiye cografya atlasi, Istanbul: Dogan Burda Rizzoli, 2004.