responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5849

 

حُجْربن عَدىبن جَبَله كِندى ، كنیه‌اش ابوعبدالرحمان، معروف به حجرالخیر، صحابى پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و از یاران خاص حضرت على علیه‌السلام و از بزرگان و فضلاى كوفه. او و برادرش، هانى، در زمان پیامبر اكرم اسلام آوردند و پس از آن، حجر در فتوحات اسلامى، از جمله نبرد قادسیه (سال 14 یا 15 یا 16)، حضور یافت (ابن‌سعد، ج 6، ص 217؛ ابن‌قتیبه، ص 334؛ ابن‌اثیر، ج 1، ص 461). در نبرد جلولاء (سال 16 یا 17 یا 19) نیز فرماندهى دست راست لشكر عمروبن مالك (سردارِ سعدبن ابی‌وقّاص) را برعهده داشت (رجوع کنید به بلاذرى، ص 264؛ طبرى، ج 4، ص 27). در فتح شام نیز شركت كرد و جزو لشكریانى بود كه مَرج عَذراء را فتح كردند. در روایتى از وى به عنوان فاتح آنجا یاد شده است (رجوع کنید به ابن‌عساكر، ج 12، ص 207، 210ـ211). حجربن عدى پس از فتوحات، ظاهرآ در كوفه اقامت گزید (رجوع کنید به دینورى، ص 145).

حضرت على علیه‌السلام می‌خواست او را به ریاست قبیله كِنْدَه بگمارد و هم‌قبیله‌اى او، اشعث‌بن قیس، را از آن منصب عزل كند، اما حجر از اینكه تا زنده بودن اشعث، سرپرستى كنده را قبول كند، خوددارى كرد (همان، ص 224).

در جنگ جمل*، هنگامى كه ابوموسى اشعرى، فرماندار كوفه، از شركت كردن مردم در جنگ براى یارى امام على جلوگیرى كرد، حجربن عدى همراه حسن‌بن على علیه‌السلام و عماربن یاسر به مسجد كوفه رفت، ابوموسى را بیرون راند و مردم را به شركت در جنگ تشویق كرد. در این جنگ حضرت على، حجر را به ریاست قبایل كنده، حضرموت، قُضاعه و مَهْره گمارد (رجوع کنید به همان، ص 144ـ146؛ طبرى، ج 4، ص 485؛ مفید، ص 255ـ 256،320). حجر در جنگ صفّین (سال 37) از امراى لشكر امام على و فرمانده مردان جنگى قبیله كنده بود (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 103ـ104، 195، 205، 243؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 208). در ماجراى حكمیت (رجوع کنید به تحكیم*)، وى از سوى مردم عراق، جزو گواهان عهدنامه میان ابوموسى اشعرى و عمروبن عاص بود (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 506ـ507؛ دینورى، ص 195ـ196؛ طبرى، ج 5، ص 54). حجر در جنگ نهروان (سال 38) نیز فرمانده دست راست سپاه امام على علیه‌السلام در نبرد با خوارج بود (دینورى، ص 210؛ طبرى، ج 5، ص 85). هنگامی‌كه معاویه براى ایجاد رعب در مردم عراق، ضحّاك‌بن قَیس را روانه آنجا كرد تا با حمله به صحرانشینان ایجاد ناامنى كند، امام على علیه‌السلام، حجربن عدى را با چهار هزار تن به مقابله آنان فرستاد. حجر تا تَدْمُر به تعقیب مهاجمان پرداخت و سرانجام، آنان را شكست داد. سپس، دو شبانه‌روز در آن نواحى ماند (یعقوبى، ج 2، ص 195ـ 196؛ طبرى، ج 5، ص 135).

پس از شهادت امیرمؤمنان و به امامت رسیدن امام حسن علیه‌السلام و اقدام آن حضرت براى جنگ با معاویه، جریان به سمتى پیش رفت كه امام مصلحت را در پذیرش صلح با معاویه دید، حجر اولین كسى بود كه به دیدار امام رفت و با لحنى تند اعتراض كرد و حضرت را به ادامه جنگ فراخواند. پاسخ امام حسن این بود كه چون رغبت بیشتر مردم عراق بر صلح است، تن به صلح داده است تا جان شیعیان خاص ایشان محفوظ بماند. پس از آن، حجر نزد امام حسین علیه‌السلام رفت و دیدگاه خود را درباره جنگ با معاویه مطرح كرد، اما ایشان او را به متابعت از امام حسن فراخواند (دینورى، ص 220؛ براى توضیح وجه این اظهارات رجوع کنید به شوشترى، ج 3، ص 131).

چون مغیرةبن شعبه* (حاكم كوفه) به دستور معاویه، على علیه‌السلام را بر منبر لعن می‌كرد، حجر و عمروبن حمق همراه شمارى از یاران خود، با او مخالفت نمودند (رجوع کنید به یعقوبى، ج 2، ص230؛ طبرى، ج 5، ص 254) و به وى سنگ‌ریزه پرتاب كردند. مغیره با فرستادن مبلغى براى او كوشید وى را به خود نزدیك سازد (دینورى، ص 223).

در سال 50 كه زیاد بن ابیه*حكومت كوفه را، علاوه بر بصره، از طرف معاویه به دست گرفت، با وجود دوستی‌اش با حجربن عدى، به او درباره دفاع از علی‌بن ابی‌طالب و انتقاد از معاویه هشدار داد، اما حجر همچنان بی‌پروا مردم را برضد معاویه تحریك می‌كرد (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 218؛ یعقوبى، ج 2، ص 230). هنگامى كه زیاد در بصره به‌سر می‌برد، حجر و یارانش به عَمْروبن حُرَیث، جانشین زیاد در كوفه، هنگام ایراد خطبه كه با بدگویى و ناسزا به امیرمؤمنان علیه‌السلام همراه بود، سنگ‌ریزه پرتاب كردند. عمرو به زیاد گزارش داد و زیاد به سرعت به كوفه بازگشت و مأموران خود را فرستاد تا حجر و یارانش را دستگیر كنند (دینورى، ص 223؛ قس ابن‌سعد، همانجا). گروهى از ایشان كشته شدند و عده‌اى گریختند. حجربن عدى و سیزده تن دیگر دستگیر شدند. زیاد آنان را همراه صد تن از لشكریانش نزد معاویه فرستاد و درباره ایشان نوشت كه در لعن ابوتراب (على علیه‌السلام) با «جماعت» مخالفت ورزیده و در نتیجه از فرمان خلیفه سرپیچى كرده‌اند. وى شهادت برخى بزرگان كوفه مبنى بر مخالفت صریح حجر با بدگویى از علی‌بن ابی‌طالب، را نیز بر ضد حجر ضمیمه نامه كرد (رجوع کنید به دینورى، ص 223ـ224؛ یعقوبى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 219؛ طبرى، ج 5، ص 269ـ270، كه عده آنان را هفتاد تن ذكر كرده‌اند). چون حجر و یارانش به قریه مرج عذراء در دوازده میلى دمشق رسیدند، معاویه فرمان قتل آنان را صادر كرد (ابن‌سعد، همانجا؛ مسعودى، ج 3، ص 189)، اما به شفاعت كسانى (یعقوبى، ج 2، ص 231) به حجر و شش نفر دیگر فرصت داده شد تا جان خود را با سَبّ على علیه‌السلام نجات دهند، اما آنان نپذیرفتند و تن به كشته شدن دادند. هفت تن از یاران حجر نجات یافتند (رجوع کنید به طبرى، ج 5، ص 275ـ278؛ قس ابن‌سعد، ج 6، ص220؛ یعقوبى، همانجا، كه عده مقتولان را هفت نفر نوشته، اما فقط از شش تن، نام برده كه حجر نیز یكى از آنهاست). به روایت مسعودى (ج 3، ص 188ـ 189)، هفت تن از آنان بیزارى جستن از على را پذیرفتند و جان به‌در بردند و هفت تن دیگر كشته شدند. كشتگان را كنار قبرهایى كه كنده و كفنهایى كه گشوده بودند، به شهادت رساندند، سپس بر آنها نماز گزاردند و اجسادشان را به خاك سپردند (یعقوبى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به طبرى، ج 5، ص 275ـ277). حجر و یارانش شب قبل از شهادت را به نماز خواندن گذراندند و حجر قبل از شهادت نیز دو ركعت نماز گزارد (طبرى، ج 5، ص 275). حتى عایشه نیز كسى را نزد معاویه فرستاد تا مانع از كشته شدن حجر شود، اما پیك عایشه پس از شهادت حجر رسید (ابن‌سعد، ج 6، ص 219ـ220؛ دینورى، همانجا؛ ابن‌اثیر، ج 1، ص 462).

به روایت مسعودى (ج 3، ص 188)، حجربن عدى نخستین مسلمانى بود كه دست بسته و به اسارت كشته شد. او نخستین مسلمانى بود كه در زمان فتوحات وارد مرج‌عذراء شد و آنجا را فتح كرد و نخستین مسلمانى بود كه در آنجا كشته شد (ابن‌سعد، ج 6، ص 217؛ یعقوبى؛ ابن‌اثیر، همانجاها). درباره تاریخ شهادت او، روایتهاى متعددى ذكر شده است (رجوع کنید به طبرى، ج5، ص253 به‌بعد؛ ابن‌اثیر، همانجا: سال 51؛ یعقوبى، همانجا : سال 52؛ ابن‌قتیبه، ص334؛ مسعودى، ج3، ص:188 سال 53). در روایتى ضعیف، قتل حجر در سال 50 ذكر شده است (رجوع کنید به مسعودى، ج 3، ص 190). به روایت ابن‌قتیبه (همانجا)، عبیداللّه و عبدالرحمان، دو پسر حجربن عدى كه به تشیع گرایش داشتند، نیز بعدآ به‌دست مصعب‌بن زبیر* اسیر و كشته شدند.

قتل حجر و یارانش چندان قبیح بود كه انتقاد و اعتراض برخى از نزدیك‌ترین یاران معاویه را نیز برانگیخت؛ حتى مالك‌ بن هُبَیره به وى گفت كه به كارى زشت دست زده است و آنان كارى كه مستوجب قتل باشد مرتكب نشده بودند، اما معاویه گفت كه خواسته است ریشه فتنه را بركند. مردم كوفه نیز به‌شهادت رساندن حجر را كارى شنیع شمردند. شنیدن این خبر براى امام حسین علیه‌السلام بسیار گران آمد و در نامه‌اى به معاویه، یكى از زشتیهاى رفتار او را كشتن حجر قلمداد كرد (دینورى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به طبرى، ج 5، ص 279؛ كشى، ص 99). به روایت ابن‌اثیر (همانجا)، قبر حجر در مرج‌عذراء مشهور و محل اجابت دعا بود. مسجدى نیز كنار قبر وى ساخته شد (ابن‌عساكر، ج 12، ص 208). امروزه نیز مدفن او زیارتگاه است. حجربن عدى را موثق و عابد دانسته‌اند. وى فقط از على علیه‌السلام روایت كرده است (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 6، ص 220؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص210).


منابع :
(1) ابن‌اثیر، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛
(2) ابن‌سعد (بیروت)؛
(3) ابن‌عساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2001؛
(4) ابن‌قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛
(5) بلاذرى (لیدن)؛
(6) احمدبن داوود دینورى، اخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛
(7) شوشترى؛
(8) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(9) محمدبن عمركشى، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد 1348ش؛
(10) مسعودى، مروج (بیروت)؛
(11) محمدبن محمد مفید، الجمل و النُصرة لسید العترة فى حرب البصرة، چاپ على میرشریفى، قم 1374ش؛
(12) نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛
(13) یعقوبى، تاریخ.

/ فریده حشمتى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5849
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست