responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 583

 

بحر لُوط ، نام جدیدتر بحرالمیت که نزد جغرافیدانان عرب معمولاً البُحَیرة المَیّتة (دریاچة مرده )، البحیرة المُنتِنَه (دریاچة متعفن )، البحیرة المَقْلُوبة (دریاچة واژگون ؛ به سبب اینکه در الارض المقلوبة ـ سرزمین واژگون ـ ، یعنی «ارض قوم لوط » قرار دارد)، بُحَیرة صُغَر (یا زُغَر) و نیز دریاچة سدوم و عموره نامیده می شود. ظاهراً ناصر خسرو (قرن پنجم ) اولین جغرافیدانی است که با نام بحیرة لوط آشنا بوده است . نام بحر لوط به تورات (پیدایش : باب 19) برمی گردد و در قرآن کریم نیز اغلب بدان اشاره شده ، ولی از خود دریا نام برده نشده است .

تا امروز هم اسامی نواحی مجاور بحر لوط ـ مانند جبل سُدُم (اُسْدُم )ـ و افسانه های رایج در محل ، یادآور فاجعه ای است که در تورات آمده است ؛ البته آن نامها و افسانه ها بیشتر بر روایات عالمانه مبتنی است تا بر حکایات عامیانه .

جغرافیا. میان دامنه های پرشیب و عریان صحرای یهودا و سرزمین کوهستانی مرآب ، بحر لوط چون آیینه ای آبی رنگ ، 345 متر پایینتر از سطح دریا، از شمال به طرف جنوب امتداد دارد. این دریاچه ، با حدود 76 کیلومتر طول و دوازده کیلومتر عرض متوسط ، به هیچ دریایی راه ندارد. عمیقترین نقطة آن 780 متر پایینتر از سطح دریاست و یک برزخ (لسان )، که از ساحل شرقی در آن پیشروی کرده ، بخش کم عمق جنوبی را از حوضة شمالی جدا می سازد. در حالی که در سواحل شرقی و غربی آن کوههایی با ارتفاع بیش از هزار متر وجود دارد، در دهانة رود اردن در شمال زمین پست است و در جنوب ـ یعنی آنجایی که بر کرانة شرقیِ سَبْخَه ، پِنتاپُولیس (پیدایش : باب 14 و 19) را باید جستجو کرد ـ با شیب کمی به غَوْر ( رجوع کنید به غور * (2)) و عَرَبه منتهی می شود. آب آن بسیار شور است ، چنانکه برای زندگی هیچ جانداری مناسب نیست ، و حتی مانع کشتیرانی در آن می شود. تنها در نقاط چندی در طول سواحل آن ، واحه هایی با طبیعت استوایی پایدار مانده است .

زمین شناسی . بحر لوط عمیقترین قسمت از مجموعة بزرگ زمینهای پستِ شام را، که در اواخر دوران سوم به وجود آمده ، دربرمی گیرد. در دوره های متناوب خشکی و بارانهای سیل آسا، در قسمت اعظم درة اردن و نیز بخشی از عربه ، سیلابها دریاچه ای داخلی به وجود آورد که هرگز به بحر احمر متصل نشد. از آنجا که این حوضه هیچ راهی به دریا نداشت ، و ابتدا چشمه های آب معدنی وارد آن می شد، به مرور ایام و بر اثر تبخیر آب ، غلظت املاح آن با ترکیبات خاص افزایش یافت . در خشکسالیهای دوران تاریخی ، از وسعت دریاچه کاسته شد تا به وضع امروزی درآمد. بالا آمدن تدریجی سطح دریاچه در قرن گذشته محرز شده است . انقلابات زمین شناختی ، مناطق مجاور را تا به امروز تحت تأثیر قرار داده و پیدایش حوضة جنوبی نتیجة یکی از همین انقلابات بوده است .

ظاهراً استخراج قیر (آسفالت ) از بحر لوط در قرون وسطی هم مانند زمانهای قدیم ( رجوع کنید به نام «دریاچة آسفالت » ) کسب و کاری مهم بوده است . از قیر، علاوه بر مصارف پزشکی ، برای دفع حشرات در تاکستانها نیز استفاده می کردند. برای آب دریاچه هم خواص درمانی قایل بودند.

محصولات فراوان واة زغر (نزدیک غُوْرُالصافیة کنونی ) را از طریق بحر لوط حمل می کردند. صلیبیون فرانکی نیز در آبهای آن رفت و آمد داشتند. اما از زمان جنگهای صلیبی ، اهمیت اقتصادی دریاچه و نواحی اطراف آن بکلی از میان رفت .


منابع :
(1) علاوه بر قرآن و کتاب مقدس . عهد عتیق ؛
(2) ابن حوقل ، کتاب صورة الارض ، چاپ کرامرس ، لیدن 1938ـ 1939، ص 123 به بعد؛
(3) ابن خرداذبه ، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1889، ص 79؛
(4) ابن فقیه ، مختصر کتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1886، ص 118؛
(5) اسماعیل بن علی ابوالفداء، تقویم البلدان ، چاپ رینود و دیسلان ، پاریس 1840، ص 228؛
(6) ابراهیم بن محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1870، ص 64؛
(7) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، جهان نما ، استانبول 1145/1732، ص 555؛
(8) محمدبن ابی طالب دمشقی ، کتاب نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر ، چاپ مرن ، سن پطرزبورگ 1865، ص 108؛
(9) علی بن حسین مسعودی ، التنبیه والاشراف ، چاپ دخویه ، لیدن 1894، ص 73 به بعد؛
(10) همو، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل ، پاریس 1861ـ1877، ج 1، ص 96؛
(11) محمدبن احمد مقدسی ، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1877، ص 178، 184 به بعد؛
(12) ناصر خسرو، سفرنامه ، چاپ شفر، ص 17 به بعد؛
(13) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، ج 1، ص 516، ج 2، ص 934؛
(14) احمدبن اسحاق یعقوبی ، البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1892، ص 329؛


(15) Evliya ´elebi, Evliya ´elebi Seyahatnamesi , vol Ix, Istanbul 1935, 516, 519;
(16) Ibn Bayt ¤ a ¦ r, tr. Sontheimer, Stuttgart 1842, ii, 309ff.;
(17) Idris ¦ â , ZDPV , VIII, 3;


منابع اسلامی در

G. Le Strange, Palestine under the Moslems , London 1890, 64-67, 286-289 و A. S. Marmardji, Textes gإographiques arabes sur la Palestine , Paris 1951, 15-18

(18) گردآوری و ترجمه شده است ؛
همة مطالب قدیمی در

Meusburger, Das Tote Meer , Brixen 1907-1909

گردآوری و استفاده شده است .

/ هارتمان ( د.اسلام ) /

تکمله . بحرلوط دریاچه ای است شور در مرز اسرائیل و اردن با جهت شمالی ـ جنوبی . شمال آن غور اردن و جنوبش وادی عَرَبه است که تا بندر عقبه ، کنار بحراحمر، امتداد دارد. سرزمین سُدوم باستانی نیز در آن واقع است . در شمال غربی دریاچه ، شهر اورشلیم (بیت المقدس ) در چهل کیلومتری و شهر الخلیل (حبرون ) در شصت کیلومتری مغرب آن قرار دارد. در مشرق دریاچه ، سرزمین موآب است و شهر کَرَک ، مرکز آن ، در پنجاه کیلومتری جنوب شرقی دریاچه واقع است . از بندر عقبه در ساحل بحراحمر (دریای سرخ ) به سمت شمال راهی است که از ساحل غربی دریاچه و از آبادیهای ساحلی عبور کرده ، در شمال دریاچه به شهرهای اریحا و بیت المقدس در شمال غربی متصل می شود. راه عمان ـ بندر عقبه از فاصلة 45 تا پنجاه کیلومتری ساحل شرقی دریاچه می گذرد و انشعابی از آن به شهر کرک و از آنجا به سه یا چهار کیلومتری دریاچه می پیوندد. طبق روایات قدیمی ، نبطیها در آغاز چوپان و دوره گرد و گروهی از آنان صاحب کاروانهای تجارتی بودند و در اطراف بحرالمیت سکونت داشتند، از سواحل شرقی دریاچه ، قیر استخراج می کردند و برای فروش به مصر می بردند.

پایتخت نبطیها حدوداً در پنجاه میلی جنوب بحرالمیت واقع بود. امروز آثارِ ویرانه های شهر قدیمی موآب در چهارده میلی شرق بحرلوط بالا و اطراف تپه ای قرار دارد (جوادعلی ، ج 3، ص 17، 53، 67). یکی از فرزندان اسماعیل به نام قیدما (= قیدمان ، قیدار) با خانواده اش در مناطق شرقی فلسطین ، اطراف بحرالمیت سکونت کرد و این دریاچه در زبان عبری به دریای قدمونی یا دریای شرقی معروف شد (همان ، ج 1، ص 29ـ 30). در سال 8 هجری ، سپاه روم در مُؤتَه (در سرزمین موآب قدیم ، در مشرق دریاچه ) بر سپاه پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم پیروز شد (طبری ، ج 2، ص 1610 به بعد؛
ابن اثیر، ج 2، ص 158، 159 و 160) و هرقل کمک مالی به قبایل عرب را، که در جنوب بحرالمیت بر راه مدینه ـ غزه اقامت داشتند، قطع کرد (حتّی ، ص 183). در 13، رومیان در محل عربه (جنوب بحرالمیت ) جمع و آمادة جنگ شدند. یزیدبن ابی سفیان عده ای را به فرماندهی ابوامامة باهلی به جنگ آنان فرستاد؛
رومیان شکست خوردند و منهزم شدند (ابن اثیر، ج 2، ص 405). به گفتة حتی (ص 190) محل این جنگ وادی عربه ، فرورفتگی بزرگی در جنوب بحرالمیت ، است . ابن خرداذبه ، نخستین جغرافیدانی است که از این دریاچه با نام دریاچة مُنْتِنَه (بدبو) یاد کرده و می نویسد: «بدون شک فاصلة آن تا بیت المقدس چهار میل است ، از آن نمکی بیرون می آورند که برای رنگرزی خوب است و قیری که به آن حُمَّر گویند و همان قفرالیهود است . گویند، رود اردن به دریاچة منتنه می ریزد و در سرزمین هند بیرون می آید» (ص 79). به نوشتة یعقوبی (متوفی 282)، کورة بیت جبرین شهری قدیمی است . دریاچة مرده در آن شهر قرار دارد و از آن حمره که مومیاست استخراج می کنند (ص 329). ابن فقیه ، معاصر یعقوبی ، چهار چیز را از عجایب سرزمین شام می داند؛
یکی از آنها دریاچة منتنه است که چیزی در آن غرق نمی شود و هرچه در آن می افتد بر سطح آب شناور می ماند (ص 118). بر کنارة دریاچه گِلی است به نام حمر که باغهای فلسطین ( بویژه درخت خرما ) را با آن لقاح می دهند (اصطخری ، ص 64). سهراب (ص 79) در جدول دریاچه های کتابش از بحیرة المنتنه نام برده است . به نوشتة مسعودی (ص 74) رود اردن دریاچه منتنه را می شکافد تا به وسط آن می رسد، آنجا فرومی رود و میان کفرسابای برید ورمله ( از سرزمین ) فلسطین از چشمه ای بزرگ به نام نهرابی فُطرس بیرون می آید و به دریای روم (مدیترانه ) می ریزد. آب دریاچه ، مانند جیوه ، سنگین است . صاحب حدودالعالم (ص 14) می نویسد: دریای مرده آبش تلخ و درازایش سه روز و پهنایش دو روز راه است . مقدسی یگانه بندر کنار دریاچه یعنی زُغَر را چون بصرة کوچک دانسته که بندری سودآور بر کنار دریاچة مقلوبه است و مردمش سیاه چرده و درشت اندام و آبش همانند آب جهنم است و آن را باقی ماندة شهرهای لوط می داند (ص 178). به گفتة رانسیمان (قبل از 494/1100) بالدوین (بغدوین ) امیر فرنگیان پس از ناکامی در برابر دژ عَسْقَلان به سمت مشرق بازگشت و به حبرون آمد، از آنجا به زُغر که در شوره زار واقع در رأس جنوبی بحرالمیت بود، رفت و هنگام پیشروی روستاهای سر راه خود را آتش زد (ج 2، ص 81). از 505 به بعد، این امیر (بالدوین ) تصمیم گرفت که منطقة میان خلیج عقبه و بحرالمیت را زیر سلطة خود درآورد و دولت مصر را از جهان مسلمانِ شرق جدا کند (همان ، ص 112). در 527 پادشاه صلیبیان فُولْک ، ماوراءاردن و قلعة مونترال را به یکی از درباریان خود به نام پاکان سپرد. او توانست جنوب بحرالمیت را زیرنظر گیرد (همان ، ص 266). به نوشتة ابن اثیر (ج 11، ص 490)، در 578 پرنس (شاهزادة صلیبی ) فرمانروای کَرَک در این شهر کشتیهایی ساخت . او که می خواست برای تاراج کاروانهای عازم مکه از راه دریا، ناوگانی بر روی دریای احمر راه بیندازد، زورقهایی را که از چوب درختان جنگلهای مآب (موآب ) ساخته بود، ابتدا در بحرالمیت آزمایش کرد (رانسیمان ، ج 2، ص 510). یاقوت (ج 1، ص 516) در قرن هفتم ، با تأیید گفته های جغرافیدانان پیشین ، می نویسد که این دریاچه بسیار بدبوست . و گاهی طوفان می شود و هر چیزی از حیوان و انسان را هلاک می کند، تاجایی که آبادیهای اطرافش برای مدتی خالی از سکنه می شود. در قرن هشتم ، ابوالفداء با تأیید گفته های یاقوت ، می نویسد که این دریاچه در جنوب اریحاست و با آن یک تاخت اسب فاصله دارد؛
آب آن فروکش می کند ولی از آن رودی خارج نمی شود (ص 53، 246).


منابع :
(19) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966؛
(20) ابن خرداذبه ، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(21) ابن فقیه ، مختصر کتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(22) اسماعیل بن علی ابوالفداء، تقویم البلدان ، ترجمه عبدالمحمد آیتی ، تهران 1349 ش ؛
(23) ابراهیم بن محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(24) فیلیپ خوری حتّی ، تاریخ عرب ، ترجمة ابوالقاسم پاینده ، تهران 1366 ش ؛
(25) حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1340 ش ؛
(26) استیون رانسیمان ، تاریخ جنگهای صلیبی ، ترجمة منوچهر کاشف ، تهران 1351ـ 1358 ش ؛
(27) سهراب ، کتاب عجائب الاقالیم السبعة الی نهایة العمارة ، چاپ هانس فون مژیک ، وین 1347/ 1929؛
(28) جوادعلی ، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت 1976ـ 1978؛
(29) علی بن حسین مسعودی ، کتاب التنبیه والاشراف ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(30) محمدبن احمد مقدسی ، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(31) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛
(32) احمدبن اسحاق یعقوبی ، کتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1967.

/ حسین قرچانلو /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 583
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست