حَجّ (2) ، 2) مباحث تاریخى. درباره تاریخ شكلگیرى و چگونگى آیین حج، اطلاع روشنى در دست نیست؛ اما روایات اسلامى بر پیشینه بسیار كهن آن تأكید كردهاند. براساس این روایات، قدمت این آیین به پیش از خلقت آدم بازمیگردد و نخستین حجگزاران فرشتگان بودند كه در آسمان چهارم بر گرد بیتالمعمور به طواف و عبادت میپرداختند (رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 34ـ36، 49ـ51؛ ابنبابویه، ص 402، 406؛ نیز رجوع کنید به مجملالتواریخ و القصص، ص 372؛ دحوالارض*). این مناسك پس از خلقت آدم به زمین نیز انتقال یافت و وى به فرمان خدا، مأمور بناى كعبه و برگزارى مراسم حج گردید (رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 36ـ43؛ ابنبابویه، ص 406؛ قس مجملالتواریخ و القصص، ص 372). در این خصوص، عبارت قرآنىِ «اَوَّلَ بَیتٍ» (نخستینخانه) كه در توصیف كعبه بهكار رفته است (رجوع کنید به آلعمران: 96؛ نیز رجوع کنید به البیتالعتیق، حج: 29، 33)، چهبسا ناظر به بناى كعبه توسط حضرت آدم باشد (رجوع کنید به بیتالمعمور*).
سنّت حجگزارى در میان اخلاف حضرت آدم (ملقب به ابوالحجاج) تداوم یافت و پیامبران به برگزارى آن اهتمام ویژهاى داشته و بسیارى از آنان در جوار كعبه به خاك سپرده شدهاند (رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 51، 68ـ69، 72ـ74؛ طبرى، ج 1، ص 125؛ عیاشى، ج 1، ص60). گفته شده است كه كعبه در طوفان نوح ناپدید (رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 38، 52ـ53؛ ابنبابویه، ص 399) و بهتدریج آیینهاى حج به فراموشى سپرده شد. این وضع تا زمانى كه حضرت ابراهیم* مأمور بازسازى كعبه و احیاى آیین حج گردید (رجوع کنید به بقره: 125، 127؛ حج: 26، 27) ادامه یافت. گفتهاند كه پس از اتمام بناى كعبه، جبرئیل* مناسك حج را یك به یك به او آموخت. آنگاه ابراهیم بر مكان مرتفعى (به روایتى كوه ثَبیر و به روایتى جایى كه بعدها به مقام ابراهیم معروف شد) ایستاد و با صداى بلند، مردمان را به حجگزارى فراخواند. سپس خود، پسرش اسماعیل و گروهى از جُرهُم*، به عنوان پیشگامان، حج بهجاى آوردند (رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 66ـ72؛ طبرى، ج 1، ص260ـ262). از آن پس، حج به عنوان سنّتى مقدّس و با آدابى چون مُحرِم شدن، طواف، سعى، وقوف در عرفه، مَشعَر، مِنا و مزدلفه، قربانى، تهلیل، تلبیه و رَمْىِ جمره، تداوم یافت و مناصبى چون كلیددارى، پردهدارى و خدمتگزارى كعبه نیز پدید آمد (رجوع کنید به ابنكلبى، ص 6؛ ابنهشام، قسم 1، ص 77ـ 78، 83ـ 85؛ ازرقى، ج 1، ص 95، 186).
حجگزارى مختص اهالى حجاز نبود، زیرا برخى روایات تاریخى از تقدس كعبه نزد اهل كتاب و برخى اقوام غیرعرب، خبر دادهاند (براى نمونه رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 167ـ169). بهروایت ابنهشام (قسم 1، ص 23ـ24)، دو دانشمند یهودى درباره عواقب هرگونه اقدام علیه كعبه به یكى از پادشاهان تُبَّع*، هشدار دادند. به نقل مسعودى (ج 1، ص 283ـ284)، ایرانیان قدیم با هدایاى گرانقیمت بسیار، به زیارت كعبه میرفتند زمزمه آنان بر سر چاه آن، سبب شد كه «زمزم*» نام گیرد. آخرین ایرانى حجگزار، ساسان (جد ساسانیان) معرفى شده است. از به زیارت كعبه رفتن پادشاهان حِمْیر، كِنده، غسّان و لخم نیز یاد شده است (رجوع کنید به یاقوت حموى، ج 4، ص 619). با اینحال، تقسیمبندى حجاج به گروههاى سهگانه حُمس*، حِلَّه و طُلْس، گویاى آن است كه در ادوار نزدیك به ظهور اسلام، گستره جغرافیایى و قومى حجگزاران، به حجاز و نواحى اطراف آن محدود شده بود.
آیینهاى حج، با گذشت زمان و گسترش بتپرستى میان اعراب، تغییرات ماهوى كرد. نخستین بار، چندین قرن پیش از ظهور اسلام، عمروبن لُحَىّ* خزاعى (سرپرست امور مكه) بتهایى بر گرد كعبه نهاد كه تكریم آنها بخشى از آیین حج شد (ازرقى، ج 1، ص 88، 100، 116ـ117؛ نیز رجوع کنید به ابنهشام، قسم 1، ص 76ـ77؛ بت/بتپرستى *). بعدها رسوم انحرافى دیگرى به مناسك حج راه یافت، از جمله سعى میان اِساف و نائله (مرد و زنى كه به صورت دو سنگ، مسخ شدند و براى عبرت دیگران، در دو محل نصب گردیدند، ولى بعداً به عنوان دو بت مورد پرستش قرار گرفتند)؛ اهتمام قبایل در بهجاى آوردن حج با بت مخصوص خود؛ سوت كشیدن و كفزدن؛ و بالاخره مسئله نَسىء* (تغییر زمان ماههاى حرام به منظور قرار گرفتن موسم حج در ماههاى معتدل سال و جلب منابع تجارى؛ رجوع کنید به ابنكلبى، ص 9؛ ابنحبیب، ص 274ـ 275؛ ازرقى، ج 1، ص 119ـ120، 183ـ185). در قرآن نیز به برخى از آنها تصریح شده است (براى نمونه رجوع کنید به انفال: 35).
با تفوق قریش بر مكه، بدعتهاى حج بیشتر شد كه تقسیم حجاج به سه گروه حُمْس، حِلَّه و طُلْس از آن جمله بود؛ هرچند كه آداب پسندیدهاى نیز رواج داشت، از جمله اطعام حجاج و گاه بذل و بخشش به آنان (براى نمونه رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 194ـ195). این رسوم، بهویژه پس از تسلط قُصَىّ بن كلاب* و اخلاف وى بر امور مكه، مورد توجه بسیار قرار گرفت، چنانكه از آن پس رفادت (پذیرایى از حجاج) و قیادت (راهنمایى حجاج) در كنار حجابت (پردهدارى و كلیددارى) و سقایت (آبرسانى)، از وظایف لازمالاجراى قریشیان، بهویژه خاندان قصىّ (كه این مناصب میانشان موروثى شد)، گشت (رجوع کنید به ابنحبیب، ص 19، 222ـ224). سقایت، بهویژه بهعلت گرماى هواى مكه، اهمیت فراوان داشت. به گزارش ازرقى (ج 1، ص113ـ114)، عبدمناف و فرزندانش كه عهدهدار این مناصب بودند، با تدابیر رفاهى خاصى چون افزودن كشمش به آب زمزم براى كاستن از شورى آن و نیز تهیه مخلوط شیر و عسل، حجاج تشنه را سیراب میكردند.
با ظهور اسلام، آیین حج یكى از فرایض دینى مسلمانان (براى آراى گوناگون درباره زمان دقیق اعلام وجوب حج براى مسلمانان رجوع کنید به شكریان، ص 102) و از مناسك شركآلود پیراسته شد؛ ازاینرو، پیامبر اكرم پس از فتح مكه در سال هشتم هجرت، كعبه را از بتها پاك ساخت (ازرقى، ج 1، ص 121ـ123). یكسال بعد، با نزول سوره برائت*، حجگزارى مشركان، براى همیشه، ممنوع شد و در سال دهم نیز پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهو سلم با شركت در مراسم حج، احكام و آداب حج را به مسلمانان آموزش داد و مسئله نسىء را مُلغا اعلام كرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 175، 186). از مناصب دوران جاهلى نیز فقط حجابت و سقایت ابقا شد و متولیانشان در سمت خود باقى ماندند، ضمن آنكه اطعام حجاج نیز بهطور خاص مورد توجه پیامبر قرار گرفت (رجوع کنید به واقدى، ج 2، ص 837ـ838). احتمالا نخستین بار در همین زمان منصب امارت حج/ امیرالحاج* ــكه چهبسا شكل تغییریافته قیادت بودــ پدیدار شد (براى نمونه رجوع کنید به همان، ج 1، ص 6).
از همان آغاز، فریضه حج در اسلام، اهمیت فراوان داشت. حجگزارى با پاى پیاده ــاگرچه بنابه برخى روایات، سابقهاى كهن داشت (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 68؛ طبرى، ج 1، ص 125)ــ پس از ظهور اسلام، بهواسطه تأكیدات خاص پیامبر (براى نمونه رجوع کنید به حسن بصرى، ص 33) به عنوان سنّتى حسنه، مورد توجه بسیار قرار گرفت. این سنّت بهویژه در میان خاندان پیامبر موردتوجه خاص بود؛ چنانكه درباره امام حسن و امام زینالعابدین علیهماالسلام آوردهاند كه بارها پیاده به حج رفتند (رجوع کنید به مفید، ص 256؛ یعقوبى، ج 2، ص 226).
حج، علاوه بر جنبه عبادى، از همان روزگار پیامبر براى حكومت نوپاى اسلامى، اهمیت سیاسى روزافزونى داشت، زیرا تسلط بر مكه، مشروعیت حكومت تلقى میشد؛ ازاینرو خلفاى پس از پیامبر یا خود مسئولیت امارت حج را برعهده میگرفتند یا در انتخاب امیرالحاج، بسیار تأمل میكردند (رجوع کنید به طبرى، ج 3، ص 342، 479، ج 4، ص 249، ج5، ص 136؛ مقریزى، ص 41ـ43، 51). همین حساسیت، در كنار نقش مهم شهرهاى مكه و مدینه در رساندن اخبار و حوادث مهم جهان اسلام، حج را به آوردگاهى سیاسى بدل كرده بود، چنانكه طلحه و زبیر پس از جدا شدن از امام على علیهالسلام به بهانه بهجا آوردن عمره، به مكه رفتند و علم مخالفت برافراشتند (یعقوبى، ج 2، ص180ـ181). از همین نمونه است اقدام معاویه در اعزام جاسوسانى به مكه در موسم حج، با هدف ایجاد هرجومرج در قلمرو خلافت امام على (رجوع کنید به نهجالبلاغة، نامه 33)؛ برافراشته شدن چهار پرچم مختلف به نمایندگى از چهار گرایش سیاسى (خوارج، امویان، زبیریان و طرفداران محمدبن حنفیه) در مراسم حج سال 68؛ شورش ابنزبیر در مكه و در اختیار گرفتن امارت حج به مدت چند سال؛ و امارت حج حجاجبن یوسف در سالهاى 72 و 73، با هدف سركوب ابنزبیر (رجوع کنید به یعقوبى، ج 2، ص 263، 268، 281).
اهمیت عبادى و سیاسى حج، اقدامات عمرانى و رفاهى مخصوص حج گزاران را نیز در پى داشت. در روزگار عثمان، به منظور آبرسانى به حجاج، در عرفات استخرهایى ساختند و آب همه قناتها را به سوى آن هدایت كردند (ازرقى، ج 2، ص230، پانویس). ولیدبن عبدالملك به والیانش دستور داد تا راهها و چاههاى شهرها را ترمیم كنند، بهویژه آنهایى را كه در مسیر حجاز بودند (طبرى، ج 6، ص 437؛ مقریزى، ص60). هشامبن عبدالملك نیز مقرر كرد تا در موسم حج، به حجاج آشامیدنیهاى متنوع داده شود (ازرقى، ج 2، ص 249).
بخش مهمى از این اقدامات را وابستگان به دستگاه خلافت انجام میدادند. عمربن عبدالعزیز هنگامى كه والى مكه بود، مكیان را ملزم كرد كه براى در امان ماندن اموال حجاج از دستبرد دزدان، اقدام به افروختن آتش و روشن كردن چراغ نمایند (همان، ج 2، ص 172). همچنین وى و رَمْله (نوه عبدالملكبن مروان)، هریك، خانهاى را در مكه وقف سكونت حاجیان كردند. رمله در عین حال موقوفاتى را در شام، براى تأمین هزینه آشامیدنیهاى ساكنان این خانه، اختصاص داده بود (همان، ج 2، ص240ـ241، 249).
در میان خلفاى عباسى، منصور بیش از همه حج گزارد (رجوع کنید به مقریزى، ص 67ـ 68) كه چهبسا تا حدى بهسبب تجمع مخالفان وى در مكه و اطراف آن بود، چنانكه پیروزى منصور بر ابراهیمبن عبداللّه (برادر نفسزكیه) نیز در موسم حج اعلام شد (رجوع کنید به محلّى، ج 1، ص 174). سفر حج مهدى عباسى در سال 160 ــ به سبب بذل و بخشش فراوانش به حجاج و مردم مكه و مدینه، و اقداماتش درخصوص احداث آبگیرهاى متعدد در مسیرهاى منتهى به مكه، بازسازى راهها و حفر چاههاــ بسیار مشهور است (رجوع کنید به مجملالتواریخ و القصص، ص 262؛ فاسى، ص 248؛ مقریزى، ص 73، 76؛ نیز براى اطلاعاتى درباره چاههاى حفر شده تا قرن سوم رجوع کنید به حربى، ص 543ـ572، 615ـ 620، 643ـ647، و جاهاى دیگر). سیاسى بودن این اقدامات نیز دور از ذهن نیست، زیرا در زمان او شهید فخ (سال 169)، از حجاج خانه خدا بیعت گرفت تا بر ضد مهدى شورش كنند (یعقوبى، ج 2، ص 404).
درباره هارون آوردهاند كه سالى به جهاد و سالى به حج میرفت و در مجموع، نُه بار حج گزارد (رجوع کنید به همان، ج 2، ص430ـ431؛ مقریزى، ص 78). وى تعداد زیادى از فقها را با خود به حج میبرد و به حجاج و اهالى حرمین، بسیار بذل و بخشش میكرد (طبرى، ج 8، ص 347؛ مقریزى، ص 79، 82). لایروبى و بازسازى قناتهاى مكه نیز از اقدامات مهم زمان وى بود (ازرقى، ج 2، ص230). با این حال مهمترین حادثه موسم حج در روزگار وى، برگزارى مراسم انتصاب امین و مأمون در سال 186 به ولایتعهدى و تعیین قلمرو حكومتى هریك از آنها بود كه عهدنامه آن را در كعبه آویختند. از جمله در این عهدنامه، هر دو ولیعهد تعهد كردند در صورت نقض پیمان، سى بار پیاده و با پاى برهنه به حج بروند (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 231ـ241). گفتهاند كه پس از هارون، هیچیك از خلفاى عباسى حج نگزاردند (رجوع کنید به فاسى، ص 249؛ مقریزى، ص 78). با این حال خلفاى عباسى (نظیر اسلاف امویشان) معمولا مسئولیت مهم امارت حج را به افرادى خارج از تیره و قبیله یا اعوان و انصار خود واگذار نمیكردند. از همینگونه بود منصب عملالحرمین (اداره امور حرمین) كه نمایندگان و امیران تابع خلیفه عهدهدار آن بودند (رجوع کنید به ادامه مقاله) یا سقایت حجاج كه تا نیمه قرن سوم همچنان در اختیار اخلاف عباسبن عبدالمطلب قرار داشت (رجوع کنید به ازرقى، ج 1، ص 114ـ115؛ البته موروثى بودن این منصب، معلول عوامل دیگرى چون سنن قبیلهاى نیز بود).
عملالحرمین، منصبى تشریفاتى ـ سیاسى بود كه متصدى آن از میان امراى بانفوذ انتخاب میشد و هنگام خطبه خواندن در مكه، نامش همراه با نام خلیفه ذكر میشد و در موسم حج، عَلَمى نیز براى وى نصب میگشت. در مقابل، او نیز موظف بود مالیاتى معین به دستگاه خلافت بپردازد و امنیت مكه و كاروانهاى حجاج را تأمین كند. در این خصوص، طاهریان كه از 237 تا 253 و صفاریان كه از 265 تا 271 عهدهدار این منصب بودند، بهویژه شایان ذكرند (رجوع کنید به طبرى، ج 9، ص 599ـ600، 652ـ653، ج10، ص 7؛ تاریخ سیستان، ص 121، 123، 130؛ نیز رجوع کنید به كتاب العیون و الحدائق، ج 4، قسم 1، ص 39). با این همه، اداره امور حرمین، در بسیارى موارد، با اختلال بسیار همراه بود كه این معضِل، طیف متنوعى از فرصتطلبیهاى غارتگرانه (رجوع کنید به فاسى، ص 249، 252)، شورشهاى مقطعى (براى نمونه رجوع کنید به ابنطباطبا*؛ نفسزكیه*)، جنگ و گریز رقباى سیاسى (رجوع کنید به طبرى، ج 9، ص 599ـ600، 652ـ653؛ فاسى، ص250ـ251، 254ـ255) و سیطره رقباى عباسیان بر حرمین را شامل میشد. مورد اخیر، بهویژه از اوایل قرن چهارم به بعد، با استیلاى بنوسلیمان (از سادات حسنى) بر مكه (قلقشندى، 1402، ص 161)، تحركات وسیع قرمطیان* در حجاز و عراق، اقدامات اخشیدیان* براى استیلا بر حرمین (براى نمونه رجوع کنید به مسكویه، ج 2، ص 158؛ ابناثیر، ج 8، ص 506) و بالاخره تسلط فاطمیان* بر مكه و مدینه، ابعاد گستردهاى یافت.
براى فاطمیان، حج از موارد استراتژیك در سیاست خارجى، بهویژه براى تقابل با خلافت عباسى، بود. مهمترین جلوه این تقابل، رقابت تنگاتنگ آنان با آلبویه و بعدها سلاجقه (نمایندگان عباسیان در اداره حرمین) در امر خطبهخوانى موسم حج بود كه بهتناوب میان آنان دست به دست میگشت (براى نمونه رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 506، 667، 694، ج10، ص 61؛ عبداللّهبن على كاشانى، ص60). با این حال، فاطمیان ــبهسبب سیاستهایى چون ارسال آذوقه براى حرمین، فرستادن مقررى و هدایا براى خدام و مجاورین و پردهداران و كلیدداران كعبه و نیز امیر مكه، ارسال جامه كعبه به صورت سالیانه و بالاخره ایجاد امنیتِ بیشتر براى كاروانهاى حجاج در مسیر مصر و شام ــ موفقتر بودند و تا پایان خلافت فاطمى، غالباً خطبه به نام آنان خوانده میشد (ناصرخسرو، ص 132، 135ـ136؛ عبداللّهبن على كاشانى، ص 111؛ فاسى، ص 251؛ قلقشندى، 1383، ج 4، ص 268ـ271). در دستگاه فاطمیان، امارت حج از وظایف ارباب سیوف بود (رجوع کنید به قلقشندى، 1383، ج 3، ص 274).
آلبویه و سلاجقه، اگرچه عنوان عملالحرمین نداشتند، براى نظارت بر امور حرمین تلاش فراوان كردند و گاه در خطبههاى موسم حج، نامشان با نام خلیفه ذكر میشد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 506، ج10، ص 61). عضدالدوله با برخى اقدامات رفاهى و عمرانى ــچون لغو اخذ مالیات راهدارى از حجاج مسیر عراق، بازسازى مسیر مكه، اهداى پول بسیار به خاندانهاى بانفوذ مكه و مجاوران خانه خدا، حفر چاههاى آب در مسیر مكه و بالاخره فرستادن جامه كعبه به صورت سالیانه (مسكویه، ج 2، ص 407؛ ابناثیر، ج 8، ص 705)ــ موقعیت خود را در حرمین تحكیم كرد. آلبارسلان و ملكشاه سلجوقى نیز، بهرغم توان نظامى، از چنین سیاستهایى بهره گرفتند (رجوع کنید به ابناثیر، ج10، ص 61؛ عبداللّهبن على كاشانى، همانجا؛ راوندى، ص 131).
در اوایل قرن چهارم تحركات قرامطه و ناتوانى عباسیان از دفع آنها، طى سالیان متوالى، براى حاجیانى كه از مسیر عراق سفر میكردند، به كابوسى هولناك بدل شده بود. قتل و غارت كاروانهاى حج و ناامنى حاصل از آن، به اندازهاى بود كه بارها و بارها یا حركت كاروانهاى حج متوقف شدند یا كاروانها به مكه نرسیدند یا مراسم حج نیمه تمام ماند و یا به خاك و خون كشیده شد (رجوع کنید به كتاب العیون والحدائق،ج 4، قسم 1، ص 223، 228، 257، 286؛ مجملالتواریخ و القصص، ص290؛ ابناثیر، ج 8، ص 147، 155ـ156، 160). در یكى از مهمترین این تركتازیها (سال 317)، ابوطاهر جَنّابى و سپاهش، پس از كشتار وسیع حاجیان و اهالى مكه، اجساد را در چاه زمزم ریختند و حجرالاسود را با خود به بحرین بردند كه سالها در آنجا باقى ماند (رجوع کنید به كتاب العیون و الحدائق، ج 4، قسم 1، ص 249ـ251، 257ـ259؛ مجملالتواریخ و القصص، ص 291ـ292؛ نیز رجوع کنید به جَنّابى*، ابوطاهر؛ حجرالاسود*). غیر از قرامطه، راهزنانى نیز با كمین در مسیر حجاج، آنها را غارت میكردند (رجوع کنید به مسكویه، ج 2، ص 215؛ ابناثیر، ج 9، ص 236؛ قلقشندى، 1402، ص 127) و تنها راههاى مقابله با آنها، همراهى گروهى نظامى با كاروانها (براى نمونه رجوع کنید به عبدالجلیل قزوینى، ص 201) و نیز استفاده از راهشناسهاى خبرهاى بود كه قادر به هدایت كاروان از مسیرهاى امنتر بودند.
صرفنظر از معضلات این چنینى و فارغ از دنیاى حكومت و سیاست، سنّت حجگزارى در میان مسلمانان، مقتضیات خاص خود را داشت. نخستین آثار درباره راههاى حج در همین قرون تألیف شد (رجوع کنید به آثار جغرافیایى این ادوار، براى نمونه: اصطخرى، ص 26ـ28؛ ابنخرداذبه، ص 147ـ150؛ ابنفقیه، ص 21ـ22) كه در یكى از مهمترین آنها (متعلق به قرن سوم) راه بغداد و كوفه، راه بصره، راه یمامه، راه یمن، راه حضرموت، راه مصر، راه شام، راه طائف و راه جدّه، مسیرهاى شناخته شده حج در جهان اسلام معرفى شدهاند (رجوع کنید به حربى، ص 543ـ657). حجاج بسیارى یا از ابتدا به قصد اقامت طولانى یا دائم وارد مكه میشدند و یا پس از ورود به مكه، به دلایل متعدد، براى همیشه رحل اقامت میافكندند (رجوع کنید به مجاور*). تنوخى (ج 2، ص 279ـ281، 360) از اهتمام حجاج متمول به كمك به فقراى مدینه، بهویژه علویان، یاد كرده و كشّى (ص 557) نیز ضمن اشاره به مشكلات مالى حجاج شیعه، از توقیع امام زمان علیهالسلام براى رفع این مشكلات سخن گفته است. به خاك سپرده شدن در مكه، بهویژه در مراسم حج، نیز از جمله رسومى بود كه بزرگان و صاحبمنصبان بدان وصیت میكردند (براى نمونه رجوع کنید به كتاب العیون و الحدائق، ج 4، قسم 1، ص 107). از دیگر سنن پررونق، وقف كردن براى حرمین بود كه بهویژه شیعیان دوازده امامى عصر سلجوقى، بدان توجه خاص داشتند. عبدالجلیل قزوینى (ص 82، 200، 222) از خیرات و مبرّات فراوان مجدالملك براوستانى (وزیر بركیارق) در حرمین و نیز از اقدامات خاندان رضیالدین ابوسعد ورامینى كه به سبب انفاق فراوان به حجاج، رسیدگى به امور حرمین و بقاى عمارات متعدد در مكه و مدینه، شهرت بسیار داشتهاند، یاد كرده است (نیز رجوع کنید به سمعانى، ج 5، ص 587؛ جعفریان، 1371ش، ص 166ـ167).
یكى از رسوم حجگزارى این ادوار، حجگزارى عرفا و زهاد با آدابى خاص بود، از جمله بیزاد و توشه سفر كردن با هدف توكل كامل به خدا (كه گاه به افراط كشیده میشد)، صبر بر دشواریهاى راه، توسل به امدادهاى غیبى، پرهیز از غرور، بیاعتنایى به ستمگران و استفاده نكردن از خدمات رفاهى حكومتى، انجام دادن برخى اعمال طاقتفرسا با انگیزه حفظ حرمتخانه خدا، و اهتمام به ختم قرآن در طواف (رجوع کنید به عطار، ج 1، ص 91، 97، 109، 259، ج 2، ص 101). بسیارى از آنان بارها به حج میرفتند و گاه سفرشان چند سال به طول میانجامید (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 91).
بخش دیگرى از آیینهاى حج، آداب استقبال از حجاج بود كه ظاهراً به شیوه جشنى عمومى برگزار میشد. مثلا نقل است كه در سال 317 براى استقبال از حجاج، بغداد را آراسته بودند (رجوع کنید به كتاب العیون و الحدائق، ج 4، قسم 1، ص 253).
با هجوم مغولان به سرزمینهاى شرقى اسلامى در قرن هفتم، حجگزارى مسلمانان این خطه بسیار دشوار شد. چنگیز با این استدلال كه «سراسر جهان خانه خداست» از حجگزارى مسلمانان قلمرو خود جلوگیرى كرد (ابوالغازى بهادرخان، ص130). از نظر جانشینان او نیز تا پیش از مسلمان شدنشان، بیشك مسئله همینگونه بوده است، چون تا مدتهاى مدید راه حج (در قلمرو مغولان) بسته بود (رجوع کنید به جوینى، ص 68).
فاسى، نخستین حجگزارىِ حجاجِ عراقى (عراق عرب و عراق عجم) پس از حمله مغول را در سال 666 دانسته (ص 259)، كه این گزارش با تاریخ صدور یرلیغ* اباقاخان مبنى بر بازگشایى راه حجاز (سال 667) سازگار است (رجوع کنید به جوینى، ص 66ـ69). این یرلیغ، كه حاصل تلاش عطاملك جوینى بود، بهدلیل اشاره به اعزام نیروى نظامى براى حفاظت از كاروانها (همانجا)، حاكى از برقرارى نظارت حكومتى بر امر حج و سامان بخشیدن به آن پس از سالهاست، آنچنانكه فاسى (ص260) نیز از كاروان بزرگ حجاج عراقى در 669 و 688 خبر داده است. بیشترین اخبار متعلق به روزگار سلطان محمد خدابنده است كه هم مسلمان بودنش و هم رقابت میان اشراف حسنى مكه با ممالیك (رقباى سیاسى ایلخانان)، بر سر تسلط یافتن بر مكه كه به یارى جستن گروهى از اشراف حسنى، از سلطان مغول انجامید، توجه مغولان را بیش از پیش به مسئله حج جلب كرد (رجوع کنید به عبداللّهبن محمد كاشانى، ص 199ـ200). این توجه در روزگار سلطان ابوسعید نیز تداوم یافت، چنانكه در سالهاى 718 تا 720 در مكه به نام وى خطبه میخواندند و كاروان حج ایران (وفد عراقى/ قافله شرقى) با هدایاى فراوان دربار ایران، راهى مكه میشد (رجوع کنید به ابنفهد، ج 3، ص160ـ161، 171). امیرالحاج این كاروان، منصوب دستگاه حكومتى بود و فرمانهاى ویژهاى، براى اعطاى مسئولیت به وى، صادر میشد. آشنایى با مناسك حج و منازل بین راه و احوال قبایل عرب ساكن در مسیر، از ضروریات این منصب بود و حمل پول زیاد (براى توزیع میان قبایل همپیمان) و به همراه داشتن چند صد نظامى (به منظور دفع حملات عشایر عرب و راهزنان) از لوازم اصلى كار امیرالحاج به شمار میرفت (رجوع کنید به شمسمنشى، ج 1، جزء1، ص 374ـ384، ج 2، ص 213ـ217). از برجستهترین شخصیتهاى فعال در امور عامالمنفعه حج در دستگاه مغولان، امیر چوپان* بود كه براى آبرسانى به مكه، پنجاه هزار دینار هزینه كرد و پس از وفات نیز بنابه وصیتش، همزمان با موسم حج، در مدینه به خاك سپرده شد (خوافى، ج 3، ص 39؛ ابنفهد، ج 3، ص 181ـ185).
بسیار بیشتر از مغولان، همسایگان آنها در نواحى غربى جهان اسلام، با حج و مسائل مرتبط به آن درگیر بودند. ایوبیان ــ كه سرسلسله آنها، صلاحالدین، با لغو یكى از مالیاتهاى حجاج، توجه خاصى به امر حج نشان داده بودــ در تثبیت جایگاه سیاسى خود در حرمین، مجدّانه تلاش میكردند. حجگزارى برخى از این سلاطین، لغو مالیات مكیان، اعطاى كمكهاى مالى فراوان به حكام و اهالى حرمین و اعطاى امتیازات اقتصادى به امراى عربِ حاكم بر نواحى واقع در مسیر حج، از مهمترین این تلاشها بود (رجوع کنید به فاسى، ص 255ـ259؛ مقریزى، ص 98ـ99، 105، 110، 112، 114). با این حال، گاه روشهاى خشونتبارى نیز بهكار گرفته میشد (براى نمونه رجوع کنید به مقریزى، ص 107).
اهتمام ممالیك به حج بیش از ایوبیان بود (براى نمونه رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص 59). بیبرس اول* در 667 مناسك حج معروفش را با اقدامات سیاسى ـ مذهبى و عامالمنفعه توأم كرد، ضمن آنكه همه ساله به حجاج مصر و شام مساعدت مالى بسیار میكرد (رجوع کنید به مقریزى، ص 117ـ123). برخى از سلاطین مملوك، بیش از یك بار و با تشریفات بسیار حج گزاردند (رجوع کنید به همان، ص 129ـ136)، هرچند كه این تشریفات با حجگزارى مسرفانه و شگفتآور منسى موسى*، پادشاه تكرور* (كشور مالى)، قابل مقایسه نبود (همان، ص140ـ143؛ ابنخلدون، ج 5، ص 496؛ نیز رجوع کنید به سلطانى، ص 52ـ53). ابنبطوطه (ج 1، ص 62) و قلقشندى (1383، ج 4، ص 57ـ58) از مراسم محملگردانى (گرداندن كسوتكعبه/ جامه كعبه با مراسم و آیینى ویژه در نیمه ماه رجب و نیمه شوال) سخن گفتهاند. نیز نقل است كه كاروان مصر، همه ساله پرده جدید كعبه را به همراه میآورد و این پرده، پس از عید قربان، طى مراسمى، بر كعبه پوشانده میشد (ابنبطوطه، ج 1، ص 188ـ189). كسب امتیاز مذكور، منوط به تأمین تمامى هزینهها و مایحتاج حرمین و اهالیاش بود (براى نمونه رجوع کنید به همانجا؛ نیز براى اطلاعات بیشتر درباره اوقاف ممالیك در حرمین رجوع کنید به بدرشینى، 1426) كه غالباً سلاطین مصرى، پیشتاز آن بودند. ابنبطوطه (ج 1، ص 181ـ 182، 186) از مراسم باشكوه عمره رجب و نواختن مكرر طبل و دهل از ابتداى ذیحجه (به نشانه استقبال از ایام حج) در مكه یاد كرده است. رسم اعطاى صدقات و خیرات به مجاورین و فقرا، چنان رواجى داشت كه گاه به تنزل ارزش نقدینگى میانجامید (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 189؛ فاسى، ص 265). تجارت ایام حج نیز رونقى به سزا داشت و حتى بین صفا و مروه، بازار برپا بود (ابنبطوطه، ج 1، ص 178). براى دولتمردان، رفتن به حج كاربرد دیگرى نیز داشت كه همانا جان به سلامت بردن از توطئههاى رقباى سیاسى بود و در ادوار بعد نیز رواج داشت (براى نمونه رجوع کنید به شمسالدین سراج عفیف، ص 411ـ412؛ مشیزى، ص 469).
همواره در موسم حج، مخاطرات بزرگى وجود داشته است. فاسى (ص260ـ261، 267، 269، 271ـ272) از درگیریهاى گاه خونین (میان رقباى سیاسى، میان حجاج با اهالى مكه یا میان خود حجاج) و نیز از كشته شدن حجاج براثر ازدحام، سخن گفته است (نیز رجوع کنید به شمسالدین سراج عفیف، ص 22؛ مقریزى، ص 146). راههاى حج، به علت بیثباتیهاى سیاسى داخلى و یا تهاجمات خارجى، ناامن بود (رجوع کنید به فاسى، ص 265، 267ـ269).
از قرن دهم تا سیزدهم، به سبب تسلط حكومت عثمانى بر حجاز، حجگزارى مسلمانان، تابع چگونگى مناسبات دولتهاى متبوعشان با عثمانیان بود. سلطه رسمى عثمانى بر حرمین، اگرچه در دوران سلطان سلیم (قرن دهم) و در پى سقوط ممالیك اتفاق افتاد، اما سابقه نفوذ آنان در حجاز به روزگار مراد اول كه به تألیف قلوب شرفاى حجاز، توجه بسیار نشان داد و نیز بایزید اول كه نخستین صُرّه همایون به ارزش هشتاد هزار سكه طلا را براى حرمین فرستاد، بازمیگشت (رجوع کنید به «گزارشى از دو بازسازى كعبه و مسجدالحرام»، ص 105؛ آتالر، ص 93). صُرّه، هدایاى نقدى و غیرنقدى سلاطین و درباریان و ثروتمندان عثمانى براى اهالى حرمین بود كه ارسال آن مهمترین تدبیر عثمانیان تا پایان حكومتشان براى تسلط بر حرمین بود. گستردگى تشریفات توأم با فهرست نسبتآ طویل كارگزاران آن و تبدیل شدن واژگان خاص آن نظیر كاروان صرّه، دفاتر صرّه، اوقاف صرّه و امینصرّه به بخش مهمى از فرهنگ لغوى حج در قلمرو عثمانى (رجوع کنید به آتالر، ص 91ـ99)، میزان اهمیت آن را نشان میدهد. علاوه بر ارسال صرّه، اقدامات دیگرى نیز از عوامل تسلط عثمانیان بر حجگزارى این ادوار بود، از جمله اختصاص موقوفات و خیرات، حمایت مالى از امراى حجاز و بَدَویان عرب و انجام دادن كارهاى عمرانى (براى نمونه رجوع کنید به «گزارشى از دو بازسازى كعبه و مسجدالحرام»، ص 105ـ 109؛ دوغان، ص 81، 83، 88). ازاینرو بهرغم آنكه هیچیك از سلاطین عثمانى به حج نرفتند (البته زنان دربارى به این سفر اشتیاق زیادى نشان میدادهاند)، عنوان خادمالحرمین* به آنان اختصاص داشت (آتالر، ص 95؛ دوغان، ص 82، 103).
كاروان (محمل)هاى حج عثمانى، بهطور عمده، در سه گروه سازماندهى میشدند. بزرگترین آنها، كاروان شام بود كه ظاهراً از 1010 شكل گرفت و بزرگترین محموله صرّه همایون را حمل میكرد. این كاروان در مراسمى باشكوه و با حمایت لشكرى چند هزار نفرى، از استانبول راهى مكه میشد. در مكه و مدینه، استقبال رسمى مفصّلى از این كاروان بهعمل میآمد كه چند روز به طول میانجامید و طى آن هدایاى ارسالى، میان اهالى توزیع میشد (رجوع کنید به اولیا چلبى، ج 9، ص 604ـ607؛ آتالر، ص 93ـ99). دومین گروه، كاروان مصر بود كه وظیفه حمل پرده كعبه را برعهده داشت و سومین گروه، كاروان عراق بود. كاروانهاى كوچكتر دیگرى نیز بودند كه از افریقاى شمالى، یمن و ایران، از دو مسیر زمینى و دریایى، راهى مكه میشدند. حجاج آسیاى میانه نیز اگر از قلمرو روسیه و ایران به سلامت گذر میكردند، خود را به كاروان شام میرساندند (رجوع کنید به آتالر، ص 96، 98).
كاروان شام به دو دسته مقاطره (سواره) و شعاره (پیاده) تقسیم میشد و دهها بیرق، دهها نوازنده و چند صد راهنما، آن را همراهى میكردند. مدیر كاروان، امیرالحاج بود كه اگر تا هفت سال، وظیفهاش را به درستى انجام میداد، به وزارت منصوب میشد؛ ازاینرو گاه بر سر كسب این منصب منازعاتى درمیگرفت. استخدام نیروهاى نظامى محافظ كاروان و عرضه خدماتى چون اجاره شتر براى حجاج بیبضاعت، آبرسانى به كاروانها، اختصاص اماكنى جهت سكونت زائران در مدینه و نیز توزیع آشامیدنیهاى رایگان میان حجاج، برعهده دولت عثمانى بود. با اینحال، انجام دادن برخى خدمات (مانند پرداخت پول و اهداى گوسفند) برعهده ثروتمندان بود. اموال زائران بیوارثِ متوفاى كاروانها هم به دولت میرسید (رجوع کنید به اولیا چلبى، ج 9، ص 613؛ كشمیرى، ص 146ـ148؛ دوغان، ص 86ـ89). از مهمترین رسوم شامیان و مصریان در ایام حج، برگزارى جشنهاى گسترده پس از عید قربان بود كه شریف مكه و اعوان و انصارش نیز در آن شركت میجستند و چراغانى، آتشبازى و نوازندگى جزء لاینفك آن بهشمار میرفت (براى نمونه رجوع کنید به سفرنامه منظوم حج، ص 79ـ80).
حجگزارى حجاج ایرانى در این ادوار، كه درگیر مناسباتِ غالباً خصمانه صفویان و عثمانیان بودند، با مخاطراتى چون مسدود شدن متوالى مسیر ایرانیان (مسیر بصره ـ مكه)، وادار ساختن ایرانیان به استفاده از مسیرهاى پرخطر (رجوع کنید به دحلان، ص 75؛ سلتى، ص 69؛ دوغان، ص 95) و سوءقصدهاى مكرر به ایرانیان شیعهمذهب در مكه و حتى مسجدالحرام همراه بود. مورد اخیر به كشته شدن ایرانیان متعددى حتى در سطح شخصیتهاى عالیرتبه، نظیر معصومبیگ صفوى (سال 976) و زینالعابدین كاشانى (سال 1040)، انجامید (نویدى، ص 131؛ منشى قمى، ج 1، ص 559ـ561؛ افندى اصفهانى، ج 2، ص 399ـ 400؛ نیز رجوع کنید به حسینى كاشانى، مقدمه جعفریان، ص 369). مشكلات دیگرى نیز وجود داشت، از جمله سوءاستفادههاى مالى حكام بصره، غارتگرى دزدان عرب، و اهمال مباشران امر حج كه گاه سبب دیر رسیدن زائران و محروم ماندنشان از انجامدادن مناسك حج میشد (رجوع کنید به جعفریان، 1381ش، ص 59)؛ ازاینرو، بسیارى از ایرانیان، همراه شدن با كاروان شام را، به سبب امنیت بیشتر آن، ترجیح میدادند (رجوع کنید به سفرنامه منظوم حج، ص 62ـ63؛ كشمیرى، ص 146). در عین حال، درباریان و صاحبمنصبان و علما، هنگام عزیمت به حج، توصیهنامههایى از جانب شاه خطاب به امراى طول مسیر و نیز شریف مكه، همراه میبردند تا امنیت سفرشان تضمین باشد (رجوع کنید به منشى قمى، ج 2، ص 624ـ625؛ جعفریان، 1381ش، ص 56ـ57). در این خصوص، مناسبات خوب شرفا با صفویان، بسیار مؤثر بود (براى نمونه رجوع کنید به شاملو، ج 1، ص 186ـ191؛ نیز براى اطلاعات بیشتر رجوع کنید به جعفریان، 1381ش، ص 63ـ77). چنین مناسبات حسنهاى را میان سلاطین گجرات و شاهان بابرى هند با شرفا نیز سراغ داریم، چنانكه كاروان حج هندیان، همه ساله، حامل هدایاى نقدى و غیرنقدى فراوانى براى شریف مكه، سادات و فقراى حرمین بود (رجوع کنید به علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 145، 218، 222، 237، 279).
در قرون سیزدهم و چهاردهم، كاروانهاى دولت عثمانى، بهویژه كاروان شام، از نظر نظم و تعداد كاروانها مهمترین كاروانهاى حج بود (رجوع کنید به امین، ص 217ـ218؛ «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى ( 2)»، ص 99ـ100) و رسومى چون استقبال از آنان هنگام ورود به مدینه و مكه و برگزارى جشنهاى گسترده عید قربان در مِنا در میان آنها رواج داشت («چند نامه از كارپرداز جدّه»، ص 109ـ110؛ «وادى احرام»، ص 182ـ184؛ عبدالرشید ابراهیم، ص 122). از مغرب و یمن نیز كاروانهاى بزرگى عازم حج میشدند. اعزام قافله مغرب تابع نظم خاصى نبود و گاه چندین سال متوقف میشد. این كاروان هیئت رئیسهاى شامل امیرالحاج، یك عالم دینى، یك قاضى و یك راهنما داشت. گروه نظامى كوچكى نیز مأمور حفاظت از كاروان بود، هرچند حجاج، معمولا خود مسلح بودند. حركت كاروان از شهر فاس و در میان هلهله و شادى مردم آغاز میشد و سپس در طى مسیر (الجزایر، تونس، طرابلس و مصر) حجاج دیگرى به آن میپیوستند (رجوع کنید به «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى ( 2)»، ص 101؛ بزاز، ص 64ـ65). كاروانهاى یمنى، علاوه بر حجاج یمن، زائران ایرانى و هندى را نیز شامل میشدند و مهمترین مشخصه آنها مالالتجاره فراوانى بود كه براى فروش به مكه میبردند. گفته شده است كه مكیان براى این كاروانهاى ثروتمند احترام بسیار قائل بودند و آنان را در محلات ویژه اسكان میدادند (رجوع کنید به «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى ( 2)»، ص 101ـ102). كاروانهاى مصرى نیز كوچكتر از كاروانهاى شامى بود، جز آنكه التزام به تقیدات شرعى گاه در میان این كاروانیان محلى از اعراب نداشت (رجوع کنید به همان، ص 100؛ كازرونى، ص 353).
با عمومیت یافتن استفاده از كشتیهاى بخار، استفاده از مسیرهاى زمینى حج از رونق افتاد. بیشترین مسافران دریا را زائران شمال و شرق افریقا، جنوبشرقى آسیا، هند و حتى ایران تشكیل میدادند (رجوع کنید به چانگ، ص 182، 184ـ 185؛ «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى (2)»، ص 101ـ102). مسافرت با این كشتیها، به لحاظ مصون بودن از خطر راهزنان، و سرعت و نظم و كاهش هزینهها (رجوع کنید به بزاز، ص 65ـ67)، در آغاز، نگرانى حجاج را برطرف كرد، اما بهتدریج معضلات آن نیز نمایان شد، كه عمدهترین آنها عبارت بود از: بارى بودن كشتیها؛ اروپایى و غیرمسلمان بودن خدمه آنها و بیحرمتى كردن آنها به مسلمانان؛ كثرت بیش از اندازه مسافران؛ آلودگى محیط و شیوع بیماریها؛ طوفانهاى شدید به نام باد سیاه یا باد سام؛ و قرنطینه حجاج (با هدف جلوگیرى از شیوع بیماریها) در مسیرهاى رفت و برگشت كه، به دلیل شرایط بسیار طاقتفرسا، با تعابیرى چون عوالم برزخیه، حبس نحس، بدعت و ننگ از آن یاد شده است (رجوع کنید به ظهیرالملك كرمانشاهى، ص 255؛ كازرونى، ص 355؛ سفرنامه عتبات و مكه به سال 1317، ص 154ـ166؛ میرحامد حسین، ص 158ـ159؛ بزاز، ص 66ـ90). با این همه، براى بسیارى از ایرانیان، استفاده از مسیر دریا، گریزناپذیر بود، زیرا مهمترین مسیر زمینى آنان (راه جبل یا نجد) ــ كه براى جمع میان زیارت عتبات و خانه خدا، از آن استفاده میكردندــ چنان ناامن بود كه دولت ایران آمد و شد از آنجا را اكیداً منع كرده بود و علما نیز آن را حرام دانسته بودند (رجوع کنید به فضلاللّه نورى، ج 1، ص 40ـ 54؛ براى علل دیگر رجوع کنید به میرحامد حسین، ص160؛ «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى ( 2)»، ص 103؛ «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى ( 3)»، ص 130ـ131؛ سفرنامه عتبات و مكه به سال 1317، ص 154، 176ـ177). گفتنى است كه قرنطینه زائران در كشتى، بهرغم ناگوار بودنش، در جلوگیرى از شیوع بیماریهاى واگیردار، مؤثر بود. فقرات متعددى از خاطرات مكتوب حجاج این ادوار، به توصیف شیوع بیماریهایى چون وبا و طاعون و برخى بیماریهاى بومى حجاز، در موسم حج اختصاص یافته است. این بیماریها كه حاصل ازدحام جمعیت، رعایت نكردن اصول بهداشتى، كمبود آب سالم و تجمع و تعفن لاشههاى حیوانات قربانى شده در عید قربان بود، به مرگ بسیارى از حجاج انجامید (رجوع کنید به صبریپاشا، ص 102ـ104؛ میرحامد حسین، ص170؛ كازرونى، ص 364؛ بزاز، ص 78ـ82؛ البته بعدها مكان معینى به دفن لاشههاى حیوانات اختصاص یافت رجوع کنید به كازرونى، همانجا).
مهمترین تحول در مسئله حج این ادوار، ظهور و گسترش فرقه وهابیت* و حاكمیت آنان بر سرزمین عربستان بود. حاكمیت وهابیان بر حجاز، اگرچه به نوعى براى تمام مسلمانان گران تمام شد، براى شیعیان سختیهاى بیشترى در پى داشت. با اینكه تا پیش از سلطه وهابیان نیز شیعیان، و بهویژه ایرانیان، همواره در معرض تعدى قرار داشتند (براى دوره صفوى رجوع کنید به سطور پیشین؛ براى دوره قاجار رجوع کنید به معصومعلیشاه، ص 139) و بسیارى از آنان تقیه میكردند (رجوع کنید به سفرنامه عتبات و مكه به سال 1317، ص 171، 175)؛ اما حمایت شرفاى مكه از ایرانیان (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص 175؛ «چند نامه از كارپرداز جدّه»، ص 108ـ110) در كاستن از خشونتها، بسیار مؤثر بود. با سقوط شرفا و حاكمیت وهابیان، سختگیریهاى پیشین ابعاد گستردهتر و خشنترى یافت. رفتار توهینآمیز مأموران دولت سعودى با ایرانیان، سخنرانیهاى رسمى ضدشیعى، تخریب مزارات امامان شیعه و چند مزار دیگر در قبرستان بقیع (رجوع کنید به بقیعالغرقد*)، ممنوعیت یا ایجاد تضییقاتى براى زیارت امامان مدفون در بقیع، ضرب و شتم نمازگزاران ایرانى و دستگیرى زائران ایرانى به دلایل ناموجه، از مشكلات حاد ایرانیان در این زمان بود (رجوع کنید به صدر، ص 173، 183ـ185). اعدام یك زائر ایرانى بیمار در 1322ش، به تیرگى مناسبات دو دولت ایران و سعودى و تحریم حج توسط ایران انجامید. هرچند این تحریم در 1327ش و در پى برقرارى مناسبات سیاسى میان دو دولت (رجوع کنید به همان، ص 173ـ178) لغو شد، اما تضییقات حجاج شیعه، و به ویژه ایرانیان، به نحوى تداوم یافت.
درباره مدیریت امور حج در دهههاى اخیر رجوع کنید به عربستان سعودى*
منابع : (1) علاوه بر قرآن؛ (2) منیر آتالر، صُرّه همایون و كاروان صرّه در دولت عثمانى، ترجمه بلال خاكى، (چاپ) رسول جعفریان، در میقات حج، ش 47 (بهار 1383)؛ (3) ابناثیر؛ (4) ابنبابویه، علل الشرایع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم (بیتا.)؛ (5) ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ على منتصر كتانى، بیروت 1395/1975؛ (6) ابنحبیب، كتاب المُنمَّق فى اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دكن 1384/1964؛ (7) ابنخرداذبه؛ (8) ابنخلدون؛ (9) ابنفقیه؛ (10) ابنفهد، اتحاف الورى باخبار امالقرى، چاپ فهیم محمد شلتوت، مكه (1983ـ? 1984)؛ (11) ابنكلبى، كتاب الاصنام، چاپ احمد زكیپاشا، قاهره 1332/1914؛ (12) ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى، و عبدالحفیظ شلبى، (بیروت): دارابنكثیر، (بیتا.)؛ (13) ابوالغازى بهادرخان، شجره ترك، چاپ پیتر د مزون، سنپطرزبورگ 1287/1871، چاپ افست آمستردام 1970؛ (14) محمدبن عبداللّه ازرقى، اخبار مكة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدى صالح ملحس، بیروت 1403/1983، چاپ افست قم 1369ش؛ (15) اصطخرى؛ (16) عبداللّهبن عیسى افندى اصفهانى، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینى، قم 1401ـ؛ (17) محسن امین، «پا به پاى امین جبل»، ترجمه جواد محدثى، میقات حج، ش 7 (بهار 1373)؛ (18) اولیا چلبى؛ (19) احمد هاشم بدرشینى، اوقاف الحرمین الشریفین فى العصر المملوكى، مدینه 1426/2005؛ (20) محمدامین بزاز، «حجگزارى در كشور مغرب (سده نوزدهم)»، (ترجمه) حمیدرضا آژیر، میقات حج، ش 44 (تابستان 1382)؛ (21) تاریخ سیستان، نوشته به نیمهى قرن پنجم هجرى، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقى، تهران: نشر مركز، 1373ش؛ (22) محسنبن على تنوخى، كتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالچى، بیروت 1398/1978؛ (23) رسول جعفریان، «خاندان ابوسعد ورامینى و تلاش براى آبادانى حرمین شریفین»، میقات حج، ش 1 (پاییز 1371)؛ (24) همو، «مناسبات اصفهان و حجاز»، همان، ش 39 (بهار 1381)؛ (25) عطاملكبن محمد جوینى، «حكم فتح راه حجاز»، چاپ رسول جعفریان، همان، ش 15 (بهار 1375)؛ (26) یوسف ناگوا چانگ، «(بررسى) یادداشتهاى سفر به خانه خدا (اثر روحالدین مافاچو)»، (ترجمه) رضا مرادزاده، همان، ش 37 (پاییز 1380)؛ (27) «چند نامه از كارپرداز جدّه و سرپرست حجاج ایرانى»، چاپ سجاد اصفهانى، همان، ش 48 (تابستان 1383)؛ (28) ابراهیمبن اسحاق حربى، كتاب المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزیرة، چاپ حمد جاسر، ریاض 1401/1981؛ (29) حسن بصرى، فضائل مكه معظمه (از مترجمى ناشناخته)، چاپ على صدرایی خویى، در میقات حج، ش 12 (تابستان 1374)؛ (30) زینالعابدینبن نورالدین على حسینى كاشانى، رساله مفرِّحة الانام فى تأسیس بیتاللّهالحرام، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامى ایران، دفتر 1، به كوشش رسول جعفریان، قم: كتابخانه آیةاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1373ش؛ (31) احمدبن محمد خوافى، مجمل فصیحى، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341ش؛ (32) احمدبن زینى دحلان، خلاصة الكلام فى بیان امراء البلد الحرام، مصر 1305؛ (33) اسرا دوغان، «(بررسى كتاب) حجّاج و سلاطین (اثر ثریا فاروقى)»، (بهكوشش) رسول جعفریان، میقات حج، ش 48 (تابستان 1383)؛ (34) محمدبن على راوندى، راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق، به سعى و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشى و فهارس با تصحیحات لازم مجتبى مینوى، تهران 1364ش؛ (35) سفرنامه عتبات و مكه به سال 1317، (از مؤلفى ناشناخته)، چاپ رسول جعفریان و صادق برزگر، در میراث اسلامى ایران، دفتر5، به كوشش رسول جعفریان، قم : كتابخانه آیةاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1376ش؛ (36) سفرنامه منظوم حج، سراینده: بانویى اصفهانى از دوره صفوى، چاپ رسول جعفریان، (تهران) 1374ش؛ (37) ماركو سلتى، «تاریخ تشیع در مكه و مدینه و...»، (ترجمه) رسول جعفریان، میقات حج، ش 22 (زمستان 1376)؛ (38) محمدعلى سلطانى، «نقش حج در تحولات دینى غرب آفریقا»، همان، ش10 (زمستان 1373)؛ (39) سمعانى؛ (40) ولیقلیبن داودقلى شاملو، قصص الخاقانى، چاپ حسن سادات ناصرى، تهران 1371ـ1374ش؛ (41) ناصر شكریان، «سیر تاریخى حج در قرآن»، میقات حج، ش 51 (بهار 1384)؛ (42) شمسالدین سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهى، چاپ ولایت حسین، كلكته 1891؛ (43) محمدبن هندوشاه شمس منشى، دستورالكاتب فى تعیین المراتب، چاپ عبدالكریم علیزاده، مسكو 1964ـ1976؛ (44) ایوب صبریپاشا، مرآةالحرمین (سفرنامه مكه)، ترجمه عبدالرسول منشى، چاپ جمشید كیانفر، تهران 1382ش؛ (45) محسن صدر، «خاطرات سرپرست حجّاج در سفر حج سال 1327 خورشیدى»، (چاپ) جواد حسینى، میقات حج، ش 51 (بهار 1384)؛ (46) طبرى، تاریخ (بیروت)؛ (47) محمدرضا ظهیرالملك كرمانشاهى، سفرنامه مكه، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامى، دفتر 5، همان؛ (48) عبدالجلیل قزوینى، نقض، چاپ جلالالدین محدث ارموى، تهران 1358ش؛ (49) عبدالرشید ابراهیم، «مكه در سال 1327»، ترجمه محمدعلى سلطانى، میقات حج، ش 13 (پاییز 1374)؛ (50) محمدبن ابراهیم عطار، كتاب تذكرةالاولیاء، چاپ محمد قزوینى، تهران 1336ش؛ (51) علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحى صالح، بیروت 1387/1967؛ (52) علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات، مرآت احمدى، چاپ عبدالكریمبن نورمحمد و رحمةاللّهبن فتح محمد، چاپ سنگى بمبئى 1306ـ1307؛ (53) محمدبن مسعود عیاشى، كتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم 1380ـ1381، چاپ افست تهران (بیتا.)؛ (54) محمدبن احمد فاسى، الزُهوُر المُقتَطَفَة من تاریخ مكة المشرفة، چاپ ادیب محمد غزاوى، بیروت 2000؛ (55) فضلاللّه نورى، مجموعهاى از رسائل، اعلامیهها، مكتوبات،... و روزنامه شیخشهید فضلاللّه نورى، گردآورنده: محمد تركمان، تهران 1362ـ1363ش؛ (56) احمدبن على قلقشندى، صبحالاعشى فى صناعة الانشا، قاهره 1331ـ1338/ 1913ـ1930، چاپ افست 1383/1963؛ (57) همو، قلائدالجُمان فى التعریف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهیم ابیارى، قاهره 1402/1982؛ (58) محمدابراهیم كازرونى، سفرنامه مكه، چاپ رسول جعفریان، در میراث اسلامى ایران، دفتر 5، همان؛ (59) عبداللّهبن على كاشانى، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقى دانشپژوه، تهران 1366ش؛ (60) عبداللّهبن محمد كاشانى، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلى، تهران 1348ش؛ (61) كتاب العیون و الحدائق فى اخبار الحقائق، ج 4، قسم 1، چاپ عمر سعیدى، دمشق 1972؛ (62) عبدالكریمبن عاقبت محمود كشمیرى، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، چاپ ك.ب. نسیم، لاهور 1970؛ (63) محمدبن عمر كشّى، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد 1348ش؛ (64) «گزارشى از دو بازسازى كعبه و مسجدالحرام»، (ترجمه) محمدرضا فرهنگ، میقات حج، ش 20 (تابستان 1376)؛ (65) مُجْمَلالتواریخ و القصص، چاپ سیفالدین نجمآبادى و زیگفرید وبر، نكارهاوزن 1378ش؛ (66) حُمیدبن احمد محلِّى، كتاب الحدائق الوردیة فى مناقب ائمّة الزیدیة، چاپ سنگى (بیجا) 1356ـ1357، چاپ افست دمشق 1405/1985؛ (67) مسعودى، مروج (بیروت)؛ (68) مسكویه؛ (69) میرمحمدسعیدبن على مشیزى، تذكره صفویه كرمان، چاپ محمدابراهیم باستانى پاریزى، تهران 1369ش؛ (70) محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، تحفةالحرمین: سفرنامه نایبالصدر شیرازى در زیارت مكه و سیاحت ایران و هند، تهران 1362ش؛ (71) محمدبن محمد مفید، الارشاد، قم: مكتبة بصیرتى، (بیتا.)؛ (72) احمدبن على مقریزى، الذهب المسبوك فى ذكر من حج من الخلفاء و الملوك، چاپ جمالالدین شیال، پرت سعید 1420/2000؛ (73) «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى (2)»، ترجمه محمدرضا فرهنگ، میقات حج، ش 14(زمستان 1374)؛ (74) «مكه از دیدگاه جهانگردان اروپایى (3)»، (ترجمه) محمدرضا فرهنگ، همان، ش 17 (پاییز 1375)؛ (75) احمدبن حسین منشى قمى، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقى، تهران 1359ـ1363ش؛ (76) میرحامد حسین، «از هندوستان تا حریم یار: سیرى در سفرنامه حج صاحب عبقات الانوار مرحوم علامه میرحامد حسین هندى»، ترجمه و تحقیق محمدعلى مقدادى، میقات حج، ش 14 (زمستان 1374)؛ (77) ناصرخسرو، سفرنامه حكیم ناصرخسرو قبادیانى مروزى، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1363ش؛ (78) زینالعابدین علیبن عبدالمؤمن نویدى، تكملة الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا 978 هجرى قمرى، چاپ عبدالحسین نوائى، تهران 1369ش؛ (79) «وادى احرام»، (از نویسندهاى ناشناخته)، (چاپ) علیقاضى عسكر، میقات حج، ش 28 (تابستان 1378)؛ (80) محمدبن عمر واقدى، كتاب المغازى، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966، چاپ افست قاهره (بیتا.)؛ (81) یاقوت حموى؛ (82) یعقوبى، تاریخ.