responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5800

 

حبیب‌بن مَسْلَمه فِهرى ، از فرماندهان فتوحات اسلامى و از سرداران معاویه. نام كامل وى حبیب‌بن مسلمةبن مالك الاكبربن وَهْب‌بن ثَعْلَبه است. مادر وى دختر نافِش (ناقِش)بن وَهْب‌بن ثعلبه بود. نسب حبیب به بنی‌مُحارب‌بن فِهْر، از طوایف قریش، می‌رسد (رجوع کنید به ابن كلبى، ج 1، ص 119ـ 120؛ ابن‌سعد، ج 7، ص 409؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 68)، از این‌رو به فِهرى و قُرَشى منسوب است (بخارى، ج 1، قسم 2، ص310). گاه نیز از او با نسبت حجازى (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص 25) و مكى (همو، 1415، ج 2، ص 166) یاد كرده‌اند. كنیه او را ابوعبدالرحمان، ابومَسْلَمَه یا ابوسَلَمَه (رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، 1967، ص 301؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 62) و ابوسعید (بلاذرى، 1996ـ2000، ج 9، ص 311) ذكر كرده‌اند. حبیب، به دلیل حملات بسیارش به سرزمین روم (رجوع کنید به ادامه مقاله)، حبیب‌الروم (رجوع کنید به ابن‌عبدالبرّ، ج 1، ص 320؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1412، همانجا) و حبیب‌الدُرُوب (ابن‌اثیر، ج 1، ص 448) لقب گرفت.

از تاریخ ولادت او اطلاعى نیست. به روایت واقدى، وى هنگام وفات پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، دو ساله بود (رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 9، ص 310ـ311؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 68؛ قس ابن‌سعد، ج 7، ص 409ـ410؛ ابونعیم اصفهانى، ج 2، ص 113، كه به نقل از واقدى، وى را نوجوانى یازده ـ دوازده ساله خوانده‌اند)؛ از این‌رو، صحابى بودن وى محل اختلاف است (ابن‌حجر عسقلانى، 1415، همانجا). براساس گفته واقدى، برخى او را از اصحاب ندانسته و با توجه به سن كم وى هنگام وفات پیامبر اكرم، منكر شده‌اند كه او از پیامبر حدیث استماع یا روایت كرده باشد و نیز حضور وى را در غزوات رد كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌سعد؛ بلاذرى، 1996ـ2000، همانجاها). بعضى دیگر وى را از اصحاب پیامبر دانسته و حتى گفته‌اند كه در غزوات، ایشان را همراهى كرده است (رجوع کنید به ابن‌سعد، همانجا؛ خلیفةبن خیاط، 1967، ص 297، 301؛ ابن ابی‌حاتم، ج 1، قسم 2، ص 108). براساس روایتى كه سند آن به خود حبیب می‌رسد، پدر او به پیامبر عرض كرد كه غیر از حبیب، كسى را براى اداره امور خانواده‌اش ندارد؛ از این‌رو، پیامبر مسلمه و حبیب را از جهاد معاف كرد. چون در همان سال پدر حبیب از دنیا رفت، حبیب به قصد شركت در جنگ (احتمالا غزوه تبوك*) به مدینه نزد پیامبر رفت (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانى، ج 2، ص 117؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 65ـ66). زبیربن بكّار نیز، برخلاف گفته واقدى، بر آن است كه حبیب از پیامبر حدیث شنیده و روایت كرده است (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 1، ص 449؛ نیز رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 9، ص 310؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 63ـ65، 67). ظاهرآ صحابى بودن وى، عقیده‌اى است كه خاندان حبیب و مورخان اهل شام ترویج كرده‌اند و مورخان اهل مدینه و فقها آن را نپذیرفته‌اند (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانى، ج 2، ص 114؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 71؛ ابن‌حجر عسقلانى، 1412، همانجا).

حبیب‌بن مسلمه در زمان ابوبكر، همراه مسلمانان براى جهاد به شام رفت و در آنجا سكنا گزید (ابن‌سعد، ج 7، ص 410؛ بخارى، همانجا؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 63) و بیشتر زندگى خود را صرف توسعه قلمروهاى اسلامى كرد. او در زمان عمر، در فتوح شام تأثیرگذار بود (بلاذرى، 1996ـ2000، همانجا). وى كه در سال 13 یكى از افسران تحت امر خالدبن ولید* بود، به غوطه (در اطراف دمشق) حمله و روستاهایى را تصرف كرد (بلاذرى، 1413، ص 112) و زنان و مردانشان را نزد خالد فرستاد (طبرى، ج 3، ص 407). در واقعه مَرْج‌الصُّفَّر* (محرّم سال 14) نیز یكى از فرماندهان سپاه بود (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 4، ص 99؛ قس طبرى، ج 3، ص 406، كه این واقعه را ضمن حوادث سال 13 ذكر كرده است).

گفته شده است كه حبیب پس از فتح حِمص در سال 15 (رجوع کنید به طبرى، ج 3، ص 599ـ601)، مدتى از جانب خلیفه دوم، والى آنجا بود و سپس عزل شد (رجوع کنید به ابن‌عساكر، ج 12، ص 69، 74). در سال 15، حبیب فرمانده مقدمه سپاه یزیدبن ابی‌سفیان، از فرماندهان فتوح شام، در نبرد با رومیان و فتح قَیساریه بود (رجوع کنید به طبرى، ج 3، ص 603ـ604؛ ابن‌اعثم كوفى، ج 1، ص 245). در همین سال در نبرد یرموك*، ابوعبیدةبن جراح* پس از پیروزى بر سپاه روم، حبیب را به فرماندهى گروهى از سواران، در تعقیب دشمن روانه كرد (بلاذرى، 1413، ص 136ـ 137؛ قس طبرى، ج 3، ص 394ـ414، كه وقایع جنگ یرموك را ذیل سال 13 آورده است). طبق گزارشى دیگر از همین جنگ، حبیب‌بن مسلمه یكى از 36 تا 40 گردان سواره (كُرْدُوسه) تحت امر خالدبن ولید را فرماندهى می‌كرد (رجوع کنید به طبرى، ج 3، ص 396؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 71). در سال 15، ابوعبیدةبن جراح براى بار دوم انطاكیه را فتح كرد و حكومت آنجا را به حبیب‌بن مسلمه سپرد. حبیب به شهر جُرجومه حمله كرد و جَراجمه را به تسلیم واداشت (بلاذرى، 1413، ص 159؛ نیز رجوع کنید به جراجمه*).

پس از فتح حلب (سال 16)، ابوعبیده، حبیب‌بن مسلمه را به همراه عِیاض‌بن غَنْم* به سوى انطاكیه ــكه مردم آن پیمان صلح را شكسته بودندــ فرستاد. آن دو انطاكیه را بار دیگر فتح كردند؛ بنابر قولى دیگر، عمروبن عاص آنجا را فتح كرد (همان، ص 147). سپس، حبیب از طرف ابوعبیده مأمور شد به بُطنان* برود. وى دژى را در آنجا فتح كرد و بدین سبب آنجا به بُطنان حبیب مشهور شد. پس از آن به قاصرین لشكر كشید (همان، ص 149ـ150). پس از مرگ ابوعبیده، عیاض‌بن غَنْم حبیب را براى فتح سُمَیساط و قَرْقیüسیا روانه كرد و این دو شهر با مصالحه فتح گردید (همان، ص 174ـ176؛ براى روایات دیگر درباره فاتح قرقیسیا رجوع کنید به ابن‌اعثم كوفى، ج 1، ص 257ـ 258 و پانویس).

در روزگار عمر، حبیب دژ زِبَطْرَه* (متعلق به رومیان) و دژ حَدَث را گشود (بلاذرى، 1413، ص 189، 191). گفته شده است كه عمر پس از عزل عیاض‌بن غنم، مدتى حبیب را والى جزیره* كرد (خلیفةبن خیاط، 1415، ص 89). به روایتى، در سال 22 حبیب آذربایجان را با جنگ فتح كرد (همان، ص 86). عمر در همان سال، زیادبن حنظله را به جانشینى حبیب به منطقه جزیره فرستاد و حبیب براى یارى سُراقَةبن عمرو، كه سرگرمِ فتح باب الابواب* بود، حركت كرد. سراقه پس از فتح باب‌الابواب، حبیب را به تفلیس فرستاد، اما او موفق به فتح آنجا نشد (رجوع کنید به طبرى، ج 4، ص 155ـ157).

وقتى عثمان به خلافت رسید، به معاویه، فرمانرواى شام و جزیره، دستور داد تا حبیب را به ارمینیه روانه كند. به قولى ــكه بلاذرى آن را ترجیح داده است ــ عثمان خود مستقیمآ به حبیب چنین فرمانى داد. حبیب، با شش یا هشت هزار تن از اهالى شام و جزیره، به سوى ارمینیه رفت و در اطراف قالیقَلا اردو زد. اهل شهر بر لشكر وى حمله بردند. حبیب آنان را به درون شهر راند و به شرط پرداخت جزیه یا جلاى وطن، به آنان امان داد. چند ماه بعد، به وى خبر رسید كه بطریقِ اَرمیناقُس گروه عظیمى را برضد مسلمانان گردآورده و از مردم آلّان و ابخاز و سمندر كمك گرفته است. حبیب از عثمان كمك خواست. به دستور خلیفه، معاویه دو هزار تن را براى یارى حبیب به قالیقلا فرستاد. از كوفه نیز شش هزار تن به یارى او شتافتند. به سبب تأخیر نیروهاى كمكى، و شاید به انگیزه جاه‌طلبى، حبیب در كرانه فرات (به قولى در قالیقلا و به روایتى ضعیف، در نزدیكى دَبیل) با سپاه روم (كه شمار آنان را از هفتاد هزار تا بیش از هشتاد هزار تن نوشته‌اند) وارد جنگ شد. در شبیخونى، فرمانده سپاه روم (به روایت واقدى: مَوریان) كشته شد و مسلمانان پیروز شدند و غنایم بسیار گرفتند. هنگامى كه سپاهیان كوفه رسیدند، میان اهل عراق و اهل شام بر سر تقسیم غنایم اختلاف افتاد (رجوع کنید به بلاذرى، 1413، ص 197ـ199؛ طبرى، ج 4، ص 247ـ 248؛ ابن‌اعثم كوفى، ج 2، ص 341ـ343؛ ابن‌عساكر، ج 12، ص 74ـ76؛ قس یعقوبى، ج 2، ص 157، كه نوشته است عمر، حبیب را مأمور لشكركشى به ارمینیه كرد و سلمان‌بن ربیعه را به یارى وى فرستاد، اما سلمان پس از قتل عمر به حبیب پیوست). پس از آن، حبیب با حاكم خِلاط و حاكم مُكْس (از نواحى بُسْفُرَّجان) مصالحه كرد و با فرستادن لشكریانى، اَرْجیش و باجُنَیس را گرفت و سپاهیان او دبیل و تمام روستاهاى اطراف آن را تصرف كردند. حبیب با بطریقهاى سِراج طَیر، بَغْرَوَند و بسفرّجان، در قبال مبلغى خراجِ سالیانه، صلح كرد و نَشَوى (نخجوان) را نیز به صلح و سیسَجان را به جنگ گشود (بلاذرى، 1413، ص 199ـ201؛ ابن‌اعثم كوفى، ج 2، ص 345ـ346؛ نیز رجوع کنید به ارمنستان*). همچنین در زمان خلافت عثمان، معاویه حبیب‌بن مسلمه را، به همراه صفوان‌بن مُعَطَّل سُلَمى، به سوى شِمشاط (از نواحى ارمینیه) فرستاد كه آنجا را با مصالحه فتح كردند (بلاذرى، 1413، ص 183ـ184). حبیب در ادامه فتوح خود در ارمینیه، شهرهاى بسیار دیگرى را تصرف كرد و بر آنها خراج بست (رجوع کنید به همان، ص 202ـ203).

حبیب سپس جُرزان (گرجستان شرقى) و تفلیس را به صلح گشود و براى اهالى آنها امان‌نامه نوشت و به عبادتگاههاى آنان تعرضى نكرد (رجوع کنید به همان، ص 201ـ202؛ یعقوبى، ج 2، ص 168؛ نیز رجوع کنید به تفلیس*). از حبیب باعنوان فاتح ارمنستان یاد شده است (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص 25). عثمان، نخست تصمیم داشت ولایتِ همه ارمینیه را به حبیب بسپرد، ولى سپس وى را به دلیل توانایى و شایستگی‌اش، براى جهاد به نقاط مرزى شام و جزیره فرستاد. حبیب به شام بازگشت و در حمص اقامت گزید و به سرزمین روم حملاتى كرد. بعدآ معاویه او را به دمشق منتقل نمود (بلاذرى، 1413، ص 204). معاویه بارها حبیب را به جنگ با رومیان فرستاد و وى حملاتى موفقیت‌آمیز داشت (ابن‌سعد، ج 7، ص 410). هنگامى كه عثمان‌بن عفان در مدینه در محاصره مخالفان بود، از حاكمان ولایات كمك خواست. معاویه نیز حبیب‌بن مسلمه را به یارى وى فرستاد (طبرى، ج 4، ص 351ـ352)، اما در میانه راه، خبر قتل عثمان به حبیب رسید و او به شام بازگشت (ابن‌حجر عسقلانى، 1415، ج 2، ص 166).

معاویه پیش از آغاز جنگ صفّین، حبیب‌بن مسلمه را با عده‌اى دیگر، با ادعاى خون‌خواهى عثمان، نزد امام على علیه‌السلام فرستاد كه با پاسخهاى تند امام مواجه شدند و حبیب با گستاخى سخن گفت (رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 200؛ طبرى، ج 5، ص 7؛ ابن‌اعثم كوفى، ج 3، ص 22ـ23). هنگام جنگ صفّین، حبیب‌بن مسلمه فرمانده جناح چپ سپاه معاویه و از افراد تأثیرگذار در این نبرد بود. در قضیه حكمیت نیز حبیب از شاهدان معاویه بر حكمیت و عهدنامه آن بود (نصربن مزاحم، ص 206، 506ـ507؛ دینورى، ص 195ـ196؛ طبرى، ج 5، ص 54؛ مسعودى، ج 3، ص 124، 126؛ نیز رجوع کنید به صفّین*، جنگ). معاویه در سال 41، حبیب‌بن مسلمه را به سوى امپراتور روم فرستاد كه با وى مصالحه كرد (یعقوبى، ج 2، ص 239).

سال و محل فوت حبیب‌بن مسلمه در منابع تاریخى به اختلاف ذكر شده است. بیشتر منابع نوشته‌اند كه او در سال 42، هنگامى كه والى ارمنستان بود و كمتر از پنجاه سال داشت، درگذشت (براى نمونه رجوع کنید به ابن‌سعد، همانجا؛
ابونعیم اصفهانى، ج 2، ص 113ـ114). سن او را هنگام وفات، 35، 41 و 45 نیز ذكر كرده‌اند (رجوع کنید به بلاذرى، 1413، همانجا؛
ابن‌عساكر، ج 12، ص 80ـ81). براساس گزارشى از طبرى (ج 5، ص 274)، حبیب‌بن مسلمه در سال 51 زنده بوده است. در برخى روایات، محل مرگ حبیب، شام (در پاره‌اى روایات: دمشق) ذكر شده است (رجوع کنید به بلاذرى، همانجا؛
ابن‌عساكر، ج 12، ص 67، 69ـ70، 79ـ80).

حبیب‌بن مسلمه در روشهاى جنگیدن مهارت داشت (طبرى، ج 4، ص 248؛
ابن‌اعثم كوفى، ج 2، ص 342؛
خطّاب، ص190ـ192). او را تنومند و بلندقامت وصف كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌قتیبه، ص 615؛
ابن‌حجر عسقلانى، 1412، ج 2، ص 25) و به روایت ابن‌عساكر (ج 12، ص 73) به مال دنیا بی‌اعتنا بود. آنگاه كه در حج به دیدار عمربن خطّاب رفت، عمر دستور داد تا خزانه را بر وى بگشایند، اما او فقط سلاح برداشت. اهل شام (اموى مسلكها) حبیب‌بن مسلمه را ستوده و حسّان‌بن ثابت* و شُرَیح‌بن حارث كندى* قاضى در مدح او شعر گفته‌اند (رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 9، ص 310؛
ابن‌عبدالبرّ، ج 1، ص 320؛
ابن‌عساكر، ج 12، ص 73ـ77). با این حال، امام حسن در سخنى با حبیب‌بن مسلمه، به وى فرمود كه فرمان‌بردارى تو از معاویه در مقابل دنیاى اندك و فانى، اگرچه مقام دنیایی‌ات را بالا برده، مرتبه اخروى تو را پایین آورده است (رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 368). به‌گفته ابن‌عساكر (ج 12، ص70)، جمعى از فرزندان حبیب‌بن مسلمه در حَوران*، از توابع دمشق، می‌زیستند.




منابع :
(1) ابن ابی‌حاتم، كتاب‌الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دكن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(2) ابن‌اثیر، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛
(3) ابن‌اعثم كوفى، كتاب‌الفتوح، چاپ على شیرى، بیروت 1411/1991؛
(4) ابن‌حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییزالصحابة، چاپ علی‌محمد بجاوى، بیروت 1412/1992؛
(5) همو، كتاب تهذیب‌التهذیب، چاپ صدقى جمیل عطار، بیروت 1415/ 1995؛
(6) ابن‌سعد (بیروت)؛
(7) ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ علی‌محمد بجاوى، بیروت 1412/1992؛
(8) ابن‌عساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی‌شیرى، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2001؛
(9) ابن‌قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛
(10) ابن‌كلبى، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجى حسن، بیروت 1407/1986؛
(11) ابونعیم اصفهانى، معرفةالصحابة، چاپ محمدحسن محمدحسن اسماعیل و مسعد عبدالحمید سعدنى، بیروت 1412/2002؛
(12) محمدبن اسماعیل بخارى، كتاب التاریخ‌الكبیر، (بیروت ?1407/ 1986)؛
(13) احمدبن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس‌العظم، دمشق 1996ـ 2000؛
(14) همو، كتاب فتوح‌البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1866، چاپ افست فرانكفورت 1413/1992؛
(15) محمود شیت خطاب، قادةالفتح الاسلامى فى ارمینیة، بیروت 1419/1998؛
(16) خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفى نجیب فوّاز و حكمت كشلى فوّاز، بیروت 1415/1995؛
(17) همو، كتاب‌الطبقات، روایة موسی‌بن زكریا تسترى، چاپ اكرم ضیاء عمرى، بغداد ( 1967)؛
(18) احمدبن داوود دینورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛
(19) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(20) مسعودى، مروج (بیروت)؛
(21) نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛
(22) یعقوبى، تاریخ.

/ سیدرضا طاهرى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5800
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست