حَبسیه ، گونهاى ادبى در قالب شعر و بهندرت نثر، متضمن بیان حال و خاطرات و گزارش شاعر یا نویسنده از زندان كه معمولاً با شكایت و آرزوى رهایى همراه است.
1) در ادبیات فارسى. نوعى شعر غنایى كه بیانگر حسبِ حالِ شاعر در زندان، و غالبآ آمیخته با بثّ الشّكوى* است. برخى آن را از اقسام شكوائیهها (شكایتنامهها) برشمردهاند (رجوع کنید به فرشیدورد، ج1، ص 316؛ ظفرى، ج1، ص17ـ 19، كه منبع اخیر اقوال گوناگون را نیز در تعریف حبسیه نقل كرده و تنها منبع فارسى است كه به حبسیه اختصاص دارد). زرّینكوب (1381ش، ص 155ـ156) حبسیات را از نوع «مرثیات» (رجوع کنید به مرثیه*) و پارهاى از آنها را مرثیههایى بر عمرهاى برباد رفته دانسته است.
به درستى معلوم نیست كه در تاریخ ادب فارسى چه كسى نخستین حبسیه را سروده است. ناصر خسرو قبادیانى* (متوفى 481)، كه براى اعتقادات اسماعیلى خود از مردم گریخته و به دره یمگان پناه برده بود، گاه در شكوائیههایش خود را زندانى دره یمگان خوانده است (رجوع کنید به ص 96، 195، 435)؛ اما اینگونه اشعار او را كه صرفاً شكوائیه است، نمیتوان حبسیه محسوب كرد، زیرا وى آنها را در محبس نسروده، رنج زندانیان را درك نكرده و در نتیجه هرگز حسبِ حال زندانیان را وصف ننموده است (قس فرشیدورد، ج 1، ص 315ـ316؛ ظفرى، ج 1، ص 108ـ 117). ظاهرآ كهنترین حبسیاتِ به جایمانده، از مسعود سعد سلمان*، شاعر دربار غزنویان، است كه نزدیك به نوزده سال در قلعههاى دِهَك، سو، ناى و مَرَنج زندانى بود. نظامى عروضى، نویسنده قرن ششم، نیز در چهار مقاله (ص 45) واژه «حبسیات» را براى اشعار او به كاربرده است. مسعود سعد بیشتر در قالب قصیده، از حبس دراز مدت خود نالیده (رجوع کنید به ص 351) چنانكه از فرط سختى و رنجِ دوران حبس، مرگ را خواهان شده است (ص 330). شِكوه او از چرخ و فلك است كه باعث نگونبختى وى گردید (ص 330، 351، 503؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله، كه در حبسیههاى دیگران نیز فلك همواره متهم است). او زندانهاى مخوف و اوضاع رقتبارش را در زندان به بهترین وجه وصف نموده است (مثلاً ص 331، 419، 503؛ براى توضیحات بیشتر درباره مضامین حبسیات او رجوع کنید به محجوب، ص 657ـ658). تصاویر زیبایى درباره شب و ستارگان در حبسیات او دیده میشود (رجوع کنید به شفیعى كدكنى، ص 596، 611). برخى حبسیات مسعود در واقع مقدمه مدیحه است (مثلاً ص 1ـ2؛ نیز رجوع کنید به محجوب، ص 656) و در پایانِ شمارى از آنها ابوالمظفر ابراهیم غزنوى (حك : 450ـ492) را، كه او را به زندان كرده بود، مدح گفته و از وى طلبِ عفو كرده است (مثلاً ص 332، 500ـ501، نیز رجوع کنید به ص 351ـ353، كه نام ممدوح را ذكر نكرده است).
ابوالمعالى نصراللّه منشى، مترجم كلیله و دمنه*، هم كه از وابستگان دربار غزنویان بود، در عهد خسروملك (حك : 555ـ 582) زندانى شد. عوفى (ج 1، ص 93) یك رباعى او را كه در زندان خطاب به شاه و در انتقاد از او سروده، نقل كرده است.
بهاءالدین بغدادى*، منشى علاءالدین تكش خوارزمشاه، كه به علت اختلاف با وزیر شاه (نظامالدین شمسالدین مسعود، متوفى 596) به زندان افتاده بود، حبسیههاى سوزناكى در قالب قصیده دارد كه در آنها از اینكه پس از عمرى خدمت به پادشاه، در پیرى گرفتار زندان شده، شكوه كرده و سپس علاءالدین تكش را مدح كرده و فضائل خود را برشمرده و از وى عفو طلبیده است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 139ـ141).
در قرن ششم، مُجیرالدین بَیلَقانى* نیز به فرمان ممدوح خود، اتابك محمدبن ایلدَگِز (حك : 568ـ582)، حبس گردید. از وى حبسیهاى در قالب قطعه باقى است كه در آن یكى از مستوفیان، به نام ظهیرالدین كرجى (رجوع کنید به باستانیراد، ص 57ـ58)، را شفیع كرده تا از شاه براى او بخشایش بخواهد (رجوع کنید به ص 310).
منوچهر شروانشاه (حك 520:ـ554) نیز شاعر مداح خود، فَلَكى شَروانى*، را به زندان انداخت؛ از فلكى حبسیهاى سوزناك، در قالب قصیده، باقى است كه در آن از شاه عذر خواسته است (رجوع کنید به فلكى شروانى، ص 23ـ24).
خاقانى شروانى* هم به امر اَخْسْتانبن منوچهر شروانشاه (حك 544:ـ583) از هفت ماه تا یك سال در زندان به سربرد (خاقانى، مقدمه سجادى، ص بیست و یك) و در این دوران چند حبسیه در قالب قصیده سرود. پس از مسعود سعد، از میان شاعران قدیم، بیشترین حبسیات از آنِ اوست. وى نیز، مانند مسعود سعد، در حبسیههاى خود مرگ را آرزو كرده است (مثلا ص 60). خاقانى اوضاع خود را در زندان با تشبیهاتى بدیع، كه پیش از او در اشعار دیگران كمتر یافت میشود، وصف نموده است. مثلاً اندام نحیف خود را به تارى ابریشم تشبیه كرده است كه ناله از آن برمیخیزد (رجوع کنید به ص 61)، خمیدگى و چنبرزدن خود را در زندانِ تنگ نیز اینگونه تعلیل كرده است كه میخواهد بندى را كه برپاى دارد و او را پندآموز است، بوسه دهد (ص 321). مشهورترین حبسیه او قصیده ترسائیه است (نیز رجوع کنید به ترسا*) كه در آغاز آن، مانند دیگر شاعران محبوس، بدبختى خود را به فلك نسبت میدهد كه او را مانند راهب به زنجیر كشیده است (رجوع کنید به ص 23) و در سراسر آن با تلمیح به داستانها و آداب و رسوم نصرانى، اوضاع خود را در زندان وصف نموده، مثلا سیاهى روز خود را به رنگ جامه راهب و تن خمیده خود را به رشته مریم مانند كرده است (ص 24). در پایان این قصیده، وى عظیمالروم، عزالدوله قیصر، را ستوده و او را براى خلاص از زندان شفیع قرارداده است (رجوع کنید به ص 27ـ28؛ براى حبسیههاى خاقانى نیز رجوع کنید به نوائى، ص 12ـ15).
در قرن هفتم، مجد هَمگَر*، شاعر دربار سَلغُریان فارس، به فرمان اتابك ابوبكر سعد زنگى (حك : 623ـ658) نزدیك به شش ماه را در حبس گذراند (صفا، ج 3، بخش 1، ص 527) و در آن دوران حبسیههاى پرسوز و گدازى سرود، از جمله غزلى كه در آن حبس خود را به عیشى تشبیه كرده كه هم پیالهاش در آن گریه، جام مِیش اشك، سرودش ناله و رودش (سازش) آواز زنجیر است (رجوع کنید به مجدهمگر، ص 578).
باباافضل* كاشانى، حكیم قرن هفتم، نیز چندى ظاهراً به اتهام جادوگرى و افسونكارى در حبس به سر برد و در همان هنگام حبسیهاى در قالب قصیده سرود (رجوع کنید به ص 247ـ248).
در عهد صفوى، چند شاعر نقطویمذهب (رجوع کنید به نقطویه*) براى اعتقادهاى خود در حبس شدند؛ از جمله ابوالقاسم امرى (متوفى 999) كه در عهد شاه طهماسب اول به زندان افتاد و به فرمان شاه نابینا گردید. در آن هنگام حبسیهاى در یك رباعى سرود و خطاب به شاه گفت: «سى سال كه مدّاح تو بودم شب و روز/ این جایزهام بود كه كورم كردى» و براى رهایى خود قطعهاى سرود و به برخى درباریان داد و به پایمردى آنان آزاد شد. در این شعر از اینكه تن او در زندان گرفتار شپش شده، سخن گفته است (رجوع کنید به امین احمد رازى، ج 2، ص985ـ986).
كلیم كاشانى* (متوفى 1061) هم كه به هند سفر كرده بود، گرفتار راهداران شد و براى تفتیش، چندى او را به تهمت جاسوسى در قلعه شاهورك حبس كردند. وى در آن ایام دو حبسیه در قالب قطعه سرود و حسبحال و شكوائیه خود را براى شاهنوازخان، از اشراف هند، فرستاد (رجوع کنید به ص 103، 105ـ106).
در عهد قاجار، ابوالحسن میرزا، ملقب به شیخالرئیسِ قاجار* (متوفى 1336)، نیز در راه سفر به خراسان، مدتى در كلاتنادرى توقیف شد. وى در آن هنگام دو حبسیه در قالب غزل سرود (رجوع کنید به شیخالرئیس قاجار، ص 82، 96ـ97) كه از نظر سبك یادآور اشعار خاقانى است.
در اواخر دوره قاجار كه نفوذ كشورهاى بیگانه و بیكفایتى دولتمردان، استقلال ایران را متزلزل كرده بود، فرخى یزدى* (مقتول 1318ش) در زندانِ نظمیه تهران دو حبسیه، یكى در قالب قصیده (رجوع کنید به ص 193) و دیگرى قطعه (رجوع کنید به ص 207ـ 209)، سرود كه در آنها بیش از آنكه از رنج خود در زندان بنالد، وثوقالدوله و قرارداد 1919 را نكوهیده و جرم خود را صرفآ «حبّ وطن» ذكر نموده است (رجوع کنید به ص 208). كاربرد واژگان فرنگى، نظیر «پولتیك» و «تاكتیك»، در حبسیه او شایان توجه است (رجوع کنید به همانجا). فرخى در دوران رضا شاه (حك : 1304ـ 1320ش) نیز در زندان قصرِ تهران محبوس شد و در دوران اسارت چندین حبسیه در قالب غزل سرود. در یكى از آنها صنعت ایهام را براى نام زندان خود به كار گرفته و گفته است : «فرخى از كرَم شاه شدى قصرنشین/ به تو این منزل نو فرّخ و میمون باشد» (ص 86). فرخى در حبسیاتش نگران ایران است و به استبداد اعتراض دارد (مثلاً ص 68). با این حال، وى نیز گاه مرگ را در زندان آرزو كرده است (رجوع کنید به ص 152، نیز رجوع کنید به ص187).
ملكالشعراى بهار* نیز در دوران رضاشاه به زندان افتاد و حبسیههایى مطنطن، به پیروى از شاعران سبك خراسانى، سرود. حبسیات او در قالب قصیده از لحاظ سبك و فخامت زبان، یادآور حبسیههاى مسعود سعد است، اما با تشبیهات و توصیفهایى تازه و مأنوستر (رجوع کنید به زرینكوب، 1370ش، ص 376ـ377). او خود را در زندان به چنگى شكسته و رگهایش را به تارهاى آن تشبیه كرده است كه بر اثر تندباد حوادث از هر رگش فریاد برمیخیزد (رجوع کنید به بهار، ج 1، ص 618؛ نیز رجوع کنید به خاقانى، ص 61، كه پیش از بهار بیش و كم نظیر تشبیه او را در حبسیه خود به كار برده است) و خود را به مرغى خوشالحان در قفس مانند كرده (ج 1، ص 514) و از اینكه هنگام بهار در زندان است اندوهگینى خود را ابراز نموده است (ج 1، ص 617، نیز رجوع کنید به ج 2، ص 1179ـ1180). از نكات درخور توجه در حبسیات بهار، توصیف زندانهاى روزگار وى است كه با آنچه شاعران گذشته درباره زندان گفتهاند، متفاوت است. حبسیههاى آنان نشان میدهد كه در حبس تنها بودهاند؛ اما بهار و دیگر حبسیهسرایان معاصر از حال و هواى زندانیان دیگر هم آگاه بودهاند. بهار گوید جنایتكاران در دهلیز زندان آزادانه حركت میكردند اما او رخصت چنین رفتارى را نداشت (رجوع کنید به ج 1، ص 514)؛ در زندان بهداشت رعایت نمیشد، محبس و آبریزگاه بسیار به هم نزدیك بود (نیز رجوع کنید به مسعود سعد سلمان، ص 623، 713، كه نشان میدهد این مشكل در زندانهاى قدیمترهم بوده است)، موشها در جایگاه او لانه داشتند و فراوانى ساس و كیك و پشه وى را میآزرد (ج 1، ص 514ـ515، نیز رجوع کنید به ص 506ـ507، ج 2، ص 839ـ841). بهار در حبسیههاى خود گاه رضا شاه را ستوده و از وى عفو و گذشت خواسته (مثلا ج 1، ص 507ـ508، 511) و گاه، براى رهایى خود، فضل و هنر و خدمات خویش را به شاه یادآورى كرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 513ـ514). در 1308ش نیز قصیدهاى براى تیمورتاش*، وزیر دربار، سرود و از او یارى خواست تا بلكه شاه وى را ببخشاید (رجوع کنید به ج 1، ص 518ـ520). با این حال، در همان سال در مسمّطى كه در زندان خطاب به كارگزاران شهربانى سرود، بهصراحت بر رضاشاه تاخت (رجوع کنید به ج 1، ص 516ـ517). یكى از حبسیههاى مشهور او مثنوىِ بلند كارنامه زندان است (رجوع کنید به ج 2، ص 831ـ939)، مشتمل بر حسبحال او همراه با پند و حكمت و حكایت. وى این مثنوى را در طى دو سال سرود؛ از نوروز 1312 كه در تهران زندانى و در مرداد همان سال به اصفهان تبعید گردید، تا اردیبهشت 1314 كه به تهران بازگشت.
یكى از یاران ملكالشعراء، حسین كوهى كرمانى*، نیز در دى 1306 براى مخالفت با رضاشاه به زندان افتاد. كوهى در برگى از تاریخ معاصر ایران، یا، غوغاى جمهورى (تهران 1331ش)، داستان در بند شدنِ خود و وضع هولناك زندان و اینكه چگونه در زندان به تریاك معتاد شد را با نثرى ساده توضیح داده (رجوع کنید به ص 105ـ106، 113) و به دنبال این توضیحات، حبسیههاى خود را در قالبهاى قصیده (رجوع کنید به ص 106ـ109، 115ـ117) و قطعه (رجوع کنید به ص 118ـ121) آورده است. او نیز، همچون حبسیهسرایان قدیم، فلك را باعث نگونبختى و زندانى شدن خود دانسته است (رجوع کنید به ص 107) و ظاهراً اتهام بستن به فلك، یكى از ویژگیهاى حبسیههاى فارسى است. حبسیههاى كوهى سرشار از اندوه، و زندان و تاریكى آن در نظرش بسیار وحشتناك است (رجوع کنید به ص 115).
حبسیهسرایى در صد سال اخیر ایران، كه ادب و سیاست بیش از پیش به هم آمیخت، بیش از گذشته رونق یافت (براى دیگر حبسیه سرایان دوران معاصر ایران رجوع کنید به ظفرى، ج 2، ص 257 به بعد). عبدالعلى ادیب برومند یكى از آخرین حبسیهسرایانى است كه، همچون ملكالشعراء، به پیروى از شاعران كهن حبسیه سروده است. وى در دهه 1340ش، چون از فعالان و هواداران جبهه ملّى ایران* بود، به زندان حكومت پهلوى افتاد. پیش از آنكه خود در بند شود، از یكى از دوستانش وصف زندانِ قزلقلعه تهران را شنید و شعر «اى قزلقلعه» را سرود (رجوع کنید به ص 367ـ368). اینكه كسى خارج از زندان، حسبحال زندانیان و اوضاع زندان را به شعر وصف كند، از ویژگیهاى حبسیهسرایى معاصر است كه ظاهراً در حبسیههاى كهن سابقه ندارد (نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).
ادیب برومند اندكى پس از سرودن شعر «اى قزلقلعه»، خود اسیر این زندان شد. او نیز مانند كوهیكرمانى، پیش از حبسیههاى خود، داستان چگونگى سرودنِ آنها را به نثر بیان كرده است. حبسیههاى او در قالبهاى قصیده و غزل است، با زبانى محكم و استوار و لحنى بیش و كم حماسى كه با پایدارى و استقامت او در زندان تناسب دارد. او در حبسیههایش، برخلاف دیگران، عجز و ناله و اظهار پشیمانى نمیكند، بلكه دانش و ایمان و مسلك خویش را میستاید (مثلاً ص 370ـ 372). شعرهاى او در زندان گاه حسبحال نیست، بلكه حكایتهایى كوتاه و شیرین در قالبهاى قطعه و مثنوى با پندهایى حكیمانه در ستایش از آزادگى و نكوهش ستمگران است (مثلاً ص376ـ377، 379ـ380، 382ـ383). اگرچه حبسیههاى ادیب برومند از لحاظ محتوا از دیگر حبسیههاى پیروان شعر كهن متمایز است، اما به واقع تحول و نوآورى را در حبسیهسرایى، نوپردازانى نظیر احمدشاملو* (متوفى 1379ش) و مهدى اخوان ثالث* (متوفى 1369ش) پدید آوردند.
شاملو به روزگار جوانى، با لحنى حماسى، در قصیدهاى با عنوان «نامه» میگوید كه او با مسعود سعد سلمان متفاوت است و در زندان ناله سر نمیدهد (رجوع کنید به 1372ش، ص 73) و پدر خود را سرزنش میكند كه چرا توقع دارد شاعر توبهنامه بنویسد تا از بند آزاد شود (همان، ص 76). او در شعر «كیفر»، در قالب نو، زندانى را وصف میكند كه زندانیان هر یك به جرمى در آن گرفتارند: یكى براى آنكه همسرش را به بهتانى ناروا كشته است، دیگرى براى آنكه كسى را كشته است تا نان فرزندان خود را فراهم كند و...، آنگاه جرم خود را با جرم آنان مقایسه میكند و میگوید او هرگز به چنین جرمهایى در بند نشده است (1361ش، ص 43ـ46).
حبسیات مهدى اخوان ثالث، كه شمار آنها در میان اشعار نوپردازان درخور توجه است، همراه با توصیفها و دیدگاههایى است كه پیش از وى در حبسیهسرایى ایران سابقه ندارد. در شعر نیمایىِ «نادر یا اسكندر ؟» ــكه بعدآ عنوان آن را به «كاوه یا اسكندر ؟» تغییر دادــ اگر چه آن را بیرون از زندان سروده است، حسب حال خود را مانند زندانیاى سیاسى شرح میدهد كه مادرش از پشت میلههاى زندان، از او میخواهد نامه درخواستىِ حكومتیان را امضا كند تا رها شود، اما او با آنكه نگران خانواده خود است، امتناع میورزد (رجوع کنید به 1361ش، ص 21ـ23). در كتاب زندگى میگوید: اما باید زیست، باید زیست، باید زیست (تهران، ? 1356ش)، با اشعارى در قالب نو، شخصیتهاى گوناگون زندانىِ یك زندان را، نظیر شاتقى و دخو، با زبانى نزدیك به زبان محاوره وصف میكند كه بیش وكم با شعر «كیفر» شاملو مقایسهپذیر است. او زندان را چندبار درك كرده و یكى از حبسیاتش قصیده پراحساس و عاطفى «من این پائیز در زندان...» است كه آن را در آذر 1345 در زندان قصر تهران سروده و در آن پاییز را بر فصلهاى دیگر ترجیح داده و افسردگى و انزواى خود در زندان را با اندیشه و روحیهاى درویشانه باز گفته است (رجوع کنید به 1368ش، ص 19ـ23). حبسیه دیگر او «دلى غمناك» است (رجوع کنید به همان، ص 52ـ58) كه در آن نومیدى و غمگینى زندانى را، در قالب نو، به تصویر كشیده است. در شعرِ نو «درین همسایه(1)» (رجوع کنید به همان، ص 59ـ62) نیز شب زندان را هنگام پاییز وصف كرده است و اینكه زندانى، آواز جغدى را از ویرانه مجاور زندان میشنود كه از دلتنگى و اندوه مینالد.
شاعر نوپرداز دیگر، فریدون مشیرى* (متوفى 1379ش)، اگرچه هیچ گاه محبوس نشد، اما در كتاب تاصبح تابناك اهورایى (تهران 1379ش؛ ص 116ـ145) در اشعارى به قالبهاى سنّتى و نو، خود را پرندهاى در قفس فرض نموده و از حال و هواى زندان شِكوه سرداده است.
على موسوى گرمارودى نیز در دهه 1350 به جرم سیاسى در زندان پهلوى بوده و در آن دوران حبسیاتى شایان توجه، در قالبهاى نو و سنّتى، سروده است. در برخى حبسیههاى او جلوههاى ایمان مذهبى و استواریاى كه نتیجه اینگونه ایمان است، دیده میشود (رجوع کنید به ص 95ـ97).
یكى از ویژگیهاى حبسیههاى معاصر فارسى، نامههاى زندانیان در قالب شعر است، از جمله حبسیه موسوى گرمارودى، در قالب قصیده، با عنوان «نامهاى از بند» كه در آن با لحنى حماسى، كه یادآور قصیده منوچهرى (ص 86ـ 88) است، سخنورى خود را میستاید و در عالم خیال خود را رها از زندان، در خانه خویش با مادر و برادران و خواهرانش میبیند و در پایان، نامه پدر خود را به شعر پاسخ میگوید (رجوع کنید به ص 114ـ 117). این شعر نیز از لحاظى با شعرِ «نامه» شاملو مقایسهپذیر است. از دیگر حبسیههاى نامهمانند، قصیدههاى نعمت میرزازاده (م. آزرم) است در سهنامه به امام خمینى (تهران 1357ش).
در تاریخ ادب فارسى، آثار منثور نیز در زندان نوشته شده است. ظاهراً عینالقضاة همدانى* (متوفى 525) شكویالغریب را، براى دفاع از خود، در زندان نوشته و حال خود را با سوز و گداز بیان داشته است (رجوع کنید به عینالقضاة، مقدمه عسیران، ص 33). بهاءالدین بغدادى نیز نامه یا رسالهاى مشهور را، كه ارزش ادبى داشته و ظاهرآ به نثر و نظم بوده است در محبس نوشت (رجوع کنید به عوفى، ج 1، ص 142). از معاصران، على دشتى* ایام حبس (تهران 1301ش) و بزرگ علوى* ورق پارههاى زندان (تهران 1320ش) را در زندان نگاشتند.
منابع : (1) مهدى اخوان ثالث، آخر شاهنامه: مجموعه شعر، تهران 1361ش؛ (2) همو، در حیاط كوچك پائیز در زندان ـ زندگى میگوید : اما باز باید زیست... ـ دوزخ، اما سرد، تهران 1368ش؛ (3) عبدالعلى ادیب برومند، سرود رهائى: گزیدهئى از اشعار سیاسى، میهنى، اجتماعى، (تهران) 1367ش؛ (4) امین احمد رازى، تذكره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهرى (حسرت)، تهران 1378ش؛ (5) محمدبن حسین باباافضل كاشانى، دیوان و رساله المفید للمستفید، چاپ مصطفى فیضى و دیگران، تهران 1363ش؛ (6) حسین باستانیراد، «حبسیه مجیرالدین بیلقانى»، یادگار، سال 2، ش 6 (بهمن 1324)؛ (7) محمدتقى بهار، دیوان، چاپ مهرداد بهار، تهران 1368ش؛ (8) بدیلبن على خاقانى، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادى، تهران 1368ش؛ (9) عبدالحسین زرینكوب، با كاروان حُلّه: مجموعه نقد ادبى، تهران 1370ش؛ (10) همو، شعر بیدروغ، شعر بینقاب، تهران 1381ش؛ (11) احمد شاملو، باغ آینه، تهران 1361ش؛ (12) همو، مرثیههاى خاك و شكفتن درمه، تهران 1372ش؛ (13) محمدرضا شفیعى كدكنى، صُوَر خیال در شعر فارسى، تهران 1366ش؛ (14) ابوالحسنبن محمدتقى شیخالرئیس قاجار، گزیدهاى از سرودههاى شیخالرئیس قاجار، چاپ میرجلالالدین كزازى، تهران 1369ش؛ (15) ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسى، ج 3، بخش 1، تهران 1378ش؛ (16) ولیاللّه ظفرى، حبسیه در ادب فارسى، تهران 1364ـ 1380ش؛ (17) عوفى؛ (18) عبداللّهبن محمد عینالقضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عُسیران، تهران [? 1341ش[؛ (19) محمد فرخییزدى، دیوان، چاپ حسین مسرّت، یزد 1378ش؛ (20) خسرو فرشیدورد، درباره ادبیات و نقد ادبى، تهران 1363ش؛ (21) نجمالدین محمد فلكى شروانى، دیوان، چاپ طاهرى شهاب، تهران 1345ش؛ (22) ابوطالب كلیم كاشانى، دیوان، چاپ محمد قهرمان، مشهد 1369ش؛ (23) حسین كوهى كرمانى، برگى از تاریخ معاصر ایران، یا، غوغاى جمهورى، (تهران ?1331ش)؛ (24) مجدهمگر، دیوان، چاپ احمد كرمى، تهران 1375ش؛ (25) مجیرالدین بیلقانى، دیوان، چاپ محمدآبادى، تبریز 1358ش؛ (26) محمدجعفر محجوب، سبك خراسانى در شعر فارسى، تهران 1350ش؛ (27) مسعود سعد سلمان، دیوان، چاپ غلامرضا رشیدیاسمى، تهران 1362ش؛ (28) فریدون مشیرى، تا صبح تابناك اهورایى، تهران 1379ش؛ (29) احمدبن قوص منوچهرى، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1370ش؛ (30) على موسوى گرمارودى، سرود رگبار، تهران 1357ش؛ (31) ناصرخسرو، دیوان، چاپ مجتبى مینوى و مهدى محقق، تهران 1368ش؛ (32) احمدبن عمر نظامى عروضى، كتاب چهار مقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینى، لیدن 1327/1909، چاپ افست تهران (بیتا.)؛ (33) عبدالحسین نوائى، «حبسیات خاقانى»، یادگار، سال 3، ش 8 (فروردین 1326).
/ مهران افشارى /
2) در ادبیات عربى. قدیمترین حبسیات عربى متعلق به دوران جاهلیت است، اما به دلیل بدوى بودن جامعه عربى و فقدان تشكیلات حكومتى، تعداد آنها چندان زیاد نیست. مشهورترین حبسیهسراى عرب در این دوران، عَدىّبن زید* عبادى بود (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص110ـ 111). بعد از ظهور اسلام و تشكیل دولت، از دوره اموى (41ـ132)، به بعد، كه ابعاد حكومت گسترده و پیچیده شد، بر تعداد زندانیان و به تبع آن بر تعداد حبسیهها افزوده شد. از جمله حبسیهسرایان صدر اسلام ابومِحْجَن ثقفى* (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 423؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 19، ص 5، 7) و حُطَیئَه* (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 187ـ188)، و از جمله شاعران زندانى دوره اموى، یزیدبن مُفَرِّغ* (رجوع کنید به یاقوت حموى، ج20، ص 43ـ45)، اَحْوَص* (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 4، ص 246ـ248)، فرزدق* (رجوع کنید به ج 1، ص 148ـ150، ج 2، ص 354ـ 356) و عَرْجى* (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 1، ص 413) بودند.
در دوره عباسى (132ـ656)، شاعران و ادیبان بیشترى زندانى شدند. علیبن جَهْم* (رجوع کنید به ص 41ـ47، 77ـ81)، ابوفِراس حَمْدانى* (رجوع کنید به ص 22ـ25، 30ـ31)، محمدبن عباد ملقب به معتمدعلیاللّه (رجوع کنید به ابنخاقان، ص 78ـ79)، عمادالدین كاتب اصفهانى* (رجوع کنید به ج 1، قسم شعراءالعراق، جزء1، ص 56) و عمیدالدین اسعدبن نصر (متوفى 624؛ سراینده قصیده بلند اُشْكُنْوانیه رجوع کنید به بروكلمان، ج 5، ص50) از بزرگان ادبیات حبسیه در آن دورهاند. از نیمه اول قرن هفتم، شاعران و ادیبان از سیاست و دربارها دور شدند و ازاینرو كمتر حبس میشدند و درنتیجه حبسیهسرایى كاهش یافت. از سوى دیگر، ادبیات در این دوران منزلت پیشین را از دست داد و دچار ركود شد؛ ازاینرو از تعداد شاعران و ادیبان نیز كاسته شد و ادبیات به صورت یكى از كارهاى فرعى و تفننى علماى صاحبمنصب درآمد. این علما بهسبب اختلافات فقهى و مذهبى و گاه بهسبب ظلم والیان، گرفتار زندان میشدند؛ بنابراین، یا اشعار اندك میسرودند، یا از اشعار دیگران در بیان حال خود به صورت استشهاد یا تضمین استفاده میكردند. با این همه، برخى از آنان كه در شاعرى چیرهدست بودند، صاحب دیوان و زنداننامه هستند، از جمله محمدبن محمد معروف به ابنبارزى (متوفى 823؛ رجوع کنید به ابنتغریبردى، ج 14، ص 161ـ162؛ سخاوى، ج 9، ص 137ـ138) و سید یحیى جَحّاف (متوفى 1117؛ رجوع کنید به آباد، ص 112).
در دوره معاصر، با ورود ادیبان و شاعران به صحنه سیاست، بار دیگر خلق آثار ادبى در زندانها روبه فزونى نهاد. در میان كشورهاى عربى، فلسطین سهم بزرگى در ادبیات زندان دارد. محمود درویش (رجوع کنید به ج 1، ص 102ـ103، 235ـ236)، سمیح قاسم (رجوع کنید به ج 6، ص 19ـ33) و معین بسیسو (رجوع کنید به ص60، 131ـ132، 191ـ193) از جمله شاعران فلسطینیاند كه بخشى از اشعار خود را در زندانهاى رژیم اسرائیل سرودهاند. محمدمهدى جواهرى* (رجوع کنید به ج 4، ص 141ـ154) و جواد جمیل (رجوع کنید به حسنى، ص 66)، هر دو از عراق؛ عبدالحمید رافعى و سلیمان عیسى (رجوع کنید به آباد، ص240، 245) از سوریه؛ و عبداللّه بَرَدّونى (رجوع کنید به ج 1، ص 557) از یمن، از حبسیهسرایان دیگر كشورهاى عربیاند.
حبسیات عربى، بر حسب مضمون، به سه نوع تقسیم میشوند: 1) استعطاف ــكه معمولا آن را اعتذار مینامندــ و متضمن پوزشخواهى و برانگیختن رحم و شفقت حاكمان و یارى خواستن زندانیان از افراد گوناگون است و هدف از سرودن آنها رهایى از زندان است، مانند حبسیات عدیبن زید (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 2، ص 111ـ113)، حطیئه (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 187) و معین بسیسو (رجوع کنید به ص 61).
2) وصف حال، كه در فارسى حسب حال (رجوع کنید به ظفرى، ج 1، ص 17ـ18) خوانده میشود، حبسیاتى است كه زندانى در آن به وصف احوال روحى و جسمى خود میپردازد و گاه با استعطاف همراه است (براى نمونه رجوع کنید به ابوفراس حمدانى، ص 145، بیت 9ـ13؛ عینالقضاة، ص 6).
3) حبسیات سیاسى ـ اجتماعى، كه پدیده دوران معاصر است؛ دورانى كه ادیبان عرب، رسالت خود را در رهبرى اندیشه و اصلاح جامعه و بیان آرمانهاى انسانى دانسته و غالبآ با حاكمان و صاحبان قدرت در تعارض بودهاند، ازاینرو، مبارزه و امور مربوط به آن، موضوع اصلى زنداننامههاى معاصر است (رجوع کنید به آباد، ص 338ـ348).
بررسى انواع حبسیات یاد شده در طول تاریخ ادبیات عربى نشان میدهد كه مضامین ادبیات زندان فراز و نشیبهاى بسیارى را طى كرده كه مهمترین آنها دگرگون شدن از «ادب شخصى» در گذشته به «ادب متعهد» در دوران معاصر است؛ بااینهمه، مضامین مشترك میان حبسیات قدیم و جدید بسیار است. بر این اساس، میتوان موضوعات حبسیات را به سه نوع تقسیم كرد :
الف) موضوعات ویژه ادبیات معاصر كه پیشتر از آن سخن رفت.
ب) موضوعات ویژه ادب قدیم، از جمله مرثیهسرایى براى خویشتن و خویشاوندان (براى نمونه رجوع کنید به ابوفراس حمدانى، ص 67ـ68)، یاد وطن (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص 143ـ144؛ عینالقضاة، ص 4)، یاد ایام خوش گذشته (رجوع کنید به آباد، ص 326ـ328)، وعده اطاعت و مَوَدت خالص (براى نمونه رجوع کنید به تهامى، ص 108ـ109؛ ابنزیدون، ص20)، تهدید دشمنان و خائنان (براى نمونه رجوع کنید به فرزدق، ج 1، ص150، بیت 21)، عتاب و سرزنش (براى نمونه رجوع کنید به ابوفراس حمدانى، ص 133، بیت 8ـ10، ص 134، بیت 1ـ4) و ذكر خدمات خویش (براى نمونه رجوع کنید به فرزدق، ج 2، ص 308ـ309، بیت 20ـ23؛ ابوفراس حمدانى، ص60، بیت 4ـ5).
ج) موضوعات مشترك میان ادبیات قدیم و معاصر، كه مهمترین و اصلیترین بخش آن، زندان و موضوعات مربوط به آن است، از جمله واقعه حبس، به عنوان رویدادهاى ناخوشایند و علت آن، مكان زندان، و موضعگیرى نسبت به زندان (براى نمونه رجوع کنید به تهامى، ص 106؛ جواهرى، ج 2، ص 327؛ درویش، ج 1، ص 235).
بدیهى است كه زندانیان دیدگاهى منفى نسبت به زندان ابراز كنند، و عملا نیز گروهى همین طریق را پیمودهاند، ولى اغلب، این شكست را رنگ پیروزى زده و بر چهره ذلتبار آن نقاب عزت زدهاند. این جماعت را میتوان به سه گروه تقسیم كرد : كسانى كه با تكیه بر سنّتهاى حاكم بر زندگى و نفس انسانى و اغلب به زبانى حكمتآمیز از زندان سخن گفتهاند، مانند یزیدبن طَثْرِیه (متوفى 126؛ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 8، ص 175). كسانى كه یا در تعقیب هدفى مقدّس به زندان افتادهاند یا به دلیل قدرت روحى و ایمان به شرافت خود، از بودن در زندان احساس حقارت نكردهاند، مانند عمیدالدین اسعدبن نصر (رجوع کنید به آباد، ص 146ـ147). سومین گروه، مثبتگویان در مورد زندانها هستند كه آنان را باید گروه متكلفان نامید. ایشان در عین احساس ذلت، تظاهر به بردبارى و عزت میكنند. پیشواى این جماعت، علیبن جهم است كه با قصیده دالیه مشهور خود، این باب را در حبسیات گشود (رجوع کنید به علیبن جهم، ص 41ـ47). این قصیده تأثیر فراوانى در ادبیات زندان داشته است، زیرا گویندگان پس از وى یا از همین معانى استفاده كرده یا از آن الهام گرفتهاند (براى نمونه رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 22، ص 159ـ160، اشعار ابراهیمبن مدبّر؛ برقوقى، ج 3، ص 23ـ24؛ جواهرى، ج 2، ص 327ـ328). تأثیر زندان بر روح و جسم زندانى و اظهار بیگناهى از دیگر مضامین حبسیات، و بیان حال از مهمترین مضامین حبسیات است. از دیگر مضامین مشترك میان حبسیات قدیم و جدید، شكنجه، تنهایى، آزادى، مرگ، روزگار، قضا و قدر، پناه بردن به خدا، شكیبایى، شب، حكمت، فخر، استعطاف، مدح، هجو، تغزل و وصف همبندان، نگهبانان، خویشاوندان، دوستان و دشمنان است.
زندان و شرایط آن، افزونبر مضامین، بر صفات فنى و اسلوب حبسیات نیز تأثیر گذاشته، از جمله در طول زنداننامهها اثر نهاده و سبب شده است كه قصیده، قالب اصلى حبسیات باشد. در دیوان فرزدق یازده قصیده (براى نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 148ـ150، ج2، ص354ـ356، 371ـ373) و یك قطعه (رجوع کنید به ج2، ص109، ش 373)؛ در دیوان علیبن جهم چهار قصیده (براى نمونه رجوع کنید به ص77ـ81، ش24،ص171ـ174،ش82) و دو قطعه (رجوع کنید به ص96، ش35، ص169، ش78)؛ در دیوان ابوفراس بیست و دو قصیده (براى نمونه رجوع کنید به ص 13ـ16، 21ـ22، 26ـ27) و یازده قطعه (براى نمونه رجوع کنید به ص 31، 36، 104)؛ و در دیوان تهامى چهار قصیده حبسیه (رجوع کنید به ص104ـ112، 311ـ314، 424ـ427، 429ـ 431) مشاهده میشود. این موضوع در مورد ادبیات معاصر نیز صدق میكند. حبسیات موجود در اشعار جواهرى (رجوع کنید به همانجا) و محمود درویش (رجوع کنید به ج1،ص235ـ236) شاهدیبر اینمدعاست. بیشتر حبسیات بین ده تا چهل بیت دارند؛ بنابراین، اگر قصیده صد بیتى و بیش از آن را بلند بنامیم، زنداننامهها قصاید كوتاه بهشمار میروند، بهجز قصاید بلندى نظیر اُشكنوانیه و قصاید عماد اصفهانى. حبسیهسرایان در مقام استعطاف قالب قصیده را بیش از قطعه بهكار میگیرند، زیرا استعطاف مقدماتى همچون بیان حال و مدح را میطلبد كه در قطعه نمیگنجد. برخلاف حبسیات استعطاف، بسیارى از وصفحالها در قالب قطعهاند.
صور خیال و صنایع ادبى در حبسیات، طبیعى و زاییده ذوق و احساس گوینده است، زیرا شرایط سخت زندان به ادیبانِ دربند اجازه صورتگرى و تخیلات ادیبانه و پرداختن به آرایه و زینت نمیدهد؛ با این همه، گاهى در حبسیاتِ استعطافى، تكلف دیده میشودكه بیشتر به قصد ابراز مهارتو برانگیختن شگفتىِ ممدوح است. از جمله كسانى كه به این صورت حبسیه نوشتهاند، این اشخاص بودهاند: ابوبكر خوارزمى* (رجوع کنید به ص385ـ387؛ نیز رجوع کنید به ثعالبى، ج 4، ص 235ـ236)، ابنزیدون* هم در سرودهها (رجوع کنید به ص 8، بیت 8، ص 14، بیت 18، 25) و هم در رساله حبسیهاش (رجوع کنید به ابن بَسّام، ج 1، قسم 1، ص340ـ346) و عمادالدین كاتب اصفهانى (رجوع کنید به ج 1، قسم شعراء العراق، جزء1، ص 56ـ63).
وحدت موضوع، سهولت و وضوح از دیگر ویژگیهاى حبسیات است. اگر پوزشنامهها را استثنا كنیم، حبسیات به صدق عاطفى نیز ممتاز هستند. تكرار لفظى و معنوى، اسلوب دعا و قسم هم در حبسیات كاربرد بسیار دارد (براى نمونه تكرار رجوع کنید به ابوفراس حمدانى، ص 67، بیت 10ـ13؛ درویش، ج 1، ص 141ـ142؛ براى نمونه دعا رجوع کنید به ثعالبى، ج 1، ص 309، بیت 5، ص310، بیت 1ـ4، ج 4، ص 342، بیت 3، 8؛ براى نمونه قسم رجوع کنید به ابنزیدون، ص230؛ یاقوتحموى، ج2،ص43، بیت3).
منابع : (34) مرضیهآباد، حبسیهسرایى در ادب عربى: از آغاز تا عصر حاضر، مشهد 1380ش؛ (35) ابنبَسّام، الذخیرة فى محاسن اهل الجزیرة، چاپ احسان عباس، بیروت 1398ـ1399/ 1978ـ1979؛ (36) ابنتغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره [?1383[ ـ 1392/[? 1963[ـ1972؛ (37) ابنخاقان، قلائدالعقیان، چاپ محمدطاهر ابنعاشور، تونس 1990؛ (38) ابنزیدون، دیوان ابنزیدون معه رسائله و اخباره، چاپ محمد سیدكیلانى، قاهره 1385/1965؛ (39) ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، چاپ احمد محمد شاكر، (قاهره) 1386ـ1387/1966ـ1967؛ (40) ابوالفرج اصفهانى؛ (41) ابوفراس حمدانى، دیوان، چاپ عباس عبدالسّاتر،بیروت:دارالكتبالعلمیة، (بیتا.)؛ (42) عبداللّه بردونى، دیوان، بیروت 1979؛ (43) عبدالرحمان برقوقى، شرح دیوان المتنبىّ، بیروت 1407/1986؛ (44) كارل بروكلمان، تاریخ الادب العربى، ج 5، نقله الى العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره 1975؛ (45) معین بسیسو، الاعمال الشعریة الكاملة، بیروت 1987؛ (46) علیبن محمد تهامى، دیوان، چاپ علینجیب عطوى، بیروت1986؛ (47) عبدالملكبنمحمد ثعالبى، یتیمةالدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403/1983؛ (48) محمد مهدى جواهرى، دیوان، چاپ ابراهیم سامرائى و دیگران، بغداد ( 1973)ـ1980؛ (49) سلیم حسنى، المعارضة العراقیة: رؤیة من خلال الشعر الاسلامى، بیروت 1990؛ (50) محمدبن عباس خوارزمى، دیوان ابیبكر الخوارزمى مع دراسة لعصره و حیاته و شعره، چاپ حامد صدقى، تهران 1376ش؛ (51) محمود درویش، دیوان، ج 1، بیروت 1994؛ (52) محمدبن عبدالرحمان سخاوى، الضوءاللامع لأهل القرن التاسع، قاهره : دارالكتاب الاسلامى، (بیتا.)؛ (53) سمیح قاسم، الاعمال الكاملة للشاعر سمیح القاسم، كویت 1993؛ (54) ولیاللّه ظفرى، حبسیه در ادب فارسى، تهران 1364ـ1380ش؛ (55) علیبن جهم، دیوان، چاپ خلیل مردمبك، بیروت [?1369/ 1949[؛ (56) محمدبن محمد عمادالدین كاتب، خریدةالقصر و جریدةالعصر، ج1، قسم شعراء العراق، جزء1، چاپ محمد بهجة اثرى، (بغداد) 1375/ 1955؛ (57) عبداللّهبن محمد عینالقضاة، رسالة شكوى الغریب، چاپ عفیف عُسیران، تهران 1962؛ (58) همامبن غالب فرزدق، دیوان، قدمله و شرحه مجید طراد، بیروت 1419/ 1999؛ (59) یاقوت حموى، معجمالادباء، بیروت 1400/1980.
/ مرضیه آباد /
3) در ادبیات تركى. نوع ادبى مشخصى با عنوان حبسیه، در ادبیات كلاسیك تركى وجود ندارد، لیكن آثار منظوم و منثورى كه در بردارنده تأثرات و خاطرات پدیدآورندگانشان از دوران زندانى بودنشان باشد، در ادبیات تركى كم نیست. نخستین نمونه از چنین آثارى، احتمالاً قصیدهاى است با ردیف «كَرَم» كه سرایندهاش احمدپاشا بروسهلى* (متوفى 902) است (د. ا. د. ترك، ذیل "Habsiyye"). احمدپاشا، كه تا مقام وزارت و مصاحبت سلطان محمد فاتح رسیده بود، به علتى آماج غضب وى قرار گرفت و براى آنكه اعدام شود، زندانى گردید، اما با سرودن قصیده مذكور در زندان و رساندن آن به دست فاتح، نجات یافت (رجوع کنید به بانارلى، ج 1، ص 464؛ اوزقریملى، ذیل "Ahmet Pasa"؛ >دایرةالمعارف ادیبان دنیاى ترك<، ذیل "Ahmed Pasa"). مصطفى افندى معجونزاده هم كه به قضاوتِ باف، در جزیره قبرس، منصوب گردیده بوده، در سر راه خود به محل مأموریتش، در 1005 به اسارت دریازنان مالتى درآمد و زندانى شد. وى خاطرات زندان خود را با عنوان بازگشت حقیرى مالطه سرگذشت اسیرى مالطه به نظم كشید. اهمیت این منظومه، بیش از آنكه به ارزشادبیاش باشد، بهبیان تأثیر زندان بر دنیاى روحیانسان است و از این حیث، حبسیه به شمار میآید (د. ا. د. ترك، همانجا). نجیب فاضل قیصه كورك، شاعر و نویسنده و روزنامهنگار معروف، كه به مناسبت نوشتههایش در مجله >شرق بزرگ< در دهه 1320ش/1940، بارها زندانى شد، شعر >نامه به محمد از زندان<، و كتاب >مستطیل جنت<(استانبول 1334ش/1955) را كه خاطرات او از زندان است، نوشت. این اثر با نام >از چاه ماردار< در 1349ش/1970 تجدید چاپ شد (ایشیق؛ د. ا. د. ترك، ذیل "Kisakurek, Necip Fazil"). بسیارى از آثار ناظم حكمت*، شاعر چپگراى شهیر ترك هم، در زندان پدید آمدهاند و بهویژه نامههاى منظوم و منثور او به بستگان و دوستانش، غالبآ حبسیههاى جدیدى بهشمار میآیند. این نامهها به صورت مجموعههایى چون >نامههایى از زندان به كمال طاهر<(1347ش/1968)، >پسرم، فرزند دلبندم، محمدم<(1347ش/ 1968)، >نامههایى به واـ نوها<(1349ش/ 1970) و >ناظم و پیرایه< (نامههاى او به همسرش؛ 1355ش/ 1976)، و نیز مجموعه اشعارش به نام >از چهار زندان< (1345ش/1966) انتشار یافتهاند (ایشیق، ذیل "Nazim Hikmet"؛ پیشگامان شعر معاصر ترك، ص 157 به بعد). كمال طاهر* (متوفى 1352ش/ 1973) نیز كه هم پرونده ناظم حكمت و مثل او دوازده سال در زندان بود، گذشته از مكاتبه با ناظم در زندان، رمان >بند زنان< (1353ش/ 1974) را براساس تجارب خود از زندان نوشته است (>دایرةالمعارف زبان و ادبیات تركى<، ذیل "Demir, Kemal Tahir"؛ د. ا. د. ترك، ذیل "Kemal Tahir"). اورخان كمال* (متوفى 1349ش/ 1970)، نویسنده ترك، هم كه مدتى همزمان با ناظم حكمت در زندان بود، خاطرات زندان خود را با عنوان >سه سال و نیم با ناظم حكمت< (1344ش/1965)، و داستان >بند 72< را كه ناظم حكمت یكى از شخصیتهاى آن است، درباره زندگى در زندان نوشته است (>دایرةالمعارف زبان و ادبیات تركى<، ذیل "Ogutcu, Mehmet Rasit"؛ اوزقریملى، ذیل "Orhan Kemal"؛ پیشگامان شعر معاصر ترك، ص 150ـ151).
در ادبیات معاصر تركى، آثار دیگرى نیز كه با حبس و حبسیه بیارتباط نیستند، وجود دارند، از جمله: دفتر شعر >دیوارهاى زندان< (1346ش/1967)، از فاروق نافذ چاملیبل*؛ دفتر شعر >در حسرتت زنجیرها كهنه كردم<(1347ش/1968)، از احمد عارف (ایشیق؛ اوزقریملى؛ >دایرةالمعارف ادیبان دنیاى ترك<، ذیل "Ahmed Arif")؛ دفتر شعر >یادداشتهاى روزانه یك بازداشتى<، از آتیلا ایلخان(اوزقریملى، ذیل "Ilhan Attila")؛ و >در كلانترى < (1967)، خاطرات دستگیریها و به زندان افتادنهاى عزیز نسین، طنزنویس ترك (اوزقریملى؛ ایشیق، ذیل "Nesin, Aziz").
منابع: (60) پیشگامان شعر معاصر ترك، تألیف و ترجمه جلال خسروشاهى با همكارى رضا سیدحسینى و عمران صلاحى، تهران : مروارید، 1383ش؛
(61) Nihad Sami Banarli, Resimli Turk edebiyati tarihi, Istanbul 1987; (62) Ihsan Isik, Turkiye yazarlar ansiklopedisi, Ankara 2004; (63) Atilla Ozkirimli, Turk edebiyati tarihi, Ankara 2004; (64) Turk dili ve edebiyati ansiklopedisi, Istanbul: Dergah Yayinlar, 1976-1998, s.vv. "Demir, Kemal Tahir" (by Halit Refig and Mustafa Kutlu), "Ogutcu, Mehmet Rasit" (by Mustafa Kutlu); (65) Turk dunyasi edebiyatcilari ansiklopedisi, Ankara: Ataturk Kultur Merkezi, 2002-, s.vv. "Ahmed Arif" (by A. Celepoglu), "Ahmed Pasa" (by M. Mengi); (66) TDVIA, s.vv. "Habsiyye" (by Tahsin Yazici), "Kemal Tahir" (by Kemal Kahraman), "Kisakurek, Necip Fazil" (by M. Orhan Okay).