حاوى (الحاوی) فى الطب (به معناى «كتاب جامع در پزشكى») ، كتاب مهمى به عربى در پزشكى در 25 جلد از ابوبكر محمدبن زكریاى رازى* (251ـ313). در 678/ 1279 فرجبن سالم (لاتینى: Farraguth) آن را با عنوان snenitnoC به لاتینى ترجمه و به شارل آنژویى، پادشاه ناپل، اهدا كرد [رجوع کنید به د.جودائیكا، ذیل "Faraj(Mases) Ben Solomon"]
بنابر سندى معتبر (رجوع کنید به ابنابیاُصَیبعه، ج 1، ص 314)، حاوىِ چندین جلدى نتیجه گردآورى یادداشتهاى پزشكىِ رازى و كتابهاى معمول در حوزههاى آسیبشناسى و درمان، مفردات و داروسازى، به جز تشریح، پس از مرگ اوست. ابوالفضل محمدبن حسین مشهور به ابنعمید* (متوفى 350)، وزیر آلبویه، پیشگام گردآورى این كتاب شناخته شده و گزارش شده است كه وى یادداشتهاى رازى را از خواهر او، كه آنها را در اختیار داشت، خرید و گروهى از شاگردان رازى را گماشت تا آنها را استنساخ و جمعآورى كنند. رازى هرگز در پى انتشار این یادداشتها به این شكل نبود؛ بلكه آنها عمدتآ مراجعى براى طرح بلندمدت و ــآنسان كه مغرورانه در السیرةالفلسفیة خود (ص 109) بیان میكندــ بیمانندِ دانشنامه پزشكى مفصّلش با عنوان الجامع بودند (شباهت معنایى عناوینِ الجامع و الحاوى غالبآ منجر به سردرگمى شده است رجوع کنید به اسكندر، 1975، ص41ـ 46). اگر از روى بخشهاى شناسایى شده الجامع و گزارشهاى كتابشناختىِ ابنندیم (ج 1، ص 300) و ابنابیاصیبعه (ج 1، ص 315) قضاوت كنیم، كتاب شامل شمارى تكنگارىِ از لحاظ مضمون مرتبط، ولى از لحاظ عنوان مستقل بوده است (قس اسكندر، 1975، خصوصآ ص 44). برعكس، با آزمونِ همه نسخههاى خطى موجود، باید این امكان را پذیرفت كه الحاوى شامل مقالات پایانیافته بیشتر و، در این صورت، بخشهاى قابل انتشار بیشترى باشد (رجوع کنید به ادامه مقاله).
وسعت یادداشتهاى رازى به آن صورت كه در الحاوى گردآورى شده، به نحو قابل قبولى تحققبخش این خواست اوست كه دانشورى توانا باید در دانش موجود كاملا چیرهدست باشد. براى او در مقام پزشك، این شامل سنّتهاى یونانى، سنسكریت، سریانى و اوایل دوره اسلامى میشد، با ملحوظ داشتن طبابت پزشكان نادان و زنان (رجوع کنید به نجمآبادى، ص 127، ش 43)، و بدون توجه به موافقت یا مخالفتش؛ ظاهرآ او هیچیك از منابع در دسترسش را نادیده نگرفته است. بنابراین، نامهاى نقل شده، تمام اشكال مختلف را ارائه میكند، از مجموعه بقراطى (سده پنجم پیش از میلاد ـ نخستین سده میلادى) تا بولس* اجانیطى (رونقش 9/ 630) و یحیى نحوى اسكندرانى (رونقش در ح 30/650) از میان یونانیان؛ از كَرَكه(رونقش سده دوم میلادى) تا استانكر (یعنى استانگاهردیهنوشته واگبَهطَه، رونقش در ح 600میلادى) و سندهسار (یعنى سدهساره، نوشته راویگوپتا، رونقش در ح 30/650) از میان هندیان؛ از سرجیس رأسالعَین (سرگیوس رش عَینایى، متوفى 536 میلادى) تا یوحنا بن سَرابیون (بار سراپیون، رونقش 259/873) در میان مؤلفان سریانى؛ و از میان مؤلفان اسلامى از تیاذق* (رونقش در ح 81) تا معاصران خودش، مانند ثابتبن قُرّه* (متوفى 288)، یوسف ساحر (رونقش در ح 292)، و قُسطا بن لوقا* (متوفى ح 300). بههر حال، او فقط به مراجع متكى نبود، بلكه به تجارب بالینى خود نیز، كه به دفعات در تضاد با آراى دیگران بود، در باب درمانها و تاریخچه بیماریها توجه كرد.
تنظیم مواد در الحاوى (در اینجا به نقل از چاپ حیدرآباد) بهطور عموم از نظم سنّتى پیروى میكند: محدود كردن بیماریها به موضع و درمان آنها، از فرق سر تا نوك پا (مِنَ القَرْن الى القَدَم، ج 1ـ10)؛ نقرس، انگلها، و غیره (ج 11)؛ انواع زخمها و درمان آنها (ج 12ـ13)؛ تبها (ج 14ـ16)؛ بیماریهاى حاد (ج 17)؛ بحرانها (ج 18)؛ آزمایش تشخیص ادرار، حیوان گزیدگیها و غیره، سَمّها (ج 19)؛ مفردات، داروسازى (ج20ـ22، كه قسمتهایى از آن به بخشهاى كوچكتر تقسیم شده است)؛ حكمهایى درباره مصرف خوراكیها و نوشیدنیها، و بیماریهاى پوستى (ج 23). شاید پذیرفتنیترین فرض این باشد كه تألیف موجود از مجموعه كتابچههایى با نظم موضوعى استخراج شده است؛ بنابراین در توضیح تكرار برخى گزیدهها میتوان آنها را نشانهگذاریهاى پیاپى دانست كه براى بررسى مطلب مورد نیاز بوده است. غالبآ فقط یكى از این موارد متعدد با متن اصلى سازگار است، كه نشان میدهد كمابیش بهطور مستقیم از روى نمونه مربوط به خود استنساخ شده، در حالى كه رازى مطالب دیگر را از حافظه نوشته است (وایسر، ص 281ـ285). به عنوان اصلى كلى، رازى سرآغاز هر بخش را، به عنوان مبنایى براى خود و پزشكان آینده، از یكى از آثار مناسب جالینوس* برگرفته است. نگرش او به جالینوس، كه شاید بهتر باشد تردیدآمیز توصیف شود تا نقادانه، در طول تاریخ از زمان رازى به این سو بسیار مورد بحث قرار گرفته است. این تردید، از یكسو، با عنوان رساله او، الشُكوك على جالینوس، و از سوى دیگر، با نارضایتى كمابیش غلبه ناپذیرش در سرزنش جالینوس، براى اینكه درباره آبله و سرخك به حد كفایت بحث نكرده، بیان شده است (رجوع کنید به تكنگارى او: الجُدَرى و الحصبه* و بخشهاى مربوط در الحاوى، ج 17؛ اولمان، ص 133ـ134؛ ریشتر ـ برنبورگ، 1994، ص 387ـ388). با این همه، رازى در گفتههاى صریحترش میگوید كه دانش این امكان را دارد كه تا بینهایت رشد كند. وى تصریح میكند كه عالِم، دانشى را در اختیار میگیرد كه از نسلهاى پیشین رسیده و به همان نسبت قادر است آن را منتقل كند و گسترش دهد. چنین جسارتى، در مخالفت با ذهنیت مسلط فرهنگى، به عنوان گستاخىِ شاگردى دیر از راه رسیده و طبیعتاً فرودست در باب مرجعیت برحق و نقض نیمهتابویى، مورد سرزنش قرار گرفت (رجوع کنید به اولمان، ص 68، 159؛ رازى، 1372ش، مقدمه محقق، ص 23ـ27). درنتیجه، استدلالهاى او، به عنوان لازمه جدّى مسائل منطقى و علمى، هیچگاه بهنحوى شایسته مورد بحث قرار نگرفت. رابطه دقیق میان تعلیمهاى متداول و تجربه شخصى در اندیشه او، هنوز نیازمند بررسى مناسب است.
تأثیر رازى بر نسلهاى سپسین دانشوران پزشكینویس با شمار تلخیصهاى حاوى به اثبات میرسد (رجوع کنید به اولمان، ص130، پانویس 5؛ نیز رجوع کنید به اسكندر، 1967، ص 29ـ32). در متون پزشكى فارسى، ظاهرآ نخستین مؤلفى كه بهطور ویژه از حاوى برداشت كرد، ابوبكر اَخَوینى بخارى*، شاگرد نسل دوم رازى، بود. سیداسماعیل جرجانى نیز از آن استفاده فراوانى كرد (رجوع کنید به ریشتر ـ برنبورگ، 1978، ص 3ـ4). میتوان فرض كرد كه بیشتر نكتههاى جمعآورى شده سپسین از الحاوى، غیرمستقیم صورت گرفته است. دو اثر ارزشمند بعدى، كه وامدار الحاوىاند، یكى چكیدهاى بدون تاریخ و بدون نام نویسنده است به نام موجَزِ كُمّى (رجوع کنید به ریو، ج 2، ص 476)، و دیگرى تحفةالمؤمنین* از حكیم مؤمن* (تألیف 1080)، شامل فهرست مفصّلى از مفردات ادویه كه به شاهسلیمان صفوى اهدا شده است رجوع کنید به( حكیم مؤمن، ص 2).
حجم بسیار زیاد الحاوى بر انتقال نسخه خطى آن بیتأثیر نبود؛ بنابراین با وجود شمار زیاد نسخههاى ناقص، مجموعه كاملى از 25 جلد آن باقى نمانده است. برخى نسخههاى باقى مانده هنوز نیازمند شناسایى دقیقاند (رجوع کنید به اسكندر، 1967، ص 1ـ26، 104ـ106، تصاویر8 و 9؛ دستكم مورد اول را به نحو قابل اعتمادى میتوان نخستین بخش الجامع الكبیر دانست، زیرا ترتیب مواد همان است كه ابنابیاُصَیبعه، ج 1، ص 317ـ318 براى جامع نقل كرده است). از سوى دیگر، با آنكه پزشكى از لحاظ تاریخى رشتهاى نسبتآ غیردینى است، الحاوى مرزهاى دینى را پشت سر گذاشته است؛ براى نمونه، از طریق نسخهاى با حروف عبرى، و در اروپا از طریق ترجمه لاتینى توسط فرجبن سالم، پزشك یهودى اهل جرجنت*. نخستین بار در 872ـ 873/ 1468 در یك جلد با قطع بزرگ در برشا (در ایتالیا) منتشر شد و سپس چاپهاى بیشترى از آن صورت گرفت. متن كامل عربى در 25 جلد در حیدرآباد دكن، طى دورهاى هجده ساله (1334ـ1352ش/ 1955ـ1973)، انتشار یافت. این چاپ، بهرغم تمام امتیازاتش، متأسفانه فاقد ویرایش انتقادى است؛ بنابراین، حتى در سطحِ مقدماتىِ بازبینىِ متنى، كارهاى فراوانى باید انجام شود.
منابع : (1) ابنابیاصیبعه، كتاب عیون الأنباء فى طبقات الأطباء، چاپ امرؤالقیسبن طحان (آوگوست مولر)، كونیگسبرگ و قاهره 1299/1882، چاپ افست انگلستان 1972؛ (2) ابنندیم (لایپزیگ)؛ (3) (حكیم مؤمن)؛ (4) محمدبن زكریا رازى، السیرة الفلسفیة، چاپ پل كراوس، ترجمه عباس اقبال آشتیانى، بهانضمام شرح احوال و آثار و افكار از مهدى محقق، تهران 1371ش؛ (5) همو، كتاب الحاوى فى الطب، حیدرآباد، دكن 1374ـ 1393/ 1955ـ1973؛ (6) همو، كتاب الشكوك على جالینوس، چاپ مهدى محقق، تهران 1372ش؛ (7) (همو، كتاب فى الجُدَرى و الحصبة، چاپ كورنلیوس وان آلن واندایك، بیروت 1872؛ (8) همان، ترجمه فارسى : ترجمه كتاب الجُدَرى و الحصبه (آبله و سرخك)، با حواشى و ملحقات به سعى و اهتمام محمود نجمآبادى، تهران 1371ش)؛ (9) محمود نجمآبادى، مؤلّفات و مُصنّفات ابوبكر محمدبن زكریاى رازى، تهران 1339ش؛
(10) [Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s.v. "Faraj (Moses) Ben Solomon da Agrigento (Girgenti)" (by Attilio Milano)]; (11) Albert Z. Iskandar, A catalogue of Arabic manuscripts on medicine and science in the Wellcome Historical Medical Library, London 1967; (12) idem, "The medical bibliography of al-Razi", in Essays on Islamic philosophy and science, ed. George F. Hourani, Albany: State University of New York, 1975; (13) Lutz Richter-Bernburg, "Abu Bakr Muhammad al-Razi's (Rhazes) medical works", Medicina nei secoli arte e scienza, vol.6 (1994); (14) idem, Persian medical manuscripts at the University of California, Los Angeles: a descriptive catalogue, Malibu 1978; (15) Charles Rieu, Catalogue of the Persian manuscripts in the British Museum, London 1966; (16) Manfred Ullmann, Die Medizin im Islam, Leiden 1970; (17) Ursula Weisser, "Die Zitate aus Galens de methodo medendi im Hawi des Razi", in The ancient tradition in Christian and Islamic Hellenism: studies on the transmission of Greek philosophy and science, ed. Gerhard Endress and Remke Kruk, Leiden: Research School CNWS, 1997.