حامیمبن مَنّ اللّه بن حَریزبنعمروبن جفوال (واجفوال) بن زروال (وازروال) ، ملقب به مُفْتَرى، بربر مدعى نبوت در اوایل قرن چهارم. وى از بنى جفوال/ ودفل (منسوب به جد حامیم) از شعب مَجكَسه، از قبایل غُماره*، بود (قس د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «حامیم» كه نام جدّش را حافظ ضبط كرده است). زمان ولادتش مشخص نیست، ولى ظهورش را در 313 گزارش كردهاند (رجوع کنید به بكرى، ج 2، ص 777؛ ابنعذارى، ج 1، ص 192؛ ابنابیزرع، ص 98؛ ابنخلدون، ج 6، ص 288؛ قس ثعالبى، ص 153؛ سعدزغلول عبدالحمید، ج 1، ص 97).
نام او از حم، از حروف مقطعه قرآن كریم، گرفته شده است. كنیه و نام پدر وى، ابوخلف منّاللّه، و نیز نام جد و جدِ جدش از اسامى عربى و اسلامى است، كه نشان میدهد حامیم در خاندان و قبیلهاى ظهور كرده است كه سابقه مسلمانى داشتهاند (بل، ص 182ـ183). حامیم سه پسر داشت: محمد، كه به همین سبب كنیهاش ابومحمد بود، عبداللّه و عیسى. عیسى بعد از حامیم در میان غماره مقامى ارجمند یافت و چون مسلمانان پدرش را مفترى لقب داده بودند، او نیز به ابنمفترى ملقب شد (بكرى، همانجا).
بهنوشته ابنخلدون (ج6، ص282)، پس از شورش مَیسَرَه* خارجى در 122، كه شهر سَبتَه ویران شد، شخصى بهنام ماجكس به عمران شهر پرداخت. وى اسلام آورد و پس از او فرزندانش، تحت فرمانروایى ادریسیان و سپس امویان، به امارت آن شهر پرداختند. مجكسه به این فرد منسوب بودند. در اواخر حكومت خاندان ماجكس، حامیم در كوهى در نزدیكى تِطوان، كه بعدها بهنام او كوه حامیم خوانده شد، ظهور كرد (همان، ج6، ص288).
حامیم مدعى بود كه دینش مكمل اسلام است، چنانكه اسلام مكمل مسیحیت و یهودیت است (د. دین و اخلاق، ج 2، ص 518)، و قصدش اصلاح اسلام است، همانطور كه اسلام توحید را نزد مسیحیت و یهودیت احیا كرد (بل، ص 184).
مردم غماره ــ كه به نقل مورخان مسلمان (از جمله ابنعذارى؛ ابنخلدون، همانجاها)، بهسبب جهالتشان، به هر عقیده باطلى جذب میشدندــ دعوى حامیم را پذیرفتند. حامیم، همانند صالحبن طَریف*، قرآنى به زبان بربرى آورد كه اكنون موجود نیست و نخستین بار ابوعُبَید بَكرى (متوفى 487؛ ج 2، ص 776) ترجمه عربى قطعاتى از آن را نقل كرده است. این قطعات را ظاهراً در نماز میخواندند، از جمله در ركوع ذكرى داشتند كه در آن بر ایمان به حامیم و پدر و عمهاش تأكید میشد (رجوع کنید به بكرى، همانجا؛ ابنابیزرع، ص 99).
عمه حامیم، ساحرهاى به نام تانْقیت، و خواهر حامیم دبو/ دجّو، كه او هم ساحره بود، در دین وى نقش زیادى داشتند. در زمان قحطى و جنگ، به خواهر او متوسل میشدند (بكرى؛ ابنخلدون، همانجاها). اعتقاد به سحر، كه حاكى از تأثیر عقاید سنّتى بربرها در دین حامیم است، نشاندهنده پیوند عقاید صالحبن طریف و حامیم نیز هست (براى اطلاع از ارتباط این دو مدعى نبوت رجوع کنید به مارسه، ص 126ـ128).
در شریعت حامیم، طهارت و غسل و وضوى قبل از نماز و مانند این امور لزومى نداشت و نمازهاى پنجگانه نیز به دو نوبت، در هنگام طلوع و غروب آفتاب، تقلیل یافت. هر نماز سه ركعت بود (ابنابیزرع، همانجا؛ سلاوى، ج 1، ص 192) و پیروان حامیم میبایست در سجده، كف دستشان را بر صورت مینهادند و به جاى پیشانى، پشت دستهایشان را به خاك میگذاشتند. همچنین روزه فقط در سه روز آخر رمضان واجب بود و در روز چهارم افطار میكردند و عید فطرشان دومین روز شوال بود. به جاى روزه ماه رمضان، همه هفته روزهاى چهارشنبه تا ظهر و تمام پنجشنبهها، روزه واجب بود و متخلفان میبایست سه تا پنج گاو نر كفاره میدادند كه این كفارهها به حامیم و خاندانش میرسید (بكرى، همانجا؛ قس ابنقاضى، قسم 1، ص 81؛ سلاوى، همانجا؛ د.اسلام، همانجا). حج نیز ساقط شد. خوردن تخم تمام پرندگان و سر هر حیوانى تحریم گردید، ولى خوردن ماهى، مشروط به تذكیه (ذبح شرعى) حلال شمرده شد. بهرغم حرام بودن گوشت خوك در اسلام، حامیم خوردن خوكِ ماده را جایز میدانست و میگفت كه اسلامِ محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم فقط خوردن خوكِ نر را تحریم كرده است. در مجموع، دین حامیم التقاطى از اسلام و عقاید و آداب و رسوم بربرها بود (د.اسلام، همانجا).
در 315 عبدالرحمان ناصر، حاكم اموى اندلس، لشكرى را به جنگ حامیم فرستاد. لشكریان، حامیم و پیروانش را در قصر مصموده، در حوالى طنجه، كشتند و سر حامیم را به قرطبه نزد عبدالرحمان فرستادند (بكرى، ج 2، ص 777؛ ابنخلدون، همانجا؛ سلاوى، ج 1، ص 193). دین حامیم با قتل او نابود نشد، اما به نظر نمیرسد كه پس از قرن چهارم ادامه یافته باشد (د.اسلام، همانجا).
منابع : (1) ابنابیزرع، الأنیس المطرب بروض القرطاس فى اخبار ملوك المغرب و تاریخ مدینة فاس، رباط 1972؛ (2) ابنخلدون؛ (3) ابنعذارى، البیان المغرب فى اخبار الاندلس و المغرب، ج 1، چاپ ژ. س. كولن و ا.لوى ـ پرووانسال، بیروت 1983؛ (4) ابنقاضى، جذوة الاقتباس فى ذكر من حَلَّ من الاعلام مدینة فاس، رباط 1973ـ 1974؛ (5) عبداللّهبن عبدالعزیز بكرى، كتاب المسالك و الممالك، چاپ ادریان فان لیوفن و اندرى فرى، تونس 1992؛ (6) آلفرد بل، الفرق الاسلامیة فى الشمال الافریقى من الفتح العربى حتى الیوم، ترجمه عن الفرنسیة عبدالرحمان بدوى، بیروت 1987؛ (7) عبدالعزیز ثعالبى، تاریخ شمال افریقیا من الفتح الاسلامى الى نهایة الدولة الأغلبیة، چاپ احمدبن میلاد و محمد ادریس، بیروت 1407/1987؛ (8) سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربى، اسكندریة 1979ـ1990؛ (9) احمد سلاوى، كتاب الاستقصالأخبار دول المغرب الاقصى، چاپ جعفر ناصرى و محمد ناصرى، دارالبیضاء 1954ـ1956؛
(10) EI2, s.v. "Ha-Mim" (by R. Le Tourneau), Encyclopaedia of religion and ethics, ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. "Berbers and N. Africa" (by Rene Basset); (11) Georges Marcais, La Berberie musulmane et l'Orient au moyen age, Paris 1946.