responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5645

 

حاجب‌الدوله ، لقب دو تن از رجال مشهور قاجار.

1) حاجى علی‌خان حاجب‌الدوله، از امراى دربار محمدشاه و ناصرالدین‌شاه. پدرش حسین نام داشت و از ملازمان عباس‌میرزا* بود. اعتمادالسلطنه، فرزند حاجی‌علی‌خان (1367ـ 1368ش، ج 3، ص1580ـ1582)، از قول برادر خود ادیب‌الملك، نسب پدرشان را به جوچى، پسر چنگیز، رسانده است. تاریخ تولد او به درستى روشن نیست. احتمالا در حدود 1222 به دنیا آمده، زیرا هنگام مرگش در 1285، بیش از 63سال داشته است (رجوع کنید به همان، ج 3، ص1580). حاجی‌علی‌خان در ده سالگى به غلام بچگى مخصوص محمدمیرزا و سپس پیشخدمتى وى منصوب گردید و دو سال بعد، صندوقدار او شد. چون محمدمیرزا به سلطنت رسید، حاجی‌علی‌خان منصب خوانسالارى (رجوع کنید به خوانسالار*) و لقبِ خانى گرفت. همچنین حكومت كاشان و بلوكات به او واگذار شد (همان، ج 3، ص 1582ـ1583).

در 1261، به شكایت یكى از زنان محمدشاه، مجازات و اموالش مصادره شد (بامداد، ج 2، ص 374) و با وساطت حاجی‌میرزا آقاسى، از مرگ نجات یافت و پس از یك سال از زندان آزاد و به عتبات عالیات تبعید گردید (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 558؛ بامداد، ج 2، ص 374ـ375). علی‌خان سپس با حمایت مادر شاه به ایران بازگشت و در تبریز، نزد ناصرالدین‌میرزا و مادرش مهدعلیا، ساكن شد و تحت حمایت مهدعلیا قرار گرفت (اعتمادالسلطنه، 1367ـ1368ش، ج 3، ص 1583).

در آغازِ حكومت ناصرالدین‌شاه، امیركبیر حاجی‌علی‌خان را به فراش‌باشیگرى منصوب كرد و احتمالا، او از همان زمان لقب حاجب‌الدوله نیز گرفت (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 968، 1583؛ معیرالممالك، ص 65). اقبال آشتیانى بر آن است كه علت حمایت امیركبیر از علی‌خان و دادن لقب حاجب‌الدوله به وى، نقش علی‌خان در آرام كردن شورش افواج آذربایجانى مقیم تهران بوده است (عباس‌میرزا قاجار، مقدمه، ص 19ـ 2). حاجب‌الدوله فراشهاى دولتى را، با نشان‌دار كردن كلاه و اسلحه و لباسشان، از فراشهاى معمولى متمایز كرد؛ ایجاد فراش سواره نیز از ابتكارات اوست (اعتمادالسلطنه، 1367ـ1368ش، ج 3، ص 1585، به نقل از ادیب‌الملك).

در 1267، اداره و اختیار كلیه عمارات دیوانى به حاجى علی‌خان حاجب‌الدوله داده شد. در همین دوره، اداره امور باغها، مهمانخانه، معمارخانه، سرایدارخانه و خیاط‌خانه دولتى، امور تشریفات سفیران دولتهاى خارجى، محصِّلى وجوهات خزانه اندرون و حكومت ناحیه خوار هم به او واگذار شد (همان، ج 2، ص 1057، ج 3، ص 1583، به نقل از ادیب‌الملك). در 1268، در ماجراى اقدام بابیه براى ترور ناصرالدین‌شاه و دستگیرى بسیارى از آنان، حاجب‌الدوله حدود هشتاد نفر از ایشان را مجازات كرد، از جمله گوش شیخ‌على ترشیزى، از پیروان باب* و از عاملان اصلى ترور، را با چاقو برید و سپس اعدامش كرد (سپهر، ج 3، ص 1187ـ 1188، 1190؛ اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368ش، ج 3، ص 1584، به نقل از ادیب‌الملك؛ بامداد، ج 2، ص 384).

در همان سال، پس از عزل امیركبیر از صدارت، حاجب‌الدوله مأمور كشتن او شد و شبانه به سوى باغ فین كاشان رفت (هدایت، ص 54؛ نیز رجوع کنید به گوبینو، ص 142ـ143). امیركبیر بر آن بود كه حاجب‌الدوله در تغییر نظرشاه نسبت به او دخیل بوده است (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 82). به دستور حاجب‌الدوله رگهاى دست امیركبیر را در حمام فین كاشان نیشتر زدند (خورموجى، ص 105؛ آدمیت، ص 493ـ 496؛ نیز رجوع کنید به شیل، ص 226). حاجب‌الدوله در نامه‌اى نوشته كه این كار نشانه «غیرت ملى و نمك‌خوارگى» اوست و به منظور مقابله با امیر، كه خود را «به دولت كفر بسته بود»، به آن مبادرت كرده و از بدنامى متعاقبش نیز نهراسیده است (محبوبى اردكانى، ص 473). به پاداش قتل امیركبیر، میرزاآقاخان نورى* صدراعظم از كنت دو گوبینو تقاضا كرد نشان درجه دوم لژیون دونور از سوى دولت فرانسه به حاجب‌الدوله داده شود (رجوع کنید به گوبینو، ص 129، 137). از مناسبات بسیار حسنه حاجب‌الدوله و رالینسون، وزیرمختار بریتانیا در ایران، نیز گزارشى وجود دارد (رجوع کنید به امین‌الدوله غفارى، قسمت 1، ص 369).

پس از آنكه میرزاآقاخان نورى در 1275 از صدارت عزل و تبعید شد، حاجب‌الدوله نیز به اتهام تصرف اموال دولتى و همكارى با میرزاآقاخان، از كلیه مناصبش عزل و به گلپایگان تبعید گردید (اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 243؛ بامداد، ج 4، ص 374ـ375، 378، پانویس 1). وى پس از حدود یك سال، با وساطت مهدعلیا، عفو شد و این‌بار لقب ضیاءالملك گرفت و به حكومت خوزستان (در قدیم: عربستان) منصوب گردید (خورموجى، ص240؛ اعتمادالسلطنه، 1367ـ1368ش، ج 2، ص 1313، 1328؛ بامداد، ج 2، ص 377ـ378). در 1276، حكومت لرستان را نیز به ضیاءالملك دادند (اعتمادالسلطنه، 1367ـ1368ش، ج 2، ص 1097، 1345، 1347ـ1348). از اقدامات مهم ضیاءالملك در خوزستان این بود كه به دستور او، تخم نیشكر را از گیلان آوردند و در یكى از روستاهاى شوشتر كاشتند؛ ازاین‌رو، وى پیشگام كاشت نیشكر در خوزستان بوده است (همان، ج 1، ص 693).

در 1278، ضیاءالملك به علت بیمارى از حكومت خوزستان و لرستان عزل شد و به تهران آمد و از اعضاى دارالشورا و سپس وزیر عدلیه گردید و پسر بزرگش، عبدالعلی‌خان ادیب‌الملك، معاون وى در وزارت عدلیه شد (همو، 1363ش، ص40). در 1279، حاجی‌علی‌خان به پاس خدماتش در وزارت عدلیه، به جناب و اعتمادالسلطنه ملقب گردید (همو، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1849؛ همو، 1367ـ 1368ش، ج 3، ص 1418). در 1282، وى از وزارت عدلیه عزل و به وزارت موقوفات و وظایف منصوب شد. سال بعد، حكومت همدان نیز به او واگذار گردید (همو، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1874، 1885).

حاجى علی‌خان، در امور عمرانى كوشا بود. از جمله احداث تیمچه‌اى در بازار تهران كه به نام خود وى معروف است (رجوع کنید به بازار*). تعمیر و تذهیب گنبد حرم حضرت عبدالعظیم و توسعه و تزیین صحن و درها و حجرات آن نیز از دیگر اقدامات عمرانى وى بود (براى اطلاع بیشتر از اقدامات عمرانى او رجوع کنید به همو، 1367ـ1368ش، ج 2، ص 1153ـ 1154، ج 3، ص 1585 به نقل از ادیب‌الملك، ج 4، ص 2307 و جاهاى دیگر؛ همو، 1363ش، ص 84، 86ـ87، 89 و جاهاى دیگر).

وى در آخر ربیع‌الاول 1285 درگذشت و در حرم حضرت معصومه سلام‌اللّه‌علیها در قم، دفن گردید. از او سه پسر و یك دختر باقى ماند كه پسران او، عبارت بودند از: عبدالعلی‌خان ادیب‌الملك، عبدالحسین‌خان (سرهنگ فوج خلخال)، و محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله (اعتمادالسلطنه؛ همو، 1367ـ 1368ش، ج 3، ص1580، 1585، به نقل از ادیب‌الملك).

2) مصطفی‌خان حاجب‌الدوله، پسر محمدرضاخان دولّو قاجار و نوه حاجى محمدباقرخان (بیگلربیگى تهران). از تاریخ تولد و اوان زندگى او اطلاعى در دست نیست. وى در زمان ولایتعهدى مظفرالدین میرزا، فراش‌باشى او در تبریز و نیز حاكم خانمرود و بدوستان در ارسباران بود. در محرّم 1314، در اوایل حكومت مظفرالدین‌شاه، منصب فراش‌باشیگرى و لقب حاجب‌الدوله گرفت (نظام‌السلطنه مافى، ج 1، ص 229، 233ـ234؛ ظهیرالدوله، ج 1، ص 41؛ افضل‌الملك، ص 30، 79؛ بامداد، ج 5، ص 292) و صد فراش تُرك تحت امر او بودند (نظام‌السلطنه مافى، ج 1، ص 237).

از آغاز مشروطه‌خواهى، حاجب‌الدوله و امیربهادر (رئیس كشیك‌خانه) و نصرالسلطنه (فرمانده كل قشون پایتخت)، در اتحاد با عین‌الدوله (صدراعظم)، از مخالفان سرسخت مشروطه شدند؛ از این‌رو، حتى گروههایى كوشیدند براى اخراج حاجب‌الدوله، امیربهادر و نصرالسلطنه از ایران، از علما فتوا بگیرند تا مانع عمده‌اى از پیش روى مشروطه‌خواهان برداشته شود (رجوع کنید به ناظم‌الاسلام كرمانى، بخش 1، ج 1، ص 600؛ دولت‌آبادى، ج2، ص42، 52ـ53، 81ـ82؛ كسروى، ص123). در زمان تحصن مشروطه‌خواهان در سفارت بریتانیا نیز درخواست تبعید آنان مطرح شد (معاصر، ج 1، ص 121، به نقل از تلگرام شماره 226 از ایولین گرانت داف به سر ادوارد گرى، قلهك، 11 سپتامبر 1906).

در تمام دوره یازده ساله حكومت مظفرالدین‌شاه (1313ـ 1324) مصطفی‌خان، حاجب‌الدوله ماند و به ثروت فراوانى رسید كه از جمله املاك او منطقه نازی‌آباد تهران بود (بامداد، ج 5، ص 293). وى در دوره محمدعلى شاه به امیرمعظم ملقب شد (رجوع کنید به سالور، ج 3، ص2030، 2033، 2095؛ كتاب نارنجى، ج 1، ص 176؛ قس بامداد، ج 5، ص 293، كه اعطاى لقب امیرمعظم به مصطفی‌خان را به دوره پادشاهى احمدشاه نسبت داده است).

مصطفی‌خان در دوره محمدعلی‌شاه نیز از مخالفان سرسخت مشروطه بود (دولت‌آبادى، ج2، ص104). محمدعلى شاه در محرّم 1325، كه به جانش سوءقصد شد، ظفرالسلطنه (حاكم تهران و متمایل به مشروطه‌خواهان) را عزل و مصطفی‌خان را جانشین وى كرد. به‌دستور مصطفی‌خان و رضا بالا (رئیس نظمیه)، جمعى به سركردگى حیدرخان عمواوغلى*، به اتهام دست داشتن در آن واقعه، دستگیر و زندانى شدند و مصطفی‌خان شخصآ به استنطاق ایشان پرداخت. در پى اعتراض گروهى از مردم در مقابل مجلس شورا، شاه مجبور شد با تشكیل مجلسى از هیئت دولت و رؤساى ملّیون و گروهى از وكلاى مجلس موافقت كند. در این مجلس، مصطفی‌خان و رضا بالا مجرم تشخیص داده شده و عزل گردیدند (همان، ج 2، ص 199ـ200، 205ـ206؛ ملكزاده، ج3، ص 642ـ 643؛ تفرشى حسینى، ص 80ـ82)، به روایتى، بی‌تقصیرى مصطفی‌خان اثبات شد، ولى او شخصآ استعفا كرد (رجوع کنید به سالور، ج 3، ص 2030، 2033).

نام مصطفی‌خان در زمره اعضاى انجمنى مخفى، كه براى مشورت در كارهاى دولتى تشكیل شده بود، به چشم می‌خورد (رجوع کنید به ناظم‌الاسلام كرمانى، بخش 2، ج 4، ص 197ـ 198، پانویس 2). در 1326، مصطفی‌خان دوباره به حكومت تهران گمارده شد. وى به سبب اقدامات سخت و صریحش علیه مشروطه‌خواهان، به «دژخیم باغ‌شاه» معروف گشت (ملكزاده، ج 3، ص 642، 659؛ تفرشى حسینى، ص 90).

با خلع محمدعلی‌شاه از سلطنت در 1327، شاه به همراه چند تن از درباریان، به سفارت روسیه پناهنده شد (تفرشى حسینى، ص220). نام حاجب‌الدوله نیز در میان آنان ذكر شده است، اما معلوم نیست منظور مصطفی‌خان، حاجب‌الدوله مظفرالدین‌شاه، بوده است یا قهرمان‌خان، حاجب‌الدوله محمدعلى شاه (رجوع کنید به همان، ص 90). چند سال بعد نیز نام حاجب‌الدوله در زمره همراهان شاه مخلوع ذكر شده است كه از راه قزوین و رشت، خود را به تبریز رساندند (كتاب آبى ج 8، ص 1928)، اما این خبر هم ابهام دارد زیرا ظاهرآ مصطفی‌خان حاجب‌الدوله از ایران خارج نشده و كوشیده بود در حكومت مشروطه شغلى بیابد، اما موفق نشده بود (سالور، ج 4، ص 2854).

در هر حال، مصطفی‌خان در سالهاى 1328 و 1329 عقاید مشروطه‌خواهانه ابراز داشته و مصدر امورى بوده است (رجوع کنید به (روزنامه) مجلس، سال 4، ش 39، ص 3، ش 121، ص 2). از ادامه زندگى و تاریخ فوت او اطلاعى نیست.


منابع :
(1) فریدون آدمیت، امیركبیر و ایران، تهران 1354ش؛
(2) محمدحسن‌بن على اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعیل رضوانى، تهران 1363ـ1367ش؛
(3) همو، خلسه مشهور به خواب‌نامه، چاپ محمود كتیرائى، تهران 1357ش؛
(4) همو، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران 1350ش؛
(5) همو، صدرالتواریخ، چاپ محمد مشیرى، تهران 1357ش؛
(6) همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران : اساطیر، 1363ش؛
(7) همو، مرآةالبلدان، چاپ عبدالحسین نوائى و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ1368ش؛
(8) غلامحسین افضل‌الملك، افضل‌التواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران 1361ش؛
(9) فرخ‌بن مهدى امین‌الدوله غفارى، مجموعه اسناد و مدارك فرخ‌خان امین‌الدوله، قسمت 1، چاپ كریم اصفهانیان و قدرت‌اللّه روشنى (زعفرانلو)، تهران 1346ش؛
(10) مهدى بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1347ـ1351ش؛
(11) احمد تفرشى حسینى، روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، چاپ ایرج افشار، تهران 1351ش؛
(12) محمدجعفربن محمدعلى خورموجى، حقایق الاخبار ناصرى، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1363ش؛
(13) یحیى دولت‌آبادى، حیات یحیى، تهران 1362ش؛
(14) (روزنامه) مجلس، سال 4، ش 39، 14 ذیحجه 1328، ش 121، 18 رجب 1329؛
(15) قهرمان میرزا سالور، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران 1374ـ1377ش؛
(16) محمدتقی‌بن محمدعلى سپهر، ناسخ‌التواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید كیانفر، تهران 1377ش؛
(17) مرى لئونورا شیل (وولف)، خاطرات لیدى شیل: همسر وزیرمختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران 1362ش؛
(18) علی‌بن محمدناصر ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، ج 1، چاپ ایرج افشار، تهران 1367ش؛
(19) عباس میرزا قاجار (ملك‌آرا)، شرح‌حال عباس‌میرزا ملك آراء: برادر ناصرالدین شاه، چاپ عبدالحسین نوائى، تهران 1361ش؛
(20) كتاب‌آبى: گزارشهاى محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، چاپ احمدبشیرى، تهران: نشرنو، 1362ـ1369ش؛
(21) كتاب نارنجى: گزارش‌هاى سیاسى وزارت امورخارجه روسیه تزارى درباره انقلاب مشروطه ایران، ج 1، ترجمه حسین قاسمیان، چاپ احمد بشیرى، تهران: نشرنور، 1367ش؛
(22) احمد كسروى، تاریخ مشروطه ایران، تهران 1363ش؛
(23) ژوزف آرتور گوبینو، گزارشهاى سیاسى كنت دوگوبینو از ایران، گردآورى آدریان دوریس هی‌تیه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تهران1370ش؛
(24) حسین محبوبى اردكانى، تعلیقات حسین محبوبى اردكانى بر المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 2، تهران: اساطیر، 1368ش؛
(25) حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران1352ـ1353ش؛
(26) دوستعلى معیرالممالك، یادداشتهایی‌از زندگانى خصوصى ناصرالدین شاه، تهران 1362ش؛
(27) مهدى ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران 1371ش؛
(28) محمدبن على ناظم‌الاسلام كرمانى، تاریخ بیدارى ایرانیان، چاپ علی‌اكبر سعیدى سیرجانى، تهران 1362ش؛
(29) حسین قلى نظام‌السلطنه مافى، خاطرات و اسناد حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه مافى، چاپ معصومه مافى و دیگران، تهران 1362ش؛
(30) مهدیقلى هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1363ش.

/ میترا مهرآبادى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5645
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست