حاتِم طائی بن عبداللّه بن سعد ، شاعر دوره جاهلى عرب و مظهر بخشندگى. نسب حاتم به طَىّءبن اُدَد از دودمان یعْرُب*بن قَحْطان از یمن میرسد (رجوع کنید به ابنحبیب، 1361، ص 145؛ ابنقتیبه، المعارف، ص 104؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 363). برخى گفتهاند كه پدر حاتم، به دلیل بخششهاى فراوان پسرش، او را ترك گفت و برخى دیگر برآناند حاتم در كودكى پدرش را از دست داد و پدربزرگش، سعد، او را بزرگ كرد. بخششهاى حاتم، خشم پدربزرگش را نیز برانگیخت و از اینرو، حاتم وى را ترك كرد (رجوع کنید به ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، ج 1، ص 241ـ242؛ قالى، كتاب ذیل الاَمالى و النوادر، ص 152ـ153؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 366ـ368). مادر حاتم (فرزند عفیف) از بخشندگان قبیله طىّ* بود. نام او را عِنَبَه، غُنَیه (غَنِیه)، عُتْبَه، عَتَب و عَنْتَره گفتهاند و در بخشش او داستانى ذكر كرده و ابیاتى نیز از او آوردهاند (رجوع کنید به ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، ج 1، ص 241ـ242؛ قالى، كتاب ذیل الامالى و النوادر، ص 23؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 365؛ تنوخى، ص 70ـ71؛ ابنكثیر، ج 2، ص 216؛ فرّوخ، ج 1، ص 186). به گفته میدانى (ج 1، ص 327) و رشیدالدین وطواط (ص 66)، به باور طایفه حاتم وى بخشش را از مادرش به ارث برده است. تاریخ ولادت حاتم دانسته نیست، ولى وى در نیمه دوم سده ششم میلادى میزیسته است (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). كنیههاى حاتم به سبب دو فرزندش، سَفّانه و عَدِى، ابوسفّانه و ابوعدى بود (ابنحبیب، 1422، ص 58؛ جاحظ، 1388، ج 1، ص 383؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 363). كنیه ابوجَعْد یا ابوجَعْر را نیز براى او ذكر كردهاند (رجوع کنید به زبیربن بكّار، ص 408؛ مسعودى، ج 2، ص 298؛ ابنكثیر، ج 2، ص 217). شهرت عمده حاتم به بخشش اوست تا بدانجا كه در مثل گفتهاند : «اَجْوَدُ مِنْ حاتم» (بخشندهتر از حاتم؛ میدانى، ج 1، ص 326). هر چند نام كعببن مامَه و هَرِمبن سِنان نیز در دوره جاهلیت به عنوان بخشنده آمده (رجوع کنید به ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، ج 1، ص 241؛ ابنعبدربّه، ج 1، ص 233) و حتى جاحظ (متوفى 255؛ 1388، ج 2، ص 107) كعب را بخشندهتر از حاتم دانسته، ولى شهرت حاتم و حكایتهاى بخشش او بیش از دیگران است و به گفته ابنعبدربّه (متوفى 328؛ همانجا)، فقط بخشش حاتم مَثَل گشته است (قس میدانى، ج 1، ص 327، كه مَثَلِ «اَجْوَدُ مِنْ كعببن مامة» را نیز آورده است). گاه به حاتم طائى، بهطور مطلق «جوادالعرب» نیز گفته شده است (رجوع کنید به مبرّد، 1936، ج 1، ص 199).
ابنكلبى (متوفى 204) و ابناَعرابى (متوفى 231) اوصافى از بخشش، جوانمردى، شخصیت و اخلاق نكوى حاتم نقل كردهاند و جالب توجه آنكه ابناعرابى شعر و بخشش حاتم را مانند هم دانسته است (رجوع کنید به ابنقتیبه، كتاب عیونالاخبار، ج 1، جزء3، ص 336؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 366). بخششهاى حاتم طائى را به زمان زندگى وى محدود نكردهاند؛ طایفه طىّ معتقد بودند هر كس بر سر قبر حاتم حاضر شود به نحوى اِطعام میشود. در اینباره حكایت و ابیاتى نیز نقل كردهاند (رجوع کنید به زبیربن بكّار، ص 408ـ411؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 374ـ375؛ مسعودى، ج 2، ص 299؛ ابنعساكر، ج 11، ص 378؛ قزوینى، ص 77). در داستانهاى هزار و یك شب (ج 1، ص 800ـ801) نیز این مطلب به تفصیل آمده است.
بسیارى از حكایتهاى بخشش حاتم طائى ساختگى یا دستكم مبالغهآمیز است و برخى به این مطلب تصریح كردهاند (از جمله زیدان، ج 1، جزء1، ص 126؛ نیكلسون، ص 85). به گفته فاخورى (ص 223)، در حكایتهاى حاتم، حقیقت و اسطوره به هم آمیخته است. از كاملترین منابعى كه اخبار و اشعار حاتم در آن گرد آمده، الاَخْبار المُوَفَّقیات زبیربن بكّار (ص 403ـ461) و كتاب الاغانى ابوالفرج اصفهانى (ج 17، ص 362ـ397) است. الاغانى شامل روایتهاى مُفَضَّل ضَبّى، محمدبن سائب كلبى، ابوعَمْرو شَیبانى، ابناعرابى و ابنسِكّیت است (سزگین، ج 2، جزء2، ص 177؛ براى نمونه رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 363، 369).
نام حاتم طائى از دیرباز تاكنون مظهرى براى كرم و فتوت بوده است. در اصطلاح ادبیات عرب، به وى «فتى» اطلاق میشد، به دلیل وجود دو صفت بارز در او: مهماننوازى (بخشندگى) و شجاعت (جنگاورى)، تا جایى كه گذشت و بزرگوارى او در جنگ، بیشتر اوقات به زیانش تمام میشد (رجوع کنید به ابشیهى، ج 1، ص 251؛ حتى، ص 95؛ تشنر، ص 77).
یك دسته از كسانى كه از بخششهاى حاتم طائى برخوردار شدند شاعرانى همچون حُطَیئَه*، عبیدبن اَبرَص*، بِشربن ابیخازِم* و نابغه ذُبیانى* بودند كه در سرودههاى خود از بخشش حاتم یاد كرده و آن را ستودهاند (رجوع کنید به زبیربن بكّار، ص 413ـ 414؛ ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، ج 1، ص 241ـ 242؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 366ـ367).
حاتم با نُعْمانبن مُنذِر حاكم حیره*، و شاعران دربار آنجا، از جمله عبیدبن ابرص و قَیسبن خُفاف، ارتباط داشته و در برخى از سرودههاى خود به آن اشاره كرده است (رجوع کنید به ابنقتیبه، كتاب عیونالاخبار، ج 2، جزء4، ص 23ـ24؛ ابنعساكر، ج 11، ص 367ـ 368؛ ابنكثیر، ج 2، ص 216؛ بلاشر، ج2، ص 267؛ قس دیوان حاتم طائى، كه این ابیات را ندارد).
حاتمطائى یك یا چندبار نیز در جنگها به اسارت گرفته شد (براى تعداد اسارتها و چگونگى آنها رجوع کنید به ابنكلبى، ج 1، ص 510؛ جاحظ، 1388، ج 1، ص 383؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 391). قبیله حاتمطائى مسیحى بودند ولى حاتم، مسیحیت را نپذیرفت (د. ا. د. ترك، ذیل مادّه؛ سركیس، ج 1، ستون 730؛ قس شیخو، قسم 1، ص 98ـ134، كه شرححال حاتم طائى را جزء شاعران مسیحى پیش از اسلام آورده است). آنچه در اشعار منسوب به حاتم عجیب به نظر میرسد سوگند به «بیتاللّه» و خدایى است كه غیب میداند و استخوانهاى پوسیده را زنده میگرداند (رجوع کنید به حاتمطائى، ص 86، 88).
شعر حاتم را نكو، بلیغ و با تركیباتى سهل معرفى كرده و او را شاعرى فحل دانستهاند (رجوع کنید به ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، ج 1، ص 241؛ ابننُباته، ص 117؛ آلوسى، ج 1، ص 75؛ فرّوخ، ج 1، ص 187). این سرودهها قصیدههاى كوتاه و قطعاتى بیشتر درباره فضائل اخلاقى، بهویژه بخشندگى و مهماننوازى، و بیانگر شخصیت سراینده آنها هستند و اینكه ثروت، ارزشى ندارد مگر آنكه در راههاى انسانى بذل شود. در این سرودهها نشانههاى زندگى دشوار دوره جاهلى و سهولت زندگى متمدنانه به چشم میخورد (فاخورى، ص 224؛ >دایرةالمعارف ادبیات عربى<، ذیل مادّه). موضوعات شعرى حاتم، فخر و حماسه، و نیز مضامین حِكْمى است (فرّوخ، همانجا). ابنحبیب (متوفى 245؛ 1361، ص 241) بیتى از حاتم، در ارزش اجتناب از شراب و گناه، نقل كرده است (قس دیوان حاتم طائى، كه این بیت را ندارد). برخى برآناند كه اشعار منسوب به حاتم برساخته مقلدان حاتماند (رجوع کنید به بروكلمان، ج 1، ص 111؛ بلاشر، همانجا) و چون درباره بخشش بوده به حاتم طائى منسوب گشتهاند (نالینو، ص 79). سرودههاى حاتم طائى فراوان بوده است. مَرزُبانى (متوفى 384) اشعار او را در حدود دویست برگ، به روایت ابنكلبى، گردآورده بوده است (ابنندیم، ص 148؛ یاقوت حموى، 1993، ج 6، ص 2583؛ سزگین، همانجا) و آنچه در دیوان وى موجود است، فقط بخشى از سرودههاى اوست (آلوسى، همانجا). دیوان وى كمتر از چهارصد بیت دارد. برخى واژگان فارسى نیز در اشعارش به چشم میخورد (رجوع کنید به د. ایرانیكا، ذیل مادّه؛ آذرنوش، ص 125؛ براى نمونه رجوع کنید به حاتمطائى، ص 39، واژه «جُناح»). نام برخى از ادوات كتابت در دوره جاهلیت، نظیر رَقّ (پوست نازكى كه بر آن مینویسند)، نیز در شعر حاتم طائى به كار رفته است (اسد، ص 77ـ78؛ براى نمونه رجوع کنید به حاتمطائى، ص 79) كه نشان میدهد حاتم با اینگونه ادوات سر و كار داشته است.
برخى راویان شعر حاتم از قبیله او و برخى از دیگر قبایل بودند. یكى از راویان شعر او، بِلالبن ابیبُرْدَه (متوفى ح 126؛ رجوع کنید به اشعرى*، ابوبرده) بوده است (رجوع کنید به ابنسلام جُمَحى، ص 483؛ سزگین، همانجا). دیوان حاتم طائى در اندلس نیز روایت میشد (رجوع کنید به اشبیلى، ص 398). دیوان وى به صورتهاى گوناگون در بیروت، قاهره، لاهور، لندن و لایپزیگ چاپ شده است، گاه به همراه اخبار و حكایتهاى حاتم و گاه در یك مجموعه همراه با دیوان اشعار دیگر شاعران (رجوع کنید به سركیس، ج 1، ستون 730؛ بروكلمان، ج 1، ص 111ـ112، 213؛ واندایك، ص 34، 36؛ فرّوخ، ج 1، ص 188ـ189). اشعار حاتم به انگلیسى نیز ترجمه شده است (رجوع کنید به د. ایرانیكا، همانجا).
شعرهاى او در بسیارى از مجموعههاى شعرى و ادبى عرب دیده میشود. ابوتمّام (متوفى 231) در چند باب دیوان الحماسة، سرودههاى حاتم را آورده است (براى نمونه رجوع کنید به ابوتمّام، ص 341ـ342، 547ـ548، 563ـ564). ابنشجرى (متوفى 542؛ ص 43ـ54) قصیده 41 بیتى حاتم را نقل و شرح كرده است (نیز رجوع کنید به ابننُباته، ص 117ـ119). مُبَرَّد (متوفى 285؛ 1936، ج 1، ص 198، 200، 328)، ضمن نقل حكایتى از حاتم طائى و بیتى از فرزدق* درباره او، دو بیت از سرودههاى حاتم را آورده است، ابنعبدربّه اندلسى بسیارى از حكایتها و سرودههاى حاتم را در العقدالفرید آورده است (براى نمونه رجوع کنید به ج 7، ص 154، 177، 275). در بسیارى از مجموعههاى ادبى نیز حكایتها و سرودههاى حاتم مضبوط است (براى نمونه رجوع کنید به زجاجى، ص 92، 106ـ109؛ ابن عبدالبرّ، قسم 1، ج 1، ص 197، 234، 297؛ نویرى، ج 3، ص 208ـ210؛ ابشیهى، ج 1، ص 249ـ251). در مجموعههاى دینى و اخلاقى به سرودههاى حاتم استشهاد شده است. امام باقر و امام صادق علیهماالسلام سرودهاى از حاتم را شاهد آوردهاند (رجوع کنید به كلینى، ج2، ص 149، ج 4، ص 21؛ براى دیگر مباحث و مجموعههاى اخلاقى رجوع کنید به بیهقى، ص188ـ190؛ ماوردى، ص307؛ ابنعساكر، ج 11، ص 373). در مسائل صرفى و نحوى نیز سرودههاى حاتم به عنوان شاهد ذكر شده است (رجوع کنید به سیبویه، ج 1، ص 367ـ368، ج 4، ص 71؛ نحّاس، قسم 1، ص 108، پانویس 102؛ رضیالدین استرآبادى، ج 2، ص 294). سرودههاى حاتم از حیث مباحث لغوى نیز مهم بوده است و از آنها شواهد لغوى ذكر كردهاند (رجوع کنید به ابوعُبَید، ج 1، جزء1، ص 248، ج 2، جزء3، ص 989؛ جاحظ، 1388، ج 6، ص 189؛ قالى، كتابالاَمالى، ج2، ص282؛ ابوریحان بیرونى، ص 110). برخى از سرودههاى حاتم مَثَل شده (رجوع کنید به ثعالبى، 1381، ص 55؛ نویرى، ج 3، ص 67؛ آلوسى، ج 3، ص 115) كه به گفته ثعالبى (1381، ص 45) این نمونهها از بهترین سرودههاى دوره جاهلیتاند. برخى از گفتههاى حاتم نیز مَثَل شده است (رجوع کنید به مبرّد، 1375، ص 41ـ42؛ میدانى، ج 2، ص 104، ج 3، ص 134؛ ابنعساكر، ج 11، ص 369). حاتم طائى را خطیب نیز دانستهاند (فاخورى، ص 142، پانویس 1؛ قس منابع كهن مذكور در مقاله كه به این مطلب اشارهاى نكردهاند) و جملات حكمتآمیز وى نیز در منابع ذكر شده است (براى نمونه رجوع کنید به جاحظ، 1367، ج 2، ص 145؛ ابنقتیبه، كتاب عیونالاخبار، ج 2، جزء5، ص 178، ج 2، جزء4، ص 8؛ قالى، كتاب ذیل الامالى و النوادر، ص 27؛ ابنعساكر، ج 11، ص 363، 377). از سرودههاى حاتم طائى اخذ و اقتباسهایى صورت گرفته است (براى نمونه رجوع کنید به ابنقتیبه، الشعر والشعراء، ج 1، ص 248؛ ابنعبدربّه، ج 5، ص 367ـ368). انورى (ج 2، ص 717) و سعدى (1363ش، ص 90، بیت 1407) برخى از سرودههاى او (رجوع کنید به حاتمطائى، ص 50، 59) را به نظم فارسى ترجمه كردهاند.
حاتم طائى دو بار ازدواج كرد: یك بار با زنى به نام نَوار، كه بنابر مشهور، هر سه فرزند حاتم، عدى و عبداللّه و سفّانه، از او بودهاند و در سرودههاى حاتم نیز نام نوار آمده است (رجوع کنید به ابنقتیبه، الشعر والشعراء،ج 1، ص 244، 248؛ ابنعبدربّه، ج 1، ص 234؛ ابنعساكر، ج 11، ص 363؛ نیز رجوع کنید به حاتمطائى، ص 70، 73). حاتم پس از مرگ همسرش با ماویه، دختر عَفْزَر، شاهزاده یمنى، در شام ازدواج كرد. نام ماویه (یا ماریه رجوع کنید به رشیدالدین وطواط، ص 65) نیز در سرودههاى حاتم آمده است (نیز رجوع کنید به منوچهرى، ص94). برخى منابع برآناند كه عدیبن حاتم زاده ماویه بوده است (رجوع کنید به ابنقتیبه، الشعر والشعراء، ج 1، ص244ـ247؛ زجاجى، ص106ـ109؛ قالى، كتاب ذیل الامالى و النوادر، ص 154ـ155؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 380ـ 386؛ تنوخى، ص 71ـ72؛ ابنعساكر، ج 11، ص 357).
حاتمطائى پیش از اسلام از دنیا رفت. درباره تاریخ وفات او اختلاف وجود دارد. بیشتر منابع، 578 میلادى، یعنى سال هشتم پس از ولادت پیامبر اكرم، را، كه سال درگذشت خسرو انوشیروان نیز بوده است، نوشتهاند (براى نمونه رجوع کنید به دیار بكرى، ج 1، ص 255؛ د. ا. د. ترك، همانجا). برخى منابع سال 605 را ذكر كردهاند (رجوع کنید به شیخو، قسم 1، ص 134؛ فاخورى، ص 223؛ قس جرجى زیدان، ج 1، جزء1، ص :126 506، احتمالا تصحیف 605). فرّوخ (ج 1، ص 187) نیز سال پانزدهم پیش از هجرت، یعنى 607، نوشته و برخى نیز به ذكر نیمه دوم سده ششم میلادى یا آغاز سده هفتم میلادى بسنده كردهاند (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا؛ سزگین، ج 2، جزء2، ص 176).
نوشتهاند گور حاتم در وادى حائل در سرزمین طىّ بوده است (رجوع کنید به یاقوت حموى، 1965، ذیل «تنغة»، «عوارض») و در دو سوى گور او صورتهاى چهار دختر پریشانموى بوده است كه بر سنگ، نقش كرده بودند و در ماتم حاتم شیون میكردند (براى تفصیل رجوع کنید به زبیربن بكّار، ص 408؛ مسعودى، ج 2، ص 297ـ 298؛ تنوخى، ص 73؛ هزار و یك شب، ج 1، ص 800). به گفته پالگریو، اینگور در آن ناحیه معروف بوده است (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا). برخى روایتها و مطالب نیز درباره وضع حاتم در عالم آخرت نقل شده است (رجوع کنید به ابنحنبل، ج 4، ص 258؛ میبدى، ج 4، ص 41ـ42؛ ابنعساكر، ج 11، ص 359ـ362؛ ابنكثیر، ج 2، ص 212ـ213؛ خرقانى، ص 256؛ ماوردى، ص 184؛ نظامالملك، ص 164).
فرزندان حاتم و قبیله طىّ، در سال نهم هجرى اسلام آوردند و پس از وفات پیامبر اكرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، عدى جزء یاران و فرماندهان سپاه حضرت على علیهالسلام گشت (رجوع کنید به ابنهشام، ج 4، ص 224ـ227؛ ابنسعد، ج 1، قسم 2، ص 59ـ 60؛ ابنحبیب، 1361، ص 261؛ دینورى، ص 149، 186). سفّانه نیز از زنان بخشنده عرب بود و گاه میان او و پدرش، حاتم، بر سر بخشش فراوان هر دو، اختلاف پیش میآمد (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 366؛ قالى، كتاب ذیل الامالى و النوادر، ص 23؛ ابشیهى، ج 1، ص 250). داستان اسارت سفّانه به دست سپاه اسلام و آزادیاش به دست رسول خدا به تفصیل در منابع آمده است (براى نمونه رجوع کنید به ابنهشام، ج 4، ص 225ـ226؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 17، ص 364ـ365).
حاتم طائى در ادبیات فارسى و تركى نیز مَثَلِ جوانمردى و بخشندگى است (د. ا. د. ترك، همانجا). در اشعار كهن فارسى و نیز در بسیارى از قصیدهها و مدیحههاى شاعران غزنوى، سخاوت حاتم مطرح و گاه با شجاعت رستم با هم آمده است (رجوع کنید به رودكى، ص 42؛ منوچهرى، ص 231، بیت 2775؛ فخرالدین اسعد گرگانى، ج 1، ص 16؛ ناصر خسرو، ص 92، 458؛ سنایى، 1380ش، ص 382؛ انورى، ج 2، ص 1027). برخى شاعران نیز با توجه به معناى كلمه طىّ (پیچیدن و در نوردیدن) و نام قبیله حاتم و برقرارى آرایه جناس میان این دو، بخشش ممدوح خود را فراتر از بخشش حاتم دانسته و گفتهاند كه بخشش ممدوحان آنان، بخشش حاتم را طى كرده (درنوردیده) است(رجوع کنید به مختارى غزنوى، ص510؛ سنایى، 1329ش، ص 538؛ ادیب صابر، ص 61؛ سوزنى، ص 304؛ ابنیمین، ص 125). مولوى (ج 3، دفتر6، بیت 3018) نیز با افزودن پسوند «كده» به حاتم، از واژه حاتمكده جاى بخشش را اراده كرده است (نیز رجوع کنید به دهخدا، 1377ش، ذیل مادّه). نام حاتم تا مدتهاى طولانى پس از غزنویان به عنوان نمونه و مظهر بخشندگى در نظم و نثر فارسى باقیماند (براى نمونه در متون نثر رجوع کنید به كلیله و دمنه، ص 34؛ لمعةالسراج لحضرة التاج (بختیارنامه)، ص 7؛ سعدى، 1368ص، ص 108، 114؛ تاریخ سیستان، ص 289ـ290؛ خواندمیر، ج 2، ص 144ـ145، 611، ج 3، ص 368؛ براى متون نظم رجوع کنید به مولوى، ج 1، دفتر2؛ بیت 426، ج 3، دفتر6، بیت 3368؛ ابنیمین، ص 25، 42، 328). برخى داستانهاى حاتم طائى نیز به نظم فارسى درآمده است (براى نمونه رجوع کنید به عطار، ص 368؛ سعدى، 1363ش، ص 89ـ 93؛ سلیم تهرانى، ص 613ـ617).
با اینكه شخصیت حاتم طائى در آثار ادبى بسیار محبوب بوده، در هیچ اثر ادبى عربى، وى قهرمان اصلى نیست، ولى در بخشهاى شرقى جهان اسلام، از وى شخصیت بسیار جذابى ترسیم شده است (د. اسلام، همانجا).
در ادبیات فارسى، وى قهرمان داستانى است كه به قصه حاتم طائى، سیاحتنامه، قصه هفت سیر (سؤال) حاتم طائى و حاتمنامه شهره گشته است. در این داستان، میان حاتم طائى و حاتم اَصَم*، تلفیقى صورت گرفته است. بنابراین داستان، جوان عاشقى باید هفت مسئله را براى معشوق خود كشف كند و كشف آن مستلزم سیاحت سراسر دنیاست، و حاتم جوانمردانه به كمك جوان میشتابد و این كشف را انجام میدهد تا وى به وصال معشوق برسد. در این قصه، از جن و جادو و طلسم بسیار نامبرده شده كه متأثر از داستانهاى هزار و یك شب است. دنباله این حكایت، هفت انصاف حاتم طائى نام دارد كه تكملهاى است گستردهتر از خود داستان. بخشهایى از داستان را حیدربخش به اردو ترجمه و در هند چاپ كرده و فربز از روى نسخهاى دیگر، داستان را به انگلیسى ترجمه و در 1830 در لندن به چاپ رسانده است. انسون نیز آن را به انگلیسى ترجمه و در 1962 در امریكا منتشر كرده است (رجوع کنید به د. اسلام؛ د. ایرانیكا، همانجاها؛ اته، ص 216ـ217؛ اسماعیلى، ص 28؛ محمود و عابدى، ص 355ـ356، 366ـ367). این داستان جایگاه حاتم را در ادبیات عامیانه نشان میدهد. گفتنى است كه توفیق داستانهاى مكتوب حاتم بیش از داستانهایى است كه از او بر سر زبانهاست. در یكى از داستانها، حاتم نام زنى است در اصفهان كه به سبب بدخلقى شوهرش از وى جدا میشود و سپس با مردى درویش ازدواج میكند (رجوع کنید به د. ایرانیكا، همانجا).
در امثال فارسى نیز چند مَثَل درباره حاتم وجود دارد (رجوع کنید به دهخدا، 1363ش، ج 2، ص 725، 911، ج 3، ص 1424).
حمدبن ابیسعد دواتى در 560، مجموعه كوچكى را به درخواست حكمران سلجوقى گردآورده كه در آن داستان كوتاهى از حاتم طائى به چشم میخورد (رجوع کنید به فوشهكور، ص 161). كاشفى (متوفى 910؛ ص 174ـ203) داستانها و حكایتهاى مربوط به حاتم را در رساله حاتمیه گردآورده كه بر شهرت حاتم در ادبیات فارسى افزوده است (رجوع کنید به فوشه كور، همانجا). ترجمه تركى آن در 1295/1878 در استانبول، و ترجمه تاتارى آن در 1293/1876 در قازان منتشر شد. چاپهاى گوناگونى از یك ترجمه قصه حاتم به اردو با عنوان آرایش محفل صورت گرفته است و اقتباسى از این قصه به زبان مالایایى وجود دارد. ترجمه هلندى آن نیز موجود است. چندین پایاننامه و كتاب و مقاله پژوهشى نیز درباره حاتم طائى نگاشته شده و حكایتهاى حاتم به لهجههاى محلى تركى، تركى شمال و لهجه ارزروم نیز ترجمه شده است. مناقب حاتم طائى هنوز در آناطولى رایج است (د. اسلام؛ د. ا. د. ترك، همانجاها؛ بروكلمان، ج 1، ص 112).
برخى آثار كهن راجع به حاتم طائى، به دست ما نرسیده است، از جمله اخبار حاتم از زُبَیربن بَكّار (متوفى 256؛ یاقوت حموى، 1993، ج 3، ص 1326). در طول تاریخ نیز برخى به «حاتم» ملقب شدهاند، از جمله فضلبن یحیى برمكى (متوفى 193) كه به وى «حاتمالاسلام» و «حاتمالاَجْواد» میگفتند؛ و زینالدین صاعد خَبوشانى (سده هفتم) كه «حاتمالزمان» لقب گرفته بود (ثعالبى، 1985، ص 203؛ عوفى، ج 1، ص 144). به تعبیر سعدى (1368ش، ص 108)، نیكنامى حاتم تا ابد بر جاى خواهد ماند.
منابع : (1) آذرتاش آذرنوش، راههاى نفوذ فارسى در فرهنگ و زبان عرب جاهلى، تهران 1374ش؛ (2) محمود شكرى آلوسى، بلوغ الأرب فى معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجة اثرى، بیروت خ [? 1314[؛ (3) محمدبن احمد ابشیهى، المستطرف فى كلّ فنّ مستظرف، بیروت 1989؛ (4) ابنحبیب، اسماء المغتالین من الاشراف فى الجاهلیة و الاسلام ویلیه كنى الشعراء و من غلبت كنیته على اسمه، چاپ كسروى حسن، بیروت 1422/2001؛ (5) همو، كتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دكن 1361/1942، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (6) ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، (قاهره) 1313، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (7) ابنسعد (لیدن)؛ (8) ابنسلام جُمَعى، طبقات فحول الشعراء، چاپ محمود محمد شاكر، (قاهره 1952)؛ (9) ابنشجرى، مختارات شعراء العرب، چاپ على محمد بجاوى، بیروت 1412/1992؛ (10) ابنعبدالبرّ، بهجةالمجالس، و انسالمجالس و شحذالذاهن و الهاجس، چاپ محمد موسى خولى، بیروت [? 1981[؛ (11) ابنعبدربّه، العقد الفرید، چاپ على شیرى، بیروت 1408ـ1411/ 1988ـ1990؛ (12) ابنعساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ (13) ابنقتیبه، الشعر والشعراء، چاپ احمد محمد شاكر، (قاهره) 1386ـ1387/ 1966ـ1967؛ (14) همو، كتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالكتاب العربى، (بیتا.)؛ (15) همو، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛ (16) ابنكثیر، البدایة و النهایة، بیروت 1411/1990؛ (17) ابنكلبى، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجى حسن، بیروت 1407/1986؛ (18) ابننباته، سرح العیون فى شرح رسالة ابنزیدون، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره 1383/1964؛ (19) ابنندیم (تهران)؛ (20) ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى، و عبدالحفیظ شلبى، بیروت: داراحیاء التراث العربى، (بیتا.)؛ (21) ابنیمین، دیوان، چاپ حسینعلى باستانیراد، (تهران) 1363ش؛ (22) ابوالفرج اصفهانى؛ (23) حبیببن اوس ابوتمّام، دیوانالحماسة، به روایت موهوببن احمد جوالیقى، چاپ عبدالمنعم احمد صالح، بغداد 1980؛ (24) ابوریحان بیرونى، كتاب الجماهر فى معرفة الجواهر، بیروت: عالمالكتب، (بیتا.)؛ (25) قاسمبن سلام ابوعبید، الغریب المُصَنَّف، چاپ محمدمختار عبیدى، قاهره 1416/1996؛ (26) كارل هرماناته، تاریخ ادبیات فارسى، ترجمه با حواشى رضازاده شفق، تهران 1356ش؛ (27) صابربن اسماعیل ادیب صابر، دیوان، چاپ محمدعلى ناصح، تهران (1343ش)؛ (28) ناصرالدین اسد، مصادرالشعر الجاهلى و قیمتها التاریخیة، بیروت 1988؛ (29) حسین اسماعیلى، «قصههاى ایرانى ناشناختهاند»، كتاب ماه ادبیات و فلسفه، سال 7، ش 1 (آبان 1382)؛ (30) محمدبن خیر اشبیلى، فهرسة ما رواه عن شیوخه من الدواوین المصنفة فى ضروب العلم و انواع المعارف، چاپ فرانسیسكو كودرا و ریبرا تاراگو، ساراگوسا 1893، چاپ افست بیروت 1399/1979؛ (31) محمدبن محمد (على) انورى، دیوان، چاپ محمدتقى مدرس رضوى، تهران 1364ش؛ (32) كارل بروكلمان، تاریخالادب العربى، ج 1، نقله الى العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره 1974؛ (33) ابراهیمبن محمد بیهقى، المحاسن و المساوى، بیروت 1390/1970؛ (34) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقى بهار، تهران: زوار،[? 1314ش[؛ (35) فرانتس گوستاو تشنر، «گروه فتوت كشورهاى اسلامى و نوع ظهور گوناگون آنها مخصوصآ در ایران و كشورهاى همجوار آن»، مجله دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، سال 4، ش 2 (دى 1335)؛ (36) محسنبن على تنوخى، المستجاد من فعلات الأجواد، چاپ محمد كردعلى، (دمشق) 1970؛ (37) عبدالملكبن محمد ثعالبى، التمثیل و المحاضرة، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، قاهره 1381/1961؛ (38) همو، ثمارالقلوب فى المضاف و المنسوب، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ( 1985)؛ (39) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت [? 1367/ 1948[؛ (40) همو، كتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر[? 1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (41) حاتم طائى، دیوان، بیروت 1401/1981؛ (42) علیبن احمد خرقانى، نوشته بردریا: از میراث عرفانى ابوالحسن خرقانى، چاپ محمدرضا شفیعى كدكنى، تهران 1384ش؛ (43) خواندمیر؛ (44) علیاكبر دهخدا، امثال و حكم، تهران 1363ش؛ (45) همو، لغتنامه، زیرنظر محمد معین و جعفر شهیدى، تهران 1377ش؛ (46) حسینبن محمد دیاربكرى، تاریخ الخمیس فى احوال انفس نفیس، (قاهره) 1283/1866، چاپ افست بیروت (بیتا.)؛ (47) احمدبن داوود دینورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (1379/ 1959)، چاپ افست بغداد (بیتا.)؛ (48) محمدبن محمد رشیدالدین وطواط، لطایف الأمثال و طرایف الأقوال: شرح فارسى 281 مثل عربى، چاپ حبیبه دانشآموز، تهران 1376ش؛ (49) محمدبن حسن رضیالدین استرآبادى، شرح شافیة ابنالحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1395/1975؛ (50) جعفربن محمد رودكى، رودكى: آثار منظوم، با ترجمه روسى، مسكو 1964؛ (51) زبیربن بكّار، الاخبار الموفقیات، چاپ سامى مكى عانى، بغداد 1972؛ (52) عبدالرحمانبن اسحاق زجاجى، امالى الزّجّاجى، چاپ عبدالسلام هارون، بیروت 1407/1987؛ (53) جرجیزیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت 1978؛ (54) یوسف الیان سركیس، معجم المطبوعات العربیة و المعرّبة، قاهره 1346/1928، چاپ افست قم 1410؛ (55) فؤاد سزگین، تاریخ التراثالعربى، ج2، جزء2، نقله الى العربیة محمود فهمى حجازى، ریاض 1403/1983؛ (56) مصلحبن عبداللّه سعدى، بوستان سعدى : سعدینامه، چاپ غلامحسین یوسفى، تهران 1363ش؛ (57) همو، گلستان سعدى، چاپ غلامحسین یوسفى، تهران 1368ش؛ (58) محمدقلى سلیم تهرانى، دیوان، چاپ رحیم رضا، تهران 1349ش؛ (59) مجدودبن آدم سنایى، دیوان، چاپ مدرس رضوى، تهران 1380ش؛ (60) همو، كتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، چاپ محمدتقى مدرس رضوى، (تهران ? 1329ش)؛ (61) محمدبن مسعود سوزنى، حكیمسوزنى سمرقندى، چاپناصرالدین شاهحسینى، تهران [? 1344ش[؛ (62) عمروبن عثمان سیبویه، كتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره [?1385/ 1966[،چاپ افست بیروت 1411/1991؛ (63) لویس شیخو، شعراء النّصرانیة قبلالاسلام، بیروت 1967؛ (64) محمدبن ابراهیم عطار، مصیبتنامه، چاپ نورانى وصال، تهران 1356ش؛ (65) عوفى؛ (66) حنا فاخورى، الجامع فى تاریخالادب العربى : الادب القدیم، بیروت1986؛ (67) فخرالدین اسعدگرگانى، ویس و رامین، ج1، چاپ مجتبى مینوى، تهران1314ش؛ (68) عمر فرّوخ، تاریخالادبالعربى، ج 1، بیروت 1984؛ (69) اسماعیلبن قاسم قالى، كتاب الامالى، بیروت: دارالكتب العلمیة، (بیتا.)؛ (70) همو، كتاب ذیل الامالى و النوادر، بیروت: دارالافاق الجدیدة، (بیتا.)؛ (71) زكریابن محمد قزوینى، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت 1404/1984؛ حسینبن على كاشفى، رساله حاتمیه، در
(72) Chrestomathie persane, ed. Charles Schefer, vol.1, Paris 1883, repr. Amsterdam: Philo Press, 1976;
(73) كلیله و دمنه، داستانهاى بیدپاى، ترجمه محمدبن عبداللّه بخارى، چاپ پرویز ناتلخانلرى و محمد روشن، تهران 1361ش؛ (74) كلینى؛ (75) لمعة السّراج لحضرة التّاج (بختیارنامه)، چاپ محمد روشن، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1348ش؛ (76) علیبن محمد ماوردى، ادب الدنیا و الدین، چاپ مصطفى سقا، قاهره 1375/1955، چاپ افست بیروت 1398/1978؛ (77) محمدبن یزید مبرّد، الفاضل، چاپ عبدالعزیز میمنى، قاهره 1375/1956؛ (78) همو، الكامل فى اللغة و الادب و النحو والتصریف، ج 1، چاپ زكى مبارك، مصر 1936؛ (79) فیاض محمود و وزیرالحسن عابدى، تاریخ ادبیات فارسى در شبهقاره هند: 1707 تا 1972م، ترجمه مریم ناطق شریف، تهران 1380ش؛ (80) عثمانبن عمر مختارى غزنوى، دیوان، چاپ جلالالدین همائى، تهران 1341ش؛ (81) مسعودى، مروج (بیروت)؛ (82) احمدبن قوص منوچهرى، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1347ش؛ (83) جلالالدین محمدبن محمد مولوى، كتاب مثنوى معنوى، چاپ رینولد آلن نیكلسون، تهران: انتشارات مولى، (بیتا.)؛ (84) احمدبن محمد میبدى، كشفالاسرار و عدةالابرار، چاپ علیاصغر حكمت، تهران 1361ش؛ (85) احمدبن محمد میدانى، مجمعالامثال، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1407/1987؛ (86) ناصرخسرو، دیوان، چاپ مجتبى مینوى و مهدى محقق، تهران 1357ش؛ (87) كارلوآلفونسونالینو، تاریخ الآداب العربیة من الجاهلیة حتى عصر بنى أُمیة، چاپ مریم نالینو، قاهره 1970؛ (88) احمدبنمحمد نحاس، شرح القصائد التسع المشهورات، چاپ احمد خطاب، بغداد 1393/1973؛ (89) حسنبن على نظامالملك، سیرالملوك (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارك، تهران 1340ش؛ (90) احمدبن عبدالوهاب نویرى، نهایةالارب فى فنون الادب، قاهره ( 1923)ـ1990؛ (91) ادوارد وان دایك، كتاب اكتفاء القنوع بما هو مطبوع، چاپ محمدعلى ببلاوى، مصر 1313/ 1896، چاپ افست قم 1409؛ (92) هزارویك شب، ترجمه عبداللطیف طسوجى تبریزى، تهران : هرمس، 1383ش؛ (93) یاقوت حموى، كتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناندو وستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛ (94) همو، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛
(95) Regis Blachere, Histoire de la litterature arabe, Paris 1952- 1966; (96) EIr, s.v. "Hatem Ta'i" (by Mahmoud Omidsalar); (97) EI2, s.v. "Hatim al-Ta'i" (by C. Van Arendonk); (98) Encyclopedia of Arabic literature, ed. Julie Scott Meisami and Paul Starkey, London 1998, s.v. "Hatim al-Ta'i (by T. Bauer); (99) Charles - Henri de Foucheour, Moralia: les notions morales dans la littÅrature persane du 3e/9e au 7e/13e siele, Paris 1986; (100) Philip K. Hitti, History of the Arabs, London 1977; (101) Reynold Alleyne Nicholson, A literary history of the Arabs, Cambridge 1985; (102) TDVIA, s.v. "Hatim et-Tai (by Sueyman Tulucu).