چهارمحال و بختیارى ، استانى در جنوبغربى ایران. از شمال و مشرق به استان اصفهان، از جنوب به استان كهگیلویه و بویراحمد، از مغرب به استان خوزستان و از شمالغرب به استان لرستان محدود میشود و مشتمل است بر شش شهرستان به نامهاى اَرْدل به مركزیت شهر اردل، بروجن به مركزیت شهر بروجن، شهركرد به مركزیت شهركرد، فارسان به مركزیت شهر فارسان، كوهرنگ به مركزیت شهر چلگرد* و لردگان به مركزیت شهر لردگان. همچنین داراى 17 بخش، 26 شهر و 39 دهستان میباشد. شهركرد مركز استان است. چهارمحال و بختیارى از استانهاى مرتفع كشور و وسعت آن حدود شانزده هزار كیلومتر مربع است (رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزى استان چهارمحال و بختیارى، ص 3).
این استان از دو قسمت چهارمحال و بختیارى تشكیل شده است. شهرستانهاى بروجن، شهركرد و فارسان در قسمت چهارمحال، و سه شهرستان دیگر در قسمت بختیارى قرار دارند (رجوع کنید به ایران. وزارت كشور. معاونت سیاسى، 1385ش، ذیل «استان چهارمحال و بختیارى»؛ نیز رجوع کنید به بختیارى*؛ ادامه مقاله).
بهطور كلى از مغرب به مشرق از ارتفاع استان كاسته میشود (فرهنگ جغرافیایى كوههاى كشور، ج 2، ص 415). این استان به سه ناحیه تقسیم میشود: كوهستانى (ح 80%)، پایكوهى و دشتى. بلندترین بخش كوهستان بزرگ زاگرس، به نام رشتهكوههاى زاگرس مركزى، با جهت عمومىِ شمالغربى ـ جنوبشرقى، در شهرستانهاى لردگان، بروجن، فارسان، اردل و كوهرنگ امتداد دارد (رجوع کنید به جعفرى، ج 1، ص280ـ281؛ فرهنگ جغرافیایى كوههاى كشور، همانجا). بلندترین نقطه زاگرس مركزى پس از دِنا، زردكوه* (بلندترین قله آن به نام كلونچى با ارتفاع 225، 4 متر)، بلندترین یخچال در منطقه زردكوه بهنام ایلبیك، و نیز كوه كاركنان (بلندترین قله 850 ،2 متر) در این استان واقع است. تونل كوهرنگ از كوه كاركنان عبور میكند و آب دریاچه سد كوهرنگ را به زایندهرود میریزد (جعفرى، ج 1، ص280ـ281، 286، 417؛ نیز رجوع کنید به بروجن*؛ زاگرس*). ناحیه پایكوهى و دشتى، كه از مغرب به مشرق استان از ارتفاع و تراكم كوههاى آن كاسته میشود، درهها و دشتهاى پایكوهى وسیعى بهوجود آورده است (رجوع کنید به گذرى به چهارمحال و بختیارى، ص 13).
آب و هواى استان، باتوجه به موقعیت جغرافیایى و ارتفاع آن، كوهستانى است، با زمستانهاى طولانى و تابستانهاى كوتاه. منابع آب استان شامل آبهاى سطحى و زیرزمینى است. این استان، به دلیل كوهستانى بودن و داشتن ارتفاعات برفگیر، در زمستان پوشیده از برف است و كوههاى آن محل ذخیره آبهاى روان دائمى و فصلیاند، بهخصوص زردكوه بختیارى كه كانون آبگیر دائمى و سرچشمه دو رود كارون و زایندهرود است. آبهاى شیب شرقى ارتفاعات این استان، حوضه زایندهرود و شیب غربى آنها حوضه كارون علیا را پدید میآورند (آهنجیده، ص 191).
مهمترین رود استان، زایندهرود است كه تنها در دهستان سامان، در شهرستان شهركرد، جریان دارد. بخش دیگر استان، سرچشمه رود كارون است كه شاخههاى اصلى آن رود كوهرنگ و بازفت* در مغرب و شمالغربى استان، رود كیار و ونك در شمالشرقى و مشرق، رود ماربره و خرسان در جنوبشرقى و مشرق است (همان، ص 192). بیشتر استان، به دلیل وجود طبقات آهكى توأم با رس و شن، داراى آبهاى زیرزمینى است (آهنجیده، ص 191).
پوشش گیاهى استان چهارمحال و بختیارى بسیار متنوع و اكثر نقاط استان پوشیده از مرتع و جنگل است. تنوع و میزان تراكم پوشش گیاهى آن از شمالشرقى به جنوبغربى بیشتر میشود. در قسمتهاى مغرب و جنوبغربى استان، پوشش گیاهى تُنك جاى خود را به درختچهها و بالاخره به جنگلهاى وسیع میدهد و قسمتهاى غربى كوهها از جنگلهاى متراكم پوشیده است. مهمترین نوع آن، درخت بلوط است و درختان زبان گنجشك، پسته وحشى، زالزالك، انجیروحشى، مَهْلَبْ، بِنْ و كَلْخونگ نیز در این جنگلها وجود دارد (امیراحمدیان، ص 22). در آمار 1382ش، استان چهارمحال و بختیارى داراى000 ، 307 هكتار جنگل و حدود 000 ،110 هكتار مرتع بوده است (رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزى استان چهارمحال و بختیارى، ص 211). مراتع جنگلى و چراگاههاى مغرب استان مكان مناسبى براى چراى دام است. همچنین گیاهان دارویى و صنعتى فراوانى در این استان وجود دارد (رجوع کنید به امیراحمدیان، ص 155ـ156؛ فرهنگ جغرافیائى آبادیها، ج70، ص 4ـ5، 9، 222).
حیات جانورى استان نیز، مانند پوشش گیاهى آن، تحت تأثیر شرایط اقلیمى و میزان ارتفاع بسیار متنوع است (رجوع کنید به آهنجیده، ص 197). از تالابهاى این استان، تالاب گندمان در 37 كیلومترى جنوبغربى بروجن و تالاب چغاخور در 75 كیلومترى مشرق شهر شهركرد است (رجوع کنید به همان، ص 198).
صنایع دستى استان به دو دسته هنرهاى دستبافِ دارى و غیردارى تقسیم میشود. از مهمترین بافتههاى دارى، بافت قالى، تاچه (محفظهاى مانند جوال)، خِرسَك، گلیم، سرانداز، جاجیم، چوقا، خورجین، سیاهچادر و از هنرهاى دستى غیردارى، قلاببافى و گیوهدوزى است. از صنایع دستى غیردستباف نیز ساخت ادوات موسیقى (سُرنا، كَرنا، دُهل)، حجارى، خاتمكارى و فلزكارى در این استان رواج دارد (كیوانى، ص 115ـ116، 120ـ121؛ تناولى، ص 11؛ آهنجیده، ص 204؛ نیز رجوع کنید به قاضیانى، ص 84ـ85). بسیارى از قالیهاى این استان داراى شهرت جهانى است، مانند قالى چالشتر، قَهفرُخ (فرخشهر)، سامان، شهركرد و بروجن. بافت قالى با طرح شیرى بختیارى، شطرنجى و حاشیه بختیارى نیز معروف است (دهكردى و تقیپور دهكردى، ص 108ـ110؛ گلى زواره، ص 28). هنر قفلسازى، بهویژه در چالشتر، قدمت 250 ساله دارد و قفلهاى ساخت آنجا از نظر دوام مشهور است (رجوع کنید به آهنجیده، ص 229). طبق آمار 1381ش از 38 معدن استان، از معادن شن و ماسه، سنگ تزیینى، سنگ لاشه، سنگ گچ، خاك نسوز و سیلیس بهرهبردارى میشود (رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزى استان چهارمحال و بختیارى، ص 226ـ227).
در آمار 1382ش، سطح زیر كشت استان حدود 000، 95 هكتار بوده است. از مهمترین محصولات آنجا جو، گندم، حبوبات، انگور، سیب، گلابى، به، زردآلو، شلیل، هلو، انواع آلو، گیلاس، آلبالو، بادام، گردو، انار و انجیر است (گلى زواره، ص 26؛ نیز رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزى استان چهارمحال و بختیارى، ص 196).
این استان از قطبهاى مهم دامدارى در كشور است كه به اشكال كوچنشینى، نیمه كوچنشینى و ثابت صورت میگیرد (گلیزواره، ص 27). همچنین پرورش زنبورعسل و ماهى (بهویژه در شهرستان اردل) در این استان رایج است (سازمان مدیریت و برنامهریزى استان چهارمحال و بختیارى، ص 208، 217).
جامعه عشایرى استان چهارمحال و بختیارى یكى از بزرگترین ایلات كشور را دربرگرفته است. این استان محل ییلاق و قشلاق ایلات بختیارى* است. همچنین شهرستان بروجن محل ییلاق ایل جرقویه و قشقایى است (مركز آمار ایران، 1378ش، ص 51ـ53).
مهمترین راههاى ارتباطى استان چهارمحال و بختیارى با استانهاى همجوار عبارتاند از: محور شهركرد ـ اصفهان، محور بروجن ـ شهرضا، محور اردل ـ ایذه و لردگان ـ یاسوج. همچنین این استان ایلْ راههایى دارد كه بهطور عمده مناطق قشلاقى و ییلاقى استانهاى چهارمحال و بختیارى و خوزستان را بههم وصل میكنند؛ از جمله راه باستانى دزپات كه نقاط عشایرى شهرستانهاى بروجن و فارسان را به شهرستانهاى ایذه، رامهرمز و بخشى از مسجدسلیمان و اهواز (در استان خوزستان) مرتبط میكند (امیراحمدیان، ص 244ـ248؛ مشیرى، ص 228، 230؛ صحراشكاف، ص 18). یك فرودگاه بینالمللى نیز در شهركرد ساخته شده است (رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزى استان چهارمحال و بختیارى، ص 379).
در 1375ش، استان چهارمحال و بختیارى، حدود 000، 760 تن جمعیت داشت كه حدود 000،343 تن در نقاط شهرى و حدود 000، 417 تن در نقاط روستایى سكونت داشتند و بقیه غیرساكن بودند (مركز آمار ایران، 1376ش، ص چهل و نه). بیشتر جمعیت استان شیعه دوازده امامیاند (رجوع کنید به فرهنگ جغرافیائى آبادیها، ج70، ص 159). در استان چهارمحال و بختیارى مردم به زبان فارسى با گویش لرى بختیارى گفتگو میكنند (رجوع کنید به همانجا).
در تقسیمات كشورى 1316ش، چهارمحال، به همراه بخشهاى بختیارى و ییلاق، به مركزیت شهركرد در شهرستان اصفهان در استان شمال قرار گرفت (ایران. قانون تقسیمات كشورى آبان 1316، ضمیمه، ص 5). در 1323ش، شهرستان چهارمحال به مركزیت شهركرد، به عنوان یكى از شهرستانهاى استان دهم (اصفهان) با پانزده دهستان ثبت شد (ایران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبت احوال، ج 3، ص 9ـ10). در تقسیمات كشورى 1340ش، چهارمحال و بختیارى به عنوان فرماندارى كل بختیارى و چهارمحال با سه فرماندارى و یازده بخشدارى، به مركزیت شهركرد، تشكیل شد (دایرةالمعارف فارسى، ذیل «تقسیمات كشور ایران»). در تقسیمات كشورى 1355ش، چهارمحال و بختیارى استانى با دو شهرستان شهركرد و بروجن و شش شهر بود (ایران. وزارت كشور، ذیل «استان چهارمحال و بختیارى»).
برخى از مهمترین آثار تاریخى استان چهارمحال و بختیارى عبارتاند از: قلعه شلمزار، قلعه دزك، قلعه اسعدیه، قلعه ستوده و خدارحمخان، قلعه دشتده، حمام درب امامزاده، پل زمانخان، مسجد اتابكان (یا مسجد بازار یا مسجد امام صادق علیهالسلام)، مسجدِ خان شهركرد، مسجدجامع و امامزاده بابامحمود چالشتر، مسجدجامع فرخشهر، امامزاده حكیمه و حلیمه خاتون، امامزاده احمد یا بابا میراحمد در شهرستان شهركرد (آهنجیده، ص 172، 176، 228ـ 229، 240، 243، 285، 451، 458)؛ امامزاده حمزهعلى و قلعه ارانه در بلداجى در شهرستان بروجن (همان، ص 427، 432)؛ قلعه اسكندرخان، امامزاده آقاسید محمد معروف به آفتابى، امامزاده حیدر مالك، امامزاده سیدمیراحمد، امامزاده گوشه، مسجدجامع فارسان در شهرستان فارسان (همان، ص 361)؛ امامزاده بابااحمد، بقایاى تپهافغانها و قلعه لردگان در شهرستان لردگان (همان، ص 395؛ گلى زواره، ص 182؛ نیز رجوع کنید به لردگان*). در لردگان و بازفت، مسكوكاتى متعلق به سال 762 بهدست آمده است (سردار اسعد بختیارى و همكاران، ص 127).
از بزرگان و علماى این استان بودهاند: میرزاجواد، شاعر و ادیب (متوفى 1233؛ رجوع کنید به معصومعلیشاه، ج 3، ص 251)؛ ابوالعباس احمدبن على سامانى، فقیه و عالم اوایل سده پنجم، كه ظاهرآ به شهر سامان منسوب است (رجوع کنید به یاقوتحموى، ذیل «سامان»؛ آهنجیده، ص 271ـ272)؛ عمان سامانى* و دهقان سامانى*، هر دو از شعراى سده سیزدهم و چهاردهم شهر سامان (رجوع کنید به آهنجیده، ص290، 296) و حسین پژمانِ بختیارى*، شاعر، نویسنده و مترجم معاصر (رجوع کنید به فتاحى و كوهیحبیبى، ص 52؛ نیز براى بزرگان دهكرد رجوع کنید به شهركرد*).
پیشینه. محدوده كنونى استان چهارمحال و بختیارى، كه در دل منطقه بختیارى* واقع شده، داراى قدمتى چندین هزار ساله است و پیشینه آن با سرزمین بختیارى پیوند خورده است. نام چهارمحال و بختیارى در منابع پیش از اسلام ذكر نشده، اما سفالینههاى منقوش به گیاه و حیوان و ابزارهاى مسى و مفرغى متعلق به هفت هزار سال قبل از میلاد، در گورگاى تپه شهر كیان، در پنج كیلومترى جنوب شهر شهركرد، كشف شده است (آهنجیده، ص 5).
موقعیت جغرافیایى و مساعد بودن اوضاع طبیعى و اقلیمى و شاهراه ارتباطى بودن چهارمحال و بختیارى بین شمالغربى و جنوبشرقى كشور، آن را به محل مناسبى در دورانهاى گذشته، خصوصآ دوران عیلامیها (حك : ح 2400ق م ـ ح 550ق م) و هخامنشیان (حك : 559ق م ـ330ق م)، تبدیل كرده بود (نیكزاد امیرحسینى، ص 12).
وجود سراها، رباطها، زاویهها و جادهها و مسكوكات به دست آمده از ادوار گوناگون پیش از اسلام، خطوط عیلامى دامنه كوه و تپه اسكندرى در مغرب شهر شهرك، تپه و خرابههاى قلعه دشتده در جنوبشرقى شهر هنشجان منسوب به دوره پیشدادیان، خرابههاى دامنه كوه رباط شهر قهفرخ (فرخشهر كنونى)، شهر سُورجان و آبادى مرغك، كتیبهها و سنگنبشتههاى دوران كورش (حك : 559ـ530ق م) و آثارى از جاده اتابك متعلق به دوره هخامنشى (رجوع کنید به ادامه مقاله) نشان میدهد كه استان چهارمحال و بختیارى محل سكونت اقوام عیلامى، هخامنشى، سلوكى، اشكانى و ساسانى بوده است (همان، ص 12ـ14؛ نیز رجوع کنید به آهنجیده، ص 8ـ9).
چهارمحال ــكه به صورتهاى چارمحال، چهارمحال اصفهان، چهارمحال و محال اربعه هم ضبط شده است(رجوع کنید به نجمالدوله، ص 161؛ اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 1933؛ عكاشه، ص50؛ جابرى انصارى، ج 4، ص 443)ــ نامى است كه بهطور عمده از دوره زندیه به بعد به چهار ناحیه لار، كیار، میزدج و گندمان اطلاق شده است. برخى از این نواحى، مانند گندمان كه نام آن در منابع دوره سلجوقى دیده شده است (رجوع کنید به ظهیرى نیشابورى، ص 81)، قدیمى است، چنانكه تپه بهرامگور در ناحیه گندمان یكى از قدیمترین مكانهاى استقرار انسان در منطقه چهارمحال است كه به حدود هفت تا نه هزار سال پیش میرسد (رجوع کنید به فتاحى، ص40). در سده چهارم بخش مهمى از چهارمحال، مانند ناحیه كرد، جزو كوره اصطخر فارس بود (رجوع کنید به اصطخرى، ص 103).
بهطور كلى ناحیه چهارمحال و بختیارى تا پیش از صفویه جزو قلمرو لُر بزرگ و تحت حكومت اتابكان لر بهشمار میرفت. از این دوره به بعد، این سرزمین نام بختیارى به خود گرفت و چهارمحال نیز جزو سرزمین بختیارى محسوب میشد (رجوع کنید به اماناللهى بهاروند، ص 185؛ عبدالرزاق سمرقندى، ج 1، ص 278؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).
در دوره صفویه ییلاقاتِ گندمان، سرچشمه زایندهرود، و محمودگر مورد توجه شاهان صفوى بود (رجوع کنید به جنابدى، ص 874؛ وحید قزوینى، ص 207). در همین دوره، اسكندر منشى (ج 2، ص 949) ولایت راز و میزدج را سرحد اصفهان معرفى كرده است. در 1135، در جریان حمله محمود افغان به اصفهان، در حدود دوازده هزار سوار بختیارى تحت فرمان قاسم خان و شفیعخان در این درگیرى شركت كردند. نوشتهاند كه محل این درگیریها گندمان چهارمحال و بختیارى بوده است (رجوع کنید به فلور، ص 128ـ130؛ گارثویت، ص 91).
در 1167 كریمخان زند، پس از شكست از آزادخان افغان، به گندمان و سپس میزدج گریخت. آزادخان یكى از سرداران خود، به نام فتحعلى خان افشار، را مأمور تعقیب وى كرد و او به قتل و غارت اهالى گندمان و مناطق اطراف آن پرداخت(رجوع کنید به گلستانه، ص 287ـ 292).
در 1177 نیز بار دیگر نام چمن گندمان و میزدج در وقایع اقدامات كریمخان براى سركوب شورش زكیخان و دفع خطر بختیاریها مطرح شده است (رجوع کنید به غفارى كاشانى، ص 235ـ237؛ گلستانه، ص330ـ332).
در حدود 1256ـ1258/1840ـ1842، لایارد از برخى مناطق چهارمحال و بختیارى دیدار كرده است (رجوع کنید به ص 71ـ73). در دوره قاجار، خانهاى بختیارى، رابط عمال حكومتى با كوچنشینان بودند و معمولا زمستان را در روستاهاى چهارمحال اقامت میكردند (گارثویت، ص 105). در این دوره، در بختیارى سه رتبه ایلاتى معین بود: اول ایلخانى، دوم ایلبیگى، سوم حكومت چهارمحال. اگرچه حكومت چهارمحال رتبه ایلاتى نبود، چون اغلب روستاها و املاك چهارمحال از آنِ بختیاریها بود، حكومت چهارمحال نیز به بختیارى واگذار میشد (سردار اسعد بختیارى و همكاران، ص 353).
در 1263 بلوك میزدج در تصرف فرزندان سردار اسعد و سردار ظفر بختیارى بود (رجوع کنید به سردار ظفر بختیارى، ص 22). در این دوران از چهارمحال به عنوان بلوك نیز یاد شده است (رجوع کنید به هدایت، ج10، ص 464). در حدود 1299، گرچه نجمالدوله از «خاك چهارمحال اصفهان» یاد كرده، اما تمام این ناحیه را تحت حكومت بختیاریها ذكر كرده است (رجوع کنید به ص 161). از 1305 تا 1314، حكومت چهارمحال و خوزستان و بختیارى در دست حسینقلیخان نظامالسلطنه مافى بود. وى در 1314 حكومت چهارمحال و خوزستان را به سعدالملك، برادر خود، داد (رجوع کنید به والیزاده معجزى، ص 549، 535). در 1303ش، جناب اصفهانى (ص 122) حدود چهارمحال و بختیارى را از شمال به فریدن، از مشرق به لنجان و سمیرم اصفهان، از جنوب به سمیرم اصفهان و سمیرم فارس و از مغرب به كوه كیلویه دشت كوه بختیارى محدود دانسته و از معادن زغالسنگ اطراف تنگِ دركشْ وركش نام برده است. به گفته وى (ص 123) بیشتر گندم شهر اصفهان از آنجا تأمین میشود و نباتات آن از بلوكهاى دیگر اصفهان بیشتر است و طبق سرشمارى 1297، 305،8 خانوار دارد و ناحیه چنارود هم بهسبب تجاوز ایلات اطراف به كلى بایر بوده است. مسعودمیرزا ظلالسلطان (متوفى 1336)، در دو سفر پى در پى خود به چهارمحال، آن را بلوكى سرد، بسیار آباد، پرنعمت و پرجمعیت، با مراتع سبز و خرّم و چمنهاى زیاد و آب فراوان وصف كرده و افزوده چهارمحال مشهور به هند كوچك است و بهترین بلوك اصفهان بعد از لنجان میباشد (ص 238).
سردار ظفر بختیارى در خاطراتش (ص 238) املاك خالصه چهارمحال را گندمان، لیواس جان، دستنا، احمدآباد، شلمزار، قلاتك كهرو آورده است. اهالى چهارمحال و بختیارى و سران ایل در فتح اصفهان و نهضت مشروطه سهم بزرگى داشتند، از جمله آنان، نجفقلى بختیارى*، علیقلى بختیارى* و سردار ظفر، از فرزندان حسینقلیخان بختیارى (اولین ایلخان بختیارى)، و خدارحیمخان چالشترى بودند (رجوع کنید به دانشور علوى، ص20ـ29، 36). در 1327 تهران به دست مشروطهخواهان چهارمحال و بختیارى، و اصفهان به سركردگى حاج علیقلیخان سردار اسعد فتح شد (رجوع کنید به همان، ص 52، 61ـ65). نصیرخان سردار جنگ از 1330 تا 1335 ایلخان بختیارى، چهارمحال، كهگیلویه و بهبهان گردید (گارثویت، ص 287).
در همین دوران، هانرى رنه د آلمانى (ج 2، ص 724) نوشته است كه همه دشتهاى وسیعى كه از شمال به زایندهرود، از جنوب به كارون، از مغرب به تنگگزى و از مشرق به جاده اصفهان ـ شیراز محدود میشوند، ناحیه چهارمحال است. در حدود 1332ش، چهارمحال یكى از نواحى زراعى بختیارى محسوب میشد و داراى مزارع وسیع با مراتع و باغهاى فراوان و محصولات زیاد بود كه به اصفهان صادر میشد و شامل چهار ناحیه زار، كبار، مروه و كندان بود (كیهان، ج 2، ص 434). در حدود 1335ش، جابرى انصارى (ج 4، ص 445ـ446) آن را بهترین ناحیه اصفهان خوانده و نوشته است كه قصبه معتبر آن دهكرد بود و بهسبب نزدیكى با ناحیه بختیارى، خانهاى بختیارى مالك بیشتر روستاهاى آن بودند و باغهاى انگور عالى و شكارگاه داشت.
نیز رجوع کنید به بختیارى*
منابع : (1) هانرى رنه د آلمانى، از خراسان تا بختیارى، ترجمه غلامرضا سمیعى، تهران 1378ش؛ (2) اسفندیار آهنجیده، چهارمحال و بختیارى و تمدن دیرینه آن، اصفهان 1378ش؛ (3) اسكندرمنشى؛ (4) اصطخرى؛ (5) اطلس راههاى ایران، تهران: گیتاشناسى، 1385ش؛ (6) اعتمادالسلطنه؛ (7) سكندر اماناللهى بهاروند، قوملر: پژوهشى درباره پیوستگى قومى و پراكندگى جغرافیایى لرها در ایران، تهران 1370ش؛ (8) بهرام امیراحمدیان، ایل بختیارى، تهران 1378ش؛ (9) ایران. قانون تقسیمات كشورى آبان 1316، قانون تقسیمات كشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبان ماه 1316، چاپ اول، تهران (بیتا.)؛ (10) ایران. وزارت كشور، تقسیمات كشور شاهنشاهى ایران، تهران 1355ش؛ (11) ایران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبتاحوال، كتاب جغرافیا و اسامى دهات كشور، ج 3، تهران 1331ش؛ (12) ایران. وزارت كشور. معاونت سیاسى. دفتر تقسیمات كشورى، عناصر و واحدهاى تقسیمات كشورى: آذر 1385، (تهران 1385ش)؛ (13) پرویز تناولى، تاچههاى چهارمحال، تهران 1377ش؛ (14) محمدحسن جابرى انصارى، تاریخ اصفهان، چاپ جمشید مظاهرى (سروشیار)، اصفهان 1378ش؛ (15) عباس جعفرى، گیتاشناسى ایران، تهران 1368ـ1379ش؛ (16) علیجناب اصفهانى، الاصفهان، بهكوشش محمدرضا ریاضى، تهران 1376ش؛ (17) میرزابیگبن حسن جنابدى، روضةالصفویه، چاپ غلامرضا طباطباییمجد، تهران 1378ش؛ (18) نوراللّه دانشور علوى، تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیارى، تهران 1335ش؛ (19) دایرةالمعارف فارسى، بهسرپرستى غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374ش؛ (20) سحر دهكردى و صفیه تقیپور دهكردى، «بررسى تاریخى هنرى سیر قالیبافى در چهارمحال و بختیارى: از ابتدا تا دهه 1370ه ش/ 1412ه ق/ 1991م.»، فرهنگ بام ایران: چهارمحال و بختیارى، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1378)؛ (21) سازمان مدیریت و برنامهریزى استان چهارمحال و بختیارى، سالنامه آمارى استان چهارمحال و بختیارى 1382، تهیهكنندگان مهناز ایمانیپور واصف و طاهره اشرفى، شهركرد 1383ش؛ (22) علیقلیبن حسینقلى سردار اسعد بختیارى و همكاران، تاریخ بختیارى (خلاصةالاعصار فى تاریخ البختیار)، چاپ جمشید كیانفر، تهران 1376ش؛ (23) خسروبن حسینقلى سردارظفر بختیارى، یادداشتها و خاطرات سردارظفر بختیارى، تهران 1362ش؛ (24) پرویز صحرا شكاف، قانون نانوشته قوم بختیارى : خین و چو، اهواز 1384ش؛ (25) مسعودمیرزابن ناصر ظلالسلطان، تاریخ سرگذشت مسعودى: زندگینامه و خاطرات ظلالسلطان، چاپ سنگى تهران 1325، چاپ افست 1362ش؛ (26) ظهیرالدین ظهیرى نیشابورى، سلجوقنامه، تهران 1332ش؛ (27) عبدالرزاق سمرقندى، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج 1، چاپ عبدالحسین نوائى، تهران 1353ش؛ (28) اسكندر عكاشه، تاریخ ایلبختیارى، تهران 1365ش؛ (29) ابوالحسن غفارى كاشانى، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران 1369ش؛ (30) قاسم فتاحى، «گندمان در منابع تاریخى عصر زندیه»، فرهنگ بام ایران : چهارمحال و بختیارى، ش10 و 11 (تابستان و پاییز 1380)؛ (31) قاسم فتاحى و سینوش كوهى حبیبى، «گوشههائى از تاریخ معاصر ایران در آئینهى شعر پژمان»، فرهنگ بام ایران: چهارمحال و بختیارى، ش 18 (بهار 1383)؛ (32) فرهنگ جغرافیائى آبادیهاى كشور جمهورى اسلامى ایران، ج:70 شهركرد، تهران: سازمان جغرافیائى نیروهاى مسلح، 1369ش؛ (33) فرهنگ جغرافیایى كوههاى كشور، تهران: سازمان جغرافیایى نیروهاى مسلح، 1379ش؛ (34) فرحناز قاضیانى، بختیاریها : بافتهها و نقوش، تهران 1376ش؛ (35) مژگان كیوانى، «معرفى هنرهاى سنتى چهارمحال و بختیارى»، فرهنگ بام ایران: چهارمحال و بختیارى، ش 2 (تابستان 1378)؛ (36) مسعود كیهان، جغرافیاى مفصل ایران، تهران1310ـ1311ش؛ (37) جینرالف گارثویت، تاریخ سیاسى، اجتماعى بختیارى، ترجمه و حواشى مهراب امیرى، تهران 1373ش؛ (38) گذرى به چهارمحال و بختیارى، عكسها از كامران عدل، (تهران) 1356ش؛ (39) ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوى، تهران 1356ش؛ (40) غلامرضا گلیزواره، سیماى چهارمحال و بختیارى : سرزمین دلیران، تهران 1377ش؛ (41) اوستن هنرى لایارد، سفرنامه لایارد، یا، ماجراهاى اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیرى، تهران 1367ش؛ (42) مركز آمار ایران، سرشمارى اجتماعى ـ اقتصادى عشایر كوچنده :1377 جمعیت عشایرى دهستانها، كل كشور، تهران 1378ش؛ (43) همو، سرشمارى عمومى نفوس و مسكن :1375 نتایج تفصیلى كل كشور، تهران 1376ش؛ (44) رحیم مشیرى، جغرافیاى كوچنشینى، تهران 1373ش؛ (45) محمدمعصومبن زینالعابدین معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ1345ش؛ (46) عبدالغفاربن على محمد نجمالدوله، سفرنامه خوزستان، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1341ش؛ (47) نقشه جمهورى اسلامى ایران: براساس تقسیمات كشورى، مقیاس600،000 ،1:1، تهران: گیتاشناسى، 1383ش؛ (48) كریم نیكزاد امیرحسینى، شناخت سرزمین چهارمحال، اصفهان 1357ش؛ (49) محمدرضا والیزاده معجزى، تاریخ لرستان: روزگار قاجار از تأسیس تا كودتاى 1299، بهكوشش حسین والیزاده معجزى و محمد والیزاده معجزى، تهران 1380ش؛ (50) محمدطاهربن حسین وحید قزوینى، عباسنامه، یا، شرح زندگانى 22 ساله شاهعباس ثانى (1052ـ 1073)، چاپ ابراهیم دهگان، اراك 1329ش؛ (51) رضاقلیبن محمدهادى هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفاى ناصرى، در میرخواند، ج 8ـ10؛ (52) یاقوت حموى؛
(53) Willem M. Floor, The Afghan occupation of Safavid Persia: 1721-1729, Paris 1998.