چك ، سند، تعهد و حوالهاى حقوقى براى پرداخت پول یا كالا؛ نیز قباله، برات، منشور و حجت.
1) مباحث تاریخى. به دلیل كاربرد این واژه در متون قدیم نظم و نثر فارسى (براى نمونه رجوع کنید به رودكى، ص 76؛ قمى، ص152؛ بلعمى، ج1، ص 58،60، 535ـ536، ج 2، ص1191، 1214؛ فردوسى، ج 8، ص 12، 375؛ اسدى طوسى، ص 87؛ خاقانى، ص 163، 471؛ شمس منشى، 1341ش، ص 178)، بیشتر محققان و لغتنامهنویسان آن را واژهاى فارسى دانستهاند (رجوع کنید به برهان، ذیل واژه؛ زبیدى، ذیل «صكك»؛ هدایت، ص 316؛ شیر، ص 108؛ گلریز، ذیل "Check"). به نظر پاشنگ (ص 248)، در زبانهاى پهلوى (فارسى میانه) و اشكانى (پارتى)، این واژه به صورتهاى چیكا (caki) و چكان(cikan) آمده است. به نظر ویلم فلور (رجوع کنید به د. ایرانیكا، ذیل واژه)، اصل آن گتى یا گتكى بوده كه در زبان فارسى میانه به معناى وصیتنامه است. همچنین احتمال دادهاند كه اصل این واژه چینى بوده باشد (رجوع کنید به برهان، ج 2، ص 648، پانویس 6). چك از زبان فارسى وارد برخى زبانها شده است، مثلا در فرانسهcheque (نفیسى، ذیل "Cheque"؛ شاخت، ص 78)، در انگلیسى check یا cheque (گلریز، همانجا؛ نیكگهر، ذیل "Cheque"؛ قس زمردیان، ذیل واژه كه چك فارسى را برگرفته از chech انگلیسى دانسته است) و در زبان تركى چِك/ چِئك (استرآبادى، ص 136؛ سامى، ذیل واژه). معرّب این واژه با تبدیل «چ» فارسى به «ص»، بهصورت صَكّْ و با جمعهاى صُكوك، صِكاك و اَصُكّ، در بیشتر منابع قدیم و جدید به معانى گوناگون (رجوع کنید به ادامه مقاله) بهكار رفته است (رجوع کنید به جوهرى؛ ابنمنظور، ذیل «صكك»؛ زبیدى، همانجا؛ فاروقى، ذیل "Cheque"؛ الموسوعة العربیة العالمیة، ذیل «الصَّك»؛ آذرنوش، ذیل «صك»). در نظام جدید بانكىِ كشورهاى عربى، از صورت فرانسه این واژه استفاده میشود (الموسوعةالعربیة العالمیة، ذیل «الشیك»؛ آذرنوش، ذیل «شیك»). همچنین در منابع فارسى، چك به این معانى نیز بهكار رفته است: حواله و سند پرداخت پول یا كالا (قمى، ص 152؛ خاقانى، همانجا)، خط، قباله، حجت، برات (اسدى طوسى؛ شمس منشى، 1341ش، همانجاها)، قرارداد، معاهده و تصدیقنامه (بلعمى، ج 1، ص 58، 60، ج 2، ص 1191؛ فردوسى، همانجا). بنابر توضیح داعیالاسلام (ذیل «بیجك») «بیجَك» در زبان هندى بر كاغذى اطلاق میشده كه صراف در آن مبلغ معینى را نوشته و به مثابه گونهاى چك در معاملات بهكار میبرده است (قس غیاثالدین رامپورى، ذیل «بیجك»، كه بیجك را به معناى صورت حساب ــ مشابه فاكتور امروزى ــ دانسته است).
از سند مكتوب (چك)، براى نقل و انتقال پول و كالا، از دیرباز استفاده میشده است. به نوشته گیرشمن(ص 310ـ311)، در دوره ساسانیان (ح 226ـ ح 652 میلادى) نیز مبادلات پولى با استفاده از اسناد مكتوب و از طریق بانكهاى شاهى ــكه ایرانیان یا یهودیان آنها را اداره میكردندــ انجام میشد. براساس برخى یافتههاى باستانشناسان، استفاده از چك و اسناد مكتوب در بینالنهرین نیز رایج بوده است (بصمهجى، ص 155ـ156).
در دوره اسلامى، استفاده از چك (به معناى حواله پول و كالا)، از دوره خلیفه دوم (13ـ23) رواج داشته است. وى دستور داده بود براى تقسیم غنایمى كه عمروعاص از مصر به مدینه فرستاده بود، چكهایى نوشته و میان مردم تقسیم شود (ابنعبدالحكم، ص 287ـ288؛ یعقوبى، ج 2، ص 154ـ155). به نظر برخى مورخان (رجوع کنید به طبرى، سلسله 1، ص 1251؛ ابنجوزى، ج 4، ص 227؛ ابناثیر، ج 1، ص10؛ ابنكثیر، ج 3، ص 251)، یكى از دلایل وضع گاهشمارى هجرى قمرى در زمان خلیفه دوم، روشن ساختن موعد دقیق چكهایى بود كه افراد براى دریافت ارزاق خود در دست داشتند. صاحبان چك، قبل از وصول اموال، آن را خرید و فروش میكردند، كه این امر در دوره مروانبن حكم (حك : 64ـ65) به موضوعى بحثانگیز تبدیل شده بود. چون ظاهرآ خریداران مبلغى از چك را كسر میكردند، بعدها فقهاى مذاهب به بحثهایى درباره جواز یا عدم جوازِ خرید و فروش این اسناد پرداختند (رجوع کنید به مالكبن انس، ج 2، ص 641؛ شافعى، ج 7، ص 37؛ ابنحنبل، ج 2، ص 349؛ نووى، ج 6، جزء11، ص 21). به نظر میرسد كه در دوره امویان (41ـ132) از چك عمدتآ براى پرداخت حقوق و ارزاق سپاهیان استفاده میشده است. به گفته زبیدى (همانجا)، این نوع ارزاق را بهطور كلى صكوك مینامیدند (قس حربى، ص 23).
پس از تشكیل حكومت عباسیان (132ـ656)، به دلیل استفاده فراوان از پول نقد و نیز رشد تجارت، استفاده از چك بسیار متداول گردید. تجار و ثروتمندان، براى سهولت كار خویش و نیز از بیم غارت شدن اموالشان یا مصادره آن از طرف دولت، به استفاده از چك به جاى حمل ونقل پول و كالا رغبت فراوان نشان دادند (شیخلى، ص 22ـ23). با این حال، یكى از كاربردهاى اصلى چك در این دوره پرداخت حقوق و ارزاق و اقطاع لشكریان بود. دارندگان چك ظاهرآ در روزهاى معینى براى دریافت وجه آن به دیوان جیش، بیتالمال یا به متولى خراج ولایت مراجعه میكردند (طبرى، سلسله 3، ص 607ـ 608؛ صابى، ص 257؛ ابوشجاع روذراورى، ص 46ـ47؛ ابنجوزى، ج 11، ص 200؛ مقّرى، ج 7، ص290؛ عبدالوهاب خضرالیاس، ص 158ـ 159). به گفته خوارزمى (ص 83)، گاه براى گروهى از لشكریان یك چك نوشته میشد كه نام و تعداد وصولكنندگان، نوع جیره و وظیفه هركس در منشورى نوشته و با مهر حاكم یا وزیر تأیید میشد (نیز رجوع کنید به دیوان جُند*). اجرت ساربانانى كه وظیفه حمل و نقل كالا را به عهده داشتند نیز با چك پرداخت میگردید (خوارزمى، همانجا). لازم بود چك به تأیید حاكم یا وزیر برسد و متولیان پرداخت آن حق نداشتند چكهایى را كه ممهور و تأیید نشده بود، نقد كنند (طبرى؛ خوارزمى؛ صابى، همانجاها؛ عبدالوهاب خضر الیاس، ص159ـ 160). كثرت استفاده از چك براى دریافت ارزاق مردم و سپاهیان، باعث شد كه برخى شب قدر یا شب نیمه شعبان را ــكه به باور آنان خداوند ارزاق و روزى هركس در سال آینده را در آن شب مشخص و قطعى میكندــ لیلةالصك یا شب چك بنامند (رجوع کنید به رودكى، ص 76؛ مناوى، 1391، ج 2، ص 263؛ شوكانى، ج 4، ص570). در دوره عباسیان، از چك براى مقاصد گوناگون استفاده میشد. ابنحوقل در قرن چهارم، با اظهار تعجب، از چكى به مبلغ000 ‘42 دینار سخن گفته كه نزدِ یكى از تجار مراكش دیده بوده است (ص 91). قلقشندى (متوفى 821؛ ج 5، ص 164) نیز براى نشان دادن میزان ثروت مردم شهرِ سِجِلْماسه در مراكش، به چكى به مبلغ چهل هزار دینار اشاره كرده، كه تاجرى از این دیار در وجه دیگرى نوشته بوده است. در كنار این مبالغ هنگفت، گاه چكهایى با مبالغ بسیار كم، مثلا براى خرید نفت و حصیر، صادر میگردید (مسكویه، ج 2، ص80). علاوه بر تجار، وزیران و دستاندركاران امور حكومتى نیز براى دادوستد یا مقاصد دیگر از چك استفاده میكردند (رجوع کنید به جهشیارى، ص 196، 114ـ115؛ صابى، ص 84، 89). گاه صله شاعران یا برخى هنرمندان نیز با چك به آنان پرداخت میشد (یاقوت حموى، ج 1، ص 208؛ مقّرى، ج 3، ص 133ـ134). صادركنندگان چك معمولا براى خویش جهبذ* یا خزانهدار برمیگزیدند و چكها را به حواله آنان مینوشتند (رجوع کنید به قمى، ص 149، 150؛ مسكویه، ج 1، ص 208؛ خطیب بغدادى، ج 5، ص 109). جهبذ، پس از بررسى صحت چك، آن را میپرداخت (عبدالوهاب خضرالیاس، ص 159ـ161) و مبلغى از چك را نیز به عنوان حقالعمل كسر میكرد. یكى از وظایف صرافان نیز پرداخت چكهاى كسانى بود كه نزد آنان حساب داشتند (ناصرخسرو، ص 72؛ شیخلى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به صرافى*). در منابع به ضامن اجرایى این چكها، در صورت پرداخت نكردن آنها، اشاره نشده است؛ با این حال، استفاده زیاد از این اسناد نشان میدهد كه برخى از مشكلات در پرداخت چكها یا تقلب در آن (رجوع کنید به طبرى، سلسله 2، ص1307ـ1308؛ صابى، ص257؛ ابوشجاع روذراورى، همانجا) مانع از كاربرد فراوان این اسناد نگردیده است. چكها را معمولا روى كاغذ (قرطاس) یا پوست مینوشتند (یعقوبى، ج 2، ص 154؛ خطیب بغدادى، ج 8، ص270؛ ابنعساكر، ج 21، ص 141؛ ابنخلدون، ج :1 مقدمه، ص 421ـ422). اندازه چك از بزرگى منشورى كه بتوان اسامى لشكریان و ارزاق آنان را در آن نوشت تا اندازههاى بسیار كوچكتر متغیر بود (طبرى، سلسله 3، ص 608؛ ابنعساكر، ج 57، ص 206). روى چك، نام گیرنده، نوع پول (دینار یا درهم) و كالا و نیز تاریخ پرداخت آن ذكر میگردید.
بهرغم استفاده فراوان از واژه صك (بهمعناى حواله پول یا كالا) در منابعِ قرون نخستین اسلامى، بهویژه در قرن چهارم، به نظر میرسد از حدود قرن ششم كاربرد این واژه به معناى مذكور بهتدریج متروك گردیده و واژههاى برات، حواله و سفتجه، با اختلافاتى در معناى هریك، جاى آن را گرفته است (قس ابنخلّكان، ج 2، ص 322، ج 6، ص 297). با این حال، واژه صك و مشتقات آن، به معناى هر نوع سند مكتوب، از قبیل معاهده و قرارداد، وثیقه، قباله زمین و خانه، احكام قضایى، ارثنامه، وقفنامه و صلحنامه، در منابع كاربرد فراوانى داشته است (براى نمونه رجوع کنید به صدرالشهید، ج 1، ص 259، 315؛ سمعانى، ج 1، ص 489؛ قلقشندى، ج10، ص 299؛ مُناوى، 1410، ص 459؛ طورى، ج 7، ص 71؛ بحرالعلوم، ج 1، ص250؛ فرید، ص 343، 350ـ356).
علمى را كه به مطالعه و بررسى این اسناد میپرداخت، علم شروط یا علم صكوك میگفتند (شمس منشى، 1964ـ1976، ج 1، ص 64؛ شاخت، ص 82، پانویس 1؛ براى آگاهى بیشتر درباره این علم رجوع کنید به سمرقندى، 1987). موضوع تألیفات برخى از دانشمندان بررسى اسناد مكتوب (صكوك) است (رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 2، ستون 1080، 1916؛ آقابزرگ طهرانى، ج 9، قسم 3، ص 891).
از حدود قرن سیزدهم/ نوزدهم، با تأسیس بانك در كشورهاى اروپایى (نیكگهر؛ گلریز، همانجاها) و استفاده از چك در آنها، بهتدریج در ایران نیز استفاده از چك به شیوه جدید، متداول گردید. بهموجب مادّه 310 قانون اسناد تجارت ایران، چك نوشتهاى است كه براساس آن، صادركننده وجوهى را كه نزد مُحالٌ علیه دارد، كلا یا بعضآ مسترد یا به دیگرى واگذار مینماید (اسناد تجارى، ص 34؛ براى آگاهى از انواع چك و نیز قوانین مربوط به آن رجوع کنید به همان، ص 41 به بعد؛ ایران. قوانین و احكام، ص 964ـ973).
نیز رجوع کنید به برات*؛ قباله*؛ منشور*
منابع : (1) آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربى ـ فارسى، تهران 1379ش؛ (2) آقابزرگ طهرانى؛ (3) ابناثیر؛ (4) ابنجوزى، المنتظم فى تاریخ الملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ (5) ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت : دارصادر، (بیتا.)؛ (6) ابنحوقل؛ (7) ابنخلدون؛ (8) ابنخلّكان؛ (9) ابنعبدالحكم، كتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیرى، بیروت 1416/1996؛ (10) ابنعساكر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ (11) ابنكثیر، البدایة و النهایة، چاپ على شیرى، بیروت 1408/1988؛ (12) ابنمنظور؛ (13) ابوشجاع روذراورى، ذیل كتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر 1334/1916، چاپ افست بغداد (بیتا.)؛ (14) محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادى، سنگلاخ: فرهنگ تركى به فارسى از سده دوازدهم هجرى، چاپ روشن خیاوى، تهران 1374ش؛ (15) علیبن احمد اسدى طوسى، لغت فرس، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1336ش؛ (16) اسناد تجارى: شامل قوانین، آراء وحدت رویه و نظرهاى مشورتى اداره حقوقى وزارت دادگسترى در خصوص چك، سفته، برات و اسناد در وجه حامل و قانون صدور چك با اصلاحات 1372، تدوین على جعفرزاده و احمد ترابى، تهران: آبتین، 1373ش؛ (17) ایران. قوانین و احكام، مجموعه قوانین و مقررات بازرگانى و تجارى با آخرین اصلاحات و الحاقات، تدوین غلامرضا حجتى اشرفى، تهران 1378ش؛ (18) محمدبن محمدتقى بحرالعلوم، بلغةالفقیة، چاپ محمدتقى آل بحرالعلوم، تهران 1362ش؛ (19) محمدحسینبن خلفبرهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعین، تهران 1361ش؛ (20) فرج بصمهجى، «الاختام الاسطوانیة فى المتحفالعراقى»، سومر، ج 2، ش 2 (1946)؛ (21) محمدبن محمد بلعمى، تاریخنامه طبرى، چاپ محمد روشن، تهران 1366ش؛ (22) مصطفى پاشنگ، فرهنگ پاشنگ : ریشهیابى واژگان پارسى، تهران 1377ش؛ (23) اسماعیلبن حماد جوهرى، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا.)، چاپ افست تهران 1368ش؛ (24) محمدبن عبدوس جهشیارى، كتاب الوزراء و الكتّاب، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى، و عبدالحفیظ شلبى، قاهره 1357/ 1938؛ (25) حاجى خلیفه؛ (26) عبدالوهاب خضر حربى، «توزیعالعطاء على الجند فى فترتى صدرالاسلام و العهدالعباسى الاول»، المورد، ج 17، ش 3، (خریف 1988)؛ (27) بدیلبن على خاقانى، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادى، تهران 1357ش؛ (28) خطیب بغدادى؛ (29) محمدبن احمد خوارزمى، مفاتیحالعلوم، چاپ ابراهیم ابیارى، بیروت 1404/1984؛ (30) محمدعلى داعیالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگى حیدرآباد، دكن 1305ـ1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛ (31) جعفربن محمد رودكى، دیوان، چاپ جعفر شعار، تهران 1378ش؛ (32) محمدبن محمد زبیدى، تاجالعروس من جواهرالقاموس، چاپ على شیرى، بیروت 1414/1994؛ (33) رضا زمردیان، فرهنگ واژههاى دخیل اروپایى در فارسى، همراه با ریشه هر واژه، مشهد 1373ش؛ (34) شمسالدینبن خالد سامى، قاموس تركى، چاپ احمد جودت، استانبول 1317؛ (35) احمدبن محمد سمرقندى، كتاب الشّروط و علومالصّكوك، چاپ محمدجاسم حدیثى، بغداد 1987؛ (36) سمعانى؛
(37) محمدبن ادریس شافعى، الاُمّ، چاپ محمد زهرى نجار، بیروت (بیتا.)؛ (38) محمدبن هندوشاه شمس منشى، دستورالكاتب فى تعیین المراتب، چاپ عبدالكریم علیزاده، مسكو 1964ـ1976؛ (39) همو، صحاحالفرس، چاپ عبدالعلى طاعتى، تهران 1341ش؛ (40) محمد شوكانى، فتحالقدیر، بیروت: داراحیاء التراث العربى، (بیتا.)؛ (41) صباح ابراهیم سعید شیخلى، الاصناف فیالعصر العباسى: نشأتها و تطورها، بغداد 1396/1976؛ (42) ادّى شیر، كتاب الالفاظ الفارسیة المعرَّبة، قاهره 1987ـ1988؛ (43) هلالبن محسن صابى، الوزراء، او، تحفة الأمراء فى تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، (قاهره) 1958؛ (44) عمربن عبدالعزیز صدر الشهید، كتاب شرح ادب القاضى للخصّاف، چاپ محیى هلال سرحان، ج 1، بغداد 1397/1977؛ (45) طبرى، تاریخ (لیدن)؛ (46) محمدبن على طورى، تكملة البحر الرّائق شرح كنز الدقائق، در ابننجیم، البحرالرائق، ج 7ـ9، بیروت 1418/1997؛ (47) عبدالوهاب خضرالیاس، «نظام رواتب الجیش العباسى فیالعراق: 218ـ334ه / 833ـ945م»، مجلة المجمع العلمى العراقى، ج 44، ش 4 (1418/1997)؛ (48) محمدبن جلالالدین غیاثالدین رامپورى، غیاثاللغات، چاپ منصور ثروت، تهران 1375ش؛ (49) حارث سلیمان فاروقى، المعجم القانونى: انكلیزى ـ عربى، بیروت 1988؛ (50) ابوالقاسم فردوسى، شاهنامه فردوسى، ج 8، چاپ رستم علییف، مسكو 1970؛ (51) محمدبك فرید، تاریخ الدولة العلمیة العثمانیة، چاپ احسان حقى، بیروت 1408/1988؛ (52) قلقشندى؛ (53) حسنبن محمد قمى، كتاب تاریخ قم، ترجمه حسنبن على قمى، چاپ جلالالدین طهرانى، تهران 1361ش؛ (54) حسن گلریز، فرهنگ توصیفى اصطلاحات پول، بانكدارى و مالیه بینالمللى: انگلیسى ـ فارسى، تهران 1380ش؛ (55) مالكبن انس، المُوَطَّأ، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره) 1370/1951؛ (56) مسكویه؛ (57) احمدبن محمد مقّرى، نفح الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/ 1968؛ (58) محمد عبدالرووفبن تاجالعارفین مُناوى، التوقیف على مهماتالتعاریف، چاپ محمد رضوان دایه، دمشق 1410/1990؛ (59) همو، فیضالقدیر : شرحالجامع الصغیر، (بیروت) 1391/1972؛ (60) الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، 1419/1999؛ (61) ناصر خسرو، سفرنامه ناصرخسرو علوى، (برلین ? 1341)، چاپ افست تهران (بیتا.)؛ (62) سعید نفیسى، فرهنگ فرانسه ـ فارسى، تهران 1364ش؛ (63) یحییبن شرف نووى، صحیح مسلم بشرح النووى، چاپ ابوعبدالرحمان عادلبن سعد، قاهره ( 2003)؛ (64) عبدالحسین نیك گهر، فرهنگ علوم اقتصادى، بازرگانى و مالى : انگلیسى ـ فرانسه ـ فارسى، تهران 1369ش؛ (65) رضاقلیبن محمدهادى هدایت، كتاب فرهنگ انجمن آراى ناصرى، چاپ سنگى تهران 1288، چاپ افست (بیتا.)؛ (66) یاقوت حموى، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛ (67) یعقوبى، تاریخ؛
(68) EIr. , s.v. "Cak" (by Willem Floor); (69) Roman Ghirshman, L' Iran des Origines a l'Islam, Paris 1951; (70) Joseph Schacht, An introduction to Islamic law, Oxford 1984.