رضاقليخان زعفرانلو، ، حاكم خبوشان (قوچان) در دورۀ فتحعليشاه قاجار. از زمان تولد او اطلاعى در دست نيست. پدرش، اميرگونهخان زعفرانلو، بعد از رويكار آمدن قاجارها به اطاعت آقامحمدخان و فتحعليشاه درآمد و در حكومت خبوشان باقى ماند (خاورى شيرازى، ج 1، ص 372؛ هدايت، ج 9، ص 278؛ اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1432، 1452).
نخستين بار در وقايع 1228، از رضاقليخان ياد شده است. در اين سال به دنبال خبر شكست ايران در جنگ اصلاندوز، رضاقليخان با اسحاقخان قرائى و برخى ديگر از خانهاى خراسان در اعتراض به رفتار توهينآميز محمدوليميرزا، حاكم خراسان، به مخالفت با دولت ايران پرداختند (رجوع کنید به خاورى شيرازى، ج 1، ص370ـ372؛ هدايت، ج 9، ص 496ـ498؛ سپهر، ج 1، ص 247ـ249). در 19 ربيعالآخر 1229، فتحعليشاه، اسماعيلخان دامغانى را براى گوشمالى خانهاى مخالف به خراسان فرستاد. رضاقليخان و حاكمان بجنورد، اتك، كلات، رادكان و ارغيان، به لشكر اسماعيلخان دامغانى در اطراف طوس شبيخون زدند، ولى شكست خوردند و تا خبوشان تعقيب شدند (خاورى شيرازى، ج 1، ص 387ـ388؛ سپهر، ج 1، ص 253). در 1230، اسماعيلخان خانهاى مخالف را در خبوشان محاصره و چهار برج اطراف قلعه خبوشان را تصرف كرد. با خطر سقوط قلعه، اميرگونهخان به اردوى اسماعيلخان رفت و ميرزاهدايتاللّه و ميرزاعبدالجواد (فرزندان عالم مشهور، ميرزامحمدمهدى شهيد ثالث كه در مشهد بودند) را شفيع خود قرار داد. اميرگونهخان تعهد كرد كه زنان و فرزندانِ رضاقليخان و نجفقليخان را با ماليات دو ساله خبوشان به اسماعيلخان تسليم كند و خود براى پوزش به خدمت فتحعليشاه برود و چنانچه شاه او را عفو كرد، به خبوشان بازگردد و رضاقليخان و نجفقليخان را به عنوان گروگان به دارالخلافه بفرستد (خاورى شيرازى، ج 1، ص 413ـ415؛ هدايت، ج 9، ص 518)، ولى ظاهرآ رضاقليخان به تهران نرفت (رجوع کنید به خاورى شيرازى، ج 1، ص 423؛ هدايت، ج 9، ص 523).
در 1233، حسنعليميرزا شجاعالسلطنه جانشين محمدوليميرزا در حكومت خراسان شد. رضاقليخان كه در اين زمان پدرش را از حكومت بركنار كرده بود، از شجاعالسلطنه اعلام اطاعت نمود و تمام دارايى خود را به وى پيشكش كرد ولى شجاعالسلطنه تمام اموال رضاقلى را به او پس داد (خاورى شيرازى، ج 1، ص 443ـ444؛ هدايت، ص 537). در همان سال، شجاعالسلطنه به سركوبى فتحخان، وزير شاه محمود افغان كه قصد تسخير خراسان را داشت، اقدام كرد و فتحعليشاه براى سامان دادن امور به خراسان رفت. رضاقليخان ابتدا موضع مشخصى در همراهى با فتحخان اتخاذ نكرد و منتظر نتيجۀ اين جريان بود، ولى بعد به اغواى محمدخان قرائى، از خانهاى خراسان، عازم تربت شد و به وى كه متحد فتحخان بود، پيوست (خاورى شيرازى، ج 1، ص 479، 489؛ سپهر، ج 1، ص 296؛ بامداد، ج 2، ص 26). در غياب رضاقليخان، فتحعليشاه حسنخان قاجار قزوينى و عيسيخان اميرآخورباشى دامغانى را مأمور محاصره خبوشان كرد و خود در 16 رمضان به آنجا رسيد. رضاقليخان در نيمه شبى از تربت به خبوشان بازگشت و چون نتوانست وارد شهر شود، در قلعه شيروان، در ده فرسخى خبوشان، مستقر شد (خاورى شيرازى، ج 1، ص 489ـ490؛ سپهر، ج 1، ص 302). با به اطاعت درآمدن خانهاى خراسان از جمله محمدخان قرائى، رضاقليخان نيز مشروط به شفاعت ميرزاشفيع صدراعظم، حاضر به اطاعت و رفتن به اردوى شاه شد، ولى بهرغم يك هفته تلاش صدراعظم و نصيحت اميرگونهخان و رفتن شجاعالسلطنه به شيروان و صحبت با او، به اردوى شاه نرفت (خاورى شيرازى، ج 1، ص 492ـ493؛ سپهر، ج 1، ص 304ـ305).
پس از بازگشت صدراعظم، فتحعليشاه دستور غارت اموال رضاقليخان و ايلات زعفرانلو را داد. رضاقليخان به ناچار برخى از علما را به شفاعت برانگيخت و با گروگان فرستادن زن و فرزندان خود و نيز فرستادن سلاحهاى خود از جمله شش عراده توپ، از فتحعليشاه خواست او را از حضور در اردوى خود معذور بدارد. شاه به وساطت شجاعالسلطنه، تقاضاى رضاقليخان را قبول كرد و قرار شد وى بعد از عزيمت شاه براى اعلام اطاعت به تهران برود و خانوادهاش بهعنوان گروگان به مشهد بروند (خاورى شيرازى، ج 1، ص 494ـ496؛ سپهر، ج 1، ص 304ـ305).
بعد از بازگشت فتحعليشاه، رضاقليخان در مشهد به خدمت شجاعالسلطنه رفت، ولى از رفتن به تهران خوددارى كرد (خاورى شيرازى، ج 1، ص 499ـ500؛ سپهر، ج 1، ص 307). در 1236، فتحعليشاه، ميرزاعبدالوهاب معتمدالدوله را به خراسان فرستاد و او ضمن تنبيه خانهاى خراسان، حسينعليخان (پسر رضاقليخان) را با عدهاى ديگر از پسران و برادران خانهاى خراسان، به رسم گروگان به تهران فرستاد (خاورى شيرازى، ج 1، ص 526ـ527؛ سپهر، ج 1، ص 321ـ322). از 1236 تا 1243، در منابع از رضاقليخان ذكر نشدهاند، ولى در اين سال از او با عنوان ايلخانى ياد شده است (رجوع کنید به خاورى شيرازى، ج 2، ص 693).
در 1243، رضاقليخان به سبب دشمنى با محمدخان قرائى، حاكم تربت، هلاكوميرزا پسر شجاعالسلطنه كه به درخواست وى حاكم خراسان شده بود، را به تسخير تربت ترغيب نمود و خود به همراه عدهاى ديگر از خانهاى خراسان او را همراهى كرد. محمدخان با حيله، خانها را از اطراف هلاكوميرزا پراكنده ساخت. شاه با شنيدن خبر اين آشفتگيها، اسماعيلميرزا را به حكومت خراسان فرستاد. رضاقليخان پس از ناكامى در شكست محمدخان، آباقاخانميرزا (برادر هلاكوميرزا) را در ظاهر، حاكم خراسان خواند و هلاكوميرزا را با خود به خبوشان برد، ولى بعد از چند روز او را آزاد كرد. رضاقليخان سپس شهرهاى نيشابور، رادكان و چناران را تصرف نمود و اداره نيشابور را به دامادش، جعفرقليخان پسر نجفقليخان شادلو، سپرد (خاورى شيرازى، ج 2، ص 692ـ695؛ هدايت، ج 9، ص 701ـ702).
با ادامه بحران در خراسان، فتحعليشاه، حسينخان سردار را به حكومت خبوشان فرستاد و او براى مقابله با رضاقليخان، با محمدخان قرائى متحد شد. رضاقليخان، محمدخان و سارياصلان (برادر حسينخان سردار) را شكست داد و ادارۀ امور مشهد را به دست گرفت و به غارت اموال مردم پرداخت. او فردى را به تهران فرستاد و از فتحعليشاه خواست شاهزاده ديگرى را به حكومت خراسان مأمور نمايد (خاورى شيرازى، ج 2، ص 717ـ718؛ سپهر، ج 1، ص 428). شاه از تهران شاهزاده احمدعلى ميرزا را به حكومت خراسان فرستاد. رضاقليخان و نجفقليخان شادلو در ربيعالآخر 1245 در چمنِ چناران اطاعت خود را از احمدعلى ميرزا اعلام كردند و شاهزاده را در تصرف مشهد با بيست هزار نفر يارى دادند (خاورى شيرازى، ج 2، ص 718ـ719).
فتحعليشاه در 1247 عباسميرزا نايبالسلطنه را به حكومت خراسان فرستاد و از او خواست رضاقليخان، عبدالرضاخان يزدى و محمدخان قرائى را دستگير كند و به تهران ببرد (همان، ص 794ـ796). رضاقليخان حاضر شد در مقابل حفظ خبوشان، بقيۀ مناطق تحت تصرفش را به نايبالسلطنه واگذار كند و پسرش، حسينعليخان را با پيشكشهاى زياد به خدمت او فرستاد (خاورى شيرازى، ج 2، ص 797ـ798؛ هدايت، ج 9، ص 749)، ولى عباسميرزا در 8 صفر 1248 قلعه اميرآباد (از متصرفات رضاقلى) را تصرف و ويران كرد (خاورى شيرازى، ج 2، ص 817؛ سپهر، ج 1، ص 479ـ480). سپس خبوشان را محاصره نمود. رضاقليخان ميرزاابوالقاسم قائممقام را شفيع خود قرارداد و در 8 ربيعالآخر 1248 به حضور عباسميرزا رفت. نايبالسلطنه روز بعد، رضاقليخان را دستگير و پسر او، سامخان، را به ايلخانى منصوب كرد و قلعه خبوشان را ويران ساخت (رجوع کنید به خاورى شيرازى، ج 2، ص 821ـ824؛ سپهر، ج 1، ص 481ـ482).
رضاقليخان مدتى در مشهد زندانى بود، تا اينكه در محرّم 1249 عباسميرزا او را به تهران بود. فتحعليشاه به وساطت عباسميرزا از كشتن وى گذشت و دستور داد او را در تبريز زندانى نمايند، ولى رضاقليخان در راه تبريز، در شهر ميانه درگذشت (خاورى شيرازى، ج 2، ص 864، 867؛ سپهر، ج 1، ص 497).
منابع : (1) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعيل رضوانى، تهران، 1367ش؛ (2) مهدى بامداد، رجال ايران، تهران، 1363ش؛ (3) فضلاللّهبن عبدالنبى خاورى شيرازى، تاريخ ذوالقرنين، چاپ ناصر افشارفر، تهران، 1380ش؛ (4) محمدتقى سپهر، ناسخ التواريخ تاريخ قاجاريه، چاپ جمشيد كيانفر، تهران 1377ش؛ (5) رضاقليخان هدايت، ملحقات تاريخ روضةالصفاى ناصرى، تهران، 1339ش.