خالد بن مَعْدان كَلاعى، ابوعبداللّه، ، راوى تابعى اهل شام. دربارۀ زندگى وى اطلاعات چندانى در دست نيست. وى از قبيلۀ كَلاع بود كه اغلب در حِمْص اقامت داشتند (سمعانى، ج 5، ص 118). او از جمله زاهدان و عابدان روزگار خويش به شمار ميرفت و در كثرت عبادت و تقوا زبانزد همگان بود (رجوع کنید به ابونعيم، ج 5، ص 210). خالد، به گفتۀ خودش، هفتاد تن از صحابۀ پيامبر را درك كرده است (مِزّى، ج 8، ص 170). او از كسانى چون ثوبان غلام پيامبر، عبداللّهبن حُنَيْن، يزيدبن خُمَيْر يَزَنى و كسان ديگرى روايت نقل كرده است (مزّى، ج 8، ص 168ـ169) و از او كسانى چون ابراهيم بن ابيعَبْله مقدسى، اَحْوَص بن حكيم بن عُمَيْربن اسود، صفوان بن عمرو حديث نقل كردهاند (مزّى، ج 8، ص 169). در منابع امامى، عمده روايات نقل شده از او، به روايت ثَوربن يزيد (براى نمونه رجوع کنید به خزاز قمى، ص 111؛ حلى، ص 116) است كه عموم اين روايات درباره فضائل على عليهالسلام است (براى نمونه رجوع کنید به ابن بابويه، ج 2، ص 363؛ خزاز قمى، ص 111ـ112؛ حلّى، همانجا). ابونعيم اصفهانى (ج 5، ص 210ـ221) نمونههايى از گفتههاى زهدآميز وى را نقل كرده است. ابنسعد (ج 7، ص 455) وى را جزو طبقۀ سوم تابعيان اهل شام ياد نموده است.
ابنشهر آشوب (رجوع کنید به ج 3، ص 263)، ضمن نقل اشعارى از خالد، به اعتراض وى به يزيد در به شهادت رساندن امام حسين عليهالسلام در كربلا اشاره كرده است، هرچند وى رياست شرطه را در زمان يزيد برعهده داشته است (ابنعساكر، ج 16، ص 189). خالد در حملات مسلمانان به روم شرقى نيز حضور مؤثرى داشت (رجوع کنید به مزّى، ج 8، ص 170). طبرى (ج 6، ص 530) از حضور او در حمله به قسطنطنيه در سال 98 سخن گفته است. به نوشتۀ سمعانى (ج 5، ص 118)، خالدبن معدان، كه از حاكم حمص، به دليل پوشيدن لباس حرير، ناخرسند بود، به طرسوس رفت و در همانجا درگذشت.
منابع رجالى اهلسنّت، مانند عِجلى (ج 1، ص 332) و نسائى (رجوع کنید به مزّى، ج 8، ص 169)، او را ثقه دانستهاند و حاكم نيشابورى (ج 2، ص 600) اسناد او به صحابه را صحيح شمرده است؛ با اين حال، از او، به دليل تدليس و ارسال در نقل حديث، خرده گرفتهاند (ذهبى، 1388، ج 1، ص 93ـ94؛ همو، سير، ج 4، ص 537). خالد به دانشاندوزى توجه فراوانى داشت. بزرگان معاصرش، وى را ستودهاند (رجوع کنید به مزّى، ج 8، ص 170). به او كتابى نسبت داده شده كه حاوى پارهاى احاديث است (ذهبى، سير، ج 4، ص 538). وى احتمالا تأليفات ديگرى نيز داشته، ولى از آنها اطلاعى در دست نيست (رجوع کنید به احمدى، ج 1، ص 683). او يكى از مراجع فقهى زمان خود بوده و براى حل اختلافات فقهى نزد وی ميرفتهاند (رجوع کنید به مزّى، همانجا).
منابع : (1) محمدبن على منصور به ابنبابويه، كتاب الخصال، چاپ علياكبر غفارى، قم 1403/1362؛ (2) ابونعيم احمدبن عبداللّه اصفهانى، حلبةالاولياء و طبقات الاصفياء، بيروت 1387/1967؛ (3) الطبقات الكبرى، چاپ احسان عباسى، ابنشهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، نجف، 1376ق؛ (4) ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415ق، احمدى ميانجى، عليبن حسينعلى، مكاتيب الرسول، قم، 1998/1419؛ (5) حاكم نيشابورى، محمدبن محمد، المستدرك على الصحيحين، چاپ يوسف مرعشلى، بيروت، 1406ق؛ (6) ذهبى، شمسالدين، تذكرةالحفاظ، حيدرآباد 1388/1968؛ (7) همو، سيراعلام النبلاء، چاپ اختصارات؛ (8) سمعانى، عبدالكريمبن محمد، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودى، بيروت، 1408ق؛ (9) طبرى، محمدبن جرير، تاريخ الامم و الملوك، بيروت، بيتا، چاپ اختصارات، چاپ ابوالفضل محمدابراهيم؛ (10) احمدبن عبداللّه عجلى، معرفةالثقاة، چاپ عبدالعليم عبدالعظيم نبوى، مدينه 1405/1985؛ (11) عليبن محمد فزازقمى، كفايةالاترقى النفس على الائمة الاثنى عشر، عبداللطيف كوهكمرى، قم 1401؛ (12) جمالالدين يوسف مزى، تهذيبالكمال فى اسماء الرجال، چاپ بشارعواد معروف، بيروت 1422/2002.