چتر ، ابزاری برای سایه افكندن و در امان ماندن از تابش آفتاب كه معمولاً در مراسم و مواكب بر سر حاكمان نگاه داشته میشد و در برخی از سلسلههای حكومتگر از نشانههای ویژه خلافت و سلطنت بهشمار میآمد.
چتر واژهای فارسی است كه از چَتْرَه سنسكریت گرفته شده است (رجوع کنید به جلالی نائینی، ذیل «چتره») و در زبان اردو نیز رواج دارد (رجوع کنید به دهلوی، ذیل «چتر»، «چَهتَر»). در منابع عربی زبان دوره اسلامی، علاوه بر واژههای جتر و شطر (معرّبِ چتر)، واژههای در اصل عربی مِظَلَّه، شَمسه و شَمسیه نیز گاه به معنای چتر بهكار رفتهاند (برای نمونه رجوع کنید به ذهبی، 1401ـ1409، ج 22، ص 204ـ 205؛ ابنبطوطه، ج 2، ص 449؛ قلقشندی، ج 3، ص 469؛ مقریزی، 1418، ج 2، ص 177).
بنابر شواهد تصویری، استفاده از چتر در میان اقوام و تمدنهای كهن مانند مصر و آشور باستان در حدود قرن نهم پیش از میلاد و نیز در چین در قرن سوم پیش از میلاد و در بیزانس و ایران هخامنشی كاربرد داشته است (رجوع کنید به د. ایرانیكا، ذیل مادّه). در ایران هخامنشی، چتر یكی از عناصر تشریفاتی دربار محسوب میشد و در تصاویر متعددی در تختجمشید شاهان هخامنشی با چتری بر بالای سرشان نشان داده شدهاند (رجوع کنید به شهبازی، ص 72 و تصویر 19؛ گیرشمن و هرتسفلد، تصاویر ص 72، 83، 100). در شواهد تصویری به جا مانده از دوره هخامنشی و ساسانی، چتر مشخصكننده پادشاه در جمع و نمادی از شكوه و اقتدار اوست ( د. ایرانیكا، همانجا).
در گزارشهای وقایع صدر اسلام، از كاربرد چتر در تشكیلات حكومتی خبری نیست و واژه مِظَلَّه در این منابع به معنای خیمه و چادر و سراپرده است (برای نمونه رجوع کنید به ابنسعد، ج 4، ص 231؛ طبری، سلسله 3، ص 2034؛ سیوطی، ج 1، ص 99). با اینكه كتانی در التراتیب الاداریه(ج 1، ص350ـ351) بابی را به «صاحبالمظلّه» (چتردار) در زمان پیامبر صلیاللّهو علیهوآلهوسلم اختصاص داده، اما چنانكه از توضیحات او برمیآید، اصحاب پیامبر در جریان هجرت یا حجهالوداع، از سر ارادت به پیامبر، با لباس خود بر سر حضرت سایه میافكندند (نیز رجوع کنید به مسلمبن حجّاج، ج 1، ص 944). بنابر روایتی از امام رضا علیهالسلام، امام صادق علیهالسلام نیز مظلّهای داشتند كه بهویژه در سفرها از آن استفاده میكردند (رجوع کنید به حرّعاملی، ج 5، ص 59).
در دوره متأخرتر خلافت عباسی، مظلّه به معنای چتر نیز بهكار رفته است، چنانكه مثلاً ناصر عباسی (متوفی 570) در مواكب خود مظلّه السوداء (چتر سیاه) بر سر میگرفت (رجوع کنید به ذهبی، 1984، ج 4، ص 227) و بنابر گزارش چاؤجوكوا، كه در نیمه قرن هفتم از بغداد دیدن كرده، بر روی چتر سیاه خلیفه هلالهای طلایی نقش بسته بوده است(رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Hilā l.II ؛ درباره هلال روی چتر( ماهچه = منجوق ) در قرن هشتم رجوع کنید به سلمان ساوجی، ص 411؛ خواجوی كرمانی، ص 302، 667). خلفای عباسی برای به رسمیت شناختن سلاطین حكومتهای مستقل ایرانی، به هنگام جلوس آنها برایشان چتر و لوا میفرستادند (برای نمونه رجوع کنید به آقسرایی، ص 31).
در برخی منابع از وجود شمسه، مُشَمَّس/ مِشْمَس در دوره عباسی یاد شده كه در تحقیقات جدید، گاه با مظلّه و چتر، یكی انگاشته شده است (برای نمونه رجوع کنید به د. اسلام، ذیل"Mizalla ")، اما بنابر گزارشی از مقریزی (1387، ج 1، ص140ـ142) در وصف شمسه، به نظر میرسد شمسه در اصل قطعه جواهری به شكل تاج مرصع به مروارید و سنگهای قیمتی بوده كه با زنجیری از دو طرف، بالای تخت و مسند خلیفه و گاه بر ایوان كاخ آویخته میشده است. شمسه احتمالاً اقتباسی است از شكل تاجهایی كه بر سر پادشاهان ساسانی نگاه داشته میشد (رجوع کنید به تاج *؛ مشكور، ص 68). شمسه را، كه نشانه اعتبار و اقتدار خلفا بود، در طول مراسم حج در جلوی كعبه میآویختند (مقریزی، همانجا) و پس از پایان مراسم، آن را نزد خلیفه بازمیگرداندند (رجوع کنید به طبری، سلسله 3، ص 2273ـ 2274). طبق روایتی از طبری (سلسله 3، ص1183)، محمدبن عبدالملكبن زیات مسئول فراهم ساختن مشمّس برای خلیفه معتصم بود. پدر او نیز در زمان مأمون عهدهدار همین مسئولیت بود. با وجود این گزارشها، چون شكل شمسه/ مشمّس شبیه سایبانی آویخته بود، بهنظر میرسد در مواردی از واژه شمسه معنای مظلّه و چتر اراده شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابناثیر، ج 11، ص 206؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 22، ص 204ـ 205).
در ادبیات فارسی مقارن با خلافت عباسی و حكومتهای پس از آن، واژه چتر، بهویژه در تركیبات استعاری، فراوان بهكار رفته است (رجوع کنید به دهخدا، ذیل تركیبات اضافی ساخته شده با چتر)، اما برخی شواهد شعری بر كاربرد عرفی آن در تشكیلات درباری حكومتهای مسلمان از قرن چهارم به بعد دلالت دارند (رجوع کنید به فرخی سیستانی، ص 22، 340؛ منوچهری، ص 102، 179؛ مسعود سعدسلمان، ص 392؛ حسن غزنوی، ص 17، 46ـ47؛ انوری، ج 1، ص 54، ج 2، ص 712؛ خاقانی، ص270، 597؛ خواجوی كرمانی، ص 309، 667؛ سیف فرغانی، ج 1، ص 208؛ سلمان ساوجی، ص 411؛ عبید زاكانی، ص 35). دلالتهای آشكارتر بر كاربرد چتر را، به عنوان یكی از لوازم حكومت در سلسلههای حكومتگر در ایران، باید در آثار تاریخی فارسی جستجو كرد. در تاریخ بیهقی (ص 209، 442، 763، 934)، بر سنّت استفاده از چتر در دستگاه حكومت غزنویان و نیز بر وجود غلامان چتردار تصریح شده است.
این سنّت بهطور گستردهتر و با تشریفات بیشتر در دوره سلجوقیان ادامه یافت، بهطوری كه چتر بنیسلجوق در دورههای بعد نیز مشهور بود (رجوع کنید به حسینی، ص 185؛ مقریزی، 1418، ج 2، ص 100). استفاده سلاطین غوری از چتر تقلیدی از سلاجقه به شمار آمده است (رجوع کنید به ابناثیر، ج 12، ص 248؛ ابوالفداء، ج 3، ص 35؛ ذهبی، 1417، حوادث و وفیات 541 ـ550 ه ، ص 37).
در مراسم جلوس سلاجقه روم، یكی از حاجبان دربار، چتر بر سر سلطان میگشود و نیز تشریف (خلعت) و چتر و لوا و لقبی كه خلیفه برای تنفیذ و به رسمیت شناختن سلطان جدید فرستاده بود، تقدیم میگردید (رجوع کنید به آقسرایی، ص 31؛ رایس، ص 106ـ107). گزارشهایی همچنین از حمل چتر سلطان در جنگها در دوره سلجوقی و نیز در میان خوارزمشاهیان در دست است (رجوع کنید به حسینی، همانجا؛ ابناثیر، ج 12، ص 432).
حمل چتر در میان مغولان نیز معمول بود. بنابر منگتاپیلوی چینی (در قرن هفتم)، چنگیز خان از چتری با رنگهای زرد و قرمز استفاده میكرد (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Mizalla. 4" ). در دوره ایلخانان حتی صاحب منصبی به نام سكورچی (چتردار) وجود داشت كه چتر خان را حمل میكرد (رجوع کنید به اشپولر، ص 228). این منصب با همین عنوان در حكومتهای بعد از ایلخانان، چون مظفریان (713ـ793) و جلایریان (736ـ 814)، نیز دوام یافت (حافظ ابرو،ج 2، ص 617). ایلخانان همچنین به نشانه به رسمیت شناختن برخی از حكومتهای نیمهمستقل، برای آنها چتر میفرستادند (رجوع کنید به ناصرالدین منشی كرمانی، ص 79). در این دوره اهدای چتر مرصع از سوی سفرای خارجی به ایلخانان مرسوم بود (رجوع کنید به اشپولر، ص 305).
در یك نقاشی در نسخه مصوری از ظفرنامه تألیف در قرن نهم، تیمور با چتر زریدوزی شده قرمزرنگ نشان داده شده است (رجوع کنید به د. اسلام ، همانجا). به نوشته كلاویخو (ص 259)، سرای ملك مهربان (خانم بزرگ)، همسر اول تیمور، با چتری گرد و قبه مانند از پرند سفید در انظار حاضر میشد. در نقاشیهای دوره مغول تا اواخر دوره صفوی، چتر در صحنههای شكار، نبرد، بازی و سفرهای سلطنتی، عمدتاً به شكل مخروط، با تزیینات تذهیب و به رنگهای گوناگون، تصویر شده است (برای نمونههایی از این تصاویر رجوع کنید به موزه هنرهای معاصر تهران، ص 42، 50، 293، 372، 383، 434؛ سودآور، ص 63، 133، 215، 224، 248؛ فرهاد، ص 301؛ كنبی، ص 81).
با اینكه در منابع از كاربرد و رواج چتر در سرزمینها و دورههای مختلف اسلامی سخن به میان آمده، اما آشنایی ما با ساختار و اجزای چتر در ادوار گذشته ــ صرفنظر از نقاشیها كه تصویر دقیقی پیشروی ما نمینهند ــ متكی بر گزارش ابنطُوَیر (متوفی 617) در وصف چتر ویژه دربار فاطمیان است. این گزارش با اندكی تلخیص در آثار نویسندگان بعدی، چون قلقشندی و ابنتغری بردی، نیز آمده است. براساس آن، دسته چوبین چتر در لولههای طلاپوش بههم پیوسته قرار داشت. قسمت اصلی چتر از دوازده قطعه چوب، به درازای حدوداً دو متر، تشكیل میشد. این چوبها، كه قسمت پایین هركدام یك وجب پهنا داشت، به شكل مثلث متساویالساقین بودند و قسمت انتهایی و بالای آنها چنان نازك و ظریف بود كه نوك همه آن دوازده چوب در كنار هم دایره كوچكی را تشكیل میدادند و در حلقهای طلایی در نوك دسته تعبیه میشدند. چتر را پس از بستن، درون محفظهای استوانهای قرار میدادند كه معمولاً طلایی بود یا روكش طلایی داشت (ابنطویر، ص 157ـ 158؛ قلقشندی، ج 3، ص 469؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص 84 ـ 85، 87).
به نوشته قلقشندی (ج 2، ص 133، ج 4، ص 7ـ 8)، پارچه این نوع چتر، ابریشم زریدوز و رنگش معمولاً زرد بوده است. در این دورهها پرندهای كوچك از جنس نقره یا طلا روی چتر نصب میكردند و از اینرو، این نوع چترها را القُبّه و الطیر هم مینامیدند (رجوع کنید به ابن بطوطه، ج2، ص 449؛ قلقشندی، همانجاها؛ درباره چتر مشابه این در سرزمین تكرور رجوع کنید به همان، ج 5، ص 300). چون حمل چتر در بیشتر سرزمینهای اسلامی از نشانههای خلافت و از شعائر سلطنت و قدرت تلقی میشد (رجوع کنید به ابنبطوطه، همانجا؛ مقریزی، 1418، ج 2، ص 177، 439؛ ابنتغری بردی، ج 8، ص 265؛ عینی، ج 2، ص 161؛ حافظ ابرو، ج 2، ص 617)، مدعیان خلافت یا سلطنت و كسانی كه قصد مخالفت و رقابت با خلیفه یا سلطان و خروج برضد او را داشتند، با حمل چتر در مواكب خود، بر استقلالخواهی یا ادعای خویش تأكید میكردند (رجوع کنید به بیهقی، ص 928؛ مقریزی، 1418، ج 2، ص 177، ج 4، ص 191).
چتر را در مواكب رسمی و بهویژه در اعیاد، چون عید نوروز و عید فطر و قربان، بر سر خلیفه یا سلطان نگاه میداشتند و بهجز معدود مواردی، از چتر در درون دربار استفاده نمیشد (رجوع کنید به ذهبی، 1401ـ1409، ج 15، ص 195؛ قلقشندی، ج 3، ص 506، 509، ج 4، ص 7ـ 8؛ مقریزی، 1418، ج 4، ص 165؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص 94). در دوره فاطمی، رنگ چتر با رنگ لباس خلیفه هماهنگ بود (ابنطویر، ص 157). در مراسم ویژه روز بالا آمدن آب نیل (وفاءالنیل)، خلیفه فاطمی با لباسی فاخر و چتر حاضر میشد (رجوع کنید به ناصر خسرو، ص 72ـ 75؛ قس قلقشندی، ج 3، ص 512، 517، كه به حضور خلیفه بدون چتر اشاره كرده است). در یك مورد گزارش شده است كه عزیز، خلیفه فاطمی، در مراسم خاك سپاری جنازه یعقوببن كِلّس در 380، برای نشان دادن سوكواریاش، بدون چتر حاضر شد (ابنخلّكان، ج 7، ص 34). در خلافت فاطمی، صاحبمنصبی به نام صاحبالمظلّه وجود داشت كه عموماً از میان سربازان صقلبی برای این كار در نظر گرفته میشد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص 314؛ ابنخلكان، ج 5، ص 375؛ قلقشندی، ج 3، ص 509؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص 85، 95، 123). در دوره ممالیك ظاهراً تشكیلات ویژهای برای حمل چتر وجود نداشت و برخی امیران بلندپایه، برای اظهار ارادت و تقرب به سلطان یا خلیفه، چتر او را حمل میكردند (رجوع کنید به یونینی، ج 2، ص 323؛ عینی، ج 3، ص 484؛ صفدی، ج 2، ص 56؛ قلقشندی، ج 3، ص469؛ مقریزی، 1418، ج 2، ص 268، 275، ج 4، ص 165). در این دوره، گاه سلاحدار چتر سلطان را حمل میكرد (رجوع کنید به مقریزی، 1418، ج 2، ص 252).
با اینكه در مغرب و اندلس استفاده از چتر كمابیش معمول بوده، چتر در تشریفات درباری یكی از مظاهر قدرت تلقی نشده است (رجوع کنید به سلاوی، ج 5، ص 164؛ ابنحیان، ج 5، ص 397). در گزارشهای مورخان، شاهدی دالّ بر استفاده مرابطون، موحدون، مرینیان و بنونصر از چتر در تشكیلات درباری به دست نیامده است (قس گزارش مبهمی از ابنخطیب (متوفی 776 ) در خطره الطیف ( ص 48 ) مربوط به دوره مرینیان كه از مظلّهای ابریشمی كه بر تیركهای چوبی استوار بوده، یاد كرده است و معلوم نیست كه منظور چتر است یا سایبان ثابت).
چتر در هند دوره اسلامی، از لوازم و نشانههای سلطنت و فرمانروایی بود و حتی مانند تاج و تخت در سرزمینهای دیگر، استعاره از سلطنت بود (رجوع کنید به منهاج سراج، ج 1، ص 418؛ عصامی سمرقندی، ص 124، 158؛ كنبو، ج 1، ص 188؛ بختاورخان، ج 1، ص 150). علاّ می در آئین اكبری (ج 1، ص 29) در میان چهارده چیزی كه از آنها به عنوان شكوه سلطنت یاد كرده، چتر را بعد از تخت، در ردیف دوم، قرار داده است. در این دوره، تنوع رنگ چترها درخور توجه است، چنانكه گاه برخی فرمانروایان چند چتر، هركدام به رنگی، برمیگزیدند (رجوع کنید به منهاج سراج، ج 2، ص 31؛ عصامی سمرقندی، ص 124؛ امیرخسرو، ج 2، ص 185ـ186). در جنگها نیز، شاید برای به رُخ كشیدن شكوه و قدرت سلطان، چترهای بیشتری، با زیورآلات و تزیینات گرانبها، بر سر سلطان نگه میداشتند (رجوع کنید به قلقشندی، ج 5، ص 97). در جنگها محل استقرار سلطان با رنگ چتر مخصوص او مشخص میشد. از اینرو، برای گمراه كردن دشمن و به مثابه تاكتیكی جنگی، شخص دیگری زیر چتر سلطان مینشست تا او در امان بماند ( د. اسلام، چاپ دوم، ذیل"Mawākib.5"). در هند قرن سیزدهم/ نوزدهم در دسته رَوی ماه محرّم، كه مشابه حركت موكب سلطنتی بود، حتی در غیاب حاكم، چتر سلطنتی را بر سر اسبی حمل میكردند كه نماد دُلدُل، اسبِ امام علی علیهالسلام، بود (همان، ذیل"Mawākib.5" ).
(56) Sheila R. Canby, Persian painting, London 1997; (57) EIr. , s.v. "Čatr" (by Eleanor Sins); (58) EI 2 , s.vv. "Harb, war. VI: India" (by S.A.A. Rizvi and J. Burton-Page), "Hilāl, the new moon, the crescent.II: in Islamic art" (by R. Ettinghausen), "Mawākib.5: in Muslim India" (by J. Burton-Page), "Mizalla. 4: in Persian, Indian and Turkish lands" (by P. A. Andrews); (59) Roman Ghirshman and Ernst Emile Herzfeld, Persepolis: the Achaemenian capital,compiled & translated: F. Ghani, photographer: A. Alizadeh, Tehran 2000; (60) Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran,Leiden 1985.