responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5332

 

چ ، یكی‌ از همخوانها (صامتها)، هفتمین‌ حرف‌ از الفبای‌ فارسی‌، هشتمین‌ حرف‌ از الفبای‌ اردو و چهارمین‌ حرف‌ الفبای‌ تركی‌.

1) در فارسی‌ و اردو. در فارسی‌ آن‌ را جیم‌ مَعْقود نیز نامیده‌اند. چون‌ در زبان‌ عربی‌ این‌ واج‌ وجود ندارد، به‌ آن‌ جیم‌ فارسی‌ نیز می‌گویند. ارزش‌ عددی‌ آن‌ را در حساب‌ جمل‌، مانند «ج‌»، سه‌ در نظر می‌گیرند (دهخدا؛ معین‌، ذیل‌ «چ‌»). از لحاظ‌ آواشناسی‌، «چ‌» صامتی‌ شُشی‌، برون‌سو، سخت‌، بی‌واك‌، دمیده‌، انفجاری‌ ـ سایشی‌ و لثوی‌ ـ كامی‌ است(رجوع کنید به خانلری، ج‌ 1، ص‌ 51: پیشكامی‌؛ ثمره‌، ص‌66؛ هایمن‌ ، ص‌ 375). «چ‌» را صامتی‌ مركّب‌ به‌ حساب‌ می‌آورند، چون‌ سازوكار (مكانیسم‌) تولید آن‌ تركیبی‌ از سازوكار تولید صامتهای‌ «ش‌» و «ت‌» است‌، اما هیچ‌كدام‌ ازاین‌ دو آوا نیست‌. مجموعه‌ای‌ از آن‌ دو نیز نمی‌باشد، بلكه‌ آوایی‌ واحد و مستقل‌ است‌ (خانلری‌، همانجا؛ ثمره‌، ص‌ 64ـ65). ابن‌سینا در كتاب‌ مخارج‌الحروف‌ (ص‌ 23ـ24، 83)، ضمن‌ تأكید بر این‌ نكته‌ كه‌ «چ‌» درعربی‌ وجود ندارد، آن‌ را مشابه‌ واج‌ «ج‌» در زبان‌ عربی‌ دانسته‌، بااین‌ تفاوت‌ كه‌ انسداد در تولید «چ‌» قوی‌تر از انسداد در تولید «ج‌» در عربی‌ است‌ و در هنگام‌ تولید آن‌، بخش‌ بزرگ‌تری‌ از پهنای‌ زبان‌ درگیر می‌شود و فشارِ كندن‌ و رانده‌ شدن‌ هوا در هنگام‌ تولید «چ‌» بیش‌ از تولید «ج‌» است‌. در شعر فارسی‌ نیز به‌دلیل‌ هم‌مخرج‌ بودن‌ این‌ دو واج‌، برخی‌ شاعران‌ آنها را باهم‌ قافیه‌ كرده‌اند (رجوع کنید به ج‌*). «چ‌» همخوانی‌ بسیار كم‌بسامد است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ توان‌ تركیبی‌ آن‌ با دیگر همخوانها تقریباً صفر است‌ و تنها یك‌ خوشه‌ با شركت‌ این‌ واج‌ وجود دارد و آن‌ «رچ‌» //rc است‌؛ مثلاً در واژه قارچ‌. بنابراین‌، /r/ تنها همخوانی‌ است‌ كه‌ می‌تواند قبل‌ از //c قرار گیرد (ثمره‌، ص‌ 133ـ134).

این‌ واج‌ در زبانهای‌ ایرانی‌ اولیه‌، بازمانده /k¨/ (بست‌واج‌، بی‌واك‌، نادمیده‌ و پیش‌كامی‌) از زبانهای‌ هند و ایرانی‌ (آریایی‌) و حتی‌ پیشتر از آن‌ از زبانهای‌ هندواروپایی‌ اولیه‌ است‌. مثلاً، واژه scandayeti (به‌معنای‌ شِكانَد) در زبان‌ اوستایی جوان‌، از andaiati ـ sk¨ آریایی‌ گرفته‌ شده‌ است‌ (بارتولومه‌، ص‌20، 123).

«چ‌» در آغاز كلمه‌، در هر سه‌ دوره زبان‌ فارسی‌ تغییری‌ نكرده‌ است‌ (خانلری‌، ج‌ 1، ص‌ 344ـ345):



باستان‌ میانه‌ نو

čaša- čašm چشم‌

čarman- čarm چرم‌



«چ‌» باستانی‌، در وسط‌ كلمه‌، در فارسی‌ میانه‌ و نو به‌ «ز» /z/ بدل‌ شده‌ است‌ (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 349):



باستان‌ میانه‌ نو

hača- az از

-raučah rōz روز



«چ‌» باستانی‌ هرگاه‌ پس‌ از صامتهای‌ خیشومی‌ ( m ، n ) قرار داشته‌، در پهلوی‌ اشكانی‌، فارسی‌ میانه زردشتی‌ و فارسی‌ دری‌ به‌ «ج‌»، اما در فارسی‌ میانه ترفانی‌ به‌ «ز» بدل‌ شده‌ است‌ (ابوالقاسمی‌، ص‌10).



باستان‌ میانه‌ نو

-panča panj (فارسی‌ میانه ترفانی‌: panz ) پنج‌



ابدالهای‌ «چ‌» در تعریب‌ چنین‌ است‌:



مثال‌

چ‌ > ج‌ چهار > جهار، چنگ‌ > جنك‌

چ‌ > س‌ چراغ‌ > سراج‌

چ‌ > ش‌ چاكر > شاكر، چترنج‌ > شطرنج‌

چ‌ > ص‌ چك‌ > الصك‌، چرم‌ > الصّرم‌



(جوالیقی‌، ص‌209، 212، 220؛ شیر، ص‌ 46، 89، 107ـ 108؛ محمدی‌، ص‌10ـ11). در زبان‌ عربی‌ معاصر، «چ‌» به‌ «تش‌» بدل‌ می‌شود، مانند چابهار/ تشابهار، چالوس‌/ تشالوس‌ و چاد/ تشاد.

در اردو، ویژگیهای‌ آواشناختی‌ و ارزش‌ عددی‌ «چ‌» همانند زبان‌ فارسی‌ است‌ (رجوع کنید به سرهندی‌؛ فیروزالدین‌، ذیل‌ «چ‌»)، اما در زبان‌ اردو «چ‌» دمیده‌ نیز وجود دارد كه‌ آن‌ را به‌ شكل‌ «چه » می‌نویسند. واج‌ «چه »، كه‌ تلفظ‌ آن‌ با دمش‌ همراه‌ است‌، مستقل‌ از «چ‌» است‌ و می‌تواند تمایز معنایی‌ ایجاد كند (رجوع کنید به وثوقی‌، ص‌ 333ـ334؛ ج‌ * ). چون‌ در زبان‌ اردو، اسامی‌ جنسیت‌ دارند، حروف‌ نیز این‌ قاعده‌ را پذیرفته‌اند و «چ‌» حرف‌ مؤنث‌ محسوب‌ می‌شود (رجوع کنید به دهلوی‌، ذیل‌ «چ‌»؛ سرهندی‌، همانجا).


منابع‌:
(1) ابن‌سینا، مخارج‌الحروف‌، یا، اسباب‌ حدوث‌الحروف‌، دو روایت‌ از متن‌ رساله‌ با مقابله‌ و تصحیح‌ و ترجمه‌ از پرویز ناتل‌ خانلری‌، تهران‌ 1348 ش‌؛
(2) محسن‌ ابوالقاسمی‌، دستور تاریخی‌ زبان‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1375 ش‌؛
(3) كریستیان‌ بارتولومه‌، تاریخچه واجهای‌ ایرانی‌ ، ترجمه‌، توضیح‌، و تدوین‌ واهه‌ دومانیان‌، تهران‌ 1384 ش‌؛
(4) یداللّه‌ ثمره‌، آواشناسی‌ زبان‌ فارسی‌: آواها و ساخت‌ آوایی‌هجا ، تهران‌ 1378 ش‌؛
(5) موهوب‌بن‌ احمد جوالیقی‌، المعرّب‌ من‌الكلام‌ الاعجمّی‌ علی‌ حروف‌المعجم‌ ، چاپ‌ احمدمحمد شاكر، قاهره‌ 1942، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1966؛
(6) پرویز خانلری‌، تاریخ‌ زبان‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1365 ش‌؛
(7) دهخدا؛
(8) احمد دهلوی‌، فرهنگ‌ آصفیه‌ ، لاهور 2003؛
(9) وارث‌ سرهندی‌، علمی‌ اردو لغت‌ جامع‌ ، لاهور 2005؛
(10) ادّی‌ شیر، كتاب‌ الالفاظ‌ الفارسیه المعرّبه ، بیروت‌ 1908؛
(11) فیروزالدین‌، فیروز اللغات‌ اردو جامع‌ ، لاهور: فیروز سنز، [بی‌تا.]؛
(12) محمد محمدی‌، «چند نكته‌ در باره دگرگونیهای‌ كلمات‌ فارسی‌ در زبان‌ عربی‌»، الدراسات‌ الادبیه، سال‌ 6، ش‌ 1 و 2 (ربیع‌ وصیف‌ 1964)؛
(13) محمد معین‌، فرهنگ‌ فارسی‌، تهران 1371 ش‌؛
(14) حسین‌ وثوقی‌، «مقایسه دستگاه‌ صوتی‌ زبان‌ فارسی‌ و زبان‌ اردو»، در مجموعه خطابه‌های‌ نخستین‌ كنگره تحقیقات‌ ایران‌ ، ج‌ 1، به‌ كوشش‌ مظفر بختیار، تهران‌: دانشگاه‌ تهران‌، دانشكده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌، 1350 ش‌؛
(15) لاری‌ هایمن‌، نظام‌ آوایی‌ زبان‌: نظریه‌ و تحلیل‌ ، ترجمه یداللّه‌ ثمره‌، تهران‌ 1368 ش‌.

/ ایرج‌ پروشانی‌ /

2) در تركی‌. ویژگیهای‌ آواشناختی‌ این‌ واج‌ در تركی‌، همانند «چ‌» در زبان‌ فارسی‌ است‌. این‌ ویژگیها در زبان‌ تركی‌ مادر و در زبانها و گویشهای‌ باقی‌مانده‌ از آن‌ یكسان‌ است‌ (رجوع کنید به منگیز، ص‌ 81).

واج‌ «چ‌» زبانِ تركی مادر، در زبانها و گویشهای‌ جدید تحولاتی‌ یافته‌ است‌؛
در اكثر این‌ زبانها «چ‌» به‌ «ش‌» یا به‌ «س‌» بدل‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 60ـ66، گلدن‌، ص‌ 23ـ 26). مثلاً، čapmak (تاختن‌) در زبانهای‌ باشقیری‌ و قویبالی‌ به‌ sapmak تبدیل‌ شده‌ است‌ ( د. ترك‌ ، ذیل‌ "C" ). در كلمات‌ دخیل‌ از زبانهای‌ دیگر نیز گاه‌ چنین‌ تبدیلی‌ صورت‌ می‌گیرد. مثلاً، كلمه panča * از زبان‌ ایرانی‌ باستان‌ به‌ زبان‌ تركی‌ مادر وارد شده‌ و به‌ شكل‌ bāš (باش‌) درآمده‌ است‌ (منگیز، ص‌98). در برخی‌ كلمات‌ قرضی‌ از زبانهای‌ دیگر، مانند روسی‌ و چینی‌، واج‌ انسدادی‌ ـ سایشی‌ /ts/ به‌č (چ‌) بدل‌ می‌شود (یوهانسون‌، ص‌ 75). در برخی‌ از زبانهای‌ تركی‌، مانند تركی‌ عثمانی‌، هرگاه‌ چ‌ در میان‌ دو مصوت‌ واقع‌ شود به‌ ج‌ بدل‌ می‌گردد (منگیز، ص‌ 81). در عربی‌، «چ‌» به‌ «ج‌»، «ش‌» و «تش‌» بدل‌ می‌شود، مانند چلبی‌/ شلبی‌/ جلبی‌؛
چناق‌قلعه‌/ شناق‌قلعه‌/ تشناق‌قلعه‌؛
چوروم‌/ تشوروم‌.


منابع‌:


(16) Peter B. Golden, An introduction to the history of the Turkic peoples: ethnogenesisi and state-formation in medieval and early modern Eurasia and the Middle East , Wiesbaden 1992;
(17) Lars Johanson, Structural factors in Turkic language contacts, (translated from the German, ) Richmond, Engl. 2002;
(18) Karl H. Menges, The Turkic languages and peoples , Wiesbaden 1968;
(19) T A , s.v. "C".

/ آرزو نجفیان‌ /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5332
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست