جونز ، سرهارفورد، نخستین وزیرمختار دولت انگلیس در ایران از 1224 تا 1226/1809ـ1811.
جونز در 1178/1764 بهدنیا آمد (جونز، مقدمه ناطق و گرنی، ص5). بسیار جوان بود كه مأموریت خود را در شركت هند شرقی آغاز كرد و در چند سال اقامتش در هند، زبان فارسی را فرا گرفت. سپس، نماینده تجاری ـ سیاسی آن شركت در بصره و بعدها سركنسول آن در بغداد شد. این دوره مأموریت او حدود بیست سال طول كشید (رایت، 1977، ص 5؛ رجوع کنید به جونز، همانجا).
جونز در طول مأموریتش در بصره و بغداد، به ایران آمد و شد داشت و بنابراین با دولتمردان ایران آشنایی و مراوده یافت. هنگامی كه صادقخان زند (حك: 1193ـ1196) بصره را فتح كرد، جونز از میرزامحمدحسین فراهانی، كه در این سفر جنگی همراه صادقخان بود، در بصره پذیرایی كرد (رجوع کنید به جونز، ص10ـ 11). جونز در 1201/1787 و 1206 / 1791 به ایران آمد و هر دو بار مهمان میرزامحمدحسین فراهانی شد و با او و پسر برادرش، میرزابزرگ فراهانی (قائممقام)، مناسبات دوستانه برقرار كرد. وی در سفر دومش، با لطفعلیخان زند، كه روزهای بحرانی و سختی را میگذراند، مناسبات دوستانه برقرار كرد. قصد او خرید دو الماس دریای نور و تاجماه بود كه لطفعلیخان قصد فروش آنها را داشت، اما بعداً منصرف شد (جونز، ص11ـ12، 24). به هنگام درگیری لطفعلیخان با آقامحمدخان، جونز به لطفعلیخان پیشنهاد داد تا جواهرات سلطنتی را به شركت هند شرقی بفروشد و در بوشهر از كمكهای دولت بریتانیا بهرهمند شود، اما لطفعلیخان اندكی بعد در جنگ با آقامحمدخان كشته شد. میرزامحمدحسین فراهانی نیز قصد داشت كتابخانهاش را كه حدود ششصد جلد كتاب كمنظیر داشت، به جونز بفروشد اما از بیم بازخواست احتمالی آقامحمدخان، كه در راه شیراز بود، منصرف شد. جونز از این سفر قرآنی نفیس و تصویر سیاه قلمی از لطفعلیخان با خود برد (همان، ص 16ـ17، 37ـ42؛ رابینسون ، ص 297).
جونز در 1215ـ1216/ 1800ـ1801 در باره ایران و افغانستان گزارشهایی تهیه كرد و در آنها كوشید تا منافع و مناسبات دو دولت ایران و انگلیس را با یكدیگر هماهنگ كند (جونز، همان مقدمه، ص 5).
در 1220، در دوره اول جنگهای ایران با روسیه (1218ـ 1228)، فتحعلیشاه نخستین درخواست كمك خود را با نامه برای جونز به بغداد فرستاد تا به وساطت او از شركت هندشرقی كمك بگیرد (رایت، 1977، ص 5؛ مهدوی، ص 111ـ112).
جونز در 1221/ 1806 به كمك آوانس پیتكارن، جاسوس شركت در تبریز، از تصمیم ناپلئون بناپارت برای نفوذ به ایران آگاه شد. در پی آن، روبرت دنداس، از دولتمردان انگلیسی، از دولت خود خواست كه جونز را به عنوان سفیر روانه ایران كند(جونز، همان مقدمه، ص 5). همچنین در این سال،جونز در میان مدیران شركتــ که از سفر اول سرجان ملكم* و زیادهرویهایش در هزینه كردن ناراضی بودند ــ طرفدارانی پیدا كرد و موفق شد آنان را قانع كند كه درصورت تعلل ایشان فرانسه میتواند در ایران موقعیت برتری پیدا كند و با ایران و عثمانی، علیه منافع انگلیس در هند، متحد شود. او اعزام سفیری از سوی پادشاه انگلستان را ضروری قلمداد كرد. جورج كانینگ، وزیر خارجه بریتانیا، به پیشنهاد جونز توجه كرد و خود او را با لقب بارون، به عنوان سفیر انگلیس در 1222/1807 روانه ایران كرد (رجوع کنید به رایت، 1977، ص 5؛ ایران و بریتانیا، ص 33).
در این مأموریت جونز موظف بود به دولت ایران وعده تعلیمات نظامی و پشتیبانی دریایی در خلیجفارس را بدهد و از سوی كمیسیون سرّی وزارتخارجه انگلیس دستور داشت شرایط واردات و صادرات در ایران و امكان فروش كالاهای اروپایی را بررسی كند. ضمناً دستور داشت به فتحعلی شاه پیشنهاد خرید جواهرات سلطنتی (نادری)را بدهد.ارزش اینجواهرات را شركت هندشرقی تعیین كرده بود. افزون بر اینها، جونز میبایست مصونیت پاشای بغداد را، در صورت حمله ایران و فرانسه، تضمین میكرد و نیز به سعودبن عبدالعزیز(حك:1218ـ1229)، كه سواحل عربستان را در اختیار داشت، پیشنهاد میكرد كه از پیشروی فرانسویان جلوگیری كند (رجوع کنید به هدایت، ج 9، ص 445ـ 446، 454ـ456؛ لمتون، ص 163؛ ایران و بریتانیا، ص 34).
برای ارتباط با ایران، میان دولت انگلیس و شركت هند شرقی رقابت ایجاد شد. جونز با آگاهی از موفق نشدن ملكم، در شوال 1222/ دسامبر 1807 به بوشهر رفت اما لرد مینتو، فرمانروای كل هند، از جونز خواست از ایران باز گردد، زیرا شركت قصد داشت، با هدایت ملكم، خارك را تصرف كند. جونز كه خود را نماینده دولت انگلیس و دارای موقعیت برتری میدانست، به درخواست فرماندار كل توجه نكرد و برای میرزا شفیع مازندرانی (صدراعظم فتحعلی شاه) و میرزا بزرگ فراهانی نامه نوشت و خطر حمله ملكم را یادآوری و درخواست كرد كه او را سریعتر بپذیرند. سرانجام، بر اثر این پافشاریها اجازه حركت او از بوشهر به تهران داده شد (خاوری شیرازی، ج 1، ص291؛ رایت، 1977، ص 5 ـ6؛ نیز رجوع کنید به همو، 1979، ص136؛ ایران و بریتانیا، ص 34ـ 38) و جونز در محرّم 1224/ فوریه1809 به تهران وارد شد. هدایایی كه او همراه داشت، با آنچه ملكم به فتحعلیشاه پیشكش كرده بود، برابری میكرد و از جمله آنها قطعه الماس گرانبهایی از سوی جورج سوم، پادشاه انگلیس، بود (رایت، 1977، ص 6؛ ایران و بریتانیا ، ص 38). در هیئت همراه جونز، جیمز موریه *، نویسنده و سیاستمدار انگلیسی، نیز حضور داشت (رایت، همانجا؛ ایران و بریتانیا، ص 36).
با ورود جونز به تهران، ژنرال گاردان *، فرستاده ناپلئون، خاك ایران را ترك گفت. جونز نخست مذاكره را با میرزاشفیع مازندرانی آغاز كرد. آنها پیشنویس عهدنامهای را، كه به عهدنامه مجمل مشهور است، تهیه كردند و پس از ملاقات رسمی با شاه و صدراعظم، با كمك حاجمحمدحسینخان امینالدوله متن عهدنامه را نهایی كردند. 23 روز پس از ورود جونز به تهران، عهدنامه به امضای میرزاشفیع و جونز رسید. پیشنویس آن را میرزاابوالحسن ایلچی (سفیر ایران در لندن) و جیمز موریه برای امضای شاه انگلستان به لندن بردند. این عهدنامه تمام عهدنامههای پیشین با اروپاییان را لغو میكرد و به موجب آن هیچ كشوری اجازه نداشت از طریق ایران به هند لشكركشی كند (خاوری شیرازی، ج 1، ص 293؛ رایت، 1977، ص 7؛ همو، 1979، ص 136؛ صالح شیرازی، ص 15ـ17؛ نیز رجوع کنید به جونز، همان مقدمه، ص 6).
با این همه، لرد مینتو، برای رقابت با دولت انگلیس، بار دیگر ملكم را، با حكم بركناری جونز، به ایران فرستاد. اختلافات جونز و ملكم چنان گسترده شد كه در حضور ایرانیان به یكدیگر پرخاش میكردند. جونز مورد حمایت دربار ایران بود و میرزا شفیع نامهای در تأیید جونز به تاریخ جمادیالاولی 1224/ ژوئیه 1809 برای جورج كانینگ فرستاد (رجوع کنید به ایران و بریتانیا، ص 39، 63ـ64؛ رایت، 1977، ص 7ـ 8). دلایل موفقیت جونز در ایران اقامت طولانی او در بصره و بغداد، آشنایی با رجال سیاسی ایران و آداب و رسوم ایرانیان و تفاوت برخورد او با ایرانیها در برابر روشهای زورگویانه ملكم و نیز آن بود كه جونز نماینده پادشاه انگلستان و ملكم نماینده شركت هند شرقی بود. با پایان یافتن نفوذ فرانسه در ایران و در پی كمك نكردن آن كشور به ایران در مقابل روسیه، وعدههای كمك جونز او را به چهرهای مطلوب در دربار ایران تبدیل كرد، اما ملكم علت موفقیت او را پرداخت رشوه به مقامات ایرانی میدانست (صالح شیرازی، ص 17، پانویس؛ ایران و بریتانیا ، ص 37).
جونز در 1226/1811 مجبور به ترك ایران شد. او رابطه خوبی با دربار ولیعهد داشت و به سفارش عباسمیرزا دو تن، محمدكاظم (پسر عباس تبریزی، نقاشباشی دربار عباسمیرزا) و حاجیبابا افشار، را برای تحصیل نقاشی و طب و داروسازی به لندن برد. اینان نخستین محصلان ایرانی بودند كه به خارج اعزام شدند (صالح شیرازی، ص 22).
جونز در طول بازنشستگیاش كتابهایی تألیف كرد. در حدود 1249/1833، كتاب مآثر سلطانیه،تألیف مفتون دنبلی،را با عنوان <سلسله قاجار> ترجمه كرد كه در حدود 1311/1893 در لندن چاپ شد. مقدمه این كتاب به قلم جونز و بر اساس یادداشتها و خاطرات سفرهای او به ایران و در بزرگداشت دوستش، لطفعلیخان زند، است كه به فارسی برگردانده شده است. از دیگر آثار اوست: < گزارشی از عملیات هیئت نمایندگی اعلیحضرت [پادشاه انگلیس] در دربار ایران> كه در 1250/1834 در لندن چاپ شد و < نامههایی در باره وضع كنونی منافع و امور انگلیس در ایران > كه در 1254/ 1838 در لندن بهچاپ رسید (جونز، همان مقدمه، ص 6).
(8) B. W. Robinson, "Persian royal portraiture and the Qajars" in Qajar Iran: political, social and cultural change, 1800-1925 , ed. Edmund Bosworth and Carole Hillenbrand, Edinburgh 1983; (9) Denis Wright, The English amongst the Persians during the Qajar period: 1787-1921 , London 1977; (10) idem, "Sir John Malcolm and the order of the lion and sun", Iran , XVII (1979).