responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5156

 

جوانشیر ، خاندان، از خاندانهای‌ معتبر قفقاز و شوشی‌، در دوره قاجار. برخی‌ از اعضای‌ این‌ خاندان‌ پس‌ از سلطه كامل‌ روسها بر قره‌باغ‌ و شوشی‌، به‌ دربار ایران‌ پناهنده‌ شدند و بعدها نیز صاحبِ مناصب‌ بلندمرتبه‌ای‌ در دربار قاجار گردیدند.

1) پناه‌خان‌ جوانشیر. مشهور به‌ پناه‌ علی‌بیگ‌ ساروجلوی‌ جوانشیر (جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 83)، در زمان‌ شاه‌عباس‌ دوم‌ صفوی‌ (حك:1052ـ1077) از تركستان‌ به‌ قره‌باغ‌ آمد (همان‌، مقدمه احمدی‌، ص‌20). وی‌ در زمان‌ نادرشاه‌ (حك: 1148ـ 1160) جارچی‌باشی‌ بود (جهانگیرمیرزا، ص‌ 24، پانویس‌ 1). او ابتدا بسیار مورد لطف‌ نادرشاه‌ قرار داشت‌، اما نادر در اواخر حكومتش‌ به‌ وی‌ خشم‌ گرفت‌ و پناه‌خان‌ ناگزیر در 1156 به‌ كوهستانهای‌ قره‌باغ‌ گریخت‌ (جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 84، پانویس‌ 1). وی‌ با شنیدن‌ خبر قتل‌ نادرشاه‌، در ناحیه قره‌باغ‌ دعوی‌ حكومت‌ كرد و با بازگشت‌ ایلات‌ جوانشیر، كه‌ نادرشاه‌ آنان‌ را به‌ خراسان‌ كوچانده‌ بود، قدرتش‌ افزون‌ گشت‌ (همان‌، ص‌ 85). پناه‌خان‌ از عادل‌ شاه‌ افشار اطاعت‌ كرد و در 1161 از وی‌ لقب‌ خانی‌ گرفت‌ و به‌ حكومت‌ قره‌باغ‌ منصوب‌ شد.

پس‌ از بركناری‌ عادل‌ شاه‌ و به‌ حكومت‌ رسیدن‌ شاهرخ‌ افشار (حك : 1161ـ1210)، پناه‌خان‌ گنجه‌، ایروان‌، نخجوان‌ و اردبیل‌ را تصرف‌ كرد و خانهای‌ آن‌ مناطق‌ را به‌ اطاعت‌ خود در آورد (همان‌، ص‌ 91ـ92) و سپس‌ قلعه‌های‌ بیات‌ و تِرناوِت‌ را بنا كرد. او در حدود 1170، به‌ درخواست‌ ملك‌شاه‌ نظرورنده‌، یكی‌ از حاكمان‌ ارمنی‌ نواحی‌ قره‌باغ‌، قلعه پناه‌آباد را بنا كرد. این‌ قلعه‌ بعدها به‌ قلعه شوشی‌ شهرت‌ یافت‌ (باكیخانوف‌، ص‌ 159ـ160؛ جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 93). یك‌ سال‌ پس‌ از احداث‌ قلعه شوشی‌، محمدحسن‌خان‌ قاجار (پدر آقامحمدخان‌) به‌ آنجا حمله‌ كرد ولی‌ موفق‌ به‌ تصرف‌ آن‌ نشد (جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 94ـ 95).

در رقابت‌ گسترده‌ میان‌ محمدحسن‌خان‌ قاجار و كریم‌خان‌ زند برای‌ تسلط‌ بر حكومت‌، پناه‌خان‌ جانب‌ كریم‌خان‌ را گرفت‌، كه‌ به‌ شكست‌ و كشته‌ شدن‌ محمدحسن‌خان‌ قاجار انجامید. پس‌ از آن‌ فتحعلی‌خان‌ افشار از آذربایجان‌، به‌ قصد مطیع‌ كردن‌ پناه‌خان‌، به‌ سوی‌ قلعه شوشی‌ لشكر كشید، اما كاری‌ از پیش‌ نبرد، از این‌رو تصمیم‌ به‌ مصالحه‌ گرفت‌ و پیشنهاد كرد كه‌ دخترش‌ با ابراهیم‌خلیل‌ خان‌، پسر پناه‌خان‌، ازدواج‌ كند. وی‌ با این‌ حیله‌ ابراهیم‌خلیل‌خان‌ را به‌ اسارت‌ خود در آورد و با سرعت‌ به‌ سوی‌ ارومیه‌ حركت‌ كرد (همان‌، ص‌ 95ـ97). پناه‌خان‌، به‌ قصد آزاد كردن‌ پسرش‌، به‌ لشكر كریم‌خان‌ زند ــ كه‌ برای‌ سركوبی‌ فتحعلی‌خان‌ به‌ طرف‌ ارومیه‌ حركت‌ كرده‌ بودند ــ پیوست‌ (مفتون‌ دنبلی‌، 1349ـ1350 ش‌، بخش‌ 1، ص‌ 491؛ فسائی‌، ج‌ 1، ص‌ 605؛ قس‌ افشار محمودلو، ص‌ 144ـ 145). با شكست‌ فتحعلی‌خان‌، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ آزاد شد. كریم‌خان‌ پناه‌خان‌ را با خود به‌ شیراز برد (جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 97ـ99) و پسرش‌، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌، را به‌ حكومت‌ قره‌باغ‌ منصوب‌ كرد (غفاری‌ كاشانی‌، ص‌ 212). پناه‌خان‌ پس‌ از مدت‌ كوتاهی‌ در شیراز درگذشت‌. پیكر وی‌ را به‌ قره‌باغ‌ فرستادند و در همانجا به‌ خاك‌ سپردند (جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 99).

2) ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ جوانشیر. او در تمام‌ دوران‌ حكومت‌ كریم‌خان‌ زند تا شروع‌ حكومت‌ قاجاریه‌، به‌ دور از برخوردهای‌ سیاسی‌ با حكومت‌ مركزی‌ ایران‌، به‌ توسعه اقتدار خویش‌ در منطقه قفقاز مشغول‌ بود. آقامحمدخان‌ قاجار در پی‌ سركوبی‌ حكام‌ سركش‌ آذربایجان‌ و واداشتن‌ آنان‌ به‌ اطاعت‌ از خود، از ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ نیز خواست‌ تا به‌ اطاعت‌ دولت‌ مركزی‌ در آید. ابراهیم‌خلیل‌خان‌ نیز در 1207 با فرستادن‌ عبدالصمدبیگ‌، پسرعموی‌ خود، به‌ رسم‌ گروگان‌ به‌ تهران‌، اظهار اطاعت‌ نمود (ساروی‌، ص‌ 242).

در 1209، آقامحمدخان‌ قاجار نخستین‌ لشكركشی‌ خود را به‌ سوی‌ قفقاز، برای‌ تسخیر قره‌باغ‌ و سركوبی‌ اركلی‌ خان‌، والی‌ گرجستان‌، آغاز نمود (مفتون‌ دنبلی‌، 1351 ش‌، ص‌ 23). ابراهیم‌ خلیل خان‌، علاوه‌ بر درخواست‌ كمك‌ از دولت‌ عثمانی‌( اسناد و مكاتبات‌ تاریخی‌ ایران‌: قاجاریه‌، ج‌ 1، ص‌ 4)، آشكار و پنهان‌ با اركلی‌خان‌ و روسها نیز مناسباتی‌ برقرار كرده‌ بود، بنابراین‌ در برابر آقامحمدخان‌ قاجار مقاومت‌ كرد و تسلیم‌ نشد. آقامحمدخان‌ قاجار كه‌ موفق‌ به‌ تسخیر قلعه مستحكم‌ شوشی‌ نشده‌ بود، با كشتن‌ عده بسیاری‌ و به‌ اسارت‌ گرفتن‌ دو تن‌ از برادرزاده‌های‌ ابراهیم‌ خلیل‌خان‌، او را به‌ اطاعت‌ واداشت‌. سپس‌ آقامحمدخان‌ برای‌ تسخیر تفلیس‌ به‌ گرجستان‌ رفت‌ (ساروی‌، ص‌ 269ـ271).

آقامحمدخان‌ پس‌ از تصرف‌ تفلیس‌ و متواری‌ شدن‌ اركلی‌خان‌ و در پی‌ اظهار اطاعت‌ دیگر خانهای‌ قفقاز، خواستار تسلیم‌ ابراهیم‌خلیل‌خان‌ شد؛ از این‌رو، در 9 ذیحجه 1211 عازم‌ شوشی‌ گردید. ابراهیم‌خلیل‌خان‌، كه‌ تاب‌ مقاومت‌ در برابر سپاه‌ آقامحمدخان‌ قاجار را نداشت‌، به‌ داغستان‌ گریخت‌ (همان‌، ص‌ 297). در همان‌ هنگام‌، آقامحمدخان‌ قاجار در كنار قلعه شوشی‌ به‌ قتل‌ رسید و ابراهیم‌خلیل‌خان‌ با شنیدن‌ این‌ خبر به‌ شوشی‌ بازگشت‌ و بیش‌ از پیش‌ بر اقتدار خویش‌ افزود. او همچنین‌ از طرف‌ فتحعلی‌شاه‌ مأمور فرستادن‌ جسد آقامحمدخان‌ به‌ تهران‌ شد (خاوری‌ شیرازی‌، ج‌ 1، ص‌ 46، 62).

ابراهیم‌خلیل‌خان‌ از زمان‌ مرگ‌ آقامحمدخان‌ قاجار در 1211 تا تسلط‌ كامل‌ روسها بر قره‌باغ‌ سیاستی‌ دوگانه‌ داشت‌؛ از طرفی‌ ظاهراً می‌كوشید مناسبات‌ دوستانه‌ را با دربار ایران‌ حفظ‌ كند و از طرفی‌ خواستار استقلال‌ خویش‌ و تفوق‌ بر قدرتهای‌ پیرامون‌ با حفظ‌ روابط‌ حسنه‌ با دولت‌ تزاری‌ روسیه‌ بود. در ادامه همین‌ سیاست‌، ابراهیم‌خلیل‌خان‌ برای‌ اظهار اطاعت‌ از شاه‌ قاجار، پسرش‌ ابوالفتح‌خان‌ را در 1212 نزد فتحعلی‌شاه‌ فرستاد (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 88؛ هدایت‌، 1339 ش‌، ج‌ 9، ص‌ 335). فتحعلی‌شاه‌ در 1214 با دختر ابراهیم‌خلیل‌خان‌ به‌ نام‌ آقابیگم‌ آقا مشهور به‌ آقاباجی‌، ازدواج‌ كرد (جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 119؛ هدایت‌، 1373 ش‌، ص‌ 333). با این‌ همه‌، هنگام‌ حمله مجدد قوای‌ روسیه‌ به‌ قفقاز در 1220 و با ورود ژنرال‌ روسی‌، سیسیانوف‌ * ، به‌ قفقاز، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ اطاعت‌ از روسها را پذیرفت‌ و در همان‌ سال‌ با روسها عهدنامه‌ای‌ امضا كرد كه‌ بر اساس‌ آن‌، ملزم‌ به‌ پرداخت‌ ده‌ هزار اشرفی‌ به‌ عنوان‌ خراج‌ سالانه‌ و واگذار كردن‌ قره‌باغ‌ به‌ روسها شد (باكیخانوف‌، ص‌ 187). پس‌ از علنی‌ شدن‌ همراهی‌ ابراهیم‌خلیل‌خان‌ با روسها، عباس‌میرزا نایب‌السلطنه‌ به‌ همراه‌ قوایی‌ به‌ سوی‌ آذربایجان‌ حركت‌ كرد. ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ از سیسیانوف‌ یاری‌ خواست‌، اما قوای‌ مشترك‌ روسها و سواران‌ قره‌باغ‌ در نبرد با عباس‌میرزا شكست‌ خوردند و مجبور به‌ عقب‌نشینی‌ شدند (همای‌ مروزی‌، ص‌ 192ـ193؛ خاوری‌ شیرازی‌، ج‌ 1، ص‌ 222). ابراهیم‌خلیل‌خان‌ پس‌ از این‌ ناكامی‌، با آگاه‌ شدن‌ از حركت‌ عباس‌میرزا به‌ سوی‌ شوشی‌،بار دیگر از سیسیانوف‌ یاری‌ خواست‌ و او نیز سرهنگ‌ كِتلیرفسكی‌ را، با دویست‌ عراده‌ توپ‌ و آذوقه كافی‌، روانه عَسكران‌ نمود (مفتون‌ دنبلی‌، 1351 ش‌، ص‌ 149؛ هدایت‌، 1373 ش‌،ص‌ 346) اما این‌بار نیز شكست‌ خوردند. ابراهیم‌خلیل‌خان‌ در 1220، در پی‌ اتحاد قبلی‌ خود با نیروهای‌ روسی‌، ژنرال‌ سیسیانوف‌ را به‌ قلعه شوشی‌ راه‌ داد. سیسیانوف چهارصد تن‌ از نیروهایش‌ را به‌ محافظت‌ از قلعه‌ گماشت‌ و اختیار قلعه شوشی‌ را كاملاً به‌دست‌ گرفت‌ (اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1477)، اما هنگامی‌ كه‌ ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ دریافت‌ كه‌ قصد نهایی‌ روسها تصرف‌ كامل‌ قره‌باغ‌ است‌ و او حتی‌ قادر به‌ حفظ‌ استقلال‌ ظاهری‌ خویش‌ نیست‌، با ارسال‌ نامه‌ای‌ از عباس‌میرزا خواست‌ تا نزد فتحعلی‌شاه‌ او را شفاعت‌ كند. جعفرقلی‌خان‌، نوه ابراهیم‌ خلیل‌خان‌، كه‌ مخالف‌ همراهی‌ پدربزرگش‌ با سپاه‌ ایران‌ بود (خاوری‌ شیرازی‌، ج‌ 1، ص‌ 248)، به‌ روسها خبر داد و آنها نیز در 1222 شبانه‌، با راهنمایی‌ جعفرقلی‌خان‌، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ را به‌ همراه‌ 31 نفر از بستگانش‌، از جمله‌ همسر و دخترش‌، به‌ قتل‌ رساندند (باكیخانوف‌، ص‌ 189؛ محمودمیرزا قاجار، ج‌ 1، ص‌ [87 ]؛ خاوری‌ شیرازی‌، ج‌ 1، ص‌ 236، 248). پس‌ از آن‌، سیسیانوف‌ حكومت‌ قره‌باغ‌ را به‌ مهدی‌قلی‌ خان‌، پسر ابراهیم‌ خلیل‌خان‌، سپرد (جوانشیر قراباغی‌، ص‌ 132). جعفرقلی‌خان‌ كه‌ تصور می‌كرد پس‌ از مرگ‌ پدربزرگش‌ دولت‌ روسیه‌ او را به‌ حكومت‌ قره‌باغ‌ منصوب‌ خواهد كرد، از روسها رنجید و به‌ اطاعت‌ حكومت‌ ایران‌ در آمد؛ بنابراین‌، روسها به‌ او بدگمان‌ شدند، تا جایی‌كه‌ در 1226 او را دستگیر و برای‌ تبعید به‌ سیبری‌، به‌ تفلیس‌ منتقل‌ كردند. به‌ هنگام‌ انتقال‌ به‌ تفلیس‌، زمانی‌ كه‌ از رود ترتر عبور می‌كردند، جعفرقلی‌خان‌ از دست‌ روسها گریخت‌ و خود را به‌ ایل‌ جبرائیل‌لو، كه‌ در حال‌ كوچ‌ به‌ سمت‌ ایران‌ بودند، رساند (مفتون‌ دنبلی‌، 1351 ش‌، ص‌ 269؛ اعتضادالسلطنه‌، ص‌ 345ـ346). عباس‌میرزا با آگاه‌ شدن‌ از فرار جعفرقلی‌خان‌ از دست‌ روسها، حكومت‌ قرجه‌داغ‌ (ارسباران‌) را، به‌ انضمام‌ چهار هزار تومان‌ مقرری‌ سالانه‌، به‌ وی‌ واگذار كرد (مفتون‌ دنبلی‌، 1351 ش‌، ص‌ 274ـ275).

از سوی‌ دیگر، مهدی‌ قلی‌خان‌، كه‌ از تعدیات‌ روسها به‌ ستوه‌ آمده‌ بود، در 1235 به‌ دربار ایران‌ پناه‌ آورد ( اسنادی‌ از روابط‌ ایران‌ با منطقه قفقاز ، ص‌ 258ـ259). مهدی‌قلی‌خان‌ در دوره دوم‌ جنگهای‌ ایران‌ و روس‌ (1241ـ1243) همراه‌ سپاه‌ ایران‌ با روسها جنگید. پس‌ از سقوط‌ گنجه‌، وی‌ در ربیع‌الاول‌ 1242 مأمور كوچ‌ دادن‌ ایلات‌ قره‌باغ‌ به‌ سوی‌ قراجه‌داغ‌ شد و به‌ دستور عباس‌میرزا حدود قراجه‌داغ‌ و مغان‌، به‌ عنوان‌ ییلاق‌ و قشلاق‌ آن‌ قوم‌، تعیین‌ شد (خاوری‌ شیرازی‌، ج‌ 1، ص‌ 625، 629).

3) ابوالفتح‌خان‌ جوانشیر، پسر كوچك‌ ابراهیم‌ خلیل‌خان‌. وی‌ كه‌ در دربار ایران‌ به‌سر می‌برد، بر خلاف‌ برادرش‌، مهدی‌ قلی‌خان‌، متمایل‌ به‌ ایران‌ و در خدمت‌ قشون‌ ایران‌ بود. ابوالفتح‌خان‌، بلافاصله‌ پس‌ از درخواست‌ كمك‌ پدرش‌ از حكومت‌ ایران‌، به‌ همراه‌ قوایی‌ كه‌ عباس‌میرزا برای‌ یاری‌ ابراهیم‌خلیل‌خان‌ فرستاد، به‌ سوی‌ شوشی‌ شتافت‌ اما پیش‌ از رسیدن‌ وی‌ پدرش‌ را كشتند. ابوالفتح‌خان‌ در 1225 به‌ حكومت‌ دِزْمار منصوب‌ شد (مفتون‌ دنبلی‌، 1351 ش‌، ص‌ 234). او شعر نیز می‌سرود و طوطی‌ تخلص‌ می‌كرد. وی‌ در 1255 درگذشت‌ (تربیت‌، ص‌ 247).

4) عباسقلی‌خان‌ جوانشیر، مشهور به‌ والی‌، فرزند ابوالفتح‌خان‌. وی‌ در 1251 به‌ فرمان‌ محمد شاه قاجار به‌ حكومت‌ كاشان‌ منصوب‌ شد (ضرابی‌، ص‌ 406؛ هدایت‌، 1339 ش‌، ج‌10، ص‌ 169؛ احمدی‌ كرمانی‌، ص‌210)، اما سال‌ بعد، هنگام‌ سفر محمدشاه‌ به‌ گرگان‌، به‌سبب‌ شكایت‌ مردم‌، عزل‌ شد (سپهر، ج‌ 2، ص‌ 246، 257).

محمدشاه‌ در 1257 عباسقلی‌خان‌ را به‌ حكومت‌ كرمان‌ منصوب‌ كرد (اعتضادالسلطنه‌، ص‌ 527؛ اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1656). وی‌ در دوران‌ حكومت‌ در كرمان‌، قلعه بم‌ را مرمت‌ و در آنجا چاه‌ آب‌ حفر كرد. همچنین‌ آذوقه چندین‌ ساله شهر را در قلعه‌ ذخیره‌ نمود و دستور داد تا برای‌ پرورش‌ كرم‌ ابریشم‌ در حومه شهر كرمان‌ دوازده‌ هزار درخت‌ توت‌ بكارند (سپهر، ج‌ 2، ص‌ 366؛ احمدی‌ كرمانی‌، ص‌ 214). وی‌ تا 1259 در این‌ منصب‌ باقی‌ ماند ( رجوع کنید به هدایت‌، 1339 ش‌، ج‌ 10، ص‌ 273).

پس‌ از مرگ‌ محمدشاه‌ قاجار، عباسقلی‌خان‌ به‌ دستور مهدعلیا * اداره امور خالصه‌جات‌ را برعهده‌ گرفت‌ (خورموجی‌، ص‌ 38). سپس‌ در 1265 به‌ حكومت‌ اردبیل‌ و مشكین‌ منصوب‌ شد و همچنین‌ مأمور حفظ‌ امنیت‌ مرزهای‌ ایران‌ با روسیه‌ گردید كه‌ از زمان‌ فوت‌ محمدشاه‌، راهزنان‌ آن‌ را ناامن‌ كرده‌ بودند (همان‌، ص‌ 81). در 1275، با تشكیل‌ شش‌ وزارتخانه‌ و حذف‌ مقام‌ صدراعظم‌ در دوره ناصرالدین‌شاه‌، عباسقلی‌خان‌ با لقب‌ معتمدالدوله‌ به‌ وزارت‌ عدلیه‌ منصوب‌ شد (اعتمادالسلطنه‌، 1363 ش‌، ص‌40؛ روزنامه وقایع‌ اتفاقیه، ش‌ 397، ص‌ [1] ـ2). وی‌ در 1276، علاوه‌ بر سمتی‌ كه‌ داشت‌، عضو مجلس‌ شورای‌ دولتی‌ شد و تا زمان‌ مرگش‌ (1278) در این‌ سمت‌ باقی‌ ماند. پس‌ از مرگش‌، منصب‌ وزارت‌ وی‌ به‌ برادرش‌، محمدابراهیم‌ خان‌، رسید (اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1822، 1841).

5) محمدابراهیم‌خان‌ جوانشیر، پسر دیگر ابوالفتح‌خان‌ جوانشیر. وی‌ مدت‌ كوتاهی‌ وزیر عدلیه‌ بود و سپس‌ از این‌ سمت‌ بركنار شد اما بار دیگر با لقب‌ معتمدالملكی‌ به‌ همان‌ سمت‌ رسید(بامداد، ج‌ 2، ص‌ 229).

6) عبدالحسین‌ خان‌ جوانشیر ، از بازماندگان‌ خاندان‌ ابراهیم‌خلیل‌ خان‌ جوانشیر. وی‌ در 1256، در زمان‌ محمدشاه‌ قاجار، به‌ حكومت‌ كرمانشاهان‌ منصوب‌ شد (سپهر، ج‌ 2، ص‌ 379؛ اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1655). او از عهده مقابله‌ با خانهای‌ كرمانشاهان‌ برنیامد، پس‌ در 1257 محمدشاه‌ قاجار محبعلی‌خان‌، سردار ماكویی‌، را برای‌ كمك‌ به‌ عبدالحسین‌خان‌ به‌ آنجا فرستاد. عبدالحسین‌خان‌، به‌ گمان‌ اینكه‌ محبعلی‌خان‌ برای‌ عزل‌ او به‌ كرمانشاهان‌ آمده‌، با خانهای‌ كرمانشاهان‌ همدست‌ گردید، اما كاری‌ از پیش‌ نبرد؛ سپس‌ معزول‌ و به‌ تهران‌ فرستاده‌ شد (هدایت‌، 1339 ش‌، ج‌10، ص‌ 316؛ اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌1660).

7) محمدتقی‌خان‌ جوانشیر، از دیگر بازماندگان‌ ابراهیم‌خلیل‌خان‌ جوانشیر. وی‌ در 1267 در دوره ناصرالدین‌شاه‌، به‌ حكومت‌ شاهرود و بسطام‌ منصوب‌ گردید ( روزنامه وقایع‌ اتفاقیه، ش‌ 1، ص‌ 2)، اما در 8 جمادی‌الا´خره همان‌ سال‌ درگذشت‌.

پس‌ از او، یكی‌ از بستگانش‌ به‌ نام‌ حسینعلی‌خان‌ جوانشیر به‌ جای‌ وی‌ حاكم‌ ولایت‌ مزبور شد (روزنامه وقایع‌ اتفاقیه، ش‌10، ص‌ [2]؛ اعتمادالسلطنه‌، 1363 ش‌، ص‌60). احتمالاً در دوره محمدشاه‌ قریه‌های‌ پریخان‌، مشكین‌، دوشودرلو، ساروخانلو تراكمه‌ و بارانچه‌ به‌ وی‌ اعطا شده‌ بود ( رجوع کنید به فرمان‌ها و رقم‌های‌ دوره قاجار، ج‌ 1، ص‌ 295، 297، 303، 309).

اولاد و بازماندگان‌ ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ جوانشیر در دربار ایران‌ با احترام‌ می‌زیستند و شاهان‌ قاجاری‌ مناطقی‌ را به‌ عنوان‌ تیول‌ در اختیار ایشان‌ می‌گذاردند.


منابع‌:
(1) یحیی‌ احمدی‌ كرمانی‌، فرماندهان‌ كرمان‌، چاپ‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌ 1371 ش‌؛
(2) اسناد و مكاتبات‌ تاریخی‌ ایران‌: قاجاریه‌، چاپ‌ محمدرضا نصیری‌، تهران‌: كیهان‌، 1366ـ 1368 ش‌؛
(3) اسنادی‌ از روابط‌ ایران‌ با منطقه قفقاز، تهران‌: وزارت‌ امورخارجه‌، دفتر مطالعات‌ سیاسی‌ و بین‌المللی‌، 1372 ش‌؛
(4) علیقلی‌بن‌ فتحعلی‌ اعتضادالسلطنه‌، اكسیرالتواریخ‌: تاریخ‌ قاجاریه‌ از آغاز تا سال‌ 1259 ق‌، چاپ‌ جمشید كیان‌فر، تهران‌ 1370 ش‌؛
(5) محمدحسن‌بن‌ علی‌ اعتمادالسلطنه‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری، چاپ‌ محمداسماعیل‌ رضوانی‌، تهران‌ 1363ـ1367 ش‌؛
(6) همو، المآثر و الا´ثار، در چهل‌ سال‌ تاریخ‌ ایران‌، چاپ‌ ایرج‌ افشار، ج‌ 1، تهران‌: اساطیر، 1363 ش‌؛
(7) عبدالرشیدبن‌ محمد شفیع‌ افشار محمودلو، تاریخ‌افشار، چاپ‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، [ارومیه‌] 1346 ش‌؛
(8) عباسقلی‌ آقا باكیخانوف‌، گلستان‌ ارم، چاپ‌ عبدالكریم‌ علیزاده‌ و دیگران‌، باكو 1970؛
(9) مهدی‌ بامداد، شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران‌ در قرن‌ 12 و 13 و 14 هجری‌، تهران‌ 1357 ش‌؛
(10) محمدعلی‌ تربیت‌، دانشمندان‌ آذربایجان‌، تهران‌ 1314 ش‌؛
(11) جمال‌ جوانشیر قراباغی‌، تاریخ‌ قره‌باغ، چاپ‌ حسین‌ احمدی‌، تهران‌ 1382 ش‌؛
(12) جهانگیر میرزا، تاریخ‌نو: شامل‌ حوادث‌ دوره قاجاریه‌ از سال‌ 1240 تا 1267 قمری، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تهران‌ 1327 ش‌؛
(13) فضل‌اللّه‌بن‌ عبدالنبی‌، تاریخ‌ ذوالقرنین، چاپ‌ ناصر افشارفر، تهران‌ 1380 ش‌؛
(14) محمد جعفربن‌ محمدعلی‌ خورموجی‌، حقایق‌ الاخبار ناصری‌، چاپ‌ حسین‌ خدیوجم‌، تهران‌ 1363 ش‌؛
(15) روزنامه وقایع‌اتفاقیه، ش‌ 1، 5 ربیع‌الا´خر 1267، ش‌ 10، 8 جمادی‌الا´خره‌ 1267، ش‌ 397، سلخ‌ محرم‌ 1275؛
(16) محمد فتح‌اللّه‌بن‌ محمدتقی‌ ساروی‌، تاریخ‌ محمدی (احسن ‌التواریخ)، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌ مجد، تهران‌ 1371 ش‌؛
(17) محمدتقی‌بن‌ محمدعلی‌ سپهر، ناسخ‌التواریخ‌: تاریخ‌ قاجاریه، چاپ‌ جمشید كیانفر، تهران‌ 1377 ش‌؛
(18) عبدالرحیم‌ ضرابی‌، تاریخ‌ كاشان، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1356 ش‌؛
(19) ابوالحسن‌ غفاری‌ كاشانی‌، گلشن‌مراد، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌ مجد، تهران‌ 1369 ش‌؛
(20) فرمان‌ها و رقم‌های‌ دوره قاجار، ج‌ 1، تهران‌: مؤسسه پژوهش‌ و مطالعات‌ فرهنگی‌، 1371 ش‌؛
(21) حسن‌بن‌ حسن‌ فسائی‌، فارسنامه ناصری‌،چاپ‌ منصور رستگار فسائی‌، تهران‌ 1367 ش‌؛
(22) محمود میرزاقاجار، تاریخ‌ صاحبقرانی‌، نسخه خطی‌ كتابخانه ملی‌ ایران‌، ش‌ 1892/1117/س‌ ؛
(23) عبدالرزاق‌بن‌ نجفقلی‌ مفتون‌ دنبلی‌، مآثرسلطانیه‌: تاریخ‌ جنگهای‌ ایران‌ و روس‌، تبریز 1241، چاپ‌ غلامحسین‌ صدری‌ افشار، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1351 ش‌؛
(24) همو، تجربه الاحرار و تسلیه الابرار، چاپ‌ حسن‌ قاضی‌ طباطبائی‌، تبریز 1349ـ 1350 ش‌؛
(25) رضاقلی‌بن‌ محمدهادی‌ هدایت‌، فهرس‌التواریخ‌، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌ و میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1373 ش‌؛
(26) همو، ملحقات‌ تاریخ‌ روضه الصفای‌ ناصری‌، در میرخواند، تاریخ‌ روضه الصفا، ج‌ 8 ـ10، تهران‌ 1339 ش‌؛
(27) محمدصادق‌بن‌ محمدباقر همای‌مروزی‌، تاریخ جهان ‌آرا، نسخه خطی‌ كتابخانه‌ ملی‌ایران‌، ش‌ 2259/ف‌.

/ سیما سالور /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5156
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست