responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5120

 

جُنَید ، چهارمین‌ مرشد طریقت ‌صفوی‌. تاریخ‌ تولد او نامعلوم‌ است‌. از شش‌ پسر شیخ‌ ابراهیم‌، مشهور به‌ شیخ ‌شاه‌، جنید كوچك‌ترین‌(و اینانْچ‌بزرگ‌ترین‌) آنها بود (پیرزاده‌ زاهدی‌، ص‌65ـ 66؛ قس‌ عالم‌آرای‌شاه‌اسماعیل‌، ص‌21ـ22). جنید به‌ وصیت‌پدرش‌، در 851 مَسنَد ارشاد را به‌ دست‌آورد (امینی‌هروی‌، ص‌36؛ پیرزاده‌زاهدی‌، ص‌65). محتملاً طبع ‌جوان‌ او و مشاهده ‌امكانات ‌گسترده ‌طریقت‌، موجب‌شد كه ‌وی‌ روش‌اجداد را تغییر دهد (رجوع کنید به فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌259). گرچه ‌شیخ‌ابراهیم‌ با «اطوار شاهانه ‌و شمایل‌ پادشاهانه‌» توصیف‌شده‌است‌(اسكندر منشی‌، ج‌1، ص‌17)، به ‌نظر مورخان‌، داعیه‌ پادشاهی ‌و میل‌ به ‌سلطنتِ صوری‌ را جنید آشكار ساخت‌(حسینی‌استرآبادی‌، ص‌25؛ بوداق ‌منشی‌ قزوینی‌، ص 109؛ فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌266). زیاد شدن ‌تعداد مریدان ‌جنید و اسباب‌ حشمت ‌او (امینی ‌هروی‌، ص‌37)، عداوت‌ شیخ‌الاسلام ‌اعظم‌(شیخ‌جعفر، عموی‌جنید) را برانگیخت‌، زیرا هیچ‌ یك‌ از مشایخ ‌طریقت‌ صفوی‌ به‌ فضل‌ و دانش‌ او نبودند (طهرانی‌، ج‌2، ص‌521؛ پیرزاده ‌زاهدی‌، ص‌49ـ50). از سوی‌دیگر، جهانشاه‌قراقوینلو *، از كثرت‌ مریدان ‌جنید و تجمع‌ آنان ‌در اردبیل‌ بیمناك ‌شد و ضمن‌ تقویت ‌موقعیت‌شیخ‌جعفر در اداره‌امور بقعه‌ شیخ‌ صفی‌ الدین‌اردبیلی‌، از او خواست‌جنید را از اردبیل‌بیرون‌كند (امینی‌هروی‌، همانجا؛ جنابدی‌، ص‌92؛ روملو، ج‌2، ص‌601). به‌ گفته ‌روملو (همانجا)، در آن‌هنگام‌میان‌خانواده‌شیخ‌جعفر و دودمان ‌پادشاهی ‌وصلت‌ برقرار بود؛ دومین ‌پسر شیخ‌جعفر، قاسم‌، و دختر جهانشاه ‌ازدواج‌ كرده‌ بودند.

در 852، شیخ‌جنید عازم ‌آناطولی‌ شد (رجوع کنید به هینتس‌، ص‌25) تا مدعای‌خود را در میان‌مریدان‌مستعد و در محیطی‌مساعد پیش‌ببرد (مینورسكی‌، ص‌321). وی ‌با بعضی‌ مریدانش ‌به ‌شهر سیواس‌ رفت ‌و با ارسال ‌هدایایی ‌درویشانه‌، از سلطان‌ مراد دوم‌عثمانی‌تقاضا كرد خانقاه ‌قورْتْ بِلی ‌را به‌ آنها واگذار كند. وزیر اعظم‌، خلیل‌پاشا، سلطان ‌را از دادن‌ پاسخ‌ مثبت‌منصرف‌كرد. شیخ‌جنید عازم‌قونیه ‌و زاویه‌صدرالدین‌قونیوی‌*، بزرگ‌ترین‌زاویه‌آناطولی‌، شد. مباحثه‌او با شیخ‌عبداللطیف‌ مَقْدِسی‌، شیخ‌زاویه‌، و آشكار شدن‌اعتقادات‌شیعی‌جنید در مورد قرآن‌، اهل‌بیت‌ و صحابه ‌موجب ‌تكفیر وی‌ شد و او ناچار به ‌كیلیكیه ‌رفت‌. عبداللطیف ‌از امیر ناحیه‌، ابراهیم‌ بیگ‌ قره‌مان‌اوغلو، خواست ‌كه‌ جنید را دستگیر كند (عاشق‌پاشازاده‌، ص‌264، كه ‌خود در آن‌مجلس‌ حاضر بوده ‌ولی ‌تاریخ ‌این ‌واقعه‌را ذكر نكرده‌است‌؛ هینتس‌، ص‌26ـ27). حضور جنید در آسیای ‌صغیر نمی‌تواند دلیل‌ تغییر اعتقاد وی‌از تسنن ‌به‌ تشیع‌ باشد. هیچ مؤلفی ‌از تغییر مذهب‌او در طول ‌حیاتش‌ سخن‌ نگفته ‌و در این‌هم‌ مناقشه‌ نشده‌است‌كه‌جنید اعتقاد شیعی ‌خود را ابراز كرد و بنا بر منابع‌ صفوی‌، وی ‌به ‌تقیه‌ آبا و اجدادی‌ در این ‌خصوص ‌پایان‌ داد (رجوع کنید به جنابدی‌، ص‌93؛
منشی‌ قمی‌، ج‌1، ص‌34؛
قس‌سومر، ص‌10).

جنید، از بیم‌ تعقیب‌ و دستگیری‌، از سرزمین‌ وَرْساقها (از طوایف ‌ترك‌) در كیلیكیه ‌به ‌سرعت‌ گذشت ‌و عازم‌ منطقه ‌شام‌ شد. در آنجا با بلال‌اوغلو، حاكم‌ ناحیه‌ جبل ‌اَرسوس‌، ارتباط‌ برقرار كرد و توانست ‌یكی‌ از قلاع‌ كهن‌ و متروك ‌دوره ‌جنگهای‌صلیبی‌ را به ‌عنوان‌ محل‌ اقامت ‌و خانقاه‌ خود به ‌اجاره ‌گیرد. جنید از مقر جدیدش‌داعیانی‌به‌میان‌مردم ‌و به ‌ویژه‌ طوایف ‌تركمن ‌شامات ‌و جنوب‌آناطولی‌فرستاد. مریدان‌شیخ‌بدرالدین‌از روم‌ایلی‌و آناطولی‌، با عده‌ای‌از ماجراجویان‌، نزد جنید آمدند. گزارشهای‌ ناظران ‌دولت ‌مصر از فعالیتهای‌ جنید و نامه‌های ‌مشایخ ‌حلب‌علیه‌جنید، ملك‌ ظاهر چَقْمَق‌*، سلطان‌مملوكی ‌مصر، را واداشت‌ كه‌ والی‌ حلب‌ را مأمور دفع ‌جنید كند. در نتیجه‌، عده‌ای‌از مریدان ‌جنید كشته ‌شدند و جنید به ‌جانیق‌، در سرحد شمال ‌شرقی‌ دولت‌ عثمانی‌، رفت‌( د.ا.ترك‌، ذیل‌مادّه‌؛
هینتس‌، ص‌27ـ 28).

او پس ‌از جمع‌كردن‌«مریدان‌غازی‌»، به ‌قصد تصرف‌ طرابزون‌ با قوای‌ یوحنّای ‌چهارم‌ درگیر شد. در این‌ درگیری‌، مریدان ‌جنید تعدادی ‌از قوای‌ یوحنّا را اسیر و شهر را محاصره‌ كردند. چون‌ پادشاهی ‌طرابزون ‌پس‌از سقوط ‌قسطنطنیه‌ متعهد شده‌بود كه‌ به‌ سلطان‌محمد فاتح ‌خراج‌ بپردازد، دولت ‌عثمانی‌ خضربیگ‌، بیگلربیگی ‌سیواس‌، را در 858 مأمور تعقیب‌ و سركوب‌ جنید كرد. جنید، كه ‌توان ‌رویارویی‌نداشت‌، ناگزیر متوجه‌ منطقه‌حِصْن‌ كیفا و دیاربكر شد كه‌در 857، با استیلای‌اوزون‌حسن‌* آق‌قوینلو بر مركز دیاربكر، قطب‌خصومت‌با جهانشاه‌ و نقطه‌ رقابت ‌با عثمانی‌محسوب‌می‌شد (رجوع کنید به هینتس‌، ص‌28ـ31، 36). به ‌نوشته‌ مینورسكی‌ (همانجا)، دربه‌ دریهای‌ پرماجرای‌ جنید در شام‌ و آناطولی‌ تا رسیدن‌ او به‌ دربار آق ‌قوینلو شش‌ سال‌ طول‌ كشید.

عاشق‌ پاشازاده ‌نوشته ‌است ‌كه ‌اوزون‌ حسن‌ در آغازِ برخورد با جنید، او را دستگیر كرد (عاشق‌ پاشازاده‌، ص‌267)، اما در منابع ‌دیگر از استقبال‌ گرم ‌و تكریم‌آمیز امیرِ آق‌قوینلو از جنید سخن‌ گفته ‌شده‌ است‌. در واقع‌، موقعیت‌ معنوی‌ جنید و مریدان ‌رزمنده ‌او، درویش‌ دوستی ‌اوزون ‌حسن‌ و اشتراك ‌مواضع ‌سیاسی ‌هر دو آنها در برابر رقیبان‌شرقی‌ و غربی‌ رابطه‌ دوستانه‌ای‌ میان‌ آن‌ دو به ‌وجود آورد، به‌ گونه‌ای ‌كه ‌پس‌از سه ‌یا چهار سال ‌اقامت ‌جنید در پایتخت ‌آق‌قوینلو، اوزون ‌حسن‌ خواهر خود، خدیجه‌، را به‌همسری ‌وی ‌در آورد (امینی‌هروی‌، ص‌38؛
روملو، ج‌2، ص‌602؛
هینتس‌، ص‌37ـ 38). جنید با استفاده‌از این‌موقعیت‌، به ‌انتشار دعوت‌خود، جمع‌آوری ‌درویشانِ مسلحِ از جان‌گذشته‌ و گماشتن ‌خلفا در نواحی‌گوناگونِ اقامت ‌مریدانش ‌پرداخت‌ و به ‌گفته‌ روملو (همانجا)، دوازده‌هزار صوفی‌ صادق ‌الاخلاص‌ به ‌ارشاد او به ‌راه ‌راست ‌آمدند.

احتمالاً این‌ امكانات ‌و یاد حوادث‌ایام‌گذشته ‌و نیز تحریكات‌اوزون‌حسن‌، جنید را در 863 به ‌سوی‌اردبیل‌كشاند ( د. اسلام‌، چاپ‌دوم‌، ذیل‌مادّه‌). جنید با موقعیت‌جدیدش‌برای‌شیخ‌جعفر و جهانشاه‌قراقوینلو بیش‌از پیش‌تحمل‌ناپذیر شد. وی‌از تهدیدات‌ جهانشاه‌ بر جان‌خود ترسید و با اندیشه ‌لشكركشی‌ و كشورستانی‌، در پاییز همان‌سال ‌به‌ همراه‌ دست‌ كم‌ ده‌هزار نیروی‌مسلح ‌از اردبیل‌به‌راه‌افتاد. در باره‌مسیر و مقصد جنید در منابع‌اختلاف ‌بسیار وجود دارد (برای‌اطلاع‌از این‌ اختلافات رجوع کنید به حسینی‌استرآبادی‌، همانجا؛
فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌262؛
امینی‌ هروی‌، ص40‌؛
جنابدی‌، ص‌94؛
منشی ‌قمی‌، ج‌1، ص‌36؛
غفاری ‌قزوینی‌، 261). محققان ‌جدید متفق‌اند كه‌جنید، به ‌قصد جهاد با كفار قفقاز شمالی‌، به‌ سوی‌ شروان‌ به‌ راه‌افتاد (رجوع کنید به هینتس‌، ص‌41؛
مینورسكی‌، ص‌324؛
مزاوی، ص‌75؛
د.اسلام‌، همانجا). به ‌هنگام‌ عبور یا اطراق‌ جنید در شروان‌، شروانشاه ‌خلیل‌اللّه‌اول‌(حك: ح 820 ـ867)، كه ‌هم ‌خود از جنید بیمناك ‌بود و هم‌ از شیخ‌جعفر نامه‌ تحریك‌آمیزی ‌برضد جنید دریافت ‌كرده‌ بود، در صدد جلوگیری‌از حركت ‌جنید بر آمد و در نبردی‌ كه ‌در نزدیكی ‌طَبَرسران‌ اتفاق ‌افتاد، شیخ‌ جنید كشته‌ شد (فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌262؛
روملو، ج‌2، ص‌ 604؛
غفاری‌قزوینی‌، ص‌262؛
اسكندر منشی‌، ج‌1، ص 18؛
قس‌ بوداق ‌منشی ‌قزوینی‌، ص‌109، كه‌ محل ‌قتل‌ جنید را طرابزون ‌نوشته ‌است‌).

تاریخ‌ این ‌واقعه ‌را فقط ‌روملو (ج‌2، ص‌603) با ذكر روز و ماه ‌و سال‌ (پنجشنبه 10 جمادی‌ الاولی‌864) ضبط ‌كرده‌است‌. دیگر مؤلفان‌ ایرانی ‌قدیم‌ غالباً از آن‌با تعبیر «در یكی‌ از سنین‌ متجاوز از حدود ستین‌ و ثمانمائه‌» یاد كرده‌اند (مثلاً رجوع کنید به غفاری‌ قزوینی‌، ص 362). بیشتر نویسندگان‌ جدید ایرانی‌این ‌تاریخ ‌را، به ‌پیروی‌از برخی ‌روایات‌(مثلاً رجوع کنید به بوداق‌ منشی‌قزوینی‌، همانجا)، 860 گفته‌اند (رجوع کنید به اقبال‌آشتیانی‌، ص‌662؛
باستانی ‌پاریزی‌، ص‌13، 476؛
ترابی ‌طباطبائی‌، ج‌2، ص‌29، 37).

در مورد وقایع‌ بعد از مرگ‌ جنید و مزار او نیز مورخان‌ اتفاق ‌نظر ندارند. فضل‌اللّه ‌بن ‌روزبهان‌(ص‌269) گفته‌ است‌ كه‌ سر او را نزد شروانشاه ‌بردند. به ‌گفته ‌امینی‌هروی‌(ص‌43)، جسد او را از آنجا به‌اردبیل‌بردند و در مقبره ‌صفویان‌ دفن‌ كردند. عده‌ای‌نوشته‌اند كه‌جسد او را در جایی‌ به ‌نام ‌قُورُویال‌ (كه ‌به ‌صورتهای‌ متفاوت ‌ضبط‌ شده‌ است‌) دفن ‌كردند و در دوره‌ صفویه ‌آنجا زیارتگاه‌ بود (رجوع کنید به غفاری‌ قزوینی‌، ص‌262؛
منشی‌ قمی‌، همانجا؛
جنابدی‌، ص‌95؛
پیرزاده‌زاهدی‌، ص‌67). به ‌نوشته‌ اسكندرمنشی‌(ج‌1، ص‌18)، جسد او را در قریه‌ خودمان‌(در بعضی ‌نسخه‌ها قودیال‌)، از توابع‌ قُبّه ‌و سالیان‌، مدفون ‌ساختند (قس‌ حسینی ‌استرآبادی‌، همانجا). حسینی‌استرآبادی‌(همانجا) جمع‌بین‌این‌دو روایت‌را محتمل‌دانسته ‌و نوشته‌، ممكن‌است ‌او را در آن‌ مكان‌ مدفون ‌ساخته ‌و بعد به ‌اردبیل ‌منتقل‌ كرده‌ باشند. در بیان ‌مزارات‌ مقبره ‌صفویه‌ در اردبیل‌، نشانی‌از قبر شیخ‌جنید نداده‌اند. در جمهوری‌آذربایجان‌، در روستای ‌حَضْرَه ‌كَندی ‌بقعه‌ای ‌هست‌با سنگ‌ نوشته‌ای‌به‌عربی‌، حاكی‌از ساخته‌شدن‌بقعه ‌بر مزار شیخ ‌جنید در 951 (نعمت‌، ص‌53ـ54، تصویر30). این‌ مدرك ‌فقط‌ می‌تواند مؤیدی ‌باشد بر اینكه ‌مزار شیخ‌ جنید زمانی ‌در آنجا بوده ‌است‌.


منابع‌:
(1) اسكندر منشی‌؛
(2) عباس‌ اقبال ‌آشتیانی‌، تاریخ‌ مفصّل‌ایران‌: از صدر اسلام ‌تا انقراض ‌قاجاریه‌، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، در حسن‌ پیرنیا، تاریخ ‌ایران‌: از آغاز تا انقراض ‌ساسانیان‌، تهران‌1370 ش‌؛
(3) ابراهیم‌بن ‌قاسم‌ امینی‌هروی‌، فتوحات‌ شاهی‌: تاریخ ‌صفوی‌ از آغاز تا سال 920 ه. ق‌،چاپ ‌محمدرضا نصیری‌، تهران‌1383 ش‌؛
(4) محمدابراهیم‌باستانی‌پاریزی‌، سیاست ‌و اقتصاد عصر صفوی‌، تهران‌1367 ش‌؛
(5) بوداق ‌منشی‌ قزوینی‌، جواهرالاخبار: بخش‌ تاریخ ‌ایران ‌از قراقویونلو تا سال‌984 ه .ق‌، چاپ ‌محسن‌بهرام‌نژاد، تهران‌1378 ش‌؛
(6) حسین ‌پیرزاده ‌زاهدی‌، سلسله‌ النسب ‌صفویه‌، برلین‌1343؛
(7) جمال‌ ترابی‌ طباطبائی‌، آثار و ابنیه‌ تاریخی‌ شهرستانهای ‌اردبیل‌، ارسباران‌، خلخال‌، سراب‌، مشكین‌شهر، مغان‌، در آثار باستانی ‌آذربایجان‌، ج‌2، تهران‌: انجمن‌آثار ملی‌، 1355 ش‌؛
(8) میرزابیگ‌ بن‌ حسن‌جنابدی‌، روضه‌ الصفویه‌، چاپ‌غلامرضا طباطبایی‌مجد، تهران‌1378 ش‌؛
(9) حسین‌بن‌مرتضی‌حسینی‌استرآبادی‌، تاریخ‌سلطانی‌: از شیخ‌صفی‌تا شاه‌صفی‌، چاپ‌احسان‌اشراقی‌، تهران‌1364 ش‌؛
(10) حسن‌روملو، احسن‌التواریخ‌،چاپ‌عبدالحسین‌نوائی‌، تهران‌1384 ش‌؛
(11) فاروق‌سومر، نقش‌ تركان‌ آناطولی ‌در تشكیل ‌و توسعه ‌دولت‌صفوی‌،ترجمه‌احسان‌اشراقی‌ و محمدتقی‌ امامی‌، تهران‌1371 ش‌؛
(12) ابوبكر طهرانی‌، كتاب‌دیار بكریه‌،چاپ ‌نجاتی‌ لوغال ‌و فاروق‌سومر، آنكارا 1962ـ1964، چاپ‌ افست ‌تهران‌1356 ش‌؛
(13) درویش‌احمد عاشق‌پاشازاده‌، عاشق‌پاشازاده‌تاریخی‌، چاپ ‌علی‌ بیگ‌، استانبول‌1332؛
(14) عالم ‌آرای‌شاه‌اسماعیل‌،چاپ‌اصغر منتظر صاحب‌، تهران‌: بنگاه‌ترجمه‌ و نشر كتاب‌، 1349 ش‌؛
(15) احمدبن‌محمد غفاری‌ قزوینی‌، تاریخ ‌جهان‌آرا، تهران‌1343 ش‌؛
(16) فضل‌اللّه ‌بن‌ روزبهان‌، تاریخ‌عالم‌آرای‌امینی‌: شرح‌ حكمرانی‌ سلاطین ‌آق‌قویونلو و ظهور صفویان‌، چاپ‌ محمد اكبر عشیق‌، تهران‌1382 ش‌؛
(17) احمدبن‌حسین‌منشی‌قمی‌، خلاصه‌التواریخ‌، چاپ ‌احسان ‌اشراقی‌، تهران 1359ـ1363 ش‌؛


(18) EI 2 , s.v. "Djunayd, Shaykh" (by R. M. Savory);
(19) Walther Hinz, Irans Aufstieg zum Nationalstaat: im funfzehnten Jahrhundert , Berlin 1936;
(20) IA , s.v. "Cunayd b. Ibrahim (by Mukrimin H. Yinanc);
(21) Michel M.Mazzaoui, The Origins of the Safawids: Si`ism, Sufism, and the Gulat , Wiesbaden 1972;
(22) Vladimir Fedorovich Minorsky, Iranica: twenty articles : "La Perse au XV e siecle", Tehran 1964;
M. Ne`mat, Azerbaydjanda pirler (in Cyrillic), Baku 1992.

/ یوسف ‌رحیم‌لو/



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست