responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5112

 

جنگهای ‌صلیبی‌ (2) ، نبردهای‌ فاطمیان‌ با صلیبیان‌. سقوط‌ بیت‌المقدّس ‌به ‌دست ‌صلیبیان‌، تأثیر بسیار ناگواری‌ بر روحیه ‌مسلمانان ‌گذاشت‌(رجوع کنید به ابن‌تغری‌بردی‌، ج5‌، ص150‌ـ151؛ طقوش‌، ص438 ). فاطمیان‌ خشمگین‌ از این ‌رویداد، پنج ‌بار به‌ بیت‌المقدّس‌ حمله ‌كردند كه‌ نتیجه‌ای ‌نداشت‌. نخستین ‌سپاه ‌ده ‌هزار نفره‌ و به ‌روایتی بیست‌هزار نفره‌ فاطمی‌، به‌ فرماندهی‌ افضل‌بن ‌بدر الجمالی‌، در رمضان 492/ ژوئیه 1092 با صلیبیان ‌در شمال ‌عسقلان‌ روبه‌رو شد و شكست‌ خورد (ابن ‌قلانسی‌، ص‌137؛ ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج10‌، ص286‌؛ سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1416، ص280‌ـ281).

بار دیگر، افضل‌ سپاه ‌بزرگی‌ به‌ فرماندهی ‌سعدالدوله ‌طواسی ‌در رجب ‌یا شعبان 494 راهی ‌شام ‌كرد. این ‌سپاه ‌مدتی‌، به ‌امید رسیدن‌ كمكهای‌ بیشتر، در عسقلان‌ ماند و این‌ مدت‌، به‌ فرمانروای‌ بیت‌المقدّس‌، فرصت‌ داد تا به ‌گردآوری‌ لشكر بپردازد. سرانجام‌ در نبردی‌ كه ‌در 11 ذیقعده‌ 494/ 7 سپتامبر 1101 در جنوب‌ رمله‌ روی ‌داد، فاطمیان ‌شكست‌ خوردند و سعد الدوله ‌طواسی‌ كشته ‌شد (ابن‌قلانسی‌، ص140‌؛ مقریزی‌، 1393، ج‌3، ص‌26، 32؛ قس ‌ابن ‌اثیر، 1399ـ1402، ج10‌، ص‌364، تاریخ ‌این ‌رویداد را 496/1103 ذكر كرده‌است‌).

افضل ‌برای ‌سومین ‌بار در رجب 495/ آوریل‌1102 پسرش‌، شرف‌المعالی‌، را با بیست ‌هزار سپاهی ‌به ‌سوی ‌رمله ‌فرستاد. شرف‌المعالی‌صلیبیان‌را شكست‌داد و شهر را تصرف‌كرد. بودوئن‌به‌یافا گریخت‌و پس‌از یك‌هفته‌، به‌كمك‌زائران‌مسیحی‌و سربازانی‌كه‌از غرب‌اروپا به‌یافا رسیده‌بودند، به‌ سپاه ‌فاطمیان ‌یورش‌برد و آنان‌را به‌عسقلان‌عقب‌راند (ابن‌قلانسی‌، ص‌141؛ قس‌ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص364‌ـ 365؛ ابن‌میسر، ص‌74؛ مقریزی‌، 1393، ج‌ 3، ص‌32، كه ‌تاریخ ‌این جنگ ‌را رمضان‌496 ذكر كرده‌اند).

افضل‌، برای‌ چهارمین‌ بار، سپاهی‌ چهار هزار نفره ‌به ‌فرماندهی ‌تاج‌العجم ‌و یك‌ ناوگان ‌دریایی ‌به ‌سرداری‌ قاضی‌ ابن‌قادوس‌ راهی‌ شام‌ كرد، اما این ‌حمله‌ نیز، به ‌سبب ‌اختلاف ‌آن ‌دو، موفقیت‌آمیز نبود (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج10‌، ص‌365؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص80).

با وجود اوضاع‌آشفته‌مصر و دسیسه‌های‌دربار فاطمی‌بر ضد افضل‌، او در ذیحجه‌496، سپاهی ‌به ‌سركردگی‌ فرزندش‌، سناءالملك‌ حسین‌، به ‌عسقلان‌ فرستاد؛ همچنین ‌از ظهیرالدین ‌طغتگین‌ــ كه‌پس‌از مرگ‌دقاق‌حاكم‌دمشق‌شده‌بود ــ یاری‌خواست‌. طغتگین‌300 ، 1 جنگجو فرستاد و برای ‌نخستین‌بار، به ‌رغم‌ اختلافات ‌سیاسی ‌و مذهبی‌، میان‌ فاطمیان‌ و سلجوقیان ‌اتحادی ‌شكل‌ گرفت‌. دو سپاه ‌صلیبیان ‌و مسلمانان‌در 14 ذیحجه 498/ 28 اوت‌ 1105 در بین ‌عسقلان‌ و یافا با یكدیگر جنگیدند، كه‌به‌شكست‌مسلمانان‌انجامید (ابن‌قلانسی‌، ص‌148ـ 149؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج10‌، ص‌394ـ395؛ مقریزی‌، 1393، ج‌3، ص‌35).

تصرف ‌شهرهای‌ شام‌. در جمادی‌الاولی 495/ فوریه 1102، رمون‌دو سن‌ژیل ‌طرطوس‌ را تصرف‌ و آن‌ را پایگاه ‌عملیات ‌بعدی ‌خود كرد (ابوالفداء، ج‌2، ص‌216؛ حومد، ج‌1، ص‌316)، سپس ‌عازم ‌طرابلس ‌شد و شهر را محاصره‌ كرد اما موفق ‌به ‌تصرف‌ آن‌نشد؛ از این‌رو، با فخرالملك‌، حاكم‌ طرابلس‌، صلح‌كرد و به‌طرطوس‌بازگشت‌. رمون‌از 495/1102 تا 498/ 1105 سه‌بار برای ‌گرفتن ‌شهر تلاش‌ كرد اما موفق ‌نشد. سرانجام ‌در 497/ 1104، هنگامی كه ‌سومین ‌حمله‌اش ‌نیز بی‌ثمر مانده‌بود، شهر جُبیل‌*را تصرف‌ كرد و به ‌كشتار اهالی ‌آنجا پرداخت‌. وی‌ در 4 جمادی‌الا´خره 498/21 فوریه 1105 درگذشت‌ و یكی ‌از بستگانش ‌به ‌نام ‌ویلیام ‌ژاردن‌ جانشین ‌او شد (ابن‌قلانسی‌، ص‌140ـ141؛ ابن‌ اثیر، 1399 ـ 1402، ج‌10، ص‌372، 411ـ412؛ ابوالفداء، ج‌2، ص‌216ـ217؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص60 ‌ـ61). ویلیام‌ به ‌محاصره‌ طرابلس‌ ادامه ‌داد. سرانجام‌، پس ‌از حدود شش ‌سال‌ محاصره‌، در ذیحجه 502 مردمِ ناامید از رسیدن ‌نیروهای‌ كمكی‌، تسلیم ‌شدند. صلیبیان ‌پس ‌از چیره ‌شدن‌ بر شهر، بخش‌ اعظم‌ آن ‌را ویران ‌كردند و آتش‌ زدند و حتی ‌كتابخانه ‌مشهور بنوعمار نیز در آتش ‌سوخت (ابن‌قلانسی‌، ص‌163، 165؛ مقریزی‌، 1393، ج‌3، ص‌43ـ 44؛ قس‌ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌475ـ476، سال‌503؛ ابن‌ ابی‌ الدَّم‌، ص‌217، سال‌505؛ نیز رجوع کنید به رانسیمان‌، ج‌2، ص‌68ـ69).

پیش ‌از تصرف ‌طرابلس‌، بودوئن ‌در شعبان‌497 / مه 1104، برای ‌تسخیر حَرّان ‌و عكا، به ‌آنجا لشكر كشید؛ در حرّان ‌شكست‌ سختی ‌خورد، اما عكا را گرفت‌ (ابن‌قلانسی‌، ص‌143ـ 144؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌374ـ375). از سوی ‌دیگر، رضوان‌بن ‌تتش‌ شهرهای‌ صَوّران‌، لَطمین‌ و كفرطاب‌ را از صلیبیان‌پس‌گرفت‌، اما در نبرد با سردار صلیبی‌، تانكرد، برای‌تصرف‌ارتاح‌شكست‌خورد. در پی‌این‌پیروزی‌، صلیبیان‌بیشتر مناطق‌شام‌را گرفتند و تنها حماه‌ و اثارب‌ در دست ‌رضوان ‌ماند (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج10‌، ص‌393ـ394؛ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌148ـ152). صلیبیان ‌در ادامه‌ فتوحات ‌خود، در 503/ 1109 بیروت‌را از زمین‌و دریا محاصره‌كردند و پس‌از 75 روز، به‌رغم‌مقاومت‌مردم‌، بر آن‌دست‌یافتند. صیدا نیز فقط‌45 روز مقاومت‌كرد و در 20 جمادی‌الاولی‌504/ 4 دسامبر 1110 به‌تصرف‌بودوئن‌در آمد (ابن‌قلانسی‌، ص‌167ـ 168، 171؛ احمدبن‌علی‌ حریری‌، ص‌325؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص 92ـ93)، اما حملات‌مكرر وی‌، برای‌گرفتن‌شهرهای‌عسقلان‌و صور، موفق‌نبود (رجوع کنید به ابن‌قلانسی‌، ص‌159، 172، 178؛ نیز رجوع کنید به رانسیمان‌، ج‌2، ص‌94ـ 95).

در 504 یا 505/1110 یا 1111، سلطان‌ محمدبن‌ ملكشاه ‌سلجوقی‌، سپاهی ‌به ‌فرماندهی ‌مودودبن ‌زنگی‌(حاكم ‌موصل‌) و امیران ‌میافارقین‌، دیاربكر، اربیل‌، ماردین‌ و مراغه‌، به ‌سوی‌ سنجار فرستاد. آنان ‌چندین ‌قلعه ‌را باز گرفتند و سپس‌ شهر رها را محاصره ‌كردند، اما با حركت ‌لشكریان ‌صلیبی ‌به ‌رها، عقب‌ نشستند. پس‌از بازگشت‌صلیبیان‌به‌شام‌، مودود بار دیگر به‌رها حمله‌كرد ولی‌نتوانست‌آنجا را فتح‌كند؛ ازاین‌رو، به ‌تل ‌باشر رفت‌و 45 روز این‌شهر را محاصره‌كرد، اما سرانجام‌، به‌ دلیل ‌همكاری‌ نكردن‌ دیگر امیران ‌مسلمان‌، به ‌موصل‌ بازگشت‌ (ابن‌قلانسی‌، ص‌169ـ177؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌485ـ 487).

در 506 طغتگین‌، از مودود یاری ‌خواست‌ و او با سپاهیانش‌ در اواخر 506 به ‌سپاه ‌طغتگین ‌در سَلَمیه‌، واقع ‌در جنوب‌ شرقی ‌حماه‌، پیوست‌. این ‌سپاه ‌در نیمه ‌اول‌ محرّم‌507 در اُقحُوانه‌، در حومه‌ طبریه‌، با صلیبیان ‌به ‌نبرد پرداخت‌. در این‌ جنگ‌، كه ‌به ‌پیروزی ‌مسلمانان ‌انجامید، بسیاری‌ از صلیبیان ‌كشته‌ شدند و بودوئن ‌نیز اسیر شد اما شناخته ‌نشد و از اسارت ‌گریخت‌(ابن‌قلانسی‌، ص‌185؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌495ـ 496؛ ابن‌شاكر كتبی‌، ج‌12، ص‌21).

در 508/ 1114 به فرمان ‌سلطان‌ محمدبن ‌ملكشاه‌، آق‌سنقر *برسقی‌ كه ‌پس ‌از مرگ‌ مودود به‌ امارت‌موصل‌رسیده‌بود، با لشكری‌بزرگ‌به‌سوی‌رها رفت‌. او پس‌از تصرف‌ماردین‌، رها را به‌ محاصره ‌درآورد ولی‌، به ‌علت ‌كمبود آذوقه‌، بی‌نتیجه ‌به ‌سُمَیساط ‌بازگشت‌(ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج10‌، ص‌501 ـ 502؛ ابن‌عبری‌، 1986، ص‌134). سپس‌در 509/ 1115 با صلیبیان ‌نبرد كرد و شكست ‌سختی ‌خورد. او در 510/ 1116 درگذشت‌ (ابن‌اثیر، 1399 ـ 1402، ج‌10، ص‌511؛ ابن‌عبری‌، 1986، ص‌136).

بودوئن ‌در اواخر 511/ 1118 به ‌مصر حمله ‌برد، اما به ‌سبب‌ بیماری‌ ناچار به ‌عقب ‌نشینی‌ شد.او در ذیحجه 511/ فوریه 1118 درگذشت ‌و بودوئن ‌دوم ‌به ‌حكومت‌ رسید (ابن ‌قلانسی‌، ص‌199؛ ابن‌وردی‌، ج‌2، ص‌29؛ قس‌ابن‌عبری‌، 1403، ص‌349ـ350، كه ‌سال 512 را ذكر كرده ‌است‌).

در 513/1119، نجم‌الدین ‌ایلغازی‌بن ‌أرتُق‌( امیر ماردین‌) و طغتگین‌ و برخی‌ از حاكمان ‌محلی ‌با سپاهی ‌چهل‌هزار نفره ‌از رود فرات‌ گذشتند و در نزدیكی‌ حلب ‌اردو زدند. راجر سالرنویی‌، امیر انطاكیه‌، نیز با حدود بیست‌هزار جنگجو به‌مصاف‌آمد. نبردی‌خونین‌درگرفت‌، صلیبیان‌شكست‌خوردند و بیش‌از پانزده‌هزار تن‌از آنان‌، از جمله ‌راجر سالرنویی‌، كشته‌شدند (ابن‌قلانسی‌، ص200‌ـ201؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج10‌، ص‌553ـ555؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌149ـ150). پس‌ از این ‌نبرد، معروف‌ به «دشت‌ خون‌»، بودوئن‌ دوم ‌به ‌سپاه‌ ایلغازی‌، كه ‌قلعه ‌زَردَنا را محاصره‌كرده‌بود، یورش‌برد. در باره‌فرجام‌این‌جنگ‌نظر مورخان‌متفاوت‌است‌؛ ابن‌منقذ (ص‌118، 120) و ابن‌ابی‌الدَّم‌(ص220) بر پیروزی ‌مسلمانان ‌تأكید دارند، حال ‌آنكه ‌رانسیمان (ج‌2، ص‌153) و گروسه (ج‌1، ص‌566) پیروزی‌ را از آن ‌صلیبیان ‌دانسته‌اند.

در اواخر 514/ اوایل‌1121 بین ‌ایلغازی ‌و بودوئن ‌قرارداد صلح‌ بسته ‌شد (ابن‌قلانسی‌، ص‌202؛ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌195ـ 196). این‌صلح‌دوامی‌نداشت‌و با حمله‌برادرزاده‌ایلغازی‌، بَلَك‌ بن‌ بهرام‌(رجوع کنید به بَلَك‌*) به ‌رُها، از میان ‌رفت‌. بلك‌ مدت‌ كوتاهی‌ رُها را محاصره ‌كرد و در بازگشت‌ با سپاهیان ‌صلیبی‌ به ‌فرماندهی ‌ژوسلن‌ اول‌، حاكم‌ رها، جنگید و آنان ‌را شكست ‌داد و ژوسلن‌ را اسیر كرد (ابن‌قلانسی‌، ص‌ 208؛ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌206).

در 9 صفر 517/ 8 آوریل‌1123 بودوئن‌به‌حلب‌یورش‌برد و بدرالدوله‌، حاكم‌اَرتُقی‌حلب‌، كه‌توان‌مقاومت‌نداشت‌، قلعه‌اثارب‌را به‌وی‌واگذار كرد (ابن‌قلانسی‌، ص‌209؛ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص210). بودوئن‌ سپس‌، برای ‌رهایی‌ ژوسلن‌، راهی‌ قلعه ‌خرپوت‌ شد، اما در جنگ‌ با بلك ‌شكست‌ خورد و اسیر شد. بلك‌قلعه‌گِرگِر را نیز تصرف‌كرد (ابن‌قلانسی‌، همانجا؛ قس‌ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص210‌ـ211 كه‌ از حمله ‌بودوئن ‌به ‌قلعه ‌گرگر یاد كرده‌است‌). او در جمادی ‌الاولی 517 حلب ‌را از بدرالدوله‌ گرفت‌ و كفرطاب‌ را محاصره‌ كرد، اما چون‌ خبر تصرف ‌قلعه ‌خرپوت‌ توسط‌ ارمنیان ‌و فرار اسیران‌صلیبی‌(ژوسلن‌و بودوئن‌) به‌او رسید، به‌سرعت‌بدانجا رفت ‌و قلعه ‌را پس ‌گرفت ‌و عده‌ زیادی‌ را به ‌جرم‌ همدستی ‌با مهاجمان‌ كشت‌ و بودوئن ‌را به ‌حَرّان‌فرستاد، ژوسلن‌گریخته‌بود (ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌212ـ 213؛ ابن‌عبری‌، 1986، ص‌139؛ قس‌ ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌10، ص‌614 از فرار بودوئن‌ نیز یاد می‌كند).

بودوئن ‌پس‌ از شكست ‌در نبرد دشت ‌خون‌، از متحدان ‌صلیبی ‌خود، برای ‌تصرف ‌صور درخواست‌ ناوگان‌ دریایی‌ كرده ‌بود. این ‌ناوگان ‌سه ‌سال ‌بعد آماده ‌حركت‌ شد و چند ماه ‌بعد، در ربیع‌الا´خر 517/1123 به‌بندر عكا رسید و در جنگ ‌دریایی‌ با ناوگان‌ فاطمیان‌، كه ‌در بندر عسقلان ‌در حال ‌گردش‌ بود، آنان ‌را شكست ‌داد (طقوش‌، ص‌467ـ 468؛ رانسیمان‌، ج2‌، ص‌166ـ 167). در ربیع‌الاول‌ 518/1124 صلیبیان ‌با پشتیبانی‌ ونیزیها شهر صور را محاصره‌ كردند و شهر پس ‌از حدود چهار ماه ‌مقاومت‌، تسلیم ‌شد. به‌ وساطت‌ طغتگین‌، صلیبیان ‌به ‌مردم‌امان‌دادند (ابن‌قلانسی‌، ص‌211؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص620 ‌ـ 622). در رجب‌ همان ‌سال‌، با میانجیگری ‌ابوالعساكر، امیر شَیزَر، بودوئن‌ آزاد شد و به ‌انطاكیه‌ رفت‌ (ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌222؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌171).

بودوئن‌در اواخر 519/ 1125، برای‌تصرف‌دمشق‌، به‌سوی‌آنجا رفت‌اما در مصاف‌ با سپاه‌طغتگین‌شكست‌خورد و عقب‌نشینی‌كرد (ابن‌قلانسی‌، ص‌212ـ213؛ ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌10، ص‌639).

پس‌ از مرگ ‌طغتگین ‌در صفر 522/ فوریه 1128، پسرش ‌تاج‌الملوك (رجوع کنید به بوریان‌*) به‌حكومت‌دمشق‌رسید. در آغاز حكومت‌او، اسماعیلیان‌دمشق‌با صلیبیان ‌متحد شدند تا آنان‌را برای‌گرفتن‌شهر یاری‌رسانند و در ازای‌آن‌صور از آن‌اسماعیلیان‌باشد. این‌توطئه‌افشا شد و در 15 ماه‌رمضان‌523/ اول‌سپتامبر 1129 اسماعیلیان‌قتل‌عام‌شدند. صلیبیانِ دیگر مناطقِ شام‌، خشمگین‌از این‌رویداد، به‌دمشق‌حمله‌بردند اما شكست‌خوردند و به‌شهرهای‌خود بازگشتند (ابن‌قلانسی‌، ص‌220ـ226؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌10، ص‌656ـ657).

در 524/1130 عمادالدین‌ زنگی‌، امیر موصل‌، برای‌ استحكام‌ موقعیت ‌حلب‌، پس ‌از نبردی ‌دشوار، قلعه ‌اثارب ‌را گرفت‌ و ویران‌ كرد (ابن‌اثیر،1399ـ1402، ج10‌، ص662‌؛ قس‌ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌259، كه ‌تاریخ ‌این ‌رویداد را 530 ذكر كرده‌است‌). از این‌ پس‌ تا 528 / 1134 در نبردهایی ‌كه‌ میان‌ مسلمانان ‌و صلیبیان ‌روی‌ داد، مسلمانان ‌پیروز بودند. مرگ ‌بودوئن ‌و ژوسلن ‌اول ‌نیز در همین‌ فاصله‌(هر دو در 525/1131) روی‌ داد. در ذیقعده‌ 528 /اوت 1134، صلیبیان ‌به ‌قصد تصرف‌ دمشق ‌در حوران‌ گرد آمدند، اما حمله ‌شمس‌ الملوك ‌بوری (پسر تاج‌الملوك ‌و حاكم‌دمشق‌) به‌عكا و ناصره‌و طبریه‌، آنان‌را واداشت‌تا به ‌شهرهای ‌خود بازگردند (ابن‌قلانسی‌، ص‌242ـ 243). آنها در 532/1138 به ‌شَیزر و مناطقی‌از حلب‌ نیز حمله ‌كردند و به ‌پیروزیهایی‌ دست‌ یافتند، اما سرانجام ‌ناكام‌ به‌ سرزمینهای‌خویش‌بازگشتند (ابن‌قلانسی‌، ص‌258ـ 259؛ ابن‌منقذ، ص‌2).

استرداد رُها. در 539/1144، عمادالدین‌ زنگی‌ در غیاب‌ ژوسلن‌ دوم‌، امیر رها كه ‌در تل‌باشر بود، به ‌این ‌شهر حمله‌ كرد و پس‌ از 28 روز محاصره‌، این ‌شهر را كه ‌نخستین ‌امارت ‌صلیبی‌ در آن‌ برپا شده‌ بود تصرف‌ كرد، او مانع ‌تخریب ‌شهر شد و دستور داد اسیران‌ را آزاد كنند و غنایم ‌را پس ‌دهند (ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌11، ص‌98ـ99؛ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص 278ـ 279؛ ابن‌واصل‌، ج1‌، ص93‌ـ94؛ قس‌ رانسیمان‌، ج2‌، ص‌236ـ 237، كه‌خبر از كشتار مسیحیان‌ داده ‌است‌). پس‌ از فتح ‌رها، سَروج ‌و دیگر مناطق ‌تحت ‌اشغال ‌صلیبیان ‌در شرق‌ رود فرات‌ را تصرف‌ كرد و دژ البیره ‌را نیز محاصره‌ كرد اما، به ‌سبب ‌آشفتگی ‌اوضاع ‌موصل‌، ناچار بازگشت‌(ابن‌قلانسی‌، ص‌280؛ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌280). در 541/1146، نیز قلعه ‌جعبر را محاصره‌كرد اما در ربیع‌الا´خر همان ‌سال ‌كشته ‌شد و پسرش‌، نورالدین‌محمود، جانشین‌ او گردید (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌109ـ110).

پس‌از كشته‌ شدن‌ عمادالدین ‌زنگی‌، ژوسلن‌دوم‌به‌همراه‌سپاه‌بودوئن‌در جمادی‌الا´خره‌541/ نوامبر 1146 با حمایت‌مسیحیان‌رُها، آنجا را پس‌گرفتند. اما نورالدین‌محمود به‌سرعت‌خود را به ‌این ‌شهر رساند و آن ‌را محاصره‌ كرد. ژوسلن ‌دوم ‌و برخی‌ از سوارانش‌ گریختند و جنگ ‌به ‌كشته ‌شدن‌ شمار بسیاری‌ از مسیحیان ‌و پیروزی ‌نورالدین ‌انجامید (رجوع کنید به ابن قلانسی‌، ص‌288؛ ابن‌واصل‌، ج‌1، ص‌110ـ111).

شكستهای ‌پی ‌در پی ‌صلیبیان ‌و به‌ ویژه‌ سقوط‌ رها، خشم‌ مسیحیان‌ اروپا را برانگیخت‌ و یكی‌ از عوامل‌ مهم ‌دومین ‌حمله‌ صلیبی ‌شد (رجوع کنید به فاید حمادمحمد عاشور، ص‌271؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌237ـ 238).

5) جنگ ‌دوم‌. در 540/ 1145 هوگ‌، اسقف ‌جبله‌، به ‌نمایندگی ‌از سران‌ صلیبی ‌شرق‌، به ‌قصد دریافت ‌كمك‌ به ‌حضور پاپ ‌ائوگنیوس‌ سوم‌ در ویتربو رسید. پاپ ‌نیز از فرمانروایان ‌اروپا و مردم ‌خواست‌ به ‌یاری ‌مسیحیان ‌شرق‌ بروند (رانسیمان‌، ج‌2، ص‌247ـ 248).

لوئی ‌هفتم‌ ، پادشاه ‌فرانسه‌، در رجب‌540/ دسامبر 1145 دعوت‌ پاپ ‌را پذیرفت ‌و برای ‌آماده ‌كردن‌ اشراف‌ و حاكمان ‌شهرهای‌ فرانسه‌، همگان‌ را گرد آورد و با سخنرانی‌ سن‌برنار، اسقف ‌اعظم‌ كلروو، بسیاری‌از شاهزادگان‌و مردم‌ برای‌ رفتن ‌به ‌جنگ ‌آماده ‌شدند (حومد، ج‌1، ص‌359؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌248ـ252).

سن‌برنار سپس ‌به ‌آلمان ‌رفت‌ و كونراد سوم‌، امپراتور آن‌ كشور، را به ‌شركت ‌در دومین ‌حمله ‌صلیبی ‌متقاعد ساخت‌. پادشاه‌ فرانسه‌ و پاپ ‌تمایلی ‌به ‌شركت‌ كونراد در این ‌حمله نداشتند ، چون ‌می‌خواستند این‌ جنگ‌ فرانسوی صرف‌ باشد (ادو دو دوئی‌ ، ص‌12ـ14؛ رانسیمان‌، ج2، ص‌254ـ255).

كونراد در ذیحجه‌541/ مه‌1146، با سپاهی ‌انبوه‌، به ‌سوی ‌شرق ‌حركت ‌كرد و حدود پنج‌ ماه ‌بعد به ‌نیقیه ‌رسید (ابن‌قلانسی‌، ص‌297؛ ادو دو دوئی‌، ص‌26؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌268). سپاه ‌فرانسویان‌، به ‌فرماندهی ‌لوئی ‌هفتم‌، نیز در همین‌ زمان‌ وارد قسطنطنیه ‌شد (رانسیمان‌، ج2، ص‌261).

در 542/ 1147، سپاه ‌كونراد به ‌سوی‌ متصرفات‌ مسلمانان ‌به ‌راه ‌افتاد، اما ده ‌روز بعد، در كنار دُرولیه‌، با حمله ‌لشكریان ‌سلجوقی ‌رو به ‌رو شد و در نبردی‌ هولناك ‌بیشتر سربازان ‌آلمانی ‌كشته‌ شدند و كونراد با تعداد اندكی‌ به ‌نیقیه ‌گریخت‌(ابن‌قلانسی‌، همانجا؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌268).

لوئی ‌هفتم ‌اندكی ‌بعد به ‌نیقیه ‌رسید و از شكست‌ كونراد آگاه‌ شد. دو امپراتور بر آن‌شدند از طریق ‌ساحل‌ به‌ سمت‌ جنوب ‌بروند. با بیماری‌ كونراد و بازگشت‌ او به ‌قسطنطنیه‌، لوئی ‌هفتم ‌فرماندهی ‌سپاه ‌را به ‌عهده ‌گرفت‌ و به ‌راه‌ خود ادامه ‌داد. در طول‌ مسیر نبردهای ‌پراكنده‌ای ‌میان ‌صلیبیان ‌و تركان ‌سلجوقی‌ روی‌ داد كه ‌گاه ‌به ‌شكست ‌یا پیروزی‌ یكی‌ از طرفین‌ می‌انجامید. سرانجام‌ لوئی‌ هفتم‌، كه‌ تاب‌ مقاومت ‌در برابر حملات‌ سپاهیان ‌سلجوقی ‌را نداشت‌، در انطاكیه‌ به‌ كشتی‌ نشست‌ و به‌ فلسطین‌ رفت‌ (ادو دو دوئی‌، ص‌65ـ 68؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌268ـ 274).

در 543/1148، پادشاهان‌ فرانسه‌ و آلمان‌ و بیت‌المقدّس‌ و نیز برخی‌از سران‌صلیبی‌شرق‌، در عكا گرد آمدند و تصمیم ‌گرفتند به ‌دمشق‌ حمله‌ كنند (ابن‌اثیر، 1382، ص‌88؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص280‌ـ281). سپاه‌ متحد صلیبی‌، یك ‌ماه‌ بعد دمشق‌ را محاصره‌ كرد. معین‌الدین ‌اُنَر، از سران ‌مملوك‌، پس‌ از چند درگیری‌ با صلیبیان‌، از امیران‌ اطراف‌ دمشق‌ و نورالدین‌ زنگی‌ یاری ‌خواست‌. با رسیدن‌ نیروهای‌ كمكی‌ زنگیان‌*و بروز اختلاف ‌میان ‌سران‌ سپاه ‌صلیبی‌، صلیبیان ‌عقب‌نشینی‌ كردند و به‌ این ‌ترتیب ‌دومین ‌حمله‌ ایشان‌ ناكام‌ ماند (رجوع کنید به ابن ‌قلانسی‌، ص298‌ـ300؛ رانسیمان‌، ج2‌، ص281‌ـ 285؛ فاید حمادمحمد عاشور، ص‌279).

سلطان‌ مسعود سلجوقی‌، با استفاده ‌از اوضاع ‌آشفته‌ صلیبیان‌، در 543/ 1148 به ‌مرعش‌ حمله ‌برد و از سوی‌ دیگر نورالدین ‌زنگی‌ را نیز روانه ‌انطاكیه‌ كرد تا صلیبیان ‌نتوانند به ‌مرعش‌ كمك ‌كنند. نورالدین ‌قلعه‌هایی ‌در شمال ‌شرق‌ انطاكیه ‌را گرفت ‌اما گرفتار حمله‌ ناگهانی‌ رمون ‌دو پواتیه‌ (فرمانروای‌ انطاكیه‌) و علی‌بن ‌وفا (از سران‌ كُرد اسماعیلی‌) شد و شكست ‌خورد. اندكی ‌بعد، بار دیگر به ‌انطاكیه ‌تاخت‌ و سپاه ‌رمون ‌را درهم‌ شكست‌(ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌134، 144؛ ابن‌واصل‌، ج1‌، ص114‌ـ115؛ رانسیمان‌، ج2‌، ص325 ‌ـ 326).

نبرد اِنب‌. نورالدین ‌در 20 ربیع‌الاول 544/ 28 ژوئیه 1149 برای ‌تصرف‌ قلعه ‌اِنب ‌حركت‌ كرد و در نبردی‌ كه ‌در جلگه‌ میان ‌اِنب ‌و مرداب ‌غاب ‌روی ‌داد، فرمانروای‌ انطاكیه ‌و حاكم ‌مرعش‌ و بسیاری ‌از شهسواران‌ مشهور كشته ‌شدند (رجوع کنید به ابن‌قلانسی‌، ص 304ـ305؛ ابن‌اثیر، 1382، ص‌98ـ99؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌326). وی ‌سپس‌ به‌ سوی ‌انطاكیه ‌رفت‌ و شهر را محاصره‌ كرد كه ‌سرانجام ‌به ‌صلح‌ با صلیبیان‌ختم ‌شد (ابن‌قلانسی‌، ص 305؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌149).

در زمستان 545/1150، در پایان ‌قرارداد آتش‌بس‌ با صلیبیان‌، نورالدین ‌به ‌تل‌باشر حمله‌ای‌ ناموفق ‌كرد. وی‌، سپس‌درصدد دستگیری‌ژوسلن‌دوم‌برآمد. ژوسلن‌اسیر و به‌دستور نورالدین‌زنگی‌، كور شد. او نُه‌سال‌در زندان‌ حلب‌ماند و در 554/1149 درگذشت‌. پس‌از اسارت‌ ژوسلن‌، نورالدین ‌دژها و شهرهای‌ تحت ‌تصرف ‌وی‌، چون ‌تل‌باشر و مرعش‌، را تصرف ‌كرد (ابن‌قلانسی‌، ص310‌؛ قس ‌ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌154ـ 155، كه ‌سال 546 را ذكر كرده ‌است‌؛ نیز رجوع کنید به رانسیمان‌، ج‌2، ص‌327ـ 328).

در 548، عسقلان ‌پس‌از سالها، به‌ دست‌ بودوئن ‌سوم‌ به ‌تصرف ‌صلیبیان ‌درآمد (ابن‌اثیر، 1382، ص‌106؛ مقریزی‌، 1393، ج‌3، ص‌209).

در 10صفر 549/ 26 آوریل‌1154، نورالدین ‌دمشق ‌را ازمجیرالدین ‌ابق‌بن‌ محمد گرفت‌. اندكی‌بعد، در 551/ 1156، به‌حارِم‌یورش‌برد و با تصرف‌بخشی‌از شهر، با صلیبیان‌صلح‌كرد (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11 ص‌197، 208؛ ابن‌عدیم‌، ج2‌، ص305‌ـ306). او در 558/ 1163، به‌ متصرفات‌ صلیبیان‌ در اطراف ‌دمشق‌ حمله ‌برد، اما صلیبیان ‌او را بی‌پاسخ‌ نگذاشتند و در نتیجه‌بسیاری‌از سپاهیانش‌كشته‌شدند (ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌11، ص‌294ـ295).

بودوئن‌ سوم‌ در 21 صفر 557/ 8 فوریه 1162 درگذشت‌ و برادرش‌، آمالریك، به ‌پادشاهی ‌بیت‌المقدّس‌ رسید. آمالریك‌ كه ‌در اندیشه ‌تصرف‌ مصر بود، به ‌بهانه ‌نرسیدن ‌جزیه ‌سالانه ‌ــ كه ‌صلیبیان ‌از 555/ 1160 بر دولت‌ رو به‌ اضمحلال ‌فاطمی‌ تحمیل ‌كرده ‌بودند ــ در 558/ 1163 به ‌این ‌كشور لشكر كشید و شهر بلبیس‌*را محاصره‌ كرد، اما به ‌سبب ‌طغیان ‌رود نیل‌، ناچار به‌ بیت‌المقدّس ‌بازگشت (رانسیمان‌، ج‌2، ص362‌ـ 363، 367).

نورالدین ‌زنگی ‌نیز، كه‌ از دیرباز قصد تصرف‌ مصر را داشت‌، با درخواست ‌كمك ‌ابوشجاع‌ مجیرالدین‌ شاور (آخرین‌ وزیر فاطمیان‌) لشكری ‌به ‌فرماندهی‌ شیركوه‌بن ‌شاذی‌* به ‌مصر فرستاد. شیركوه ‌در اواخر 559/1164، راهی ‌مصر شد و پس ‌از نبردی ‌كوتاه ‌آنجا را تصرف ‌كرد و منصب‌ وزارت‌ را به ‌شاور بازگرداند (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص 298ـ299). اندكی ‌بعد شاور از شیركوه ‌خواست‌ از مصر خارج‌شود. شیركوه ‌نپذیرفت‌، از این ‌رو شاور از آمالریك‌ یاری‌خواست‌. آمالریك‌ نیز، برای‌جلوگیری‌از اتحاد فاطمیان‌و زنگیان‌، در ماه‌رمضان‌559 عازم‌مصر شد و در كنار رود نیل‌به‌لشكریان‌شاور پیوست‌. آنها شیركوه‌را در بلبیس‌محاصره‌كردند (ابن‌واصل‌، ج‌1، ص‌139ـ 140؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌368).

نورالدین‌ زنگی‌، برای‌ كاستن‌ فشار بر سپاهیانش‌ در بلبیس‌، در همان ‌زمان‌ به‌ حارم‌ حمله ‌برد و آنجا را گرفت‌ و چند تن ‌از امیران ‌صلیبی‌ را اسیر كرد. او همچنین‌ بانیاس‌*را به ‌تصرف ‌درآورد (ابن‌عدیم‌، ج2‌، ص319‌ـ321؛ رانسیمان‌، ج2‌، ص369‌ـ 370).

پیروزی‌ نورالدین ‌زنگی‌ در شمال‌ شام ‌سبب‌ شد آمالریك ‌برای ‌حفظ‌ سرزمینش‌ با شیركوه ‌صلح ‌نماید؛ ازاین‌رو، مقرر شد سپاهیان‌ دو طرف ‌هم‌زمان ‌در ذیحجه‌559/ اكتبر 1164 از مصر خارج‌شوند (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج11‌، ص300‌؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌369). در 562، عاضدلدین‌اللّه (آخرین‌ خلیفه ‌فاطمی‌) از نورالدین ‌زنگی ‌یاری‌ خواست‌؛ این ‌بار، برادر زاده ‌شیركوه‌، صلاح‌الدین ‌ایوبی‌، نیز با او راهی ‌مصر شد. شاور بار دیگر از آمالریك‌ یاری‌ خواست‌. او نیز با شتاب ‌به ‌سوی‌ مصر رفت‌. در جنگی‌ كه‌ در جمادی‌الاولی‌ 562/ فوریه‌ 1167 روی‌ داد، شیركوه‌ پیروز شد و بیشتر سپاه‌ صلیبی ‌كشته‌ و عده‌ای ‌نیز اسیر شدند. شیر كوه ‌سپس‌ وارد اسكندریه ‌شد و بخشی ‌از لشكریانش‌ را به ‌فرماندهی ‌صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌آنجا گذاشت‌ و خود با دیگر سپاهیانش‌ راهی‌ صعید مصر شد، اما بار دیگر شاور به‌ همراه‌ صلیبیان‌ ، اسكندریه‌را محاصره‌كردند. صلاح‌الدین‌شیركوه‌را به‌یاری‌طلبید. شیركوه‌به‌اسكندریه‌بازگشت‌و به‌ آمالریك‌ پیشنهاد كرد هر دو سپاه‌از مصر خارج‌شوند. به‌این‌ترتیب‌، دو سپاه‌در ذیقعده‌562/ اوت‌1167 از مصر خارج‌شدند (ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌11، ص‌324ـ327؛ ابن‌واصل‌، ج‌1، ص‌148ـ152؛ ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌5، ص‌384).

به ‌رغم ‌قرارداد صلح‌ بین ‌آمالریك ‌و شیركوه‌، شاور كه‌ عملاً فرمانروای‌ مصر شده‌ بود، گروهی ‌از شوالیه‌های ‌مشهور صلیبی‌ را به ‌منظور محافظت‌ از خود در مصر نگاه‌ داشت ‌و سالانه ‌صد هزار دینار نیز به ‌آنان ‌پرداخت‌ (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌327؛ ابن ‌تغری‌ بردی‌، ج‌5، ص‌349).

در 563/ 1168، امپراتور روم‌شرقی ‌با آمالریك‌ (پادشاه‌ بیت‌المقدّس‌) برای ‌تصرف ‌مصر، پیمان‌بست‌. بنا به ‌این ‌پیمان‌، انطاكیه ‌به ‌روم‌شرقی‌ واگذار می‌شد و سهمی‌ از غنایم ‌مصر نیز به‌ بیزانسیها می‌رسید. این ‌پیمان ‌كه‌ در قسطنطنیه‌ به ‌امضا رسید، عملی‌ نشد زیرا امپراتور در بالكان ‌درگیر بود و صلیبیان ‌نیز برای ‌اشغال ‌مصر شتاب‌داشتند (رانسیمان‌، ج‌2، ص‌377ـ379)؛ از این‌رو، در محرّم‌564/ اكتبر 1168 آمالریك‌، با بهره‌جستن‌ از ناتوانی ‌حكومت ‌فاطمیان‌و همچنین‌رسیدن‌سواران‌تازه‌نفس‌صلیبی‌، روانه‌قاهره‌ شد. آنها ابتدا بلبیس‌را گرفتند و غارت‌و كشتار كردند، سپس ‌به ‌قاهره ‌حمله ‌بردند و آن‌را محاصره ‌كردند. غارت ‌و كشتار مردم‌در بلبیس‌سبب‌مقاومت‌مردم‌در قاهره‌شد. پیش‌از رسیدن‌صلیبیان‌، به‌دستور شاور، فسطاط ‌را آتش‌ زدند. با طول‌ كشیدن ‌مدت‌ محاصره‌، شاور به‌ آمالریك‌ پیشنهاد صلح‌كرد و با شرایطی‌پذیرفته‌شد (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌335ـ337؛ ابن‌واصل‌، ج1‌، ص‌155ـ 158؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌379ـ381).

از سوی ‌دیگر عاضدلدین‌اللّه‌، پنهانی‌، از نورالدین ‌زنگی‌ برای ‌سركوب‌ صلیبیان‌ و نجات ‌قاهره ‌یاری‌خواست‌؛ ازاین‌رو، شیركوه‌ به ‌همراه‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌برای ‌سومین ‌بار راهی ‌مصر شد. صلیبیان‌، كه‌ از نزدیك‌ شدن‌ سپاه ‌نورالدین ‌آگاه ‌شدند، محاصره‌ قاهره‌ را رها كردند و در اول‌ربیع‌الا´خر 564/ ژانویه‌1169 به‌ شام ‌بازگشتند. شیركوه‌ وارد قاهره ‌شد. وی ‌اندكی ‌بعد، به ‌دستور خلیفه‌، شاور را كشت ‌و خود وزیر شد (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص 338ـ340؛ ابن‌واصل‌، ج‌1، ص‌158ـ 164؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌382ـ383).

در پی ‌ناكامی ‌صلیبیان ‌در مصر، آمالریك ‌و درباریانش ‌دریافتند كه ‌بقای ‌آنان‌ در شرق‌ تنها در گرو فتح‌ مصر است‌؛ ازاین‌رو، آمالریك ‌در 564/1169 هیئتی ‌نزد پاپ‌ الكساندر سوم‌، لوئی ‌هفتم‌، فردریك‌ بارباروس‌*(امپراتور آلمان‌)، هنری ‌دوم‌ (پادشاه ‌انگلستان‌) و ویلیام ‌دوم (پادشاه ‌سیسیل‌) فرستاد و از آنان ‌یاری‌ خواست‌ این‌ تلاشها بی‌نتیجه ‌ماند (ابن‌واصل‌، ج‌1، ص‌179ـ181؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌384).

آمالریك ‌منتظر كمك ‌شاهان ‌اروپا نماند و از دامادش‌، مانوئل‌ كومننوس‌(امپراتور بیزانس‌)، خواست ‌تا پیمان ‌سال‌ پیش‌ را تجدید كنند. مانوئل ‌پذیرفت‌ و ناوگان ‌دریایی‌ خود را برای‌ فتح ‌مصر فرستاد. سپاه ‌صلیبی ‌در محرّم‌565/ سپتامبر 1169 از شهر عسقلان‌ حركت‌ كرد تا به ‌كمك ‌ناوگان ‌دریایی ‌بیزانس ‌به ‌مصر حمله‌ كند. آنان ‌دمیاط‌را محاصره‌ كردند، اما مقاومت ‌مردم ‌و رسیدن‌ نیروی‌ كمكی‌ از شام ‌و اختلاف‌نظر میان‌ سران‌صلیبی‌، سبب ‌شكست‌ صلیبیان‌ شد (ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌11، ص351‌ـ 352؛ ابن‌واصل‌، ج‌1، ص‌179ـ183؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌385ـ 388).

عاضدلدین‌اللّه ‌در 10 محرّم 567 درگذشت‌ و صلاح‌الدین‌ ایوبی‌، كه ‌پس ‌از مرگ ‌شیركوه‌ جانشین ‌او شده ‌بود، خطبه ‌را به ‌نام ‌المستضی‌ بامراللّه‌ خواند و بدین ‌ترتیب‌ مصر به‌ قلمرو خلافت ‌عباسیان ‌پیوست‌(رجوع کنید به ابن‌اثیر، 1382، ص‌156).

صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌پس‌ از سركوب ‌مخالفانش‌ در مصر و مرگ‌ نورالدین ‌زنگی ‌در 569 و شكست‌ ویلیام‌ دوم‌ در نبرد اسكندریه‌، قدرت‌ و نفوذ بیشتری‌ یافت (رجوع کنید به همو، 1399ـ 1402، ج‌11، ص‌398، 412ـ414؛ ابن‌عدیم‌، ج‌2، ص‌340). او، به ‌درخواست ‌امرای‌ دمشق‌، در ربیع‌الاول‌570/ سپتامبر 1174 به ‌دمشق ‌رفت‌ و سپس‌حمص ‌و حماه ‌را تصرف‌ و حلب‌ را نیز محاصره‌ كرد، اما با حمله ‌رمون‌ سوم‌، امیر طرابلس‌، به‌ مناطق ‌زیر نفوذ صلاح‌الدین‌، از جمله ‌حمص‌، ناگزیر از محاصره ‌حلب ‌دست ‌كشید (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌417ـ 420). در همان‌ اوان‌، آمالریك ‌نیز درگذشت‌(ذیحجه‌569/ 11 ژوئیه‌1174). از این‌ پس‌ تا 574/ 1178 نبردهایی‌ بین‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی و صلیبیان ‌روی ‌داد كه‌ بیشتر به ‌پیروزی ‌صلاح‌الدین‌ انجامید (در نبرد تلّ جزر صلاح‌الدین ‌شكست‌ خورد). سرانجام‌، بودوئن ‌چهارم (فرزند و جانشین ‌آمالریك‌) و رمون ‌سوم‌، هریك‌ به‌ صلاح‌الدین‌ پیشنهاد صلح‌ دادند. به ‌موجب ‌پیمانی‌كه‌در 575/ 1180 میان‌نمایندگان‌صلاح‌الدین‌و بودوئن‌و سپس‌رمون‌منعقد شد، مدت‌ دو سال‌ صلح‌ برقرار شد (رجوع کنید به همان‌، ج‌11، ص‌430ـ432، 444، 452ـ 457؛ رانسیمان‌، ج‌2، ص‌416ـ 422). با حمله ‌نافرجام‌ رنو دوشاتیون‌ حاكم‌ منطقه‌ ماوراء اردن ‌به ‌كاروان ‌حاجیانِ خانه ‌خدا و قصد او برای‌ حمله ‌به‌ مدینه ‌و تن ‌ندادن ‌حكومت ‌اورشلیم ‌به ‌پرداخت‌ غرامت‌، این‌ پیمان‌عملاً لغو شد (رجوع کنید به ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص 470؛ ابوالفداء، ج‌3، ص‌63؛ گروسه‌، ج‌2، ص‌700). از محرّم‌578 تا 583/ 1182ـ 1187 میان ‌ایوبیان‌*و صلیبیان‌ به ‌صورت‌ متناوب‌ جنگ ‌بود. صلیبیان‌، حتی‌ به‌ غارت‌ و كشتار مسلمانان ‌در سواحل‌ حجاز دست‌ یازیدند (ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌11، ص‌481، 490؛ ابن‌واصل‌، ج‌2، ص‌127ـ 131). سرانجام ‌در 17 ربیع‌الا´خر 583/ ژوئن‌1187، صلاح ‌الدین ‌ایوبی ‌با سپاهی ‌دوازده‌هزار نفر حركت‌ كرد؛ نخست‌ طبریه ‌را گرفت ‌و وقتی‌ شنید صلیبیان ‌به ‌سویش‌ می‌آیند لشكریانش‌ را به ‌روستای‌ حِطین ‌منتقل ‌كرد (ابن‌عدیم‌، ج‌3، ص‌91ـ 94؛ ابن‌واصل‌، ج‌2، ص‌187ـ 188).

در 24 ربیع‌الا´خر 583/ 3 ژوئیه‌1187، جنگ‌ مشهور حطین‌*درگرفت‌ و به ‌پیروزی‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی ‌انجامید. در این ‌جنگ‌، پادشاه ‌بیت‌المقدّس ‌و تعدادی ‌از امیران ‌و حاكمان ‌صلیبی‌، از جمله ‌رنو دوشاتیون‌، به ‌اسارت ‌در آمدند. رنو دوشاتیون‌، به ‌سبب ‌حمله‌ به‌ زائران‌ بیت‌اللّه ‌الحرام ‌گردن‌ زده‌ شد و بقیه‌ در قلعه‌ دمشق‌ محبوس ‌شدند (عمادالدین‌كاتب‌، ص‌77ـ 82؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌11، ص‌534 ـ 538؛ ابن‌واصل‌، ج‌2، ص‌188ـ195؛ نیز رجوع کنید به حطّین‌* ).

پس‌از نبرد حطین‌، صلاح‌الدین بسیاری ‌ازشهرها را از صلیبیان ‌بازپس‌گرفت‌(رجوع کنید به عمادالدین‌كاتب‌، ص‌88 ـ 95، 102، 104ـ107؛ ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص‌79ـ80) و در رجب‌همان‌سال‌به‌سوی‌بیت‌المقدّس‌رفت‌و آنجا را محاصره‌كرد. آنها پس‌از دوازده‌روز، با گرفتن‌ امان‌ نامه ‌تسلیم ‌شدند (عمادالدین‌ كاتب‌، ص‌116ـ 128؛ ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص 81 ـ82). در 584/1188، صلاح‌الدین‌ بسیاری ‌از بخشهای ‌شام‌ را گرفت‌ و با حاكم ‌انطاكیه ‌نیز صلح ‌كرد (رجوع کنید به ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص‌86 ـ 95).

6) جنگ‌ سوم‌. پس‌ از استقرار صلاح‌الدین‌، صلیبیان ‌صور كونراد مونفرا را، كه ‌به ‌این ‌شهر پناهنده ‌شده ‌بود، به ‌ریاست‌ برگزیدند (عمادالدین‌كاتب‌، ص‌289؛ ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌32؛ ابن‌شداد، النوادرالسلطانیه‌، ص‌136). او كه ‌می‌دانست ‌بقای ‌صلیبیان ‌در شام ‌و شرق ‌در گرو حمله ‌به ‌متصرفات‌ مسلمانان ‌است‌، در اواسط‌ 583/ 1187 یوشیا، اسقف ‌شهر صور، را به ‌همراه‌ تصاویری‌ موهن ‌از حضرت ‌مسیح ‌علیه‌السلام ‌نزد پاپ ‌گرگوریوس‌هشتم ‌و پادشاهان‌اروپا فرستاد و از آنان‌یاری‌خواست‌(ابن‌شداد، النوادرالسلطانیه‌، ص‌136ـ 137؛ ابن ‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌32؛ ذیل‌ تاریخ ‌ولیم ‌الصوری‌، ص‌340ـ 342).

با درگذشت ‌گرگوریوس‌، جانشین ‌او، كلمنس‌ سوم‌ ، امپراتور آلمان ‌فردریك‌ بارباروس‌، امپراتور فرانسه ‌فیلیپ ‌و پادشاه ‌انگلستان‌ هنری‌ دوم‌ را به ‌شركت‌ در این ‌حمله‌ برانگیخت‌( ذیل ‌تاریخ‌ ولیم ‌الصوری‌، همانجا). پس‌ از مرگ‌ هنری‌ دوم ‌در رجب‌584 و جانشینی ‌ریچارد اول ‌معروف‌ به ‌ریچارد (در منابع‌عربی‌، انكتار) شیردل‌، جنگهای ‌انگلستان ‌با فرانسه‌ پایان ‌یافت ‌و قرار شد پادشاهان‌ دو كشور در تابستان‌ 586/1190 راهی‌ سیسیل ‌شوند و به ‌سوی ‌مشرق ‌زمین ‌بروند (همان‌، ص‌342؛
حومد، ج‌2، ص‌106). بارباروس‌نیز در ربیع‌الا´خر 585/ مه 1189با سپاهی‌ عظیم‌ به‌ سوی‌ قسطنطنیه‌ حركت ‌كرد (ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص‌115؛
ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌48).

نگرانی ‌امپراتور روم ‌شرقی‌، اسحاق‌ دوم‌ ملقب ‌به ‌آنگلوس‌، از این ‌لشكركشی‌ سبب ‌شد تا با صلاح‌الدین‌ پیمانی ‌برای‌ مقابله‌ با سپاه‌ آلمان‌ منعقد كند. براساس‌ این ‌پیمان‌، كه ‌خشم‌ اروپای ‌غربی ‌را بر ضد امپراتور برانگیخت‌، مقرر شد وی ‌مانع ‌عبور سپاهیان‌ آلمان ‌شود و در مقابل ‌، صلاح‌الدین ‌نیز تعهد كرد اماكن ‌مقدّس ‌صلیبیان ‌را زیر نظر ارتدوكسها قرار دهد (عمادالدین ‌كاتب‌، ص‌414؛
ابن‌شداد، النوادرالسلطانیه‌، ص‌132ـ133؛
ذیل‌ تاریخ ‌ولیم ‌الصوری‌، ص 354).

از سوی‌ دیگر، قلیچ‌ ارسلان‌ دوم‌ بر آن ‌شد با بارباروس ‌پیمانی ‌بر ضد صلاح‌الدین ‌و امپراتور ببندد، كه‌ براساس‌ آن‌ امنیت‌ سپاه ‌آلمان ‌را در درون ‌قلمروش‌ تأمین ‌كند اما پسرش‌، قطب‌الدین ‌ملكشاه‌ دوم‌، مخالفت ‌كرد و به‌ جنگ‌ آلمانها رفت ‌و شكست‌ خورد و سپاه‌ آلمان ‌وارد قونیه ‌شد. آنگاه ‌بارباروس‌ با قلیچ‌ ارسلان‌ موافقت‌ نامه‌ای ‌امضا كرد و از قلمرو سلجوقیان ‌روم ‌به ‌سوی‌ شام ‌حركت‌ كرد (رجوع کنید به عمادالدین ‌كاتب‌، ص‌389ـ 390؛
ابن‌اثیر، 1399 ـ 1402، ج‌12، ص‌48ـ49). در این‌هنگام‌، امپراتور آلمان ‌درگذشت‌ و فرماندهی ‌سپاه‌ به‌ پسرش‌ واگذار شد، اما با شیوع‌ بیماریهای ‌گوناگون ‌و ضعف‌ فرمانده ‌در اداره‌ امور، بسیاری‌ از سپاهیان‌ مردند یا به ‌آلمان ‌بازگشتند و تنها بخشی‌ از آن ‌سپاه‌ عظیم ‌باقی ‌ماند (رجوع کنید به عمادالدین‌كاتب‌، ص390‌ـ393؛
ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌12، ص‌49).

هم‌زمان‌ با نزدیك ‌شدن‌ سپاه ‌آلمان ‌به ‌شام‌، در رجب 585/ اوت‌1189، صلیبیان ‌از صور به ‌سوی‌ عكا حركت‌كردند. صلاح‌الدین ‌بر آن‌بود در بین‌راه‌با آنان‌بجنگد ولی‌با مخالفت‌برخی‌از فرماندهانش‌، ناگزیر تا عكا آنان‌را تعقیب‌كرد و یك‌روز پس‌از ورود ایشان‌به‌عكا رسید و شهر را محاصره‌كرد و پس‌ از یك‌ ماه ‌نبردهای ‌پراكنده‌، جنگ ‌سختی ‌میان ‌صلیبیان ‌و مسلمانان ‌درگرفت ‌كه ‌در آن‌ سپاه ‌صلاح‌الدین ‌پیروز شد و بسیاری‌از صلیبیان‌ كشته ‌شدند (رجوع کنید به عمادالدین‌كاتب‌، ص‌296ـ317؛
ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌36ـ39؛
ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص‌102ـ109).

از طرف‌دیگر، هنگامی‌ كه‌ سپاه ‌آلمان‌ به ‌سوی‌ عكا می‌آمد مسلمانان ‌چند بار به ‌آنان ‌حمله ‌كرده‌ بودند (مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌218). در اول ‌ماه ‌رمضان 585/ 13 اكتبر 1189 صلاح‌الدین ‌ایوبی‌ خبر رسیدن ‌سپاه ‌آلمان ‌را دریافت ‌كرد و بهاءالدین ‌شداد، قاضی‌ و مورخ ‌خود، را نزد خلیفه ‌عباسی‌ و دیگر امیران ‌سرزمینهای ‌اسلامی‌ فرستاد و آنان ‌را به ‌جهاد با صلیبیان ‌دعوت‌ كرد، كه‌ ایشان‌ نیز آن ‌را پذیرفتند (عمادالدین‌كاتب‌، ص‌332ـ334؛
ابن‌واصل‌، ج‌2، ص‌306ـ 307، 310ـ 312).

حركت‌ شاهان ‌اروپا به ‌سوی‌عكا. فیلیپ‌ و ریچاردِ شیردل‌، پس ‌از عزیمت‌، در مسینا بر سر تقسیم ‌سرزمینهای‌ متصرفی‌ به‌ توافق ‌رسیدند و آنگاه‌ مسینا را به ‌قصد شام‌ ترك ‌كردند (پوئیك‌، ص‌302؛
حومد، ج‌2، ص‌ 118). فیلیپ ‌و سپاهیانش ‌به ‌عكا رفتند و ریچارد، به ‌توصیه‌ صلیبیان ‌مشرق ‌زمین‌، نخست‌ جزیره‌ قبرس ‌را تصرف‌ كرد و سپس ‌به ‌عكا رفت‌ (عماد الدین ‌كاتب‌، ص‌474، 477ـ 478؛
ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص‌158؛
ابن‌واصل‌، ج‌2، ص‌349ـ350). با ورود ریچارد به‌ عكا محاصره‌ مسلمانان‌ داخل‌ قلعه‌ عكا شدیدتر شد تا اینكه ‌سرانجام ‌سیف‌الدین ‌هَكّاری‌، معروف‌ به‌ مَشطوب‌، فرمانده ‌دژ عكا، در مقابل‌ شرایطی‌ پیشنهاد تسلیم ‌شدن ‌را پذیرفت‌ و قلعه ‌دژ عكا را، پس‌از حدود دو سال‌ مقاومت‌، به ‌صلیبیان ‌تسلیم‌ كرد (رجوع کنید به عمادالدین‌كاتب‌، ص‌505، 512 ـ 514؛
ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص 168-172؛
ابن‌ابی‌الدَّم‌، ص‌273؛
ابن‌كثیر، ج‌12، ص‌342ـ 345).

صلیبیان ‌پس‌ از تصرف‌ عكا به ‌عهد خود وفا نكردند و چندی‌ بعد با وجود امان ‌نامه‌ای ‌كه ‌داده ‌بودند، هزاران‌ تن‌ از مسلمانان ‌شهر را كشتند. ابن‌عبری ‌علت ‌این ‌كشتار را اختلاف‌ میان ‌مسلمانان ‌و صلیبیان ‌بر سر نحوه ‌مبادله ‌اسرا و اموال ‌دانسته‌ است‌ (رجوع کنید به 1986، ص 219 ‌ـ220؛
همو، 1403، ص‌386ـ 387) اما مورخان‌ مسلمان‌ بر آن‌اند كه ‌نیرنگ ‌صلیبیان‌، موجب‌ بروز اختلاف‌ شد (رجوع کنید به عمادالدین‌ كاتب‌، ص 582؛
ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص‌174؛
ابن‌واصل‌، ج‌2، ص‌363ـ364؛
ابن‌كثیر، ج‌12، ص‌ 344ـ 345).

صلیبیان ‌از طریق ‌جاده‌ ساحلی ‌و با كشتیهای ‌جنگی ‌به ‌شهر یافا و سپس‌ به ‌قیصریه ‌رفتند. مسلمانان ‌در طول‌ این ‌مسیر آنان ‌را تعقیب ‌كردند و بسیاری ‌از آنان ‌را به‌ قتل ‌رساندند (عماد الدین ‌كاتب‌، ص‌531 ـ 538؛
ابن‌شداد، النوادرالسلطانیه‌، ص‌175ـ 178). پس‌ از فتح‌ قیصریه ‌، صلیبیان ‌به ‌ارسوف‌ رفتند و در شعبان‌587/ سپتامبر 1191 این ‌شهر را نیز فتح‌ كردند. شكستهای‌ متوالی‌، صلاح‌الدین ‌را به‌ اجرای‌ ترفند تخریب ‌شهرها واداشت‌ تا صلیبیان ‌به ‌آنها چشم ‌طمعی‌ نداشته‌باشند، چنان‌كه‌پس‌از نبرد ارسوف‌دستور داد عسقلان‌و رَمْلَه‌را ویران‌كنند و آنگاه‌به‌قدس‌رفت‌و از استحكامات‌آن‌بازدید كرد و به‌اردوگاهش‌در رمله‌بازگشت‌(عمادالدین‌كاتب‌، ص‌543 ـ 545، 549 ـ552؛
ابن‌شداد، النوادرالسلطانیه‌، ص‌183ـ190).

در 8 شوال‌587/ 29 اكتبر 1191، ریچارد به‌ قصد فتح ‌قدس‌از یافا حركت‌كرد و پس‌از نبرد با پیشقراولان‌ سپاه‌ صلاح‌الدین ‌در پازور، راهی ‌رمله ‌شد و در آنجا اردو زد (عمادالدین ‌كاتب‌، ص 558 ـ559؛
ابن‌واصل‌، ج‌2، ص‌373)، اما وقتی ‌دریافت ‌كه ‌صلاح‌الدین ‌استحكامات ‌قدس‌ را تقویت ‌كرده‌ و نیروهای ‌كمكی‌ نیز به‌ قدس‌ آمده‌ است ‌مطمئن‌شد كه‌نمی‌تواند این ‌شهر را، مادامی‌ كه‌ صلاح‌الدین ‌زنده ‌است‌، فتح‌ كند و به ‌یافا بازگشت‌ (ابن‌اثیر، 1399 ـ 1402، ج‌ 12، ص‌74؛
ابن‌عبری‌، 1986، ص‌223). ازاین‌رو ریچارد، و نیز كونراد حاكم‌ صور، جداگانه‌ فرستادگانی ‌نزد صلاح‌الدین ‌گسیل‌ داشتند و تقاضای‌ صلح‌ كردند، اما صلاح ‌الدین ‌نپذیرفت‌(عمادالدین ‌كاتب‌، ص560‌؛
ابن‌شداد، النوادرالسلطانیه‌، ص‌199، 201ـ 204). اندكی‌ بعد، كونراد در 13 ربیع‌الا´خر 588/ 28 آوریل‌1192، به‌ تحریك‌ ریچارد شیردل‌، به ‌دست‌ دو تن‌از باطنیان ‌اسماعیلی‌ كشته ‌شد (عمادالدین‌كاتب‌، ص‌589 ـ590؛
حموی‌، ص‌329ـ 330؛
قس‌ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌78ـ79؛
ابن‌عبری‌، 1986، همانجا) و در همان ‌زمان ‌اوضاع‌ سیاسی ‌انگلستان ‌رو به ‌وخامت ‌نهاد (حومد، ج‌2، ص‌154) و سرانجام‌، در 21 شعبان 588/ اول ‌سپتامبر 1192 میان‌ صلیبیان ‌و مسلمانان ‌قرارداد صلحی‌ برای‌ سه‌ سال ‌و سه ‌ماه ‌منعقد گردید و بدین‌ ترتیب ‌سومین ‌جنگ ‌صلیبی ‌به ‌پایان ‌رسید (رجوع کنید به عماد الدین‌ كاتب‌، ص‌598 ـ609؛
ابن‌شداد، النوادرالسلطانیه‌، ص‌232ـ 235؛
ابن‌عبری‌، 1986، ص‌224).

پس‌از امضای‌ پیمان ‌صلح‌، سران‌ صلیبی ‌به ‌زیارت‌ قدس‌ رفتند و به ‌اروپا بازگشتند و فقط‌ كنت ‌هنری‌(خواهرزاده‌ریچارد و جانشین‌كونراد) به‌عنوان‌پادشاه‌بیت‌المقدّس‌ماند. صلاح‌الدین‌نیز ماه‌رمضان‌را در قدس‌گذراند، آنگاه‌به‌دمشق‌رفت‌و پس‌از چهار ماه‌اقامت‌در آنجا، بیمار شد و در 27 صفر 589/ 3 مارس‌1193 درگذشت‌(عمادالدین‌ كاتب‌، ص‌610ـ 619؛
ابن‌شداد، النوادر السلطانیه‌، ص‌239ـ 240، 243ـ 246؛
نیز رجوع کنید به صلاح‌الدین‌ ایوبی‌* ).

در 593/1197 هنری‌ درگذشت ‌و فرمانروایی‌ عكا به ‌پادشاه ‌قبرس‌ واگذار شد (سعید عبدالفتاح ‌عاشور، 2002، ص‌36). مسلمانان‌، با استفاده ‌از بحرانهای‌ داخلی ‌صلیبیان‌ و نیز با توجه ‌به ‌اتمام ‌مدت ‌صلح‌، یافا را تصرف‌ كردند. صلیبیان ‌نیز یك ‌ماه ‌بعد، به ‌تلافی‌، بیروت ‌را، بدون ‌جنگ‌ در اختیار گرفتند (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌126ـ127؛
ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌71، 74؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌251). آنگاه‌در نیمه‌محرّم‌594/ اواخر نوامبر 1197 از صور راهی‌ قلعه‌ تبنین‌*شدند و آنجا را محاصره‌ كردند ولی‌ مقاومت‌ مدافعان ‌و رسیدن ‌نیروهای ‌كمكی‌ مصری‌ و نیز وصول‌ خبر درگذشت‌ هنری ‌ششم‌، امپراتور آلمان ‌كه‌ به‌ بازگشت‌ آلمانها انجامید، مانع ‌تصرف ‌قلعه ‌شد (سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص 455ـ456؛
ابن‌واصل‌، ج‌ 3، ص‌75ـ76). در شعبان‌594/ ژوئیه 1198 پادشاه‌ عكا با ملك ‌عادل‌ ایوبی‌، بر اساس ‌شرایط‌ صلح‌ صلاح‌الدین ‌با ریچارد شیردل‌، قرارداد صلحی ‌برای ‌پنج‌ سال‌ و هشت‌ ماه ‌منعقد كرد (ابوشامه‌، 1287ـ 1288، ج‌2، ص‌117؛
حومد، ج‌2، ص191؛
قس ‌ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌78).

7) جنگ‌ چهارم‌. پاپ ‌اینوكنتیوس‌ سوم‌ به ‌قصد پس‌گرفتن‌ قدس‌ و تقویت ‌سلطه ‌و نفوذ خود، تصمی ‌گرفت‌ چهارمین‌ حمله ‌صلیبی ‌را به‌ راه‌ اندازد. بدین ‌منظور كشیش‌ فولك ‌دونویی‌ را مأمور تبلیغِ چنین‌ حمله‌ای ‌كرد و او توانست‌ موافقت ‌تعدادی ‌از امیران ‌اروپا را جلب‌ كند (دورانت‌، ج‌4، ص‌602؛
حومد، ج‌2، ص‌194). این ‌امرا تصمیم ‌گرفتند كه ‌در ونیز گرد هم‌آیند و از آنجا راهی ‌مشرق‌ زمین ‌شوند؛
ازاین‌رو، با حاكم‌ ونیز، دوك ‌انریكو داندلو توافق ‌كردند كه ‌وی ‌در ازای‌ دریافت‌000 ، 85 سكه‌ نقره ‌و نیز نیمی ‌از سرزمینهای ‌فتح ‌شده‌، پنجاه‌كشتی‌در اختیارشان‌بگذارد. پس‌از امضای‌این‌توافقنامه‌در رمضان‌ 597/ ژوئن‌1201، از تمام‌صلیبیان‌خواسته‌شد در ونیز گرد آیند تا از آنجا راهی‌مصر و سپس‌شام‌گردند. ونیزیها كه‌با دولت ‌و بازرگانان ‌مصر قراردادهای‌ تجاری‌ داشتند، از شركت ‌در این ‌حمله‌ خودداری ‌كردند (رجوع کنید به ولف، ص‌341ـ342، 345؛
مایر، ص‌222). صلیبیان ‌نتوانستند مبلغ‌ مورد توافق ‌را به ‌ونیز بپردازند، ازاین‌رو به‌ پیشنهاد حاكم‌ونیز، شهر زارا در ولایت ‌دالماسی‌ را كه ‌مجارها در 582/ 1186 از چنگ‌ ونیزیها خارج‌ كرده ‌بودند، به ‌رغم‌ مخالفت ‌شدید پاپ‌، در ربیع‌الاول‌ 599/ نوامبر 1202، برای‌ حاكم‌ تصرف‌ كردند. پاپ ‌تصمیم‌ گرفت‌ تمام ‌شركت‌ كنندگان ‌در این‌ حمله ‌را تكفیر كند اما وقتی ‌پی‌برد صلیبیان ‌اروپای ‌غربی‌ تحت‌ فشار ونیزیها دست‌ به ‌این ‌كار زده‌اند به ‌تكفیر ونیزیها بسنده‌ كرد (ولف‌، ص‌345ـ349؛
مایر، ص 223 ـ 224). صلیبیان ‌تا رسیدن‌ بهار چند ماه ‌در این‌ شهر ماندند (ولف‌، ص‌349). این‌ اقامت ‌با تحولات ‌تعیین ‌كننده‌ای ‌همراه ‌بود و مسیر حمله ‌صلیبی ‌را تغییر داد. قضیه‌ آن‌بود كه‌ در 591 / 1195اسحاق‌ دوم‌ با دسیسه‌ برادرش‌ (آلكسیوس‌ سوم‌) از امپراتوری ‌روم ‌شرقی ‌خلع ‌شد و پسر خردسالش‌، آلكسیوس‌، نیز زندانی ‌گردید. در 597/1201 آلكسیوس ‌از زندان ‌گریخت ‌و نزد پادشاه ‌آلمان‌، كه‌ همسر خواهرش‌ بود، رفت ‌و از وی‌ برای‌ بازپس‌گیری‌ تاج ‌و تختش‌ كمك‌ خواست‌ (مایر، ص‌224؛
ولف‌، ص‌347).

در اواسط 599/ اوایل 1203، فرستاده ‌امپراتور آلمان ‌نزد فرمانده ‌صلیبیان ‌مقیم ‌شهر زارا رفت‌ و پیشنهاد كرد چنانچه‌ صلیبیان ‌در بازپس‌گیری ‌تاج ‌و تخت‌ لكسیوس‌ كمك ‌كنند، او علاوه ‌بر تأمین ‌تمام ‌هزینه‌های ‌این‌ حمله ‌و اعزام‌ ده‌هزار سپاهی ‌برای‌ مشاركت‌ در حمله‌ به ‌شرق‌، كلیسای‌ امپراتوری‌ روم‌شرقی‌ را نیز تابع ‌كلیسای‌ كاتولیك ‌رم ‌خواهد كرد. این‌ پیشنهاد، صلیبیان ‌را به ‌دو دسته‌ موافق ‌و مخالف‌ تقسیم ‌كرد، اما سرانجام‌، با غلبه ‌نظر اكثریت‌، قرار شد آنها نخست‌ به‌ قسطنطنیه‌ بروند و پس‌ از بازگرداندن‌ آلكسیوس‌ به ‌اریكه‌ قدرت‌، راهی ‌شام ‌شوند (ولف‌، ص‌346، 349ـ350؛
مایر، ص‌224ـ 225).

با رسیدن‌ صلیبیان ‌به ‌پشت‌ دروازه‌های ‌قسطنطنیه‌، در ذیقعده 599/ ژوئیه 1203 ، آلكسیوس‌ سوم ‌گریخت‌ و اسحاق‌ دوم ‌و آلكسیوس‌ چهارم‌، مشتركاً، به ‌پادشاهی ‌رسیدند (رجوع کنید به دورانت‌، ج4‌، ص‌604؛
حومد، ج‌2، ص‌199؛
ولف‌، ص‌355). اشراف ‌قسطنطنیه ‌كه ‌ابتدا آلكسیوس ‌چهارم ‌را یاری‌ كرده‌ بودند، پس ‌از مطّلع‌شدن‌ از وعده‌های‌ وی ‌به ‌صلیبیان‌، سر به ‌مخالفت ‌و شورش‌ برداشتند و این ‌مخالفت‌، با حمایت ‌مقامات ‌كلیسا كه‌ به ‌هیچ ‌وجه‌ حاضر به ‌تمكین‌ در برابر كلیسای‌ كاتولیك‌ رم‌ نبودند، همراه‌شد. صلیبیان‌، وقتی‌پی‌بردند كه ‌آلكسیوس‌ قادر به ‌انجام‌ دادن‌ تعهداتش‌ نیست‌، تصمیم ‌به ‌خلع ‌او گرفتند. به‌ روایتی‌، شورشیان ‌قسطنطنیه ‌شاه ‌جوان‌ و پدرش‌ را به ‌قتل ‌رساندند، اما به‌ روایتی ‌دیگر صلیبیان ‌شاه ‌و پدر نابینایش ‌را زندانی ‌كرده ‌و سپس‌ كشتند (رجوع کنید به ابن‌عبری‌، 1403، ص‌396ـ 397؛
مایر، ص 228؛
ولف‌، ص‌356ـ357). حمله‌ اصلی‌ به ‌قسطنطنیه‌، در 3 شعبان‌600/ 6 آوریل‌1204 صورت‌ گرفت‌. صلیبیان‌، پس ‌از نبردی‌ سخت ‌شهر را تصرف‌ كردند و در 16 مه‌/ 14 ماه ‌رمضان‌ بودوئن‌، كنتِ فلاندر، را به‌ عنوان‌ نخستین‌ امپراتور امپراتوری ‌لاتینی ‌قسطنطنیه ‌برگزیدند (رجوع کنید به ابن‌اثیر، 1399ـ 1402، ج‌12، ص‌190ـ192؛
ولف‌، همانجا؛
مایر، ص‌229ـ 230). بدین‌ ترتیب‌، حمله‌ چهارم ‌صلیبی ‌با تصرف‌ قسطنطنیه ‌و تشكیل ‌امپراتوری‌ لاتینی ‌قسطنطنیه‌ پایان ‌یافت‌. اما حاكم‌ مسیحی‌ عكا و قبرس‌، كه ‌از ماجرا بی‌خبر و در انتظار صلیبیان‌ بود، اقدام‌ به ‌اجرای‌ یك ‌رزمایش‌ دریایی‌ در سواحل ‌مصر و رود نیل‌ كرد (رجوع کنید به ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌161؛
سعید عبدالفتاح‌عاشور، 2002، ص‌38) و چون‌ از سرنوشت‌ حمله‌ چهارم ‌صلیبی ‌آگاه ‌و از آمدن ‌صلیبیان ‌به ‌شرق‌ ناامید شد، بی‌درنگ‌ در پی ‌تمدید صلح‌ با ملك ‌عادل ‌ایوبی ‌برآمد (محرّم‌601/ سپتامبر 1204؛
ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌194؛
ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌162؛
سعید عبدالفتاح‌عاشور، 2002، همانجا). در ربیع ‌الاول‌607، به‌ پیشنهاد ملك‌ عادل‌ قرارداد مذكور برای‌ شش‌ سال ‌دیگر، تمدید شد (سبط‌ ابن ‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌545؛
ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌201؛
حومد، ج‌2، ص‌210).

حمله‌ صلیبی ‌كودكان (609/ 1212). این ‌حمله ‌در اصل‌ نظامی ‌نبود و هیچ ‌یك ‌از كودكان ‌شركت‌كننده ‌در آن‌نیز به ‌قدس‌ نرسیدند، اما چون‌ این ‌حمله‌ همان‌ اهداف‌ جنگهای ‌صلیبی‌ را داشت‌، آن‌ را جزو جنگهای ‌صلیبی ‌برشمرده‌اند (حومد، ج‌2، ص‌211).

نخستین ‌بار، یك ‌كودك‌ دوازده‌ ساله ‌فرانسوی‌ به‌ نام ‌استفن‌ مدعی ‌شد كه ‌خواب‌ دیده ‌است ‌حضرت ‌مسیح ‌علیه‌السلام‌ از او خواسته ‌دست ‌به ‌حمله ‌بزند. استفن ‌حدود سی‌ هزار كودك ‌را دور خود جمع‌كرد و در اواخر محرّم‌609/ اواخر ژوئن‌1212 به‌ سوی ‌جنوب‌ حركت‌ كردند. او ادعا كرده ‌بود كه‌ دریا شكافته ‌خواهد شد و چون‌ این ‌اتفاق ‌رخ‌ نداد بسیاری‌ از اطرافش‌ پراكنده ‌شدند و فقط ‌وفادارانش ‌ماندند. سرنوشت‌ این‌ وفاداران ‌چندان ‌روشن‌ نیست‌ ولی ‌گفته ‌شده ‌است ‌كه ‌چند تاجر ونیزی‌ آنها را به ‌شام ‌یا تونس ‌و مصر بردند و همه ‌را به ‌بردگی ‌فروختند (دورانت‌، ج‌4، ص‌606؛
مایر، ص‌243ـ244).

گروه ‌دوم‌ كودكان‌ صلیبی‌، حدود بیست‌، و به‌ روایتی ‌سی‌هزار، آلمانی‌ بودند كه ‌به ‌سرپرستی ‌نوجوانی‌ به‌ نام ‌نیكولاوس‌ اهل ‌كولونی‌ عازم‌ شرق‌ شدند. بیشتر افراد این ‌گروه ‌نیز پس‌ از تحمل ‌سختیهای ‌بسیار بازگشتند و از باقی ‌ماندگان ‌نیز برخی‌ در جنووا اقامت‌ گزیدند و از گروه ‌دیگر، كه ‌به ‌قصد زیارت ‌سرزمین ‌موعود سوار كشتی ‌شدند، خبری‌ در دست ‌نیست (مایر، ص‌242، 244؛
دورانت‌، همانجا).

8) جنگ ‌پنجم‌. پاپ ‌اینوكنتیوس ‌سوم‌ در 610/1213، به‌ قصد جبران‌ حمله ‌پیشین‌، خواستار نبردی ‌دیگر شد و اقدامات ‌وسیعی‌ برای‌ تدارك‌ این ‌حمله‌ در ممالك‌ اروپایی ‌انجام ‌گرفت‌(رجوع کنید به دورانت‌، همانجا). با درگذشت‌ پاپ ‌در مه 1216/ ربیع‌الاول 613، جانشین ‌وی‌، هونوریوس‌ سوم‌ ، آغاز حمله ‌جدید را به‌ ژان‌ دو برین‌(پادشاه‌ صلیبیان‌ در عكا) اطلاع‌ داد (حومد، ج‌2، ص‌216). آندره ‌دوم‌، شاه‌مجارستان‌و بسیاری‌از امرا و تیولداران‌اروپا برای‌شركت‌در این‌حمله‌اعلام‌آمادگی‌كردند و سپاه‌پانزده‌هزار نفره‌صلیبی‌، با فرماندهی‌آندره‌دوم‌و لئوپولد ششم‌ (دوك‌اتریش‌)، در پاییز 1217/ 614 به‌عكا رسید و در آنجا پادشاه‌قبرس‌، به‌آنها پیوست‌(ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌254؛
اولیور پادربورنی‌ ، ص‌29؛
حومد، ج‌2، ص‌216).

ملك ‌عادل‌، كه‌ در این‌ هنگام ‌در مصر به‌ سر می‌برد، عازم ‌شام ‌شد و در ناحیه‌ بَیسان‌* اردو زد، اما از ترس‌ شكست ‌از سپاه ‌پانزده ‌هزار نفره ‌صلیبیان ‌در بیسان‌ نجنگید و تا جنوب ‌دمشق عقب‌نشینی ‌كرد (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌321؛
حموی‌، ص360‌؛
سبط‌ ابن ‌جوزی‌، 1371، ج8‌، قسم2‌، ص583‌؛
ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌254ـ 255). با عقب‌ نشینی ‌او، صلیبیان ‌به ‌بیسان ‌حمله‌ بردند و از آنجا تا بانیاس ‌را تصرف‌ كردند. آنگاه ‌بانیاس‌ را محاصره ‌كردند، كه ‌چون ‌بی‌نتیجه ‌ماند به‌عكا بازگشتند. سپس‌راهی‌قلعه‌طور شدند، اما به‌رغم‌هفده‌روز محاصره‌، موفق ‌به ‌فتح ‌آن ‌نشدند (ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌321ـ322؛
سبط ‌ابن ‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌583 ـ 585؛
ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌255ـ256). در همان‌اوان‌، سپاهیان ‌مجارستانی‌، برخلاف ‌توصیه‌های ‌پادشاه‌ عكا و دیگر امیران‌صلیبی‌، به ‌دشت‌ بقاع‌ در لبنان‌یورش‌بردند ولی‌همه‌ آنها، به ‌جز سه‌نفر، به ‌دست‌ مردان‌ جبل‌ كشته ‌شدند (سبط‌ابن ‌جوزی‌، ج‌8، قسم‌2، ص‌585؛
نویری‌، ج‌29، ص‌79ـ81). این ‌واقعه‌ و نیز یك ‌حمله ‌ناموفق ‌دیگر، سبب ‌شد پادشاه ‌مجارستان‌ــ كه ‌برای‌ ادای‌ نذرش‌(جنگیدن‌ با مسلمانان‌) راهی‌ جنگ‌ صلیبی ‌شده‌ بود ــ ناگزیر در اواخر 614/ اوایل 1218 به ‌كشورش‌ بازگردد (حومد، ج‌2، ص 218ـ219). در این ‌میان‌، پادشاه ‌عكا، به‌ فكر افتاد از نیروهای‌ صلیبی‌، كه‌ پی‌ در پی ‌به ‌دستور پاپ‌ راهی ‌شام‌ می‌شدند، برای‌ حمله ‌به ‌مصر مدد جوید. او همانند ریچارد كلید فتح ‌قدس‌ و تمام ‌سرزمین‌ شام ‌را تسلط‌ بر مصر می‌دانست‌؛
ازاین‌رو، پس ‌از كسب‌ موافقت‌ فرماندهان ‌دو سازمان‌ دینی‌ـ نظامی‌ شهسواران‌ مهمان‌نواز (در منابع‌ اسلامی‌: اِسبِتاریه‌*) و شهسواران‌ پرستشگاه‌ (در منابع‌ اسلامی‌: داویه‌*) و تهیه ‌تداركات ‌لازم ‌در 8 صفر 615/ 7 مه 1218 راهی ‌شهر دمیاط‌ در مصر شد (دواداری‌، ج‌7، ص‌195؛
یوسف‌، 1981 ب‌، ص‌27؛
نیز رجوع کنید به ابن‌ واصل‌، ج‌3، ص‌258).

مصریان ‌از دیرباز بركنار رود نیل‌ برجی‌ به ‌نام ‌برج ‌سلسله‌ ساخته‌ بودند و از آن‌ تا دیوارهای‌ دمیاط‌ زنجیرهای ‌سنگینی ‌وصل‌ كرده ‌بودند تا مانع‌ ورود كشتیهای ‌دشمن ‌به ‌رود نیل ‌شود (رجوع کنید به ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌323؛
ابن‌واصل‌، ج‌3، ص‌258، 260). صلیبیان ‌كه ‌به ‌اهمیت ‌تصرف ‌برج ‌سلسله ‌برای ‌تصرف‌ دمیاط‌پی ‌برده ‌بودند، به ‌آن ‌حمله ‌كردند و، پس‌از تحمل‌تلفات‌سنگین‌، سرانجام‌در 26 جمادی‌الاولی‌615/ 21 اوت‌1218 برج ‌را تصرف‌ كردند و راه‌ مصر به ‌روی ‌آنان ‌باز شد (ابوشامه‌، 1974، ص109‌؛
ابن ‌واصل‌، ج3‌، ص260‌ـ261، ج4‌، ص15‌؛
دواداری‌، ج7‌، ص196‌ـ197). ملك‌ عادل‌، پس‌ از شنیدن ‌خبر سقوط‌ دمیاط‌،از شدت‌ اندوه‌ درگذشت‌ و پسرش‌، ملك‌ معظم‌، جانشین‌ وی‌ شد (سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌593، 596 ـ597؛
ابوشامه‌، 1974، ص‌109، 112).

در همان‌ زمان ‌ملك ‌كامل‌، پسر دیگر ملك ‌عادل‌ و حاكم ‌مصر، تلاشهای ‌مؤثری ‌برای‌ جلوگیری ‌از ورود صلیبیان ‌به ‌مصر كرد، اما وقتی ‌از توطئه ‌احمدبن ‌مشطوب‌، یكی ‌از پرنفوذترین ‌امرای ‌ایوبی‌، علیه ‌خود آگاه ‌شد، اردوگاهش‌ در عادلیه‌ (میان‌فارسكور و دمیاط‌) را مخفیانه‌ ترك‌ كرد و به ‌شهر أشموم‌ طنّاح ‌گریخت‌. با این‌اقدامِ الكامل‌، سپاهیانش‌ متفرق ‌شدند و صلیبیان ‌توانستند اردوگاه‌ مسلمانان ‌را در 20 ذیقعده‌615 تصرف ‌كنند (ابن‌واصل‌، ج‌4، ص 15ـ17؛
دواداری‌، ج‌7، ص‌198ـ199؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌313). دو روز پس‌از این ‌حادثه‌، ملك‌ معظم ‌به ‌یاری ‌برادرش ‌شتافت ‌و مخالفان ‌وی ‌را زندانی‌ و تبعید كرد و مجدداً سپاهی ‌را برای‌ مقابله‌ با صلیبیان ‌تدارك‌ دید (ابن‌واصل‌، ج‌4، ص‌17ـ19؛
دواداری‌، ج‌7، ص‌199ـ200). پیشتر الكامل‌، هفتاد پیك ‌نزد حاكمان‌ جهان ‌اسلام‌، برای ‌استمداد، فرستاده ‌و به ‌همه ‌یادآوری‌ كرده‌ بود كه‌ سقوط‌ مصر به‌ معنای ‌به ‌خطر افتادن ‌سایر نواحی‌ خواهد بود. از این ‌رو، نیروی‌ كمكی‌ بسیاری‌ به ‌مصر آمد، همچنان ‌كه ‌نیروهای‌ كمكی‌ زیادی ‌نیز به ‌اردوگاه‌ صلیبیان ‌رسید (ابن‌واصل‌، ج‌4، ص‌23ـ24، 32ـ33، 92ـ95؛
نیز رجوع کنید به مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص320‌ـ321). الكامل‌ از ترس‌ سقوط‌ دمیاط‌و دیگر شهرهای‌ مصر به ‌دست‌ صلیبیان‌، به ‌آنان‌ پیشنهاد واگذاری ‌قدس ‌و بخش‌ اعظم‌ سرزمین‌ فلسطین ‌در مقابل ‌عقب‌نشینی ‌از مصر را كرد. هرچند ژان‌دو برین ‌و یارانش ‌این ‌پیشنهاد را پذیرفتند ولی ‌كاردینال‌ پلاگیوس‌ دو آلبانو (نماینده‌ پاپ‌) و برخی‌ از سران‌ سپاه‌، كه ‌خواهان ‌امتیازات‌ بیشتری‌ چون‌ واگذاری‌ حِصن‌ الكَرَك ‌و سیصد هزار دینار وجه‌ نقد نیز بودند، آن ‌را رد كردند (مطوی‌، 1982، ص 107). با وجود مقاومت ‌سرسختانه‌ مردم ‌دمیاط‌، سرانجام‌ این ‌شهر، بر اثر شیوع‌ بیماری‌ و قحطی‌ و فشار شدید صلیبیان‌، در 27 شعبان‌616/ 5 نوامبر 1219 سقوط‌ كرد و سپاه ‌صلیبی‌ پس‌ از ورود، دست ‌به ‌قتل‌عام ‌و غارت ‌و جنایت ‌زد (سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌603؛
ابن‌واصل‌، ج‌4، ص‌32ـ33؛
دواداری‌، ج‌7، ص‌203ـ204).

پس‌ از تصرف ‌دمیاط‌، میان ‌ژان ‌دو برین ‌و كاردینال ‌پلاگیوس‌، بر سر حاكمیت ‌شهر، اختلاف ‌شدیدی‌ رخ‌ داد كه ‌به ‌نفع ‌دو برین‌ پایان‌ یافت‌؛
اما چندی ‌بعد، وی ‌به ‌علت ‌فوت ‌پدر همسرش‌، پادشاه ‌ارمنستان‌، مجبور به‌ بازگشت‌ به‌عكا شد و فرماندهی ‌صلیبیان ‌در مصر به ‌پلاگیوس‌ رسید. پلاگیوس‌، پس ‌از رسیدن ‌دوك‌ باواریا در رأس‌ سپاهی ‌بزرگ‌ به ‌دمیاط‌، تصمیم ‌گرفت‌ در تابستان‌1221/ 618 به‌ قاهره ‌حمله ‌كند و بدین ‌منظور، ژان ‌دو برین ‌را نیز به ‌یاری‌ فراخواند (حومد، ج‌2، ص‌229ـ231). از آن‌ سو، ملك ‌كامل‌، پس‌ از اشغال‌ دمیاط‌، اردوگاهش‌ را به ‌شهر نوساز منصوره‌ منتقل ‌كرد تا مانع ‌حركت‌ صلیبیان ‌به ‌سوی ‌قاهره ‌شود (بیبرس‌ منصوری‌، 1413، ص‌7؛
ابوالفداء، ج‌3، ص‌122). امیران‌سرزمینهای‌اسلامی‌، از جمله‌ملك‌معظم‌و ملك‌اشرف‌(دو برادر ملك‌كامل‌)، كه‌خطر سقوط‌قاهره‌را كاملاً درك‌می‌كردند، در رأس ‌سپاهیانشان ‌با شتاب‌ راهی‌ مصر شدند (ابن‌واصل‌، ج4‌، ص‌92ـ95؛
ابن‌وردی‌، ج‌2، ص‌204). مصریان‌ پس‌ از تخریب ‌سدهایی ‌كه ‌بر روی ‌رود نیل ‌ساخته‌ بودند و قرار دادن ‌صلیبیان ‌در راهی‌ باریك‌، آنها را محاصره‌كردند. تا اینكه ‌صلیبیان ‌تقاضای ‌صلح‌كردند. ژان ‌دو برین ‌به ‌اردوگاه‌ سپاه ‌ایوبیان‌ آمد و در 7 یا 8 رجب 618 قرارداد صلح‌ امضا و، بر اساس‌ آن‌، مقرر شد در مقابل‌ تعرض‌ نكردن‌ مسلمانان ‌به ‌جان ‌صلیبیان‌، آنها دمیاط‌ را به ‌مسلمانان ‌پس‌ دهند و از مصر خارج‌ شوند و برای‌ هشت ‌سال ‌صلح ‌برقرار شود. صلیبیان ‌در 19 رجب 618 شهر دمیاط ‌را به ‌ایوبیان ‌واگذار كردند و از طریق‌ دریا به ‌عكا بازگشتند (حموی‌، ص 367؛
سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص620‌ـ621). بدین ‌ترتیب‌، پنجمین‌ حمله‌ صلیبی‌، برای‌ گرفتن ‌قدس‌ نیز ناكام ‌ماند (رجوع کنید به مطوی‌، 1982، ص‌107ـ 108).

فهرست تفصیلی را در ادامه مقاله ببینید.

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5112
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست