responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5066

 

داحِس‌ ، از جنگهای‌ مشهور عرب‌ (ایام‌العرب‌) در روزگار جاهلیت‌. جنگ‌ داحس‌ میان‌ بنی‌ عَبس ‌بن‌ بَغیض‌ بن‌ رَیث ‌بن‌ غَطَفان‌ و بنی ‌ذُبیان ‌بن‌ بغیض ‌بن‌ ریث ‌بن‌ غطفان‌، دو تیره‌ از قبیلۀ قَیس‌ عَیلان‌، روی‌ داد (ابن‌هشام‌، ج‌1، ص‌ 306؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌ 6، 606؛ ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 129) و در منابع‌، از آن‌ با نامهای‌ حرب‌ داحس‌ (ابن‌كلبی‌، 1986، ص‌ 432، 442)، (یومُ) حربِ داحس‌، الغَبراء، یا ایام‌ داحس‌ و الغبراء (ابن‌قتیبه‌، ص‌ 6؛
یعقوبی‌، ج‌ 1، ص‌ 227؛
ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 129؛
ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 556، 566) و حرب‌ غطفان‌ (ابن‌كلبی‌، 1407، ص‌ 34) یاد شده‌ است‌. داحس‌ كه‌ در اصل‌ نام‌ اسبِ قیس‌بن‌ زُهَیر عَبْسی‌، فرزند رئیس‌ قبیلۀ قیس‌ عیلان‌، بود ( رجوع کنید به حمزۀ اصفهانی‌، ص‌ 205)، به‌ قولی‌، یكی‌ از سه‌ جنگ‌ طولانی‌ مدت‌ اعراب‌ در روزگار جاهلیت‌ محسوب‌ می‌شود (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی‌، ج‌ 1، ص‌ 590). این‌ جنگ‌ در حقیقت‌ مجموعه‌ای‌ از جنگهای‌ ناپیوسته‌ بود (رجوع کنید به ادامۀ مقاله‌) كه‌ حدود پنجاه‌ (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی‌، ج‌ 6، ص‌ 289) یا چهل‌ سال‌ به‌ درازا كشید (جوهری‌، ذیل‌ «دحس‌»؛
یاقوت‌ حموی‌، ذیل‌ «إصاد»؛
قس‌ مسعودی‌، ص‌ 203، كه‌ زمان‌ وقوع‌ داحس‌ را شصت‌ سال‌ قبل‌ از بعثت‌ دانسته‌ است‌).

راوی‌ اصلی‌ داستان‌ جنگ‌ داحس‌ هِشام‌ بن‌ محمدبن‌ كَلبی‌ است‌ كه‌ كتاب‌ وی‌ با عنوان‌ داحس‌ و الغبراء (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 110) اكنون‌ در دست‌ نیست‌. پس‌ از آن‌، راویانی‌ همچون‌ ابوعُبَیدۀ مَعْمَربن‌ مُثَنّی‌' (رجوع کنید به ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 82) و ابن‌ اَعرابی‌ ( رجوع کنید به علم‌الهدی‌، ج‌ 1، ص‌ 149) این‌ داستان‌ را از ابن‌كلبی‌ روایت‌ كرده‌اند. روایت‌ مورخان‌ بعدی‌ عمدتاً به‌ ابوعبیده‌ بازمی‌گردد (رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌ 1، ص‌ 306؛
ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 129؛
ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 17، ص‌ 187).

جنگ‌ داحس‌ به‌ این‌ سبب‌ آغاز شد كه‌ زُهیربن‌ جَذیمة‌ بن‌ رَوَاحة‌ عَبْسی‌، بزرگ‌ قبیلۀ قیس‌ عیلان‌، در یوْم‌ (جنگ‌) رَحْرَحان‌ به‌ دست‌ خالدبن‌ جعفرِ كِلابی‌ عامری‌ كشته‌ شد (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 556، 558). قیس‌بن‌ زهیر عبسی‌، كه‌ از وی‌ به‌ صاحب‌ داحس‌ یاد شده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌كلبی‌، 1986، ص‌ 442)، به‌ مدینه‌ رفت‌ تا برای‌ جنگ‌ با بنی‌عامر آماده‌ شود و انتقام‌ خون‌ پدرش‌ را بگیرد. قیس‌ نزد اُحَیحَة‌بن‌ جُلاح‌، سالار قبیلۀ اَوْس‌، رفت‌ و زهی‌ نیكو از وی‌ خرید. احیحه‌ زرههای‌ دیگری‌ نیز به‌ او بخشید و قیس‌ نزد قبیله‌اش‌ بازگشت‌. ربیع‌بن‌ زیاد عبسی‌ به‌ درخواست‌ قیس‌ با او همراه‌ شد و چون‌ زره‌ قیس‌ را دید، آن‌ را تصاحب‌ نمود و به‌ اصرار قیس‌ توجهی‌ نكرد. مدتی‌ بعد، قیس‌ خانواده‌اش‌ را به‌ مكه‌ فرستاد و به‌ كاروان‌ خانوادۀ ربیع‌ كه‌ در حال‌ كوچ‌ بودند، حمله‌ كرد. مادر ربیع‌ گفت‌ كه‌ اگر قیس‌ آنها را رها كند، برای‌ گرفتن‌ زره‌ وی‌ ضمانت‌ می‌كند. قیس‌ قبول‌ كرد اما ربیع‌ زره‌ وی‌ را پس‌ نداد. از این‌رو، قیس‌ چهارصد شتر ربیع‌ را دزدید و در مكه‌ فروخت‌ و به‌ جای‌ آنها چندین‌ اسب‌، از جمله‌ داحس‌ و غبراء، را خرید (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 566 ـ567؛
قس‌ ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 83 ـ84؛
ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 17، ص‌ 189ـ190؛
در بارۀ نسب‌ داحس‌، كه‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ بهترین‌ اسب‌ عربی‌ یاد شده‌ است‌ و سبب‌ نام‌گذاری‌ آن‌، رجوع کنید به ابن‌كلبی‌، 1407، ص‌ 34، 40؛
ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 82 ـ83).

قیس‌ كه‌ خودستا و متكبر بود، در مكه‌ تفاخر قریش‌ را به‌ كعبه‌ و حرم‌ برنتافت‌ و با خاندانش‌ نزد بنی‌بَدربن‌ فَزارَه‌، از تیره‌های‌ ذبیان‌، رفت‌ كه‌ با آنان‌ خویشاوندی‌ نَسَبی‌ داشت‌. حُذَیفَة‌بن‌ بَدر فزاری‌ و برادرش‌، حَمَل‌، قیس‌ را پناه‌ دادند. اسبان‌ قیس‌ حسادت‌ حذیفه‌ را برانگیخت‌. چون‌ ربیع‌بن‌ زیاد از حمایت‌ بنی‌بدر از قیس‌ خبر یافت‌، خشمگین‌ شد اما بنی‌بدر جِوار* (پناهندگی‌) قیس‌ را لغو نكردند (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 569).

بعداً حذیفه‌ از قیس‌ ناخشنود شد و دنبال‌ بهانه‌ای‌ می‌گشت‌ تا او را براند. چون‌ قیس‌ برای‌ عمره‌ به‌ مكه‌ رفت‌، وَردبن‌ مالك‌ عبسی‌، هم‌ قبیله‌ای‌ قیس‌، با حذیفة‌بن‌ بدر دیدار كرد و گفت‌ كه‌ اسبهای‌ اصیل‌ و غالب‌ نزد قیس‌بن‌ زهیر است‌. وی‌ بدون‌ اطلاع‌ حذیفه‌، بر سر دو اسب‌ نر و ماده‌ از اسبهای‌ قیس‌ با حذیفه‌ شرط‌بندی‌ كرد. هنگامی‌ كه‌ قیس‌ از مكه‌ بازگشت‌، از حذیفه‌ خواست‌ تا شرط‌بندی‌ را لغو كند، اما او نپذیرفت‌ (همو، ج‌ 1، ص‌ 569 ـ570؛
قس‌ ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 84 ـ 85؛
ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 129ـ130؛
میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 508). قیس‌ دو اسب‌ خود (داحس‌ و غبراء) را برای‌ مسابقه‌ انتخاب‌ كرد و حذیفه‌ نیز اسبهایش‌، خَطّار و حَنفاء، را برگزید (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 570؛
قس‌ ابن‌هشام‌، ج‌ 1، ص‌ 307؛
ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 85؛
میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 508: قیس‌ داحس‌ را برگزید و حذیفه‌ غبراء را). بنابر پاره‌ای‌ روایات‌، شرط‌بندی‌ و مسابقه‌ میان‌ حَمَل‌بن‌ بدر و قیس‌ صورت‌ گرفت‌ (رجوع کنید به ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 129؛
علم‌الهدی‌، ج‌ 1، ص‌ 150؛
میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 508).

قیس‌ خط‌ پایان‌ را تا یكصد (یا 120) تیرپرتاب‌ (غَلْوة‌، هر غلوه‌ سیصد تا پانصد ذرع‌ بود) اعلام‌ كرد و حذیفه‌ مسیر حركت‌ را از واردات‌ (و به‌ روایتی‌، از اُبْلی‌') تا ذات‌ الاءصاد قرار داد. گرو (بیست‌ شتر یا صد شتر) را به‌ دست‌ یكی‌ از بنی‌ثَعْلَبة‌بن‌ سعد سپردند و قرار شد برندۀ مسابقه‌ صاحب‌ نخستین‌ اسبی‌ باشد كه‌ از بركۀ واقع‌ در خط‌ پایان‌ (ذات‌ الاصاد) بنوشد (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 85؛
قس‌ ابن‌قتیبه‌، ص‌ 606؛
ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 130؛
ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 570). حذیفه‌ مردی‌ از بنی‌اسد را در راه‌ گمارد تا اگر داحس‌ جلو افتاد، آن‌ را از مسیر منحرف‌ كند. داحس‌ پیش‌ افتاد و مرد اسدی‌ ضربه‌ای‌ به‌ آن‌ زد و نزدیك‌ بود اسب‌ و سوارش‌ غرق‌ شوند. غبراء پیش‌ افتاد. سپس‌ خطار، حنفاء و داحس‌ یكی‌ پس‌ از دیگری‌ رسیدند (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 571؛
قس‌ ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 85 ـ86). پسری‌ كه‌ سوار داحس‌ بود، ماجرا را به‌ قیس‌ گفت‌. مرد اسدی‌ نیز به‌ كار خود اعتراف‌ كرد اما حذیفه‌ این‌ مطلب‌ را انكار كرد و مدعی‌ پیروزی‌ در مسابقه‌ و گرفتن‌ گرو شد و گفت‌ كه‌ دو اسبش‌ پشت‌ سرهم‌ آمده‌اند. بنی‌فزارة‌بن‌ ذبیان‌ نیز، بجز برخی‌، از رئیس‌ خود (حذیفه‌) حمایت‌ كردند. حذیفه‌ پسرش‌، نَدبه‌، را نزد قیس‌ فرستاد و گرو را از وی‌ خواست‌. قیس‌ با نیزه‌ ندبه‌ را كشت‌. پس‌ از آن‌، قیس‌ و بنی‌عبس‌ كوچیدند و خون‌بهای‌ ندبه‌ را، كه‌ یكصد شتر ده‌ ماهه‌ بود، به‌ حذیفه‌ پرداختند و غائله‌ خوابید (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 571 ـ572؛
قس‌ ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 86: قیس‌، عَوْف‌بن‌ بدر، برادر حذیفه‌، را كشت‌؛
ابن‌عبدربّه‌، ج‌ 5، ص‌ 130ـ131: قیس‌، مالك‌، پسر حذیفه‌، را كشت‌؛
میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 509 ـ510: حذیفه‌ نخست‌ پذیرفت‌ كه‌ گرو را به‌ قیس‌ بدهد، اما بعداً پشیمان‌ شد و پسرش‌، ابوقُرفه‌، را نزد قیس‌ فرستاد تا گرو را بگیرد و قیس‌ او را كشت‌).

مالك‌بن‌ زهیر (برادر قیس‌ كه‌ زنش‌ از بنی‌فزاره‌ بود و در میان‌ آنان‌ اقامت‌ داشت‌) به‌ دست‌ بنی‌بدربن‌ فزاره‌ (خاندان‌ حذیفه‌) كشته‌ شد (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 86 ـ87؛
ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 572). ربیع‌بن‌ زیاد عَبْسی‌، شوهر خواهر حذیفة‌بن‌ بدر، با وجود كدورت‌ پیشین‌ با قیس‌بن‌ زهیر، از این‌ حادثه‌ ناراحت‌ شد و به‌ قیس‌ پیوست‌. خاندان‌ و یاران‌ قیس‌ نزد ربیع‌ اقامت‌ كردند و عَنْترة‌بن‌ شدّاد عبسی‌ (متوفی‌ 22 قبل‌ از هجرت‌)، شاعر و جنگجوی‌ مشهور عرب‌، شعری‌ در رثای‌ مالك‌بن‌ زهیر سرود (رجوع کنید به ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 87؛
ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 572 ـ574؛
قس‌ یاقوت‌ حموی‌، ذیل‌ «إصاد»، كه‌ این‌ شعر را به‌ بدر، پسر مالك‌بن‌ زهیر، نسبت‌ داده‌ است‌). حَمَل‌بن‌ بدر به‌ برادرش‌ حذیفه‌ گفت‌، مالك‌بن‌ زهیر را كشتی‌ و ربیع‌ را واگذاشتی‌ و او آتش‌ جنگ‌ را برضد تو روشن‌ می‌كند. بنی‌ذبیان‌ و بنی‌ عبس‌ در كنار آبی‌ به‌ نام‌ عَذَق‌، جنگی‌ شدید كردند كه‌ نخستین‌ جنگ‌ آنها بود و به‌ شكست‌ بنی‌ذبیان‌ انجامید و بسیاری‌ از آنان‌، از جمله‌ عوف‌بن‌ بدر كشته‌ شدند. ربیع‌بن‌ زیاد عبسی‌ نیز حذیفة‌بن‌ بدر را اسیر كرد و مردی‌ عبسی‌ او را با شمشیر زخمی‌ كرد (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 574 ـ 575؛
جادالمولی‌ و دیگران‌، ص‌ 259). میدانی‌ (ج‌ 2، ص‌ 512) از جنگی‌ كه‌ پس‌ از قتل‌ مالك‌بن‌ زهیر صورت‌ گرفت‌ و به‌ قتل‌ عوف‌بن‌ بدر انجامید، به‌ «یوم‌المُرَیقب‌» یاد كرده‌ است‌. بعداً، قبیلۀ غطفان‌ گردآمدند و به‌ كوشش‌ آنان‌ صلح‌ شد و حذیفه‌ آزاد گردید (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 575 ـ576).

بعداً مالك‌بن‌ بدر، برادر حذیفة‌بن‌ بدر، به‌ دست‌ مردی‌ از بنی‌رواحه‌ (از تیره‌های‌ بنوعبس‌) كشته‌ شد و در پی‌ آن‌، فتنۀ میان‌ عبس‌ و ذبیان‌ باز بالا گرفت‌ كه‌ با هزیمت‌ بنی‌عبس‌ پایان‌ یافت‌ (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 90؛
جادالمولی‌ و دیگران‌، ص‌ 260). قیس‌ به‌ ربیع‌بن‌ زیاد گفت‌ كه‌ باید با بنی‌ذبیان‌ مكر كرد، زیرا اگر با آنها بجنگیم‌، مقاومت‌ خواهند كرد. پس‌، چند تن‌ از فرزندان‌ خود را به‌عنوان‌ گروگان‌ نزد آنان‌ فرستاد تا وقتی‌ كه‌ اختلافات‌ حل‌ و فصل‌ شود. گروگانها را نزد سُبَیع‌بن‌ عمرو ذبیانی‌، خواهرزادۀ حذیفة‌بن‌ بدر، نگه‌ داشتند. چون‌ سبیع‌ درگذشت‌، حذیفه‌ با فریب‌كاری‌ آن‌ كودكان‌ را از مالك‌، پسر سبیع‌، گرفت‌ و هر روز یكی‌ از آنها را با تیر می‌زد تا همه‌ را كشت‌ (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 90ـ91؛
قس‌ ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 576 ـ577). پس‌ از آن‌، بنی‌فزاره‌ و بنی‌عبس‌ در خاثِره‌ روبه‌رو شدند. در این‌ جنگ‌، كه‌ حذیفة‌بن‌ بدر حضور نداشت‌، جمعی‌ از بنی‌فزاره‌ و همراهانشان‌، از جمله‌ مالك‌بن‌ سبیع‌، كشته‌ شدند (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 91؛
قس‌ میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 514: در یعْمُرِیه‌ دوازده‌ نفر از بنی‌ذبیان‌ كشته‌ شدند). ابن‌اثیر (ج‌ 1، ص‌ 577 ـ 578) در این‌ مورد نوشته‌ است‌ كه‌ قیس‌بن‌ زهیر و بنی‌عبس‌، یكی‌ از پسران‌ حذیفه‌ و سوارانی‌ از ذبیان‌ را كشتند. حذیفه‌ نیز با قوم‌ خود (فزاره‌) در كنار آبی‌ به‌ نام‌ عُراعِر با بنی‌عبس‌ جنگید و بر آنان‌ غلبه‌ یافت‌.

حذیفه‌ برای‌ جنگی‌ دیگر، بنی‌ذبیان‌ را با خود همراه‌ ساخت‌ و به‌ رأی‌ برادرش‌ (حَمَل‌بن‌ بدر) كه‌ خواهان‌ صلح‌ بود، توجهی‌ نكرد. بنی‌عبس‌ چون‌ خبر یافتند، به‌ دستور قیس‌بن‌ زهیر، شتران‌ خویش‌ را شبانه‌ حركت‌ دادند. سپس‌ هنگام‌ صبح‌، از راهی‌ دیگر كوچ‌ كردند. حذیفه‌ و بنوذبیان‌ بر شتران‌ بنی‌عبس‌ دست‌ یافتند. قیس‌ با یاران‌ خویش‌ به‌ دشمن‌ كه‌ پراكنده‌ شده‌ بود، حمله‌ كرد و بسیاری‌ از ذبیان‌ را غافلگیر كردند و كشتند. حذیفه‌ با جمعی‌ از بنی‌ذبیان‌ گریخت‌. قیس‌بن‌ زهیر همراه‌ ربیع‌بن‌ زیاد و دیگر یارانش‌ به‌ آنان‌ رسیدند و سر حذیفة‌بن‌ بدر و حمل‌بن‌ بدر را بریدند و حذیفه‌ را مثله‌ كردند (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 91ـ93؛
میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 514 ـ 515؛
ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 578 ـ579).

در این‌ حادثه‌ كه‌ از آن‌ به‌ نامهای‌ [ واقعۀ] البَوار، یوم‌الهَباءَة‌ (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 579) و یوم‌ ذی‌حُسی‌' (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 17، ص‌ 208) یاد شده‌ است‌ (قس‌ میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 512 ـ 515، كه‌ یوم‌ ذی‌حسی‌ و یوم‌الهباءَة‌ را نام‌ دو جنگ‌ دانسته‌ است‌)، از فزاره‌ و قبایل‌ متحدش‌، اَسَد و غطفان‌، بیش‌ از چهار صد تن‌، و از بنی‌عبس‌ بیش‌ از بیست‌ تن‌ كشته‌ شدند (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 579). گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ مادر قیس‌ در این‌ روز به‌ دست‌ حذیفه‌ كشته‌ شد (رجوع کنید به ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 94). شعرا در بارۀ این‌ روز شعرهایی‌ گفتند ( رجوع کنید به مفضّل‌ ضبّی‌، ج‌ 2، ص‌ 245ـ247؛
ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 93ـ94؛
ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 17، ص‌ 205ـ 208؛
میدانی‌، ج‌ 2، ص‌ 516). قیس‌بن‌ زهیر، ضمن‌ اشعاری‌ در رثای‌ حذیفه‌، گفت‌: «بهترینِ مردم‌ اكنون‌ كنار مرداب‌ هباءة‌ بی‌جان‌ افتاده‌ است‌. اگر ظلم‌ وی‌ نبود، همۀ روزگار بر او می‌گریستم‌... كاش‌ داحس‌ و غبرا نمی‌بودند» (رجوع کنید به یاقوت‌ حموی‌، ذیل‌ «هباءَة‌»).

پس‌ از آن‌، بنی‌عبس‌ كه‌ در سرزمین‌ غطفان‌ عرصه‌ را بر خود تنگ‌ دیدند، در جستجوی‌ متحدانی‌ از میان‌ قبایل‌ عرب‌ برآمدند تا در پناه‌ و جوار آنان‌ زندگی‌ كنند. بنی‌ذبیان‌ نیز نزد سِنان‌بن‌ ابی‌حارثه‌ مرّی‌ گردآمدند و او برای‌ گرفتن‌ انتقامِ فزاره‌ و بنی‌بدر (از ذبیان‌) بسیاری‌ از اعراب‌ را گردآورد و به‌ سوی‌ بنی‌عبس‌ حركت‌ كرد. بنی‌ذبیان‌ و همراهانشان‌ در ذات‌الجَراجِر با بنی‌عبس‌ جنگیدند. روز بعد، جنگی‌ سخت‌تر درگرفت‌ و بسیاری‌ كشته‌ شدند. روز سوم‌، چون‌ سنان‌بن‌ ابی‌حارثه‌ دید كه‌ یارانش‌ به‌ صلح‌ تمایل‌ دارند، از جنگ‌ دست‌ كشید. به‌ دنبال‌ آن‌، قیس‌ و بنی‌عبس‌ نزد بنی‌شیبان‌بن‌ بكر رفتند؛
اما پس‌ از چندی‌ كارشان‌ به‌ درگیری‌ كشید و ناگزیر آنها را ترك‌ كردند (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 580).

قیس‌ و بنی‌عبس‌ بعداً به‌ هَجَر رفتند و مدتی‌ كوتاه‌ نزد بنی‌سعدبن‌ زَید مَناة‌بن‌ تمیم‌ به‌ سر بردند (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 94؛
مفضّل‌بن‌ سَلَمه‌، ص‌ 229). گروهی‌ از بنی‌سعد با بنی‌عبس‌ درگیر شدند (ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 94ـ 95) و سپس‌ شاه‌ هجر (جَون‌ یا معاویة‌بن‌ حارث‌ كِندی‌) را برضد بنی‌عبس‌ تحریك‌ كردند. در فَروق‌ جنگی‌ شدید روی‌داد و بنی‌عبس‌ كه‌ یكصد سوار بودند، شاه‌ هجر را هزیمت‌ دادند (مفضّل‌بن‌ سلمه‌، همانجا؛
ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 580 ـ581؛
قس‌ ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 95). بنی‌عبس‌ به‌ عُراعِر رفتند و بنی‌كَلب‌ به‌ آنان‌ حمله‌ كردند، اما بنی‌عبس‌ آنها را شكست‌ دادند و اموالشان‌ را به‌ غنیمت‌ گرفتند (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 581). سپس‌، بنی‌عبس‌ به‌ یمامَه‌ نزد بنی‌حنیفه‌ رفتند و پس‌ از سه‌ سال‌ اقامت‌ در آنجا، به‌ترتیب‌، نزد بنی‌ضَبَّه ‌و بنی‌عامر و بنی‌تَغْلِب‌ رفتند. بنی‌ضبّه‌ و بنی‌عامر در این‌ اندیشه‌ بودند كه‌ از بنی‌عبس‌ برضد بنی‌تمیم‌ كمك‌ بگیرند (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 581؛
قس‌ ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 95، 99؛
مفضّل‌بن‌ سلمه‌، ص‌ 228ـ231). در یوم‌ شِعب‌جَبَلَه‌، كه‌ گفته‌ شده‌ چند سال‌ پیش‌ از تولد پیامبر اكرم‌ روی‌ داد، بنی‌عبس‌ در كنار بنی‌عامر با بنی‌ذبیان‌ و بنی‌تمیم‌ وارد جنگ‌ شدند (رجوع کنید به مسعودی‌، ص‌ 204؛
ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 583 ـ586). چندی‌ بعد، بنی‌عبس‌ نزد قبیلۀ تَیم‌ الرُباب‌ اقامت‌ كردند اما آنان‌ بسیاری‌ از بنی‌عبس‌ را كشتند (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 582). از این‌رو، قیس‌بن‌ زهیر به‌ بنی‌عبس‌ كه‌ از جنگ‌ و مهاجرت‌ خسته‌ شده‌ بودند، گفت‌ كه‌ نزد خویشاوندان‌ خود (بنی‌ذبیان‌) بازگردند كه‌ مرگ‌ با آنها از زندگی‌ با دیگران‌ بهتر است‌. پس‌ بنی‌عبس‌ بازگشتند و حِصن‌بن‌ حذیفة‌بن‌ بدر، رئیس‌ بنی‌ذبیان‌، آنان‌ را پذیرفت‌ و بنی‌عبس‌ و بنی‌ذبیان‌ صلح‌ كردند (رجوع کنید به ابوعبیده‌، ج‌ 1، ص‌ 99ـ100؛
مفضّل‌بن‌ سلمه‌، ص‌ 233ـ234؛
ابن‌اثیر، همانجا). گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ این‌ صلح‌ به‌ كوشش‌ سِنان‌بن‌ ابی‌حارثة‌ مُرّی‌ ( رجوع کنید به مفضّل‌بن‌ سلمه‌، ص‌ 233ـ234) یا حارث‌بن‌ عَوف‌بن‌ ابی‌حارثه‌ مُرّی‌ یا هَرِم ‌بن‌ سنان‌بن‌ ابی‌حارثه‌ (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 582) حاصل‌ شد. چندی‌ بعد در یوم‌ قَطَن‌، بار دیگر مردی‌ از بنی‌عبس‌ كشته‌ شد. خون‌بهایی‌ معادل‌ دویست‌ شتر تعیین‌ و صلح‌ شد. یكصد شتر پرداخت‌ گردید و پرداخت‌ باقیماندۀ آن‌ با ظهور اسلام‌ مصادف‌ و ملغا شد (رجوع کنید به مفضل‌بن‌ سلمه‌، ص‌ 234ـ235).

بنا به‌ روایتی‌، قیس ‌بن‌ زهیر كه‌ از كار خویش‌ در قتل‌ مردانی‌ از بنی‌ذبیان‌ احساس‌ گناه‌ می‌كرد، نزد بنی‌ذبیان‌ نرفت‌. وی‌ توبه‌ كرد و نصرانی‌ شد و به‌ عمان‌ رفت‌. در آنجا رهبانیت‌ پیشه‌ نمود و مدتی‌ بعد، به‌ دست‌ مردی‌ به‌ نام‌ حوج‌بن‌ مالك‌ عبدی‌ كشته‌ شد (ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 582 ـ583). بنا بر روایتی‌ دیگر، قیس‌ از میان‌ بنی‌نُمَیربن‌ قاسِط‌ زن‌ گرفت‌ و از او صاحب‌ فرزندی‌ به‌ نام‌ فَضاله‌ شد كه‌ همراه‌ هیئت‌ بنی‌عبس‌ به‌ خدمت‌ پیامبر رسید و رسول‌ خدا وی‌ را برگروه‌ همراهش‌ كه‌ ده‌ نفر بودند، ریاست‌ داد (همو، ج‌ 1، ص‌ 583؛
قس‌ علم‌الهدی‌، ج‌ 1، ص‌ 149). به‌ هر حال‌، مشهور است‌ كه‌ قیس‌بن‌ زهیر قبل‌ از بعثت‌ درگذشته‌ است‌ و اینكه‌ بعضی‌، همچون‌ حسن‌بن‌ عَرَفه‌ در كتاب‌ الخیل‌ ، گفته‌اند كه‌ قیس‌ تا زمان‌ عمر زنده‌ بوده‌ است‌، درست‌ نیست‌ (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی‌، ج‌ 5، ص‌ 558). مورخان‌ قیس‌ را مردی‌ صاحب‌ رأی‌ و باتجربه‌ دانسته‌ و سخنان‌ و نصایحی‌ حكیمانه‌ از او روایت‌ كرده‌اند ( رجوع کنید به علم‌الهدی‌، همانجا؛
جوادعلی‌، ج‌ 5، ص‌ 360) و راوی‌ جنگ‌ داحس‌ (ابن‌كلبی‌ یا منابع‌ وی‌) آشكارا از بنی‌عبس‌ طرفداری‌ كرده‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ مادّه‌).

جنگ‌ داحس‌ یكی‌ از مبدأهای‌ گاه‌شماری‌ نزد اعراب‌ جاهلی‌ بود ( رجوع کنید به مسعودی‌، ص‌ 203). نام‌ داحس‌، از آنجا كه‌ یادآور خاطرۀ تلخ‌ جنگی‌ دراز مدت‌ بود، مَثَلی‌ رایج‌ شد (أَشْأَمُ مِن‌ داحَس‌ یعنی‌ نامبارك‌تر از داحس‌، رجوع کنید به حمزۀ اصفهانی‌، ص‌ 205). پس‌ از ظهور اسلام‌ و مخالفتهای‌ قریش‌ با پیامبر اكرم‌، كسانی‌ همچون‌ ابوطالب‌ و ابوقَیس‌بن‌ اَسْلَت‌، ضمن‌ قصایدی‌، قریش‌ را از ستیزه‌ با رسول‌ خدا و بر پا شدن‌ فتنه‌ای‌ مانند جنگ‌ داحس‌ برحذر داشتند (رجوع کنید به ابن‌اسحاق‌، ج‌ 2، ص‌ 131؛
ابن‌هشام‌، ج‌ 1، ص‌ 304، بیت‌ 4).


منابع‌:
(1) محمد ابن‌اسحاق‌، سیرة‌ ابن‌اسحاق‌ المسماة‌ بكتاب‌ المبتدأ و المبعث‌ و المغازی‌ ، چاپ‌ محمد حمیداللّه‌، تركیه‌ 1981؛
(2) ابن‌اثیر؛
(3) ابن‌حجر عسقلانی‌، الاصابة‌ فی‌ تمییز الصحابة‌ ، چاپ‌ علی‌ محمد بجاوی‌، بیروت‌ 1412/1992؛
(4) احمدبن‌ محمد ابن‌عبدربّه‌ اندلسی‌، العقد الفرید ، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ 1409/1989؛
(5) ابن‌قتیبه‌، المعارف‌ ، چاپ‌ ثروت‌ عكاشه‌، قاهره‌ 1960؛
(6) هشام‌بن‌ محمد ابن‌كلبی‌، جمهرة‌ النسب‌ ، چاپ‌ ناجی‌ حسن‌، بیروت‌ 1407/1986؛
(7) همو، كتاب‌ نسب‌الخیل‌ ، روایة‌ ابی‌منصور الجوالیقی‌، چاپ‌ نوری‌ حمودی‌ قیسی‌ و حاتم‌ صالح‌ ضامن‌، بیروت‌ 1407/1987؛
(8) ابن‌ندیم‌؛
(9) ابن‌هشام‌، السیرة‌ النبویة‌ ، چاپ‌ مصطفی‌ سقا و ابراهیم‌ ابیاری‌ و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، قاهره‌ 1936؛
(10) ابوعبیدة‌ معمربن‌ مثنّی‌ تمیمی‌ بصری‌، دیوان‌النقائض‌ ، بیروت‌ 1998؛
(11) ابوالفرج‌ اصفهانی‌؛
(12) جادالمولی‌ و علی‌ محمد بجاوی‌ و محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌، ایام‌ العرب‌ فی‌ الجاهلیة‌ ، [ افست‌( ، بیروت‌، دارالفكر ) بی‌تا( ، جوادعلی‌، المفصّل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌ ، بیروت‌ 1414/1993؛
(13) اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری‌، الصحاح‌ ، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌ 1407/1987؛
(14) حمزۀ اصفهانی‌، سوائر الامثال‌ علی‌ افعل‌ ، چاپ‌ فهمی‌سعد، بیروت‌ 1409/1988؛
(15) شریف‌علی‌بن‌ حسین‌ علم‌الهدی‌، كتاب‌ امالی‌ السید المرتضی‌ ، چاپ‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌ حلبی‌، قاهره‌ 1325/1907، افست‌ قم‌ 1403؛
(16) محمدبن‌ یعقوب‌ فیروزآبادی‌، القاموس‌ المحیط‌ ، بیروت‌، دارالعلم‌ للجمیع‌ ) بی‌تا ] ؛
(17) مسعودی‌، تنبیه‌ ؛
(18) مفضّل‌بن‌ سَلَمه‌، الفاخر ، چاپ‌ عبدالعلیم‌ طحاوی‌ و محمدعلی‌ نجار، قاهره‌ 1380/1960؛
(19) مفضّل‌بن‌ محمد ضَبّی‌، دیوان‌ المفضّلیات‌ ، شرح‌ ابومحمدقاسم‌بن‌ محمدبن‌ بشّار انباری‌، چاپ‌ محمد نبیل‌ طریفی‌، بیروت‌ 1424/2003؛
(20) احمدبن‌ محمد میدانی‌، مجمع‌ الامثال‌ ، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌ 1407/1987؛
(21) یاقوت‌ حموی‌؛
یعقوبی‌، تاریخ‌ .

(22) EI2 , s.v. "DA H IS", by J.A. Bellamy.

/ محمدرضا ناجی‌ /



تاريخ انتشار اينترنتي: 28/01/1387

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5066
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست