3) شهــر، مركز استان و شهرستان تهران و پایتخت ایران از سال 1205.
جغرافیای طبیعی. شهر تهران در كوهپایه جنوبی كوههای البرز مركزی و روی نهشته های آبرفتی اوایل دوران چهارم زمینشناسی (دوره كواترنری ) واقع است و از كوهپایههای البرز مركزی تا كناره كویر در جنوب تهران گسترش دارد (محمودی، ص 23، 33). این شهر در دشتی واقع شده كه شیب آن از شمال به جنوب است. میان شهر تهران (با میانگین بلندی 300 ، 1 متر) و نزدیكترین قله به آن یعنی توچال (به ارتفاع 933 ، 3 متر)، در فاصلهای كمتر از ده كیلومتر، اختلاف بلندی شدیدی وجود دارد ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 7، 27). بر اساس آمار 1376 ش، كمترین دمای شهر در زمستان (بهمن) ْ2ر7 - و بیشترین دمای آن در تابستان (تیر) ْ6ر41 و جمع بارندگی سالانه آن 8ر144 میلیمتر است (سازمان هواشناسی كشور، ص 148).
با اینكه در برنامهریزی در مورد شهر تهران، معمولاً مبنای وسعت محدوده تهران هفتصد كیلومتر مربع است، در واقع منطقه شهری تهران عبارت است از مجموعه شهر اصلی یا مادرْشهر تهران با مراكز جمعیت و فعالیت اطراف آن كه با یكدیگر ارتباط روزمره دارند و به عبارت دیگر «بازار واحد كار و مسكن» را تشكیل میدهند. سرمایهگذاری عظیم در طرحهایی همچون فرودگاه بینالمللی امام خمینی، احداث پایانهها و بزرگراههای متعدد برونشهری، انتقال واحدهای اقتصادی درون تهران به بیرون از محدوده شهر، ایجاد مجتمعها و شهركهای صنعتی و شهرهای جدید و نظایر اینها در شعاع سی تا شصت كیلومتری شهر، نشان میدهد كه تهران محدود به 22 منطقه این شهر نیست (غمامی، ص 37ـ 38) و تهران و محدوده شهری آن از نظر اقتصادی و اجتماعی بر كل شبكه شهری ایران مسلط گشته و شبكه زنجیرهای وسیعی به وجود آورده است (توكلینیا، ص 334). بنابراین، در سیاستگذاری كلی برای شهر تهران محدوده وسیعی به نام «تهران بزرگ» در نظر گرفته میشود كه حدود هزار كیلومترمربع وسعت دارد و فاصله شمالیترین نقطه تا جنوبیترین آن حداكثر چهل كیلومتر و شرقیترین تا غربیترین حداكثر هفتاد كیلومتر است (زگر ، ص 235) و بیش از 100 آبادی پیرامونی، در طول سالیان، در آن ادغام شده است (رجوع كنید به تكمیل همایون، ج 3، ص 104ـ109).
سازند آبرفتی تهران شامل آبرفتهای جوان مخروط افكنهای دوره كواترنری است كه از دامنه جنوبی البرز مركزی به سمت جنوب، كموبیش تا كناره كویر، ادامه و گسترش مییابد و بخشی از دشت را در برمیگیرد و بخش گستردهای از شهر روی آن بنا شده است. این سازنده بهطور كلی از نهشتههای سیلابی و رودخانهای تشكیل شدهاست. بسترهای آن را تا شصتمتر گزارش كردهاند ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 7، 33، 42، برای اطلاع بیشتررجوع كنید به بخش اول مقاله: استان تهران).
زمینی كه تهران بر سطح آن گسترش یافته، یكپارچه و مستحكم نیست، بلكه گسلهای كوچك و بزرگی آن را شكسته و قطعه قطعه كردهاند، كه بیشتر جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی یا غربی ـ شرقی دارند. شواهد نشان میدهد كه این قطعات اغلب نسبت به هم حركتهایی داشتهاند. نیمه شمالی تهران از نظر حركت گسلها آسیبپذیرتر از نیمه جنوبی آن است. هرچند مطالب مستدلی در زمینه امكان زمینلرزههای شدید در تهران نوشته شده و در سالهای اخیر، وقوع صدها زمینلرزه در مشرق و شمال شرقی تهران (محدوده گرمسار تا فیروزكوه) ثبت شده است، گسلهای اصلی از شهر تهران نمیگذرد. تنها گسل مهم سراسری به طول صدها كیلومتر، درست از پای توچال یعنی از شمال فرحزاد و سعادتآباد و ولِنْجك و نیاوران میگذرد. در شمال كهریزك نیز گسل مهم دیگری قرار دارد كه به سمت گرمسار ادامه مییابد. در فاصله این دو گسل اصلی، دهها گسل قائم یا مایل كوچك و محلی هست كه بیشتر زیربنای زمینهای شمال تهران را در بر گرفته و احتمالاً از گسلهای اصلی خطر كمتری دارند (محمودی، ص 40).
علاوه بر زلزلههایی كه در پیرامون تهران روی داده و در این شهر هم احساس شده، در دو سده اخیر زلزلههایی نیز تهران را لرزانده و سبب ویرانیهایی شده است، از جمله زمینلرزهای (1ر7 ریشتر) در 2 شوال 1245 در دوره فتحعلیشاه كه دماوند و شمیرانات را ویران كرد، به كاروانسرای جاجرود و شهر تهران آسیب رساند، سبب مرگ سی تن شد و بر اثر آن تمامی ساختمانهای تهران آسیب دید، بخشی از بازار و قسمتی از كاخ گلستان و خانههای پیرامون آن ویران شد، به ارگ تهران و تالار بزرگ مدعوین و چند ساختمان بزرگ و ساختمان سفارت انگلیس آسیب شدیدی وارد شد و حدود یك میلیون تومان خسارت وارد آمد. مردم تهران و خانواده سلطنتی مدتی در چادر به سر بردند. احتمالاً گسل مُشا سبب وقوع این زمینلرزه بوده است ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص233؛ امبرسز و ملویل ، ص 180ـ 184).این گسل از 1076 تا 1245 دو زمینلرزه ویرانگر و چندین زمینلرزه كوچك به وجود آورد ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 264).
از نظر آب و هوا، كوههای اطراف تهران مانع بزرگی در راه نفوذ تودههای هوا بهشمار میآیند و موجب سكون نسبی هوا در تهران میشوند. با این موانع طبیعی و پایین بودن سرعت باد در بعضی فصول، بخصوص در زمستان، پدیده وارونگی هوا به وقوع میپیوندد كه موجب افزایش آلودگی هوا میشود(توكلی نیا، ص 220ـ221).
عكس هوایی تهران (ح1344 ش) آبراههها و مسیلهای فراوانی را در شهر و اطراف آن نشان میدهد كه آبهای شهر را به خارج هدایت میكردند. این مسیلها از شمالشهر شروع و متناسب با شیب زمین، بهطرف جنوبشرقی و كمتر بهسوی جنوبغربی ادامه مییافتند. در گذشته، مسیلها براحتی بخشی از بارشهای سالانه و قسمتی از آب قناتهای قدیم را در محدوده شهر تهران دفع میكردند، لیكن در دهههای اخیر، به علت گسترش شهر، به این نقش توجه چندانی نشده و كاربرد آنها تغییر یافته است؛ در اكثر موارد بستر مسیلها بكلی زیر ساختمان و تأسیسات شهری رفته و مسیر پارهای از مسیلها نیز تغییر یافته است. مثلاً، در تجریش سه رود وجود دارد: دربند یا جعفرآباد (نام قدیم آن مقصودبیك، برای اطلاع بیشتررجوع كنید به بخش دوم مقاله: شهرستان)، گلابدره (نام قدیم آن صالحبیك) در مشرق كه در زیر پل تجریش به دربند میپیوندد و رود فصلی ولنجك (نام قدیم آن یعقوببیك) در مغرب، كه امروزه اثر كمی از آن باقیمانده است. این رود از بلندیهای پیرامون ولنجك سرچشمه میگرفته است.
گسترش بیضابطه شهر و تصرف بستر رودخانهها در گذشتهای نهچندان دور، سبب باریك شدن بیش از اندازه گذرگاه این رودها، بویژه رود گلابدره، شده تا جایی كه در بسیاری جاها تنها باریكهای از بستر رود باقی مانده است (صابری، ص 214).
شبكه رودخانهای شمال تهران از مشرق به مغرب عبارت است از: دارآباد، دربند، دَرَكه، فرحزاد و حصارك. در این درهها آبادیهایی وجود داشته كه اكنون جزو تهران شدهاند. كشاورزی در این آبادیها با استفاده از آب این رودها انجام میگرفته و اشتغال اصلی اهالی كشاورزی بوده است. آبادیهای این درهها در 1311 ش عبارت بود از: فرحزاد كه قریه مهم دره فرحزاد است؛ دركه و اِوین و در جنوب آنها ونك، واقع در دره دركه؛ تجریش مركز شمیرانات، در درههای پسقلعه و دربند (قصر ییلاقی سلطنتی سعدآباد در دره دربند واقع است و قرای دیگر دربند، زِرگَنده و قُلهَك بوده است)؛ امامزاده قاسم كه قریه مهم دره امامزاده قاسم است، این دره در سرپل تجریش به دره دربند متصل میشود؛ دارآباد كه قریه مهم دره دارآباد است، سیلابهای این دره از مشرق تهران میگذرد (كیهان، ج 2، ص 362)؛ آبادی كَن در دره رودخانه كن؛ و آبادی حصارك در دره رودخانه حصارك.
تا قبل از دوره قاجار، آب مصرفی تهران از كوههای شمالی تهران تأمین میشد (محمودی، ص 38، 44). بعدها آب مشروب شهر منحصر به چند رشته قنات وقفی و مازاد آب قنات شاه شد و تهران با كم آبی مواجه گردید، تا آنكه میرزاعیسای وزیر (قائممقام فراهانی، متوفی 1238)، قناتهای بسیاری حفر كرد (كیهان، ج 2، ص 319). سپس در اواسط سلطنت محمدشاه قاجار (ح 1255) به دستور صدراعظم او، حاجی میرزاآقاسی (متوفی 1265)، دو نهر بزرگ از رودخانه كرج جدا كردند و به تهران آوردند: یكی، نهری كه از دامنه البرز عبور میكرد و از شمال قریه طرشت میگذشت و به عباسآباد منتهی میشد، كه پس از فوت حاجی میرزاآقاسی بكلی بیاستفاده ماند؛ دیگری، نهری كه از زیر جاده تهران ـ قزوین میگذشت و به قریه یافتآباد میرسید. سرانجام، متعاقب خشكسالی 1306 ش، بلدیه تصمیم گرفت به هر زحمت و قیمتی برای تهران آب تهیه كند. كارشناسان، حفر مجرای كرج را پیشنهاد كردند كه فوراً اجرا شد (همان، ج 2، ص 319ـ320).
تا پیش از بنای سد مخزنی امیركبیر، 26 رشته قنات و حَقّابهای كه تهران از رودخانه كرج داشت (مقدار ثابت: 848 لیتر در ثانیه، به اضافه 984 شار (دِبی) دائمی رودخانه كه مقدار آن در هر فصل متفاوت بود)، آب مصرفی تهران را تأمین میكرد (ایران. وزارت نیرو، ص 29). با افزایش جمعیت، این حقّابه و آب قناتهای جاری در شهر، نیاز روزافزون آب را مرتفع نمیكردند و چون جریان این آب و توزیع آن در منازل، به وسیله جویهای روباز صورت میگرفت، قبل از اینكه به مصرف اصلی برسد، مقداری از آن (شاید نصف آن) بر اثر فرونشستن در زمین و تبخیر، تلف میشد و بقیه نیز در معرض آلودگیهای گوناگون بود (ظهیری، ص 147). برای جبران كمبود آب تهران لازم بود آب رودخانه كرج، یعنی یكی از اساسیترین و مطمئنترین منابع تأمین آب پایتخت، مهار گردد. با پایان یافتن مطالعات راجع به احداث سد مخزنی چند منظوره امیركبیر بر روی رودخانه كرج، در فاصله 63 كیلومتری شمال غربی تهران و در 23 كیلومتری جاده كرج ـ چالوس در تنگه واریان، كارهای ساختمانی این سد در 1337 ش آغاز شد و در 3 آبان 1340 با گنجایش كل مخزن 205 میلیون مترمكعب افتتاح و بهرهبرداری گردید. با احداث این سد، حقّابه شهر تهران، كه حدود 55 میلیون مترمكعب در سال بود، به 184 میلیون مترمكعب در سال افزایش یافت. نیروگاه سد دارای دو واحد توربین و مولّد برق، هریك به قدرت 000 ، 45 كیلووات، است (ایران. وزارت نیرو، همانجا؛ فرهنگی، ص 100).
افزایش جمعیت تهران، تأمین آب آشامیدنی ساكنان پایتخت را از منبعی غیر از سد امیركبیر، ضروری میساخت. مطالعاتی برای انتقال آب رودخانههای هراز و جاجرود و احداث سدهای لَتیان و لار صورت گرفت و در مرحله اول سد لتیان بر رودخانه جاجرود، در 35 كیلومتری شمال شرقی تهران، با گنجایش كل مخزن 95 میلیون متر مكعب، ساخته شد كه كار ساختمان آن از 1343 ش تا 1346 ش طول كشید. این سد در 25 اردیبهشت 1346 ش افتتاح و سد فرحناز پهلوی نامیده شد كه بعدها به سد لتیان تغییر كرد. سد چند منظوره لتیان علاوه بر تأمین قسمتی از آب شهر تهران (هشتاد میلیون مترمكعب در سال)، سی هزار هكتار از زمینهای دشت ورامین را نیز مشروب میسازد. بعلاوه دارای نیروگاهی به قدرت 500 ، 22 كیلووات است كه تا 000 ، 45 كیلووات قابل افزایش است (ایران. وزارت نیرو، ص 44، 130؛ فرهنگی، ص 128). كار ساختمان سد لار بر رودخانه لار نیز در 1353 ش شروع شد و در 1359 ش، با گنجایش كل مخزن 960 میلیون متر مكعب، خاتمه یافت (فرهنگی، ص 112).
جغرافیایی انسانی. در 1304 ش، تهران رسماً عنوان شهر یافت (رجوع كنید به ایران. وزارت كشور، معاونت سیاسی، ص 26). بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسكن، شهر تهران در 1375 ش دارای 845 ، 758 ، 6 تن جمعیت ساكن در 22 منطقه شهرداری، شامل محدوده قانونی با حدود هفتصد كیلومترمربع وسعت، بوده است (مركز آمار ایران، 1376 ش، ص هفتاد و شش). از این جمعیت، 37ر98% مسلمان، 85ر0% مسیحی، 16ر0% زردشتی، 10ر0% كلیمی و 52ر0% پیروان ادیان دیگرند (مركزآمار ایران، 1378 ش، ص شانزده). زبان رایج در تهران، زبان فارسی با لهجه تهرانی است (رجوع كنید به ادامه مقاله).
ایستگاه راهآهن در جنوب شهر و پایانههای مسافربری در مشرق و جنوب و غرب و فرودگاههای مهرآباد در غرب و امام خمینی در جنوبغربی مبدأ و مقصد مواصلاتی این شهر با اقصی نقاط ایران و جهان هستند. از فرودگاه نظامی قدیمی آن (دوشانتپه) برای آموزش پرواز استفاده میشود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 97ـ 98).
در 1379 ش، قطار شهری (مترو) تهران ـ كرج، و در 1380 ش، قطار درون شهری در دو محور شمال ـ جنوب و مغرب ـ مشرق شروع به كار كرد.
در زمینههای فرهنگی و آموزشی و ورزشی و تفریحی، شهر تهران در 1373 ش دارای این اماكن بوده است: مصلا (از ساختههای بعد از انقلاب اسلامی ایران) به مساحت دو میلیون متر مربع در اراضی عباسآباد در منطقه 7 شهرداری ( راهنمای فرهنگی تهران ، ص 3)، 1400 مسجد (رجوع كنید به همان، ص 7ـ157)، 209 تكیه و حسینیه ثابت (ص 159ـ167)، 78 امامزاده و زیارتگاه (ص 169ـ173)، سی مركز آموزش علوم دینی (ص 175ـ176)، برای پیروان سایر ادیان از جمله برای زردشتیان چهار آدریان (ص 179ـ180)، برای كلیمیان هجده كنیسه (ص 180ـ182) و برای مسیحیان سی كلیسا (ص 182ـ 185)، 354 پیشدبستان (ص 251ـ280، 268 )، 2 دبستان (ص 283ـ403)، 081 1 مدرسه راهنمایی (ص 405ـ432)، 592 دبیرستان (ص 477ـ524)، نُه دانشسرا (ص 527 ـ 528)، 92 هنرستان (ص 531 ـ537)، شانزده مركز تربیت معلم (ص 539 ـ542)، 95 دانشگاه، دانشكده، آموزشكده و مركز آموزش عالی (ص 563 ـ577)، دَه مؤسسه عالی آموزش هنر (ص 581 ـ583)، هشت هنرستان هنر (ص 585 ـ 586)، 34 آموزشگاه آزاد هنر (ص 589ـ595)، هفتاد مركز پژوهشی (ص 1117ـ1131)، بیست كتابخانه عمومی (ص 605ـ 609)، 382 كتابخانه اختصاصی (ص 611ـ657)، 135 كتابخانه دانشگاهی (ص 659ـ676)، 31 مركز فرهنگی ـ هنری كودكان و نوجوانان (ص 683ـ 688)، 23 نگارخانه (ص 691ـ694)، 77 سینما (ص 709ـ713)، 32 موزه (ص 717ـ721)، 468 چاپخانه (ص 901ـ944)، 814 كتابفروشی و انتشارات (ص963ـ1033)، 123 باشگاه (ص1047ـ1067)، 39 زورخانه (ص1069ـ1073)، 71 استخر (ص1075ـ1087)، 23 ورزشگاه (ص1039ـ1044)، 71 ورزشگاه اختصاصی بانوان (ص1093ـ 1104)، چهار مجموعه فرهنگی ـ ورزشی (ص 815 ـ 816)، یازده مجموعه فرهنگی ـ تفریحی (ص 819 ـ 823)، 433 بوستان (ص 827 ـ860) و 72 بنای تاریخی (ص 863 ـ 878). همچنین، تهران دارای 513 نشریه بوده است (ص 725ـ 806). مجموعه فرهنگی آزادی (نام آن در گذشته: موزه شهیاد)، واقع در میدان آزادی، در 1350 ش (ص 681) و مجموعه ورزشی آزادی (نام آن در گذشته: مجموعه ورزشی آریامهر)، در ناحیه غرب تهران در 1353 ش (ص 1035) بهرهبرداری شدند. در 1357 ش، فرهنگسرای نیاوران در شمالشرقی شهر (ص 680) و در 1370 ش، فرهنگسرای بهمن در جنوب شهر (ص 679) گشایش یافت. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (تأسیس در 1313 ش با نام خبرگزاری پارس؛ ص 811) و سازمان صدا و سیما (تأسیس در 1319 ش با نام رادیو ایران؛ ص 807) دو مركز مهمّ اطلاعرسانی این شهر در سطح ملی و بینالمللی است.
گفتنی است كه از 1373 تا پایان 1382 ش، تعدادی از دادههای آماری مذكور تغییر یافته است؛ مثلاً شمار مساجد به 000 ، 2 (استعلام از مركز رسیدگی به امور مساجد، تهران)، تعداد مدرسه راهنمایی به حدود 800 ، 1، دبیرستان به 500 ، 1 و هنرستان به450 رسیده، تعداد كتابخانههایعمومی تا هشتادو كتابخانههای مساجد تا نود افزایش یافته ( فضاهای فرهنگی ایران ، ج1، ص66ـ 71، ج 3، ص 41ـ49)، شماره ناشران فعال به بیش از 700 ، 3 تا رسیده (بر اساس استعلام از خانه كتاب)، بوستانهای تهران (شامل بوستانهای محلهای، منطقهای و فرامنطقهای) تا 275 ، 1 افزایش یافته (رجوع كنید به اطلس پاركهای تهران ) و تعداد نشریات دارای مجوّز از مرز 500 ، 1 گذشته است ( رجوع كنید به ایران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383ش). در 1372ش، فرهنگسرای جوان (نام پیشین آن: فرهنگسرای خاوران) در جنوب شرقی تهران به بهرهبرداری رسیده و تا پایان 1382 ش، پنج خبرگزاری داخلی نیز در این شهر تأسیس شده است.
واژه. نگارش نام این شهر بهصورت « طهران »، از نخستین نوشتههایی كه در باره تهران و تهرانی در دست داریم تا همین سالهای اخیر، رایج بود، زیرا جغرافینویسان و سایر مؤلفان كه به زبان عربی مینوشتند اغلب نامهای ایرانی را كه با ت آغاز میشد با « ط » ضبط كرده بودند ( د. اسلام ، چاپ اول، ج 8، ص 713). یاقوت حموی (ج 3، ص 564) با اینكه طهران را به كار برده، این كلمه را عجمی دانسته و متذكر شده است كه اهالی آنجا، آن را تهران میگویند، چون در زبان آنها ط وجود ندارد. در آثار مورخان و جغرافیدانان و لغتشناسان، تا دوره رضاشاه پهلوی (حك : 1304ـ1320 ش)، بیشتر واژه طهران متداول بود. فرهاد میرزاقاجار (معتمدالدوله، متوفی 1305) نیز در كتاب جامجم (ص460) تهران را با ط آورده است، اما علیقلیمیرزا اعتضادالسلطنه، كه در 1270 وزیر علوم ناصرالدین شاه شد، نگارش واژه تهران را با ت ترجیح داد (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 824 ـ 825). در متن قانون اساسی مشروطه (14 ذیقعده 1324) و متمم آن (29 شعبان 1325) طهران به كار رفته است. جمالزاده (ص 8 ـ10) هم در 1339 طهران نوشته و با اینكه در دوره رضاشاه املای تهران رسمیت یافت، تا مدتها برخی نویسندگان طهران مینوشتند، مثلاً در لغتنامه دهخدا اطلاعات در باره تهران ذیل «طهران» آمده است.
با اینكه تلاشهای زبانشناسی چندی در باره ریشه واژه تهران صورت گرفته، ریشه و معنای آن چندان روشن نیست. كسروی (1335 ش، ص 16ـ 18؛ همو، 1378 ش، ص212ـ 213، 215، 219) تهران را به معنای «جایگاه و سرزمین گرم» و مركّب از دو جزء ته (گرم) و ران (جا) دانسته و روی هم رفته آن را «گرمگاه» معنا كرده است. وی (1335 ش، ص 9ـ 15؛ همو، 1378ش، ص205، 212ـ216) شمیران را نیز به معنای «جایگاه و سرزمین سرد»، مركّب از دو جزء شمی (سرد) و ران (جا)، دانسته و روی هم رفته آن را «سردگاه» معنا كرده است؛ به نوشته او شمیران تابستانگاه تهرانیان است، اما شهریار عدل (ص 14ـ 15) نظر كسروی را در باره بخش اول این نامها نپذیرفته است.
تهران تا دوره صفویه. تاكنون سنگنبشته، سند یا نوشتاری پیدا نشده كه در آن نام تهران، چه در پیش از اسلام چه در دو سده نخستین پس از اسلام، آمده باشد (همان، ص 13ـ14). سفالینههای منقوش شش هزارساله در چشمهعلی و سفالهای خاكستری ـ سیاهِتپههای قیطریه و آثار تپههای دروس و چیذر نشان میدهد كه جماعات آریایی از پایان هزاره دوم پیش از میلاد مسیح در آنجاها زندگی میكردهاند (همان، ص 9ـ12). مناطق باستانی دیگری نیز در اطراف تهران كشف شده است. سفال خاكستری ـ سیاه گستره وسیعتری را در بر میگیرد كه خوجیر، تهرانپارس، فشاپویه، حصارك شمیران، پل رومی، اوین و بوستان پنجمِ خیابان پاسداران و محل فرودگاه امام خمینی از آن جملهاند (كامبخشفرد، مقدمه).
اوضاع مناسب طبیعی در كوهپایههای شمال تهران تاریخی، از جمله امكان كندن قنات، پیدایش آبادیهایی (مانند آبادی تهران) را به هنگام گسترش قنات محتمل میسازد. در صورتی كه نوشته سیدظهیرالدین مرعشی (ص صدوهفت ـ صدوهشت) را كه در وصف جنگ افراسیاب با منوچهر، از ری و دولاب تهران نام برده، بر پایه اسناد تاریخی بدانیم، به نظر میرسد كه نام تهران در پیش از اسلام، هم به آبادی تهران هم به پهنهای شامل روستاهای پیرامون تهران اطلاق میشده است.
نام تهرانِ ری در قرن سوم با نام محمدبن حماد تهرانی (رازی)، محدّث، همراه است. در منابع، از تاریخ تولد ابنحماد اطلاعی نیامده، ولی ذهبی در سیر اعلامالنّبلاء (ج 12، ص 629) و تاریخالاسلام (حوادث و وفیات 261ـ280، ص 443)، سن او را در هنگام وفات (271) بیش از هشتاد سال ذكر كرده (نیز رجوع كنید به ابنحَجر عَسقَلانی، ج 9، ص 104ـ 105؛ بهرامیان، ص 25) كه به این ترتیب میتوان حدس زد تاریخ تولد وی، حدود 191 بوده است. ابن ابیحاتم رازی (متوفی 327) نیز شاگرد محمدبن حماد بوده كه نخستین بار در ری از وی حدیث شنیده است (رجوع كنید به ابنابیحاتم، ج 7، ص 240؛ بهرامیان، ص 26). ابن قَیسَرانی (متوفی 507) در الانسابالمتفقه (ص 98) به نقل از محمدبن حماد گفته كه تهرانِ ری از تهرانِ اصفهان مشهورتر بوده و سمعانی (متوفی 562) نیز آن را تأیید كرده است (رجوع كنید به ج 2، ص 252؛ قس بهرامیان، ص 25). تأیید نسبتِ محمدبن حماد به تهران، میرساند كه آبادی تهران دست كم از آغاز دوران اسلامی وجود داشته است (عدل، ص 14).
نام تهران، پیش از الانساب ابنقیسرانی، در برخی منابع ذكر شده، مثلاً غفاری قزوینی، در ذكر لشكركشیهای محمود غزنوی، اشاره كرده كه وی در 12 جمادیالاولی 420 به طهران حمله برد و اراضی دولاب را فتح كرد (ص 78) و تاریخ، جز فاجعه مغول، فاجعهای به دردناكی حمله سلطان محمود، برای مردم شیعه پهنه طهران، به یاد ندارد (كریمان، ص 76). محمدبن علی راوندی نیز از تهران و دولاب (ص 293) و اطراف این شهر (ص 111ـ112) یاد كرده است.
تا حمله مغول (سده هفتم)، هنوز تهران به صورت قریه بود و برپایه اسناد تاریخی، دیههای دولاب و تجریش و ونك از تهران مشهورتر بودند. قریه تهران، مانند دیگر روستاهای منطقه ری، زیر نظر خوارزمشاهیان بود (تكمیل همایون، ج 1، ص 35). یاقوت حموی (ذیل «طهران»)، از قول یكی از اهالی ری، برخی از ویژگیهای قریه تهران را در 617 چنین آورده كه تهران یكی از قرای ری است، میان این دو تقریباً یك فرسنگ فاصله است، قریه تهران بسیار بزرگ (قریه كبیره) است و در زیر زمین ساخته شده و هیچكس نمیتواند به خانههای آن دسترسی یابد، مگر آنكه خود تهرانیها بخواهند، بارها اتفاق افتاده كه آنها بر ضد سلطان شورش كردهاند و سلطان چارهای نداشته جز آنكه، آنان را با حیله به دام اندازد. به گفته وی (همانجا) در این شهر دوازده محله وجود دارد كه پیوسته با یكدیگر در جدالاند و ساكنان یك محله به محله دیگر نمیروند. این قریه باغها و بستانهای درهمتنیده بسیار دارد. در 617، هنگام حمله مغولان به ری، تهران هنوز مهاجران ری را در خود جای نداده بود؛ ازینرو، نوشته یاقوت حموی میتواند بیانگر یكی از مراحل تحول تاریخی تهران باشد. قزوینی در 674 در آثارالبلاد و اخبارالعباد (ص 228) مینویسد كه تهران روستای بزرگی است از روستاهای ری، دارای بوستانهای انبوه و درختان پربار، و میوههای تهران، بویژه انار آن، بسیار نیكوست.
به گفته خواندمیر (ج 3، ص 143؛ قس تكمیل همایون، ج 1، ص 36)، در عهد غازانخان (694ـ703) تهران «مُعَسْكَر» (لشكرگاه) بود. در قرن هشتم، تهرانِ تحت استیلای آخرین ایلخانان، به اندازه قبل جمعیت نداشت، اما قصبه معتبری بود. چون ری، امالبلاد ایران، از حمله مغول به بعد رو به ویرانی نهاده بود، ورامین ترقی كرد و مركز محلی تومانِ ری شد. تهران نیز از نواحی بزرگ و قصبهای معتبر در غار، یكی از چهار بخش شهر سابق ری، بود (حمداللّه مستوفی، ص 53 ـ 55). غازانخان برای عمران شهر ری كوششهای اندكی كرد (همان، ص 53) و ورامین نیز سرانجام به صورت تلّی از خاك در آمد. اما تهران در قرن هشتم و نهم، بتدریج از این رویدادها سود برد (عدل، ص 20)، به طوری كه كلاویخو ، سفیر اسپانیا كه در عهد تیمور از تهران دیدن كرد (5 محرّم 807/6 ژوئیه 1404)، آنجا را شهر نامیده است (ص 175) و آنجا را ناحیهای پهناور و خرّم وصف كرده كه اطرافش دیواری نیست و در آن همه وسایل آسایش یافته میشود و در قلمرو حكومت داماد تیمور است (كلاویخو، ص 176). باباشیخ، یكی از رجال دوره تیموری، محل اقامت كلاویخو را در مهمانسرایی (همان، ص 175) تعیین كرد كه تیمور به هنگام گذشتن از این حدود در آن منزل میكرده و در واقع بهترین خانه شهر تهران بوده است. باباشیخ فردای ورود كلاویخو، او را به سرای خود دعوت كرد و در شاهنشین سرای خود نشاند (كلاویخو، ص 175) كه نشان میدهد در این دوره، مساكن دیگری نیز وجود داشته و از مدتی پیش، در شهرـ باغ تهران بناهایی بیرونی بوده است. از قرن هفتم به بعد، با گذشت زمان و پس از ویران شدن ری در 617 و افول ورامین در قرن هشتم، تعداد این بناها به یقین افزایش یافته است.
شهرسازیخاص تهران، كه شامل باغهای محصور و خانههای زیرزمینی با دهلیزهای متعدد (همانند لانه موش كور) بوده، علت اصلی بیحصار بودن شهر بوده است. علت اینكه تهران قرنها و تا 961 كه شاه طهماسب اول صفوی (حك :930ـ 984) نخستین حصار و بازار آن را ساخت، بیبرج و بارو بوده، تسخیرناپذیری آن بوده است. در آغاز قرن دهم، تهران به مجتمعی بدل شده بود كه با انتظارات جمعیت جدید، سازگارتر بود؛ شهری با خانههای معمولی، بازار، معابر و حصاری كه از شهر حفاظت میكرد. قدرت حاكم نیز در این امر نفع داشت، زیرا به این ترتیب بهتر میتوانست از مردم مالیات بگیرد و آنان را زیرنظر داشته باشد. توجه نخستین سلاطین صفوی به آرامگاه یكی از اسلافشان در ری (رجوع كنید به ادامه مقاله)، تنها عامل اقدامات آنها در تهران نبود (عدل، ص16ـ17).
دوازده محله تهران ــ كه احتمالاً با مجموعههای گسترده و پراكنده شهر، متشكل از خانهها و باغها و بستانهای محصور و تودرتو، همخوانی داشتهاند ــ نیز به محلههای جدید بدل شدند و چون محلههای قبلی را در بر نمیگرفتند بیشتر آنها نامهای دیگری داشتند. تنها محله قدیم تهران، كه نامش در تحفه سامی (تألیف در 957) آمده، ساران است ( رجوع كنید به ساممیرزا صفوی، ص 162) كه امروزه از آن اثری نیست.
امامزادهها و قدیمترین تاریخهای موجود در كتیبهها یا صندوقهای مرقد امامزادهها، اسناد شایان توجهی برای اثبات قدمت شهر تهران به شمار میروند، از جمله این آثار است: بقعه سیداسماعیل در نزدیكی دروازه حضرت عبدالعظیم تهران قدیم و در كنار خیابان اصلی بازار شهر، واقع در محله چالمیدان، دارای درِ منبتكاری مورخ 886؛ بقعه امامزادهیحیی در محله عودلاجان دارای صندوق منبتكاری عتیقه، مورخ 895؛ بقعه امامزاده زید در محله بازار دارای صندوق منبتكاری عتیقه مورخ 902؛ یك قطعه كتیبه چوبی باقیمانده از ضریح قدیم بقعه سیدنصرالدین/ ناصرالدین، واقع در كنار خیابان خیام (در محله سنگلج) كه میرساند حاجیمیرزاتقی ثقفی تهرانی در 993 بانی ضریح بوده است (مختاری طالقانی، ص94، 100ـ101؛ مصطفوی، ج 1، ص446ـ 448). دیگر آثار فرهنگی و دینی نیز در تهران وجود داشته است. رونق سه بقعه سیداسماعیل، امامزاده یحیی، و امامزاده زید و آثار بهدست آمده در آنها نشان میدهد كه تشیع پیش از دوره صفویه در تهران رواج داشته است (مصطفوی، ج 1، ص20ـ22، 446). از قراین بر میآید كه قدیمترین محلات شهر تا دوره صفویه، از یك طرف نواحی مجاور بقعه سیداسماعیل تا حوالی بازار آهنگران در جنوب شرقی شهر قدیم در محله چالمیدان، و از طرف دیگر بین بقعههای سیداسماعیل و امامزاده یحیی در قسمت شرقی شهر قدیم در محله عودلاجان بوده است. زیارتگاه چهلتن و كوچه آن در بازار بین بقعه سیداسماعیل و سهراه آهنگران، قدیمتر از عهد صفوی به نظر میرسد ( د.فارسی ، ذیل «تهران»؛ قس كریمان، ص 133 به بعد).
نوشتههای عربی ـ فارسی روی بقعههای سیداسماعیل، امامزاده یحیی و امامزاده زید بیانگر نكاتی در باره وقف، و شیعه بودن ساكنان محلی و اهمیت تهران آن ایام است.
از صفویه تا قاجار. تهران تا زمان شاه طهماسب اول صفوی چندان موردتوجه نبود ولی شاهطهماسب قصبه تهران را، كه معبری بین مازندران و آذربایجان و خراسان بود، تقویت نمود تا همچون قلعهای محكم آماده مقابله با هجوم عثمانیها و ازبكان شود (آتابای، ص 16). وضع مساعد طبیعی، مجاورت با شهر باستانی ری و مرقد امامزاده حمزه (كه صفویان طبق شجرهنامهای نسب خود را به او میرساندند) و مرقد حضرت عبدالعظیم، در توجه به این ناحیه مؤثر بود. كاركرد دفاعی با ساخت برج و بارو، و احداث بازار از نخستین اقداماتی بود كه به تهران رونق و اعتبار داد. به دستور شاه طهماسب اول صفوی در 961، اطراف تهران بارویی بنا كردند كه ششهزار گام طول و 114 برج (به عدد سورههای قرآن كریم) داشت و در زیر هر برج یك سوره از قرآن را دفن كردند. چهار دروازه برای شهر ساختند و خندق دور بارو را به اراضی شنزار متصل كردند (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 828). مینورسكی مینویسد كه دقیقاً این 114 برج در نقشه ایلیا برزین، نقشه مهندسی شهر تهران در 1258/1842، دیده میشود ( د. اسلام ، چاپ اول، ج 8، ص715؛ معتمدی، ص 139ـ140). با تلفیق كاركرد دفاعی و باورهای مذهبی (با قداست بخشیدن به برج و بارو از طریق دفن سورهای از قرآن در زیر هر برج) و با گسترش دیگر كاركردهای شهری، تهران به شهری مهم بدل شد. برای مثال، شاه طهماسب بازار تهران را احداث كرد و امیناحمد رازی، كه در 1002 نگارش هفتاقلیم را بهپایان برده، باتوجه به برج و بارو و بازار است كه «طهران» را شهر خوانده است ( رجوع كنید به ج 3، ص 7). در همین زمان، در تهران مساجدی هم ساخته شد و به دستور خواهر شاه طهماسب، حمام و مدرسه و تكیه بزرگی در آنجا ساختند كه به تكیه خانم شهرت یافت (آتابای، ص 16ـ 17). از سیاحتنامه پیترو دلا واله ، سیاح ایتالیایی كه در 1027/1618 در تهران بوده، ویژگیهای دیگر این شهر پیداست. بهنوشته وی (ص288) تهران شهری وسیع و از قزوین بزرگتر است. جمعیت آن زیاد نیست و خانههای بسیار ندارد. باغهای بسیار بزرگی دارد كه در آنها انواع میوهها به عمل میآید و به اطراف فرستاده میشود. در تمام كوچهها جویهای آب روان است كه به باغها میرود. كوچههای تهران پر از درختان چنار است، تهران شهر چنارهاست. در عوض، این شهر عمارت با اهمیتی ندارد و خان در خود تهران منزل دارد (همانجا). جمالزاده، از قول سرتوماس هربرت كه در 1039/1629 در تهران بوده است، بازار دوره شاه طهماسبی را دارای دو قسمت، روباز و مسقف، میداند (1339، ص 9ـ10). او شمار خانههای تهران را در این زمان سه هزار واحد ذكر كرده (همان، ص10) و اسكارس (ص 75) با توجه به این رقم، جمعیت آن زمان تهران را حدود 000 ، 25 تا000 ، 30 تن تخمین زده و این دالّ بر وجود شهری معتبر است. گزارشهای اوایل دوره قاجار این برآورد جمعیت را تأیید نمیكنند.
شاه عباس اول صفوی (حك : 996ـ 1038) در محل فعلی ارگ در داخل حصار شاه طهماسبی، چهارباغ و چنارستانی، معروف به چنار عباسی، احداث كرد كه بعدها دیواربلندی دور آن كشیدند و عمارات سلطنتی و مقر حكومت را در آن ساختند و نامش را ارگ نهادند (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 841؛ كریمان، ص 135ـ176).
از قراین پیداست كه مسجدجامع عتیق، كه در بازار كنونی تهران در نزدیكی مسجد امامخمینی (نام سابق آن: مسجد شاه) واقع گردیده، در دوره شاهعباس دوم (حك : 1052ـ1077)، در 1072، به اهتمام شخصی به نام رضیالدین ساخته شده و در دوره قاجار مرمت و بر بنای آن افزوده شده است (ملازاده، ص 106). پادشاهان صفویه قصبه تهران را به شهر تبدیل كردند و یكی از بیگلربیگیها را برای خدمت و نظارت بر امور شهر تهران بر گزیدند (آتابای، ص 17). در دوره آخرین پادشاهان صفوی، گاهی تهران مقر موقتی دربار بود، به طوری كه شاه سلیمان اول صفوی (حك : 1077 یا 1078ـ 1105) در آنجا قصری ساخت (جمالزاده، 1339، ص 10). در جمادیالا´خره 1119 كه شاه سلطان حسین صفوی (حك :1105ـ 1135) قصد زیارت مشهد كرد، زمستان را در شهر طهران گذراند و در آنجا به میرمحمدباقر خاتونآبادی، مدرّس مدرسه چهارباغ اصفهان، خلعت داد (حسینی خاتونآبادی، ص 556). اینگونه اقامتها در تهران نشانه توجه به این شهر و اهمیتش در آن دوره بوده است.
تهران، پساز پایانغائله افغانوآغاز سلطنت نادرشاه(1148)، اهمیت نظامی یافت. توجه نادرشاه به شهر به گونهای بود كه در 1152 به فرزند خود، رضاقلیمیرزا، فرمان حكومت تهران را داد (استرآبادی، ص 346) و كل ولایت، تیول رضاقلی میرزا شد و خراجات و مالیات به او تعلق گرفت (همان، ص367؛ تكمیل همایون، ج 1، ص 64). نادرشاه پس از بازگشت از هندوستان (1152)، در تهران مجلسی از علمای مذاهب تشكیل داد. وی در 1154 در تهران فرمان داد تا رضاقلیمیرزا را كور كنند و بعدها رضاقلیمیرزا در همین «بلده طیبه تهران» كشته شد (مروی، ج2، ص851؛ جمالزاده،1339، ص10؛ تكمیل همایون، ج 1، ص 64، 66). در تاریخ نادرشاهی «نادرنامه» ، از تهران در پایان كار دولت صفوی اینگونه یاد شده است: «دارالامان طهران»، «حاكمنشین ری و شهریار»، «مكان فیض توأمان»، «دارالایمان طهران» و «در خوبی یكتای آفاق» (وارد، ص 6، 11ـ13).
كریمخان زند در 1172، در قصر شاه سلیمان اول، در تهران به تخت نشست (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 844) و در تابستان 1173، به علت گرمای هوای تهران، به شمیران رفت و حكم كرد كه در غیبت او عمارت سلطنتی و دیوانخانهای بزرگ و باغی در جنب دیوانخانه و یك حرمخانه بنا كنند. وی در اوایل زمستان، با تمام شدن كار این عمارت، به تهران برگشت. او برای آبادی شهر تلاش بسیار نمود و میخواست تهران را پایتخت خود كند (همانجا). گزارش تاریخنویسان دوره قاجار ــ كه در 1172ـ1173 از تهران با عنوان دارالاماره كریمخان یاد كردهاند ــ وجود عمارت یاد شده را تأیید میكند. محل این بنا ظاهراً در زاویه شمال غربی حیاط معروف به گلستان، در كاخ سلطنتی تهران، در فضای كوچكی به نام خلوت كریمخانی بوده است (نفیسی، ج 1، ص 38). به این ترتیب، حكومت سلطنتی ابتدا در پایتخت فضای خاص خود، یعنی قصرها، را ایجاد كرد. علاوه بر بناهایی با كاركردهای حكومتی و اقتصادی، اماكن دیگری با كاركردهای مذهبی، از جمله مساجد و امامزادهها، نیز در تهرانِ پیش از دوره صفوی و دوره صفویه و زندیه به وجود آمد. بدین ترتیب در اواخر دوره زندیه، ساختار اصلی شهر تهران شكل یافته بود و آقامحمدخان قاجار وارث شهری با تجارب شهرسازی ایرانی شد كه دارای كاركردهای حكومتی و دفاعی، اقتصادی، دینی، جمعیت كافی و جایگاه بسیار مهم راهبردی به عنوان پایتخت بود.
تهرانِ پایتخت. آقامحمدخانقاجار تهران را به عنوان پایتخت انتخاب كرد و در 11 جمادیالاولی 1200، در تهران جلوس كرد و به نام او سكه زدند و خطبه خواندند (اعتمادالسلطنه، 1363ـ 1367ش،ج3، ص1398؛ همو،1367ـ1368ش، ج1، ص848). بار دیگر، پس از كشتن لطفعلیخان زند در رمضان 1210، در تهران تاجگذاری كرد و به نام او سكه زدند. اعتمادالسلطنه تاجگذاری دوم او را یك بار 1209 (1367ـ 1368 ش، ج 1، ص850) و بار دیگر 1210 (1363ـ 1367 ش، ج 3، ص1432) ذكر كرده است. این زمان مصادف با آغاز انقلاب صنعتی انگلستان بود. سراسر دوره قاجار با شكوفایی صنعت در غرب و پیامدهای همه جانبه آن برای جهان، از جمله ایران، مصادف بود.
در 1200، آقامحمدخان پس از انتخاب تهران به عنوان پایتخت، ارگ را مقر سلطنت خود كرد و بهتوسعه بناها و عمارات سلطنتی در ارگ تهران پرداخت ( پایتختهای شاهنشاهی ایران ، ص 282؛ كریمان، ص 186ـ 188). در زمان آقا محمدخان قصرهایی در ارگ ساخته شد. تختِ مرمر * ، كه بیشتر مصالح آن را از قصر كریمخانی شیراز آورده بودند، از آثار این دوره است (كریمان، ص 188ـ189). باغ و ایوان و میدان و كاخ و تأسیسات دفاعی، در ارگ یا شارستان/ شهرستان احداث شد. پورداود (ص 232) جمعیت تهران را در زمان آقامحمدخان پانزده هزار تن برآورد كرده است (نیزرجوع كنید به كریمان، ص 191). مورخان، سیاحان و صاحبنظران عوامل انتخاب شهر كوچك تهران را به عنوان پایتخت چنین بر شمردهاند: نزدیك بودن به خاستگاه و مقر ایل قاجار در استرآباد و مازندران (رجوع كنید به رضاقلی هدایت، ج9، ص198؛ ژوبر ، ص253ـ254؛ كریمان، ص194ـ 195، به نقل از كرپورتر ؛ اهلرس ، 1375 ش، ص 184 به نقل از فریزر )، موقعیت سوقالجیشی شهر كهاز سه طرف با كوههای البرز محصور است (ویشارد ، ص82؛ تكمیل همایون، ج1، ص76)، خودكفایی اقتصادی و همجواری تهران با سكونتگاه ایلات افشار و ساوُجْبُلاغ و خلجهای ساوه و عربهای ورامین كه طرفدار آقامحمدخان بودند (تكمیل همایون، ج 1، ص 76،80). به گفته اولیویه ، سیاح فرانسوی كه در 1211 در تهران بوده است، آقامحمدخان كوشید تا مردم را در تهران سكنا دهد و تجارت را در آنجا برقرار كند. وی در ادامه ذكر كرده كه در آن دوره، با احتساب سه هزار تن قشون ساخلُوی تهران، جمعیت این شهر بیشتر از پانزده هزار تن نبوده است (جمالزاده، 1339، ص 10).
در 1212، فتحعلیشاه (حك : 1212ـ1250)، برادرزاده آقامحمدخان، جانشین وی شد. از اوایل قرن سیزدهم بتدریج زمینههای رشد و توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تهران فراهم شد. گزارشهای این دوره، بویژه گزارشهای چند سیاح اروپایی، گواه سادگی هیئت ظاهری تهران است و نشان میدهد كه تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه، هنوز شهر از نظر صنعت و تجارت طراز اول نبوده است. اعتمادالسلطنه از قول موریه ، نماینده سفارت انگلیس كه در 1222/1807 با فتحعلیشاه ملاقات كرده بود، نوشته كه دور باروی شهر چهار و نیم تا پنج میل (هر میل ح 6ر1 متر) بود و شهر شش دروازه داشت كه سردر و جوانب آنها به كاشیهایی با صورت ببر و حیوانات دیگر مزین بود. او شهر تهران را به بزرگی شیراز دانسته ولی بیوتات و ابنیه آن را كمتر از شیراز ذكر كرده و افزوده است كه عمارات تهران غالباً با خشت بنا شدهاند و شباهت آنها به ابنیه عالیه كمتر است. تنها بنای شایان توجه این شهر مسجد شاه است كه ناتمام است و غیر از آن، شش مسجد كوچك در تهران هست. تهران سه یا چهار مدرسه بزرگ بیشتر ندارد و ظاهراً 150 كاروانسرا و 150 حمام دارد. دو میدان بزرگ دارد كه یكی در شهر و دیگری در ارگ است. دو عمارت ییلاقی سلطنتی این شهر یكی قصر قاجار و دیگری نگارستان است (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 855 ـ856). به گفته كینیر ، در 1228/ 1813، محیط تهران حدود چهار میل بود، دیواری استوار با تعداد زیادی برج و خندقی خشك شهر را احاطه كرده و تنها ساختمان شایان ذكر در داخل شهر، ارگ بود كه استحكامات آن از استحكامات دور شهر مستحكمتر بود (بهنقل اهلرس و مؤمنی، ص 287). در 1236ـ 1238/1821ـ1822، كرپورتر تهران را به عنوان پایتخت جدید، شهری نو اما نسبتاً كوچك خوانده است (همانجا). بهنوشته فریزر در 1249/1833، تهران بدمنظر است و گنبد و مناری به عنوان شاخص در آن نیست و در اطراف آن نه باغ و بیشه، كه باروهای گلی و خرابههای بسیار هست (ص 99)، در تهران چیز شایستهای برای دیدن وجود ندارد (ص 116) و تهران فقط مقر شاه و جایگاه خزانه است (ص 113)، محیط آن چهار میل و دارای دو برج و خندقی مهیب است ولی هیچ جنبه جاذب و مشخصی ندارد، بازارها تنها گذرگاههای با اهمیت آناند و كوچههای آن تنگ و باریك و كج و معوج است، بازارهای آن وسیع و آكنده از كالا و انسان است، در آنجا دو گنبد مشخص وجود دارد كه یكی از آنها، كه كلاهكی زراندود دارد، متعلق به مسجد شاه است (ص 218).
باتوجهبه وضعبد اقتصادیایران در دوره فتحعلیشاه، طبیعی است كه پایتخت آن نیز در این دوره چندان رشد و توسعهای نداشته باشد. از 1134 كه محمود افغان بر صفویان چیره شد تا 1250 (پایان سلطنت فتحعلیشاه)، یعنی در مدت 116 سال، سراسر ایران بدترین وضع اقتصادی را داشت، زیرا در این مدت جنگهای متعددی با دولت روسیه درگرفت و راه تجارت از سوی شمال، بر ایران بسته شد (نفیسی، ج 2، ص 219 ـ220).
تاریخ تهران و وضع سیاسی آن را در چارچوب جهانبینی تشیع و فعالیت علمای شیعه دوره قاجار، به سه دوره میتوان تقسیم كرد: دوره شروع ورود علما در سیاست، دوره كوشش متجددان برای آوردن تمدن جدید اروپا به ایران، و دوره مبارزه علمای تجددطلب برای تغییر حكومت سلطنتی و برقراری نظام مشروطه و قبول برخی رسوم تمدن غرب. در آغاز دوره قاجار، مقارن ظهور فقیه اصولی بزرگ شیعه، آقامحمدباقر بهبهانی مشهور به وحید بهبهانی (متوفی 1205) در عتبات عالیات، زمینه برای فعالیت علمای اصولی در ایران مهیا شد. بهبهانی در نیمه دوم قرن دوازدهم، پس از مواجهه جدّی با مسلك اخباری، كه حدود دو قرن بر حوزههای علمی و جوامع شیعی سیطره داشت، و فائق آمدن بر فقهای مبرِّز این جریان در كربلا، اخباریگری را از رونق انداخت و نظریه اجتهاد را احیا كرد. تأكید او در آثارش بر اثبات درستی عمل اجتهاد و حجیت فتوای مجتهد و به تبع آن شكلگیری نظام مجتهد ـ مقلد بود ( رجوع كنید به بهبهانی * ، آقامحمدباقر). مشخصه دوره شروع ورود علما در سیاست، یعنی از آغاز سلطنت آقامحمدخان تا مرگ محمدشاه قاجار (1264)، تكمیل و توسعه مبانی نظریه اجتهاد نزد شیعه دوازده امامی، ظهور مراجع تقلید و افزایش نفوذ علمای دین و حضور آنان در امور سیاسی و دولتی بود. فقهای بزرگی مانند شیخ جعفر نجفی معروف به كاشفالغطاء (متوفی 1228) در عراق، میرزاابوالقاسمبن ملامحمد حسن گیلانی (جیلانی) معروف به میرزای قمی (متوفی 1231) در قم، و ملااحمد نراقی (متوفی 1244) در كاشان، هر سه از شاگردان بهبهانی، قائل به تسری وظایف سیاسی و دینی امام دوازدهم عجلاللّه تعالی فرجهالشریف به فقیه جامعالشرایط، در عصر غیبت، بودند و عقیده داشتند فقیه از جانب آن حضرت، بهنصب عام، منصوب میشود و او اداره امور سیاسی را به پادشاه عادل تفویض میكند تا عهدهدار امور سیاسی و سلطنت شود. بنابراین فقیه خود منصوب عام از جانب امام معصوم و مشروع است و سلطان نیز فقط در صورتی كه از جانب ولیفقیه منصوب شود مشروعیت پیدا میكند (در این باره رجوع كنید به كدیور، 1376 ش، ص80 ـ96؛ همو، 1378 ش، ص 100ـ127؛ الگار ، 1969، ص 45ـ72؛ حائری، ص 323ـ 342). این اندیشه بنیادین فقهی به صورت قوه نامیه حوزههای دینی و مبنای معرفتی و منشأ آثار فرهنگی معنوی و مادّی دوره قاجار در آمد و در دوره مشروطیت تحولاتی یافت. نكته در خور توجه آن است كه بنا بر نظام مجتهد ـ مقلد، «شاه نیز مقلد محسوب میشد و به لحاظ نظری ناگزیر بود دولت را به بازوی اجرایی اقتدار علما تبدیل كند» (الگار، 1991، ج 7، ص713ـ714). وجود این شرایط، جهانبینی تشیع دوازدهامامی را روشنتر، پرتوانتر، گستردهتر و ژرفتر كرد، به طوری كه تمام جامعه را در بر گرفت. وقف، بهعنوان جلوهای تمام عیار از جهانبینی تشیع دوازدهامامی، پیامدهایی داشت كه به طور همه جانبه در جامعه و فضای آن زمان تهران پدیدار گردید. اگر چه این دوره مقارن بود با انقلاب كبیر فرانسه (1789) و جدا شدن دین از سیاست و ظهور ناپلئون (حك : 1219ـ 1230/ 1804ـ1815) و شروع تمدن جدید در اروپا، در زمان فتحعلیشاه و محمدشاه (حك : 1250ـ1264) مردم ایران در كار توسعه امور داخلی بودند و كمتر به اروپا توجه داشتند. با این حال در سراسر دوره قاجار (1210ـ1344) ایران با تمدن جدید اروپا رویارو شد كه آثار آن در تهران مانده است ( رجوع كنید به حائری، ص 272 به بعد). در دوره فتحعلیشاه، محمد شاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (حك: 1264ـ1313) در ارگ كاخهایی احداث گردید. در طول این دوره در شمال ارگ، در درون و بیرون شهر تهران نیز كاخهایی با معماری ایرانی ساخته شد. متن كتیبه مقبره فتحعلیشاه در قم ــ كه شرح حال او به قلم چند تن از ادیبان دربار است ــ توجه او را به ساختن كاخ در تهران نشان میدهد (رجوع كنید به نفیسی، ج2، ص265).
همزمان با تكمیل كار كاخها و احداث كاخهای جدید در زمان فتحعلیشاه، بناهایی نیز با كاركرد دینی احداث میشد، كه از آن جملهاست مسجدشاه یا مسجد سلطانی (مسجد امام كنونی) كه تاریخ بنای آن 1229 ضبط شده است (غنچه، 1378ش الف ، ص105). این مسجد در خیابان پانزده خرداد، جنب بازار تهران، واقع گردیده و از بناهای ارزشمند دوره قاجار است (همانجا؛ نیز رجوع كنید به مسجد امام * ).
از دیگر آثار این دوره در تهران، مسجد ـ مدرسه فخریه یا مروی است كه از 1229 تا 1231 ساخته شده است. این بناها را حاج محمدحسینخان مروی، ملقب به فخرالدوله، به همراه املاك و قنوات و مستغلات آن، در دوره فتحعلیشاه وقف كرده است. مقدمه وقفنامه محمدحسینخان مروی تا حدی فضای مذهبی آن روز را بیان میكند (رجوع كنید به «وقفنامه مدرسه مروی تهران»، ص 57 ـ59). صورت املاك موقوفه مدرسه، در وقفنامه مفصّل آن ذكر شده است. علاوه بر افزایش مستغلات، بر اثر تغییر كاربَری اراضی موقوفه محمدحسینخان مروی به كاربری تجاری، متولیان در سده سیزدهم و چهاردهم رَقَبات (املاك و مستغلات موقوفه) فراوان دیگری را وقف مسجد ـ مدرسه مروی كردند. این موارد نشاندهنده توجه به سرمایهگذاری در امور معنوی در آن دوره است: 1) وقفنامه حاجیه نهنه، در 17 جمادیالاولی 1271، در زمان تولیت حاج ملامیرزامحمد اندرمانی طهرانی، از مجتهدان طراز اول تهران. 2) وقفنامه حاج ملارضاقلی، معروف به حاجی آخوند، در مورد وقف قریه حصارین دماوند در جمادیالاولی 1296 و رجب 1299 برای مسجد و مدرسه. 3) وقفنامه شیخ علی خان رشتی شفتی، از استادان قدیم مدرسه خان مروی، در محرّم 1350 (برای متن این وقفنامهرجوع كنید به میر محمدصادق، ص 32ـ33).
مسجدجامع تهران (جامع عتیقِ دارالخلافه، احداث در 1072) از آثار دوره شاه عباس دوم (حك : 1052ـ1077) است كه در 1252 شیخرضا آن را مرمت كرد. بعدها شبستان بزرگ و شبستان گرمخانه آن ساخته شد. پس از چندی حاج میرزامسیح تهرانی، شبستان چهلستون را در مشرق مسجد بنا كرد. در باره تاریخ بنایاین شبستان، اعتمادالسلطنه (1367ـ 1368ش، ج4، ص2005) نوشته است كه به گفته بعضی، تاریخ این بنا 1202 است، ولی بهگفته آیتاللّه حسن سعید تهرانی (متوفی 1375 ش)، امام جماعت مسجدجامع در شبستان مذكور، تاریخ بنای آن 1226 است. تاریخ مرمت آن نیز بر اساس كتیبه سردر شبستان، 1240 است. گلدسته چوبی قدیمی شبستان بزرگ احتمالاً متعلق به دوره قاجار است. به دلیل نزدیكی مسجدجامع به مسجد امام، فاصله بین آندو را، كه بازار است، بینالحرمین (بازار بینالحرمین) میگویند (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368ش، ج4، ص2004ـ 2005؛ ملازاده، ص106؛ مصطفوی، ج 1، ص 412ـ413).
از دیگر مساجد دوره فتحعلیشاه قاجار، مسجد سیدعزیزاللّه واقع در محله بازار قدیم نزدیك چارسوق كوچك است، كه كاشیكاریهای زیبایی دارد (مصطفوی، ج 1، ص 86).
بهنوشته سرویلیام اوزلی ، مستشرق انگلیسی، در 1226/ 1811 تهران، باجمعیتی معادل چهلتا شصتهزارتن، سیمسجد و مدرسه و سیصد حمام عمومی و شش دروازه داشت ( د. اسلام ، چاپ اول، ج 8، ص 718؛ كریمان، ص 199). زینالعابدین شیروانی در ریاض السیاحه (ص 694) شمار خانههای تهران را پانزده هزار واحد ذكر كرده است. در صورتی كه ساكنان هر خانه را دستكم پنج تن بدانیم، جمعیت تهران در آن زمان 000 ، 75 تن بوده است. همزمان با احداث مساجد، حوزههای علمیه نیز تشكیل میشد، به طوری كه از آن پس تهران یكی از مراكز و حوزههای معتبر علمی با شخصیتهای برجسته دینی شد.
یهودیان و مسیحیان نیز در تهران امكان زندگی در كویهای خاص خود را داشتند. در دوره قاجار دو كلیسا در تهران وجود داشت: كلیسای طاطاووس مقدّس، قدیمترین كلیسای تهران (متعلق به دوره فتحعلی شاه)، واقع در ضلع غربی كوچه ارامنه، نزدیك بازار و در نزدیكی بقعه سیداسماعیل، و كلیسای گئورك مقدّس در جوار بازارچه شاهپور، كه در 1251 ساخته شد (كریمان، ص 257ـ 258؛ مصطفوی، ص 87؛ صفوی بیات، ص 189ـ190).
موجودیت اماكن مذهبی اسلامی برپایه كمكهای مالی و وجوهات، بخصوص وقف، استوار بود. موقوفات، هم در این دوره و هم در دورههای بعد، پشتوانه تأسیس و حفظ و گسترش مساجد و مدارس و افزایش جمعیت طلاب و علمای دین در تهران بود. مراكز مذهبی تهران، با توجه به منزلت اجتماعی ـ سیاسی علمای آن، به كانون فعالیتهای اجتماعی و سیاسی تبدیل شدند، كه كل ایران را تحت تأثیر قرار میداد.
در دوره محمدشاه قاجار (1250ـ1264) نیز ساختارهای سنّتی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تهران همچنان توسعه یافت، اما بنابر گزارش اَبُت ، سركنسول انگلیس در تهران، مورخ 17 ذیقعده 1257/ 31 دسامبر 1841 هرچند تهران در آن دوره پایتخت بود، از حیث بازرگانی جزو شهرهای درجه دوم یا سوم ایران به شمار میرفت. این شهر تجارت خود را مدیون وجود دربار و جایگاهش نسبت به مازندران در شمال، استرآباد و نقاط پرجمعیت خراسان در شمالشرقی و مشرق، قم و كاشان و اصفهان و شیراز در جنوب و یزد و كرمان در جنوبشرقی بود، تمام این نواحی اجناس اروپایی و سایر محصولات را از تهران فراهم میكردند؛ ولی تهران با نواحی مغرب ایران رابطه تجاری محدودی داشت كه منحصر به واردات غله و سایر ملزومات بود و این نواحی تولیدات اروپایی را از طریق تبریز و قزوین دریافت میكردند (بهنقل عیسوی، ص 179). تبریز از نظر بازرگانی در ردیف اول بود، زیرا نهتنها بازار عمده پرجمعیتترین ایالات كشور بود بلكه اجناس اروپایی قزوین و تهران و سایر شهرهای ایران را تأمین، و آن را در مملكت توزیع میكرد (همان، ص 179ـ 180). در همین دوره و در زمان تأسیس كنسولگری انگلیس در تهران (اوایل 1257/ 1841)، با وجود آنكه تجارت خارجی ایران با اروپا و روسیه گسترش یافته بود، هیچ تاجر انگلیسیای در تهران اقامت نداشت و هیچ تجارتخانه انگلیسیای در آنجا دایر نبود. طبق گزارش ابت، تنها تجار تحتالحمایه انگلیس، كه در آن دوره ساكن تهران بودند، دو یا سه هندیالاصل بودند كه از مدتها قبل در آنجا اقامت داشتند و یك تن مالتی كه تازه به تهران آمده بود (بهنقل عیسوی، ص 178ـ179).