responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5019

 

تعليم و تربيت (5) ،

به‌ طور كلی، عمده دانشها و موضوعات‌ درسی در مدارس‌ و مراكز آموزشی بدين‌ قرار بوده‌ است‌:

الف‌) صرف‌ و نحو. ضرورت‌ آشنايی مسلمانانِ غيرعرب‌ با زبان‌ عربی و نگرانی از درك نادرست‌ قرآن‌ و حديث‌ موجب‌ تدوين‌ قواعد دستوری زبانِ عربی شد، چنانكه‌ سيبويه‌ (متوفی نيمه دوم‌ قرن‌ دوم‌) نخستين‌ اثر در اين‌ زمينه‌ را به‌ نام‌ الكتاب‌ تأليف‌ كرد. الكتاب‌ سيبويه‌ تا چند قرن‌ از اصليترين‌ كتابهای درسی در اين‌ موضوع‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌خلّكان‌، ج‌ 3، ص‌ 463؛ ابن‌زبير، قسم‌ 4، ص‌ 147؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج‌ 12، ص‌ 374؛ ابن‌عماد، ج‌ 1، ص‌ 113، ج‌ 4، ص‌ 102). كتابهای درسی صرف‌ و نحو و لغت‌ در بيشتر مدارس‌ قديم‌ جهان‌ اسلام‌، علاوه‌ بر الكتاب‌ سيبويه‌، عبارت‌ بوده‌ است‌ از: الايضاح‌ فی النحو اثر ابوعلی فارسی (متوفی 377) و الجمل‌ فی النحو اثر عبدالقاهر جرجانی (متوفی 474) كه‌ به‌ جرجانيه‌ معروف‌ است‌ ( رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 2، ستون‌ 602؛ صديق‌ حسن‌خان‌، ج‌ 3، ص‌ 31، 45).

از قرن‌ هفتم‌ به‌ بعد هم‌ تدريس‌ اين‌ كتابها متداول‌ شد: الفيه‌ اثر ابن‌معطی مغربی (متوفی 628)؛ الكافيه و الشافيه اثر ابن‌حاجب‌ نحوی (متوفی 646) و شرح‌ رضیالدين‌ استرآبادی بر آن‌؛ العزّی فی التصريف‌ اثر ابراهيم‌ زنجانی (متوفی پس‌ از 655) و شرح‌ تفتازانی بر آن‌؛ كتاب‌ مشهور و بسيار متداول‌ الفيه‌ اثر ابن‌مالك‌ اندلسی (متوفی 672) و شروح‌ فراوان‌ آن‌ مثل‌ شرح‌ ابن‌ناظم‌، ابن‌عقيل‌ و سيوطی؛ كتاب‌ اجتهادی مغنی اللبيب‌ در نحو اثر ابن‌هشام‌ انصاری مصری (متوفی 671)؛ مقدمه الا´جروميه اثر محمدبن‌ محمدبن‌ داود صنهاجی معروف‌ به‌ ابن‌اجروم‌ (متوفی 723)؛ الهدايه اثر مؤلفی نامعلوم‌؛ صمديه‌ ( الفوائد الصمديّـه ) اثر بهاءالدين‌ عاملی (متوفی 1030) و كتابهای ديگری كه‌ برخی از آنها تاكنون‌ نيز در مدارس‌ علميه‌ و دانشگاههای جهان‌اسلام‌، كتاب‌ درسی است‌ (صديق‌ حسن‌خان‌، ج‌ 2، ص‌ 294، 562؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 70ـ71؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 1، ستون‌ 151، 155، ج‌ 2، ستون‌ 1427، 1976، برای كتابهای صرف‌ و نحو در قرن‌ اخير در حوزه‌های علميه ايران‌ و مدارس‌ شيعی رجوع کنید به تنكابنی، ص‌ 40ـ43؛ صفای تبريزی، ص‌ 4، 7ـ 8؛ شهابی، ص‌ 36).

ب‌) بلاغت‌. برای درك‌ درست‌ معانی قرآن‌ و بويژه‌ برای اثبات‌ اعجاز قرآن‌ علم‌ بلاغت‌، كه‌ شامل‌ معانی و بيان‌ و بديع‌ است‌، بنياد نهاده‌ شد. دانشمندان‌ مسلمان‌ ابتدا در ضمن‌ كتابهای نحوی و تفسيری به‌ اين‌ مباحث‌ توجه‌ نشان‌ دادند و بزودی از قرن‌ چهارم‌ به‌ بعد به‌ تأليف‌ كتابهای مستقل‌، در باره شاخه‌های مختلف‌ علوم‌ بلاغی پرداختند (در باره كتابهای اصلی و تعليمی علوم‌ بلاغی رجوع کنید به بلاغت‌ * ؛ بيان‌ * ).

ج‌) علوم‌ قرآنی (تفسير و قرائت‌). يكی از مهمترين‌ دانشها در برنامه تحصيلی، تفسير و قرائت‌ قرآن‌ بود. به‌ دليل‌ ارتباط‌ قرآن‌ با مباحث‌ لغوی و فقهی و كلامی و جز آن‌، از يك‌ سو مفسران‌ میبايست‌ تواناييهای علمی معتنابهی میداشتند و از سوی ديگر دانشمندان‌ ساير رشته‌های علوم‌ دينی نيز میبايست‌ با تفسير آشنا میبودند. علم‌ قرائت‌ با مطالعات‌ معانی واژه‌ها و اِعراب‌ كلمات‌ و تركيبات‌ قرآن‌ و قرائتهای گوناگون‌ آن‌ پيوند داشت‌ (كتانی، ج‌ 1، ص‌ 40ـ47؛ منيرالدين‌ احمد، ص‌ 52). صحابه‌ و تابعين‌ از همان‌ آغاز به‌ تعليم‌ دانسته‌های خود از قرآن‌ و قرائات‌ مختلف‌ اهتمام‌ تمام‌ میورزيدند، گرچه‌ فراگيری همه قرائتها برای شاگردان‌ الزامی نبود (منيرالدين‌ احمد، همانجا). فراهم‌ آمدن‌ و تدوين‌ برخی از كتابهای مطالعات‌ قرآنی حاصل‌ تدريس‌ استادان‌ بوده‌ است‌، چنانكه‌ تفسيرِ طبری * معروف‌ به‌ جامع‌البيان‌ از جلسات‌ املای او بر برخی از شاگردانش‌ حاصل‌ آمده‌ است‌ (خطيب‌ بغدادی، تاريخ‌ بغداد ، ج‌ 2، ص‌ 164؛ ياقوت‌ حموی، ج‌ 18، ص‌ 429.

در علم‌ قرائات‌، تدريس‌ اين‌ كتابها بيشتر رايج‌ بوده‌ است‌: التيسير فی القراءات‌ السبع‌ ، اثرِ ابوعمرو عثمان‌بن‌ سعيد دانی (متوفی 444)؛ الكنز فی القراءات‌ العشر ، اثر نجم‌الدين‌ عبداللّه‌ واسطی (متوفی 521)؛ ارشاد المبتدی و تذكره المنتهی فی القراءات‌ العشر ، اثر ابوالعزّ قلانسی واسطی (متوفی 521)؛ كتاب‌ ايضاح‌ الرموز و مفتاح‌ الكنوز (نام‌ ديگر آن‌: مجمع‌السرور )، اثر شمس‌الدين‌ قباقبی حلبی (متوفی 849)؛ منظومه شاطبيه‌ موسوم‌ به‌ قصيده حرز الامانی و وجه‌ التهانی ، اثر ابومحمد قاسم‌بن‌ فيره‌ شاطبی (متوفی590)؛ تحريرالتيسير فی القراءات‌ السبع‌ و نيز المقدمه الجزريه فی علم‌ التجويد ، اثر شمس‌الدين‌ ابن‌ جزری (متوفی 833؛ تنكابنی، ص‌ 74ـ 75؛ صديق‌ حسن‌خان‌، ج‌ 2، ص‌ 508؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 13ـ 14؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 1، ستون‌ 66،5209).

علاوه‌ بر فراگيری علم‌ قرائات‌ و تجويد، علم‌ تفسير نيز در مدارس‌ تدريس‌ میشد. از جمله‌ مهمترين‌ تفاسيری كه‌ كتاب‌ درسی شد، اين‌ آثار بوده‌ است‌: معالم‌ التنزيل‌ يا تفسير بغوی ، اثر حسين‌بن‌ مسعود بَغَوی فَرّاء (متوفی 516)؛ الكشّاف‌ عن‌ حقائق‌ التنزيل‌ و عيون‌ الاقاويل‌ فی وجوه‌ التأويل‌ ، اثر جاراللّه‌ زمخشری (متوفی 538)؛ مفاتيح‌ الغيب‌ معروف‌ به‌ تفسير كبير ، اثر فخررازی (متوفی 606)؛ مجمع‌البيان‌ فی تفسيرالقرآن‌ ، اثر فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی (متوفی 560) و انوار التنزيل‌ و اسرار التأويل‌ ، اثر بيضاوی (متوفی 685؛ رجوع کنید به تنكابنی، ص‌ 76؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 39) كه‌ بر هر يك‌ از آنها بويژه‌ تفسير زمخشری و بيضاوی شروح‌ و حواشی بسياری نوشته‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 1، ستون‌ 186ـ194، ج‌ 2، ستون‌ 1477ـ1484؛ صديق‌ حسن‌ خان‌، ج‌ 3، ص‌ 224، 231؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 40ـ 47). واحدی نيشابوری نيز سه‌ تفسير بسيط‌، وسيط‌ و وجيز داشته‌ كه‌ مدرّسان‌ در درسشان‌ از آنها بهره فراوان‌ میبرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌خلّكان‌، ج‌ 3، ص‌ 303).

د) حديث‌. به‌ دليل‌ حجيت‌ و اعتبار مطلق‌ گفتار و كردار پيامبر در نزد مسلمانان‌، پس‌ از قرآن‌ و علوم‌ وابسته‌ به‌ آن‌، حديث‌ از قديمترين‌ و پراهميت‌ترين‌ دانشها و حفظ‌ و نقل‌ آن‌ از صدراسلام‌ به‌ بعد محل‌ اهتمام‌ صحابه‌ و همه مسلمانان‌ بوده‌ است‌؛ با اينهمه‌، بيش‌ از 150 سال‌ طول‌ كشيد تا حديث‌ به‌ صورت‌ شاخه‌ای از دانش‌ اسلامی تكامل‌ يافت‌ (در اين‌باره‌ رجوع کنید به تدوين‌ حديث‌ * ). شش‌ كتابِ رسميِ حديثِ اهل‌سنّت‌ (صحاح‌ ستّه‌)، از نيمه دوم‌ سده دوم‌ به‌ بعد به‌ نگارش‌ در آمد (منيرالدين‌ احمد، ص‌ 54). محدّثان‌ علاوه‌ بر روايت‌ و قرائت‌ احاديث‌ بر شاگردان‌، برخی از كتابهای مهم‌ را نيز تدريس‌ میكرده‌اند، از جمله‌: صحيح‌ بخاری، صحيح‌ مسلم‌، سنن‌ ابی داود، صحيح‌ ترمذی، سنن‌ نسائی، سنن‌ابن‌ماجه‌ كه‌ در ميان‌ اهل‌ سنّت‌ و جماعت‌ تدريس‌ میشده‌ و اين‌ سنّت‌ تاكنون‌ نيز در مدارس‌ و مساجد، بويژه‌ تدريس‌ صحيح‌ بخاری و مسلم‌، ادامه‌ يافته‌ است‌ (صديق‌ حسن‌خان‌، ج‌ 2، ص‌ 225، 228، 232، ج‌ 3، 265؛ تنكابنی، ص‌ 71ـ72؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 20ـ23؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 2، ستون‌ 639). تدريس‌ كتابهای ديگری چون‌ مصابيح‌السنه اثر حسين‌بن‌ مسعود بغوی، مشارق‌الانوار النبويه من‌ صحاح‌ الاخبارالمصطفويه اثر رضی الدين‌ حسن‌ صاغانی نيز در برخی مدارس‌ و مساجد جامع‌ معمول‌ بود (ابن‌ بطوطه‌، ج‌ 1، ص‌ 225؛ عبدالمهدی ج‌ 1، ص‌ 25؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 2، ستون‌ 1698). در ميان‌ شيعيان‌ نيز از همان‌ عصر امامان‌، سنّت‌ روايتِ حديث‌ رواج‌ يافت‌ و شاگردان‌ امامان‌، نوشته‌های خود را بر ديگران‌ قرائت‌ میكردند و به‌ آنان‌ تعليم‌ می دادند. اولين‌ حلقه‌های درس‌ را امامان‌ تشكيل‌ دادند و به‌ شاگردانشان‌ توصيه‌ كردند كه‌ آموخته‌های خود را به‌ ديگران‌ بياموزند (مثلاً رجوع کنید به نجاشی، ص‌ 10). گذشته‌ از شمار زيادی حديث‌، كه‌ در ارزش‌ و ضرورت‌ تعليم‌ و نشر دانش‌ روايت‌ شده‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به كلينی، ج‌ 1، ص‌ 33، حديث‌ 9، ص‌ 48، حديث‌ 4، ص‌ 52، حديث‌ 11)، گزارشهايی از حلقه‌های درس‌ امامان‌ شيعه‌ و شاگردانشان‌ در روزگاری كه‌ تضييقات‌ و دشواريها كاهش‌ يافته‌ بود، در دست‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌طاووس‌، ص‌ 27). از رهگذر همين‌ فرآيند و جهت‌گيری تعليمی، مجموعه آثار حديثی شيعه‌ در طول‌ 250 سال‌، بويژه‌ در دوره امامت‌ حضرت‌ باقر و صادق‌ عليهماالسلام‌، تدوين‌ شد، كه‌ در ميان‌ محققان‌ به‌ «اصول‌ اربعمأه‌» شهرت‌ دارد. پس‌ از تأليف‌ كتابهای چهارگانه حديثيِ شيعه‌ (كافی، من‌ لايحضره‌ الفقيه‌، استبصار و تهذيب‌ الاحكام‌ ) نيز اين‌ سنّت‌ استمرار يافت‌، همچنانكه‌ محدّثان‌ بزرگ‌ نيز با برگزاری مجالس‌ روايت‌ حديث‌، به‌ انتقال‌ دانسته‌های خود اقدام‌ كردند؛ مثلاً ابن‌بابويه‌، در سفر خود به‌ خراسان‌، در نيشابور و مشهد مجلس‌ حديث‌ داشت‌ كه‌ كتاب‌ امالی حاصل‌ آن‌ مجالس‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 103ـ 109).

برای فراگيری علوم‌ مرتبط‌ با حديث‌، كتابهايی چون‌ مقدمه ابن‌صلاح‌ شهرزوری و تدريب‌الراوی سيوطی و نخبهالفِكَر فی مصطلح‌ اهل‌الأثر ابن‌حجر عسقلانی تدريس‌ میشده‌ است‌ (صديق‌ حسن ‌خان‌، ج‌ 2، ص‌ 66، 306؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 25، 27؛ برای فهرست‌ ديگر كتابهای درسی در حديث‌ و علوم‌ آن‌ رجوع کنید به عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 25ـ39؛ برای كتابهای درسی حديث‌ در حوزه‌های علميه‌ در ايران‌ رجوع کنید به تنكابنی، ص‌ 69، 71).

ه ) فقه‌ و اصول‌. در ميان‌ علوم‌ اسلامی، مجالس‌ درس‌ فقه‌ بسيار پر رونق‌ بود، شايد بدين‌ علت‌ كه‌ فقيه‌ در نزد مردم‌ از جايگاه‌ والاتری نسبت‌ به‌ ديگر عالمان‌ دينی برخوردار بود و از سوی ديگر برخی از مناصب‌ حكومتی از جمله‌ قضا نصيب‌ فقيهان‌ میشد. نقش‌ فقه‌ در جوانب‌ مختلف‌ زندگی فرد مسلمان‌ نيز قطعاً بر اين‌ رواج‌ و رونق‌ افزوده‌ است‌. در مجلس‌ درس‌ ابوحامد اسفراينی (متوفی 406)، پيشوای مذهب‌ شافعی، در مسجد عبداللّه‌بن‌ مبارك‌ در بغداد بين‌ سيصد تا هفتصد تن‌ حاضر می شدند (ابن‌اثير، ج‌ 9، ص‌ 262؛ سبكی، 1992، ج‌ 4، ص‌ 62). تدريس‌ فقه‌ را گاه‌ قاضيان‌ بر عهده‌ داشتند. بر پايه بعضی از گزارشها تدريس‌ در برخی از مدارس‌ شام‌ به‌ قاضی شمس‌الدين‌ حامدبن‌ ابی العميد قزوينی (متوفی 636) و تدريس‌ در مدرسه مستنصريه‌ و نظاميه بغداد به‌ قاضی القضاه محيی الدين‌ محمدبن‌ يحيی بن‌فضلان‌ (متوفی 631) واگذار شده‌ بود (ذهبی، 1401ـ1409، ج‌ 22، ص‌ 367؛ ابن‌ قاضی شهبه‌، ج‌ 2، ص‌ 91؛ نيز رجوع کنید به قلقشندی، ج‌ 1، ص‌ 292؛ ابن‌ قاضی شهبه‌، ج‌ 3، ص‌ 135ـ136، ج‌ 4، ص‌ 85). تدريس‌ قاضی در مدرسه‌، كار رسيدگی او را به‌ موقوفه‌های آن‌ آسان‌ میكرد (قلقشندی، همانجا). در عين‌ حال‌ نمونه‌هايی از منع‌ تدريس‌ قضات‌ در مدارس‌ و مراكز علمی نيز در دست‌ است‌. واقف‌ خانقاه‌ شيخو تصريح‌ كرده‌ است‌ كه‌ مدرّس‌ نبايد قاضی باشد (سيوطی، 1387، ج‌ 2، ص‌ 266). احتمالاً علتِ اين‌ منع‌ آن‌ بوده‌ كه‌ قاضيانِ مدرّس‌، فرصت‌ كافی برای تدريس‌ نداشته‌اند يا اينكه‌ واقفان‌ نمی خواسته‌اند قاضيان‌ از نزديك‌ بر امر موقوفات‌ مدارس‌ و مراكز علمی نظارت‌ و اشراف‌ داشته‌ باشند.

پيروان‌ هر مذهب‌ فقهی معمولاً كتابهای فقهی مذهب‌ خويش‌ را تدريس‌ میكردند. كتابهای درسی فقه‌ شافعی عبارت‌ بود از: مختصرالمُزَنی ، اثر اسماعيل‌بن‌ يحيی مُزَنی (متوفی 264) شاگرد محمدبن‌ ادريس‌ شافعی؛ كتاب‌ التنبيه‌ فی فروع‌الشافعيه ، و المهذّب‌ فی فقه‌الامام‌ الشافعی ، هر دو اثر ابواسحاق‌ شيرازی (متوفی 476)؛ الوسيط‌ از ابوحامد غزالی (متوفی 505)؛ الحاوی الصغير فی الفروع‌ ، از نجم‌الدين‌ عبدالغفاربن‌ عبدالكريم‌ قزوينی (متوفی 665)؛ روضه الطالبين‌ و عمده المتقين‌ ، و منهاج‌الطالبين‌ ، هر دو از يحيی بن‌ شرف‌ نَوَوی (متوفی 676). در اصول‌ فقه‌ علاوه‌ بر المستصفی' و المنخولِ ابوحامد غزالی و المحصولِ فخرالدين‌ رازی، كتاب‌ جمع‌ الجوامع فی اصول‌الفقه‌ اثر تاج‌الدين‌ سُبْكی (متوفی 771) نيز تدريس‌ میشده‌ است‌ (نووی، المجموع‌ ، ج‌ 1، ص‌ 3؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 47ـ 48؛ كسائی، ص‌ 135).

در فقه‌ حنفی اين‌ كتابها تدريس‌ میشده‌ است‌: الجامع‌الكبيرِ محمدبن‌ حسن‌ شيبانی (متوفی 189)؛ المختصر قدوری بغدادی (متوفی 428) و الهدايه برهان‌الدينِ بخاری مرغينانی * (متوفی 593) كه‌ شروح‌ و حواشی بسياری بر آنها نوشته‌اند؛ كنزالدقائقِ ابوالبركات‌ نَسَفی (متوفی 710) و دُرَرالبحار اثر شمس‌الدين‌ يوسف‌بن‌ الياس‌ قونْيَوی دمشقی (متوفی 788؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 58 ـ67). كتابهای درسی فقه‌ حنبلی نيز عبارت‌ بوده‌ است‌ از: مختصرالخِرَقی اثر ابوالقاسم‌ عمربن‌ حسين‌ حنبلی (متوفی 334) و المغنی فی شرح‌ مختصر الخرقی و المقنع‌ هر دو نوشته ابن‌قدامه جَماعيلی مَقدسی حنبلی (متوفی 620؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 67ـ70).

مالكيان‌ نيز از جمله‌ اين‌ كتابها را میآموختند: المدوّنه الكبری ، حاوی فتاوی مالك‌بن‌ انس‌ به‌ روايت‌ سحنون‌ (متوفی 181)؛ المستخرجه العُتْبيه علی موطّأ مالك‌ ، از ابوالوليد محمد قرطبی (متوفی 255) و شرح‌ آن‌ از ابوالوليد ابن‌رشدِ جَد (متوفی 520) با نام‌ البيان‌ و التحصيل‌ و الشرح‌ و التوجيه‌ و التعليل‌ فی مسائل‌ المستخرجه ؛ كتاب‌ الرّساله ، اثر ابومحمد عبداللّه‌بن‌ ابیزيد مالكی قَيْروانی (متوفی 386) كه‌ شرحهای متعددی بر آن‌ نوشته‌اند ( رجوع کنید به عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 65ـ67؛ سزگين‌، ج‌ 1، ص‌ 674ـ677؛ مورانی، ص‌ 1109).

در مدارس‌ و حوزه‌های علمی شيعی طلاب‌ پس‌ از گذراندن‌ دروس‌ ادبيات‌ و منطق‌ به‌ فراگيری كتابی در اصول‌ فقه‌ روی میآوردند. برای تعلم‌ اصول‌ فقه‌ اين‌ كتابها در قرون‌ مختلف‌ تدريس‌ میشده‌ است‌: الذريعه الی اصول‌الشريعه ، اثر سيدمرتضی علم‌الهدی (متوفی 436)؛ عُدّه الاصول‌ شيخ‌ طوسی (متوفی 460)؛ معارج‌الاصولِ محقق‌ حلّی (متوفی 676)، مبادی الوصول‌ الی علم‌الاصول‌ ، و تهذيب‌الاصول‌ هر دو از علامه‌ حلّی (متوفی 726)؛ بخش‌ اصول‌ معالم‌الدينِ حسن‌بن‌ زين‌الدين‌ فرزند شهيد ثانی (متوفی 1011)؛ وافيه‌ از عبداللّه‌ محمد تونی (متوفی 1071) كه‌ شروحی نيز بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌؛ زبده الاصولِ شيخ‌ بهائی (متوفی 1098)؛ قوانين‌الاصول‌ ميرزای قمی (متوفی 1231)؛ الفصول‌ فی علم‌الاصول‌ از شيخ‌ محمدحسين‌ اصفهانی (متوفی 1248). فرائد الاصولِ شيخ‌ مرتضی انصاری (متوفی 1281) و كفايه الاصولِ آخوند ملامحمد كاظم‌ خراسانی (متوفی 1329) كه‌ شروح‌ و حواشی بسياری بر آن‌ دو نوشته‌ شده‌، نيز به‌ عنوان‌ دو متن‌ اصول‌ فقه‌ استدلالی از زمان‌ تأليف‌ تاكنون‌ تدريس‌ میشود (فقيهی، ص‌ 201؛ تنكابنی، ص‌ 66ـ67؛ نيز رجوع کنید به ملكی، ص‌ 235ـ 238). در دهه‌های اخير دو كتاب‌ اصول‌الفقه‌ (اثر محمدرضا مظفر) و دروس‌ فی علم‌الاصول‌ (اثر سيدمحمدباقر صدر، مقتول‌ در 1359 ش‌) جايگزين‌ برخی از كتابهای اصولی قديم‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به ملكی، ص‌ 221، 238ـ239، 242).

كتابهای فقهی كه‌ پس‌ از دوره آثار حديثی ـ فقهی، در حوزه‌ها و مدارس‌ علمی شيعی تعليم‌ آنها، معمول‌ بوده‌ عبارت‌اند از: المقنعه‌ شيخ‌ مفيد، كتاب‌ النهايه فی مجرد الفقه‌ و الفتاوی ، و المبسوط‌ هر سه‌ از شيخ‌طوسی؛ شرايع‌الاسلام‌ و المختصر النافع‌ محقق‌ حلّی و بعضی شروح‌ آن‌ دو؛ ارشاد الاذهان‌ الی احكام‌الايمان‌ ، و قواعدالاحكام‌ و تبصرهالمتعلمين‌ ، هر سه‌ از علامه‌ حلّی و شروح‌ متعدد آنها (تنكابنی، ص‌ 77ـ79).

علاوه‌ بر اين‌، كتاب‌ اللمعه الدمشقيه تأليف‌ شهيد اول‌ (مقتول‌ در 786) و بويژه‌ شرح‌ آن‌ از شهيد ثانی (مقتول‌ در 966) به‌ نام‌ الروضه البهيّه از زمان‌ تأليف‌ تاكنون‌ به‌ عنوان‌ متن‌ درسی استدلالی در سطوح‌ مقدماتی و متوسط‌ تدريس‌ میشده‌ است‌. كتاب‌ مهم‌ فقهی شيخ‌انصاری به‌ نام‌ مكاسب‌ نيز مهمترين‌ متن‌ درسی استدلالی در سطح‌ عالی است‌ (همان‌، ص‌ 80؛ فقيهی، ص‌ 201؛ شهابی، ص‌ 43). گفتنی است‌ كه‌ برخی از اين‌ كتابها، در دوره‌های اخير، مبنای مباحث‌ دروس‌ اجتهادی فقها (اصطلاحاً درس‌ خارج‌) بوده‌ و به‌ همين‌ سبب‌ شروح‌ و حواشی بسيار بر آنها نوشته‌ شده‌ است‌؛ مثلاً شرايع‌الاسلام‌ ، المختصرالنافع‌ ، مكاسب‌ ، فرائد الاصول‌ ، كفايه الاصول‌ .

و) كلام‌. كوشش‌ برخی عالمان‌ دينی برای دفاع‌ عقلانی از اسلام‌ موجب‌ پيدايی علم‌ كلام‌ شد. رونق‌ علم‌ كلام‌ را همچنين‌ میتوان‌ از نتايج‌ و نيز از علل‌ گسترش‌ فرقه‌گرايی مذهبی دانست‌. ظاهراً قديمترين‌ گزارش‌ از آموزش‌ مطالب‌ و مباحثی كه‌ بعدها عنوان‌ كلام‌ يافت‌، به‌ حلقه‌های درس‌ حسن‌ بصری (متوفی 110) در مسجد بصره‌ تعلق‌ دارد كه‌ پايه شكل‌گيری مكتب‌ اعتزال‌ توسط‌ دو تن‌ از شاگردان‌ وی يعنی واصل‌بن‌ عطا و عَمروبن‌ عُبَيد شد ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن‌ احمد، ص‌ 187؛ شهرستانی، ج‌ 1، ص‌ 46ـ 48). تعليم‌ كلام‌ در بصره‌ در سده‌های بعد هم‌ ادامه‌ يافت‌؛ چنانكه‌ در قرن‌ سوم‌ ابوالهذيل‌ علاّف‌ به‌ تعليم‌ كلام‌ معتزله‌ در بصره‌ اشتغال‌ داشت‌ (قاضی عبدالجباربن‌ احمد، ص‌ 56؛ خطيب‌ بغدادی، تاريخ‌ بغداد ، ج‌ 7، ص‌ 162ـ 163؛ ابن‌جوزی، 1412، ج‌ 11، ص‌ 239). علاوه‌ بر بصره‌ در برخی از مساجد و مدارسِ شهرهايی چون‌ بغداد، ری و نيشابور نيز كلام‌ تدريس‌ میشده‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌ عساكر، ص‌ 232؛ ذهبی، 1961، ج‌ 3، ص‌ 321؛ احمد امين‌، ج‌ 2، ص‌ 53).

با گذشت‌ زمان‌، پيروان‌ هر مذهب‌، آثار كلاميِ متناسب‌ با ديدگاههای آن‌ مذهب‌ را پديد آوردند كه‌ در نظام‌ تعليم‌ كلام‌ مورد توجه‌ قرار گرفت‌ و مدرّسان‌، غالباً به‌ حسب‌ گرايش‌ مذهبی خود يكی از اين‌ آثار كلامی را بر میگزيدند. برای نمونه‌ كتاب‌العقائد ابوحفص‌ نَسَفی (متوفی 537) معروف‌ به‌ عقائد النسفی و شروح‌ فراوان‌ آن‌ و مواقف‌ عضدالدين‌ ايجی (متوفی 756) و شرح‌ آن‌ از مير سيدشريف‌ جرجانی (متوفی 816) در حوزه‌های علمی اهل‌سنّت‌ تدريس‌ میشده‌ است‌ (صديق‌ حسن‌خان‌، ج‌ 3، ص‌ 57؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 101؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 2، ستون‌ 1145). تجريدالاعتقاد نصيرالدين‌ طوسی (متوفی 672) نيز از كتابهايی است‌ كه‌ تدريس‌ آن‌ در مدارس‌ اهل‌ سنّت‌ و شيعه‌ مخصوصاً در ايران‌ بسيار متداول‌ بوده‌ است‌. علاوه‌ بر متن‌ كتاب‌، شروح‌ فراوان‌ آن‌ در مدارس‌ و مجامع‌ علمی شيعی تدريس‌ میشده‌ است‌، از جمله‌ كشفِ المراد علامه‌ حلّی، شاگرد نصيرالدين‌ طوسی؛ شرح‌ فاضل‌ قوشچی (متوفی 879) كه‌ به‌ شرح‌ جديد شهرت‌ يافته‌ و بر خود آن‌ نيز حواشی بسياری نوشته‌ شده‌ است‌؛ و كتاب‌ شوارق‌الالهام‌ ملا عبدالرزاق‌ لاهيجی (متوفی 1051)، (تنكابنی، ص‌ 49ـ50؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 1، ستون‌ 346).

در كنار دانشهای نام‌ برده‌، شاخه‌های ديگری از علوم‌، كه‌ پيوند مستقيم‌ با علوم‌ دينی ندارند، نيز در تاريخ‌ تعليم‌ و تربيت‌ اسلامی كمابيش‌ مورد توجه‌ بوده‌ است‌. منشأ پرداختن‌ به‌ اين‌ علوم‌، غالباً نيازهای اجتماعی، مدنی، زيستی يا نقش‌ آنها در تقويت‌ زيرساختهای فكری بوده‌ است‌. علومی چون‌ منطق‌، فلسفه‌، پزشكی، نجوم‌ و رياضيات‌ را بايد در اين‌ رديف‌ آورد.

ز) منطق‌. چون‌ منطق‌ علمی است‌ آلی و در اصل‌ برای ايمنی از لغزش‌ ذهن‌ در مراحل‌ تفكر وضع‌ شده‌ و برخی از اصطلاحات‌ آن‌ چون‌ كلی و جزئی و تناقض‌ و جز اينها در علوم‌ نظری مخصوصاً فلسفه‌ و اصول‌ فقه‌ و كلام‌ به‌ كار میآيد، دانشمندان‌ مسلمان‌ بويژه‌ فيلسوفان‌ و نيز متكلمان‌ و فقيهان‌ برای كسب‌ توانايی و ورزيدگی در تحصيل‌ و تعليم‌ علوم‌ نظری حاجت‌ و عنايت‌ بسياری به‌ منطق‌ داشتند. سابقه آشنايی مسلمانان‌ با علم‌ منطق‌ به‌ عصر نهضت‌ ترجمه‌ و انتقال‌ منطقيات‌ ارسطو و ديگر فلاسفه يونانی به‌ زبان‌ عربی بر میگردد؛ ازينرو، تدريس‌ منطق‌ ابتدا در بغداد كه‌ مركز نهضت‌ ترجمه‌ بود، معمول‌ شد، چنانكه‌ يكی از مترجمان‌، ابوبشر مَتّی'بن‌ يونس‌ نسطوری، در بغداد به‌ تدريس‌ و املای كتاب‌ منطق‌ ارسطو اشتغال‌ يافت‌ و در حلقه درس‌ او كسانی چون‌ ابونصر فارابی حاضر میشدند (ابن‌خلّكان‌، ج‌ 5، ص‌ 153ـ 154؛ قس‌ ذهبی، 1401ـ1409، ج‌ 15، ص‌ 417). از آن‌ پس‌ منطق‌ در بسياری از مراكز آموزشی در شمار درسهای رسمی در آمد و كتابهای مهمی در اين‌باره‌ تأليف‌ و تدريس‌ شد. البته‌ آموختن‌ منطق‌، به‌ دور از پاره‌ای مخالفتها نبود؛ چنانكه‌ جمله «مَنْ تَمَنْطَقَ تَزَنْدَقَ» (هركه‌ منطق‌ بياموزد، گرفتار زندقه‌ میشود) شهرت‌ بسيار يافت‌ و دانشمندانی چون‌ ابن‌تيميّه * آثاری در ضديّت‌ با منطق‌ فراهم‌ كردند ( رجوع کنید به ابوحيّان‌ توحيدی، ج‌ 1، ص‌ 108ـ 128؛ سيوطی، 1366، ص‌ 15، 20، 32 و جاهای ديگر).

در حوزه‌ها و مدارس‌ علميه ايران‌ و برخی حوزه‌های ديگر برای فراگيری منطق‌، ابتدا رساله مختصرِ الكبری تأليف‌ ميرسيد شريف‌ جرجانی (متوفی 816) و سپس‌، حاشيه ملاعبداللّه‌ يزدی (متوفی 981) بر تهذيب‌المنطق‌ تفتازانی (متوفی 791/797) تدريس‌ میشده‌ است‌ (تنكابنی، ص‌ 44؛ صدر، ص‌ 142). همچنين‌ قسم‌ منطق‌ كتاب‌ شرح‌مطالع‌الانوار از قاضی سراج‌الدين‌ ارموی (متوفی 689) و شرح‌ قطب‌الدين‌ رازی (متوفی 766 يا 776) بر شمسيه نجم‌الدين‌ عمربن‌ علی قزوينی (متوفی 675)، از ديگر كتابهايی بوده‌ كه‌ تدريس‌ آن‌ در مدارس‌ رواج‌ داشته‌ و حواشی و شروح‌ زيادی بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌. نيز تدريس‌ قسمت‌ منطق‌ كتاب‌ اشارات‌ و تنبيهات‌ و منطق‌ شفا ی ابن‌سينا (متوفی 428)، البصائرالنصيريه اثر قاضی زين‌الدين‌ عمربن‌ سهلان‌ ساوجی (متوفی ح 450)، بخش‌ منطق‌ كتاب‌ حكمهالاشراق‌ شهاب‌الدين‌ سهروردی (مقتول‌ در 578) و شروح‌ و حواشی آن‌، جوهرالنضيد علامه‌ حلّی (متوفی 726) در شرح‌ قسمت‌ منطق‌ كتاب‌ تجريد خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسی در اين‌ مدارس‌ معمول‌ بوده‌ است‌. در آسيای صغير نيز شرح‌ شمس‌الدين‌ محمدبن‌ حمزه‌ فنّاری (متوفی 834) بر قسمت‌ منطق‌ هدايه اثيرالدين‌ ابهری (متوفی ح 606) تدريس‌ میشده‌ است‌ (تنكابنی، ص‌ 46ـ49). قسم‌ منطق‌ و حكمت‌ شرح‌ منظومه سبزواری (متوفی 1295؛ رجوع کنید به همان‌، ص‌ 45ـ46) نيز از همان‌ دوره حيات‌ مؤلف‌ آن‌ موردتوجه‌ طلاب‌ و دانشجويان‌ ايرانی و غير ايرانی قرار گرفته‌ است‌.

ح‌) فلسفه‌. تعليم‌ فلسفه‌ نيز مانند منطق‌ از قرن‌ سوم‌ به‌ بعد و در پی ترجمه آثار فلسفی يونانی به‌ عربی به‌ ميان‌ مسلمانان‌ راه‌ پيدا كرد (نصر، 1359 ش‌، ص‌ 287). سنّت‌ تدريس‌ فلسفه‌ را نخستين‌ فيلسوف‌ مسلمان‌ ابويعقوب‌ كندی (متوفی بين‌ 252ـ 260) پايه‌گذاری كرد (ابوسليمان‌ سجستانی، ص‌ 282؛ نصر، 1348 ش‌، ص‌ 21). پس‌ از كِندی، فارابی (متوفی 339) كه‌ پايه‌های فلسفه مشاء را محكم‌ كرد، به‌ تدريس‌ فلسفه‌ اهتمام‌ ورزيد (نصر، 1348 ش‌، ص‌ 25). تعاليم‌ فلسفی اخوان‌الصفا و جمع‌ فلسفی ابوسليمان‌ سجستانی بر گستره‌ و عمق‌ مباحث‌ فلسفی، بويژه‌ فلسفه نوافلاطونی، افزود. ابن‌سينا نيز كه‌ فلسفه مشاء را به‌ اوج‌ پيشرفت‌ خود رساند، با وجود اشتغالات‌ حكومتی به‌ تدريس‌ كتابهای فلسفی خود میپرداخت‌ (علی بيهقی، ص‌ 49؛ ابن‌ابی اصيبعه‌، ص 441). آثار فلسفی ابن‌سينا در قرنهای بعد نيز، كه‌ آثار و آرای صدرالدين‌ شيرازی بويژه‌ اسفار و شرح‌الهدايه او در ايران‌ و هندوستان‌ رواج‌ فراوانی يافت‌ ( رجوع کنید به نصر، 1992، ص‌ 9ـ10)، همچنان‌ در شمار اصليترين‌ كتابهای درسی بوده‌ است‌.

تدريس‌ فلسفه‌ هم‌ مخالفت‌ برخی از محدّثان‌ و فقيهان‌ را بر میانگيخته‌ است‌. ابن‌صلاح‌ شهرزوری در استفتايی كه‌ از او در باره تعليم‌ و تعلم‌ فلسفه‌ و منطق‌ كرده‌اند فلسفه‌ را ريشه‌ و اساس‌ گمراهی دانسته‌ و اخراج‌ مدرّسان‌ و متعلمان‌ فلسفه‌ را از مدارس‌ و تبعيد و شمشير كشيدن‌ بر آنان‌ را از وظايف‌ سلطان‌ دانسته‌ است‌ (1346، ص‌ 34ـ35). ابن‌تيميّه‌ نيز با فيلسوفان‌ مخالف‌ بود و به‌ انتقاد از آنان‌ می پرداخت‌. او نيز فلاسفه‌، از جمله‌ كندی و ابن‌سينا، را در شمار مسلمانان‌ نمی آورد (ص‌ 199ـ200). اين‌ قبيل‌ مخالفتها گاهی در مردم‌ و حكام‌ نيز تأثير میگذاشت‌، چنانكه‌ به‌ نوشته مقّری (ج‌ 1، ص‌ 221) در اندلس‌ فقط‌ خواص‌ به‌ فراگيری فلسفه‌ و نجوم‌ میپرداختند زيرا خوف‌ داشتند كه‌ عوام‌ آنان‌ را زنديق‌ بنامند و حاكمان‌ خونشان‌ را بريزند؛ با اينهمه‌، سنّت‌ آموزش‌ علوم‌ فلسفی، ولو با اُفت‌ و خيز، در اين‌ سرزمين‌ دنبال‌ شد و عالمان‌ بزرگی چون‌ ابن‌حزم‌ (متوفی 456)، ابن‌رشد (متوفی 595) و ابن‌سبعين‌ (متوفی 669) در علوم‌ عقلانی نامبردار شدند.

علاوه‌ بر كتابهای ابن‌سينا مثل‌ شفا و اشارات‌ و تنبيهات‌ و شروح‌ آنها، شماری از كتابهای درسی رايج‌ فلسفه‌ در مدارس‌ اسلامی اينها بوده‌اند: حكمهالاشراق‌ سهروردی، حكمهالعين‌ كاتبی قزوينی (متوفی 675)، الهدايه اثيرالدين‌ ابهری و شروح‌ آن‌ از جمله‌ شرح‌ صدرالدين‌ شيرازی، اسفار اربعه‌ يا الحكمهالمتعاليه فی الاسفار الاربعه العقليه از دانشمند اخير و برخی شروح‌ و حواشی آن‌ كه‌ خود كتاب‌ درسی بودند، و شرح‌ منظومه ملاهادی سبزواری ( رجوع کنید به تنكابنی، ص‌ 50 ـ52؛ نصر، 1348 ش‌، ص‌ 40ـ41، 44).

ط‌) تصوف‌ و عرفان‌. به‌ طور كلی، صوفيه‌ تعاليم‌ سلوكی را از شيخ‌ و مراد خود اخذ میكرده‌اند. اين‌ تعاليم‌ بيشتر در خانقاه‌ (مترادفات‌ آن‌: تكيه‌، زاويه‌، رباط‌؛ رجوع کنید به زرين‌كوب‌، ص‌ 93) به‌ شاگردان‌ منتقل‌ میشده‌ است‌ (در باره منشأ و گسترش‌ و تحولات‌ تصوف‌ در جهان‌ اسلام‌ رجوع کنید به تصوف‌ * ). صوفيه‌ علاوه‌ بر آموزشهای عملی معمولاً برخی كتابها را نيز كه‌ راهنمای عمل‌ آنها بوده‌ نزد استادان‌ خويش‌ میخوانده‌اند، از جمله‌: الاربعين‌ الصوفيه اثر ابونُعَيم‌ اصفهانی (متوفی 430)، منازل‌ السائرينِ خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری (متوفی 481)، احياءعلوم‌الدينِ غزالی، آداب‌المريدين‌ اثر ابوالنجيب‌ عبدالقاهر سهروردی (متوفی 563)، شمس‌المعارف‌ و لطائف‌العوارف‌ اثر احمدبن‌ علی بن‌ يوسف‌ بونی (متوفی 622)، عوارف‌المعارف‌ سهروردی (متوفی 632) كه‌ بويژه‌ در شبه‌قاره هند رواج‌ فراوان‌ داشت‌ ( رجوع کنید به نوشاهی، ص‌ 77ـ81)، و برخی كتابهای محيی الدين‌ ابن‌عربی (متوفی 638؛ عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 110ـ111؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 1، ستون‌ 43، ج‌ 2، ستون‌ 1270).

در عرفان‌ نظری هم‌ تعليم‌ برخی كتابها معمول‌ بوده‌ كه‌ برخی از آنها هنوز در مدارس‌ علمی تدريس‌ میشود، از جمله‌: فصوص‌الحِكَم‌ اثر محيیالدين‌ ابن‌عربی و شروح‌ مختلف‌ آن‌ مخصوصاً شرح‌ عبدالرزاق‌ كاشانی (متوفی 730 يا 736)، شرح‌ داودبن‌ محمود قيصری (متوفی 751)، شرح‌ عبدالرحمان‌ جامی (متوفی 898) و شرح‌ عبدالغنی نابلسی؛ التمهيد فی شرح‌ قواعدالتوحيد از صائن‌الدين‌ علی بن‌ تركه اصفهانی (متوفی 835)؛ قصايد ابن‌فارِض‌ (متوفی 632) و شروح‌ آن‌؛ فكوك‌ و مفتاح‌الغيب‌ از صدرالدين‌ قونيوی (متوفی 673) و شرح‌ آن‌ از شمس‌الدين‌ محمدبن‌ حمزه‌ فنّاری، لَمَعات‌ فخرالدين‌ عراقی (متوفی 688؛ صديق‌ حسن‌خان‌، ج‌3، ص‌262؛ تنكابنی، ص‌ 52 ـ 54؛ صفا، ج‌ 3، بخش‌ 1، ص‌ 169ـ170؛ نيز رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 2، ستون‌ 1720، 1768).

ی) پزشكی. با آنكه‌ در روايات‌، «علم‌الابدان‌» هم‌تراز «علم‌الاديان‌» قرار گرفته‌ و پزشكی در جهان‌ اسلام‌ رشد و كمال‌ جدّی داشته‌ است‌، تعليم‌ و تعلم‌ اين‌ دانش‌ در ميان‌ مسلمانان‌ به‌ هيچ‌ رو به‌ پای آموزشهای دينی نرسيده‌ است‌؛ با اينهمه‌، نياز پيوسته‌ای كه‌ آدميان‌ به‌ درمان‌ بيماريهای خود داشته‌اند، آنان‌ را وا داشت‌ گامهايی در تعليم‌ و تعلم‌ پزشكی بر دارند و كتابهای مهمی در پزشكی تأليف‌ كنند. يك‌ راه‌، تعليم‌ فرزندان‌ به‌ دست‌ پدرانِ آشنا به‌ طبابت‌ بوده‌ است‌ (ليزر، ص‌ 62). راه‌ ديگر خودآموزی بوده‌ كه‌ چه‌ بسا خطرها و مشكلاتی را در پی میآورده‌ است‌. در اين‌ شيوه‌، دانشجو متون‌ طبی را چندان‌ مطالعه‌ میكرد كه‌ در می يافت‌ در اين‌ شاخه‌ از علم‌ از تسلط‌ كافی برخوردار شده‌ است‌ ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 63ـ64). ابن‌سينا از اين‌ دسته‌ پزشكان‌ بود (ابن‌ ابی اصيبعه‌، ص‌ 438؛ نيز رجوع کنید به ابن‌سينا * ). راه‌ سوم‌ هم‌ شركت‌ در جلسات‌ درس‌ پزشكی بود (ليزر، ص‌ 66ـ 69؛ برای نمونه‌هايی از اين‌ درسها كه‌ در برخی از بيمارستانها، مساجد، مدارس‌ و خانه‌ها تشكيل‌ میشد رجوع کنید به علی بيهقی، ص‌ 49؛ ابن‌ ابی اصيبعه‌، ص‌ 441، 689؛ ابراهيم‌بن‌ مراد، قسم‌ 1، ص‌ 244ـ247).

از جمله‌ كتابهای درسيِ پزشكی اينها بود: كتاب‌ فصول‌ از بقراط‌ كه‌ چندين‌ شرح‌ و حاشيه‌ نيز بر آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (نظامی، ص‌ 109؛ تنكابنی، ص‌ 56)؛ برخی از آثار جالينوس‌؛ مسائل‌ حنين‌بن‌ اسحاق‌؛ المرشد و الحاوی اثر محمدبن‌ زكريای رازی (متوفی 213؛ ابن‌ابی اصيبعه‌، ص‌ 599 ـ600، 698؛ تنكابنی، ص‌ 55 ـ56؛ نيز رجوع کنید به عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 344ـ 346)؛ شرح‌ نفيس‌بن‌ عوض‌ كرمانی (متوفی بعد از 835)، معروف‌ به‌ شرح‌ نفيسی ، بر كتاب‌ « الموجز فی القانون‌ علاءالدين‌ ابن‌نفيس‌ قرشی (متوفی 687) كه‌ خود شرحی فشرده‌ بر قانون‌ ابن‌سيناست‌؛ نيز شرحِ همو بر كتاب‌ اسباب‌ و علامات‌ نجيب‌الدين‌ سمرقندی (تنكابنی، ص‌ 54؛ برای اطلاع‌ از ساير كتابهای پزشكی رجوع کنید به پزشكی * ).

ك‌) نجوم‌. ارتباط‌ بعضی از احكام‌ و موضوعات‌ شرعی (مانند اوقات‌ نماز و شناخت‌ قبله‌ و آغاز ماه‌) با مسائل‌ نجومی، و توصيه قرآن‌ به‌ تدبر در اجرام‌ آسمانی و حركات‌ آنها سبب‌ اقبال‌ و توجه‌ مسمانان‌ به‌ شناسايی حركات‌ و اوضاع‌ ستارگان‌ شد (نالينو، ص‌ 286، 288؛ نيز رجوع کنید به نصر، 1359 ش‌، ص‌ 136). بدين‌ جهت‌ گروههايی از مسلمانان‌ به‌ علم‌ نجوم‌ روی آوردند و دانش‌ نجوم‌ از علوم‌ رايج‌ در مدارس‌ و مراكز علمی شد و تدريس‌ آن‌ تا دوران‌ معاصر نيز همچنان‌ به‌ عنوان‌ يكی از مواد درسيِ جانبی در حوزه‌های علمی ادامه‌ يافته‌ است‌. از جمله‌ كتابهای درسی اين‌ علم‌ در مدارس‌ قديم‌، كه‌ برخی از آنها مقدماتی و برخی در سطوح‌ عالیاند، میتوان‌ از اين‌ آثار نام‌ برد: الملخَّص‌ فیالهيئه از محمود چَغمينی (متوفی احتمالاً در 745)؛ شرحهايی كه‌ بر اين‌ كتاب‌ نوشته‌ شده‌، بويژه‌ شرح‌ قاضیزاده‌ رومی معروف‌ به‌ شرح‌ چغمينی ؛ تذكره نصيريه خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسی و شروح‌ آن‌؛ تحرير مجسطی خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسی و رساله فارسی هيئت‌ از ملاعلی قوشچی (متوفی 879؛ تنكابنی، ص‌ 57 ـ59).

اسطرلاب‌ * نيز در سطوح‌ بالاتر برای آشنايان‌ به‌ نجوم‌ تدريس‌ میشد. برخی از كتابهای درسی اسطرلاب‌ عبارت‌ بودند از: كتاب‌ اسطرلابِ عبدالرحمان‌ صوفی، دانشمند معاصر عضدالدوله‌ ديلمی؛ استيعاب‌ الوجوه‌ الممكنه فی صنعه الاسطرلابِ ابوريحان‌ بيرونی؛ رساله بيست‌ باب‌ در معرفت‌ اسطرلاب‌ ، به‌ فارسی تصنيف‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسی و شرح‌ آن‌ از عبدالعلی بيرجندی؛ و نيز دو كتاب‌ از بهاءالدين‌ عاملی يكی به‌ عربی به‌ نام‌ الصفيحه يا الصفحه و ديگری به‌ فارسی با نام‌ تحفه حاتميه‌ و معروف‌ به‌ هفتاد باب‌ اسطرلاب‌ (همان‌، ص‌ 59 ـ60).

ل‌) رياضيات‌. ابتنای شماری از احكام‌ اسلامی بر محاسبات‌ عددی، مانند كيل‌ و وزن‌، تقسيم‌ ميراث‌ (ارث‌ و فرائض‌)، وصايا، حساب‌ ديوان‌، زكات‌ و خراج‌، موجب‌ شد تا مسلمانان‌ به‌ فراگيری حساب‌ روی آورند (صالح‌ احمدعلی، ص‌ 42ـ46) و به‌ تبع‌ آن‌، علوم‌ رياضی شامل‌ حساب‌ و هندسه‌ و نجوم‌ و موسيقی و علم‌ مناظر و برخی موضوعات‌ فرعی ديگر (نصر، 1359 ش‌، ص‌ 136( به‌ صورت‌ درس‌ رسمی در مدارس‌ و حتی حوزه‌های علوم‌ دينی در آيد كه‌ تا زمان‌ حاضر نيز استمرار يافته‌ است‌. نمونه‌های زيادی از تدريس‌ رياضيات‌، بويژه‌ در مراكز تدريس‌ فقه‌، در منابع‌ قديم‌ گزارش‌ شده‌ است‌ (برای نمونه‌هايی از تدريس‌ علوم‌ رياضی رجوع کنید به ابن‌خطيب‌، ج‌ 1، ص‌ 221ـ222؛
ابن‌قُنفُذ، ص‌ 66، 68ـ69؛
ياقوت‌ حموی، ج‌ 12، ص‌ 49؛
سخاوی، ج‌ 2، ص‌ 157؛
ابن‌عماد، ج‌ 7، ص‌ 109).

كتابهای درسی حساب‌ و ساير مباحث‌ رياضی نيز در سه‌ سطح‌ مقدماتی و متوسط‌ و عالی نوشته‌ شده‌ بود كه‌ به‌ ترتيب‌ خوانده‌ میشد. از جمله‌ كتب‌ درسی رياضی اينها بوده‌ است‌: تحرير اصول‌ اقليدس، بازنوشته نصيرالدين‌ طوسی در 646، شمسيه الحساب‌ نظام‌ اعرج‌، مفتاح‌ الحساب‌ غياث‌ الدين‌ جمشيد كاشانی (متوفی 832) و در دوره متأخر خلاصه الحساب‌ شيخ‌بهائی (متوفی 1031) و شرح‌ آن‌ از شاگردش‌ جوادبن‌ سعداللّه‌ يا سعيد كاظمينی بغدادی با عنوان‌ شرح‌ جواد و نيز شرح‌ و ترجمه فارسی آن‌ از فرهادميرزا معتمدالدوله‌ (متوفی 1305) به‌ نام‌ كنزالحساب‌ (تنكابنی، ص‌ 57؛
قربانی، ص‌ 170، 171 و پانويس‌ 1). تدريس‌ جبر و مقابله‌ نيز كه‌ در شكل‌گيری و تحول‌ آن‌ محمدبن‌ موسی خوارزمی و عمربن‌ ابراهيم‌ خيام‌ نيشابوری سهم‌ عمده‌ای داشتند ( رجوع کنید به نصر، 1359 ش‌، ص‌ 145ـ157؛
جنابی، ص‌ 176، 180، 182)، جزو سنّت‌ تعليم‌ رياضی بود. برخی از مدرّسان‌ بر اساس‌ آموخته‌های خود و برخی ديگر بر پايه متون‌ معيّنی به‌ تدريس‌ اين‌ دانش‌ می پرداختند؛
مثلاً در بعضی مناطق‌، ارجوزه ابوعبداللّه‌بن‌ حجاج‌ ابن‌ياسمين‌ (متوفی 601) موسوم‌ به‌ الارجوزه الياسمينيه تدريس‌ میشده‌ است‌ (عبدالمهدی، ج‌ 1، ص‌ 109).

در كنار علوم‌ آشكار و در دسترس‌ همگان‌ (علوم‌ جَليّه‌) كه‌ به‌ طور معمول‌، تحصيل‌ و تدريس‌ میشدند، علوم‌ اسلامی مشتمل‌ بر گروهی از دانشها نيز بوده‌ كه‌ آنها را علوم‌ نهانی (خَفيّه‌) يا شگفت‌ (غريبه‌) میخواندند. پنهان‌ نگاه‌ داشتن‌ اين‌ دانشها بدان‌ نيت‌ بود كه‌ اجتماع‌ را از شرّ سوءاستفاده‌ از آنها حفظ‌ كنند ( رجوع کنید به تقیزاده‌، ص‌ 383؛
نصر، 1366 ش‌، ص‌ 201). دانندگان‌ اين‌علوم‌، آنها را تنها به‌ افراد مورد اعتماد خود می آموختند و برای حفظ‌ اسرار از دسترس‌ نااهلان‌، آثار خود را با بيانی بسيار مُغلق‌ و گاه‌ با خطوطِ رمزی می نگاشتند. مهمترين‌ و گسترده‌ترين‌ اين‌ دانشها كيميا * و معروفترين‌ دانشمند مسلمانِ كيمياشناس‌ جابربن‌ حيان‌ (قرن‌ دوم‌) بود. او در اين‌ زمينه‌ كتابهايی چون‌ الاسرار ، سر الاسرار و المدخل‌ التعليمی را نگاشت‌ (برای اطلاع‌ بيشتر رجوع کنید به ابن‌خلدون‌، ج‌1: مقدمه‌ ، ص‌655ـ 668). پس‌از او، محمدبن‌ زكريای رازی (متوفی313)، ابن‌وحشيه‌ (قرن‌ چهارم‌)، ابن‌اُميل‌ (قرن‌ چهارم‌)، ابوالحكيم‌ محمد كاثی (قرن‌ پنجم‌)، مَجريطی (متوفی 395) و بسياری ديگر آثار مهم‌ و معتبری در اين‌ علم‌ پديد آوردند ( رجوع کنید به نصر، 1366 ش‌، ص‌ 208ـ 209). دانشهای مختلف‌ ديگر، از جمله‌ علومی كه‌ به‌ اِخبار از غيب‌ مربوط‌ بوده‌اند، نيز جزو علوم‌ خفيّه‌ به‌ شمار میرفته‌اند. در ميان‌ اين‌ علوم‌، جَفر كه‌ به‌ امام‌ علی عليه‌السلام‌ منسوب‌ است‌، بعد از كيميا رواج‌ بيشتری داشته‌ است‌ ( رجوع کنید به حاجی خليفه‌، ج‌ 1، ستون‌ 591؛
آقابزرگ‌طهرانی، ج‌ 5، ص‌ 119؛
نصر، 1366 ش‌، ص‌ 214). همچنين‌، طلسمات‌، علم‌الرّمل‌، قيافه‌شناسی (فراسه) و جز آنها در جهان‌ اسلام‌ رواج‌ داشته‌ ( رجوع کنید به تقی زاده‌، ص‌ 384؛
نصر، همانجا) و برخی علمای مسلمان‌ در يك‌ يا چند علم‌ غريبه‌ مهارت‌ و گاه‌ تأليفاتی داشته‌اند ( رجوع کنید به سطور پيشين‌؛
نيز رجوع کنید به مدرّس‌ تبريزی، ج‌ 3، ص‌ 301، ج‌ 6، ص‌ 58؛
آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌5، ص‌ 121؛
نيز رجوع کنید به طلسم‌/ طلسمات‌ * ؛
رَمْل‌؛
قيافه‌شناسی * ). گفتنی است‌ تعليم‌ علوم‌ خفيّه‌، محدود و تا حدی پنهانی بوده‌ و بيشتر به‌ عواملی چون‌ علاقه‌ و انگيزه دانشجو و وجودِ استادِ قابل‌، بستگی داشته‌ است‌.

روشهای تعليم‌ و تعلم‌. پيدايش‌ يا تحول‌ يا جابجايی روشهای تعليمی و تربيتی، از برخی تحولات‌ فرهنگی و علمی حاصل‌ میآيد. اين‌ روشها در جامعه اسلامی، بويژه‌ پس‌از گسترش‌ علوم‌، تنوع‌ بيشتری پيدا كرد. برخی از اين‌ روشها بيشتر در دانشهای خاصی كاربرد داشته‌ و برخی ديگر شامل‌ همه علوم‌ میشده‌اند. اصليترين‌ روشهای رايج‌ در تعليم‌ و تربيت‌ اسلامی عبارت‌ بودند از سماع‌ * ، املا * ، قرائت‌ * و مكاتبه‌ * . به‌ كارگيری برخیاز اين‌ روشهای تعليمی بیوجود متن‌ مكتوب‌ يا كتاب‌ تقريباً ناممكن‌ و بی معنا می نمايد، اما در عين‌ حال‌ وجود چنين‌ متنهايی موجب‌ محدود شدن‌ مباحث‌ درسی به‌ آنچه‌ در اين‌ كتابها آمده‌ نشده‌ است‌، بلكه‌ تقريباً در تدريس‌ غالب‌ دانشها، استاد از معلومات‌ شخصی خود نيز كمك‌ می گرفت‌ و در حقيقت‌ به‌ سنّت‌ نقل‌ شفاهی پايبند می ماند ( رجوع کنید به نصر، 1992، ص‌ 2ـ14). توضيحات‌ افزون‌ بر كتابِ استاد موجب‌ درك‌ عميقتر متن‌ و حتی گاه‌ مايه ايجاد نگاه‌ انتقادی به‌ كتابهای درسی میشده‌ است‌.

در روش‌ سماع‌ ــ كه‌ عمدتاً در حديث‌ معمول‌ بوده‌ است‌ ــ مدرّس‌، حديث‌ را از روی كتاب‌ يا از حفظ‌ به‌ شاگردان‌ القا میكرده‌ (قاضی عياض‌، ص‌69؛
ابن‌صلاح‌،1404،ص‌ 76؛
سيوطی،1980ـ 1985، ج‌ 2، ص‌ 15؛
نيز رجوع کنید به تحمل‌ حديث‌ * ) و قصد نويساندن‌ گفته‌ها به‌شاگردان‌ در ميان‌ نبوده‌ است‌. علاوه‌بر حديث‌،گزارشهايی از كاربرد اين‌ شيوه‌ در تعليم‌ ساير علوم‌ مثل‌ تفسير، پزشكی و كلام‌ وجود دارد ( رجوع کنید به سمعانی، 1395، ج‌ 2، ص‌ 172ـ173؛
همو، 1408، ج‌ 1، ص‌ 116؛
ذهبی، 1961، ج‌ 3، ص‌ 323).

در روش‌ املا ــ كه‌ علاوه‌ بر حديث‌، در شاخه‌های ديگر علوم‌ چون‌ تفسير و فقه‌ و لغت‌ و حتی پزشكی نيز متداول‌ بوده‌ ــ مدرّس‌ به‌ دليل‌ دشوار بودن‌ مطلب‌ يا مضيقه تهيه كتاب‌ و ملاحظات‌ ديگر، بخشی از درس‌ خود را از روی نوشته‌ يا از حافظه‌ با تأنی بر شاگردان‌ میخوانده‌ و آنها آن‌ را می نوشته‌اند. در اين‌ روش‌، گاه‌ دستيارِ استاد كه‌ به‌ او مستملی گفته‌ میشد، با صدای بلند و شمرده‌ گفته‌های استادِ «مُملی» (املاكننده‌) را بازگو میكرد. مستملی در صورت‌ لزوم‌ به‌ ساكت‌ كردن‌ مجلس‌ درس‌ نيز میپرداخت‌ (نووی، التقريب‌ ، ص‌ 80 ـ81؛
سيوطی، 1980ـ 1985، ج‌ 2، ص‌ 199).

در روش‌ قرائت‌ ــ كه‌ غالباً بدان‌ «عرض‌» هم‌ گفته‌اند ــ شاگرد كتابی را نزد استاد میخواند يا در مجلس‌ قرائت‌ شخص‌ ديگر بر استاد، حاضر بود و می شنيد (سيوطی، 1980ـ 1985، ج‌ 2، ص‌ 21ـ22). قرائت‌، علاوه‌ بر حديث‌ و فقه‌ و لغت‌ و تفسير در دانشهای پزشكی و رياضيات‌ نيز رواج‌ داشته‌ است‌ ( رجوع کنید به ياقوت‌ حموی، ج‌ 12، ص‌ 49؛
ابن‌ابی اصيبعه‌، ص‌ 683).

كتابت‌ يا مكاتبه‌ از ديگر شيوه‌های آموزشی بوده‌ است‌، بدين‌ قرار كه‌ استاد احاديث‌ يا شنيده‌های خود را برای شاگردان‌ مینوشته‌ است‌ (سيوطی، 1980ـ 1985، ج‌ 2، ص‌ 91؛
نيز رجوع کنید به تحمل‌ حديث‌ * ). آموزش‌ به‌ شيوه مكاتبه‌ نيز در بيشتر علوم‌ رواج‌ داشته‌ و علاوه‌ بر سنّت‌ تعليمی، گاه‌ به‌ شكل‌ مكاتبه علمی ميان‌ دو دانشمند در می آمده‌ است‌. از مكاتبات‌ علمی میتوان‌ به‌ مكاتبه ابن‌سينا و ابوريحان‌ بيرونی در مباحث‌ علمی و فلسفی اشاره‌ كرد. ابوحيّان‌ توحيدی و ابوعلی مسكويه‌ نيز با يكديگر مكاتبه‌ داشتند، ابوحيّان‌ سؤالاتی برای ابوعلی مسكويه‌ فرستاد و او به‌ آنها پاسخ‌ گفت‌. مجموعه اين‌ سؤال‌ و جوابها را ابوحيّان‌ در كتاب‌ الهوامل‌ و الشوامل‌ گرد آورده‌ است‌. گزارشی از مكاتبه كمال‌الدين‌ ابن‌يونس‌ و ابن‌مستوفی نيز در دست‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌خلّكان‌، ج‌ 5، ص‌ 315). رشيدالدين‌ فضل‌اللّه‌ همدانی نيز پرسشهايی را به‌ صورت‌ مكتوب‌ در تفسير و كلام‌ و هيئت‌ و طب‌ برای عالمان‌ عصر خويش‌ مطرح‌ میكرده‌ و آنان‌ جواب‌ سؤالها را برای او نوشته‌ و ارسال‌ كرده‌اند ( رجوع کنید به 1371 ش‌). در سده گذشته‌ نيز بديع‌ الملك‌ ميرزا، شاهزاده قاجاريِ اهل‌ حكمت‌، سؤالاتی برگرفته‌ از آرای حكمای جديد مغرب‌ زمين‌ را برای شماری از حكيمان‌ معاصر خود فرستاد و از آنان‌ طلب‌ پاسخ‌ كرد. كتاب‌ بدايع‌الحكم‌ آقا علی مدرس‌ زنوزی در پاسخ‌ به‌ اين‌ سؤالات‌ تأليف‌ شده‌ است‌.

مباحثه‌ و مذاكره‌ علم‌، از ديگر شيوه‌های انتقال‌ و گسترش‌ دانش‌ در مدارس‌ و محافل‌ علمی بوده‌ است‌. مباحثات‌ علمی گاه‌ ميان‌ دو عالم‌ هم‌سطح‌ در باره موضوعی مشخص‌ صورت‌ میگرفت‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌خلّكان‌، ج‌1، ص‌372). گزارشهايی از مجالس‌ مباحثه علمی در منابع‌ آمده‌ است‌، از جمله‌ مجلس‌ علمی ابوسليمان‌ سجستانی. گاه‌ نيز طلاب‌ قبل‌ يا بعد از درس‌، مباحث‌ استاد را برای هم‌ تكرار میكردند كه‌ در تعميق‌ تعلم‌ و پیبردن‌ به‌ ضعفهای فراگيری يا نارساييهای تعليم‌، و از همه‌ مهمتر بروز و ظهور قوه فهم‌ و درك‌ و ميزان‌ تلاش‌ متعلمان‌ نقش‌ جدّی داشت‌. گاهی نيز طلاب‌، درس‌ جديد را قبل‌ از تدريس‌ استاد به‌ روش‌ پيش‌ مطالعه‌ مباحثه‌ می كردند. در اين‌ مباحثه‌ها طلاب‌ معمولاً در دسته‌های دو تا چهار نفره‌ به‌ گفتگوی علمی می پرداختند. مباحثه طلاب‌، گاهی برای سالهای طولانی تا بالاترين‌ سطوح‌ علمی استمرار می يافت‌ و به‌ مجلس‌ مذاكره علمای بزرگ‌ تبديل‌ می شد ( رجوع کنید به شاردن‌، ج‌ 4، ص‌ 236؛
شهابی، ص‌ 50 ـ51).

اهتمام‌ بسيار مسلمانان‌ به‌ تعليم‌ و تربيت‌ مايه آن‌ شد كه‌ آنان‌ به‌ آداب‌ مخصوص‌ آن‌ توجه‌ خاص‌ نشان‌ دهند؛
ازينرو، گذشته‌ از احاديث‌ فراوان‌ و نيز كتابهای حديثی، اخلاقی، ادبی و فلسفی كه‌ در آنها به‌ برخی از مسائل‌ تعليم‌ و تربيت‌ پرداخته‌ شده‌ است‌، مسلمانان‌ از همان‌ سده‌های نخستين‌ اسلامی كتابهای مستقلی با احتوا بر عنوان‌ ادب‌ / آداب‌ يا با عناوين‌ ديگر پديد آوردند كه‌ در آنها از چگونگی تعليم‌ و تعلم‌ و شيوه‌های بحث‌ و مناظره‌ و سؤال‌ و جواب‌ و رفتارهای شايسته استاد و شاگرد، حتی جزئيترين‌ رفتارها، گفتگو شده‌ است‌. از جمله اين‌ آثار میتوان‌ به‌ اين‌ كتابها اشاره‌ كرد: آداب‌ المُعَلّمين‌ محمدبن‌ سحنون‌ مغربی (متوفی 226) كه‌ نويسنده‌ در آن‌، بر پايه قرآن‌ و احاديث‌، به‌ موضوع‌ تعليم‌ و تربيت‌ كودكان‌ پرداخته‌ است‌؛
الرّساله المفصّله لاحوال‌ المعلمين‌ و احكام‌المعلمين‌ و المتعلمين‌ ، از ابوالحسن‌ علی قابسی (متوفی 403)؛
جامع‌ بيان‌ العلم‌ و فضله‌ ، نوشته ابن‌ عبدالبرّ نمری اندلسی (متوفی 463) كه‌ از ممتع‌ترين‌ كتابهای اين‌ حوزه‌ به‌ شمار می آيد ؛
ادب‌الاملاء والاستملاء ، از عبدالكريم‌ سمعانی (متوفی 562) كه‌ در واقع‌ ويژه دانشجويان‌ و استادان‌ رشته حديث‌ و آداب‌ استملا و املای آنان‌ است‌؛
تذكره السامع‌ و المتكلّم‌ فی آداب‌العالم‌ و المتعلّم‌ ، اثر ابن‌جماعه‌ (متوفی 733)؛
آداب‌المتعلّمين‌ فی آداب‌التعلّم‌ و التعليم‌ ، منسوب‌ به‌ نصيرالدين‌ طوسی (متوفی 3/672)؛
منيه المريد فی ادب‌ المفيد والمستفيد ، از زين‌الدين‌ بن‌ علی عاملی مشهور به‌ شهيد ثانی (متوفی 965) كه‌ در نوع‌ خود جامعترين‌ كتاب‌ مستقل‌ شيعی در اين‌ حوزه‌ به‌ شمار میآيد. در بابهايی از اين‌ كتاب‌ از رفتارهای شايسته معلم‌ و شاگرد در مقام‌ تدريس‌ و بحث‌، هيئت‌ ظاهری استاد و شاگرد و نيز از نوشت‌افزارها و چگونگی و نحوه كتابت‌، ضمن‌ نقل‌ حديث‌، بتفصيل‌ سخن‌ به‌ ميان‌ آمده‌ است‌ (برای ساير كتابها رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌ 1، ص‌ 28؛
ادب‌ * ).

مناظره‌، اگرچه‌ در اصل‌ به‌ جهت‌ غلبه اعتقادی بر خصم‌ و گاهی اظهار فضل‌ و همچشمی با دانشمندان‌ بوده‌ است‌، و چه‌ بسا از همين‌ منظر، در تعاليم‌ دينی بشدت‌ نكوهيده‌ و از آن‌ نهی شده‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به شهيدثانی، ص‌ 315ـ336)، تا اندازه زيادی انگيزه آموزش‌ را افزايش‌ می داده‌ است‌ (منيرالدين‌ احمد، ص‌75). مناظره‌ها در علوم‌ گوناگون‌ و در مكانهای مختلف‌ انجام‌ می شد. يكی از مكانهای مناظره‌ دربار خلفا و وزيران‌ بود، مثلاً هارون‌ و مأمون‌ مجالس‌ مناظره زيادی با حضور علما بر گزار میكردند. در حضور ابن‌فراتِ وزير ميان‌ متیبن‌ يونس‌ (فيلسوف‌) و ابوسعيد سيرافی (لغوی) در باره دانش‌ منطق‌ مناظره‌ای رخ‌ داد ( رجوع کنید به ابوحيّان‌ توحيدی، ج‌ 1، ص‌ 108ـ 128؛
سيوطی، 1366، ص‌ 190ـ199). مناظره‌ای ديگر ميان‌ كسائی و سيبويه‌ در حضور امين‌ خليفه عباسی منعقد شد و چند تن‌ عرب‌ فصيح‌ را كه‌ بر خليفه‌ وارد شده‌ بودند حَكَم‌ قرار دادند (ابن‌نديم‌، ص‌ 57). در احتجاج‌ طبرسی گزارشهايی از مناظرات‌ امام‌ رضا عليه‌السلام‌ در مجلس‌ مأمون‌، كه‌ معمولاً با پايمردی او تشكيل‌ میشده‌، بر سرمسائل‌ كلامی با دانشمندان‌ مسلمان‌ و غير مسلمان‌ آورده‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به ج‌ 2، ص‌ 170ـ 224)، طبرسی همچنين‌ از مناظره امام‌ صادق‌ عليه‌السلام‌ با سران‌ معتزله‌ گزارشی در مكه‌ آورده‌ است‌ ( رجوع کنید به ج‌ 2، ص‌ 118ـ122). مناظره باقلانی در دربار قسطنطنيه‌ با يكی از كشيشان‌ مسيحی نيز بسيار مشهور است‌ ( رجوع کنید به باقلانی * ، ابوبكر محمد).

در عين‌ حال‌، با توجه‌ به‌ نكوهش‌ شديد حديث‌ از مِراء و جدال‌، علما بندرت‌ و به‌ ضرورت‌، گرايش‌ به‌ مناظره‌ داشتند و نبايد آن‌ را از روشهای تعليم‌ دانست‌ (نيز رجوع کنید به آداب‌ بحث‌ ومناظره‌*).


منابع‌:
(1) علاوه‌ بر قرآن‌؛
(2) آذرتاش‌ آذرنوش‌، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ‌ و زبان‌ عرب‌ جاهلی ، تهران‌ 1374 ش‌؛
(3) آقابزرگ‌ طهرانی؛
(4) ابراهيم‌بن‌ مراد، بحوث‌ فی تاريخ‌الطب‌ والصيد له عندالعرب‌ ، بيروت‌ 1411/1991؛
(5) ابن‌ابیاصيبعه‌، عيون‌الانباء فی طبقات‌الاطباء ، چاپ‌ نزار رضا، بيروت‌ [1965(؛
(6) ابن‌اثير؛
(7) ابن‌اخوه‌، كتاب‌ معالم‌القربه فی احكام‌الحسبه ، چاپ‌ محمد محمود شعبان‌ و صديق‌ احمد عيسی مطيعی، مصر 1976؛
(8) ابن‌ادريس‌ حلّی، كتاب‌ السرائر الحاوی لتحرير الفناوی، قم‌ 1410ـ1411؛
(9) ابن‌انباری، نزهه الالباء فی طبقات‌الادباء ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌ )? 1386/1967 (؛
(10) ابن‌بابويه‌، امالیالصدوق‌ ، بيروت‌ 1400/1980؛
(11) همو، معانی الاخبار ، چاپ‌ علیاكبر غفاری، قم‌ 1361 ش‌؛
(12) همو، من‌ لايحضره‌ الفقيه‌ ، چاپ‌ علی اكبر غفاری، قم‌ 1404؛
(13) ابن‌بشكوال‌، كتاب‌ الصله ، قاهره‌ 1966؛
(14) ابن‌بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه ، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عريان‌، بيروت‌ 1407/1987؛
(15) ابن‌ تغری بردی، النجوم‌الزاهره فی ملوك‌ مصر والقاهره ، قاهره‌ )? 1383/1963 (؛
(16) ابن‌تيميّه‌، كتاب‌ الرّدّ علی المنطقيين‌ ، چاپ‌ عبدالصمد شرف‌الدين‌ كتبی، بمبئی 1368/1949؛
(17) ابن‌جوزی، سيره و مناقب‌ عمربن‌ عبدالعزيز الخليفه الزاهد ، چاپ‌ نعيم‌ زرزور، بيروت‌ 1404/1984؛
(18) همو، المنتظم‌ فی تاريخ‌الملوك‌ والامم‌ ، چاپ‌ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بيروت‌ 1412/1992؛
(19) ابن‌ حبّان‌، صحيح‌ابن‌ حبّان‌ بترتيب‌ ابن‌بلبان‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ شعيب‌ ارنؤوط‌، بيروت‌ 1414/1993؛
(20) ابن‌حبيب‌، كتاب‌المحبّر ، چاپ‌ ايلزه‌ ليشتن‌ شتتر، حيدرآباد دكن‌ 1361/1942، چاپ‌ افست‌ بيروت‌ )بی تا.(؛
(21) ابن‌حنبل‌، مسند الامام‌ احمدبن‌ حنبل‌ ، بيروت‌: دارصادر، )بی تا.(؛
(22) ابن‌خطيب‌، الاحاطه فی اخبار غرناطه ، چاپ‌ محمد عبداللّه‌ عنان‌، قاهره‌ 1393ـ1397/ 1973ـ1977؛
(23) ابن‌خلدون‌؛
(24) ابن‌خلّكان‌؛
(25) ابن‌زبير، كتاب‌ صله الصله ، قسم‌ 4، چاپ‌ عبدالسلام‌ هراس‌ و سعيد أعراب‌، )مراكش‌( 1414/1994؛
(26) ابن‌صاعد اندلسی، التعريف‌ بطبقات‌ الامم‌: تاريخ‌ جهانی علوم‌ و دانشمندان‌ تا قرن‌ پنجم‌ هجری ، چاپ‌ غلامرضا جمشيدنژاد اول‌، تهران‌ 1376 ش‌؛
(27) ابن‌صلاح‌، فتاوی ابن‌الصلاح‌ فی التفسير والحديث‌ والاصول‌ والعقائد ، در مجموعه الرسائل‌ المنيريه ، ج‌ 3، )قاهره‌( : ادارهالطباعه المنيريه‌، 1346؛
(28) همو، مقدمه ابن‌الصّلاح‌ فی علوم‌الحديث‌ ، چاپ‌ مصطفی ديب‌البغا، دمشق‌ 1404/1984؛
(29) ابن‌طاووس‌، المجتنی من‌ الدعاء المجتبی ، چاپ‌ صفاءالدين‌ بصروی، )بی جا، بی تا. (؛
(30) ابن‌عديم‌، بغيهالطلب‌ فیتاريخ‌ حلب‌ ، چاپ‌ سهيل‌ زكار، بيروت‌ )?1408/1988 (؛
(31) ابن‌ عساكر، تبيين‌ كذب‌المفتری فيما نسب‌ الی الامام‌ ابیالحسن‌ الاشعری ، بيروت‌ 1404/1984؛
(32) ابن‌عماد؛
(33) ابن‌قاضی شهبه‌، طبقات‌الشافعيه ، چاپ‌ حافظ عبدالعليم‌خان‌، بيروت‌: عام‌الكتب‌، 1407/1987؛
(34) ابن‌قتيبه‌، المعارف‌ ، چاپ‌ ثروت‌ عكاشه‌، قاهره‌ 1960؛
(35) ابن‌قُنفُذ، انس‌الفقير و عزالحقير ، چاپ‌ محمد فاسی و ادولف‌فور، رباط‌ 1965؛
(36) ابن‌ماجه‌، سنن‌ ابن‌ماجه ، استانبول‌ 1401/1981؛
(37) ابن‌ معتز، طبقات‌الشعراء ، چاپ‌ عبدالستار احمد خراج‌، )قاهره‌ 1375/1956(؛
(38) ابن‌منظور؛
(39) ابن‌نديم‌؛
(40) ابوالفتوح‌ رازی، روض‌الجنان‌ و روح‌الجنان‌ فی تفسيرالقرآن‌ ، چاپ‌ محمدجعفر ياحقی و محمدمهدی ناصح‌، مشهد 1365ـ1376 ش‌؛
(41) ابوالفرج‌ اصفهانی؛
(42) ابوحيان‌ توحيدی، كتاب‌الامتاع‌ والمؤانسه ، چاپ‌ احمدامين‌ و احمد زين‌، بيروت‌ )بی تا.(؛
(43) ابوسليمان‌ سجستانی، صوان‌الحكمه و ثلات‌ رسائل‌ ، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی، تهران‌ 1974؛
(44) احمدبن‌ عبداللّه‌ ابونعيم‌، حليه الاولياء و طبقات‌الاصفياء ، بيروت‌ 1387/1967؛
(45) الاختصاص‌ ، منسوب‌ به‌ محمدبن‌ محمد مفيد، چاپ‌ علیاكبر غفاری، قم‌ 1413؛
(46) عبداللّه‌بن‌ عيسی افندی اصفهانی، رياض‌ العلماء و حياض‌ الفضلاء ، چاپ‌ احمد حسينی، قم‌1401ـ1415؛
(47) احمدامين‌، ضحیالاسلام‌ ، بيروت‌: دارالكتاب‌ العربی، )بی تا. (؛
(48) حسين‌ امين‌، المدرسه المستنصريه ، عراق‌ 1960؛
(49) احمد فؤاد اهوانی، التربيه فیالاسلام‌، او، التعليم‌ فی رأی القاسبی ، قاهره‌ 1955؛
(50) بلاذری؛
(51) تيتوس‌ بوركهارت‌، هنر اسلامی: زبان‌ و بيان‌ ، ترجمه مسعود رجب‌نيا، تهران‌ 1365 ش‌؛
(52) احمدبن‌ حسين‌ بيهقی، شعب‌الايمان‌ ، چاپ‌ محمد سعيد بسيونی زغلول‌، بيروت‌ 1421/2000؛
(53) علی بن‌ زيدبيهقی، كتاب‌ تتمه صوان‌الحكمه ، لاهور 1351؛
(54) محمدبن‌ حسين‌ بيهقی؛
(55) محمدطاهربن‌ فرج‌اللّه‌ تنكابنی، «كتب‌ درسی قديم‌»، چاپ‌ ايرج‌ افشار، فرهنگ‌ ايران‌ زمين‌ ، ج‌ 20 (1353 ش‌)؛
(56) محسن‌بن‌ علی تنوخی، نشوارالمحاضره و اخبارالمذاكره ، چاپ‌ عبود شالجی، بيروت‌ 1391ـ1393/ 1971ـ1973؛
(57) عبدالملك‌بن‌ محمد ثعالبی، ثمارالقلوب‌ فی المضاف‌ والمنسوب‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌ )1985 (؛
(58) عمروبن‌ بحر جاحظ‌، البيان‌ والتبيين‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌ 1380ـ1381/1960ـ1961؛
(59) عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، بهارستان‌ و رسائل‌جامی ، چاپ‌ اعلاخان‌ افصح‌زاد، محمدجان‌ عمراف‌، و ابوبكر ظهورالدين‌، تهران‌ 1379 ش‌؛
(60) نوری جعفر، «مؤدِّبون‌ أفذاد فی التراث‌العربی والاسلامی»، التراث‌الشعبی ، ش‌ 1 (1985)؛
(61) احمد نصيف‌ جنابی، «مساهمهالعرب‌ والمسلمين‌ فی تطوير علم‌الجبر»، المورد ، ج‌ 6، ش‌ 4 (1398/1977)؛
(62) جنيدبن‌ محمود جنيد شيرازی، شدّالاِزارفی حطّ الاوزارعن‌ زوّارالمزار ، چاپ‌ محمد قزوينی و عباس‌ اقبال‌، تهران‌ 1328 ش‌، چاپ‌ مجدد تهران‌ 1366 ش‌؛
(63) حاجی خليفه‌؛
(64) محمدبن‌ حسن‌ حرّعاملی، امل‌الا´مل‌ ، چاپ‌ احمد حسينی، قسم‌ 1، بغداد )?1385 ( ؛
(65) همو، تفصيل‌ وسائل‌ الشيعه الی تحصيل‌ مسائل‌ الشريعه ، قم‌ 1409ـ1412؛
(66) احمدبن‌ علی خطيب‌ بغدادی، تاريخ‌ بغداد ، بيروت‌: دارالكتب‌العلميّه‌، ] بیتا. ) ؛
(67) همو، الرّحله فی طلب‌الحديث‌ ، چاپ‌ نورالدين‌ عتر، بيروت‌ 1395/1975؛
(68) خوانساری؛
(69) بايارد داج‌، دانشگاه‌الازهر: تاريخ‌ هزارساله تعليمات‌ عالی اسلامی ، ترجمه آذر ميدخت‌ مشايخ‌ فريدنی، تهران‌ 1367 ش‌؛
(70) احمدبن‌ علی دلجی، الفلاكه والمفلوكون‌ ، [قاهره‌( 1322؛
(71) حسين‌بن‌ محمد دياربكری، تاريخ‌الخميس‌ فی احوال‌ انفس‌ نفيس‌ ، )قاهره‌ ( 1283، چاپ‌ افست‌ بيروت‌ )بی تا. (؛
(72) محمدبن‌ احمد ذهبی، سيراعلام‌النبلاء ، چاپ‌ شعيب‌ ارنؤوط‌ و ديگران‌، بيروت‌ 1401ـ1409/ 1981ـ 1988؛
(73) همو، العبر فی خبر من‌ غبر ، ج‌ 3، چاپ‌ فؤاد سيّد، كويت‌ 1961؛
(74) عبدالكريم‌بن‌ محمد رافعی قزوينی، التدوين‌ فی اخبار قزوين‌ ، چاپ‌ عزيزاللّه‌ عطاردی، بيروت‌ 1408/1987؛
(75) رشيدالدين‌ فضل‌اللّه‌، اسئله‌ و اجوبه رشيدی ، چاپ‌ رضا شعبانی، اسلام‌آباد 1371 ش‌؛
(76) محمدبن‌ حسن‌ زبيدی، طبقات‌ النحويّين‌ و اللغويّين‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌ ) 1984 (؛
(77) محمدبن‌ بهادر زركشی، اعلام‌الساجد باحكام‌المساجد ، چاپ‌ ابوالوفا مصطفی مراغی، قاهره‌ 1412/1992؛
(78) عبد الحسين‌ زرين‌كوب‌، ارزش‌ ميراث‌ صوفيه‌ ، تهران‌ 1373 ش‌؛
(79) محمدحسين‌ ساكت‌، «رهيافتی به‌ ديدگاه‌های آموزشی خطيب‌ بغدادی»، نشريه دانشكده الهيات‌ و معارف‌ اسلامی مشهد ، ش‌ 29 (بهار 1373)؛
(80) جعفر سبحانی، كليات‌ فی علم‌الرجال‌ ، )قم( 1421؛
(81) عبدالوهاب‌بن‌ علیسبكی، طبقات‌ الشافعيه الكبری ، چاپ‌ عبدالفتاح‌ محمد حلو و محمود محمد طناحی، جيزه‌ 1992؛
(82) همو، معيدالنعم‌ و مبيدالنقم‌: الاصلاح‌السياسی و الاداری فی الدوله العربيه الاسلاميه ، بيروت‌ 1985؛
(83) محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی، الضوء اللامع‌ لاهل‌القرن‌التاسع‌ ، قاهره‌ )1354ـ1355 (؛
(84) فؤاد سزگين‌، تاريخ‌ نگارش‌های عربی ، ترجمه‌، تدوين‌ و آماده‌سازی: مؤسسه‌ی نشر فهرستگان‌، تهران‌ 1380 ش‌ ـ ؛
(85) عبدالكريم‌بن‌ محمد سمعانی، الانساب‌ ، چاپ‌ عبداللّه‌ عمر بارودی، بيروت 1408/ 1988؛
(86) همو، التحبير فی المعجم‌ الكبير ، چاپ‌ منيره‌ ناجی سالم‌، بغداد 1395/1975؛
(87) محمدامين‌ سويدی، سبائك ‌الذّهب‌ فی معرفه قبائل‌العرب‌ ، بيروت‌: دار احياءالعلوم‌، )بی تا.(؛
(88) عبدالرحمان‌بن‌ ابیبكر سيوطی، بغيهالوعاه فی طبقات‌ اللغويين‌ والنحاه ، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌ 1384؛
(89) همو، تدريب‌الراوی فی شرح‌ تقريب‌النواوی ، چاپ‌ عزت‌ علی عطيه‌ و موسی محمدعلی، قاهره‌ )1980ـ 1985 (؛
(90) همو، حسن‌المحاضره فی تاريخ‌ مصر والقاهره‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ابراهيم‌، )قاهره( 1387؛
(91) همو، صون‌المنطق‌ و الكلام‌ عن‌ فن‌المنطق‌ والكلام‌ ، چاپ‌ علی سامی نشار، )قاهره‌ 1366/1947 (؛
(92) محمدبن‌ احمد شمس‌الائمه‌ سرخسی، كتاب‌المبسوط‌ ، بيروت‌ 1406/1986؛
(93) علی اكبر شهابی، «آموزش‌ و پرورش‌ در مكاتب‌ و مدارس‌ قديم‌»، فرهنگ‌ ايران‌ زمين‌ ، ج‌ 29 (1375 ش‌)؛
(94) محمدبن‌ عبدالكريم‌ شهرستانی، الملل‌ والنحل‌ ، چاپ‌ محمد سيدكيلانی، بيروت‌ 1404؛
(95) زين‌الدين‌بن‌ علی شهيد ثانی، منيه المريد فی ادب‌ المفيد و المستفيد ، چاپ‌ رضا مختاری، قم‌ 1368 ش‌؛
(96) عبدالرحمان‌بن‌ نصر شيزری، كتاب‌ نهايه الرتبه فی طلب‌الحسبه ، چاپ‌ سيد بازعرينی، بيروت‌ 1401/1981؛
(97) صالح‌ احمد علی، «دراسه العلوم‌ الرياضيه و مكانتها فی الحضاره الاسلاميه»، المورد ، ج‌ 3، ش‌ 4 (1394/ 1974)؛
(98) محمدعيسی صالحيه‌، «مؤدبوالخلفاء فی العصر الاموی»، المجله العربيه للعلوم‌ الانسانيه ، ج‌ 1، ش‌ 3 (1981)؛
(99) حسن‌ صدر، تكمله امل‌الآمل‌ ، چاپ‌ احمد حسينی، قم‌ 1406؛
(100) صديق‌ حسن‌خان‌، ابجدالعلوم‌ ، ج‌ 2، بيروت‌ 1395، ج‌ 3، بيروت‌ )بی تا. (؛
(101) ذبيح‌اللّه‌ صفا، تاريخ‌ ادبيات‌ در ايران‌ ، ج‌ 3، بخش‌ 1، تهران‌ 1363 ش‌؛
(102) فضلعلیبن‌ عبدالكريم‌ صفای تبريزی، «معرفی كتابهای درسی قديم‌»، فرهنگ‌ ايران‌ زمين‌ ، ج‌ 23 (1357 ش‌)؛
(103) شوقی ضيف‌، تاريخ‌ الادب‌العربی ، ج‌ 1: العصر الجاهلی ، قاهره‌ )1977( طباطبائی؛
(104) احمدبن‌ علی طبرسی، الاحتجاج ، چاپ‌ محمدباقر موسوی خرسان‌، نجف‌ 1386/1966، چاپ‌ افست‌ قم‌ ) بی تا. (؛
(105) فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی، تفسير جوامع‌الجامع‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ ابوالقاسم‌ گرجی، تهران‌ 1347 ش‌؛
(106) محمدبن‌ حسن‌ طوسی، رجال‌ الطوسی ، چاپ‌ جواد قيومی اصفهانی، قم‌ 1415؛
(107) همو، النهايه فی مجرد الفقه‌ و الفتاوی ، بيروت‌ 1400/ 1980؛
(108) محمدبن‌ يوسف‌ عامری، السعاده والاسعاد فی السيره الانسانيه ، چاپ‌ مجتبی مينوی، تهران‌ 1336 ش‌؛
(109) علیبن‌ محمد عاملی، الدر المنثور من‌ المأثور و غيرالمأثور ، قم‌ 1398؛
(110) عبدالجليل‌ قزوينی، نقض‌ ، چاپ‌ جلال‌الدين‌ محدث‌ ارموی، تهران‌ 1358 ش‌؛
(111) عبدالجيل‌ حسن‌ عبدالمهدی، المدارس‌ فی بيت‌المقدس‌ فی العصرين‌ الايّوبی و المملوكی ، عمان‌ 1401/1981؛
(112) احمدبن‌ عبداللّه‌ عجلی، معرفه الثقات‌ ، چاپ‌ عبدالعليم‌ عبدالعظيم‌ بستوی، مدينه‌ 1405/1985؛
(113) يوسف‌ عش‌، كتابخانه‌های عمومی و نيمه‌ عمومی عربی در قرون‌ وسطی: بين‌النهرين‌، سوريه‌ و مصر ، ترجمه اسداللّه‌ علوی، مشهد 1372 ش‌؛
(114) حسن‌بن‌ يوسف‌ علامه‌ حلّی، قواعدالاحكام‌ ، قم‌ 1413ـ1419؛
(115) محمدبن‌ مسعود عياشی، كتاب‌التفسير ، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ 1380ـ1381، چاپ‌ افست‌ تهران‌ )بی تا.(؛
(116) محمد عبدالرحيم‌ غنيمه‌، تاريخ‌ دانشگاههای بزرگ‌ اسلامی ، ترجمه نوراللّه‌ كسائی، تهران‌ 1372 ش‌؛
(117) علیاصغر فقيهی، تاريخ‌ مذهبی قم‌: بخش‌ اول‌ از تاريخ‌ جامع‌ قم‌ ، قم‌ 1378 ش‌؛
(118) قاضی عبدالجباربن‌ احمد، فرق‌ و طبقات‌ المعتزله ، چاپ‌ علی سامی نشار و عصام‌الدين‌ محمدعلی، )اسكندريه( 1972؛
(119) عياض‌بن‌ موسی قاضی عياض‌، الالماع‌ الی معرفه اصول‌الروايه و تقييدالسماع‌ ، چاپ‌ احمد صقر، قاهره‌ 1977؛
(120) ابوالقاسم‌ قربانی، زندگينامه رياضيدانان‌ دوره اسلامی: از سده سوم‌ تا سده يازدهم‌ هجری ، تهران‌ 1365 ش‌؛
(121) زكريابن‌ محمد قزوينی، كتاب‌ آثارالبلاد و اخبارالعباد ، چاپ‌ فرديناند ووستنفلد، گوتينگن‌ 1848، چاپ‌ افست‌ ويسبادن‌ 1967؛
(122) قلقشندی؛
(123) نجم‌الدين‌ ابوالرجاء قمی، تاريخ‌الوزراء ، چاپ‌ محمدتقی دانش‌پژوه‌، تهران‌ 1363 ش‌؛
(124) محمد عبدالحیبن‌ عبدالكبير كتانی، نظام‌ الحكومه النبويه المسمی التراتيب‌ الاداريه ، بيروت‌: دارالكتاب‌العربی،) بی تا. ( ؛
(125) نوراللّه‌ كسائی، مدارس‌ نظاميه‌ و تأثيرات‌ علمی و اجتماعی آن‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛
(126) كلينی؛
(127) محسن‌ كيانی، تاريخ‌ خانقاه‌ در ايران‌ ، تهران‌ 1369 ش‌؛
(128) عبدالحیبن‌ ضحاك‌ گرديزی، تاريخ‌ گرديزی ، چاپ‌ عبدالحی حبيبی، تهران‌ 1363 ش‌؛
(129) گریليزر، «آموزش‌ پزشكی در سرزمينهای اسلامی از قرن‌ اول‌ تا قرن‌ هشتم‌ هجری»، ترجمه هوشنگ‌ اعلم‌، تحقيقات‌ اسلامی ، سال‌ 1، ش‌ 1 (بهار ـ تابستان‌ 1365)؛
(130) آدام‌ متز، تمدن‌ اسلامی در قرن‌ چهارم‌ هجری، يا، رنسانس‌ اسلامی ، ترجمه عليرضا ذكاوتی قراگزلو، تهران‌ 1362 ش‌؛
(131) مجلسی؛
(132) محمدبن‌ منوّر، اسرارالتوحيد فی مقامات‌الشيخ‌ ابیسعيد ، چاپ‌ محمدرضا شفيعی كدكنی، تهران‌ 1366 ش‌؛
(133) مدرس‌ تبريزی؛
(134) علیخان‌بن‌ احمد مدنی، الدرجات‌ الرفيعه فی طبقات‌ الشيعه ، قم‌ 1397؛
(135) يوسف‌بن‌ عبدالرحمان‌ مِزّی، تهذيب‌ الكمال‌ فی اسماءالرجال‌ ، ج‌ 10، چاپ‌ بشار عواد معروف‌، بيروت‌ 1409/1989؛
(136) احمدبن‌ محمد مسكويه‌، تهذيب‌الأخلاق‌ و تطهيرالأعراق‌ ، چاپ‌ حسن‌ تميم‌، بيروت‌) ? 1398 ] ، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1410؛
ابوبكربن‌ هدايه اللّه‌ مصنف‌، طبقات‌ الشافعيه ، در ابراهيم‌بن‌ علی ابواسحاق‌ شيرازی،

(137) طبقات‌ الفقهاء ، چاپ‌ خليل‌ ميس‌، بيروت‌ [بی تا.(؛
(138) احمدبن‌ محمد مقّری، نفح‌الطيب‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌ 1388/1968؛
(139) احمدبن‌ علی مقريزی، كتاب‌المواعظ‌ والاعتبار بذكرالخطط‌ والا´ثار، المعروف‌ بالخطط‌المقريزيه ، بولاق‌ 1270، چاپ‌ افست‌ بغداد ) 1970 (؛
(140) محمد ملكی، آشنايی با متون‌ درسی حوزه‌های علميه ايران‌: شيعه‌، حنفی، شافعی ، قم‌ 1376 ش‌؛
(141) منيرالدين‌ احمد، نهاد آموزش‌ اسلامی: آموزش‌ و پرورش‌ اسلامی و پايگاه‌ اجتماعی دانشمندان‌ تا سده پنجم‌ هجری در پرتو تاريخ‌ بغداد خطيب‌ بغدادی ، ترجمه محمدحسين‌ ساكت‌، مشهد 1368 ش‌؛
(142) ميكلوش‌ مورانی، دراسات‌ فی مصادر الفقه‌ المالكی ، نقله‌ عن‌الالمانيه، سعيد بحيری، عمرصابر عبدالجليل‌، و محمود رشاد حنفی، بيروت‌ 1409/1988؛
(143) كارلو آلفونسو نالينو، تاريخ‌ نجوم‌ اسلامی ، ترجمه احمد آرام‌، تهران‌ )?1349 ش‌ ( ؛
(144) احمدبن‌ علی نجاشی، فهرست‌ اسماء مصنّفی الشيعه المشتهر ب رجال‌النجاشی ، چاپ‌ موسی شبيری زنجانی، قم‌ 1407؛
(145) احمدبن‌ محمد نحاس‌، معانیالقرآن‌الكريم‌ ، چاپ‌ محمدعلی صابونی، مكه‌ 1408ـ1409؛
(146) احمدبن‌ علی نسائی، كتاب‌السنن‌الكبری ، چاپ‌ عبدالغفار سليمان‌ بنداری و كسروی حسن‌، بيروت‌ 1411/1991؛
(147) حسين‌ نصر، علم‌ در اسلام‌ ، به‌ اهتمام‌ احمد آرام‌، تهران‌ 1366 ش‌؛
(148) همو، علم‌ و تمدن‌ در اسلام‌ ، ترجمه احمد آرام‌، تهران‌ 1359 ش‌؛
(149) همو، معارف‌ اسلامی در جهان‌ معاصر ، تهران‌ 1348 ش‌؛
(150) احمدبن‌ عمر نظامی، چهار مقاله‌ ، چاپ‌ محمد قزوينی و محمد معين‌، تهران‌ 1346 ش‌؛
(151) عبدالقادربن‌ محمد نعيمی دمشقی، الدّارس‌ فی تاريخ‌المدارس‌ ، بيروت‌ 1410/1990؛
(152) عارف‌ نوشاهی، « عوارف‌ المعارف‌ در شبه‌ قارّه‌: شواهدی چند در رواج‌ آن‌ كتاب‌ تا پايان‌ قرن‌ هشتم‌ هجری»، معارف‌ ، دوره 16، ش‌ 2 (مرداد ـ آبان‌ 1378)؛
(153) يحيی بن‌ شرف‌ نووی، التقريب‌ والتيسير لمعرفه سنن‌البشير والنذير ، چاپ‌ محمد عثمان‌ خشت‌، بيروت‌ 1405/ 1985؛
(154) همو، المجموع‌: شرح‌ المهذّب‌ ، بيروت‌: دارالفكر،) بی تا. ]؛
(155) ياقوت‌ حموی، معجم‌الادباء ، بيروت‌ 1400/ 1980؛


(156) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en perse etautres lieux de l'Orient, new ed. By L. Langles, Paris 1811;
(157) Ignaz Goldziher, Muslim Studies, ed. S. M. Stern, translated from the German by C. R. Barber and S.M. Stern, London 1967-1971;
(158) Robert Hillenbrand, Islamic architecture: from function and meaning, Edinbrough 1944;
(159) Philip Khuri Hitti, History of the Arabs: from the earliest times to the present, London 1985;
(160) George Makdisi, The rise of colleges: institutions of learning in Islam and the West, Edinbrough 1981;
(161) Hussein Nasr, "Oral transmission and the book in Islamic education: the spoken and the written word", Journal of Islamic Studies, vol.3, no.1 (1992);
(162) Ahmad Shalaby, History of Muslim Education, Beirut 1954;
(163) S. H. Taqizadeh, "the open and secret sciences", in Melanges d'orientalisme offerts a Henri Masse, Tehran: University of Tehran, 1963;
Khalil A. Totah, The contribution of the Arabs to education, New York 1926.

/ محسن‌ معينی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5019
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست