responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5010

 

تفسير (2) ،

تفسير پيامبر. مورخان‌ آغاز تفسير قرآن‌ را دوران‌ صدر اسلام‌ و به‌گونه‌ای دقيقتر دوره شخص‌ پيامبر می دانند. در قرآن‌ آيات‌ متعددی وجود دارد كه‌ وظيفه پيامبر را نه‌ تنها ابلاغ‌ وحی، بلكه‌ تفسير و تبيين‌ و تعليم‌ آن‌ دانسته‌ است‌ ( رجوع کنید به نحل‌: 44، 64؛ بقره‌: 151؛ آل‌عمران‌: 164؛ جمعه‌: 2). بر اين‌ اساس‌ می توان‌ رسول‌ اكرم‌ را اولين‌ مفسر قرآن‌ دانست‌. اما در تحديد وظيفه پيامبر در تفسير آيات‌، مفسران‌ اختلاف‌ نظر دارند؛ برخی، وظيفه پيامبر را صرفاً تفسير آياتِ مجمل‌ و متشابه‌ دانسته‌اند (فخررازی، ج‌20، ص‌ 38؛ آلوسی، ج‌ 14، ص‌150)، اما برخی ديگر، از جمله‌ علامه ‌طباطبائی، مفسر معاصر شيعی (1390ـ 1394، ج‌ 12، ص‌ 261)، با استناد به‌ آيه 44 سوره نحل‌، اين‌ نظر را نپذيرفته‌اند.

به‌ نظر می رسد شواهد تاريخی مؤيد ديدگاه‌ دوم‌ است‌، زيرا اگرچه‌ قرآن‌ به‌ زبان‌ عربی و بر اسلوب‌ بلاغت‌ قوم‌ عرب‌ نازل‌ شده‌ است‌ (ابن‌خلدون‌، ج‌ 1: مقدمه‌ ، ص‌ 553)، عرب‌ معاصر پيامبر، بويژه‌ صحابه‌، در درك‌ زبان‌ قرآن‌ يكسان‌ نبودند و بسياری از ايشان‌ در فهم‌ واژه‌های آيات‌ به‌ كلی

در می ماندند. افزون‌ بر اين‌، قرآن‌ هم‌ فرهنگ‌ و هم‌ نحوه بيان‌ خاص‌ خود را دارد و مردم‌ عرب‌ معاصر پيامبر حتی اگر معانی واژه‌ها را درمی يافتند، از شناخت‌ مصاديق‌ آنها عاجز بودند، چنانكه‌ صحابه‌ در تفسير واژه‌های حج‌ و صلوه و زكوه به‌ پيامبر رجوع‌ می كردند (برای نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌سعد، ج‌ 2، ص‌ 181؛ ابن‌حنبل‌، ج‌ 3، ص‌ 318؛ بخاری جعفی، ج‌ 1، ص‌ 155؛ طبری، ج‌ 1، ص‌ 28؛ حاكم‌ نيشابوری، ج‌ 2، ص‌ 476؛ قرطبی، ج‌ 1، ص‌ 39).

در باب‌ اينكه‌ پيامبر چه‌ مقدار از قرآن‌ را تفسير كرده‌ است‌، ميان‌ مفسران‌ اختلاف ‌نظر وجود دارد. به‌ عنوان‌ مثال‌، ابن‌تيميّه‌ (ص‌ 9) بر اين‌ باور بوده‌ كه‌ پيامبر تمام‌ آيات‌ الاهی را تفسير كرده‌ است‌؛ وی برای اثبات‌ مدعای خود به‌ آيه 44 سوره نحل‌ و نيز كوشش‌ صحابه‌ در فهم‌ مقاصد قرآن‌، كه‌ جز با فهم‌ معانی و تعقل‌ مضامين‌ آن‌ ميسر نيست‌، استناد كرده‌ است‌. در مقابل‌، كسانی نيز با استناد به‌ برخی روايات‌ ( رجوع کنید به طبری، ج‌ 1، ص‌ 29؛ قرطبی، ج‌ 1، ص‌ 31) معتقدند كه‌ پيامبر فقط‌ تعداد اندكی از آيات‌ را تفسير كرده‌ است‌ (سيوطی، ج‌ 4، ص‌ 196ـ197). طباطبائی همين‌ ديدگاه‌ را پذيرفته‌ و شمار روايات‌ تفسيری منقول‌ از پيامبر را كمتر از 250 روايت‌ دانسته‌ است‌ (1350 ش‌، ص‌ 54)؛ با اينهمه‌، به‌ نظر می رسد كه‌ احاديث‌ پيامبر در تفسير آيات‌ محدود به‌ اين‌ تعداد نيست‌. نصوص‌ روايات‌ و متون‌ مجامع‌ حديثی گواه‌ روشنی بر اين‌ مدعاست‌؛ زيرا اگر بپذيريم‌ كه‌ شمار رواياتی كه‌ پيامبر در آنها صريحاً به‌ تفسير آيه‌ای از قرآن‌ پرداخته‌ اندك‌ است‌، رواياتی كه‌ در تفسير آيات‌ به‌كار می آيد و به ‌گونه‌ای ابهام‌ از كلام‌ الاهی می گيرد، فراوان‌ است‌، بويژه‌ اگر احاديث‌ نبوی منقول‌ از طريق‌ اهل‌بيت‌ را نيز بيفزاييم‌.

گفتنی است‌ كه‌ سنّت‌ پيامبر (قول‌، فعل‌ و تقرير) نيز می تواند در تفسير قرآن‌ كريم‌ به‌كار آيد و مفاهيم‌ و احكام‌ آن‌ را روشن‌ سازد. بر اين‌ پايه‌ می توان‌ تفسير پيامبر را به‌گونه‌های متعددی تقسيم‌ كرد كه‌ عبارت‌اند از:

تبيين‌ مجمل‌. بسياری از احكام‌ واردشده‌ در كتاب‌ الاهی معنايی مجمل‌ دارند كه‌ تفصيل‌ و بيان‌ آنها بر عهده سنّت‌ گذاشته‌ شده‌ است‌. در بخشهای متعدد فقه‌ نمونه‌های فراوانی از اين‌ دست‌ وجود دارد (برای نمونه سخنان‌ فقيهان‌ در تفسير واژه‌های قرآنی چون‌ صلوه ، حج‌ ، زكوه و بيع‌ رجوع کنید به شهيد ثانی، ج‌ 1، ص‌ 136ـ 138، 355ـ356، ج‌ 2، ص‌ 6ـ7، 119ـ120، ج‌ 3، ص‌ 144ـ 145؛ محمد سعيد منصور، ص‌ 365 به‌ بعد).

تخصيص‌ عام‌. در قرآن‌ احكامی وجود دارد كه‌ تخصيص‌ آنها در سنّت‌ بيان‌ شده‌ است‌، چنانكه‌ فقيهان‌، در برخی موارد، عمومات‌ احكام‌ قرآن‌ را با روايتهايی از سنّت‌ نبوی تخصيص‌ زده‌اند ( رجوع کنید به ابن‌عربی، ج‌ 1، ص‌ 184؛ فاضل‌مقداد، ج‌ 2، ص‌ 341؛ شهيدثانی، ج‌ 9، ص‌ 214).

تقييد اطلاق‌. آيات‌ متعددی در قرآن‌ هست‌ كه‌ حكم‌ آنها مطلق‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به نساء: 93؛ انعام‌: 82؛ مائده‌: 38)، اما سنّت‌، اطلاق‌ آنها را تقييد زده‌ است‌ (طبری، ج‌ 7، ص‌ 168؛ عيّاشی، ج‌ 1، ص‌ 267؛ طوسی، ج‌ 3، ص‌ 295؛ قرطبی، ج‌ 7، ص‌ 3؛ طباطبائی، 1390ـ1394، ج‌ 5، ص‌ 329).

توضيح‌ مفاهيم‌ شرعی. قرآن‌ به‌ زبان‌ عربی است‌ و مردم‌ عرب‌ با آن‌ كاملاً آشنا بوده‌اند؛ با اينهمه‌، در قرآن‌ واژه‌هايی يافت‌ میشود كه‌ در فرهنگ‌ قرآنی، معنايی تازه‌ پيدا كرده‌اند

و توضيح‌ و تفسير آنها جز از راه‌ سنّت‌، ميسر نيست‌. علاوه‌ بر روايتهای پيشين‌ نبوی در باب‌ واژه‌های صلوه و حج‌ و زكوه ، شواهد تاريخی و روايی فراوانی وجود دارد كه‌ در

منابع‌ اهل ‌سنّت‌ و شيعه‌ ذكر شده‌ است‌، مثلاً در باب‌ واژه « السّائِحوُن‌ » (روزه‌داران‌؛
توبه‌: 112؛
رجوع کنید به حاكم‌ نيشابوری، ج‌ 2، ص‌ 335؛
سيوطی، ج‌ 3، ص‌ 281؛
حويزی، ج‌ 2، ص‌ 271) و عبارت‌ «مَنِ اِستطاع‌ اِلَيهِ سبيلاً» (آل‌عمران‌: 97؛
رجوع کنید به طبری، ج‌ 4 ص‌ 11ـ12؛
سيوطی، ج‌ 2، ص‌ 56؛
حويزی، ج‌ 1، ص‌ 372).

تفصيل‌ احكام‌ قرآن‌. در قرآن‌ آياتی وجود دارد كه‌ در آنها تنها به‌ ذكر اصل‌ تشريع‌ اكتفا شده‌، اما سنّت‌ بيان‌ جزئيات‌ آن‌ را برعهده‌ گرفته‌ است‌ ( رجوع کنید به شهيدثانی، ج‌ 14، ص‌ 362ـ363).

بيان‌ ناسخ‌ و منسوخ‌. گرچه‌ برخی منكر وجود نسخ‌ درقرآن‌ شده‌اند، برخی ديگر وجود نسخ‌ در قرآن‌ را منكر نيستند، اما شمار آيات‌ منسوخ‌ را بسيار اندك‌ می دانند ( رجوع کنید به خوئی، ص‌ 277؛
معرفت‌، ج‌ 2، ص‌ 277). در اين‌ صورت‌، تميز آيات‌ ناسخ‌ از منسوخ‌ بر عهده سنّت‌ است‌. مثلاً آيه

240 سوره بقره‌ با آيه 234 همان‌ سوره‌ و آيه 12 سوره نساء نسخ‌ شده‌ است‌ (سيوطی، ج‌ 1، ص‌ 573؛
حرّعاملی، ج‌ 22، ص‌ 235ـ 239؛
حويزی، ج‌ 1، ص‌240). همچنين‌ آيه‌های 15 و 16 سوره نساء كه‌ با آيه 2 سوره نور نسخ‌ شده‌ است‌ (عيّاشی، ج‌ 1، ص‌ 227ـ 228؛
طبرسی، ج‌ 3، ص‌ 34؛
حويزی، ج‌ 1، ص‌ 456).


منابع‌:
(1) علاوه‌ بر قرآن‌؛
(2) محمودبن‌ عبداللّه‌ آلوسی، روح‌المعانی ، بيروت‌: داراحياء التراث‌ العربی، [ بی تا. (؛
(3) ابن‌ تيميّه‌، مقدّمه‌ فی اصول‌التفسير ، بيروت‌: دارمكتبه الحياه، )بی تا. (؛
(4) ابن‌حنبل‌، مسند احمدبن‌ حنبل‌ ، استانبول‌ 1402/1982؛
(5) ابن‌خلدون‌؛
(6) ابن‌سعد؛
(7) ابن‌عربی، احكام‌ القرآن‌ ، چاپ‌ علیمحمد بجاوی، حلب‌ 1376ـ 1378/ 1957ـ1959؛
(8) محمدبن‌ اسماعيل‌ بخاری جعفی، صحيح‌ البخاری ، استانبول‌ 1401/ 1981؛
(9) محمدبن‌ عبداللّه‌ حاكم‌نيشابوری، المستدرك‌ علی الصحيحين‌، بيروت‌: دارالمعرفه‌، )بی تا. (؛
(10) حرّ عاملی؛
(11) عبدعلیبن‌ جمعه‌ حويزی، كتاب‌ تفسير نورالثقلين‌ ، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ )1383ـ 1385 (؛
(12) ابوالقاسم‌ خوئی، البيان‌ فی تفسير القرآن‌ ، بيروت‌ 1408/1987؛
عبدالرحمان‌بن‌ ابی بكر سيوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌ ، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهيم‌، )قاهره‌ 1967]، چاپ‌ افست‌

(13) قم‌ 1363 ش‌؛
(14) زين‌الدين‌بن‌ علی شهيدثانی، مسالك‌ الافهام‌ الی تنقيح‌ شرائع‌ الاسلام‌ ، قم‌ 1413ـ 1419؛
(15) محمدحسين‌ طباطبائی، قرآن‌ در اسلام‌ ، تهران‌ 1350 ش‌؛
(16) همو، الميزان‌ فی تفسيرالقرآن‌ ، بيروت‌ 1390ـ1394/ 1971ـ1974؛
(17) طبرسی؛
(18) طبری، جامع‌ ؛
(19) طوسی؛
محمدبن‌ مسعود عيّاشی، كتاب‌ التفسير ، چاپ‌ هاشم‌ رسولیمحلاتی،

(20) قم‌ 1380ـ1381، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی تا. (؛
(21) مقداد بن‌ عبداللّه‌ فاضل‌ مقداد، كنزالعرفان‌ فی فقه‌ القرآن‌ ، چاپ‌ محمدباقر بهبودی، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1384ـ 1385؛
(22) محمدبن‌ عمر فخررازی، التفسيرالكبير ، قاهره‌ )بی تا. (، چاپ‌ افست‌ تهران‌ )بی تا. (؛
(23) محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌ ، بيروت‌: دارالفكر، )بی تا. ]؛
محمدسعيد

(24) منصور، منزله السّنّه من‌ الكتاب‌ و اثرها فی الفروع‌ الفقهيّه ، قاهره‌ 1413/ 1993؛
(25) محمدهادی معرفت‌، التمهيد فی علوم‌ القرآن‌ ، قم‌ 1411ـ1412.

/ محمدعلی مهدوی راد /

3) تفسير اهل‌بيت‌. امامان‌ شيعه‌ مطالبی در تفسير قرآن‌ گفته‌اند كه‌ در آثار اصحاب‌ و شاگردانشان‌ به‌ صورت‌ مدوّن‌ يا ضمن‌ مباحث‌ ديگر درج‌ شده‌ است‌. بر اساس‌ آيه 44 سوره نحل‌، تبيين‌ قرآن‌ وظيفه پيامبر اكرم‌ و پس‌ از رحلت‌ ايشان‌، طبق‌ حديث‌ متواتر ثقلين‌ * ، بر عهده اهل‌ بيت‌ آن‌ حضرت‌ است‌. به‌ اعتقاد شيعيان‌، پيامبر بر مرجعيت‌ دينی و علمی اهل‌ بيت‌ خود تصريح‌ كرده‌ و تمسك‌ به‌ آنان‌ را لازم‌ شمرده‌ است‌ ( رجوع کنید به خوئی، ص‌ 397ـ 398). از همين‌ روست‌ كه‌ رجوع‌ نكردن‌ به‌ احاديث‌ پيامبر و اهل‌ بيت‌، كه‌ بيان‌ تفصيلی كليات‌ آيات‌ قرآن‌ است‌، نوعی تفسير به‌ رأی محسوب‌ می شود (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 397). از نظر شيعه‌، سخن‌ امامان‌ حكم‌ سخن‌ پيامبر را دارد و به‌ شرط‌ رعايت‌ موازين‌ و ملاكهای گزينش‌ حديث‌ و استواری متن‌ آن‌، احاديث‌ ائمه‌ دارای همان‌ منزلت‌ احاديث‌ پيامبر است‌ (طوسی، 1376 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 86 ـ87). به‌ مقتضای مضمون‌ روايتی كه‌ شيخ‌ مفيد (ص‌ 42) از امام‌ باقر آورده‌، ريشه گفته‌های ايشان‌ به‌ پيامبر و در نهايت‌ به‌ خداوند می رسد. در بيان‌ امام‌ صادق‌ نيز ميراث‌ علمی ائمه‌ بر گرفته‌ از پيامبر است‌ ( رجوع کنید به كلينی، ج‌ 1، ص‌ 292ـ293).

در جايی ديگر امام‌ پنجم‌، ائمه اطهار را وارث‌ علم‌ پيامبران‌ می داند ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 231) و بر اساس‌ آن‌، چون‌ سخن‌ استوار و هدايت‌آفرين‌ در نزد آنهاست‌، مردم‌ به‌ هنگام‌ نياز بايد

به‌ آنها مراجعه‌ كنند (كوفی، ص‌ 257ـ 258). بنا به‌ سخن‌ امام‌ صادق‌ ( رجوع کنید به عياشی، ج‌ 1، ص‌ 93)، ائمه اطهار، همانند علی عليه‌السلام‌، بر تفسير قرآن‌ احاطه كامل‌ دارند. پيوند محكم‌ ميان‌ حديث‌ ائمه‌ و حديث‌ پيامبر، بويژه‌ با توجه‌ به‌ روايتی از امام‌ علی (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 91ـ92؛
ابن ‌بابويه‌، 1363 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 284ـ 285)، روشن‌ می شود. بر اساس‌ اين‌ روايت‌، پيامبر تأويل‌ و تفسير آيات‌ قرآن‌، از جمله‌ عام‌ و خاص‌، محكم‌ و متشابه‌، و ناسخ‌ و منسوخ‌، را به‌ امام‌ علی آموخت‌. حجيت‌ و اعتبار سخنان‌ ائمه‌ در تفسير، دلايل‌ قرآنی و حديثی دارد. بر اساس‌ آيه تطهير، ساحت‌ اهل‌ بيت‌ از انواع‌ پليديهای گفتاری و كرداری مبرّاست‌ كه‌ نتيجه منطقی آن‌، كامل‌ بودن‌ سخنان‌ آنان‌ است‌ (رجوع کنید به كلينی، ج‌ 1، ص‌ 260ـ 261؛
تطهير * ، آيه‌). بنا بر چندين‌ حديث‌، اهل‌ بيت‌ از مصاديق‌ مسلّم‌ اهل‌ ذكرند ( رجوع کنید به حَسْكانی، ج‌ 1، ص‌ 432ـ437). از اين‌ جهت‌ ضرورت‌ پرسش‌ از اهل‌ ذكر، كه‌ در آيه 43 نحل‌ بر آن‌ تأكيد شده‌، بديهی است‌ و در نتيجه‌، احاديث‌ منقول‌ از آنان‌ از حجيت‌ برخوردار است‌ ( رجوع کنید به طباطبائی، ذيل‌ نحل‌: 43).

سخنان‌ نقل ‌شده‌ از امامان‌ شيعه‌ در باره آيات‌ قرآن‌، بيشتر در حوزه تفسير محتوايی و مفهومی آيات‌ است‌ اما اين‌ سخن‌ به‌ اين‌ معنا نيست‌ كه‌ آنان‌ به‌ شرح‌ الفاظ‌ يا بيان‌ لغوی كلمات‌ و آيات‌ قرآن‌ اهتمام‌ نداشته‌اند ( رجوع کنید به عياشی، ج‌ 1، ص‌ 306؛
ابن‌بابويه‌، 1361 ش‌، ص‌ 139)، بلكه‌ به‌ اين‌ معناست‌ كه‌ قرآن‌ به‌ لحاظ‌ داشتن‌ وجوه‌ گوناگون‌، تفسير يا تأويلهای متفاوت‌ را بر می تابد. بنابراين‌، به‌ منظور ممانعت‌ از تحريف‌ محتوايی و مفهومی قرآن‌، ائمه‌ اهتمام‌ اصلی خود را به‌ تفسير محتوايی و مفهومی قرآن‌ و ارشاد امت‌ و عالمان‌ به‌ چگونگی بهره‌گيری از آن‌ معطوف‌ كردند ( رجوع کنید به ابن‌بابويه‌، 1361 ش‌، ص‌ 133ـ134؛
معرفت‌، 1418ـ 1419، ج‌ 1، ص‌ 469). برخی گزارشهای مرتبط‌ با تاريخ‌ قرآن‌، حكايت‌ از وجود مصحفی به‌ نام‌ امام‌ علی دارد. امام‌ علی عليه‌السلام‌، كه‌ از مفسران‌ بزرگ‌ و داناترين‌ صحابه‌ از نظر وقوف‌ و معرفت‌ بر تنزيل‌ و تأويل‌ قرآن‌ است‌ (حسكانی، ج‌ 1، ص‌ 39، 47ـ50)، در اين‌ مصحف‌ پس‌ از جمع‌كردن‌ آيات‌ و تدوين‌ آنها بر اساس‌ ترتيب‌ نزول‌، تأويل‌ و تفسير قرآن‌ و از جمله‌ آيات‌ ناسخ‌ و منسوخ‌ را بيان‌ كرده‌ است‌ (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 36ـ 38؛
مجلسی، ج‌ 89، ص‌ 40). علاوه‌ بر اين‌، در نهج‌البلاغه‌ * بيانات‌ فراوانی وجود دارد كه‌ به‌ طور صريح‌ يا ضمنی ناظر به‌ تفسير آيات‌ قرآن‌ است‌ (برای آگاهی بيشتر از اين‌ قبيل‌ موارد رجوع کنید به مصطفوی، ص‌ 39ـ150).

پس‌ از امام‌ علی، ديگر امامان‌ با روش‌ تفسيری قرآن‌ به‌ قرآن‌ و ضمن‌ اعتقاد به‌ اينكه‌ واژگان‌ و آيات‌ قرآن‌ دارای مفاهيم‌ عميق‌ و باطنی اند (صفار قمی، ص‌ 196)، به‌ تفسير آن‌ پرداختند.

امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ عليهم االسلام‌ صاحب‌ مكتب‌ تفسيری خاصی نبودند اما بر مبنای برخی روايات‌، آياتی را تفسير كرده‌اند (ابن‌بابويه‌، 1410، ص‌ 131؛
عمادالدين‌ طبری، ص‌ 240ـ241).

بر اساس‌ اشارات‌ برخی متون‌ تاريخی میتوان‌ به‌ تلاش‌ امام‌ سجاد عليه‌السلام‌ در تفسير آيات‌ قرآن‌، بويژه‌ در مدرسه مدينه‌، پی برد. صحيفه سجاديه‌ در كنار ديگر دعاهای آن‌ حضرت‌، در واقع‌ نوعی تفسير و تبيين‌ اشارات‌ قرآن‌ محسوب‌ میشود. اقتباسها، اشاره‌ها، استشهادها و به‌كارگيری آيات‌

الاهی در اين‌ مجموعه‌ بسيار است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 141، 147، 271، 283، 285). تفسير «عباد صالح‌» در دعای چهل ‌و چهارم‌ (ص‌ 282ـ293)، به‌ مناسبت‌ حلول‌ ماه‌ رمضان‌، با استناد

به‌ آيات‌ قرآن‌، نمونه‌ای از اين‌ موارد است‌. از امام‌ سجاد در باره فضل‌ قرآن‌ ( رجوع کنید به كلينی، ج‌ 2، ص‌ 605، 609، 612) و شأن‌ نزول‌ برخی آيات‌ ( رجوع کنید به كوفی، ص‌ 125، 153ـ154، 159ـ 160، 366) احاديثی نقل‌ شده‌ است‌ و ايشان‌ در تأويل‌ برخی آيات‌، ائمه اطهار را مصداق‌ يا تأويل‌ آن‌ آيات‌ دانسته‌اند ( رجوع کنید به كوفی، ص‌ 314؛
ابن‌بابويه‌، 1361 ش‌، ص‌ 298؛
حسكانی، ج‌ 1، ص‌ 130).

ابوالجارود زياد بن‌ منذر، از اصحاب‌ امام‌ باقر عليه‌السلام‌، روايات‌ تفسيری آن‌ حضرت‌ را گردآوری كرده‌ است‌ (ابن‌نديم‌، ص‌ 59؛
نيز رجوع کنید به الباقر * ، امام‌ محمدبن‌ علی). اقوال‌ تفسيری امام‌ بيشتر ناظر است‌ به‌ توضيح‌ مشكلات‌ يا بيان‌ واژگان‌ قرآنی با كمك‌ خود آيات‌ ــ كه‌ در حقيقت‌ نوعی روش‌ تفسيری قرآن‌ به‌ قرآن‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به عياشی، ج‌ 1، ص‌ 150) ــ يا تأويل‌ آيات‌ به‌ آنچه‌ در باره ائمه اطهار رخ‌ خواهد داد (برای نمونه‌ رجوع کنید به عياشی، ج‌ 3، ص‌ 37؛
كلينی، ج‌ 1، ص‌ 251ـ252). همچنين‌، در مواردی ايشان‌ به‌ بيان‌ آيات‌ ناسخ‌ و منسوخ‌ و تفسير جنبه‌های فقهی كلام‌ خدا پرداخته‌اند (برای نمونه‌ رجوع کنید به عياشی، ج‌ 1، ص‌ 377؛
كلينی، ج‌ 5، ص‌360؛
ابن‌بابويه‌، 1401، ج‌ 1، ص‌ 278ـ279).

احاديث‌ امام‌ صادق‌ عليه‌السلام‌ نيز در موضوعات‌ گوناگون‌ قرآنی، به‌صورت‌ پراكنده‌، در كتابهای حديثی و تفسيرهای روايی روايت‌ شده‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به عياشی، ج‌ 1، ص‌ 108، 113، 176؛
ابن‌بابويه‌، 1357 ش‌، ص‌ 92ـ93، 149، 154ـ 155، 157ـ 158؛
در باره تفسير منسوب‌ به‌ ايشان‌ رجوع کنید به تفسير امام‌جعفر صادق‌ * ).

از مضامين‌ موجود در روايات‌ تفسيری اهل‌بيت‌ میتوان‌ به‌ تفسير آيات‌ الاحكام‌ و پاسخ‌ به‌ پرسشهای فقهی اشاره‌ كرد. ائمه‌، افزون‌ بر بهره‌گيری از روش‌ قرآن‌ به‌ قرآن‌، در مواردی

تفسير خود را به‌ بيانات‌ پيامبر يا ديگر ائمه‌ مستند ساخته‌اند (عياشی، ج‌ 1، ص‌ 312، 358). امامان‌ ديگر، چون‌ امام‌ كاظم‌ و امام‌ رضا و امام‌ هادی عليهم‌السلام‌، نيز در تفسير، شيوه‌ای شبيه‌ به‌روش‌ امامان‌ پيش‌ از خود داشته‌اند؛
يعنی، يا تفسير آنان‌ با استناد به‌ ساير آيات‌ قرآن‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به عياشی،ج‌ 1، ص‌ 121، 133، 202، 386) يا با استناد به‌ قول‌ پيامبر

و ديگر معصومان‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 199، 135) كه‌ نوعی تفسير نقلی و روايی است‌ يا به ‌صورت‌ بيان‌ مصداق‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 281، 392) يا در قالب‌ بيان‌ مشكل‌ واژه‌ای از واژگان‌ قرآن‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 232).

تعدادی از اصحاب‌ ائمه‌ ــ كه‌ بعضی از آنها از ياران‌ يا شاگردان‌ چند امام‌ بوده‌اند ــ بنا به‌ نقل‌ برخی منابع‌ رجالی، دارای تفسير بوده‌اند. از ميان‌ تفاسير متعددی كه‌ شاگردان‌ ائمه‌ نگاشته‌اند، متن‌ مستقلی باقی نمانده‌ و فقط‌ نقل‌قولهايیاز اين‌ تفاسير در منابع‌ اماميه‌ آمده‌ است‌. نجاشی (برای نمونه‌ رجوع کنید به ص‌ 11، 15ـ16، 78، 89، 128، 145، 217، 240، 252، 260) و شيخ‌طوسی (برای نمونه‌ رجوع کنید به 1420، ص‌ 14، 83، 116، 122)، ضمن‌ معرفی رجال‌ اماميه‌، به‌ اين‌ آثار اشاره‌ كرده‌اند. از مهمترين‌ آنها میتوان‌ اين‌ تفاسير را نام‌ برد: تفسير ابان‌بن‌ تَغلِب‌ (متوفی 141)، از اصحاب‌ امام‌ سجاد و امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ عليهم‌السلام‌ (نجاشی، ص‌ 10) و تفسير ابوحمزه‌ ثابت‌بن‌ دينار ثُمالی (متوفی 150) از اصحاب‌ خاص‌ امام‌ سجاد و امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ عليهم‌السلام‌ (همان‌، ص‌ 115ـ116). احمدبن‌ محمد ثعلبی (متوفی 427) در تفسير خود از تفسير ابوحمزه‌ ثمالی مطالبی نقل‌ كرده‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 82، ج‌ 8، ص‌ 117، ج‌ 9، ص‌ 135).

برخی از تفاسير كهن‌ روايی و موجود اماميه‌، كه‌ در آنها اقوال‌ ائمه‌ گردآوری شده‌، عبارت‌اند از: تفسيرِ امام‌ حسن‌ عسكری * ، تفسيرِ علیبن‌ ابراهيم‌ قمی * (زنده‌ در307)، تفسير فرات‌ كوفی * و تفسيرِ عياشی * . همانگونه‌ كه‌ طبرِسی اشاره‌ كرده‌ ( رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 75)، تفاسير امامی قبل‌ از شيخ‌طوسی، روايی و محدود به‌ گردآوری روايات‌ اهل‌بيت‌ بوده‌ است‌.

يكی از حوزه‌های مورد علاقه اصحاب‌ ائمه‌ گردآوری روايات‌ تفسيريِ ناظر به‌ شأن‌ نزول‌ آيات‌ در حق‌ اهل‌بيت‌ است‌. محمدرضا حسينی در مقدمه تفسيرالحِبَری (ص‌ 146ـ152) به‌ نام‌ برخی از اين‌ آثار اشاره‌ كرده‌ است‌. قديمترين‌ اثر موجود از اين‌ دست‌، كتاب‌ ما نزل‌ من‌القرآن‌ فی علی عليه‌السلام‌ ، نگاشته حسين‌بن‌ حَكَم‌ حِبَری (متوفی 286)، است‌ كه‌ سيد احمد اشكوری آن‌ را با همين‌ عنوان‌ به‌چاپ‌ رساند (بغداد 1398) و محمدرضا حسينی آن‌ را با نام‌ تفسير الحبری چاپ‌ كرد (بيروت‌ 1408). كتاب‌ ديگری از اين‌ نوع‌ آثار ــ كه‌ بر اساس‌ نقلهای موجود آن‌ در منابع‌ بعدی بازسازی شده‌ ــ تأويل‌ ما نزل‌ من‌ القرآن‌ الكريم‌ فیالنبی و آله‌ صلیاللّه‌ عليهم‌ ، تأليف‌ محمدبن‌ عباس‌بن‌ ماهيار معروف‌ به‌ ابن‌جُحام‌ (زنده‌ در 328)، است‌ كه‌ فارس‌ تبريزيان‌ حَسّون‌ آن‌ را گردآوری و چاپ‌ كرده‌ است‌ (قم‌ 1420). محمدبن‌ عبدالكريم‌ شهرستانی (متوفی 548)، متأثر از استاد خود ابوالقاسم‌ سليمان‌بن‌ ناصر انصاری (متوفی 512)، در تفسير مفاتيح‌الاسرار و مصابيح‌ الابرار به‌ بهره‌گيری از تفاسير اهل‌بيت‌ توجه‌ داشته‌ و از سخنان‌ آنها در تأليف‌ تفسير خود بهره‌ برده‌ است‌ ( رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 105ـ106).


منابع‌:
(26) ابن‌بابويه‌، الامالی، او، المجالس‌ ، بيروت‌ 1410/1990؛
(27) همو، التوحيد ، چاپ‌ هاشم‌ حسينی طهرانی، قم‌ [?1357 ش‌ ]؛
(28) همو، كتاب‌ من‌ لايحضره ‌الفقيه‌ ، چاپ‌ حسن‌ موسوی خرسان‌، بيروت‌ 1401/ 1981؛
(29) همو، كمال‌الدين‌ و تمام ‌النعمه ، چاپ‌ علی اكبر غفاری، قم‌ 1363 ش‌؛
(30) همو، معانی الاخبار ، چاپ‌ علی اكبر غفاری، قم‌ 1361 ش‌؛
(31) ابن‌نديم‌، ترجمه تجدد؛
(32) احمدبن‌ محمدثعلبی، الكشف‌ و البيان‌، المعروف‌ تفسيرالثعلبی ، چاپ‌ علی عاشور، بيروت‌ 1422/ 2002؛
(33) حسين‌بن‌ حكم‌ حبری، تفسيرالحبری ، چاپ‌ محمدرضا حسينی، بيروت‌ 1408/ 1987؛
(34) عبيداللّه‌بن‌ عبداللّه‌ حسكانی، شواهد التنزيل ‌لقواعد التفضيل‌ ، چاپ‌ محمد باقر محمودی، تهران‌ 1411/ 1990؛
(35) ابوالقاسم‌ خوئی، البيان‌ فی تفسيرالقرآن‌ ، بيروت‌ 1408/ 1987؛
(36) محمدبن‌ عبدالكريم‌ شهرستانی، تفسيرالشهرستانی، المسمی مفاتيح‌ الاسرار و مصابيح ‌الابرار ، ج‌ 1، چاپ‌ محمدعلی آذرشب‌، تهران‌ 1376 ش‌؛
(37) محمدبن‌ حسن‌ صفار قمی، بصائر الدرجات‌ فی فضائل‌ آل‌ محمد « ص‌ »، چاپ‌ محسن‌ كوچه ‌باغی تبريزی، قم‌ 1404؛
(38) طباطبائی؛
(39) طبرسی؛
(40) محمدبن‌ حسن‌ طوسی، العُدِّه فی اصول‌ الفقه‌ ، چاپ‌ محمد رضا انصاری قمی، قم‌ 1376 ش‌؛
(41) همو، فهرست‌ كتب‌ الشيعه و اصولهم‌ و اسماء المصنفين‌ و اصحاب‌ الاصول‌ ، چاپ‌ عبدالعزيز طباطبائی، قم‌ 1420؛
(42) علی بن‌ حسين‌(ع‌)، امام‌ چهارم‌، ترجمه‌ و شرح‌ صحيفه كامله سجاديّه‌ ، به‌ قلم‌ علي نقی فيض‌ الاسلام‌، تهران‌ 1368 ش‌؛
(43) محمدبن‌ ابوالقاسم‌ عماد الدين‌ طبری، بشارهالمصطفیلشيعهالمرتضی ، نجف‌ 1383/1963؛
(44) محمدبن‌ مسعود عياشی، التفسير ، قم‌ 1421؛
(45) كلينی؛
(46) فرات‌ بن ‌ابراهيم‌ كوفی، تفسير فرات‌ الكوفی ، چاپ‌ محمدكاظم‌، تهران‌ 1410/1990؛
(47) مجلسی؛
(48) جواد مصطفوی، رابطه نهج‌البلاغه‌ با قرآن‌ ، تهران‌ 1359 ش‌؛
(49) محمدهادی معرفت‌، التفسير و المفسرون‌ فی ثوبه القشيب‌ ، مشهد 1418ـ 1419؛
(50) محمدبن‌ محمد مفيد، كتاب ‌الامالی ، چاپ‌ حسين‌ استاد ولی و علی اكبر غفاری، قم‌ 1403؛
(51) احمدبن‌ علی نجاشی، فهرست‌ اسماء مصنّفی الشيعه المشتهر ب رجال‌ النجاشی ، چاپ‌ موسی شبيری زنجانی، قم‌ 1407.

/ محسن‌ قاسم ‌پور /

4) تفسير صحابه‌. ده‌ تن‌ از صحابيان‌ مشهور، در عداد مفسران‌ قرآن‌ ذكر شده‌اند كه‌ عبارت‌اند از: خلفای چهارگانه‌، عبداللّه ‌بن‌ مسعود، عبداللّه ‌بن‌ عباس‌، اُبيّبن‌ كعب‌، زيدبن‌ ثابت‌، أبوموسی أشعری و عبداللّه ‌بن‌ زبير (سيوطی، 1363 ش‌، ج‌ 4، ص‌ 233). سيوطی (همانجا) در ميان‌ خلفای چهارگانه‌، علی بن‌ أبیطالب‌ عليه‌السلام‌ را دارای بيشترين‌ بيانات‌ تفسيری میداند، چرا كه‌ سه‌ خليفه نخست‌ بسيار زودتر از او وفات‌ يافته‌اند. محمدحسين‌ ذهبی (ج‌ 1، ص‌ 64ـ65) يكی ديگر از اسباب‌ اين‌ امر را اشتغال‌ سه‌ خليفه نخست‌ به‌ امور مهم‌ خلافت‌ و فتوحات‌ اسلامی و كنار بودن‌ علی عليه‌السلام‌ از اين‌ امور در مدتی طولانی می داند و تعليل‌ سيوطی را چنين‌ توضيح‌ میدهد كه‌ عمر علی عليه‌السلام‌ تا روزگاری به‌ درازا كشيد كه‌ مردم‌ نيازی شديد به‌ مفسران‌ قرآن‌ احساس‌ كردند. به‌گفته وی (ج‌ 1، ص‌ 65) تنها چهار تن‌ از صحابه‌ (علی بن‌ ابیطالب‌، عبداللّه‌بن‌ عباس‌، عبداللّه‌بن‌ مسعود و ابيّبن‌ كعب‌) به‌ كثرت‌ روايت‌ در تفسير ممتاز گشته‌اند و از شش‌ تن‌ ديگر روايات‌ تفسيری اندكی به‌ جای مانده‌ است‌.

زركشی (ج‌ 2، ص‌ 293) سرآمد مفسران‌ صحابه‌ را علی عليه‌السلام‌ و سپس‌ ابن‌عباس‌ میداند. به‌ نظر او با آنكه‌ ابن‌عباس‌ تفسير خود را از علی عليه‌السلام‌ فراگرفته‌، مقدار تفسير به‌جای مانده‌ از وی بيش‌ از حضرت‌ علی است‌.

امام‌ علی عليه‌السلام‌ «صدرالمفسرين‌» (سرآمد مفسران‌) لقب‌ گرفته‌ و تفسير او مورد تأييد صحابه‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به مقدمتان‌ ، مقدمه ابن‌ عطيه، ص‌ 262؛
قرطبی، ج‌ 1، ص‌ 35؛
ثعالبی، ج‌ 1، ص‌ 141). اعلميت‌ امام‌ علی در فهم‌ معانی قرآن‌، اسباب‌ نزول‌ و دانش‌ تفسير و تأويل‌ نزد همگان‌ مسلّم‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به محمد حسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 89 ـ90) و در روايات‌ شيعه‌ از او با لقب‌ «كلام‌ اللّه‌الناطق‌» ياد شده‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌بابويه‌، ج‌ 2، ص‌ 49؛
مجلسی، ج‌ 30، ص‌ 546، ج‌ 79، ص‌ 199). وی پرورش‌ يافته بيت‌ رسالت‌ و دريافت‌كننده معارف‌ نبوی از سرچشمه اصلی آن‌ بود (محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 89؛
نيز رجوع کنید به نهج‌البلاغه ، خطبه 192). ابن‌عباس‌ كه‌ ملازمتش‌ با علی عليه‌السلام‌ و شاگرديش‌ در محضر وی مسلّم‌ است‌ (ابن‌ابی الحديد، ج‌ 1، ص‌ 19) و بخش‌ اعظم‌ اندوخته‌های تفسيری خود را از او آموخته‌ ( رجوع کنید به مقدمتان، مقدمه ابن‌ عطيه ، ص‌ 263)، دانش‌ خود را در برابر دانش‌ حضرت‌ علی همچون‌ قطره بارانی در مقابل‌ اقيانوسی بیكران‌ دانسته‌ است‌ (ابن‌ابی الحديد، همانجا).

رسول‌ خدا بارها به‌ همراهی قرآن‌ و علی و جدايی ناپذيری آن‌ دو از يكديگر اشاره‌ كرده‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به حاكم‌ نيشابوری، 1406، ج‌ 3، ص‌ 124ـ127) و امام‌ علی بارها عبارت‌ «سَلونی عَن‌ كِتابِ اللّهِ» را به‌ كار برده‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌سعد، ج‌ 2، ص‌ 338؛
بلاذری، ص‌ 99؛
ابن‌عساكر، ج‌ 27، ص‌100، ج‌ 42، ص‌ 398؛
ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری ، ج‌ 11، ص‌ 249). از او روايت‌ شده‌ كه‌ هيچ‌ آيه‌ای در قرآن‌ نيست‌ مگر اينكه‌ آن‌ را حفظ‌ كرده‌ تأويل‌ آن‌ را از پيامبر آموخته‌ (اسكافی، ص‌300ـ301) و در جايی ديگر سوگند ياد كرده‌ است‌ كه‌ آيه‌ای در قرآن‌ فرو فرستاده‌ نشده‌ مگر اينكه‌ می داند در باره چه‌ كسی و در چه‌ مكانی نازل‌ شده‌ است‌ (اخطب‌ خوارزم‌، ص‌ 90؛
متقی، ج‌ 13، ص‌ 128).

همچنين‌ ابن‌مسعود از علی عليه‌السلام‌ به‌ عنوان‌ داناترين‌ فرد پس‌ از پيامبر ياد كرده‌ ( رجوع کنید به ابن‌ طاووس‌، ص‌ 558؛
مجلسی، ج‌ 89، ص‌ 105) و او را دانای به‌ ظاهر و باطن‌ قرآن‌ معرفی نموده‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌عساكر، ج‌ 42، ص‌400؛
ثعالبی، ج‌ 1، ص‌ 53؛
برای آگاهی بيشتر در باره مقام‌ و منزلت‌ علی عليه‌السلام‌ در تفسير قرآن‌ رجوع کنید به بخش‌ 3: تفسير اهل‌بيت‌).

پس‌ از علی بن‌ ابیطالب‌، مشهورترين‌ صحابی در زمينه تفسير قرآن‌، عبداللّه‌بن‌ عباس‌ است‌. در عهد صحابه‌ و پس‌ از آن‌، او را «ترجمان‌القرآن‌» ( رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری ، ج‌ 7، ص‌ 171، ج‌ 8، ص‌ 157؛
همو، الاصابه ، ج‌ 2، ص‌ 332) می خوانده‌اند كه‌ معرف‌ جايگاه‌ رفيع‌ وی در تفسير و تأويل‌ قرآن‌ است‌. او در دامان‌ پيامبر پرورش‌ يافت‌ و تا زمان‌ رحلت‌ رسول‌ خدا، كه‌ نوجوانی بيش‌ نبود، همواره‌ ملازم‌ ايشان‌ بود و حوادث‌ و رخدادهايی را كه‌ سبب‌ نزول‌ برخی از آيات‌ می گرديد، به‌چشم‌ خود میديد ( رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 68).

بنا بر روايتی، پيامبر اكرم‌ در حق‌ او دعا فرمود كه‌ فقيه‌ در دين‌ شود و تأويل‌ قرآن‌ و حكمت‌ را فراگيرد (ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه ، ج‌ 1، ص‌ 89). طبق‌ روايتی ديگر حضرت‌ علی نيز مقام‌ تفسيری ابن‌عباس‌ را ستوده‌ است‌ ( رجوع کنید به مقدمتان‌ ، مقدمه ابن‌عطيه ؛
قرطبی، همانجاها).

وی پس‌ از رحلت‌ رسول‌ خدا تفسير قرآن‌ و استنباط‌ معانی آن‌ را وجهه نظر خود قرار داد و به‌منظور جبران‌ آنچه‌ در زمان‌ حيات‌ پيامبر، به‌ جهت‌ كمی سن‌، از كف‌ داده‌ بود، در فراگيری دانش‌ تفسير از محضر بزرگان‌ صحابه‌ سخت‌ می كوشيد (محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 68ـ69؛
برای نام‌ بعضی از صحابه‌ رجوع کنید به قرطبی، ج‌ 1، ص‌ 26؛
سيوطی، 1404، ج‌ 6، ص‌ 242).

ابن‌عباس‌ در تفسير، علاوه‌ بر مراجعه‌ به‌ خود قرآن‌ ( رجوع کنید به طبری، ج‌ 24، ص‌ 31؛
سيوطی، 1404، ج‌ 5، ص‌ 347) و تكيه‌ بر روايات‌ نبوی و توجه‌ به‌ اسباب‌ نزول‌ ( رجوع کنید به قرطبی، همانجا؛
سيوطی، 1404، ج‌ 6، ص‌ 242)، به‌ دانش‌ ادبی خود در لغت‌ و ادب‌ فصيح‌ عرب‌ استناد می كرد، مهمترين‌ نمونه مباحث‌ تفسيری وی پاسخهايش‌ به‌ سؤالات‌ نافع ‌بن‌ ازرق‌ است‌ ( رجوع کنید به سيوطی، 1363 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 68ـ105).

يكی از مباحث‌ مطرح‌ شده‌ در روش‌ تفسيری ابن‌عباس‌، مراجعه او به‌ اهل‌ كتاب‌ برای فهم‌ معانی قرآن‌ و محدوده‌ و گستره آن‌ است‌. معرفت‌ ( رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 252ـ267) با استناد به‌ رواياتی چند، اين‌ ادعا را از اساس‌ باطل‌ میشمارد و محمد حسين‌ ذهبی (ج‌ 1، ص‌ 71) مراجعه وی را محدود به‌ مواردی خاص‌ می داند ( رجوع کنید به ادامه مقاله‌).

ابن‌عباس‌ تفسير قرآن‌ را چهارگونه‌ می داند: 1) گونه‌ای كه‌ عرب‌ با بهره‌گيری از زبان‌ خويش‌ در می يابد؛
2) نوعی كه‌ هيچكس‌ در ندانستن‌ آن‌ معذور نيست‌، مانند آيات‌ حلال‌ و حرام‌؛
3) گونه‌ای كه‌ تنها دانشمندان‌ آن‌ را می دانند؛
4) نوعی كه‌ تنها خداوند از آن‌ آگاه‌ است‌، نظير آيات‌ متشابه‌ ( رجوع کنید به طبری، ج‌ 1، ص‌ 26).

شيوه تفسيری ابن‌عباس‌ اساس‌ مكتب‌ تفسيری مكه‌ گرديده‌ (محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌70، 102) و همين‌ شهرت‌ علمی سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ مطالب‌ تفسيری فراوانی به‌ دروغ‌ به‌ او استناد داده‌ شود ( رجوع کنید به صاوی جوينی، ص‌ 41)، به ‌گونه‌ای كه‌ تقريباً آيه‌ای در قرآن‌ نيست‌ كه‌ از وی سخنی در تفسير آن‌ نقل‌ نشده‌ باشد. اين‌ نكته‌ ناقدان‌ اخبار و آثار را بر آن‌ داشته‌ كه‌ اين‌ نقلهای انبوه‌ را به‌ ديده شك‌ و ترديد بنگرند (محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 77). شايد به‌ همين‌ دليل‌، شافعی فقط‌ حدود يكصد بيان‌ تفسيری منسوب‌ به‌ ابن‌عباس‌ را صحيح‌ دانسته‌ است‌ (به‌ نقل‌ سيوطی، 1363 ش‌، ج‌ 4، ص‌ 239). برخی معاصران‌، برای ارائه طرق‌ صحيح‌ روايات‌ تفسيری ابن‌عباس‌، به‌ نقد و بررسی آنها پرداخته‌اند ( رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 77ـ81؛
معرفت‌، ج‌ 1، ص‌ 268ـ295). چند اثر تفسيری به‌ ابن‌ عباس‌ منسوب‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌نديم‌، ص‌ 36؛
آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌4، ص‌270) كه‌ در ميان‌ آنها تنويرالمقباس‌ من‌ تفسير ابن‌عباس‌ از همه‌ مشهورتر است‌ (برای آگاهی بيشتر درباره اين‌ تفسير و صحت‌ انتساب‌ آن‌ به‌ ابن‌ عباس‌ رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 82؛
معرفت‌، ج‌ 1، ص‌ 297؛
تفسير ابن‌عباس‌ * ).

عبداللّه ‌بن‌ مسعود نيز از مفسران‌ مشهور اين‌ دوره‌ به‌شمار می آيد. او در روزگار خود فردی آگاه‌ به‌ مفاهيم‌ و معانی قرآن‌ و اسباب‌ نزول‌ آيات‌ شناخته‌ می شده‌ است‌ (ابن‌تيميّه‌، ص‌40).

ابن‌مسعود، هم‌ در فهم‌ معانی آيات‌ و نحوه عمل‌ به‌ آنها ( رجوع کنید به همان‌، ص‌40ـ41) هم‌ در اهتمام‌ به‌ تفسير ( رجوع کنید به ابونعيم‌، ج‌ 1، ص‌ 124ـ139) كوشا بوده‌ است‌. او را پايه‌ گذار مكتب‌ تفسيری عراق‌ (كوفه‌) دانسته‌اند ( رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌120؛
راميار، ص‌ 355) و به‌ نوشته ابن‌كثير ( تفسيرالقرآن‌العظيم‌ ، ج‌ 1، ص‌ 8) سُدّی در تفسير خود از روايات‌ ابن‌مسعود نيز غالباً نقل‌ كرده‌ است‌. ديدگاههای تفسيری وی در دوره‌های بعد مورد توجه‌ مفسرانی از مكاتب‌ و روشهای مختلف‌ قرار گرفت‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به طوسی، ج‌1، ص‌57؛
زمخشری، ج‌1، ص‌38). محمدحسين‌ ذهبی (ج‌ 1، ص‌ 87 ـ 88) از ميان‌ طرق‌ روايات‌ تفسيری ابن‌مسعود، تنها طريق‌ روايتی ابوروق‌ از ضحاك‌ از ابن‌مسعود را مرضيّ نمی شمارد.

از ديگر مفسران‌ مشهور اين‌ دوره‌ ابيّبن‌ كعب‌ است‌. او در شمار كاتبان‌ وحی بود ( رجوع کنید به ابن‌شعبه‌، ص‌ 428؛
ابن‌كثير، البدايه والنهايه ، ج‌ 5، ص‌ 362؛
طبرسی، ج‌ 1، مقدمه احمدرضا، ص‌ 69) و به‌سبب‌ مقام‌ والايش‌ در دانش‌ قرائت‌ به‌ «سيّدالقراء» شهرت‌ يافت‌ ( رجوع کنید به ابن‌كثير، البدايه والنهايه ، ج‌ 3، ص‌ 383، ج‌ 5، ص‌ 362، ج‌ 7، ص‌110؛
ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه ، ج‌ 1، ص‌ 19، ج‌ 2، ص‌ 237، ج‌ 4، ص‌ 470). به‌ روايت‌ ابوالعاليه‌ هنگامی كه‌ ابوبكر، به‌ منظور تدوين‌ مصحفی، گروهی از كاتبان‌ را گرد آورد، ابيّ بن‌ كعب‌ قرآن‌ را بر آنان‌ املا می كرد ( رجوع کنید به سجستانی، ص‌ 15) و نيز در زمان‌ عثمان‌، به‌ هنگام‌ گردآوری و تدوين‌ مصحف‌ عثمانی، وی از برجسته ‌ترين‌ افراد اين‌ تدوين‌ بود (همان‌، ص‌ 33). برخی او را نخستين‌ مؤلف‌ در موضوع‌ «فضائل‌القرآن‌» دانسته‌اند ( رجوع کنید به ابن‌نديم‌، ص‌ 39؛
آقابزرگ‌ طهرانی، ج‌ 16، ص‌ 262؛
صدر، ص‌ 319). سيوطی (1363 ش‌، ج‌ 4، ص‌240) از وجود نسخه بزرگی در تفسير قرآن‌ به‌ روايت‌ ابوجعفر رازی از ربيع‌بن‌ انس‌ از ابوالعاليه‌ از ابيّ بن‌ كعب‌ خبر داده‌ كه‌ طبری و ابن‌ابی حاتم‌ در تفاسير خود، حاكم‌ در المستدرك‌ ، و احمدبن‌ حنبل‌ در مسند از آن‌ استفاده‌ كرده‌اند.

بی گمان‌ صحابه‌ در فهم‌ معانی قرآن‌ و به‌كارگيری آن‌ در زندگی كوشش‌ می كردند ( رجوع کنید به طبری، ج‌ 1، ص‌ 27) اما از نظر اطلاعات‌ قرآنی، آگاهی به‌ زبان‌ عربی، استعداد عقلی و زمان‌ مصاحبت‌ با پيامبر با يكديگر تفاوت‌ داشتند ( رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 36ـ 38). در جايی كه‌ خليفه اول‌ در پاسخ‌ سؤال‌ در باره معنای آيه «و فاكِهةً وَ أبّاً» (عبس‌: 31) اظهار ناآگاهی می كند (سيوطی، 1363 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 4) و خليفه دوم‌ برای دانستن‌ معنای واژه «أبّ» در اين‌ آيه‌ اعتراف‌ به‌ دشواری می نمايد و نيز معنای واژه «تَخَوُّف‌» را در آيه «أوْيَأخُذَهُمْ عَلَی تَخَوُّفٍ...» (نحل‌: 47) از ديگران‌ می پرسد و آنجا كه‌ ابن‌عباس‌ معنای «فاطِر السَّموات‌» (فاطر: 1) را از مشاجره دو عرب‌ باديه‌نشين‌ در می يابد (محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 37ـ 38)، وضع‌ صحابيان‌ ديگر در فهم‌ معانی آيات‌ قرآن‌ روشن‌ خواهد بود.

پس‌ از رحلت‌ رسول‌ خدا برخی صحابه‌ از تفسير قرآن‌ احتراز كردند ( رجوع کنید به مقدمتان‌ ، مقدمه كتاب‌المبانی ، ص‌ 183ـ 184) كه‌ ظاهراً با سياست‌ جلوگيری از نقل‌ و نگارش‌ حديث‌ پيامبر ارتباط‌ داشته‌، زيرا تفسير قرآن‌ در اين‌ دوره‌ غالباً در پرتو سخنان‌ پيامبر بوده‌ است‌. صحابه‌ در زمان‌ رسول‌ خدا آيات‌ قرآن‌ را همراه‌ با توضيحات‌ پيامبر در مصاحف‌ خود ثبت‌ می كردند ( رجوع کنید به عسكری، ج‌ 2، ص‌ 414) اما در اثر سياست‌ پيراسته‌ ساختن‌ مصاحف‌ از هرگونه‌ افزوده‌های تفسيری و مطالب‌ غيرقرآنی كه‌ به‌ هنگام‌ يكسان‌سازی مصاحف‌ اجرا شد و همچنين‌ سختگيری نسبت‌ به‌ برخی كسان‌ كه‌ پرسشهای قرآنی مطرح‌ می كردند (برای نمونه‌ رجوع کنید به سيوطی، 1363 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 8 ـ 9)، مردم‌ صرفاً به‌ قرائت‌ ظواهر قرآن‌ سوق‌ داده‌ شدند (محمدبن‌ احمد ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 7).

تفسير در دوره صحابه‌ شاخه‌ای از دانش‌ حديث‌ بود و از محدوده نقل‌ و روايت‌ تجاوز نمی كرد. آنان‌ به‌ مفردات‌ قرآن‌ نيز كه‌ در حوزه زبان‌ آنان‌ قرار می گرفت‌، توجه‌ داشتند. شايد به‌ همين‌ سبب‌ بودكه‌ ابن‌تيميّه‌ (ص‌ 10) نزاع‌ و اختلاف‌ صحابه‌ را در تفسير قرآن‌ بسيار اندك‌ میدانست‌. سادگی و بی پيرايگی، بسنده‌ كردن‌ به‌ معنای لغوی و اجمالی آيه‌، پرهيز از ژرف‌كاوی در مفاهيم‌ و همچنين‌ بسنده‌ كردن‌ به‌ تفسير آيات‌ مجمل‌ و مبهم‌، به‌ جای پرداختن‌ به‌ همه آيات‌، از ديگر ويژگيها و مشخصات‌ تفسير در اين‌ دوره‌ است‌. اساساً در عهد صحابه‌ تدوين‌ تفسير به‌ شكل‌ كتابی مستقل‌ صورت‌ نگرفته‌ است‌؛
اگرچه‌ برخی صحابه‌ پاره‌ای از توضيحات‌ تفسيری پيامبر اكرم‌ را در مصاحف‌ خود گنجانده‌ بودند ( رجوع کنید به مقدمتان‌ ، مقدمه كتاب‌المبانی ، ص‌ 193؛
برای آگاهی بيشتر در باره مشخصات‌ و ويژگيهای تفسير در دوره صحابه‌ رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌1، ص‌97ـ 98؛
شحاته‌، ص‌93ـ 94؛
معرفت‌، ج‌ 1، ص‌ 307ـ309؛
ابوطبره‌، ص‌ 44ـ 45).

مصادر عمده صحابه‌ در تفسير عبارت‌ بوده‌ است‌ از: قرآن‌ كريم‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به طبری، ج‌ 9، ص‌ 28ـ29، ج‌ 24، ص‌ 31؛
طوسی، ج‌ 5، ص‌ 121؛
سيوطی، 1404، ج‌ 5، ص‌ 347)، بيانات‌ تفسيری پيامبر كه‌ يا خود در سينه‌ داشتند يا از ديگر صحابه‌ نقل‌ می كردند، و اجتهاد و استنباط‌ شخصی آنان‌. آنها بر پايه قدرت‌ فهم‌ و گستره ادراك‌ خود و آداب‌ و رسوم‌ عرب‌ جاهلی و فرهنگهای ديگر به‌ استنباط‌ از آيات‌ می پرداختند ( رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 59 ـ61). همچنين‌ برخی از صحابه‌ در تفسير وتوضيح‌ معنای مفردات‌ قرآن‌ به‌ شعر جاهلی استناد میكرده‌اند (برای نمونه‌ رجوع کنید به سيوطی، 1363 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 67ـ105)؛
هر چند كه‌ در باره استشهاد از آن‌ در تفسير قرآن‌، ميان‌ صاحب‌نظران‌ اختلاف‌ بوده‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به همان‌، ص‌ 67؛
نظام‌الاعرج‌، ج‌ 1، ص‌ 16). ابن‌عباس‌ و خليفه دوم‌ از شعر به‌ عنوان‌ ديوان‌ عرب‌ ياد كرده‌اند (سيوطی، 1363 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 67؛
نيز رجوع کنید به شاطبی، ج‌ 2، ص‌ 88). شاهد ديگر بر اينكه‌ لااقل‌ بخشی از تفاسير صحابه‌ مبتنی بر رأی و اجتهاد شخصی بوده‌، وجود اختلاف‌ ميان‌ آرای تفسيری به‌ جای مانده‌ از آنهاست‌ ( رجوع کنید به كلينی، ج‌ 1، ص‌ 62ـ64)، اگرچه‌ ابن‌تيميّه‌ (ص‌ 37) اين‌ اختلاف‌ را اندك‌ می داند.

به‌طور كلی گفته‌ها و منقولات‌ صحابه‌ در تفسير قرآن‌ بر دو قسم‌ است‌: مرفوع‌ و موقوف‌. مرفوع‌ در اصطلاح‌ به‌ حديثی گفته‌ می شود كه‌ سلسله راويان‌ آن‌ به‌ پيامبر اكرم‌ می رسد (ابن‌صلاح‌، ص‌ 122) و در حكم‌ روايات‌ تفسيری پيامبر است‌. سيوطی (1363 ش‌، ج‌ 4، ص‌ 208) شمار روايات‌ تفسيری مرفوع‌ و در عين‌ حال‌ صحيح‌ را بسيار اندك‌ دانسته‌ و در پايان‌ الاتقان‌ (ج‌ 4، ص‌ 244 ـ 298) 250 مورد از آنها را ذكر كرده‌ است‌. در باره ميزان‌ اعتماد به‌ خبر موقوف‌، كه‌ نظريات‌ و ديدگاههای خود صحابه‌ است‌ (ابن‌ صلاح‌، ص‌ 123)، ميان‌ مفسران‌ شيعه‌ و اهل‌ سنّت‌ اختلاف‌ هست‌. مفسران‌ شيعه‌ گرچه‌ به‌ اقوال‌ صحابه‌ در تفسير قرآن‌ استناد می كرده‌اند، آن‌ را مستقلاً حجت‌ نمی دانند (برای نمونه‌ رجوع کنید به طباطبائی، ج‌ 3، ص‌ 84). در ميان‌ دانشمندان‌ اهل‌ سنّت‌، گفتار حاكم‌ نيشابوری در المستدرك‌ ( رجوع کنید به ج‌ 2، ص‌ 258، 263) بعدها مستندی برای حجيّت‌ قول‌ صحابه‌ به‌ طور مطلق‌ شده‌ است‌ اما او در جايی ديگر ( رجوع کنید به 1397، ص‌ 19ـ 20) تنها در صورتی منقولات‌ تفسيريِ موقوف‌ بر صحابه‌ را به‌ منزله حديث‌ مرفوع‌ میداند كه‌ بيانگر اسباب‌ نزول‌ باشد. ابن‌صلاح‌ (ص‌ 128) و نَوَوی (ص‌ 34) نيز همين‌ كلام‌ دوم‌ حاكم‌ را تأييد كرده‌اند، چرا كه‌ در آن‌ مجالی برای رأی نيست‌ ( رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 94ـ96).

مراجعه‌ به‌ اهل‌ كتاب‌ نيز يكی از منابع‌ تفسيری اين‌ دوره‌ ــ هرچند در مقايسه‌ با منابع‌ ديگر بسيار اندك‌ ــ بوده‌ است‌. برخی از صحابه‌ به‌ حكم‌ آيه «فَسْئَلوا أهلَ الذِّكْرِ» (انبياء: 7) ــ كه‌ شماری از مفسران‌ منظور از «أهل‌ الذّكر» را در آن‌، اهل‌ كتاب‌ و آگاهان‌ از اخبار پيامبران‌ و امتهای پيشين‌ دانسته‌اند (برای نمونه‌ رجوع کنید به زمخشری؛
طبرسی، ذيل‌ آيه‌) ــ در مواردی محدود، آن‌ هم‌ در اموری كه‌ با اصول‌ اسلام‌ منافات‌ نداشته‌ است‌، برای فهم‌ معانی قرآن‌ به‌ اهل‌ كتاب‌ مراجعه‌ می كردند، زيرا مواردی نظير داستانهای پيامبران‌ و اخبار امتهای گذشته‌ كه‌ در قرآن‌ به‌ پيام‌ اصلی و مواضع‌ عبرت‌آميز آنها اكتفا شده‌، در عهدين‌ بتفصيل‌ مطرح‌ گرديده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمدحسين‌ ذهبی، ج1، ص‌ 62ـ63). به‌ عقيده معرفت‌ ( رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 252ـ253)، مراد از حديث‌ «حَدِّثوا عَن‌ بَنی إسرائيلَ و لاحَرجَ» (به‌ فرض‌ پذيرش‌ صدور آن‌ از پيامبر) همين‌ موارد است‌. محمدحسين‌ ذهبی (ج‌ 1، ص‌ 73ـ74) به‌ تبع‌ ابن‌حجر عسقلانی ( فتح‌الباری ، ج‌ 13، ص‌ 282) با ذكر دلايلی بين‌ اين‌ حديث‌ و گفتار ديگر پيامبر («لاتُصدِّقوا أهلَالكتابِ ولاتُكذِّبوهم‌») جمع‌ كرده‌ است‌.


منابع‌:
(52) علاوه‌ بر قرآن‌؛
(53) آقا بزرگ‌ طهرانی؛
(54) ابن‌ ابی الحديد، شرح‌ نهج‌البلاغه ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌ 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ‌ افست‌ بيروت‌ [بی تا. (؛
(55) ابن‌بابويه‌، عيون‌ اخبارالرضا ، چاپ‌ حسين‌ اعلمی، بيروت‌ 1404/1984؛
(56) ابن‌ تيميّه‌، مقدمه فی اصول‌التفسير ، بيروت‌: دارمكتبه الحياه، )بی تا. (؛
(57) ابن‌ حجر عسقلانی، فتح‌ الباری: شرح‌ صحيح ‌البخاری ، بيروت‌: دارالمعرفه، )بی تا. (؛
(58) همو، كتاب‌ الاصابه فی تمييز الصحابه ، مصر 1328، چاپ‌ افست‌ بيروت‌ )بی تا. (؛
(59) ابن‌سعد؛
(60) ابن‌ شعبه‌، تحف‌العقول‌ عن‌ آل‌الرسول‌ ، چاپ‌ علی اكبر غفاری، قم‌ 1363 ش‌؛
(61) ابن‌صلاح‌، مقدمه ابن‌الصلاح‌ و محاسن‌الاصطلاح‌ ، چاپ‌ عائشه‌ عبدالرحمن‌ (بنت ‌الشاطی)، قاهره‌ 1974؛
(62) ابن‌ طاووس‌، سعدالسعود للنفوس‌ ، چاپ‌ فارس‌ تبريزيان‌ حسّون‌، قم‌ 1379 ش‌؛
(63) ابن‌عساكر، تاريخ‌ مدينه دمشق‌ ، چاپ‌ علی شيری، بيروت‌ 1415ـ 1421/ 1995ـ2000؛
(64) ابن‌كثير، البدايه و النهايه ، چاپ‌ علی شيری، بيروت‌ 1408؛
(65) همو، تفسيرالقرآن‌العظيم‌ ، چاپ‌ علی شيری، بيروت‌ )بی تا. (؛
(66) ابن‌نديم‌؛
(67) هدی جاسم‌ محمد ابوطبره‌، المنهج‌ الاثری فی تفسيرالقرآن‌ الكريم‌: حقيقته‌ و مصادره‌ و تطبيقاته‌ ، قم‌ 1414/ 1994؛
(68) احمدبن‌ عبداللّه‌ ابونعيم‌، حليه الاولياء و طبقات‌ الاصفياء ، بيروت‌ 1387/1967؛
(69) موفق‌بن‌ احمد اخطب‌ خوارزم‌، المناقب‌ ، چاپ‌ مالك‌ محمودی، قم‌ 1417؛
(70) محمدبن‌ عبداللّه‌ اسكافی، المعيار و الموازنه فی فضائل‌ اميرالمومنين‌ علیبن‌ ابیطالب‌ ( صلوات‌ اللّه‌ عليه‌ )، چاپ‌ محمدباقر محمودی، بيروت‌ 1402/1981؛
(71) احمدبن‌ يحيی بلاذری، انساب ‌الاشراف‌ ، چاپ‌ محمدباقر محمودی، بيروت‌ 1394/1974؛
(72) عبدالرحمان‌بن‌ محمد ثعالبی، الجواهرالحسان‌ فی تفسيرالقرآن‌ ، چاپ‌ عبدالفتاح‌ ابوسنه‌، علی محمد معوض‌، و عادل‌ احمد عبدالموجود، بيروت‌ 1418/ 1997؛
(73) محمدبن‌ عبداللّه‌ حاكم‌ نيشابوری، كتاب‌ معرفه علوم‌الحديث‌، چاپ‌ سيد معظم‌ حسين‌، حيدرآباد دكن‌ 1937، چاپ‌ افست‌ مدينه‌ 1397/1977؛
(74) همو، المستدرك‌ علی الصحيحين‌ ، چاپ‌ يوسف‌ عبدالرحمان‌ مرعشلی، بيروت‌ 1406؛
(75) محمدبن‌ احمد ذهبی، تذكره الحفاظ‌ ، حيدرآباد دكن‌ 1956ـ 1958، چاپ‌ افست‌ بيروت‌ )بی تا. (؛
(76) محمدحسين‌ ذهبی، التفسير و المفسرون‌ ، قاهره‌ 1409/1989؛
(77) محمود راميار، تاريخ‌ قرآن‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛
(78) محمدبن‌ بهادر زركشی، البرهان‌ فی علوم‌ القرآن‌ ، چاپ‌ يوسف‌ عبدالرحمان‌ مرعشلی، جمال‌ حمدی ذهبی، و ابراهيم‌ عبداللّه‌ كردی، بيروت‌ 1410/1990؛
(79) زمخشری؛
(80) عبداللّه‌بن‌ سليمان‌ سجستانی، كتاب‌المصاحف‌ ، بيروت‌ 1405/1985؛
(81) عبدالرحمان‌بن‌ ابیبكر سيوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌ ، چاپ محمدابوالفضل‌ ابراهيم‌،)قاهره‌ 1967(، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1363 ش‌؛
(82) همو، الدر المنثور فی التفسير بالمأثور ، قم‌ 1404؛
(83) ابراهيم‌بن‌ موسی شاطبی، الموافقات‌ فی اصول‌ الشريعه ، چاپ‌ محمدعبداللّه‌ دراز، بيروت‌ 1395/1975؛
(84) عبداللّه‌ محمود شحاته‌، تاريخ‌القرآن‌ و التفسير، مصر 1392/1972؛
(85) مصطفی صاوی جوينی، مناهج‌ فی التفسير ، اسكندريه‌: منشأه المعارف‌، )بی تا.(؛
(86) حسن‌ صدر، تأسيس ‌الشيعه لعلوم‌ الاسلام، )بغداد 1370 ( چاپ‌ افست‌ تهران‌ )بی تا.(، طباطبائی؛
(87) طبرسی؛
(88) طبری، جامع‌ ؛
(89) طوسی؛
(90) مرتضی عسكری، القرآن‌ الكريم‌ و روايات‌ المدرستين‌ ، تهران‌ 1373ـ1376 ش‌؛
(91) علی بن‌ ابیطالب‌ (ع‌)، امام‌ اول‌، نهج‌البلاغه ، چاپ‌ صبحی صالح‌، بيروت‌ )?1387(، چاپ‌ افست‌ قم‌ )بی تا. (؛
(92) محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحكام ‌القرآن‌ ، بيروت‌: دارالفكر، )بی تا. ]؛
(93) كلينی؛
(94) علی بن‌ حسام‌الدين‌ متقی، كنزالعمال‌ فی سنن‌ الاقوال‌ و الافعال‌ ، چاپ‌ بكری حيانی و صفوه سقا، بيروت‌ 1409/1989؛
(95) مجلسی؛
(96) محمدهادی معرفت‌، التفسير و المفسّرون‌ فی ثوبه‌ القشيب‌ ، مشهد 1418ـ1419؛
(97) مقدمتان‌ فی علوم‌القرآن‌ ، چاپ‌ آرتور جفری و عبداللّه‌ اسماعيل‌ صاوی، قاهره‌ 1392/1972؛
(98) حسن‌بن‌ محمد نظام‌الاعرج‌، تفسير غرائب‌القرآن‌ و رغائب‌ الفرقان‌ ، چاپ‌ زكريا عميرات‌، بيروت‌ 1416/1996؛
(99) يحيی بن‌ شرف‌ نووی، التقريب‌ والتيسيرلمعرفه سنن‌البشير والنذير ، چاپ‌ محمد عثمان‌ خشت‌، بيروت‌ 1405/1985.

/ عليرضا بهاردوست‌ /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5010
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست