بهدینان ، گویش، عنوانی كه به تسامح به زبان محاورهای زردشتیان ایران داده شده است. زبان گفتگوی بومی زردشتیان ایران، بخصوص در یزد و كرمان و روستاهای اطراف (جمعاً حدود 28 هزارتن)، یكی از زبانهای معاصر و از گروه مركزی به شمار میآید و بیشتر خصوصیات یك زبان مستقل را داراست كه اصطلاحاً «گویش بهدینان» خوانده میشود، اما حقّاً باید آن را «زبان دری زردشتی» نامید. گویشوران خود آن را «دری» یا گَوْری (= گبری) و یا گَوْرونی میخوانند و همگی دوزبانی هستند و فارسی هم میدانند (مزداپور، ج 1، ص 19) و امروزه برای بیشتر آنان فارسی، زبان اول محسوب میشود.
به سبب تفاوتهای گوناگون (آواشناختی، واژگانی و نحوی) كه این زبان با فارسی دارد، نمیتوان آن را گویش نزدیك و مستقیمی از این زبان دانست. همچنین، صرفاً به دلیل تعلّق آن به زردشتیان، نباید تصور كرد كه به اوستایی و فارسی میانه از دیگر زبانها و گویشها نزدیكتر است، و به هرحال فرزند مستقیم آنها نیست (همان، ج 1، ص 23). ولی به طوركلی، میتوان گفت كه با گروه زبانهای شمال غربی ایران و نیز با گویش یهودیان یزد و كرمان شباهتهایی دارد (ایرانیكا، ذیل "Behdinan dialect" ). نوشتن به این زبان نیز به دوران جدید و به چند پاره نوشته محدود است (مزداپور، ج 1، ص 58 ـ59) و تنها چند دعای كوتاه در پایان كتاب خرده اوستا به خط فارسی دیده میشود كه به زبان دری زردشتی قدیمتر است (همان، ج 1، ص 52).
دری زردشتی زبانی است سخت آمیخته كه در آن وامواژههای بسیاری از گویشهای مختلف ایرانی و نیز فارسی و پهلوی و اوستایی و عربی و غیره دیده میشود و اصولاً از بسیاری جهات، و بخصوص ساختهای دستوری و خصایص آوایی، تحت تأثیر سنگین زبان فارسی است. این زبان دارای دو زیر گویش اصلی یزدی و كرمانی و زیرگویشهای متعدد دیگر است كه از آن میان گویش «محلتی» (محله زردشتیان شهر یزد) را میتوان به عنوان گویش معیار برگزید. برخی از زیرگویشهای دیگر، و بویژه كرمانی، در حال فراموش شدناند و اگر طبیعتاً قرار باشد كه یكی از لهجهها بر جای بماند، همان گویش محلتی خواهد بود كه خود دستخوش جرح و تعدیل نیز شده است.
واجشناسی . یكی از نشانههای بارز زبانهای ایرانی گروه شمال غربی، كه در این گویش نیز دیده میشود، بر جای ماندن واج «ی» ( y= ) باستانی در آغاز واژه است. مثال: yoma «پارچه» كه همان «جامه» فارسی برگرفته از ایرانیباستان maka ya* است؛ yin/yoyin ya «خرمن و خرمن كوفتهشده» بر ساخته از yava باستانی به معنای «جو، غله»؛ dvun ¢ yos «جوشیدن» كه صورت اوستایی yaozaiti «میجوشد، فوران میكند» را به یاد میآورد. r ө باستانی به hr بدل میشود و بر خلاف فارسی، s تلفظ نمیشود: ra ө /pohr
hra da* > ra¢d «داس»؛ در ¢rda e h «فردا»، rmunidvun e h «فرمودن»، tvun ¢hra «فروختن» hrah «فراخ»، واج f (ف) برابر با h و در hridvun «خریدن»، heىt «خشت»، hros «خروس»، ahr §ar/c §c «چرخ»، r/sohr ¢sor/sa «سرخ» واج x (خ) برابر با h است. در doht>dot * «دخت، دختر»، htvun>sotvun ¦so * «سوختن»، htvun ¦va * tvun> ¢va «گفتن، واختن»، sahtvun * > satvun «سختن، سنجیدن» این برابری وجود داشته و سپس h حذف شده است.
در d ¢zuma (یزدی) d/ ¦zoma (كرمانی) «داماد»، dvun ¢zona (ی)، dmun ¦zona (ك) «دانستن»، r ¢za (ی)، r ¦za (ك) «دیوار»، واج z برابر d فارسی است و گروه dw * باستانی گاهی بدل به b میشود در dvar>bar «در، باب»، ya واكهها . واكهها در زیرگویشهای دری زردشتی گونههای پرتنوعی دارند. در آن واج e (نوعی e باز) ایجاد تمایز معنایی میكند و واج مستقلی است كه در فارسی نیست. ¦a در بیشتر زیرگویشهای یزدی با لبهای گرد و برآمدگی انتهای زبان تلفظ میشود و با آوایی شبیه به o باز یا u و حتی ow به گوش میرسد؛ a آغازی و بویژه میانی به صورت ¦a در میآید مخصوصاً در دهات یزد، مانند w/ىav ¦ىa «شب»، st/mast ¦ma «مَست». a قبل از همخوانهای غنّه و نیز r در بیشتر نواحی یزد بستهتر و به صورت e تلفظ میشود. ¦a با تلفظ همانند فارسی اغلب در وامواژهها میآید، مانند diyo ¦ra «رادیو»، la ¦xa «خاله».
¦e ، ¦o قدیمی، مانند فارسی رسمی، اغلب به صورت i و u در میآیند. ولی گاهی هم به ترتیب به e و o بدل میشوند (مثل فارسی یزدی)، مانند reىa «ریشه»، res «ریسمان»، rehta * reta> «ریخته»، ى ¦goى ؛ r ¦du «دور» > r ¦ i d ؛ da ¦du «دوده»dida ؛ (mehr ized-e( mehrgin <«مهرگان».
در این زبان، وامواژههای عربی گاهی شكلی متفاوت با آنچه در فارسی دیده میشود، به خودمیگیرند. از جمله «ق» در گونه قدیمی زبان دری زردشتی به k بدل میگردد، مانند vl ¦ka «قول»، ki ¢ba «باقی». نیز گروه CavC (همخوان +v+a+ همخوان) بیشتر به همان شكل میماند: savr «صبر»، tavr «طور»، havz «حوض»، و برخلاف فارسی towr و howz نمیشود.
در واج آرایی زبان دری زردشتی «ابتدا به ساكن» وجود دارد و خوشه همخوان در آغاز واژهها واقع میشود. واكهها و نیز همخوانها، در مرز واژهها، دستخوش دیگرگونیهای بسیاری میشوند و در نتیجه این تغییرات، گونههای گفتاری بسیار پرتنوعی پدید میآید (همان، ج 1، ص 108ـ113)، مانند:
§ سازهشناسی . نشانههای جمع -un و ¦-(h)a به جای «آن» و «ها» فارسی است. گاهی با آوردن مهمل اسم، آن را جمع میبندند، مانند §-o-vic §vac «بچه مچهها، بچهها»، r-o-draxt ¢da «دار و درخت، درختها». برای نوعی مبالغه در جمع از واژك ¢-oha استفاده میشود، مانند ¢gapoha «خیلیحرفها»، ¢omoha §c «خیلی چیزها». افزودن اسم به متمم یا صفتش نیز مانند فارسی با صدای -e در پایان واژه نخست انجام میشود و -e گونه تلفظی -i هم دارد. نشانه صفت تفضیلی r e -t و صفت عالی rin e -t است. صفت اشاره مثل فارسی قبل از موصوف میآید، ولی در انتهای موصوف آوای -e افزوده میشود: mo nun-e «این نان».
ضمیر مشترك xa(d) «خود» و ضمائر منفصل شخصی e m «من»، /ta ¦ta «تو»، min/un/in «او»، ¢ma (ی)/ ¦ma (ك) «ما»،¢ىma (ی) ¦ىoma (ك) «شما»، iye (ی) / ¦viya (ك) «ایشان، آنها» است.
در صرف فعل شناسههای -e (اول شخص مفرد)، -i (دوم شخص مفرد)، -a (سوم شخص مفرد)، -m (اول شخص جمع)، id/-it (دوم شخص جمع)، n e - (سوم شخص جمع) به آخر ماده فعل مضارع و نیز ماده ماضی فعل لازم افزوده میشود و مثل فارسی، ضمائر شخصی میتواند در آغاز بیاید:
veze e (m )«(من) میگریزم»، (ta) vaىti «(تو) گریختی». فعل التزامی نیز به همین شیوه صرف میشود: n e ىaىi vaىt ) iye )n e n vevez e ىaى) kart iye ) «(آنها) میتوانند بگریزند»؛st veىit ¢ dovya ¢(ىma) «(شما) میخواستید بروید...».
برای صرف ماضی مطلق افعال متعدی، ضمائر مقدم m ( o ) ، o)d ) ، (o)ى ، mo ، do ، ىo به كار میروند همراه با ماده ماضی فعل: t ¢od va «گفتی»، do did «دیدید»، xa-m did «خودم دیدم». برای صرف ماضی استمراری افعال متعدی ضمائر مقدم me ، de ، ىe ، mo ، do ، ىo همراه با ماده ماضی فعل به كار میروند، مانند: t ¢de va «میگفتی»، ىe xart «میخورد»، do did «میدیدید». به آخر ماده ماضی فعل متعدی ضمائر مفعولی متصل -m (اول شخص مفرد)، -i (دوم شخص مفرد)، -im (اول شخص جمع)، -id/-it (دوم شخص جمع)، n e - (سوم شخص جمع) افزوده میشود: t-id ¢mo va ( ¢ma ) «(ما) بِهِتان گفتیم»، n e t- ¢-m va e m «من بِهِشان گفتم».
دستگاه تصریف فعل در دری زردشتی پیچیده و پر تفصیل است و گذشته از مضارع و ماضی استمراری و استمراری جریانی (مانند فارسی با استفاده از صیغههای فعل rtvun ¢da / ى(t)vun ¢da «داشتن» ساخته میشود) و ماضی نقلی و بعید نیز در آن هست (همان، ج 1، ص 117ـ136).
فعل امر با پیشفعل ve- ، be- به جای «ب ِ» فارسی و نیز a- ، u- و فعل نهی با ma- ساخته میشود: vexure «بخور»، bekud «بزن»، n e ab «ببند»، aىtin «بردار، بستان»، unig «بنشین»؛ maىo/ maىu «نرو، نشو». برای منفی كردن فعل، مانند فارسی، na- به كار میرود.
فعل مجهول اگر دلالت بر حركت داشته باشد، با فعل كمكی omdun/ omodvun «آمدن» و یا ىodvun «رفتن» ساخته میشود؛ و اگر بر حركت دلالتی نداشته باشد، همراه با فعل bodvun «بودن» ساخته میشود. برای ساختن فعل واداری ( causative ) از میانوند « n » استفاده میشود: dvun ¢sujna «سوزانیدن»، dvun ¢rasna «رسانیدن» از dvun ¢rasa «رسیدن».
پساوند -vun (ی) -mun/ (ك) برای ساختن مصدر از ماده ماضی، مثلاً در dvun ¢dmun/ rasna ¦rasna «رسانیدن»، dvun ¢na e x dmun ¦/xena «خواندن»؛ -ond/-ud برای ساختن صفت از اسم، مانند erkud §erkond/c §c «چركین و كثیف»، mizond/midud «آلوده به موی و كثیف از مو»؛ -og برای تصغیر و تحبیب، مانند rizog «ریزه»، xaىog «خوشَك و مامانی»، یا واژه تازه مانند kasog «كوچك» از kas «كوتاه»، hrosog «سوسك قرمز آمریكایی، خروسك» از hros «خروس»، از جمله ابزارهای سازنده واژه در این زبان به شمار میروند.